غیر افغان‌ها و حکایت خر برفت مثنوی
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۵۴    ۱۴۰۴/۹/۱۵ کد خبر: 178470 منبع: پرینت

مولانا در مثنوی قصه‌‌ای دارد که شخصی با خر خود وارد کاروان‌سرایی شد. خر را به گوشه‌ای بست و داخل رفت. شب، چند نفر دزد دست بهم دادند. یکی‌شان به بردن خر مشغول شد و بقیه آمدند داخل کاروان‌سرا بندر و آوازخوانی دایر کردند‌ تا صاحب خر را سرگرم کنند. آواز می‌خواندند و دست می‌زدند و می‌رقصیدند‌. وقتی مطمئن شدند که رفیق‌شان خر را برده است. شعر آهنگ را تغییر دادند و بلند بلند می‌خواندند که خر برفت و خر برفت. صاحب خر هم در آوازخوانی با آنها همراه شده بود و همسرایی می‌کرد که خر برفت و خر برفت.

نزدیک‌های صبح یادش آمد و بیرون شد تا خر را ببیند دید که خر نیست. آمد و یخن نگهبان کاروان‌سرا را گرفت که خر بجای خود نیست چرا نیامدی و مرا خبر نکردی. نگهبان گفت اتفاقا آمدم تا تو را خبر کنم. اما خودت به آواز بلند داد می‌زدی و خوشحالی می‌کردی که خر برفت و خر برفت. من هم فکر کردم خودت راضی هستی و از همانجا برگشتم.

دوستانی که افغان نیستند و خود را افغان می‌گویند مثل همان نفر هستند که به تقلید از دیگران، خر برفت و خر برفت می‌گفت. دیگران به خر برفت گفتن منفعت دارند اما صاحب خر، از بی‌خبری خر برفت می‌گوید.

نبی ساقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
غیر افغان‌ها
حکایت مثنوی
نظرات بینندگان:

ایمیل:
لطفا فارسی تایپ کنید. نوشتن آدرس ایمیل الزامی نیست
میتوانید نام و محل سکونت را همراه نظرتان برای چاپ ارسال نمایید
از نشر نظرات نفاق افکنی و توهین آمیز معذوریم
مطالب خود را برای نشر به ایمیل afghanpaper@gmail.com ارسال فرمایید.
پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است