پشتونستانی که سال ها پشتونهای پاکستان و برخی از همراهان شان در اینجا فریاد می زدند اینک در افغانستان شکل گرفته و متاسفانه بسیاری از رهبران فریب خورده همه اقوام دستخوش این فریب بزرگ شدند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۴ ۱۴۰۴/۷/۲۳ | کد خبر: 178168 | منبع: |
پرینت
![]() |
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان(afghanpaper.com) این درگیری ها برای جابجایی پشتون های پاکستانی در مناطق تخلیه شده است تا پس از ورود به این مناطق تذکره گرفته و به دیگر نقاط افغانستان منتقل شوند. اما با حضور نیروهای مردمی در مناطق مورد نظر، پذیرش چند میلیونی پشتونهای پاکستانی مشکل به نظر می رسد.
نیروهای طالبان و مرزبانان پاکستان روز سهشنبه، ۲۲ میزان، بار دیگر در ولسوالی شورابک قندهار درگیر شدند.
همچنین میان نیروهای طالبان و مرزبانان پاکستان در منطقه اچین ولایت ننگرهار درگیری رخ داده است.
پیش از این نیروهای طالبان شامگاه روز شنبه ۱۹ میزان، در ۸ ولایت مرزی؛ هلمند، قندهار، خوست، پکتیا، پکتیکا، ننگرهار، زابل و کنر با مرزبانان پاکستان درگیر شدند.
در پی افزایش تنشها در مرز افغانستان و پاکستان، طالبان به ساکنان مناطق مرزی انگور اده در ولایت پکتیکا دستور داد که منطقه را ترک کنند.
پس از تخلیه مناطق مسکونی، نیروهای طالبان در این مناطق مستقر شده اند.
در همین حال نظامیان پاکستانی نیز از پشتون های مناطق مرزی خواسته اند که خانه های خود را ترک کرده به افغانستان که امن تر است سفر کنند.
گزارش ها حکایت از این دارد که طالبان برخی مناطق از ولسوالی زازی را در خوست تخلیه کرده و سپس به پشتونهای پاکستانی واگذار کرده اند.
سخنگوی والی طالبان در خوست میگوید که طالبان در ولسوالی زازی میدان بر پاسگاههای مرزی نظامیان پاکستانی حمله کردند. به گفته مستغفر گربز، نیروهای پاکستانی در حال آماده شدن برای حمله بودند که نیروهای طالبان پیش دستی کردند.
او به خبرنگاران محلی نوشت که تلاش نیروهای پاکستانی ناکام شد و با واکنش سریع طالبان روبرو گردیدند و پشتونهای پاکستانی به ما پناه آورده اند.
در این مقطع زمانی که که اشرف غین فراری باید سکوت کند، بر اذغام پشتونهای دوطر مرز پاکستان و افغانستان تاکید کرده گفته است: خط دیورند «میراث استعماری بریتانیا» است و هر دو کشور باید بهجای رویکردهای خصمانه، راهی منطقی در قرن بیستویکم برای حل آن جستجو کنند.
در بخشی از پیام آقای غنی آمده است که باز کردن گره دیورند بدون تصمیم آزاد مردم خیبرپختونخوا و بلوچستان ممکن نیست و دو ملت باید از تجربههای تلخ گذشته درس بگیرند.
غنی روز سهشنبه ۲۳ میزان در حساب اکس خود نوشت که اگر ظرفیتهای پنهان و آشکار (پشتونهای) افغانستان و پاکستان در چارچوب یک نظام مشروع و مدبرانه به کار گرفته شود، کشور میتواند به جامعهای «باثبات، هوسا و پیشرفته» بدل شود.
از جانب دیگر،
دولت پاکستان دستور داده که تمامی اردوگاههای مهاجران در ایالت خیبر پختونخوا بهطور فوری تعطیل شود.
اردوگاههایی که در مناطق مختلف خیبر پختونخوا از جمله «دیره اسماعیلخان»، «تانک»، «لکی مروت»، «بنّو» و «مانسهره» ایجاد شده بودند، اکنون بسته شدهاند. اردوگاههای مهاجران در مناطق «چارسده» و «مالاکند» نیز تعطیل شده است.
در گزارش افزوده شده که دولت پنجاب نیز همزمان مرحله سوم طرح اخراج پشتونها را آغاز کرده است.
بستن اردوگاههای مهاجران که همگی پشتون هستند، در خیبرپختونخوا تازهترین نشانه از هماهنگی کامل طالبان با استخبارات پاکستان است.
گزارش می رسد که پولیس پاکستان در شهر کویته نیز بر مهاجران پشتون تبار فشار می آورد تا به افغانستان بروند.
روزنامه قدرت چاپ پاکستان نوشته است که مقامهای پاکستان گفتهاند در پی حملات اخیر نیروهای طالبان بر پاسگاههای مرزی، روابط میان دو کشور بهشدت تیره شده و دولت پاکستان تصمیم گرفته است تا سیاست سختگیرانهتری در قبال مهاجران و کسانیکه هویت شان مشکوک است و حامیان آنها در داخل کشور اتخاذ کند.
طالبان در روزهای گذشته در ولایتهای مختلف افغانستان به شمول نیمروز، لوگر، ننگرهار، کاپیسا، پنجشیر و... راهپیماییها و تجمعات ضدپاکستانی برگزار کردند و در این گردهمایی ها طالبان خواستار نجات پشتونهای پاکستانی شدند.
نورالحق انور، رییس عمومی اداره امور طالبان، گفته است وضعیت کنونی پاکستان نتیجه عملکرد حلقهای خاص در حاکمیت آن کشور است که میکوشد میان (پشتونهای) افغانستان و پاکستان دشمنی و نفرت درازمدت ایجاد کند.
انور روز دوشنبه ۲۱ میزان در حساب اکس خود نوشت که طالبان در مجموع روابط نیک با پشتونهای پاکستان، عالمان دینی و سیاستمداران آن کشور دارد و آنچه امروز باعث تنش شده، برخاسته از تصمیم و رفتار گروهی محدود در حاکمیت اسلامآباد است.
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۲۰ امیرخان متقی در سفر خود به پاکستان با مقامات ارتش و وزارت داخله آن کشور توافق کرد که صدها هزار نفر را زیر نام تحریک طالبان پاکستان از مناطق وزیرستان شمالی و جنوبی در دو سوی مرز دیورند به مناطق شمال و مرکزی افغانستان منتقل نمایند.
چنانچه رانا ثناء الله وزیر داخله پاکستان این جابجایی را پیشنهاد طالبان افغانستان گفت و بعد ذبیح الله مجاهد از آن بنام انتقال مهاجران از دو سوی خط دیورند به ولایات دور دست افغانستان، یادکرد تا به دولت پاکستان مزاحمت ایجاد نکنند.
بعد از نظامنامه ناقلین دوران امان الله خان، سلسله جابجایی پشتون های وزیرستان کماکان در شمال افغانستان ادامه داشته و رژیم های سرکوبگر، تهاجم کوچی های پاکستانی را به عنوان نماد استبداد بطور پیوسته بر هزارستان نگهداشتند. اما اینک فراتر از آن صدها هزار وزیرستانی را میخواهند ابتدا در شمال و بعد در مرکز افغانستان مقیم بسازند.
در تاریخ ۱۳۹۵/۷/۱۲ در همین سایت مطلبی به نشر رسید که در برابر جابجايي ها و اسكان غير قانوني برخي از خانواده ها كه شبانگاه ها بصورت مخفي و دزدي توسط لاري هاي پاكستاني ها به باريك انتقال داده مي شوند، ايستاد شويد و جلوی دسيسه بزرگ را با شجاعت تمام بگيريد که متاسفانه چنین نشد و تعداد زیادی از پشتونهای پاکستانی جابجا شدند.
در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۱۲ خبر از جابجایی بزرگتری به نوشته محمد صدیقی در این سایت به نشر رسید: اسکان ناقلین ناشناخته در شمال کشور...
(گزارشات مشعر است که یوناما-دفترسازمان ملل پروژه «عودت کنندگان» را در پوشش وزارت امور مهاجرین به رهبری تویی لانز انگلیسی در دستور کار قرار داده و تمویل می کند، تا هزاران تن از ناقلین از پشاور و مناطق دور مرزی از اقوام قبایل پشتون ساکن پاکستان جمع آوری و آن جماعت های ناقلین عودت کنندگان ناشناخته و غریبه در میزبانی ارگ در شمالی و شمال در مناطق حاصلخیز و آب و هوادار اسکان داده شوند.
البته، در ته نشین ذهنیت سیاسی کرزی نیز یک چنین اندیشه جابجایی ناقلین و کوچی ها در شمالی و شمال مرکزیت داشت. ولی اکنون این پروژه شیطانی که به نقاضت های قومی و زبانی و نژادی به سوی جنگ های خونین داخلی دامن می زند، در ولسولی شکردره در ساحه 380 جریب زمین-رسمیت و واقعیت پیدا کرده است.
نخستین گروه ناقلین در زمین حاصلیز آب و هوادار منطقه اسکان داده می شوند. هیات یوناما و وزارت مهاجرین آنسوی سرحدات به میزبانی ارگ در شکردره دفتر و دیوان و محافظین دارند.
هدف این است که تغییر بزرگ دربافت قومی و بومی شمالی و شمال از طریق اسکان ناقلین به نفع پشتون ها رقم بخورد که به یقین با کوچ اجباری مردم بومی که اکثرا تاجیک فارسی زبان هستند، همراه با کشمکش های خونینی خواهد بود. البته، داستان انتقال ناقلین پشتون به شمالی و شمال کشور در آیینه سینه پرخون تاریخ سیاسی وطن قدمت دیرینه دارد، امیر عبدالرحمن خان و سپس امیرامان الله خان در شعله ناسیونالیسم افراطی که «قطعنامه ناقلین قطغن» را در همیاری با طرزی رقم زد، تلاش شد که در ترکیب قومی شمالی و شمال که اکثر تاجیک ها هستند ناقلین پشتون وارد شوند.
در دوره نادرخان انگلیسی بود که لشکر میلشایی 15000 نفری اقوام پشتون پکتیا وردک تحت پوشش 25000 سرباز و صاحب منصب و توپخانه ها و وسایل زرهی به قوماندانی گل محمدمهمند به شمالی رسیدند که داستان مظالم ناقلین و توپخانه نادرخانی به قوماندانی محمدگل مهمند که در جنون ناسیونالیسم قومی فاشیست آدم کش بی رحم است، در آیینه تاریخ به خون مرد و زن و طفل تاجیک در شمالی و صفحات شمال کشورمان نوشته شده است.
اوضاع و احوال سیاسی صفحات شمال و شمالی کشور مان آشفته و رقابتی است. دانه هایی درشت قدرت از اقوام تاجیک که نیروی مردمی و رزمی دارند، در مابین خودشان ناسازگار و منقسم و پارچه پارچه هستند.
بحران رهبری سیاسی تاجیک ها آفت بزرگ است که در قلمرو سیاست و جامعه مردم یک فرهنگ و همزبان و هم ریشه را به گروه های سمتی دارای منافع خانوادگی و تباری منقسم نموده و در عرصه سیاست پسیف و معامله گر برای حفظ جان و گنجینه های قارونی ساخته است.
شورای شمالی بزرگ که در راس آن الماس زاهد از ثناگویان ارگ قرار دارد در بافت ساختاری نامتجانس و در خط سیاست های ارگ سیلان دارد. این شورا به پول ریاست امنیت دولتی به ریاست و نظارت حنیف اتمر تشکیلات آنچنانی پیدا کرده است. وظیفه قوماندان شورا در یک مرتبه نهایی گرفتن امنیت مناطق اطراف پایگاه هوایی نظامی بگرام است که نیروهای امریکا در آنجا مستقر هستند.
جعیت اسلامی که در شمالی و شمال شرق و شمالغرب در دهه های 80 و 90 قرن بیستم، نفوذ قابل ملاحظه داشت، پس از سقوط طالبان و تشکیل کنفرانس بن، از درون پاشید. قوماندانان برجسته جمعیت در ترور زنجیره ای سال های 1390-1392، از شمال شرق پاک سازی شدند. با تروراستاد ربانی، بدنه جمعیت شکسته شد. در حال حاضر رهبران معامله گر جمعیت بخشی از آنها حول عبدالله و بخش دیگر حول ارگ می چرخند.
در هرصورت، اسکان ناقلین در شمال در اوضاع و احوال آشفته و پیچیده و ناهنجار سیاسی صورت می گیرد که هدف از آن ایجاد تغییر در بافت قومی جغرافیایی منطقه و به دام انداختن مخالفین و پاکسازی آنها از صحنه ای قدرت سیاسی است. ارگ برای یک کاسه کردن قدرت از راه توطئه و نسل کشی قوم گرایانه دارای رگه های فاشیستی وارد میدان گردیده است.)
در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۱۴ خبر دیگری را از جابجایی پشتونهای پاکستانی در هرات نشر کردیم:
(به کمک محمد یوسف نورستانی والی قبلی هرات، تعداد 35 هزار از پشتون های پاکستانی در ولایت هرات جابجا شده اند.
این پشتون ها که بنام هلمندی یاد می شوند، با خانواده های خودشان به هرات آمده اند و از هیچ سند تابعیتی برخوردار نیستند.
گفته می شود که این افراد بر اساس قراردادی میان نیروهای آمریکایی و پاکستانی و با والی قبلی هرات، به این منطقه کوچ کرده اند.
یک خبر دیگر در همین رابطه بگوش می رسد که بمباردمان مناطق قبایلی پاکستان بر اساس یک طرح از پیش تعیین شده بوده است که این افراد را از مناطق قبایلی پاکستان دور سازند که هم کمکی به دولت پاکستان باشد و هم منطقه ای که گفته می شود از لحاظ فرهنگی تحت پوشش ایران است، با حضور پشتون های قبایلی پاکستانی دگرگون گردد.
مدتی است که چهره گدایان زن و دختر پاکستانی در کوچه و سرک های شهر هرات مشاهده می شود اما هرگز کسی به این موضوع فکر نکرده است که این افراد از کجا و با چه کسانی آمده اند و در چه مناطقی سکنی گزیده اند؟
در گذشته هرات ، افرادی بنام و زبان پشتون در شهر کمتر دیده می شد اما این روز ها بوفور به چشم می خورند.
قیمت خانه و زمین به خصوص در چند ماه اخیر به شدت افزایش یافته است و از هر کسی هم که می پرسی چرا با افزایش خانه و زمین روبرو هستیم می گوید که هلمندی ها آمده اند و خانه ها گران شده است!
مردم اذعان می دارند که این پشتون ها در هر منطقه ای که مستقر می شوند ، مردم ان منطقه و همیسایگان دیگر از نعمت امنیت اجتماعی محروم گشته بالاجبار باید خانه های خود را به نفع پشتون ها رها سازند.)
در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۱۷ بار دیگر در این سایت به تاکید گرفته شد که (برای تسلط یک قوم بر تمامی اقوام کشور از گذشته های بسیار دور از سیاست جابجایی های قومی استفاده می کرد، مانند انتقال خانواده های پشتون به ولایت بغلان در سال 1884 میلادی و مصادره زمین های فارسی زبانان به ویژه هزاره ها که این جابجایی تا سال 1951 ادامه داشت و تا امروز نیز این ولایت درگیر تنش و شکاف های اجتماعی است.
از سوی دیگر با آغاز فصل بهار، طرح جابجایی و کوچ پشتون ها برای اسکان به ولایت های غیر پشتون مانند مناطق غربی کشور شروع می شود هر چند سیاست جابجایی و توسعه یک قوم و تعمیم دادن آن در دیگر نقاط از اجبار در گذشته به سیاست پنهان در سه دهه اخیر تغییر کرده است اما نتیجه همان است که دولتمردان در قرن های قبل به دنبال آن بودند.
زمانی مهاجران افغانستانی در پاکستان که عمدتا از قوم پشتون هستند به عنوان موتور حرکت سیاست این کشور در افغانستان بوده است و طی یک دهه گذشته اخراج این مهاجران همان سیاست به شکل دیگر است.
حال این جابجایی های قومی در زمین هایی نِمود پیدا می کند که در آینده ای نزدیک از بند سلما دارای اقتصاد شکوفا می شود، بند سلما از بزرگترین پروژه های زیربنایی افغانستان است که با تامین آب و برق می تواند تاثیر قابل ملاحظه بر وضعیت اقتصادی مردم غرب کشور داشته باشد.
در همین حال، جریان های در ارگ در صدد اسکان مهاجران بازگشته از پاکستان در زمین های اطراف هریرود هستند. بنا بر سخنان یکی از نمایندگان مجلس، هیاتی از سوی رییس جمهور با هدف تفکیک زمین های دولتی و غیر دولتی در دو سمت هریرود از ولسوالی چشت تا مرکز ولایت هرات به این شهر اعزام شده است.
دولت برای جابجایی قومی اینبار به روش متفاوت می خواهد مهاجران بازگشته از پاکستان که عمدتا از قوم پشتون هستند را در زمین های تفکیک شده اسکان دهد و این در حالی است که بیم آن می رود در میان این مهاجران افراد پاکستانی و طالبان نیز وارد افغانستان شده باشد.
سیاست جابجایی قومی هر چند همواره برای حکومت ها مفید بوده اما مردم ملکی ولایت های ادغام شده را دچار اختلاف های فرهنگ - زبانی کرده است و همواره اقوام مختلف یکدیگر را مسوول افزایش ناامنی ها می دانند.
بر اساس اطلاعات به دست آمده، قرار است برای 500 هزار نفر در این مناطق زمین توزیع شود و اگر چنین اتفاقی رخ دهد منطقه غرب کشور را دچار نابسامانی و تنش می کند زیرا جابجایی وسیع این تعداد پیامدی جز رودرویی قومی، نفاق و درگیری ندارد.)
در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۱۶ رسما اعلام کردیم که کشور در کنترول پشتونهای پاکستانی است.
(حکومت طالبان مهاجران پاکستانی را که در نزدیکی خط دیورند مستقر هستند، به مناطق دیگر در ولایات مختلف افغانستان منتقل خواهد کرد.
هرچند ذبیح الله مجاهد، سخنگوی حکومت طالبان جزییات زیادی در مورد انتقال این مهاجران پاکستانی ارایه نکرد، اما گفت که آنها قصد دارند پناهجویان پاکستانی ساکن در برخی ولایات مرزی از جمله خوست را به مناطق دیگر افغانستان منتقل کنند.
وی در مورد ولایاتی که مهاجران مذکور به آن انتقال داده میشوند جزییات نداد، اما گفت که امکانات اولیه زندگی در آنجا برایشان فراهم میشود.
او به رادیو آزادی گفت: "برای کاهش نگرانی طرف پاکستانی و جلوگیری از ادعاهای پاکستان، برخی از پناهجویانی که سالها پیش در جریان جنگها به خوست، کنر و برخی مناطق ننگرهار مهاجرت کردند، برنامه داریم که آنها به مناطق دور از خط دیورند انتقال داده شوند."
این بار اولی نیست که از این خبرها می شنویم، این سیاست کهنه قدیمی است که از دهه های قبل تداوم یافته و حکومت های قبلی افغانستان هرکدام بنوبه خودشان در این طرح کثیف سهیم بوده اند.
در اوایل دهه پنجاه، انگلیس و آمریکا به این نتیجه رسیدند تا پاکستان را از خطر تجزیه نجات دهند و افغانستان را به عنوان مرکز پشتونها یا همان پشتونستان معرفی نمایند و از ایجاد کشور دیگری بنام پشتونستان جلوگیری کنند. این طرح زمانبر، باعث گردید تا پاکستان به عنوان پایگاه نظامی و استراتژیک آمریکا بعد از ایران، در منطقه ظاهر شود.
از جمعیت 250 میلیونی پاکستان، 60 میلیون آن پشتون هستند که حدود 15 درصد جمعیت آن کشور را تشکیل می دهند. اکثر پشتونها در سرزمین مادری شان، در دو سوی خط دیورند بین افغانستان و پاکستان و بخش باختری رود سند (پاکستان) که شامل خیبر پختونخوا و بخش شمالی بلوچستان است، ساکن هستند. مراکز کلانشهری این سرزمین که به پشتونستان هم شناخته میشود، شامل جلالآباد، کویته، قندهار، مردان، مینگوره و پیشاور می گردد.
در زمان حکومت شاهی شعارهایی مبنی بر ایجاد پشتونستان در کنار افغانستان شنیده می شد که با کمک آمریکا و مجاهدت پاکستان این طرح به افغانستان منتقل شد و پا کستان از خطر تجزیه نجات پیدا کرد.
با حمایت مستقیم آمریکا، حکومت پاکستان تمامی پشتون های پاکستانی را تشویق کرد تا به پشتون های افغانستان بپیوندند و آن کشور را به عنوان پشتونستان جدید برای خودشان بپذیرند. این طرح مورد رضایت پشتون های پاکستان قرار نگرفت اما آمریکا پاکستان در دهه های 60 و 70 شمسی با حملات نظامی و بمباران پراکنده اما متعدد مناطق مرزی پشتون نشین، آنان را وادار کردند تا به افغانستان فرار کنند.
در این میان، پشتونهای افغانستان که حدود 35 درصد جمعیت کشور را تشکیل می دادند، از ورود پشتونهای پاکستانی به افغانستان استقبال کردند و آنان را با آغوش باز پذیرفتند و در جابجایی آنان در مناطق مختلف کشور نهایت همکاری و مساعدت را بخرج دادند. سپس به عنوان سردمدار این قافله حامد کرزی قرار گرفت و در با فریب سران دیگر اقوام، به تمامی پشتونهای پاکستانی که به افغانستان وارد می شدند تذکره افغانی صادر می کرد و برای آنان در مناطق مختلف کشور زمین رایگان توزیع می نمود و تمامی آنان را شامل کمک های مختلف دولتی قرار می داد.
پس از انتخابات ریاست جمهوری و گرفتن قدرت توسط اشرف غنی، هجوم پشتون های پاکستانی به افغانستان شدت گرفت.
اینگونه بود که یکباره جمعیت پشتونهای برخی از ولایات کشور مانند هلمند، به چندین برابر جمعیت اصلی اش افزایش یافت و پاکستانی های افغان شده با تذکره های صادره از هلمند و... به دیگر نقاط کشور بخصوص مناطق فارسی زبان ها و ازبک تبارها و هزاره ها با زور دولت جابجا شدند و یکباره طی دو دهه نیمی از دیگر ولایات کشور نیز به محل سکونت پشتونهای پاکستانی تبدیل شد. این روند ادامه یافت تا اینکه پشتونها اعلام کردند که جمعیت آنان در افغانستان بیشتر از پنجاه درصد است.
سران سیاسی و بزرگان دیگر اقوام با چشمانی باز نظاره گر این صحنه ها بودند اما از ترس آمریکا و پاکستان هیچ اقدام عملی انجام نداده و افغانستان را به محل اسکان پشتونهای پاکستانی مبدل کردند.
پشتونیزم به این نیز اکتفا نکرد و اقوام غیر پشتون را در ابتدا وادار به پذیرش پشتونهای پاکستانی نمود و سپس پشتونهای مهاجر را به بهانه های مختلف مسلح ساخت در حالیکه دیگر اقوام خلع سلاح شده بودند.
بدینوسیله مردم بومی بیشتر مناطق کشور وادار به ترک منطقه خود گردیده و اکثرا برای نجات خانواده خود از شر پشتونهای مهاجر، وادار به مهاجرت به کشورهای دیگر شدند.
این سیاست کثیف همچنان ادامه یافت تا این دیگر در شهرهای بزرگ کشور، به سختی میتوان فرد غیر پشتون شهری یافت. جای تمامی مردم شریف شهرها را پشتونهای مهاجر اشغال کرده اند.
بسیاری از پشتون های پاکستان به اجبار به مناطق مرکزی، شمال و غرب کشور ما آمده اند که لهجه و طرز گپ زدن شان با افغان های قندهار و جلال آباد و خوست فرق میکند و کار به جایی رسید که تعداد زیادی غیر افغان اما با نام افغان، به اردوی ملی و پولیس در حکومت های قبلی نیز وارد شدند.
ساکن شدن اقوام غیر افغانستانی در اقصا نقاط افغانستان یک نقشه فرا منطقه ای بود، که گردانندگان آن سعی داشتند تا با اسکان دادن پاکستانی ها در ولایات کشور ما، یکپارچگی قومیتی منطقه را از بین برده و بدین طریق از ایجاد هرگونه اتحادی در آن ولایات جلوگیری نمایند.
در زمان جهاد شاهد این بودیم که اقوام مختلف هر ولایت دوشادوش هم سوای از مسایل مذهبی و قومیتی علیه کفر می جنگیدند. دلیل شان هم این بود که همه ما افغانستانی هستیم. ولی امروز بچه های همین مردم دیگر همسایه خود را برادر افغانستانی نمی دانند و این همان هدفی است که غرب به دنبال آن بود و تا کنون هم موفق به از بین بردن اتفاق و ایجاد نفاق شده است.
ده سال قبل تخمین زده می شد که نیمی از جمعیت پشتونهای افغانستان را پاکستانی های مهاجر تشکیل می دهند اما اکنون می توان گفت که جمعیت پشتونهای مهاجر پاکستانی از پشتونهای افغان فزونی یافته و جمعیت شان بسیار بیشتر از پشتونهای افغان در افغانستان است. از کارگر گرفته تا گدا همه پاکستانی هستند.
این روند نه تنها در داخل افغانستان که در بیرون از کشور نیز با جدیت تمام پیگیری شد تا آنجا که در نمایندگی های سیاسی افغانستان در عربستان سعودی، امارات متحد عربی و پاکستان به ده ها هزار پاکستانی پاسپورت و تذکره نفوس افغانستانی داده شد و این پروسه در زمان کرزی و غنی نیز ادامه یافت.
اینک کار بجایی رسیده است که دیگر کمتر کسی قادر به تشخیص پشتونهای پاکستانی از پشتونهای افغانی است. حتی خود پشتونها هم دیگر نمیدانند که کدام شان پاکستانی است و کدام شان افغانی!
شاید کسی از خود نپرسیده باشد که چرا جمعیت پشتونهای کوچی که تا ده سال پیش به 250 هزار نفر هم نمی رسید به یکباره ده ها برابر افزایش پیدا کرده است! به جای افزایش جمعیت شهرها، تعداد کوچی ها چندین برابر شده است؟!
در تاریخ ۱۳۸۹/۷/۱ در همین سایت اعلام گردید:
(با ادامه عملیاتهای نظامی آمریکاییان در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان و همچنین افزایش جابجایی های سیل زدگان پاکستانی، روزبروز بر تعداد پاکستانیهایی که در مناطق شرقی کشورمان ساکن می شوند، افزود می گردد.
براساس اظهارات سخنگوی وزارت عودت و مهاجرین بیش از هزاران خانوار پاکستانی به دلیل بمباران آمریکایی ها و درگیریهای اقوام مرزی و همچنین به جهت در امان بودن از معضلات سیل در ولسوالی ځازی در ولایت پکتیا ساکن شده اند، که این وزارتخانه در تلاش برای ارسال کمکهای عاجل بشری برای آنان می باشد.)
در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۱۷ مطلب دیگری نشر شد که نشان دهنده جابجایی عمدی پشتونها در غرب کشور در ولایت هرات بود:
(آگاهان امور اجتماعی در هرات میگویند با آمدن هزاران پاکستانی در طول چندین سال گذشته خصوصا در این اواخر مدارس دینی به شکل مدارس طالبانی با همان خصوصیات تدریس حملات انتحاری مخالفت به حقوق بشر و حضور زنان در امور سیاسی و اجتماعی در هرات ادامه دارد و با آمدن پاکستانی ها و پشتون های آنطرف مرز کسترش می یابد.
به گفته همین منابع تعدادی از مولوی های پاکستانی نیز برای اهداف مشخصی وارد هرات شده اند که برای آینده این ولایت خطرناک است.
گزارش های رسیده از هرات حاکی از آن است، که رفت و آمد شماری افراد مشکوک پاکستانی و پشتون های آنطرف مرز به دفتر افغان ملت در هرات نام نویسی می کنند ولی جزییات و علت آن هنوز مشخص نشده ، گفته می شود به شماری از آنان وعده نمرات زمین داده شده است.
منابع آگاه در کابل می گویند آقای عمر داوؤدزی سفیر افغانستان در پاکستان از چنین پلانها برای اسکان دادن پاکستانی ها و پشتون های آنطرف مرز به افغانستان اطلاع داشته، پشتیبانی تیم کرزی را در استراتژی جابجا نمودن پاکستانی ها در افغانستان خصوصا در هرات با خود دارد.
عمر داوؤدزی که به منافع پاکستان بیشتر ارزش میدهد نسبت به منافع افغانستان، پس باید جابجا ساختن پاکستانی ها و پشتون های آنطرف مزر را در افغانستان قانونی بسازد.)
مردم فقیر پشتون در آن طرف مرز، هرگز از نقشه های شوم آمریکا و پاکستان اطلاع نداشتند و ناچار به مهاجرت به افغانستان می شدند. پناهندگان پاکستانی که خود واقف نبودند در روند چه بازی سیاسی و قومی قرار گرفته اند، به هدایت تعدادی مشخص از قوم پشتون، برای برهم زدن تعادل قومی در مناطق مختلف کشور ما، جابجا می گردیدند.
از یکطرف هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی خانه های مسکونی این افراد را هدف قرار می دادند و از سوی دیگر، نظامیان پاکستانی به بهانه مناطق تحت نفوذ تروریست ها، حملات شان را بر این مردم بی دفاع تشدید می کردند. تنها راه باقیمانده برای این مردم فقیر، فرار به افغانستان بود.
در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۹ مطلبی در تلکس شایعات این سایت به نشر رسید:
(تجهیز و تسلیح کوچی ها و انتقال آنان به مناطق غیر پشتون نشین.
تاخیر در توزیع تذکره های الکترونیکی به دلیل دادن تابعیت به پشتون های پاکستانی و جابجا کردن آنان در مناطق حاصلخیز شمال.
درخواست کمک از طالبان و توزیع سلاح برای آنان به منظور تسریع در جابجایی پشتون های پاکستانی.
جابجایی برخی از عناصر کوچی و طالب و متعصبان پشتون در ارگان های دولتی و امنیتی.
گفته شده است که مسوولیت این طرح برعهده حضرت عمر زاخیلوال وزیر سابق مالیه است و افرادی مانند جمعه خان همدرد، انورالحق احدی و اسماعیل یون در اجرای این طرح او را یاری می رسانند.
نظارت این طرح نیز برعهده حنیف اتمر گذاشته شده است.)
سال ها است که از موشک باران مناطق مرزی افغانستان توسط نظامیان پاکستانی همه مطلع هستند اما هیچگاه هیچ کسی حاضر به توضیح در این رابطه نشده است. در حالیکه مشخص بود که با موشک باران مناطق مرزی توسط پاکستانی ها، این مناطق خالی از سکنه شده و جا برای مهاجران پاکستانی فراهم آمده بود.
اینک این مناطق مملو از مهاجران پاکستانی گردیده و دیگر جا برای دیگر پشتونهای مهاجر نیست که در ادامه سیاست جابجایی پشتونهای پاکستانی و فرار دادن دیگر اقوام از افغانستان، پس از آموزش های روانی اجتماعی، پشتونهای مهاجر قبلی به دیگر مناطق با امتیازات ویژه از جمله چپاول اموال و دارایی های دیگر اقوام و حتی در مواردی ناموس، با کمک طالبان منتقل می گردند.)
در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۲۴ بطور علنی نوشتیم: پشتونستان بنویسید ولی افغانستان بخوانید!
(پیروان اصلی طرح پشتونستان بزرگ در عصر حاضر، همچنان در راس قدرت بوده و هر روز که می گذرد وسعت زمین خواری و قدرتمداری شان افزایش میابد. از جابجایی پشتون های پاکستانی در نقاط مختلف غیر پشتون در افغانستان گرفته تا فراری دادن دیگر اقوام از خانه و کاشانه و ولسوالی و ولایت شان به خارج از کشور....
از یکطرف اکثر پشتون های خارج رفته را دوباره به کشور فراخوانده و آنان را بر مسند قدرت جابجا کردند و از طرف دیگر، تمامی دسته ها و گروه های پشتون "به اصطلاح" مخالف نظام را به بدنه قدرت در داخل نظام متصل می گردانند. از حکمتیار گرفته تا رهایی زندانیان طالب و اینک پس از بزرگنمایی کافی طالبان، اتصال مستقیم آنان به حکومت پشتونی حاضر...
جالب اینجا است که قبل از انجام مذاکرات رسمی آمریکایی ها با طالبان، تعدادی از سران آنان را وارد حکومت حاضر کردند تا بصورت رسمی حرف های نگفته طالبان را برای آینده افغانستان از شهر کابل بیان کنند.
چنانچه یکی از این افراد در تماس با رسانه ها (سید اکبرآغا) در کابل گفته است که تمام موارد اختلافی در گفتگو میان مقامهای امریکایی و گروه طالبان حل شده و توافقنامه نهایی تا ده روز آینده در یکی از کشورهای اروپایی میان دو طرف به امضا خواهد رسید.
جالب است دفت کنید، زمانیکه طالبان خود بصورت کامل از جانب آمریکایی ها ایجاد شده و تا اینک در همه موارد از جانب آنان تمویل می شوند، دیگر مذاکره با گروه دست ساز خودشان چه معنی دارد؟
گفته شده است که با امضای این توافقنامه (پوششی و ظاهری) انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به تعویق میافتد و مذاکرات رسمی میان دولت افغانستان و طالبان آغاز خواهد شد.
طراحان اصلی قبیله، در یک بازی فریبنده تمامی اقوام غیر پشتون را فریب دادند و تمامی سران شان را از حیطه قدرت دور کرده و آبرو حیثیت و دانایی سیاسی شان را به بازی گرفتند و آنان را نزد مردم شان خوار و خفیف ساختند.
با ورود طالبان به بدنه حکومت، قسمت دیگری از سهم دیگر اقوام که در دولت حاضر باقیمانده به طالبان واگذار می شود و اشرف غنی دوباره به آمریکا نزد دختر و پسرش باز می گردد.
حامد کرزی که از او به عنوان پدر معنوی طالبان و مجری اصلی طرح پشتون سازی افغانستان نام برده می شود، دوباره برای دوسال در راس قدرت قرار می گیرد و یک دولت موقت را بنام جمهوری امارت اسلامی بنا می نهد. تا در دوسال حکومت موقت، بازهم بتواند دیگر اقوام را تحقیر کرده و افراد دانا و تحصیل کرده و شهری آنان را به دیگر کشورها مهاجر کند و بقیه پشتون های باقیمانده در مرزهای پاکستان را به مناطق غیر پشتون افغانستان جایگزین بسازد.
اینجا است که باید دیگر بجای کلمه افغانستان و افغانستانی، بخوانید و بنویسید پشتونستان و پشتونستانی...!)
این طرح نه تنها برای دیگر اقوام افغانستان مشکل ساز شده است که بیشترین ضربه را بر پیکر مردم ساده و آزاده پشتون افغانستان وارد کرده است.
در حقیقت پشتونستانی که سال ها پشتونهای پاکستان و برخی از همراهان شان در اینجا فریاد می زدند اینک در افغانستان شکل گرفته و متاسفانه بسیاری از رهبران فریب خورده همه اقوام دستخوش این فریب بزرگ شدند.
کد (4)
>>> در حالیکه سیاستمداران احساساتی، ابتدایی، ساده لوح و پوپکی افغانستان، بعد از حمله پاکستان، با یکصدا طبل حمایت از تمامیت ارضی را نواخته و خود را در صف طالب و به حمایت از طالب قرار داده و از مردم نیز خواستند که در این وضعیت از طالب حمایت کنند، محسن داور و ده ها فعال سیاسی پاکستان، بهترین تحلیل ها را در قبال این جنگ میان پاکستان و طالبان ارایه کردند که من شخصا مشکور درایت سیاسی انها هستم.
داور میگوید که این حمله بخشی از یک سناریو از قبل طرح شده است تا حمایت مردمی را برای طالبان در افغانستان کسب کند و مردم را در عقب طالب بسیج سازد!
دقیقا این گونه نیز شد، افغان های ساده لوح، ابتدایی، احساساتی و آتش مزاج، حتی همان جمهوریت های که طالب انها را فراری داد، همه، شعار زنده باد طالبان را سر دادند و بدون اندکی تعقل و استفاده از شعور برای تحلیل و بررسی اوضاع، سرباز پیاده طالب شدند و اینگونه از طالب یا قاتل این ملت، قهرمان این ملت ساده لوح و بدبخت در مثلا جنگ علیه پاکستان ساختند!
>>> لالام جان این را بر سر احمق هایی بکوب که هنوز سودای من اوغان هستم در سر دارند این خیانتکاران در جمهوریت جعلی از پشتون ها اوغان تر شدند برای یک چوکی ما هم میتوانستیم مثل کورد های عراق اقلیم و فدرالیسم بخواهیم ولی خاک بر سر خود کردیم همه زحمات را به هدر دادیم . امروز تجزیه بهترین راه است تجربه آن بیست سال داد با پشتو زندگی نمیشود
>>> پشتونستان خواهی یک جنون است.
دوراندیش
>>> اوغان یا افغان هیچ فرقی باهم ندارند و هردو یعنی پشتون۰
اوغان یا افغان همان اپگان یا پتهان است که همه نامهائی هستند که غیر پشتونها به پشتونها اطلاق میکردند و میکنند در حالیکه خود پشتونها به خود پختون یا پشتون مینامند۰
ما اوغان نیستیم۰ افغان یا افغان یعنی پشتون و من را خداوند پشتون هست نکرده است۰ اکثریت مردم کشور اوغان نیستند۰
ما نه هویت خود را بر دیگران تحمیل میکنیم و نه هم میگذاریم دیگران هویت خود را به هر بهانه که شده بر ما تحمیل کنند۰
نام افغان اولین بار در قانون اساسی سال ۱۳۴۳ توسط حاکم های پشتون بر ملت تحمیل شد وتا بحال با جعل و فریب در ماده چهارم قانون اساسی وجود دارد که باید اصلاح و تغییر بخورد۰
غیر پشتونهای ساده دِلی که از روی سادگی و خوبی خود را افغان مینامید، فردا روزش که رسید، باز هم پشتون افغان اصیل میباشد، و با کوچکترین اعتراض که اگر انجام دهی، توافغان نا اصل میباشی، لهذا فریب بیجا بنام وحدت ملی نخور۰
پشتونها تمامیت خواه هستند، به وحدت ملی واقعی باور ندارند، و بهترین کاری که میکنند به زور همه را یکسان نام میگذارند، و این یکسان سازی جبری، آنهم بنام قوم خودشانرا وحدت ملی تلقی میکنند۰
چرا بر دور یک نام بیطرف ویا بر دور نام انسانیت همه متحد و یکپارچه نشویم که بر دور نام یک قوم خاص همه قوم های کشور متحد شویم؟
این وحدت ملی است یا یکسان سازی به جبر و به زور، آنهم بنفع یک قوم خاص؟
>>> متعصبترین گروه همین اوغانها هستند۰
همین اوغان ها هستند که گاهی طالب میشوند، و گاهی گلبیدینی، گاهی داعشی، و حتی گاهی جنایتکاران خلقی و نجیبی ویا فاشیست های اوغان ملیتی میشوند۰ ولی بازهم خود اینها و رهبر های اینها بر اساس همان روابط تعصبات قومی و پشتونولی خود همه باهم یکی میشوند، یعنی چون همه اوغان هستند و باهم وجه مشترک تعصبی قومی دارند به اساس همان وجه مشترک باهم همبستگی و همکاری میکنند۰ خلاصه که تمام این وحشت و کشتار ها را همین اوغان ها میکنند، فقط به اشکال مختلف، ولی بازهم به اساس همان مشترکات قومی تعصبی از همدیگر دفاع میکنند و انگشت ملامت را هم با دیده درائی بطرف دیگر اقوام یعنی غیر اوغانها میگیرند۰
>>> برو بان ما را
افغان تنها پشتونها هستند، همان اوغان ها که همه میشناسند.
>>> افغان چه معنى و مفهوم دارد? فرهنگ افغان چه است? زبان پديده فرهنگى استزبان خود فرهنگ و هنر است. زبان افغان چه معنى و مفهوم دارد? فرهنگ افغانچه است? زبان پديده فرهنگى است. زبان خود فرهنگ و هنر است. زبان فرهنگ وهنر مى سازد. زبان فرهنگ وهنر را نگه مى کند .
1- زبان افغانى چه است?
2- هنر افغان چه است ?
3-غذای افغانی چه است ?
4- موسيقي افغانى چه است?
5-ادبيات نظم و نثر و تياتر افغانى چه است?
6- زراعت يعنى فرهنگ کشاورزى افغانى چه است?
7- سيستم زراعتى و قنات و کاريزسازى که تهداب آبادى و شهر نشينى افغانى چيست?
8- ميتولوژى يعنى اسطوره هاى پيشدادى افغانى چي است?
9- رقصها و ترانه ها و سرودهاى افغانى چيست?
10- فرهنگ باغ سازى و باغدارى افغان چيست?
11- فرهنگ جنگلدارى افغان چه است?
12- آيا افغان فرهنگ شهرنشينى را مى دانند و يا کوچى در شهر?
13- آداب و رسوم و جشنهاى افغان چيست?
14- آثار فرهنگ باستانى افغان چه است?
15- آيا سينا و مولوى بيرونى و على شير نوايى ويا امير خسرو و يا ناصرخسرو افغانى نوشته بودند?
از سه کار فرهنگى افغان ازسه اديب افغان از سه دانشمند افغان از سه آلات مو سيقى افغاننامبرده نمى توانيم
کار افغان جنگ است جنايت قتل است و بربريت وحشت وبرادرکشى فرار دادن فرار کردن فروش خاک است بى ادبى وبى اخلاقى است دشنام است.
حاکمان افغان اين جور قوم اقليت خود را اکثريت مى سازد.
حتى سگ و باد و ماده مخدر و پول را فغان ساختند!
افغان کمبودى ادبى ٬کاستى هنرى ٬عدم آبادانى حقارت فرهنگى خود را با قدرت سياسى٫ کلاهبرداری ، تقلب، فریب دادن روش های مافیایی. کاربرد این شیوه های غیر اخلاقی در گذشته ننگين کوتاه شان و در حال حاضر نشان می دهد که حاکمان پشتون چگونه نا مطمئن، نابالغ و وابسته، غير مستقل هستند.
تاریخ حاکمان افغان پشتون یک فریب داستان، جعل و تقلب است:تقلب در نام کشور، تقلب در انتخابات، ، تقلب در مورد فرهنگ و ادبیات و اسطوره ها و تقلب قهرمانان. حاکمان افغان کپی و تقلید می کنند، سوگند دروغ. سوگند به قرآن.
1. اسطوره پته خزانه جعلى از قلم عبدالحى حبيبى
2. ملالى از دوشيزه ورليان ژاندارک فرانسه
3. تاريخ از حال به سوى عقب تغير دادند! نام افغان ستان در قديم آريانا! پسوندان گاهى (مکانى ) زبان پارسى قديم "انا" "نا" و "يا" بوده و که در زبانهاى ايرانى -جرمنى همريشه اند.: از "استادن" و "بودن" از استادن )= ايست و بودن (هست وباش گردان يا صرف "بودن" در حالت گزارشى حال يا اکنون من ام ٬ من هستم ٬ او هست و يا او است مى باشد: بود باش) آمده است.
بلى پسوند گاهى (مکانى ) "ان" پارسى ميانه و پارسى نو: باميان و لغمان و به هزار استان وستانها
"آباد" پسوند مکانى ديگر خانآباد جلال آباد
4. پسوند "ستان" پسوند مکانى زبان افغان يا پشت + تون => پشتون نيست. ستان خود که پس گريم باقى که مى ماند افغان تنها بدون ستان1- زبان افغانى چه است?
بهتر است که لقب کاذب "افغان" به دور بى اندازيد و نام صادق پشتون بالا کنيد. پشتون زبان دارد و زبان فرهنگ است .زبان فرهنگ را نگهدارى مى کندن است و زبان هنر وادبيات را مى سازد.لندى را که کشف و اخترع کرد وسرود?
>>> آيا پشتونهاى (با لقب هاى "افغان" ٬ "روهيله" و "پټان" و يا دراين هنگام "اقوام گمشده بنى اسرائيل") در کشور ساختگى افغان اکثريت اند؟
آيا پشتونهاى چندين لقبه پشتونهاى آنطرف مرزديورند را در جمله خود مى شمارند?
آيا حاکمان پشتونهاى چندين لقبه در هنگام قدرت دولتى خود در کدام سال سرشمارى سراسرى کرده است که آن شمارش به اساس تخمين و تقلب نبوده باشد.
شمارش تخمينى که به اساس پرسش همگانى نباشد در کشورافغان باطل است چون اين ابطال بازتاب دستکارى وتقلب است.
همين اکنون در پيوند به جمعيت فيصدى هاى ضدونقيض نفوسى حکمفرماست که بين 90درصد تا 40درصد قرار دارد.
حتى اکادمى علوم کشور فغان تعداد پشتون را تقريبا 70 درصد رقم زد بود. بويژه اکادميسيون هاى افغانشدگان از همه پشتونها متقلبتر اند.
اولين تقلب مبنى بر تخمين شمارش نفوس پشتونها با لقب افغان را باداران و بخصوص نام گذار کشور پشتون با لقب يهودى بودن "افغان" از نسل ساوول را الفنستون انجام داد.
بسیار جالب است که تخمين افغانها شمارش شده بود درحاليکه کشورى بنام "افغانستان" نبود، فقط کلمه "افغانستان" بود. در آغاز فقط کلمه يا نام است
بسیار جالب استآنچه در کتاب «سر مونت استوارت الفینستون» ژنرال و نايب شاه برتانينه درهند ، يکى از دو ژنرالان (سر جان مکلم) که مامورت تجزيه و تقسيم ايران و اساسگزار سنگ تهداب افغانستان استاندار و فرمانده درهند برتانيه - سفیر انگلستان در کابل - نامگذار افغانستان و نويسنده کتاب "گزارش سلطنت کابل" (ترجمه محمد آصف فکرت ) دلیل نامگذاری افغانستان را از جانب خود چنین افاده می کند: "افغانان نام عمومی برای کشور خویش ندارند"( 1 ) ولی گاهی نام فارسی افغانستان را بکار می گیرند[...] نامی که توسط ساکنان این سرزمین بر تمام کشور اطلاق می شود، خراسان است" نوشته شده است. او در صفحه 125 کتاب چاپ سال 1842 می نویسد که "افغان ها" نام عمومى برای کشور خود ندارند. در این کتاب، که به طور کلی کتاب نامگذاری افغانستان مشهور است. مونت استوارت الفینستون خراسان راافغانستان تبديل کرد همه مردم غیر پشتون را در کتاب اش فهرست شده اند. مانند تاجیک ، اوزبيک ، هزاره، ترکمن، قرقيز، بلوچ ، چهار ایماق....و حتى افغانها. سرشماری و آمار و نظرسنجی آماری به شیوه شرکت هند بریتانیا. مونت استوارت الفینستون پشتونان را بکلى فراموش نموده واين نفر پدر افغانستان است (1) : ملت های مختلفی که در سلطنت کابل زندگی می کنند، که مقدار جمعیت در مقیاس کمک حاکى اند:
افغانها: 4،300،000
بلوچها: 1،000،000
تاتارها ( تورکتباران) : 1،200،000 پارسيان :(از جمله تاجیک ها): 1،500،000
هنديان (کشميريان جتها و غیره): 5،700،000
قبایل مختلف: 300،000
مونت استوارت الفینستون: "گزارش سلطنت کابل" . بند يک 1842 لندن برگ 125 و 114
"پشتونان کجا شدند ????"
اززمان نامگذارى افغانستان تا امروز يعنى زمان نامگذار آن مونت استوارت الفنستون و دستنشاده اش شاه شجاع تقلب، فریب، دروغ، دستکاری، جعل و در جهل گذاشتن و در جهل نگهداشتن مردم، کاشتن تخمه نفرت و بى اعتمادى بين شهروندان با با اديان مذاهيب تبار و زبانهاى گوناگون و جدایی بین شهروندان برای استحکام قدرت حکومت در دست داشته، نيرنگ و قلدرى خصوصيات و ویژگی های حاکمان پشتون است. ظاهرا حاکمان پشتون این ویژگی ها را از استادان استعمارى خود آموخته اند. برای رویکردهای غير متعارف و غیر قابل قبول بالا، توسط فرماندهان پشتون، یعنی انگلیسی ها در هند، مورد استفاده قرار گرفته اند. حتى بخاطر قدرت سياسى برخى از افکار و آيده هاى متعارف و شايسته فرهنگى و اجتماعى خود را زيرپا نموده اند. بگونه نمونه برخى از موارد پشتوندارى را! دبيره [د] پارسى در پشتو دبيره [و] و [ر] [ل] است: پشتونوال= پشتوندار; پاسدار =پاسوال; شهردار= شاروال.
خاک فروشى (يعنى سرزمين فروشى) و همکارى با استعمارگران و از سوى همين استعمارگران واشغال گران به اريکه قدرت دولتى نصب شدن مغاير، مخالف، متضاد، متقابل و حتى برعکس پشتوندارى است شاه ستون هاى متعارف پشتوندارى اند. از زمان مونت استورات الفنستون نمونه خصوصيات استعمارى انگليس و شاه شجاع که همين انگليس به تخت شاهى کابل نشاند و حاکمان پشتون ديگر پرنسيپها واصلهاى پشتوندارى را زيرپا کردند. از مبارزان عليه استعمارگران واشغالگران خود حاکمان پشتونا شغالگران شدنداين زير پا کردن پشتوندارى درهنگام عبدالرحمان خان به شدت خود افزايش يافت.
بدين منوال در زمان شوروى واکنون در زمان اشغال امريکا همان خرک در همان درک درجريان است
>>> من ازاين جهت از "تون" افغان ها بيرون مى روم بشرط که همين حوزه يک شهر با پسوند مکانى پشتو "تون" ختم شده باشد? در حوزه فرهنگى ايرانزمين و توران وهند (افغانستان تاجيکستان و پاکستان) ما پسوندهاى مکانى فارسى ازقبيل "ستان" و "ان" و"آباد" داريم: مانند ملتان و مردان جلال آبا د٬ اسعدآباد٬ خان آباد. سه نمونه براى پشتونيزه کردن ستان ما. پوهنتون کابل" تحت عنوان «دانشگاه کابل» در سال 1946/47 از سوى ظاهرخان گشايش شد:! اول- اولين رییس آن دوکتور عبدالمجید دومينرییس دوکتور انس رییس. دوم- اولين « دانشکده طب ابن سينا »دانشکده طب به نام نامى ابوعلى سينا در على آباد کابل از سوى نادرخان 1931/31 گشايش شدولى طرح دانشکده طب کابل را امان اله خان با شفاخانه دانشگاهى -بیمارستان آموزشی داشت اولين چنين دانشگاه با بيمارستان «فرهنگستان جندیشاپور» و يا "دانشگاه جندیشاپور" آريانهاى ساسانى بود-:. دومين «شفاخانه آموزشى طبى» را رييس طبيبان نوسينده «دانشنامه علايى» « کتاب قانون» و «کتاب شفا» در اصفهان و همدان با پشتبانى دانشمند ديگر بشريت ابو ريحان بيرونى که بيشتر از هزار گياهان نسخه ساختن دواها را (دارو ودرمان ) به دوست خود ابوعلى سينا به ستانهاى که باٻسوند مکانى پارسى ان اند مى فرستادافغان حساب کن که چقدر قدر شهرهاى با ان را تو اشغال کردى حتى ملتان ومردان! ونيابى يک شهر با پسوند "تون" يک زره بشرم«پوهنتون» و «پوهنځى » هنوز پوهنځى اختراع نشده بود و فارسى هنوز حذف نشده بود..: دبيره (ځ) پشتو با (ڼ) پندگى پشتو از طرف پشتوتولنه در سال 1936 اختراع شد. پشتو تولنه پيش از آن "انجمن ادبى کابل" ياد مى شد , ناميده مى شدکه در آن نگارندگان کتابهاي قرأت فارسى عضويت داشتند مانند ملک العشرا قارى عبداالله خان * فارسي براي صنف سوم ابتداييه ۱۳۰۲ * فارسي براي صنف چهارم ابتداييه ۱۳۰۲ * قرائت فارسي براي ابتداييه پنجم ۱۳۰۶ * قرائت فارسي براي رشديه اول ۱۳۰۷ کتابهاي قرأت فارسى- دستور فارسى ....در برگ انترنتى کتابخانه ديجيتال افغانستان قابل دسترس است زمانيکه مردم و دانشمندان افغانستان دانشگاه و دانشکده مى گفتند و در کتابهاي قرأت فارسى اشعار بهارى فروردين و مهر و ارديبهشت نوشته و بهمن ابر بهمن کابل خوانده مى شد در يگان جاهاى ايران به دانشگاه دارالفنون و داار المعلمين مى گفتند. سوم- واژه شيرو خورشيد را دولت پشتون به سره مياشت تغيرداد.ما پسوندهاى مکانى فارسى ازقبيل ستان و ان وآباد داريم: مانند ملتان و مردان جلال آبا د اسعدآباد. پس ستانم پس بده آبادى هايم بده!پوهنتون کابل" تحت عنوان «دانشگاه کابل» در سال 1946/47 از سوى ظاهرخان گشايش شد. از سالهاى دوران ميانه ظاهرشاه و تغيرنام"انجمن ادبى کابل" به "پشتوتولنه" نامهاى گاهى (منظور شهرى و ستانى نيست) مانند "زايشگاه" و"نمايشگاه" و "آريشگاه" و "پرورشگاه" و دانشگاه وغيره به زبان "افغانى" ( پشتو) شد "سالهاى 1960 ميلادى اوج افغانى يا پشتونى کردن شد. اوج اين گرايش قومپرستى در نامه محمد ظاهر رييس پارلمان افغانستان درزمان ظاهر خان بود که نمونه از پشتوشدن نهادهاى دولتى وحذف واژه فارسى شد. يکى از نامه رييس پارلمان ياداشت ديپلوماتيک وى به ايالات متحده که به انگليسى "ايرگرام" است حذف فارسى و و آوردن صفت آن يعنى درى يا زبان دربارى بود
>>> آيا "اوغان" چه معنى مى دهد? پژوهشهاى نوين در پيوند با نام "اوغان" س نام قومى "افغان" هم نباشد. آيا "افغان" لقب پشتون نيستافغان"، "افغانی" "اوغان" و "اوغانى" "اوغانه" افغانيه و افغانا در پيوند به پشتونها و پټانها ناميده شده است و "افغانستانی" معنى قومى دارد و آن هم با پسوند مکانى ستان جايگاه افغان معنى مى دهد.
ابطال است که نام يک قوم سر کليه مردمان غيرپشتون تحميل شود? آقاى امين خان خوگيانى پسر اسراييل خان خوگيانى در سال 1940کتاب سيد جمالالدين را ترجمه کرده که وى به پشتون "اوغان" گفته بود اين نام تحميلى قوميت را در غير معتارف ترين چگونگى بازتاب مى کند. من اين نام را نه صدا مى کنم تا نشود پژواک. من نه "افغان"، نه "افغانی" نه"اوغان" و نه "اوغانى"نه "اوغانه" نه افغانيه و نه افغاناهستم تنها واژه پارسى "ستان" ام را به من پس دهيد. چون از همين ستان ام که خورشيد در آن آسان است. کفتان ترنر مکان (1892-1792) فرمانده ارشد ارتش بریتانیا و مترجم فارسی در هند بود. او شاهنامه را اولین بار در اروپا با مقدمه انگليسى در کلکته به زبان فارسى نستليق درسال 1929 بيرون کشيد.
این متن از 17 نسخه کامل و چهار بخش کامل تهیه شده است که بیشتر آنها در ایران نوشته شده ، توسط مأموران مختلف ارتش بریتانیا و کارمندان دولت ناواب های محلی . در کتاب شاهنامه فردوسى که در سال در شهر کلکته 1829 چاپ شده بود شش بار لقب پشتونان "اوغان" و يک بار "اوغانيان" درج است. درچاپ هاى ديگر شاهنامه در هند وايران وروسيه وآلمانى وانگليسى نام افغان نيست فقط فغان به معنى ناله وفرياد آمده ولى واژه "آوگان" يک شخصيت داستانى منسوب به آفریدون پادشاه پيشدادي وبه کاوه آهنگر در فردوسی شاهنامه اصلى آمده است: فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۲ سپهدار چون قارن کاوگان سپهکش چو شیروی و چون آوگان فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۳ سپهدار چون قارن کاوگان به پیش سپاه اندرون آوگان مبارز چو شیروی درنده شیر چو شاپور یل ژنده پیل دلیر.
فریدریش روکرت (تولد1788 -درگذشت 1866 ) شاعر و مترجم تحت تأثیر غزلیات مولانا جلالالدین، کتاب «رُزهای شرقی» را تقریباً همزمان با انتشار «دیوان غربی-شرقی» یوهان ولفگانگ گوته در سال 1822 میلادی منتشر کرد. او شاهنامه فردوسی را ترجمه کرد که پس از مرگش انتشار یافت.
اما اولين ترجمه شاهنامه به زبان آلمانى با نام "کتاب قهرمانان ایران" درسال 1820 در برلين از سوى يوزيف گويررس به چاڀ رسيد.. بخنديد رستم ز گرز گران که اين است پيکار اوغانيان چه در دژ گزیـدی بدینسان درنگ که آمد همه نام اوغــان به ننگ هزاران ز اوغان و لا چین سپاه گروهى رسيدند سر بى کلاه از ايشان بر اوغان جهان شد سياه بدزدان اوغان زکين سر کشيد نخواهم که مانند "اوغان سپاه" "شاه اوغان"
>>> سلام حضرت محمد(ص)میفرماید هرکس نژادپرستی میکند از امت نسیت
>>> قبیله گرای ممنوع
>>> به روی همان قرآنی که ادعا داری به آن باور داری بگو ما همه افغان هستیم؟
نه، معلومدار که نه.
چگونه آن پشتون پاکستانی هم افغان باشد صرف چون پشتون است و من هم افغان باشم در صورتیکه پشتون هم نیستم.
>>> افغان نام قومی است نه نام ملی
اوغان معنی پشتون پشتون معنی اوغان۰ ختم داستان۰ واقعیت همین است۰
ما اکثریت شهروندان این کشور شکر اوغان یا افغان نیستیم و نمیشویم۰جغرافیای فعلی کشور در زمان امیر عبدالرحمن توسط استعمار انگلیس و روس تزاری توافق و ایجاد شد۰ یک قسمت زیاد مردم از این جغرافیا در هر سمت کشور از کشور جدا شدند۰ پس نظر به ادعای شما آنها هم همه افغان هستند۰ یعنی بطور مثال آنهایکه در ساحه پنچ ده از این کشور جدا شده اند هم اوغان هستند؟
>>> پشتونیزم چه می خواهد؟
نخست باید گفت پشتونیزم یک تفکر فاشیستی عظمت طلبانه است که روابط تنگاتنگ با استعمار و استکبار جهانی دارد و هدف آن بهره برداری از نام قوم شریف پشتون دو طرف مرز دیورند در راستای منافع گروهی و استعماری است.
تعجب آور اینست که هم پشتونیست های کلاسیک و هم پشتونیست های قرن بیست و یکم با آنکه می دانند افغانستان در نتیجه ادعای ارضی بر پاکستان تباه ، ویران و از جهان تجرید شد، ولی بازهم دست از داغ نگهداشتن مرز دیورند نمی کشند. این در حالیست که تمام مرزهای افغانستان بشمول نام "افغانستان" در بازی بزرگ سده نزدهم ساخته شده است.
به باور این قلم پشتونیست های سر تنبه چه چپی و چی راستی یک هدف دارند: استحکام قدرت قبیله محور با اتکاء به خشونت، تبعیض و قدرت خارجی. برای رسیدن به این هدف از تمام وسایل استفاده می کنند. یکی از ابزار های دست یابی به این هدف داغ نگهداشتن خط دیورند و سیاست"لر و بر" پرستی است.
آیا پشتونیزم هنوز باور به تجزیه پاکستان و ایجاد" پشتونستان بزرگ" دارد؟
واقعیت اینست که پس از بیشتر از نیم سده تلاش های مزبوهانه سیاسی و استفاده از تمام امکانات داخلی از بسیج اجتماعی گرفته تا سرمایگذاری های کلان سیاسی و قومی بالای قبایل پشتون پاکستان، پشتونستهای سده بیستم یکم به این باور رسیده اند، که داعیه بنام "پشتونستان بزرگ" یک رویای میان تهی و غیر واقعی است و به دلایل ذیل هر گز به حقیقت نمی پیوند:
1) حتا بی سواد ترین پشتون می داند که افغانستان با توجه به قدرتمندی پاکستان و نفوذ گسترده این کشور در افغانستان نه توان، نظامی دارد و نه توان اقتصادی که از راه زور پاکستان را تجزیه کند.
2) اکثریت قاطع مردم پشتون تبار پاکستان، که در حدود 15 فیصد نفوس 180 میلیونی پاکستان را تشکیل می دهند و سه چند پشتونهای افغانستان بحساب می آیند، نه علاقه ای به تجزیه پاکستان دارند، نه باور به پشتونستان خیالی دارند و نه توان تجزیه پاکستان را دارند. افزون بر آن آنها پاکستان را سرزمین مقدس خویش می شمارند و از امکانات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به مراتب بهترنسبت به پشتونهای افغانستان برخور دار هستند.
3) همه این حقیقت را میدانند که یک تعداد پتان های پاکستانی تحت نام مبارزین آزادیخواه بحیث ستون پنجم آی اس آی در افغانستان خدمت کردند و هر گز به افغانستان وفا نکردند. هم چنان پشتون های پاکستان در تخریب و ویرانی افغانستان از اولاده خان عبدالغفار خان و پیروان او گرفته تا نصرا لله بابر، مولوی فضل الرحمن ، جنرال حمید گل و صد ها شخصیت پشتون تبار پاکستانی از هر پنجابی کرده نقش برجسته تر بازی کرده اند. چنانچه در نیم سده اخیر دولت های پشتونیست افغانستان تمام هست و بود افغانستان را فدای پشتونهای پاکستانی کردند از تقسیم بورسهای تحصلی فرزندان افغانستان به مردم آنسوی مرز دیورند گرفته تا دادن زمین، خانه، مقامات بزرگ دولتی، ولی هرگز به کام نرسیدند.
4) نسل فعلی پشتونیستهای افغانستان از کمونست گرفته تا مجاهد ، طالب، داعش و یا تکنوکرات های غربی به خوبی می دانند، که دعوت یک تعداد شخصیت های پتان پاکستانی در کابل نه باور به داعیه پشتونستان و یا تجزیه پاکستان دارند و نه توانایی و نفوذ سیاسی در معادلات قدرت در پاکستان. پشتون های با نفوذ پاکستان مثل مولا نا فضل الرحمن و یا عمران خان و یک تعداد دیگر رهبران افغانستان را تحویل هم نمی گیرند و حتا بحیث مهمان بدعوت کرزی و غنی به کابل هم قدم رنجه نکردند.
5) جامعه جهانی مرز دیورند را بحیث مرز بین المللی برسمیت می شناسند و " پشتونستان طلبی" را یک فکاهی بیمزه می دانند. در چهارده سال اخیر جامعه جهانی از تقویت دولت پشتونیستیی و حذف اقوام غیر پشتون از قدرت حمایت قاطع کردند ، ولی هرگز از معضل خط دیورند حمایت نکردند. هم چنان علیرغم اینکه هزاران فرزند غرب را پاکستانی ها از طریق تسلیح تروریستان کشتند، ولی غرب فشار لازم بر اسلام آباد وارد نکرد. به بیان دیگر سیاست غرب نشان می دهد که پشتونها نمی توانند جای پنجابی ها را در معادلات جیوپلیتیک بگیرند. ازینرو رهبران ارگ کابل خوب می فهمند که غرب طرفدار تجزیه پاکستان نیستند.
6) اگر رهبران ارگ کابل هدف شان از سیاست" لر و بر "پرستی یکجا شدن افغانستان با پاکستان بحیث صوبه پنجم پاکستان باشد، غرب بدون شک از آن حمایت خواهد کرد. اما بازهم فاکتور غیر پشتونها را نیز نباید نا دیده گرفت. چنانچه در سه دهه اخیر بسیار تلاش ها صورت گرفت که توسط حکمتیار و یا طالبان افغانستان به پاکستان ملحق شود، ولی نقش نیروهای مقاومت در تحت رهبری احمد شاه مسعود مانع این کار شد. روی تصادفی نیست که از پرویز مشرف پنجابی گرفته تا نصرا لله بابر، مولوی فضل الرحمن و جنرال حمید گل پشتون تبار و یک تعداد دیگر بطور علنی تاجیکان را دشمن منافع پاکستان و مانع الحاق افغانستان به این کشور اعلام کردند.
7) بسیاری دولت های افغانستان با وصف مغز شویی مردم و تربیت کودکان افغانستان با افکار پشتونستان خواهی شکست خوردند. حاکمان فعلی ارگ کابل خوب می دانند معضله خط دیورند و یا پشتونستان خواهی از حمایت مردم افغانستان برخور دار نیست. چنانچه برخی اعلامیه های کرزی و یا سمینار ها پیرامون " خط دیورند" مورد نقد قرار گرفته و چنین شعار را خلاف مناع ملی افغانستان می دانند.
>>> نام کشورمان افغانستان شده و مثل همسایه های شمالی مان که اهالی ازبکستان ازبک ، تاجیکستان تاجیک ترکمنستان ترکمن و ...، ما هم همه افغان هستیم و هر قوم مان نام مشخص خود (پشتون ، تاجیک ، هزاره ، ازبک ، عرب ، و چند ده تای دیگر) را دارد. تا کی دنیا ما را افغانی بگوید و ما هم بین هم سر یک نام بجنگیم و از آرامی ، تحصیل ، اقتصاد و افتخارات و نام های واقعی تر جهان محروم و گدا بمانیم.
پشتون استعداد غیرت و تعهد خود را دارد ، تاجیک استعداد انسانیت و بافرهنگی خود را دارد ، هزاره و ازبک هم استعداد صداقت و پشتکار خود را دارند و همین استعداد ها را همه اقوام مان دارد که همسایه هایمان از همین مردم با استعداد مان در هراس رقابت آینده است و اگر دقیق شوید جنگ سر یک نام را آنها زیاد شور میدهند و ما هم ....
موسوی
>>> محمود خان اچکزی، رهبر بخشی از پشتونهای پاکستان به بیبیسی گفت: «پشتونهای پاکستان در کنار شهروندی کشور خودشان، شهروندی کشور افغانستان را نیز بگیرند.»
>>> پشتونستان بنویسید ولی افغانستان بخوانید!
>>> جنگ با پاکستان راه حل اساسی است
تا پاکستان از خواب بیدار شود ما تا اتو رسیده ایم.
و هم معضله طالب و دیورند برای آید حل میشود.
با آغاز جنگ دیورند خواهان و طالبان باید در خط اول قرار گیرند در غیر آن سر تسلیم به اکثریت ملت ملت بگذارند و این همه غائله راه نیندازند.
جنگ با پاکستان قضیه را یا لاندی میکند یا باندی
>>> ﻭﺍﮊﻩ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﺎﻩ ﺷﺠﺎﻉ (ﺷﺎﻩ ﺑﯽ ﮐﻔﺎﯾﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺸﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ) ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﯿﻤﻪ ﻗﺮﻥ 19 ﺗﻮﺳﻂ ﺍنگلیس ها ﺩﺭ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻌﺎﻫﺪﻩﻫﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪ. ﺍﻓﻐﺎﻥ ﻣﺴﺘﻌﺮﺏ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﻭﻏﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﭘﺸﺘﻮﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻫﺮ ﺗﺒﻌﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﻧﻈﺮ ﺍﺯ ﻗﻮﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﺩ «ﺍﻓﻐﺎﻥ» ﺍﻃﻼﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﻧﺎﻡ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻧﯿﻤﻪ ﻗﺮﻥ 19 ﻫﯿﭻ ﺭﺳﻤﯿﺖ ﻭ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻢ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﺭﺍﻧﯽ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﻧﻘﺸﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻢ ﺍﺛﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻧﻘﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺩﺭﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﻭ ﮐﺎﺑﻠﺴﺘﺎﻥ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺣﻤﻠﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﭘﺪﯾﺪﺍﺭ ﮔﺸﺖ, ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺍﻟﻔﻨﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺶ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻤﯿﺖ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﻤﮑﻠﺖ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ می خوانند.
خودت را از تاریخی بساز که هیچ سیاستی تو را به استسمار نگیرد (تاریخ همیشه زنده است و تکرار می شود)
>>> در دوره اسلامی کتاب "حدودالعالم من المشرق الی المغرب" از قومی بنام افغان نام برده و محل زندگی آنان را در ضمن برشمردن شهرهای هندوستان در شهر "سول" که برگرفته از همان "سائول" است، معین نموده است. منورسکی در تثبیت محل "سول" در حدودالعالم، نخست به حواله بیرونی در قانون مسعودی آورده است که در جاده گردیز تا ملتان، پس از گردیز فرمل یا پرمل واقع است؛ این ناحیه بنام مردم تاجیک که در آن زندگی می کنند، شهرت یافته است و در کنارجاده ای که از غزنین به بنو یعنی منطقه سند می رود، واقع شده است. فرمل نگهر (به تحریربابر"نغر") بنوو سرزمین افغانان در جنوب کابل واقع اند.([11]) نظر به تعریفی که حدودالعالم از خراسان شرقی دارد، پشاور و توابع آن در این حدود شامل است: "ناحیتی است که شرق وی هندوستان است و جنوب وی بیابان سند و بیابان کرمان و شمال وی حدود غرجستان و گوزگان و تخارستان"([12]) تاریخ یمینی هم ضمن محاربات سلطان محمود از افغانان و محل سکونت آنان در اطراف کوه های سلیمان در هند نام برده است. ابوریحان درکتاب "تحقیق ماللهند" نوشته است: "قبایل افغان در کوه های غرب هندوستان به سرمی بردند و تا به حدود رودخانه سند میرسند."([13])
کوه های سلیمان در محل "سول" به دوشاخه شرقی و غربی تقسیم می شود، سول شاخه غربی آن است که در زمان حاضر قبیله وزیر در آنجا سکونت دارند. مولف تاریخ نامه هرات سیفی هروی (قرن هشتم هجری) سرزمین میان سرحد قندهار فعلی تا رود سند را افغانستان خوانده است.([14]) اما بیشترین محقیقین نخستین کانون ظهور و شناسایی پشتون ها را کوه های سلیمان در شمال غربی پاکستان کنونی در مرکزیت "شهرمستنگ" ارایه نموده اند. مناطق شمال کوه سلیمان شامل نواحی اطراف پشاور در این نام گذاری (افغانستان) شامل نیست. چنانکه منابع خبر می دهند افغانان در اواسط قرن پانزدهم به این مناطق دست یافته اند. در یادداشت های منابع فوق نام گذاری افغانستان رسمی نبوده و در اسناد تاریخی و جغرافیایی عصر مغول های کورگانی هند چون "آئین اکبری" که توضیحاتی پیرامون قلمرو سیاسی آنها وجود دارد، چنین اسمی به ملاحظه نمی رسد؛ در تاریخ فرشته نام افغانستان را از زبان مردم کابل و خلج به جای کوهستان، که همانا محل زیست افغانان در کوه های سلیمان باشد به کار گرفته است.([15]) به قول تاریخ سلطانی افغان ها برای اولین بار به اجازه شاهرخ میرزا (از امرای تیموری) در اطراف قندهار ساکن شدند.([16])
برخی ازمنابع وشخصیت ها چون سید جمال الدین عقیده برآن دارند که "افغان" یک کلمه فارسی است که معنی "ناله وزاری" رامی رساند. مردمان فارس آن هاراافغان نامیده اند، وعلتش رااین میدانند که دراثنای اسیرشدن بدست بخت النصرناله وفریاد می نمودند، ناله وفریادرادرفارسی (افغان)گویند...گوینده گان عوام زبان فارسی آن هارا(اوغان) خطاب می نمایند...مردم هندوستان آن هارا(پتهان)می نامند. بخشی ازقبایل افغانی که درقندهارزیست می کنند، خودرا(پشتون)و(پشتان)مینامند."([17])
کلمات "پشتو"و"پشتون" که افغان ها برزبان وقوم خود اطلاق می نمایند تاسده هفدهم تنها درمحاوره زبانی بین مردم معمول بودودرآثارکتبی به نظرنرسیده است.. همچنان کلمه "پتهان" که غالباًشکل هندی کلمه پشتانه جمع پشتون می باشدودرنیم قاره هند مروج است، نیزدرآثارمکتوب گذشته دیده نشده وبه جای آن همان کلمه "افغان" به کاررفته است. هرچند بعضی ازمورخین کلمه افغان را عنوان پشتون های غربی دانسته اند، که درحدود هرات وقندهارسکونت دارند، وکلمه پشتون رادرمورد قبایل مناطق کوهستانی سرحدمیان افغانستان وپاکستان به کاربرده اند، که به نظرآگاهان چنین تقسیم بندی بنیاد علمی ندارد. زیرااززمان وارد شدن زبان پشتو به مرحله کتابت وخط کلمه افغان وپشتون درآثارنویسنده گان وشاعران این قوم درترادف هم به کاررفته اند. که فارسی زبانان تاهنوز کلمه افغان رادرمورد ایشان استفاده می کنند.
درتاریخ هرات "افغان ها" آخرین دسته مهاجرین کتلوی قومی به خراسان هستند. متون فارسی دوره اول اسلامی حضورآنان رادرحواشی شرقی افغانستان کنونی معلومات داده اند. بقول تاریخ نامه هرات تاآغاز دهه سوم قرن هشتم(723هـ ق)افغان ها ازساحه افغانستان تاریخی به جانب خراسان یعنی افغانستان کنونی گسترش نیافته بودند.
>>> افغان یا اوغان« پتان، پشتون یا پختون، هرسه این نامها به یک قوم ناقل مهاجر در اوغانستان اطلاق میگردد.
ازنظر تباری،افغانها یا پشتونها تعدادی ازقبایل هندی الاصل ملتانی بوده که سرزمینهای آبایی شان اطراف کوه سلیمان، خیبر پشتخوا و وپشین وژوب می باشد و این مناطق درتاریخ بنام افغانلند یاد شده است و دریاد داشتهای تاریخی بعضی ازنویسنده گان انگلیسی منجمله ( الفنستون) مولف کتاب افغانان نمایندهء انگلیس در دربار شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نشین با تفصیل آن ذکر گردیده است"«اوغانستان=افغانستان» مکران و یا یکی از ولایات مکران بوده است.
ظهور قبیله بنام افغان « پشتون » به علت خشکسالی طولانی از اطراف کوه های سلیمان در ( سال 1018 هجری , قمری ) , به دستور شاه عباس صفویی به سیستان در اطراف تالاب هامون هرمند سرزمین آبرفتی مسکن گزین شده اند و از اولاد شان در مقابل بقایای شاه طهماسب « شیعه دوازده امامی » نوکر به خدمت پاس بانی میگرفت. کوه های سلیمان در شمال غرب پاکستان کنونی در مرگز شهر مستنگ در تاریخ یمنی محاربات سلطان محمد از سر زمین آبایی افغانان محل سکونت آنان در وادی رور سند و اطراف کوه های سلیمان از قبایل هندی الا صل ملتانی بنام ولایت افغانستان برده است و از توابع ایالت سند و از اجزاء پاکستان کنونی می باشد. در یا داشتهای تاریخی بعضی از نویسنده گان انگلیسی منجمله ( جنرال ادوارد فلینستون ) مولف کتاب افغانان نماینده انگلیس در در باره شاه شجاع نامهای تمام مناطق افغان نیشن با تفصیل آن در اطراف کوه سلیمان , خیبر پشتخوا و وپیش وژوب سرزمین آبایی افغانان می باشد و ذکر گرده است.
سید محمد یعقوب هروی در تاریخ نامه ی هرات، نیز این واقعیت را می نویسد زیستگاه اوغان« افغان » یکی از ولایات مکران بوده است. شهر مستنگ شامل دهات بسیاری بوده است چنانکه در حاشیهء کتاب تاریخنامه ی هرات هم ذکر شده است که: شهر مستنگ یا مستنج را استخری و مقدسی هر دو در آثار خود اسم برده اند.
وقتی تاریخ خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را بررسی نماییم طایفه ی افغان و کشوری به نام افغانستان در تاریخ و جغرافیای کشور ما موجود نیست و مردم ما که امروز برخلاف صریح اسناد تاریخی افغان نامیده می شود هیچ گونه تعلقی به افغانستان دیروزی و مردم آن سرزمین که اوغان=افغانها بوده اند، ندارد.
ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند نوشه است قبیل افغان در کوه های غرب هندوستان به سر می بردند وتابه حدود رودخانه سمندر میرسد.
مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ می گوید واژه ی پشتون و افغان در آثار نویسدگان وشا عران این قوم این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.
دیگر کشور نیز به معنی واحد ویکسان هردو واژه ی پشتون وافغان تأکید میکند: «هنگامیکه زبان پشتو به مرحلۀ خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون درآثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنا براین بطور کلی واجمالی میتوان گفت که خود پشتونها ترجیحاً خود را پشتون گفته اند، درحالیکه فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان، پتهان نامیده اند وهرسه کلمه از سدۀ شانزدهم به بعد در کتابت راه یافته ودرمعنی واحد بکار رفته است.»
هموطنان آگاه قلم بدست افغان تنها نام یک قوم از اقوام افغانستان امروز اینها بنام ها ی درانی و غلجائی ( غلزائی) است و افغانها نام ها تاریخ و فرهنگ و استوره یکسان در سرزمین امروز م بنا م افغانستان ندارند بلکه بر ضد ان هستند و تلاش دارند هویت تک قومی خود را بردیگر اقوام تحمیل میکنند. آنها بتنهایی در افغانستان حکومت تک قومی دارند و دیگر اقوام را در معادله قدرت راه نمیدهند.
داشتن دوکتورای غنی فقط تفرقه بهتر و سیستماتیک تر بین تمام اقوام شریف سرزمین مان و جایگزین کردن فاشیست های قبیله و کوچی های متعصب بجای آزادیخواهان نو اندیش را به ارمغان آورد .
>>> کلمه «پشتون » با معنى "پشت اسپ" «پټان » با معنى زبان هندى "مردم اعتمادى" يا و "مردم که سرشان حساب مى شود" و «روهيله» با معنى "ساکنان قله هاى کوه" واقعا نامها و لقب هاى زيبا و مقبول براى اقوام٬ قبايل و خيل هاى پشتون اند و غير محدود نامهاى صادق مردم پشتون = پټان= روهيله مى باشند. اين نامهاى نيکو چگونگى و برازندگى آرين وآريايى بودن يا "هندوايرانى" (اصطلاح علمي زبان شناسى ) بودن زبانى فرهنگى شان رابرجسته تصويرمى کنند.و مردم و انسان شناسى اند.
پيش از بقدرت آمدن هيتلر واژگان "هندو جرمنى" و "هندوآريايى" در جهان دانش و ادبيات معمول بود. پس از بقدرت رسيدن يهودان امريکايى و اروپايى و اشغال فلسطين صهیونیسم بين المللى (جنبش سیاسی و ملیگرای یهودی ست که هدف جنبش صهیونیسم، تشکیل دولتکشور مذهبى برای یهودیان بود و خود را "اسرائیل" ارتباط میدهند.البته که بنى اسرائيل وجود داشته بود. که قوم یهود تا سرنگون شان توسط نوبکو ونصر دوم بابل و آزادى شان توسط کوروش بزرگ و سرنگونى دوباره بابل ازسوى اسکندر بزرگ وبلاخره در سال 200 میلادیامپراتوری روم آنها را پراکنده کردند. اقوام و قبيله هاى يهودى در کل دنيا مهاجر شدند و تابيت حکومتها را گرفتند
صهیونیسم جهان (مقر اصلى امريکا ) با پاداش پول هنگفت یهودیان را ترغیب به مهاجرت دوباره به سرزمین یهودیان و يا بازگذشت پس از مهاجرت دوهزار وششصت سال پيش خود مى کردند . یعنی یهودیان از فاشيزم هيتلر براى اهداف شوم خود استفاده کردند.وازجهت پول گزاف بسيارىاز يهودان ايران زمين بخارا وسمرقند تا اصفهان و هرات و کابل وغيره در سالهاى پنجاه وشصت وهفتاد خورشيدى قرن بيست خاک و آب و خوراک خود ترک و به کشوردولت مذهبى و اشغال گر فلسطين يا ( فليستا باستان) Philistia آلمانى: Philister ) قابل ذکر است که اقوام يهودى عبرى و افريقا شمالى وعربهااز يک خانواده سامى يا سيميتيک مذهبى و زبانى اند. ولى چون اين يهودها هوشيارى سياسى و علمى دارند با سياست عقلى توانسته سياست و پاليسى جهانى و پول مالى وبانکى دنيا در دست شان است و اقتصاد گيتى با سرمايه بى انتهاى يهودان در همه بخشهاى بازرگانى و به گفته سيد جواد اهل پيامر (عربزاد)که سفير اسبق مقيم امريکا بود. يهودان فرارى از کابل و هرات که در اسرائيل دعوت شده بودند با تعبيض نژادى يهوديان اروپايى غربى وحتى با تعبيض نژادى شروندان شوروى واقمار اش مواجع بودند. سيد جواد منحيث سفير افغانستان با يهودان هميش تماس داشته که همين يهودان سه و ياچار تابيتى تجارت سنگهاى قيمتى و نادر را به عهده دارند.
نام نواده شاوول يهودى "افغان" و و يا "افغانه" و يا "افغانا" بوده باشد در منابع علمى هر سه اش آمده و در سال 1901 کتاب تاريخ افغان نوشته سيد جمال الدين اهل پيامبر يعنى عرب زاده با تخلص الفغانى در مصر با عکس عبدالرحمان خان جلاد چاپ شد. وى "افغان" را "فرياد" و "ناله" ترجمه کرد.
ترجمه از عربى به فارسى آنرا محمد امين خوگيانى پسر ارشد اسرائيل خان خوگيانى در کابل 1940 بچاب رساند.اين تاريخ نگار با لقب و يا نامهاى گوناگون - مانند الکابلى و اسد آبادى و اسعد آبادى - از نامها و لوژ کوکب شرقى فراماسوني ( فراماسيون خانه را در کابل فراموش خانه مى ناميدند). در هر صورت سيد جمال الدين با رييس بانک شاهنشاهى ايران دارلضرب محمد امين پولدارترين سرمايه دار آشنايى نزديک داشت.در گشايش بانک شاهنشاهى ايران در سال 1888 سيد جمال الدين افغانى در کنار دارالضرب بانک شاهنشاهى ايران نشته است.
من نام پشتون را صادق و قبول دارم. افغان کلمه منحوس و نجس است.آيا سامى بودن لغت افغان علت پافشارى حاکمان پشتون است.
تف و آب دهان اوغان و فغان را دولت يهودى و صيهونيستى اسرائيل آزمايش کرد. آيا طالبان از اقوام يهودى اند
>>> ای اوغان!
اگر تو کدام اثر و یا کدام نشانی تمدنی ات را آوردی و یا ثابت ساختی که قدامت آن بیش از 350 سال باشد؛ مطمئن باش که من پس از این هرچه را تو بگویی، هرچه را تو بخواهی و هرچه را که تو نیک بشماری من آنرا بی درنگ و بدون تردید خواهم پذیرفت و با تو دیگر سر ستیزی نخواهم داشت!
اگر نمیتوانی مطمئن هم هستم که نخواهی توانست.
قبل ازینکه بحث بجایی بکشد که آنگاه دست نوشته ها، سنگ نوشته ها، آثار علمی، فرهنگی و تاریخی تعیین کننده صاحب وطن اصلی باشد، و ثابت کند که اوغان کیست!؟ چه زمانی کشف شده است!؟ چه مکانی در چه زمانی افغانستان نام داشته است!؟ و آنگاه که ثابت شود قبل از اوغان چه کسانی بر خراسان حاکمیت داشته است!؟ و همینگونه ده ها نشانی و ثبوت دیگر؛ این تو خواهی بود که بایستی کشور من (خراسان) را به خودم بگذاری و خودت به عنوان یک مهاجری که در قرون نهم تا دهم به سرزمین من (خراسان) پناه آورده بودی یا آرام و بدون مزاحمت با من و هم میهنان گرامی ام، زنده گی کنی، و یا از همانجایی که آمده ای برگردی! به حق و موجودیت دیگران احترام قایل باش تا دیگران نیز کم از کم هم که شده تو را به عنوان مهاجر نه بلکه به عنوان هم میهن و برادر بشناسند.
پس حد و اندازه ات را بشناس!
ادریس خراسانی
>>> دروغ اول:
مؤسس افغانستان احمد شاه ابدالی است.
حقیقت تاریخ
هیچ سند و مدرک ملی، بینالمللی، تاریخی، ادبی و حماسی وجود ندارد که ابدالیان (احمد شاه ابدالی و تیمورشاه) خود را پادشاه کشور افغانستان خوانده باشند و هر دو خود را وارث امپراطوری فارس ( Persian empire ) و فرمانروای خراسان می دانستند.
مؤسس افغانستان نه احمدشاه ابدالی بلکه امیر عبدالرحمن خان می باشد.
دروغ دوم:
افغانستان،دارای پنجهزار سال تاریخ است.
حقیقت تاریخ
تمام طول و عرض تاریخ هویت سیاسی افغانستان به زحمت به یک صد و سی سال می رسد (۱۸۸۰ امیر عبدالرحمن خان).
قبل از آن نه کشوری به نام افغانستان وجود داشته است و نه زیر این عنوان، هویت سیاسی تاریخی وجود دارد و آنچه به نام Afghan land یاد شده است همان ماورای کوه سلیمان (مسکن افاغنه) می باشد که در جغرافیای رسمی زمان امیر امان الله خان چاپ و نشر گردیده است و جز اسناد معتبر آرشیو ملی است.
اما تاریخ اساطیری (شاهنامه فردوسی)، تاریخ ادیان (زردشت، میترا، مانوی، بودایی) و تاریخ مکتوب و مستند سرزمین خراسان به بیش از هفت هزار سال می رسد.
>>> دروغ سوم:
چون افغانها / پشتونها اکثریت مردم افغانستان را تشکیل می دهند، لهذا حق دارند نام این سر زمین را افغانستان بگذارند.
واقعیت تاریخی
الف:
از زمان تأسیس کشور افغانستان تا امروز هیچ سرشماری مطابق استاندارد های بین المللی انجام نگرفته و تمام سرشماری ها با تقلب، تخمین، تخطی و دروغ همراه بوده است و مطابق جغرافیای رسمی عصر امیر حبیب الله خان و امیر امان الله خان، افغان ها / پشتون ها به ندرت به سی درصد جمعیت کشور می رسند.
ب:
از آنجا که هر پشتو زبانی لزوماً پشتون / افغان نیست، اکثر شهروندانی که امروز در مشرقی بزرگ و قندهار پهناور به زبان پشتو سخن می گویند؛ دارای هویت فارسی، کردی، ترکی، قریشی، عرب، قزلباش، پشه ای، نورستانی، مشهدی، طاهری، تیموری و تاجیک اند و اگر اینها را از افغان ها تفریق کنیم، افغان خالص بیش از بیست و پنج درصد باقی نمی ماند، لهذا اینکه پشتونها اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهند یک دروغ توهم زا است.
دروغ چهارم:
واژه افغان متعلق به تمام اقوام کشور می باشد و تنها به افغان ها / پشتونها تعلق ندارد.
حقیقت تاریخی
این واژهٔ افغان کلمه فارسی است که از قدیم الایام به ساکنان کوه سلیمان و بعداً مهاجرین کوه سلیمان به اقصی نقاط پنهاور خراسان اطلاق گردیده و به عنوان نام و صفت پشتونها/ افغانها به کار رفته است.
اینکه ما بخواهیم این واژه را به تمام ساکنان کشور بسط و توسعه بدهیم یک اقدام استبدادی و فاشیستی می باشد.
هیچ سند و مدرک معتبر در متون تاریخی و ادبی وجود ندارد که نشان دهندهٔ کاربرد واژه افغان به سایر هویت های ساکن در سرزمین خراسان بوده باشد.
عبدالحی خراسانی
>>> ظهور سیاسی افغان به اواخر صفویه برمیگردد. قبل از اون افغانها رعیت ممالک ایران محسوب میشدند و تأثیری در مناسبات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی نداشتند. کشوری به اسم افغانستان هم جدید است و از همون احمدشاه ابدالی شروع شده. قبل از اون این مناطق بین حکومتهای مختلف غیرافغان دست به دست میشده. حکومتهای ایران بعد از نادرشاه ضعیف بودند و توان نداشتند که دوباره ممالک ایران رو متحد کنند. از این رو خیلی از مناطق رو به استقلال و جدایی رفتند.
>>> محمود هوتکی که پس از پدر به تخت دارالقرار قندهار تکیه میزند، این بیت پارسی را بر سکههای خویش مینگارد:
سکه زد از مشرق ایران چو قرص آفتاب
شاه محمود جهانگیرِ سیادت انتساب
در این بیت محمود هوتکی صریحاً کشورش را ایران شرقی خوانده و خویش را شاه ایران شرقی اعلام میدارد در برابر ایران غربی که شاهان صفوی بر آن حکم میراندند.
محمود پس از اینکه به اصفهان حمله میبرد و دولت صفوی را نابود میکند، از نو سکه میزند. بر سکههای جدید این بیت را به زبان پارسی مینگارد:
سکهی سلطان حسین نابود شد
شاه ایران عاقبت محمود شد
در این بیت دیگر صحبت از ایران شرقی و ایران غربی نیست، چون اکنون محمود هوتکی فاتح میدان است و بر تمامت ایران حکم میراند.
>>> پشتونهای افغانستان ؛ پشتونهای آن طرف سرحد دیورند را به تاجیک و هزاره و سایر اقوام غیر پشتو ترجیح میدهند
>>> بی خبران قرن
پاکستان در مورد چیزی به نام پشتونستان تشویش ندارند چون همه چیز بر وفق مراد شان است.
آنچه پاکستان میخواهد تمام افغانستان است و به این خاطر بود که در نهایت در یک دسیسه بین المللی به همکاری پاکستان قهرمان ملی شهید شد.
تا هنوز هم پاکستان هدف نهایی اش تمام افغانستان است و اینکه طالب ها به مثابه پیشمرگ های پاکستان برای اهداف پاکستان افغانستان را به خون کشیده اند در این بستر بیشتر قابل توضیح است.
>>> یعنی پشتونستان خواهی واقعا بالای ما تحمیل گردیده و همواره باعث تباهی و بربادی مردم افغامستان گردیده است.
>>> کشور در کنترول پشتونهای پاکستانی است
شاید در ابتدا حس نکنید، اما جمعیت پشتونهای مهاجر پاکستانی بسیار بیشتر از پشتونهای افغان در افغانستان است. از کارگر گرفته تا گدا همه پاکستانی هستند
>>> سال ها است که از موشک باران مناطق مرزی افغانستان توسط نظامیان پاکستانی همه مطلع هستند اما هیچگاه هیچ کسی حاضر به توضیح در این رابطه نشده است. در حالیکه مشخص بود که با موشک باران مناطق مرزی توسط پاکستانی ها، این مناطق خالی از سکنه شده و جا برای مهاجران پاکستانی فراهم آمده بود.
اینک این مناطق مملو از مهاجران پاکستانی گردیده و دیگر جا برای دیگر پشتونهای مهاجر نیست که در ادامه سیاست جابجایی پشتونهای پاکستانی و فرار دادن دیگر اقوام از افغانستان، پس از آموزش های روانی اجتماعی، پشتونهای مهاجر قبلی به دیگر مناطق با امتیازات ویژه از جمله چپاول اموال و دارایی های دیگر اقوام و حتی در مواردی ناموس، با کمک طالبان منتقل می گردند.
>>> در تاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۹ مطلبی در تلکس شایعات این سایت به نشر رسید:
تجهیز و تسلیح کوچی ها و انتقال آنان به مناطق غیر پشتون نشین.
تاخیر در توزیع تذکره های الکترونیکی به دلیل دادن تابعیت به پشتون های پاکستانی و جابجا کردن آنان در مناطق حاصلخیز شمال.
درخواست کمک از طالبان و توزیع سلاح برای آنان به منظور تسریع در جابجایی پشتون های پاکستانی.
جابجایی برخی از عناصر کوچی و طالب و متعصبان پشتون در ارگان های دولتی و امنیتی.
گفته شده بود که مسوولیت این طرح برعهده حضرت عمر زاخیلوال وزیر سابق مالیه است و افرادی مانند جمعه خان همدرد، انورالحق احدی و اسماعیل یون در اجرای این طرح او را یاری می رسانند.
نظارت این طرح نیز برعهده حنیف اتمر گذاشته شده است.
>>> پاکستان مناطق پشون نشین صوبه سرحد را غربال میکند و پشتون های بدرد نخور و افراطی و بیسواد و طالب شده را از پاکستان اخراج میکند و به مثابه ستون پنجم به افغانستان میفرستد و بعد حدود ده سال اگر طالب در قدرت بماند اکثر این پشتون های ستون پنجم امنیت شاهراه تورخم حیرتان را به دوش خواهند گرفت و در ضمن پشنون های بومی را هم زیر سیطره قرار خواهند داد که نمونه اش داد و فغان اسمعیل یون از ظلم پشتون های پاکستانی است.
>>> این مهاجرین پاکستانی پشتون های شمال پاکستان هستند که مطابق سیاست فاشیزم پشتون ها اینهارا به مناطق غیر پشتون ها مستقر مینماید این همان سیاست گل محمد مومند است که بیشترازپنجاه سال پیش پشتون هارا به نام ناقلین به شمال وغرب افغانستان انتقال داده اند.
کلیم بلوچ
>>> طالبان سه ویژگی دارند. یک، یک نیروی افراطی و خشونت گرای مذهبی اند. دو، یک نیروی خشن استخباراتی و نیابتی اند. سه، یک نیروی خشن و انعطاف ناپذیر قومی اند
>>> سند جابجایی کوچی های پاکستانی توسط کرزی
رابرت گیتس: طالبان را کرزی در شِمال جابجا ساخت!
رابرت گیتس وزیر دفاع پشین امریکا در کتاب خاطرات گفته که حامد کرزی (رییس جمهور پیشین افغانستان) از همان سالهای دور دوم حکومتش، به جابجایی طالبان در شمال آغاز کرد.
رییس پیشین پنتاگون همچنان در این کتاب نوشته که آقای کرزی در یک نشست محرمانه در ارگ کابل، از من خواست تا در از بین بردن سران جبهۀ شمال و تضعیف آنها، با او همکاری نمایم.
در این کتاب آمده است: کرزی به من گفت: بزرگترین تهدید در برابر حکومت من، جبهه شمال است نه طالبان.
براساس نوشتۀ گیتس، کرزی افزود که حد اقل دست مرا در تقویه طالبان باز بگذارید تا بتوانم از آن طریق، تفنگسالاران را از بین ببرم.
کرزی جابجایی افراد مسلح طالبان را با فامیل هایشان به کمک کشور انگلیس و همکاری سازمان مواد خوراکی ملل متحد از پاکستان به نام عودتکنندگان و بیجا شدگان آغاز کرد.
اولین جابجایی آنها در منطقه کیلهگی، دندغوری، چشمۀ شیر و خواجه الوان ولایت بغلان بود.
مردم پلخمری به یاد دارند که درگیریهای شدیدی در همان روزها بین افراد جدید الورود (عودتکنندگان طالبان) و مردم پلخمری صورت گرفته بود. حتی کرزی هیأتی را از مرکز فرستاد و آنها را جابجا کرد.
بعداً این پروژه را در ولسوالیهای چهاردره و دشت ارچی ولایت قندوز نیز عملی کرد و الی اخیر دورۀ حاکمیت خود آنها را تمویل و تجهیز نمود. این کار در زمان وزارت داخله اتمر و پتنگ صورت گرفت.
شاید همه به یاد داشته باشند که از شمال کشور صداهایی بلند شد که شبانه هلیکوترهای ناشناس در مناطق طالبان نشست و برخاست دارند و این هلیکوپترها مربوط نیروهای ویژه انگلیسها بود که سلاح و تجهیزات آنها را اکمال مینمود و امریکاییها هم نظاره میکردند.
ماندگار
>>> از سالهای قدیم درولایات هم سرحدباپاکستان برای پاکستانی ها شناسنامه هارا توزیع کرده اند.
شیما
>>> سر ریز جمعیت 60 میلیونی افغان های پاکستانی تبار وارد ایران شده و به نام افغانستانی های فارس تبار خود را همه جا معرفی می کنند و متاسفانه جمعیت ایران را هم دچار تنش قومی خواهند کرد
>>> فعلا پاکستان فبضه کرده چاره نیست