| تاریخ انتشار: ۱۳:۱۷ ۱۴۰۴/۹/۳ | کد خبر: 178392 | منبع: |
پرینت
|
|
در اسلامآباد با یک پشتون پاکستانی وارد گفتگویی گرم شدیم. او میگفت زبان پشتونهای افغانستان و پاکستان یکی است، با این تفاوت که دو لهجه متفاوت دارد. من نیز در شأن خود ندیدم در مورد زبان او تعیین تکلیف کنم؛ بگذریم…
از او درباره طالبان پرسیدم. او که به مبارزه نرم، مدنی و شیوههای مسالمتآمیز باورمند بود، حاکمیت طالبان را آنروی دیگر سکهی سیاستِ انحصاری و تکروانه در پاکستان توصیف میکرد. به باورش، همانگونه که سیاست پاکستان باید حقوق پشتون، بلوچ، هزاره و دیگر گروهها را تأمین کند، در افغانستان نیز همین اصل باید رعایت شود. از نگاه او، طالبان به حقوق شهروندان افغانستان تعرض کردهاند، همانگونه که پشتونهای پاکستان نیز سالهاست از سوی ساختارهای قدرت پنجابی، حق برابر زیستن را از دست دادهاند.
او میگفت همانطور که خودش حق دارد برای حقوق شهروندیاش در برلابر سیاستهای انحصارگرایانه و تکمحور مبارزه کند، دیگر اقوام افغانستان نیز حق دارند برای حقوق انسانی و مدنیشان در برابر طالبان مبارزه کنند؛ و در این مسیر، او در برابر استبداد و در کنار مردم قرار میگیرد.
او تحلیل دیگری هم داشت، میگفت: شاید پشتونهای افغانستان با مالکیت مطلق قدرت توسط طالبان امروز مشکل سیاسی علنی نداشته باشند، اما در آینده حتماً با بحران شهروندی روبرو خواهند شد؛ زیرا مردم کینهی طالبان را فراموش نخواهند کرد و پیروان و حامیانشان را نیز نخواهند بخشید.
به باور او، این وضعیت به تفاهم اجتماعی لطمه سنگینی میزند و پشتونها را به «تافته جدا بافته»ای تبدیل میکند که طالبان بهعنوان نماینده سیاسیشان این شکاف را عمیقتر میکند. در چنین فضایی، پشتونها میان مردم قابل اعتماد نخواهند بود، و در عین حال کنار قومی که بر سر قدرت نشسته و حق دیگران را غصب کرده است احساس امنیت نخواهند کرد و این خطرناک است.
رسول پارسی