فرصت سوزی تاریخی ظرفیتهای فرهنگی، اقتصادی و جمعیتی این دو قوم به دلیل فقدان راهبرد مشترک به فعلیت نرسیده است | ||||
تاریخ انتشار: ۲۰:۵۴ ۱۴۰۴/۶/۱۵ | کد خبر: 177913 | منبع: |
پرینت
![]() |
همگرایی اوزبیک ها و ترکمنها از نگاه جامعه شناختی و پیامدهای سیاسی آن در افغانستان؛
افغانستان کشوری چند قومیتی است که روابط قومی و توازن قدرت در آن همواره تحت تأثیر تحولات سیاسی قرار گرفته است. در چهار دههی اخیر اوزبیکها و ترکمنها با وجود نزدیکیهای زبانی، فرهنگی و تاریخی، نتوانستهاند به یک همگرایی سیاسی و اجتماعی پایدار دست یابند. این مقاله با رویکرد جامعهشناسی سیاسی به تحلیل عوامل عدم انسجام این دو قوم و پیامدهای آن میپردازد. یافتهها نشان میدهد که نبود راهبرد مشترک و رهبری واحد قدرت چانهزنی این دو جامعه را در سطح ملی کاهش داده و جایگاه آنها را در ساختار سیاسی کشور به حاشیه رانده است. در مقابل اتحاد و همگرایی میتواند ظرفیتهای بالقوه را بالفعل ساخته و زمینهی ارتقای موقعیت سیاسی و فرهنگی اوزبیکها و ترکمنها را فراهم سازد.
افغانستان بهعنوان یکی از پیچیدهترین جوامع چند قومیتی جهان همواره شاهد رقابت، تنش و همکاری میان گروههای قومی بوده است. در این میان، اوزبیکها و ترکمنها که در ترکستان قدیم و شمالغرب کشور تمرکز دارند، از نظر فرهنگی و زبانی نزدیکی چشمگیری با یکدیگر دارند. با وجود این، همگرایی و انسجام سیاسی آنها هیچگاه به سطحی نرسیده است که بتواند در معادلات کلان کشور نقش تعیینکننده ایفا کند.
بررسی روابط این دو قوم از منظر جامعهشناسی سیاسی میتواند نشان دهد که چرا نزدیکیهای فرهنگی و زبانی، الزاماً به همگرایی سیاسی نمیانجامد و چه عواملی باعث میشود ظرفیتهای بالقوهی قومی در ساختار قدرت ملی نادیده گرفته شود.
چارچوب نظری؛
برای تحلیل موضوع، نظریههای مرتبط با جامعهشناسی سیاسی و روابط قومی مورد استفاده قرار میگیرد.
تأکید برین که نزدیکیهای فرهنگی و زبانی میتواند پایهای برای اتحاد سیاسی و اجتماعی باشد.
نظریه حاشیهنشینی قومی: گروههایی که فاقد انسجام و استراتژی مشترک باشند در ساختار قدرت سیاسی به حاشیه رانده میشوند.
نظریه سرمایه اجتماعی: انسجام درونی و اعتماد متقابل، قدرت چانهزنی گروهها را افزایش میدهد.
۱. نزدیکی فرهنگی و تاریخی؛
اوزبیکها و ترکمنها هر دو ریشههای مشترک تاریخی ـ زبانی دارند. سنتهای اجتماعی، موسیقی، خوراک، پوشاک و سبک زندگی آنها بهطور گسترده مشابه است. حضور مشترک در شمال افغانستان و همزیستی طولانیمدت، بسترهای فرهنگی همگرایی را فراهم کرده است.
۲. تفاوتهای رویکرد سیاسی؛
فقدان رهبری واحد و نهادهای منسجم، باعث شده که هر یک بهطور جداگانه در عرصهی سیاست عمل کنند.
رهبران سیاسی این دو قوم در دهههای گذشته بیشتر درگیر رقابتهای محلی و منافع کوتاه مدت بودهاند تا تدوین استراتژی کلان در تعامل با پشتونها و تاجیکها، سیاستهای متفاوتی اتخاذ شده است که مانع همگرایی داخلی گردیده است.
۳. پیامدهای عدم انسجام؛
کاهش قدرت چانهزنی در سطح ملی: اوزبیکها و ترکمنها اغلب در تصمیمگیریهای کلان به حاشیه رانده شدهاند.
آسیب پذیری در برابر فشارهای بیرونی سایر گروههای قومی، از نبود انسجام آنها بهرهبرداری کردهاند.
فرصت سوزی تاریخی ظرفیتهای فرهنگی، اقتصادی و جمعیتی این دو قوم به دلیل فقدان راهبرد مشترک به فعلیت نرسیده است.
تحلیل های جامعه شناختی نشان میدهد که نزدیکی فرهنگی و زبانی میان اوزبیکها و ترکمنها، اگرچه ظرفیت بالایی برای همگرایی دارد، اما در عرصهی سیاست و کنش اجتماعی هنوز بالفعل نشده است. نبود رهبری واحد استراتژی مشترک و سرمایه اجتماعی درونقومی، باعث شده است که این دو جامعه در ساختار سیاسی افغانستان نقش کمرنگی ایفا کنند.
آیندهی سیاسی آنها وابسته به میزان توانایی در ایجاد همگرایی و تدوین راهبرد مشترک خواهد بود. در غیر این صورت، خطر تضعیف بیشتر جایگاه و افزایش حاشیه نشینی قومی اجتنابناپذیر خواهد بود.
جاوید عبید
منابع پیشنهادی (نمونه)
بارت، فردریک. (۱۳۸۴). گروههای قومی و مرزها. ترجمه ناصر فکوهی. تهران: نشر نی.
روبین، بارنت. (۲۰۰۲). افغانستان: در مسیر جنگ داخلی. انتشارات دانشگاه ییل.
ریشتر، هانس. (۲۰۱۴). قومیت و سیاست در افغانستان. کمبریج: انتشارات کمبریج.
کوهستانی، محمداسماعیل. (۱۳۹۵). «تحلیل جامعهشناختی جایگاه اقوام در افغانستان». فصلنامه علوم اجتماعی افغانستان.
>>> یک رقم خود شان را بیطرف گرفتن