| تاریخ انتشار: ۱۳:۲۱ ۱۴۰۴/۹/۲۳ | کد خبر: 178514 | منبع: |
پرینت
|
|
تهران خیلی امیدوار بود که مخالفان طالبان را در ایتلاف جدید جمع کند و با حرف شنوی که قندهار از تهران دارد و با توجه به شرایط منطقوی به سمت تشکیل حکومت فراگیر برود.
اشتراک نکردن طالبان در نشست منطقهای در ایران آب سردی به این امید تهران پاشید.
فیصله جلسه علما در کابل به معنای تسلیم شدن به خواستهای پاکستان بود و از طرف پاکستان استقبال شد.
آیا رابطه پاکستان و کابل رو به بهبود میرود؟ هنوز در این باره نمیتوان قضاوت کرد.
همانگونه که کابل با پاکستان درگیر شد، آیا در برابر خواستهای ایران هم خواهد ایستاد؟
کارتهای ایران برای بازی در افغانستان چیست؟ هرچه باشد، بیتوجهی به خواستهای ایران نمیتواند برای کابل بدون هزینه باشد.
نبی ساقی
>>> هههههههننن طالبان به ایران امنیت نمیده باید به ریش عراقچی خندید ببخشید دیگه فک کردی طالبان یک مهاجر بد بخت هی بهش بی احترامی کنید طالبان دنبال پا امن سیستان بلوچستان ایران انجا مالمال از سلاحهای آمریکایی در شده دنبال فرصت هست همین چند روز پیش درلار چند کشته شدند اینها اینها اخطار ازطرف جیش العدل به همکاران طالبان افغان هست هشدار به طالبان هست اگر زیاد به ایران همکاری کنید ما وظیفه مان انجام میدهیم و همچنین در تاجیکستان و همچنین درهم
>>> اداره طالبان برای دومین بار، دعوت تهران برای نشست منطقوی را رد کرد، دستگاه دیپلوماتیک تهران در رابطه با طالبان و تشکیل «ایتلافهمصدایی» با محوریت محمدحنیفاتمر گرفتار خطای جدی محاسباتی شد.
پدرام>>> عباس جان باید بدانید طالبان هروقت فرصت پیدا کند یک لحظه درنگ نمیکند رژیم سوریه عوض شد نود درصد شهرهای افغانستان با حضور حاکمیت جشن گرفت پس بدان اگه با شما درگیر شود دیگه کسی میانجیگری کنند نیست بهترین راه فشار بر طالبان بر دولت همه شمول تا آنکه خارجی خارجی های افراطی در افغانستان افشا شود دیگه امروز پاکستان فردا هند دیگ فردا تاجیکستان ازبکستان پس فردا ایران روز تان سیاه میشود
>>> طالبان از حضور در نشست همسایگان افغانستان در تهران خودداری کرده و در توجیه این تصمیم اعلام کردند که نیازی به چنین توصیه ها و چارچوب هایی ندارند. در ابتدا باید گفت، غیبت طالبان در نشست تهران یک تصمیم حساب شده بود، نه بی توجهی دیپلماتیک.
طالبان نمی خواستند در چارچوبی بنشینند که دستور کار آن امنیت منطقه ای، حکومت فراگیر و همسایگان است؛ مفاهیمی که مستقیماً مشروعیتزدایی از انحصار قدرت طالبان را تداعی می کند. از نگاه طالبان، حضور در چنین نشستی یعنی پذیرش این منطق که هنوز مسئله افغانستان حل نشده است. در حالی که آنها می خواهند خود را دولت تثبیت شده و بی نیاز از نسخه های منطقه ای نشان دهند. طالبان نیامدند، چون نمی خواهند مسئله باشند؛ اما با نیامدنشان دقیقاً نشان دادند که هنوز مسئله هستند.
نکته مهم این است که رابطه ایران و طالبان عمداً غیراستراتژیک نگه داشته شده است. اما این انتخاب طالبان است، نه ایران. تهران بارها کوشیده رابطه را از سطح تاکتیکی به سطح مدیریت شده و قابل پیشبینی ارتقا دهد. از میانجیگری میان طالبان و پاکستان گرفته تا باز نگهداشتن کانالهای اقتصادی و مرزی. اما طالبان آگاهانه از وابسته دیده شدن به ایران پرهیز می کنند چون می دانند در معادلات داخلی افغانستان و در تعامل با آمریکا و غرب، این وابستگی برایشان هزینه ساز است.
اما به باور من، نقطه کلیدی، همان پیوند پنهان طالبان با آمریکا است. طالبان برخلاف شعارهای ضد آمریکایی، هنوز خود را مقید به روح توافق دوحه می داند نه از سر وفاداری سیاسی، بلکه به عنوان بیمه بقا.
پرهیز از نشستهای امنیتی با محوریت ایران، دقیقاً در همین چارچوب قابل فهم است. یعنی طالبان نمی خواهند در هیچ سازوکار امنیتی دیده شوند که واشنگتن آن را همگرایی با دشمنان آمریکا تلقی کند. به احتمال زیاد، به همین دلیل است که طالبان از حضور در نشست هایی با موضوع امنیت منطقه ای که با ابتکار ایران برگزار می شود، امتناع می کنند.
بنابراین امتناع از حضور، یک تاکتیک محافظهکارانه برای حفظ انعطاف حداکثری است. انعطافی که به طالبان اجازه می دهد همزمان با ایران و دیگر همسایگان تعامل اقتصادی داشته باشد، اما خطوط قرمز امنیتی و دیپلماتیک آمریکا را نقض نکند. این خطوط قرمز آمریکا، به ویژه در حوزه منطقه ای، هنوز مهمترین عامل تعیین کننده رفتار طالبان در عرصه خارجی است.
واشنگتن به طور مشخص خواسته که طالبان هیچ ارتباط آشکار با گروهها یا کشورهایی که آن را تهدید مستقیم می دانند نداشته باشند. این شامل گروه های تروریستی فعال در منطقه، شبکه های نیابتی ایران، و حتی همکاری های امنیتی مستقیم با کشورهایی است که با سیاست های واشنگتن همسو نیستند. طالبان می دانند که هر حرکت خارج از این محدوده، می تواند موجب بازگشت تحریم ها، مسدود شدن دارایی های بلوکه شده و محدودیت شدید در کمک های بشردوستانه شود.
به همین دلیل، طالبان ترجیح می دهند هرگونه تعامل با ایران و کشورهای همسایه را در چارچوب اقتصادی و غیرامنیتی نگه دارند؛ جایی که میتوان منفعت مالی و لجستیکی را کسب کرد بدون آنکه آمریکا آن را نقض توافق دوحه تعبیر کند. این سیاست دقیقاً یک بازی حسابشده بر لبه تیغ است. یعنی طالبان می خواهند هم از مزایای همسایگان بهره ببرند و هم از فشار مستقیم آمریکا دور بمانند.
خطوط قرمز آمریکا، عملاً یک مهار غیرمستقیم اما قدرتمند بر رفتار منطقه ای طالبان ایجاد کرده و هرگونه ابتکار ایران یا کشورهای همسایه را به یک رقابت پیچیده میان منافع اقتصادی، فشار منطقه ای و الزامات توافقنامه دوحه تبدیل کرده است. این همان چالشی است که تهران برای اهلیسازی طالبان با آن مواجه است. یعنی، طالبان حاضر به تعامل است، اما نه به صورت کامل و نه بدون رعایت سقف تعیین شده توسط واشنگتن.
اما در کل، نشست تهران بدون حضور طالبان، نتیجه عملی فوری ندارد، اما پیامدهای آن بی اثر هم نیست. این نشست بیش از آنکه طالبان را هدف بگیرد، پیامی به منطقه و بازیگران فرامنطقه ای است. یعنی ایران میخواهد محور گفتوگو باقی بماند، حتی اگر طالبان فعلاً ترجیح دهند پشت در بایستند. اما اگر این الگو تکرار شود، طالبان ناخواسته خود را از روندهای منطقه ای حذف می کنند. و این دقیقاً همان مسیری است که به انزوای تدریجی ختم می شود، نه به اقتدار.
حضور نیافتن در این نشست احتمالا دلخوری هایی برای ایران ایجاد کند. ناراحتی ایران شاید واقعی باشد، اما به نقطه گسست نخواهد رسید. تهران می داند که افغانستان بدون گفتوگو با طالبان قابل مدیریت نیست، حتی اگر طالبان شریک ایده آل نباشد. بنابراین دیپلماسی ایران ادامه پیدا می کند. نه از سر خوشبینی، بلکه برای جلوگیری از بدترین سناریوها؛ یعنی نا امنی مرزی، موج مهاجرت، و بازگشت فعال آمریکا.
لذا، غیبت طالبان در نشست تهران، فراتر از یک رفتار دیپلماتیک ساده، بازتاب سیاست بقا محور و محافظه کارانه این گروه است. طالبان می خواهند استقلال و اقتدار ظاهری خود را حفظ کنند، اما همزمان مجبورند خطوط قرمز آمریکا را رعایت کنند تا منابع حیاتی و مشروعیت بینالمللی را از دست ندهند. این وضعیت، فرصتهای محدودی برای میانجیگری ایران و کشورهای منطقه فراهم می کند و نشان می دهد که هر پیشرفت در گفتوگوهای منطقه ای مستلزم تعامل دقیق، مدیریت فشار و انعطاف راهبردی است. طالبان همزمان یک تهدید بالقوه برای ثبات منطقه و بازیگری با ظرفیت تاثیرگذاری است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.