امان الله خان نه قهرمان بود و نه شاهی اصلاح طلب
امان الله خان نه قهرمانی برای افغانستان است و نه شاهی اصلاح طلب بلکه به مانند دیگران خودکامه بود و قوم گرا و حال پس از یک قرن، همچنان رهبران پشتون سلطه جویان قدرت هستند با سیاست خاک گرفته قوم برتر 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۵۱    ۱۳۹۹/۵/۲۸ کد خبر: 164533 منبع: پرینت

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان((afghanpaper، استقلالی که در یک قرن گذشته توسط دولتمردان و حکومت ها مورد تجلیل قرار می گیرد هیچ توجیه تاریخی در 28 اسد ندارد، در زمان امان الله خان 9 حوت بود و در دوران نادرخان 6 جوزا...

روز استقلالی که میراثی از امان الله خان برای افغانستان است پس از یک قرن تنها نامی از آن باقی مانده که حتی در زمان این شاهِ اصلاح طلب نیز چندان وجود خارجی نداشت، در دوران جدید نیز تسلط امریکا بر افغانستان بیش از دوران شوروی سابق کشور را بدل به یک مستعمره کرده در حالی که جشن و پایکوبی برای استقلال در تضاد کامل با اوضاع جاری کشور و مردم است.

زمانی استقلال معنا پیدا می کند که کشور با ثبات، از آزادی برخوردار و در اقتصاد شکوفا باشد اما کدام یک از این گزینه ها را حکومت وحدت ملی دارد؟

اشرف غنی که شیفته شاه امان الله خان می باشد و همواره خود را میراث دار این شاه و موظف به سرانجام رساندن اصلاحات آن دوران، طی چند سال گذشته عملکردی جز سلطه گری، براندازی اختلاف های قومی، فراهم کردن زمینه های قدرت یابی گروه های تروریستی و گسترش دامنه جنگ نداشته است.

اصلاحاتی که به دوران امانی معروف است در روزگاری که حتی برخوردار از امنیت یک قرن قبل نمی باشد توهم های مقامی را نشان می دهد که با انحصار قدرت، یک کشور را قربانی خواست های یک قومیت کرده در حالی که مردم پشتون نیز جز اولین قربانیان جنگ و ویرانی ها می باشند.

چه بیست و هشتم اسد به عنوان روز استقلال جشن گرفته شود و چه روز دیگر، برای سرزمینی که در سلطه کامل کشوری چون امریکا توسط سیاست تروریست پروری پاکستان هر روز در آتش جنگ می سوزد و پای رقبای منطقه ای در مناسبات سیاسی داخلی باز، در بزرگداشت از کدام استقلال، روزهای سرافکندگی و درد مردم را به تجلیل می نشیند؟

حتی در زمان شاه امان الله خان که به عنوان یک قهرمان برای افغانستان توسط دولتمردان معرفی می شود اصلاحات در میانه راه متوقف یا در راه فساد به سرانجام نرسید، تطبیق اصلاحات به اداره ای قوی و اقتصادی پویا نیاز داشت که افغانستان فاقد چنین امتیازهای و اردو و نهادهای دولتی در فساد همچون دوران جدید ضعیف و ناکارآمد بود.

همانگونه که امان الله خان خواهان شکوفایی و پاگذاشتن به دوران مدرن بود اما این سنت خودکامگی پادشاهان سبب شد که سلطه گری این شاه، مردم را روز به روز از حکومت دور و اعتراض ها گسترش یابد و سرانجام سنت و جامعه مذهبی بر اصلاحات ناقص برگرفته از قوانین کشورهای غربی غلبه کند.

اگرچه یک قرن از دوران به اصطلاح استقلال افغانستان می گذرد اما همچنان کشور با وجود برخورداری از امتیاز جغرافیای استراتژیک در سیاست قبیله ای رو به سقوط است و زیر سلطه امریکا و دخالت های پاکستان و دیگر کشورها، دم زدن از استقلال و خودکفایی تمسخری بیش نیست.

از حکومت دست نشانده امریکا گرفته تا اقتصادی راکد و جنگ نیابتی به دلیل وجود دولتمردانی ضعیف و معامله گر برای کشور می باشد که به منافعی جز شخصی و تباری نمی اندیشند و در نفی دیگر قومیت ها دلیل ریشه دواندن تروریسم هستند.

برای یک قرن هر ساله از روز استقلال چه در روزگار شاهان، دولتمردان وابسته به شوروی و دوران جدید تجلیل می شود در حالی که هیچ گاه افغانستان طعم استقلال و در درجه بالاتر آزادی را نچشید.

و اگر همچنان ارگ از چنین روزی با شکوه و عزت استقبال می کند برای بزرگ جلوه دادن رویدادی می باشد که در اکنون افغانستان وجود نداد و آن استقلال نداشته ملت است.

امان الله خان نه قهرمانی برای افغانستان است و نه شاهی اصلاح طلب بلکه به مانند تمامی قدرتمندان این سرزمین خودکامه بود و قوم گرا و حال پس از یک قرن و تجربه های تلخ بیشمار، همچنان رهبران پشتون سلطه جویان قدرت هستند با سیاست خاک گرفته قوم برتر.

کد (18)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
امان الله
غنی
نظرات بینندگان:

>>>   استقلال وتجليل ودفاع از امان الله خان غازی وارمانهايش واقعاً قابل قدر هست.
امّا بعد از غازی امان الله خان چه کارهای نا پسندي در حاکمان ناپسند افغانستان روخ داده که درتاريخ رنجديده افغانستان نمايان هست.
استقلال ازنظر واقعيتها.
بخصوص در حکومت محمد اشرف غنی احمد زی،جنگ وانتهار، درتمام نقاط افغانستان برهبری حنیف اتمر ومعصوم استانگزی صلاحی وکوچ دادن وقتل عام اقوام غیر .......بنام قوم ومزهب برهبری اشرف غنی احمد زی،ومحکوم کردن نمادي توسط اشرف غنی احمد زی؟ به یغما بردن تمام زخائیر کشور، وچپاول کمگهای خارجی درحکومت قبیله، و ویران کردن زیربناهای کشور وبیتفاوت بودن حکومت درمقابل قتل عامها ملّت، وادعای گل بدین حکمیار،به یگ امیر عبدا لرحمن خان ديگربراي حزف باقي اقوام کشور....؟ این هست از نظر حکومت قبیله استقلان افغا نستان.
امّا گلدین هوشیارباشد که خنایت وانسان کشی تو کمتر از عبدالرحمن نبوده ،در اینده کاره ای جز مهره سوخته پیش نیستی.ولی محمد اشرف غنی احمد زی همرای ستون پنجم ارگ تلاش دارد وقانون عبدالرحمن خائين را پیاده کند وکرده،شاید سرنوشتش مسل صدّام وقضافی شود.
نابود تاریگ اندیشان وخائينین.
بلال.ازغزنی.

>>>   او مردم دیگر سا ده نشو ید با لای این دو رهبر یعنی ع وغ فریب کاران زیرا در این روز 28 اسد یکی چر به روسیه رفته و دیگرش به هرات این هر دو فقط خو د را زنده نگاه می کنند در غم ملت و در مردم نیستند چرا شما بهو ده فریب این دو یهو دی را می خو رید به پا خیزید علیه این غلا مان حلقه به گوش غرب در غیر ان شما را خداوند نمی بخشد

>>>   آمریکا به دعوت شر و فساد واشرار به افغانستان آمده اند
وطنپرست

>>>   افغانستان استقلال داشته و دارد و دایم همینطور استقلال طلب خواهد بود کسی که این سخنان را در ذهنیت دارد در اصل انها نی وطن دارد و نی میداند که استقلال یعنی چی اهمیت استقلال را کسی میداند که انها وطن داشته باشد نه اینکه یک روز به یکی چشم امید بګرداند و باز برای دیګر برای انها استقلال هیچ مفهوم ومعنایی ندارد.

>>>   نِق زدن و انتقاد کردن کاری را به جائی نمی برد. اگر مرد هستی به پا خیز و استقلال کشورت را از امریکا به دست آر. در غیر آن خاموش باش و به زندگی ننگین برده گی ات ادامه بده.

>>>   در اراده و عمل شاه امان الله در حصول استقلال سیاسی افغانستان شکی وجود ندارد.
او (شاه امان الله دشمن شکن ) شاه مدرن و در مقیاس همان
زمان مرد اندیشه و عمل بود .انکار ازان چشم پوشی از حقایق تاریخ است
اما اینکه : به دسیسه چینی های یک قشر از ملا های متعصب و افراد کوتاه
بین و قدرت طلب اسباب سقوط آن فراهم گردید و عیار مرد شمالی شاه حبیب الله کلکانی
را پیش آهنگ قیام نظامی ساختند و او به اصطلاح گوشت دم توپ قرار گرفت
اما درکمتر از چندماه دوام پادشاهی اورا به خاطر اینکه او یک تاجک تبار است زیر سوال بردند
وبر چسپ های توهین آمیز به وی زدند و با نا جوانی و خیانت به تعهد قرانی اورا کشتند .

در تحلیل علوم اجتماعی و منطق صوری این یک پرادوکس قابل بحث و
پیچیده است . اگر شاه حبیب الله تاجک تبار با چشم پوشی از تهور آن به
خاطر اینکه تاجک است وپادشاهی حق قوم افغان ( پشتون ) است
با خیانت به قرآن از بین برده شد . چرا شاه امان الله افغان تبار از طرف
قوم افغان ( پشتون ) سقوط داده شد . به شهادت تاریخ و بیان تاریخ زنده
از زبان سالمندان و شهود عصر شاه امان الله که خداوند بیامرزد شان دسایس
از مناطق و ولایات افغان (پشتون ) نشین شروع و توسعه یافت . اگر فرضآ
دین بهانه بود پس شاه حبیب الله خادم دین رسول الله که به تمام معنی یک
مسلمان و کار هایی به کام سردمداران دینی میکرد خاینانه بازهم به دخالت
روحانیون از بین برده شد . واگر انگیزه های دینی به تحرکات استعمار رانده
شده موثر واقع شد چرا همین روحانین دستیار پادشاهی شاه نادر خان و
سقوط و قتل شاه حبیب الله قرار گرفت ؟؟
م.ش. فروغ بدخشان

>>>   کابل کابلستان را کابلی های اصیل صاحب اند نه ناقلین اوغان !

>>>   مزدورِ مزدور کیست؟
در یازده ولایت کشور بجای روپیه افغانستانی کلدار پاکستانی رواج دارد.
jala

>>>   Pedram
یک حرمت هم به امان الله نداشته باشید، نه غازی بود نه شجاع. یک بزدل و فراری بود.

>>>   افغانستان بد تر از هر زمان ديگر مستعمره است.لطفن خود و ما را شرمنده نسازيد. من صرف به روح شهداى پاك شمالى،كابل،قتغن كه در سه جنگ با انگليس ها از اين سرزمين دفاع و جان هاى عزيز شان را فدا كردند،درود مى فرستم.

>>>   بهروز جلال آبادی
همین حالا ما شاهد فداکاری و شهامت جوانان تاجیک تبار ایم
از هلمند گرفته تا قندوز و از کنر گرفته تا فرا ، از این سرزمین فرزندان تاجیک تبار دفاع میکند در حالیکه پشتون در ارگ در حال چور کردن و خاک فروشی است و تعداد ایشان زیر نام طالب و داعش انسان کشی میکنند!

>>>   تاریخ را جعل میکنند و افتخارات را می دزدند

>>>   من که حالا میبینم همه چیزما تقلبی است تاریخ ،قانون اساسی ، استقلا ل وانتخاباب پس به چه باور کرد ؟؟؟

>>>   با درد دو دریغ که امروز در تجلیل از سالروز استقلال حق رشادتها و فداکاریهای مردم ما فراموش شده است و به جای همه از امان الله خان یادآوری می شود. همه افتخارات استقلال به پای شاهی که پدرانش اسباب اسارت این کشور را فراهم کرده بودند، ریخته می شود. این در حالیست که امان الله نه خود در جنگ شرکت کرده بود و نه انگلیس در آن زمان در خاک ما وجود داشت. انگلیس را از این خاک مردم ما در دو جنگ تاریخی و حماسی شان چنان دوانده بودند که هرگز جرئت برگشت نمی کرد

>>>   بیایید ترجمۀ صفحه یی از کتاب "برگشت یک پادشاه" نوشته ویلیم دالریمپل را از شکست شرم آور انگلیس در چاریکار- شمالی بخوانیم. شکستی که در یک جنگ رویاروی 750 سرباز و افسر انگلیسی کشته شده و مجبور به فرار از میدان جنگ می شوند.
ترجمه از رامین رحیل:

>>>   استقلال چی ؟؟؟؟!!!!
خراسان از اول استقلال داشت ودارد .استقلال چی؟؟!!!!
اگر امنظور افغانستان است .که هفتاد سال است که ما تحت سلطه افغان ها هستیم.باید تلاش کنیم که از زیر سلطه افغان ها خارج شویم تا به استقلال برسیم.

>>>   Pedram
امان الله اولین طراح انتقال کوچی ها به شمال و غصب سرزمین های غیر پشتون ها در شمال بود.

>>>   بهروز جلال آبادی‎ aan جنبش عدالت خواهی تاجیکان
هردو لغمانی است لیکن هر دو ایشان پشتون نیست
اتمر لغمانی پشتون تبار وطن فروش
عیسی خان لغمانی تاجیک تبار قهرمان
خیلی دوستها فکر خواهند کرد که چرا عیسی خان لغمانی افغانستان را ترک کرد و بطرف اروپا مهاجر شد ؟؟
باور کنید در مشرقی به حیث قهرمان طالب کش زندگی کردن تقریبا ناممکن است ، ما شاهد شهادت صدها ترور قهرمانان تاجیک تبار مشرقی ایم توسط حامیان طالب .
و حقیقت هم این است که دولت فاشست اوغانی ارزش ای را ندارد تا خوده برایش فدا کرد .

>>>   Ayendagan
چند سوْال بمناسبت استقلال كه منسوب به امان الله خان است ؟؟؟؟
غازي امان الله خان كدام كفر و إنگليس را كشته كه غازي شده ؟؟؟؟
امان الله خان اگر سيكولار نبود چرا حجاب را منع كرد ؟؟؟؟
امان الله انگليس را كشيد يا مير مسجدي خان و ميريچه خان كوهدامني ؟؟؟؟
پ.ن: جواب حتمي است اگر ني امان الله خان يك سيكولار بي دين و يك شاه دروغين بود و
حامي انگليس بود و آزادي افغانستان مربوط به مردم جنوبي و كوهدامنيان و شماليان ميشود نه مربوط امان الله فراري.

>>>   امان الله «غازى دورغين » فردى كه ناسيوناليزم كور اوغانى در زمانش تيوريزه شد و پروژه ى فاشيستى ناقلين در شمال را روى دست گرفته و عملى كرد، در زمان او اصطلاح زبان « اوغانى» در تقابل سنجيده شده با زبان پارسى به وسيله ى طرزى مطرح شد و سر آغاز دشمنى با زبان پارسى از همان روزگار شكل گرفت. همه ى طرح هاى مدنى او تقليد از اتا ترك بود بدون آن كه براى آن بستر هاى اجتماعى را مد نظر گرفته باشد . او در إخر عمرش هم در روسپى خانه هاى ايتاليا جان داد.
انگليس ها و روس ها در آن زمان توافق كردند تا سر حد امپراتورى شان را مشخص كنند و پذيرش اعلان استقلال از سوى انگليس ها هم در همين راستا بود و رنه شاه بچه ى چون امان الله نه با انگليس جنگيده است و نه هم درخور لقب دروغين غازى است ، او شاه زاده ى عياشى بيش نبود.
پشتون ها مردمان با استعداد در دادن القاب دروغين چون بابا ، انا و غازى اند و تاريخ را پر از اين القاب بى مايه كرده اند. جالب آن است كه پشتون هاى افراطى ، امروز از امان الله تنها ميراث افراطييت پشتونى اش را افتخار مى دانند نه آن ريفروم هاى او را، افراطى هاى قبيله گرا با اخلاق دوگانه به ريفورم هاى امان الله مى بينند. اى كاش اينها از امان الله تقليد مى كردند و زن شان را آدم مى دانستند ، اينش بد ، اما وقتى سر زمين هاى ديگران را به پشتون ها داد اينش خوب. اين برخورد نشان مى دهد كه قهرمان سازى امان الله نه براى ارزش هاى مدنى زمان او بود بل براى ريفورم هاى برترى طلبانه او در مقابل ساير اقوام به خصوص تاجيكان بود.

>>>   از این دو لوده فاشیست قبیله چی ساختند ،
این هردو امان الله غدار و نادر غدار فاشیستان و بزدلان قرن به حساب میایند ،
- قربان تان شوم ، امیر حبیب الله شهید و عبدالخالق هزاره شهید با یک کام مثبت ریشه ی شان ره خشکاندید ، روح تان شاد ویاد تان گرامی باد .

>>>   Bakhtari
جشن استقلال و یاد از غازی امان الله خان !
بر اساس شواهد تاریخی امان الله خان طرح کودتا را علیه پدرش با کمک (حزب سری دربار) سامان داد . امان الله خان در زمان حاکمیت پدرش، به صورت مخفی و به دور از چشم پدر با افسران ارتش افغانستان رابطه برقرار کرده بود وامان الله خان دست از فعالیت علیه پدر بر نداشت و منتظر فرصت بود تا نقشه خود را عملی کند.سرانجام امیر حبیب الله در شب دوم اسفند ۱۲۹۷ در منطقه (کله گوش) لغمان توسط فردی ناشناس به دستور امان الله خان و مادر طلاق شده اش سرور سلطان خانم به قتل رسید.
امان الله خان بلافاصله بعد از قتل پدر، مجلسی دربار تشکیل داد تا هویت خود و قاتلان اصلی مخفی بماند. در این جلسه ۳ نفر به قتل امیر متهم شدند که ۲ نفر آنان که از اعضای دربار بودند بعدها آزاد شدند و امان الله خان، با ترفندهای گوناگون قاتل حقیقی را پنهان کرد و (کنل عیلرضا) را که از مردم شیعه مذهب بود به عنوان قاتل پدرش معرفی کرد. سرانجام (سعدالدین قاضی القضات) علیرضا را قاتل معرفی کرد و فتوا داد که: اگر کلنل علیرضا خان قاتل هم نباشد ریختن خون شیعه هدر و بلکه حصول ثواب و رضای داور و پیغمبر و خلفا به ویژه ابوبکر و عمر است.قبیله گرایان کوه سلیمان اسطوره ساز چون در فقر فرهنگی بسر می برند همیشه دزدان خود را بابا ، قاتل پدر را غازی و روانی های بی دانش خود را بر چسب مغز متفکر میزنند .ما باید رویداد های تاریخی را زیر درفش حقیقت عبور دهیم .از دید سیاسی واژه استقلال ، به معنای خود فرمانی ، خود سالاری ملی ، خود گردانی ، خود مختاری ، اداره کردن سرزمین و قانون گذاری ، بدون مداخله کشورهای بیگانه . اما همیشه تاریخ این سرزمین ورجاوند ازجانب حاکمان قبیله گرا ونویسندگان وابسته به آنها ، مورد دستبرد ودگرگونی قرار گرفته ،افغانستان امروزی برخلاف ادعاهای بلندبالای تاریخ سازان پابرهنه کوه سلیمان که برای آن تاریخ پنج هزار ساله میسازند، کشوری جدیدی است در نقشۀ جهان که مرزهای آن در زمان امیر عبدالرحمن در سال (۱۹۰۱م) توسط انگل یا همان ( انگلیس) و روسیه تظار پدید آمده ، تاریخ پنج هزار ساله کشور مربوط به آریانای کبیر و خراسان کهن می باشد . گفتن راستی در هر شرایط و هر زمانی بهتر از پذیرفتن دروغ شاخدار است.هرچه که تا امروز بنام تاریخ ویا حقیقت تاریخی در سرزمین مابوده ، آشکارا می توان گفت که،بیشترینه جعل ودروغ وساختگی است.افغانستان کشوری که حتی روز استقلال آن هم مانندمغز متفکر آن جعلی است. جشن گرفتن و تجلیل کردن از 28 اسد قلابی درشرایط فعلی که ۵۲ کشور جهان حضور نظامی دارد نمک پاشیدن روی زخم مردم رنج کشیده مااست .

>>>   مرکز بین المللی مطالعات استراتیژیک
امان الله خان پدر فشیزم پشتونی بود او بود که پشتونهای آنطرف سرحد را به کشور ما آورد و زمینهای آبی وحاصلخیز ازبیکها، تاجکها و هزاره ها را مجانی و بدون پول به ناقلین تازه وارد داد. امان الله خان از دید من تاجک نه تنها قهرمان ون اجی استقلال نیست بلکه یک جنایتکار فاشیست است که مطابق نظریه ماکیاولی اراضی و سرزمین ما را اشغال وبه همتباران خود بخشید.

>>>   Pedram
لطیف پدرام
حالا یک قهرمان ملی به من نشان بدهید که در سرزمین بیگانه مرده باشد. مگر قهرمانان جهان مثل ارنستو چگوارا یا نورمن بیبیسون سویدنی که در کنار صدر ما و در راهپیمایی طولانی جان اش را برای آزادی زحمتکشان از دست داد. سرداران بزرگ همچون چگوارا، احمدشاه مسعود، عمرمختار و لومومبا اینگونه می میرند اما بعضی از مدعیان سوراخ دعا گم کرده اند و از هر کسی قهرمان می سازند و جاده ها افتتاح می کنند. اینها باج دادن های غیرمستقیم است درعین خودخواهی و ادعا.

>>>   Habibi
کشور ما از زمان پسران تیمور شاه تا دوره امان الله زیر استعمار انگلیس بود و است، امان الله و پدر و پدر کلانش عبدالرحمان خاک فروش و نادر غدار ( خاندان آل یحیی ) همه و همه نوکران انگلیس بودند و بیشترین خاکهای این کشور را به انگلیس فروختند و برای زنان حرم سرای ارگ آنوقت خود زیور و طلا خریداری کردند و زنان فاحشه را از نقاط مختلف جمع آوری و داخل حرمسرای ارگ جهت زنبارگی و بیناموسی آوردند، و هر نوع بدعت، چور، چپاولِ را بالای مردم گوسفندی این کشور روا داشتند، پس آقای نویسنده قضاوت را عادلانه در نطر بگیر که دزدان اصلی و دشمنان این ملک و مملکت کی ها بودند؟؟؟؟
با در نظر داشت خاکفروشی، خودفروشی، چور، نوکری انگلیس، چپاول و بیناموسی در حق این مردم مظلوم، معلوم است که دزدان و خاکفروشان و مزدوران انگلیس همین حکمرانان اوعان بودند، نه امیر حبیب الله کلکانی، این امیر حبیبالله خادم دین رسول الله بود که کشور را از دست این میکروب های سرطانی خاکفروش، دزدان بینالمللی، مزدوران انگلیس، و بیناموسان، نجات داد، و گرنه این کشور را انگلیس دوباره میبلعید

>>>   اجرارات سقاوی: از تذکرت الانقلاب :
پس از آن تبعه پسر سقاء و حمیدالله برادر و سید‌حسین وزیر جنگ و پردل سپهسالار او وغیره دزدان که هرکدام نام منصب بزرگی را بر خود نهاده بودند به مفاسقت و غارت اقدام کرده به بهانهٔ این‌که آواز تفنگ از این خانه شنیده شده یا تفنگ در آن است دسته دسته و جوق جوق شده از دست بدناموسی به زنان و دوشیزگان و پسران و تاراج مال و منال یازیدن و پسران و زنان و دختران را در اطاق‌های خلوت برای مخالطت کشیدن و هر ده و بیست نفر یکی و دو نفر زن و پسر و دختر را در منزل و اطاق بیتوتهٔ خویش دریغ نکرده، تا امروز یکشنبه بیست و هشتم رمضان مطابق یازدهم مارچ سنه هجری ۱۳۴۷ و سنه میلادی ۱۹۲۹ هست، این فعل و عمل جاری، اما قدری کم‌تر از شب‌ها و روزهای اوَل است.
ظرف چینی سفید که برای بول و غایت [غایط] در مبرز خاص امیر امان‌الله خان بود و مبرز را خانهٔ شام‌خوری تصور نموده بودند، نان با شوربا طرید کرده و در هر لقمه شکری گفته تا که سیر شدند.
و آن‌گاه که پسر سقاء از ایالت حرکت کرده، داخل ارگ پادشاهی شد، شب با پدر خود که عمر در مغارات و جبال و بیابان به سر برده و با سرو پای برهنه و گرسنه خائفانه امرار حیات کرده بودند، خویش را در عمارت شاهی دیده، مبهوت و متحیر شدند. و اظهار شکر خدا نموده از تناول پلاو، محض هضم نفس، سرباز زده در ظرف چینی سفید که برای بول و غایت [غایط] در مبرز خاص امیر امان‌الله خان بود و مبرز را خانهٔ شام‌خوری تصور نموده بودند، نان با شوربا طرید کرده و در هر لقمه شکری گفته تا که سیر شدند. و از این روز به بعد را نکث عهد پیش گرفته، سرای جای و مال و متاع و ذخیره و اندوختهٔ آن بیست تن را که عنایت‌الله خان در عهدنامه نام برده و امان جان ومتاع و ضیاع و ناموس داده شده بودند، پی هم ضبط و خود ایشان را به جز دو سه نفر با دیگر وزراء و مأمورین بزرگ حبس و در ارگ توقیف فرموده، از هر کدام مبالغی برعلاوهٔ آن‌چه در قید ضبط آورد، بیم قتل داده بگرفت. و خزینهٔ عین‌المال و اغلب بیت‌المال را با قورخانه چند روز و شب در کوهدامن به ذریعهٔ موتر حمل و نقل داده تا که از جانب جلال‌آباد و قندهار و دیگر بلاد آسوده‌خاطر و مطمئن گشت که افاغنه عموماً غیرت ناموس و ننگ و جرأت حمله و جنگ ندارند، دست از فرستادن ذخایر دولتی و ضبطی و مصادرتی در کوهستان و کوهدامن کشیده به زن خواستن و زنان و دختران و پسران بازرگانان و سرداران و نام‌داران را از سپاهی تا افسر شب به اجبار و اکراه در اطاق‌های خود بردن زیاد پرداختند. و تا اوایل ماه رمضان یک صد و نود و یک خانه از متموّلین و وزاراء و مأمورین وغیره را ضبط و غارت کردند
ر

>>>   Salam
افغانستان دوبار استقلال داشت ، بار اول در دوره يى كوتاه امير خبيب الله كلكانى و بار دوم هم در زمان استاد برهان الدين ربانى و شهيد احمد شاه مسعود ، براى همين هم مورد بى مهرى استكبار قرار گرفت و شكست خوردند، ديگر هر كى از استقلال سخن بگوئيد واقعن شرم آور است. زمين و زمان و آسمان اين كشور در خدمت خارجى ها قرار دارد ، دولت و اين سيستم از پول و ماليه يى كارگر بيچاره يى غرب تغذيه مى شود ، چنين كشورى حق ندارد لاف استقلال بزند.

>>>   Salam
مخاطب من همه يى پشتون ها نيستند ، روى سخن من تنها شوونيست هاى پشتون است !
همين اكنون امريكا و انگليس كشور را رهبرى مى كند ، رولا غنى، مخلوط از يهوديت و عيسويت است و اكنون در ارگ نشسته و كشور را رهبرى مى كند، در چنين وضعيتى ، سخن از استقلال گفتن ، مسخره كردن خود و ديگران است . استقلال مال تمام افراد يك جامعه است ، خيلى احمقانه است تا استقلال را در پاى يك شاه خلاصه كرد. روزگارى امير حبيب الله كلكانى با درك عميق از اين واژه گفته بود " استقلال نه از پدر امان الله است و نه از بابه من، بل اين متعلق به مردم است “
غازى شما پدر را كشت تا برتخت تكيه زند ، او نه در جنگى سهم داشت ونه هم در صلحى ، او را حتا نادر هم نپذيرفت و در نهايت در روسپى خانه هاى ايتاليا جان داد ، چنين آدمى هيچ افتخارى ندارد، شما از بى قهرمانى يك فرارى را قهرمان مى سازيد ، چنين مردمى قابل ترحم اند .

>>>   پشت استقلال را رها کنید ......های تان را ازدیاد نماید اګر دالر امریکا قطع شد ماشینهای فعال تان دالر چاپ خواهد کرد

>>>   Bayat
پاسخ كوبنده مردم!
- حضوري كه ميليوني خوانده ميشد، به چند هزار كاهش يافت.
- در فضاي مجازي فقط شمار اندكي از مردم به لوگوها و طرح هاي مسوولان پروژه، لبيك گفتند.
- آگاهي مردم نسبت به اصل ٢٨ اسد كه دروغين و جعلي است، بطور بي سابقه اي افزايش يافت.
- سست عنصرهايي كه پايبند هيچ ارزشي نيستند و پشت نقاب روشنفكري يا مدنيت پنهان ميشوند، به مردم معلوم شدند.
- اوج تعصبِ برخي از موافقانِ اين جشن با "دشمن" و "حرامي" خواندن منتقدان، مشخص گرديد.

پ.ن: اي كاش مقدور ميبود تا دست تك تك شما مردمِ آگاه و فهيم را ببوسم. براي شما جان دادن هم افتخار است اگر همواره همينطور آگاهانه حركت كنيد.

>>>   او برادر کدام استقلال داریم ؟ حال که کشور و قانون اساسی ما لگد کوب 42 کشور است ؟

>>>   امان الله خان یک قهرمان بود دزد نبود اجنت نبود مزدور نبود غاصب زمین نبود بلند منزلها نداشت دشمنانش یعنی مزدوران خارجی ها اگرکون خود را هم پاره کنند این ارمان شانرا به گورخواهند برد که امان الله خان را خراب ویک دزد راخوب بگوید

>>>   استقلال کسی نداشت که پائیتخت رابه کشوربیگانه انتقال داده بود

>>>   اینهم دید گاه محمود طرزی ( پدر فاشیزم ) درافغانستان که دست راست امان الله در حکومت اش بود:
"..."ما را ملت افغان، و خاک پاک وطن عزیز ما را افغانستان میگویند. چنانچه عادات، اطوار، اخلاق مخصوص داریم، زبان مخصوصی را نیز مالک می باشیم که آن زبان را "زبان افغانی" میگویند. این زبان را مانند حرز جان باید مخافظه کنیم، در ترقی و اصلاح آن جداً کوشش کنیم. تنها مردمان افغانی زبان نی، بلکه همۀ افراد اقوام مختلفه ملت افغانستان را واجب است که زبان افغانی وطنی ملتی خود را یاد بگیرد .درمکتبهای ما، اهمترین آموزشها، باید تحصیل زبان افغانی باشد. از آموختن زبان انگلیزی، ترکی حتی فارسی ، تحصیل زبان افغانی را اهم و اقدم باید شمرد... به فکر عاجزانۀ خود ما، یگانه وظیفۀ انجمن عالی معارف، باید اصلاح و ترقی و تعمیم زبان وطنی و ملتی افغانی باشد..."
(سراج‌الاخبار، شماره ۲، ۲۰سنبله ۱۲۹۴)
"...زبان افغانی اجداد زبان‌ها و ملت افغانی اجداد اقوام آریا می‌باشد...."
(سراج‌الاخبار، شماره ۹، ۳دلو

>>>   استقلال زیر امنیت تفنگ امریکائی ها و هزینه مصرف تجلیل آن استقلال با پول خیرات امریکا و شرکا۰ چیغ بزن کلمرغ جان عوامفریب و متقلب۰ اتن رقص کن بیغیرت های قبیله۰ مضحکه ازین بیشتر نمیشود۰

>>>   امان الله یک شاه اصلاح طلب بود، ولی در عین زمان یک شخص بی نهایت احساساتی، عجول، و دور از منطق سیاسی و اجتماعی هم بود۰ پس چنین یک شخصی چگونه میتواند قهرمان ملی باشد؟ تمام برنامه های امان الله مثل برنامه های خلقی ها اگرچه خوب هم بودند ولی به ناکامی انجامیدند چون منطق و طریق تطبیق آنها را نمیدانستند۰
این شاه فراری شاید قهرمان مولی شود اما قهرمان ملی نیست، نبود، و نخواهد شد۰
پشتون ها بخاطر ضدیت که با غیر پشتونها دارند و هم بخاطریکه فاقد یک شخصیت برازنده پشتون در طول تاریخ هستند گاه داوود دیوانه، گاه نجیب جلاد، گاه نادر غدار، و گاهی هم امان الله فراری را قهرمان خود خطاب میکنند۰
>>>   Noor M Khurrami
برپا کردن جشن وشرکت درآن در روز های عزاداری مردم ؛ به معنی نا دیدگرفتن خون شهدا و حمایت ازکشتار مردم توسط داعش و طالب است !

این جشن به صد دلیل باید بایکوت و تحریم گردد !
درحالیکه مردم کابل وسراسر افغانستان نسبت نسل کشی براه انداخته شده ازنام داعش به هدف مجبور ساختن مردم به گردن نهادن به رژیم طالبانی عزاداراند ؛ بر پایی بازی طفلانهٔ دیگری بنام " تجلیل از صدمین سالروز استقلال کشور" ، استقلالیکه وجود خارجی ندارد ؛ مردود است.

برمردم ما است تا به پاس خون شهدای گلگون کفن کابل وسایر شهدا به این جشن شر کت نکرده وآنرا تحریم نمایند !

شرکت در مراسم "جشن استقلال " کمپاینی غنی نه تنها به معنی نادیده گرفتن خون شهدا بلکه به معنی همدستی با داعش وطالب وقتل عام مردم توسط آنها خواهد بود !
پ . ن : لطفاً به اشتراک بگذارید تا مورد توجه همه قرار بگیرد !

>>>   تجلیل از این استقلال ها شبعی داستان های ملانصردین را ماند در کشور که همه روزه ماتم سرای بیش نیست نه مسجد نه عروسی نه مکتب و دانشگاهش برای ملت امنیت نداشته باشد و خاک و سرحدات اش جولانگاه تروریست‌ها خارجی و داخلی، و ۵۲ کشور خارجی باشد، پس تجلیل استقلال به فکاهی بیش نمی ماند بگذار پس به این بهانه که هم شده بخنیدم چون خنده در این ملک کمیاب است ها ها ها ها .........

>>>   Arif Rahmani
یک نفر با ۵ سال ناکامی، بدنامی و مشکوک بودن مانند سنگ سر جایش نشسته است. با این که مسول اصلی تامین امنیت مردم است اما انگار نه انگار. بی خیال همه چیز مصروف نمی دانم چیست؟ دریغ از شرم و آزرم و کناره گیری و عذر خواهی! وجدان و شرف و انسانیت از این دیار رخت بر بسته و جمعی مزدور و خائن که سالها از درد و داغ این مردم فارغ بوده امروزه به پشتوانه برخی سفارت خانه های خارجی بر چوکی ها لم داده و بر سرنوشت مردم حاکم شده و هیچ گونه مسولیتی نیز نمی پذیرند!

>>>   مولاداد رستمی
سلام آقای حکومت:
فردا بیست و هشت اسد است، چند سال است شما روز استقلال نامگذاریش کردید. تا جایی که می دانم قرار است جشن و پایکوبی باشد. از بنده هم دعوت به عمل آمده که جا دارد از اهتمام تان به این جانب علو درجه ی سپاس را به جا آورم.
راستی چقدر جالب که در کشور همسایه ی ما نیز فردا روز مهم و تاریخی ست، بیست و هشت مرداد یا همان اسد خودمان. حتما می دانید که ...
خلاصه وقت تان را نمی گیرم، خواستم بگویم من در جشن شما شرف حضور را از دست دادم چون باید ده ها پیکر بی جانی را که روی دستم مانده به زمین بسپارم، البته شما ناراحت نباشید من به این کار ها عادت دارم.
شما راحت ِ راحت به رقص بپردازید.
از قدیم گفته اند: یک سرِ پلاس غم، یک سرش شادی. امیدوارم عذر بنده را بپذیرید.
با احترام
ملت

>>>   Shoja Mohseni
طنز امريكايي
واشنگتن كه مي گفت براي جنگ با تروريسم آمده، افغانستان را ترك مي كند. همان گروهي را كه تا ديروز تروريست ميخواند و با آن مي جنگيد، جايگزين نيروهايش مي كند و از آن گروه مي خواهد با هم پيمانان ديروزش كه هنوز از نظر امريكا تروريست هستند، بجنگد. يعني اجازه ندهد رفقاي شان از افغانستان عليه منافع امريكا عمل كنند.

>>>   Saboor Raheel
این حرفها که به نام عارف رحمانی نشر شده است- از حلقوم یک هزاره است اما میتواند تاجیکانه ترین حرف سیاسی قابل گفتن در شرایط کنونی نیز باشد:‌

«پاسخ منطقی عارف رحمانی، نماینده‌ی غزنی به چخانسوری، سخنگوی اشرف غنی:
کسانی شرم باید بکنند که ۳۰۰ سال برای ایجاد یک تمدن و فرهنگ عالی فرصت داشتند، تا ابن سیناها و ابوریحان‌ها و بیهقی‌ها و سنایی‌ها و فردوسی‌ها و ذکریای رازی‌ها را بپرورانند؛ اما ملاعمرها، عبدالرحمان‌ها، نادرها، محمدگل خان مومندها، قدوس خان‌ها و صدها و هزاران آدم‌کُش حرفه‌یی را به‌نام غازی به وجود آوردند؛ شرم باید کسانی بکنند که در قرن ۲۰ و ۲۱ هنوز با تفکرات داعشی و طالبانیستی و شوونیستی خود، یک ملت را نابود کردند؛ شرم یاید کسانی بکنند که از خون خوردن، کله‌منار‌ ساختن، خراب و ویران کردن و کوچ اجباری دادن و قتل عام کردن و برده‌ساختن یک ملتِ صاحب تمدن و فرهنگ عالی، لذت می برند؛ شرم باید کسانی بکنند که این مملکت را با تاریخ درخشان ۵۰۰۰ ساله‌اش در هر مرحله‌ای به اربابی فروختند و این کشور را تکه تکه کردند و تمام میراث‌ها و فرهنگ ما را نابود کردند.

به راستی، چرا حیا نمی‌کنید؟ چرا اعتراف نمی‌کنید که توان اداره‌ی یک کشور متعالی و متمدن را ندارید؟ می‌دانید؟ شرم باید کسانی بکنند که گذاشتند یک جماعت وحشی و خون‌خواره، شهر اولیا و عرفا و مهد تمدن و فرهنک را به ویرانه تبدیل کنند. واقعا با شما گیر مانده‌ایم. نمی‌دانیم شام سیاه این ملت و این آب و خاک چه وقت به سپیده سحر خواهد رسید؟ چرا به جای تبرئه خود، اعتراف نمی‌کنید که ساخت روحی و اخلاقی و اندوخته‌های فکری‌تان برای اداره‌ی یک کشور قد نمی‌دهد؟ تا حال مماشات کرده‌ایم که شاید این غبار فتنه و جهل فرو نشیند. شاید این شام سیاه به سحر ارامش رسد. شاید این جنون جنگ و جنایت و قبیله‌گرایی و تمامیت‌خواهی به صبح صادق انسانیت و مدنیت و خیرخواهی و شایسته‌سالاری سلامی دوباره دهد؛ اما می‌بینیم که انگار همه افراد قبیله نه دنبال ایجاد تمدن و رشد فرهنگ اند و نه دنبال ایجاد یک کشور متحد و پیش رفته؛ فقط همه همت و آروز و آرمان‌شان در اختیار داشتن قدرت در این کشور است. قدرت و دیگر هیچ. این‌جاست که دیگر سکوت و محافظه‌ی کاری و تعارف را کنار باید بگذاریم و حرف و منطق‌مان را بیان کنیم. شاید به هوش آمدند و شاید از جنایت و خیانت و وطن‌فروشی و انتحار و وحشگری و تمامیت خواهی دست برداشتند و شاید...»

>>>   Abdul Ghafar Hanifi
مسئول همه این قتل و کشتار رهبران جبه متحد یا اتحاد شمال است‌.
همین جنایتکاران بودند که بعد از شهادت قهرمان ملی در مقابل یک مشت پول ناچیز در یک معامله ننگین شرف و عزت مردم افغانستان را فروختند و ماموریت را توام با ذلت و حقارت پزیرفتند و اقتدار و حاکمیت سیاسی را برای سیکولاران سگ شوی مزدور فروختند و تمام نیروهای متعهد و مخلص وطن را که سالها در مقابل تجاوزات بیرونی و توطئه های درونی جوانمردانه و جانبازانه رزمیده بودند و از خاک ،ننگ، ناموس، شرف ،عزت و تمامیت ارضی، آزادی و استقلال این وطن دفاع و حراست نموده بودند همه را بنامDDR از وظایف شان برکنار و خلع سلاح نمودند و در عوض آنها بقایای نظام کمونیستی و طالبانی و جاسوس های پاکستانی را جابجا نمودند که حال ما شاهد چنین قتل و کشتار مردم بی دفاع خود استیم.
اگر مردم بخود نیایند و علیه این سیکولار های مرتد بسیج نشوند و دست این مزدوران بی دین و بی فرهنگ را از قدرت کوتاه نکنند ما شاهد فجایع بدتر از این قتل و کشتار خواهیم بود.
برماست تا به صفت یک مسلمان علیه این جنایتکاران مزدور که قدرت را در انحصار گرفته اند و خون ملت را به اشکال مختلف می مکند بسیج شویم و مسئولیت انسانی و دینی خود را در برابر خدا و مردم ادا نماییم در غیر آن ما نزد خداوند و رسول مسئول وپاسخگو خواهیم بود.

>>>   حد اقل در کنار جسدهای تکه پاره شده‌ی برادران و خواهران من "جشن" برپا نکنید!
زمین و زمان سرزمین ام ماتم دارند.
از جشن بیزاریم!

>>>   تلویزیون شمشاد به مثابه عامل اصلی نفاق و شقاق ملی عمل می نماید !

در حالیکه در شهر کابل ماتم همگانی و عزاداری عمومی جریان دارد و اکثریت اقوام کشور در همبستگی با قتل عام مراسم عروسی خود را شریک دانستند و حتی ارگ را مجبور کردند که به ظاهر اعلامیه صادر نمایند که برنامه کمپین انتخاباتی و مراسم برگزاری جشن استقلال را به تعویق اندازند اما در حقیقت وابسته های ارگ به دستور ارگ هم کمپین انتخاباتی را اجرا کردند ، در خیمه لوی جرگه ، بامیان و شیبر کمپین کردند ، و هم در بعضی سفارت خانه ها ، و نمایندگی ها مراسم جشنواره ، رقص و پایکوبی اجرا کردند و تا توانستند به شعور و احساس مردم اهانت کردند از جمله تلویزیون شمشاد که یگانه زبان تبلیغاتی اشرف غنی احمدزی است و وظیفه پیشبرد برتری جویی قومی و شکاف های قومی را به خاطر رضایت کشورهای بیگانه به عهده دارد بدون کوچکترین احساس انسانی و عاطفی جشنواره استقلال ، آتن ملی ، رقص و پایکوبی را به نمایش گذاشت و کوچکترین ارزش برای ماتم داران کشور قایل نگردید .
حسن علی

>>>   در کشورهایکه مستقل بودن شان چالش زا باشد؛ همیشه تلاش ها برای با شکوه گرفتن جشن ها وجود دارد، تا از یکطرف ذهن توده را که ظاهربین اند بفریبند و از جانبی اپوزیسیون را به نوعی غافلگیر بسازند، حکومت افغانستان که از کودتای ثور ۱۳۵۷ تا کنون وابسته گی سیاسی و اقتصادی اش وی را از مستقل بودن به معنای واقعی دور ساخته، سوگمندانه هر سال و در هر رژیم کوشش شده تا با جشن های گوناگون به مردم بفهماند که در همه بخش ها مستقل است، اما وابسته گی های سیاسی، اقتصادی و در بعضی دوره ها فرهنگی نقش استقلال کشور را کمرنگ ساخته است. اهمیت جشن امسال در پهلوی یک سده شدن آن، اهمیت کمپاینی برای تیم حاکم را نیز دارد تا بتواند از این طریق احساسات جمعی را بطرف خود جلب کند؛ اما چون تمویل آن از بودیجه ملی امکان پذیر نیست خود استقلال اقتصادی را به چالش میکشد، کشور که استقلال اقتصادی نداشت، استقلال سیاسی و فرهنگی اش نیز سوال بر انگیز میباشد؛ به امید روزیکه جشن استقلال را با خود کفایی اقتصادی ؛ استقلال سیاسی و باروری فرهنگی تجلیل کنیم..
میرویس" سُهیل"

>>>   ادعای استقلال بدون ایجاد و استقرار حاکمیت مردم(دموکراسی)و قوانین حقوق بشر جهان به مثال و منزلهٌ کوزهً خالی در دست صاحب آن هست، بدون حاکمیت مردم و بدون آزادی و قوانین حقوق بشر جهان نتیجه و اوضاع کشور همان می شود که داریم. و لذا تا موقعی که در کشور دین از دولت جدا نشده و دموکراسی و قانون حاکم نگشته است، کشور افغانستان به همین شکل و محتوی در جنگ و دعواهای قومی و نژادی و دینی و مذهبی خواهد ماند. دموکراسی تنها ضامن آزادی و منافع ملی تضمین کنندهً حق و حقوق مردم کشورها می باشد.

>>>   Abbud Haqyar
وقتی برای ارگ نشینان و همدستانش کمپاین می کنید در واقع برای تشییع جنازه خودتان کمپاین کرده اید!
فراموش کرده اید تبسم و همراهانش را سر بریدند و به خاک خون کشاندن عروس فیروز کوه و همراهانش را یادتان رفته است!
جزغاله شدن ممد سیاه و همرزمانش را که مدافع حریم تان بود از یاد بردید!
جنایات و نسل کشی خون آشام ها را در جلریز، ارگو، بدخشان، کهندژ ( قندوز)، هلمند، غزنی، دشت قره باغ، بهسود، کجاب و...، به طاق نسیان سپردید!
تظاهرات مسالمت‌آمیز عدالتخواهی برگزار کردید و ارگ برای شما سمینار آشتی هزاره ها با قدرت را در بامیان به واسطه ای کسانی که شما برای شان روزی کمپاین کرده بودید برگزار کردند!
شما دادخواهی برای عدالت و انکشاف متوازن برگزار کردید، خون آشام ها برای شما جنایت میدان دهمزنگ را مرتکب شدند!
شما احقاق حقوق خود را مطالبه نمودید و خون آشام ها برای شما جنایات هولناک تری رقم زدند!
شما انتقاد کردید و خون آشام ها انتحار کردند!
شما مدنیت را به نمایش گذاشتید و خون آشام ها افغانیت را در قالب جنایت مرتکب شدند!
شما خواستار مبارزه با تروریسم خون آشام شدید و خون آشام ارگ دسته دسته خون آشام ها را از زندان رها کردند!
شما با صدق خدمت کردید و خون آشام ها شما را با تهمت و افتراء محاکمه و به زندان محکوم کردند!
شما صدق حضور به پای صندوق های رأی بردید و خون آشام ها برای شما تابوت ساختند!
خون آشام ها گفتند و امضاء کردند و شما نیز باور کردید!
شما حرمت و آبروی دختران تان را سوژه قرار دادید و خون آشام ها همه شما را هدف قرار دادند!
شما در مرگ کسی شماتت کردید و خون آشام ها بهره برداری کردند!
شما تبیین واقعیت کردید و خون آشام ها شما را از واقعیت با توقیع و توشیح چند دفتر خالی فریب دادند!
شما از خون آشام ها وجدان می خواهید در حالی که خون آشام ها
پس شما در خواب هستید و خون آشام ها هر روز از شما قربانی می گیرند!
پس بدانید!
که امنیت، عدالت و انکشاف متوازن در چنین جامعه ی با انتقاد، خود زنی، شعار و...، محقق نمی شود بلکه باید با بیداری و آگاهی در مسیر مبارزه ی مدبرانه گام بنهیم و نگذاریم بیش از این به واسطه ای تشنگان قدرت و دل دادگان شهرت از مردم سوء استفاده کنند و با رها کردن خون آشام ها هر روز با اشکال گوناگون مردم ما را به خاک و خون بکشند!.

>>>   Khaliq Karimi
اگر واقعا خود را مستحق این حقارت نمی دانیم، اگر ذره ای باورمند به این مقوله هسستیم که ما انسانیم و در قبال زندگی خود وهمنو عان خویش مسئولیم باید به راه ومسیری حرکت نماییم که شرایط ما اقتضا می کند.
ما که با انسان ها طرف نیستیم؛ همه آنهایی که به نوعی ذیدخل دراین قضایا فجایع وبازی های کثیف هستند، سزاوار مخاطب بودن وپاسخ گویی به چون وچراها وپرسش ها را ندارد.
بیاد داشته باشید وحد اقل اکنون باور کنید که 16 سال ما را به بازی ومسخره گرفته اند عده ای بر سر ما شیره مالیده اند تا مخنث ما ن سازند وعده ای هم ما را دست وپا بسته سلاخی ونسل کشی کرده اند وبیگانگان هم با مدیریت هر دو طرف شرف ما عزت ما غیرت ما غرور ما شخصیت وکرامت مارا از ما ربوده اند تا تبدیل به چنین موجودات ذلیل مطیع گول وبی آزاری شویم.
تهی سازی مغز ها برده سازی والقای خوی ومنش گوسفندی اولین پروژه امپریالیسم در طول تاریخ بوده است.
آیا نمی دانید که اشخاص وانسان ها گاهی ناگزیر به مردن می شوند اگر چنین شرایط واوضاعی بر ما تحمیل شده است چه بهتر که خوب مردن را بر مرگ های شبیه حشرات تر جیح بدهیم.
ما اگر بخواهیم هنوز می توانیم فقط کافیست به خویشتن خویش بر گردیم.

>>>   Mahmood Radmal
مليارد ها دالر را خود شما بزرگان حيف ميل كرديد
حالا خود انصاف كنيد كه اگرچند مليونى افغانى به جشن استقلال شما كه به دوران ظاهر خان وداود خان هم مصرف ميشد چرا شمارا رنج ميدهد بياييد حتى يك شبه قبول كنيد كه ما كشور مستقل وازادى بوديم
اگر نيستيم خو شما فروختيد
بيشتر نفروشيد

>>>   پای تلویزیون نشستم و دروغ های اشرف غنی را گوش دادم و گذرِ عمر را نظاره کردم.
خدایا کمی حیا نصیب کن
ایوبی

>>>   چرا بیشتر حملات انتحاری پلان شده متوجه یک قوم یعنی برادران شریف هزاره ما صورت می‌گیرد؟
عبدالله یما

>>>   استقلال یعنی تحقق خواسته ها و سعادت شهروندان! نه نفاق تا ابد، و نه محدودیتهای دینی ، تجاری ، جغرافیایی و سیاسی!
آزادی بیان ، حقوق زن ، توسعه روابط بین المللی و افزایش خدمات عامه دولتی نشانه های استقلال واقعی افغانستان امروز است که با آمدن صلح و ثبات اقتصادی تکمیل میشود.
مردم افغانستان سواد و دقت کافی را ندارند تا قدر قربانیهای بیشمار خود را بدانند و کمتر آب آسیاب نفاق اندازیهای زبانی و سیاسی همسایه منزوی و ظالم خود شوند و در عوض همگرایی قومی و تقویت نظام خود را تعقیب کنند.
امروز یک همسایه ما مستقیماً حق خود را گرفته و دیگری میخواهد غیرمستقیم و با متآثر ساختن مردم ملکی تمام دستاوردهای یک و نیم دهه اخیر ما را قربانی انزوا و مشکلات خود کند.
کنشکا ورسجی

>>>   بايد به بلعم باعورا حق داد كه حيوان شود چون خود خداوند انسانى را كه همه جا از حقش دفاع مى كند توسط دست بالا دست به قتل مى رساند .

>>>   امان الله یک آدم تحصیلاتی و فاقد اندیشه سیاسی بود و فاقد بینش اجتماعی
در قصر بزرگ شد و پدرش را کشت و از قصر به سلطنت رسید و دیدش نسبت به مردم دیو ارباب رعیتی بود
ریشه یی بد بختی های امروز در عملکرد دیروزی ها است

>>>   کاش امان الله خر نمی شد و به نام آزادی چیزی اعلان نمی کرد
پاکستان با 5 سال آزادی 100 ساله آزادی ما را زیر سوال برد!!!!!!!
خجالت بکشید
کدام آزادی ؟؟؟ کدام استقلال؟؟؟
سابق یک انگلیس بود امروز با تمام رفیق ها و اندیوالایش حاضر و ناظر هستند و شما جشن جهالت می گیرد!!!
حق بیگانگان است که بر این کشور بتازد

>>>   جشن استقلال بهانه یی برای کشتار بیشتر مردم
در ننگرهار و لغمان برادران کرزی و دامادان غنی جوی خون به راه انداختند.

>>>   ازهمه نظرات بالا اینگونه نتیجه گیری میشود که:
ما استقلال داریم وامیرامان الله خان قهرمان ملی همه ماست !
ر

>>>   ۲۸ اسد روز ازادی مبارک باد!

>>>   کجای کار میلنگد؟
داستان یک قهرمان فراری!

ظاهر شاه در سفری به ایتالیا که پایگاه شاهان فراری افغانستان شمرده میشود، با امان الله خان دیدار کرد و امان الله اصلاً به دیدار وی به میدان هوایی آمده بود، ولی زمانی که از سفر برگشت هیچ از او تقاضا ننمود که با وی به کشور بر گردد !
حالا پرسش این است اگر واقعاً امان الله را دوست داشتند و با سیاست های مختلف وی موافق بودند، چرا او را دوباره بر نگردانیدند تا افغانستان را در پیشرف و‌ترقی یاری می رساند ؟

و اگر هیچ از او درخواست صورت نگرفت ، پس آیا ظاهرشاه در حق وی که ادعا میشود بانی استقلال بود، جفا و خیانت نکرد ؟
اگر جفا و خیانت کرد ، پس چرا ظاهرشاه را محکوم نمی کنیم که ملت افغانستان را از افکار ترقی خواهانه امان الله خان محروم نمود و لقب بابای ملت هم برایش اعطا شد ؟
اگر کار خوب کرده و امان الله را سزاوار برگشت ندانسته و به عنوان فراری به سوی او می نگریست، پس چرا باید قهرمان سازی ظالمانه صورت گیرد ، زیرا قهرمانان هیچگاه ملت خویش را رها نمی کنند و در کنار آنان تا پای مرگ می ایستند ؟

مردم مظلوم خطه را تا چه وقت بفریبیم و با همچون بازی های متناقض سیاسی یکی را بابای ملت و دیگری را بانی استقلال خطاب نماییم؟!!

>>>   حل شدن طالب در بدنه حكومت و بروز داعش در جامعه ، باز هم ملت بحيث چوب سوخت. فاجعه ننگرهار را فراموش نكنيد.
عفیف

>>>   شکایات اولاده تزار بجا اند! کسیکه در هزار سال ګزشته مثل خراسانیان دولت نکرده باشد پس ازادی برای انها مفهومی ندارد! انها باید بسرایند و دهنرا به طلا باز کند!
ایا این ازادی نیست که برده داری ممنوع شد؟ بس شما خرید و از خراسان! تاجیک در ۷۰ سال شورو بدون کوزها صدا ازادی هم نکرد! حال بیایید و قایسه کنید و ازادی را بدانید!
اګر کدام خر خراسان جوابش را دار بفرمایید این ګز و این میدان!
افغان

>>>   اگر به رشد و تکامل و قانونمدیهای اجتماعی اعتقاد داشته باشیم، در اینصورت باید همینطوری روند رشد سیاسی کشور افغانستان باز نگهداشته شده و بماند تا از دل جامعهً آزاد افغانستان اشخاص و رجل سیاسی کارشناس و وطن پرست و مدیر و مدبّری تربیت و پرورش یافته و بطریق انتخابات آزاد، سرنوشت سیاسی کشور با شراکت و رقابت کلیهً احاد مردم افغانستان به منتخبین واقعی و دلسوز و سازندهً کشور سپرده گردد و بدینوسیله کشور مانند آب و رودخانهً جاری، روند رشد سیاسی و اقتصادی آزاد خود را طی کرده و به صلح و ترقی پایدار برسد.اگر این روند رشد به هر طریقی مسدود گردد، دراینصورت بازهم سرنوشت کشور به انحصار گروههایی مانند طالبان در آمده و یا توسط حاکمیت شخص و یا حزب دیکتاتوری به اسارت گرفته شده و به عقبماندگی کشیده خواهد شد. اگر روند رشد آزاد سیاسی کشور سد گردد، بازهم دوباره روز از نو روزی از نو شده و وضعیت کشور به صفر بر خواهد گشت. استقلال اصولاً ربطی به حضور خارجی و داخلی ندارد. استقلال بدون جدایی دین از دولت و استقرار حاکمیت مردم ( دموکراسی)و پایبندی به قوانین حقوق بشر به مانند و مثال کوزهً خالی در دست صاحب و یا صاحبان آن می باشد.

>>>   تاتکها و هزاره کونپاره به افغان جواب دهید! تا بدانیم!
محمدوف اسلامویچ تاجیکسکی

>>>   دز تمام ادوار تاریخ این قوم جاهل آله دست بیگانگان بوده است
گاهی طالب
گاهی داعش

>>>   تجلیل از روز استقلال در حالیکه امنیت اینها را قوای خارجی گرفته نه تنها یک حماقت و بیغیرتی محض است بلکه سخت قابل شرم هم است.
درخت در ک.. شان سبز کرده و میگویند در زیر سایه آن استقلال تجلیل میکنیم.
در حالیکه سرنوشت شان در دوحه بین پاکستانی ها و امریکایی و سگ های نوکر آنها فیصله میشود و خود نه خبر ندارند نه اجازه اشتراک در کشور این بیغیرت ها استقلال تجلیل میکنند.
عجب بیغیر هایی؟

>>>   استقلال؟؟؟
شرم هم چیزی خوبی است

>>>   افغان
از همو بابای تان که بچه نادر افشار بود تا همی بابای تان مورده گ.. ارگ که سگ امریکا است همه شما ها نوکر یک خارجی بوده اید۰ چه صفوی های ایران بوده چه انگلیس روس پاکستان و حال چه امریکا باشد۰ طائفه کوسفروش وطنفروش۰
روز تجلیل استقلال است بروید یگان مدال به یکی دیگر تان بدهید۰ هههه۰۰۰
احمد خان درانی مدال خودش را بر گردن نادر افشار انداخته بود،
عبدالرحمانش بر سینه مورتیر دیورند مدال بست۰
شاه جاع بر سینه انگلیس،
تره کی و نجیب گاوش بر سینه روس ها مدال می بستند ، و بر گردن عسکر روس گل مینداختند.
عمر کور مدالش را دور گردن کرنیل های پاکستانی و عرب مینداخت،
کرزی سینه بوش را مساژ میداد و مدال غازی وزیر اکبر خانش را آنجا بست،
حقانی مدالش را و لنگ هایش را بر گردن راحیل شریف پاکستان انداخته است،
حالا غنی کوچی هم چند تا جنرال های ناتو و امریکائی را یکه یکه دلخوش میسازد و گردن هایشان را با مدال ملالی مزین میسازد۰
اوغان ها هستند، دگه... ههههه۰۰۰ ویارم چه اوغان یم۰ ههههه۰۰۰

>>>   احترام به نظر شخصى تان
ولى تا جاييكه به تاريخ افغانستان نگاه انداخته شود دوران طلائي. أمان الله خان يك روند مدرن و مطرقى بود السوس كه تنگ نظران آنرا را برباد كردند كه متسفآ با از بين يردن نجيب تاريخ سيا دو باره تكرار شد.
امروز همه چيز بزنس شده
كامنت هاى كه صرف در صفحات اجتماعى إنترنيت اگر دقيقآ ارزيابي شود أمان الله فعلآ هم با اكثريت ارآ شايسته ترين رهبر افغانستان در تمام تاريخ آش بوده

>>>   اقای نظر دهنده فوق ، بالای اوغان ها خوب بوده نه بالای غیر پشتون ها

>>>   غازی امان الله از برگه تاریخ٬ رزاق مامون!
تاریخ رقم خورده در افغانستان، تنها از شاه امان الله کابل نشین و تهداب گذار«تجدد طلبی آمرانه» شناسه داده است. کارنامۀ سی سالۀ شاه امان الله در ویلاهای روم و زوریخ، عامدانه یا از روی بی خبری، درپسخانۀ سکوت، داغمه شده است.

شاه امان الله درالبوم تاریخی افغانستان، سیمای باشرف، برازنده و جاودان است. اما پیوند دهی صفت تفضیلی «قهرمان ملی» درپسوند نام ایشان، صرفاً برای یک دغلکار سیاسی مانند دکترغنی مجاز ومطلوب می نماید؛ ورنه، تاریخ به یاد ندارد که قهرمان ملی یک سرزمین، سی سال تمام، تا دمِ مرگ در پیچ و خم های عسرت و عزلت، درب درگاه حکمروایان فاشیست و دکتاتورهای جهانی را برای رسیدن دو باره به تاج و تخت، هردم بکوبد وهرگزخسته هم نشود.

اشرف غنی نقاب کمپاین به صورت، پسوند عُرفی «بابا» را گذاشته، لقب کمپاینی «قهرمان ملی» را قایم گرفته است. ازین رو لازم می دانم فشرده یی از مستنداتی از احوال امان الله دوم ( روم نشین) را درترازوی وجدان عمومی قرار دهم.

یکی از «کارهای ناتمام امان الله» این است که در جنگ جنوبی و شینوار، مصرانه سعی کرد از استالین سلاح شیمیایی دریافت کند تا نسل شورشیان و سرحلقه های اجداد دکترغنی را در جنوب و شرق از صفحه هستی بردارد؛ اما جوزف استالین به درخواست شاه لبیک نگفت.
به منبع زیر مراجعه کنید:
نبرد افغانی استالین ( سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبایل پشتون)، گزارنده: عزیز آریانفر، نشر برقی، برگ های 19- 120
امان الله یک روز قبل از فرار مخفیانه از کابل، به درباریان گفت:
من زنده نباشم که کابل سقوط کند.
اما او شعار معکوس داده بود. از همان آغاز برای خروج سری از کابل آماده گی می گرفت. ایشان که ده سال تمام در رفع و کشف حجاب زنان مبارزه کرده و بدون مماشات و میانه روی، خودش را در گرداب سقوط سرازیر کرد؛ در آخرین روز خروج از کابل، چادری زنانه پوشید و ظاهراً همراه با چند محجبۀ دیگر از خاندان شاهی به سواری موتر رولز رایس از پاسگاه های بازرسی دولتی و نفرات امیرحبیب الله کلکانی به سلامت عبور کرد. برای بسیاری از مردم خیلی دشوار است که این گزارش را باور کنند.
به نشانی زیرسری بزنید:
THE BROOKLYN DAILY EAGLE, NEW YORK, TUESDAY, MARCH 19, 1929
به استناد نامه نبی خان چرخی منتشره دیلی اکسپرس لندن

شاه، زمانی به روم رسید که موسولینی فاشیست هیجان گرا برسرقدرت بود. ویکتورامانوئل پادشاه ایتالیا شاه و اهل بیت او را گرامی می داشت. سر از اپریل 1930 پرداخت ماهیانه مبلغ ده هزار لیره به امان الله خان آغاز گردید. مگر، شکایات شاه امان الله خان برای دستیابی به مدد معاش بیشتر ادامه یافت و پیوسته با مقامات وزارت خارجه درتماس می شد و برای پرداخت وام هایش مرتب به شاه ویکتورامانوئل سوم مراجعه می کرد.

زنده گی شاه شرقی در نگاه جستجوگر روزنامه نگاران روم سوژۀ جالب بود. سه سال بعد فاش شد که امان الله در شهر روم یک رهنمای معاملات بازکرده است. او صاحب دو خانه است؛ یکی را خریده و دومی را اعمار کرده است و از درک فروش آن امرار معیشت می کند. او سه سال پیش با خودش مبلغ ده میلیون پوند سرمایه آورده بود.
به منبع زیر مراجعه کنید:
The Brooklyn Daily Eagle Sun, Oct 16, 1932

امان الله قبل از سرنگونی اش حین دیدار از اروپا 5 میلیون سکه طلای شاهی برابر با 25 میلیون دالر را در بانک های اروپایی واریز کرده بود.
به منبع زیر مراجعه کنید:
Star Tribune, Wed, July 1931

یک سال پیش ازین وقایع، سفارت افغانستان در لندن از سوی شجاع الدوله غوربندی، از مجریان ارشد «نهضت امانی» غارت شد وخودش به برلین گریخت. خزانه شامل مقدار زیاد لاجورد به ارزش هزاران پوند ( که گفته می شود ملکیت امان الله شاه مخلوع بوده) و اسناد و مدارک مهم سفارت بود.
وی قبل از ترک آن جا چهل هزار پوند را از سفارت خارج کرده و علاوتاً در لندن مبلغ هزار پوند قرضه خود را پرداخت نکرده بود و تحت پیگرد پلیس انگلیس قرار گرفت.
به منبع زیر مراجعه کنید:
The Vancouver Sun, November 9, 1929

گوش های شاه تنها، دیگر از طنین واژه های «غازی» و «اعلیحضرت معظم» و... تهی شده و به روزمره گی افتاده بود. باری یک نجار برای کاری که انجام داده بود از امان الله سی لیره مطالبه کرد. اما شاه حاضر بود فقط نیم پول درخواستی نجار را بپردازد. جنجال پیش آمد. امان الله وکیل و ترجمانش را نزد خود طلبید.
وکیل گفت: این مساله ارزش بحث و داوری ندارد. امان الله گفت: چطور ندارد؟ من سلطنت را از دست دادم و حالا قرار است سی لیره را هم از دست بدهم؟

امان الله یک ماه بعد، قطعات مهمی از کلکسیون جواهرات شاهی را در یک مرکز نمایش جواهرات به مزایده گذاشت. سارقان حرفه ای آن را دزدیدند؛ اما پلیس رباینده گان را بازداشت کرد.
جوهرات شامل یک جوره گوشواره مربوط خواهر امان الله، نگین تکی الماس، گردن بند الماس، دو سیت سنجاق سینه یاقوت و یک انگشتر زمرد سبز بود.
به منبع زیر مراجعه کنید:
Oakland Tribune, 26 April 1930
نشریه امریکایی، گزارشگر: اگوستین بیوموند

درجنب مشغله کار و تجارت، تلاش و تکاپوی شاه به منظور استرداد سلطنت از دست رفته و رفت و آمد به درگاه موسولینی ووزارت خارجه نیز شتاب گرفته بود. این فعالیت ها ظاهراً از نظر شهبانو ثریا عبث و بی فایده بود. جنجال و اختلاف از حریم خانه به بیرون سرریز کرد. به زودی درنشریات روم مسأله طلاق شهبانو مطرح گردید. ظاهراْ طلاق اتفاق نیفتاد اما مساعی شاه برای جلب کمک قدرت های اروپایی برای بازگشت به کابل کاهش ناپذیر بود.
به منبع زیر مراجعه کنید:
Pittsburgh Post-Gazette, Wed, March 5, 1930

مطابق اجندا، در واخر سال 1930 امان الله درهیات یک فرد ناشناس وارد رومانیا شد و در یک هوتل درجه دوم اقامت گرفت تا کسی از حضورش مطلع نشود. دیری نگذشت که حضور ایشان دربرلین افشا گردید. گزارش شده بود که جرمنی آماده راه اندازی یک کودتا در افغانستان تا امان الله دو باره به صحنه قدرت باز گرداند. هنوز هیتلر به قدرت نیامده بود اما شماری زیادی از امانیست ها در آلمان درحالت احضارات برای مارش به سوی کابل قرار داشتند.
به منبع زیر مراجعه کنید:
،The Brooklyn Daily Eagle, Thu, Sop 11, 1930

شاه، در مشورت با حواریون و مشاوران خارجی، به سرعت به احیای اعتبار مذهبی خویش اقدام کرد و برای اجرای کارهای سیاسی به اسم مستعار عابد امین مارو به عربستان سفر کرد.
مقامات ایتالیا فکر می کردند که او با رفتن به زیارت ملکه، می خواست شایعاتی را در انظار عامه باطل کند که گفته می شد وی آئین اسلام را ترک گفته است. ««« همان تظاهر دین داری را غنی بابا به مشوره مشاور امریکای اش انجام داد و به قدرت رسید»»».

علی رغم رفت و آمد های محتاطانۀ شاه به اماکن خاص، یک شب اتفاق بدی برایش افتاد. وقتی ناوقت شب به خانه اش برگشته بود، تلاش کرد از راه کلکین وارد خانه شود؛ اما به اثر تماس فوری یک همسایه، پلیس او را به ظن این عمل مشکوک گرفتار کرد.
به منبع زیر مراجعه کنید:
The Herald Press, Saturday, August 29, 1931

درگزارش دیگری آمده بود که امان الله خان به علت شکستن دروازه خانه اش در نزدیکی مونتریکس وتخطی از قانون دستگیر شد. او هر شب در بیرون خانه آواره بود و شب ها خیلی نا وقت از راه کلکین وارد منزل می شد تا کسی او را نبیند.
به منبع زیر مراجعه کنید:
The Daily Free Press, Monday, August 24, 1931

شاه امان الله به کلپ شبانه ( نایت کلپ) رفته بود و هنگام برگشت از بیم دعوای شهبانو، نخواسته بود او را از خواب بیدار کند.
به منبع زیر مراجعه کنید:
St, Louis Post, Dispatch, Saturday, August 22, 1931

امان الله یک باردیگر رسماً از حکومت استالین خواست که او را دربازپس گیری تخت و تاج کابل یاری دهد. شوروی پاسخ مثبت داد. امانیست ها به شور و اشتیاق افتادند و حتی آماده برگزاری «کنگره» در مسکو بودند.
به منبع زیر مراجعه کنید:
نبرد افغانی استالین ( سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبایل پشتون)، گزارنده: عزیز آریانفر، نشر برقی، برگ 274

درماه جون 1941 امان الله بنا به صوابدید موسولینی و هیتلر از روم به تهران اعزام شد که خیزش مسلمان ها به رهبری رشید علی الگیلانی از تجربیات ضد انگلیسی خویش بهره مند بسازد.
به منبع زیر مراجعه کنید:
The Ottawa Journal, Wed, Jun, 4, 1941

شاه امان الله ۶۳ ساله بنا به شکایت همسر دومش- ثریا- به محکمه احضار شده بود. ملکه ثریا ۵۸ ساله از محکمه درخواست کرده بود که تا از فروش یک قسمت از ویلای شان در شهر روم به وسیله امان الله جلوگیری کند که به گفته ثریا همسرش نیمی از خانه را به طور شفاهی به وی اهدا کرده بود.
شاه امان الله از سال نخست ورود به شهر روم، به شاه جواهر فروش شهرت یافته بود. تقریباً تمام دلالان زیورات قیمتی او را از نزدیک می شناختند و ازین که وی مجموعه ای از جواهرات ناب خزانه شاهی کابل را نزد خود داشت؛ همواره کنجکاو و علاقه مند آشنایی با شاه بودند. مجموعه قطعات گران بهای زیورات و جواهرات سلطنتی که وی هر از چند گاه یک یا چند پاره ای از آن را به فروش می رسانید، کم کم رو به کاهش گذاشته بود. یک قطعه زمرد بسیار گران بها و جذاب موسوم به «چشم اسب محمد» بود که در فبروری سال 1955یعنی پنج سال قبل از مرگ وی ماجرا آفرید.
به منبع زیر مراجعه کنید:
The Cincinnati Enquirer, Sat, Dec 31 1955
گلوریا وندربیلت ستوکویسکی یک قطعه زمرد مشهور به « چشم اسب محمد» 25 هزار دالری از مجموعه جواهرات سلطنتی افغانستان را که امروز در دادگاه میلان افشا گردید؛ صاحب شد. این جوهرات به دلایل یک رشته ملاحظات قانونی و تخنیکی هم اکنون در ایتالیا نگهداری می شود اما به زودی به گلوریا وندربیلت در نیویورک فرستاده خواهد شد.
این که گلوریا چه گونه به این جواهرات پول پرداخته و چطور مالک آن شده است روشن نشده است. برای تصاحب این قطعه زمرد دو تن از جواهر فروشان با هم جنجال داشتند که حکومت ایتالیا درین زمینه مداخله کرد. این سنگ قیمتی در اصل یکی از دو نمونه های زینتی بر پیکرۀ یک اسب سواری وابسته به محمد پیامبر در یک میدان شهر کابل پایتخت افغانستان است. سنگ دیگر «چشم» یا قطعه زمردی است که به ملکیت شخصی کسی در انگیس مربوط است. شاه امان الله زمانی که از کشورش تبعید اختیار کرد، سنگ زمرد را به ایتالیا آورد. این قطعه زمرد یکی از گران بها ترین سنگ در مجموعه جواهرات سلطنتی است که او با خود آورده است.

امان الله زمرد چشم نمای دومی را به یکی از معامله گران جواهر در ایتالیا تحویل داد تا آن را بفروشد. جواهر فروش آن را به یک مشتری اهل بلجیم فروخت. اما در چک پول مشکلی به وجود آمد. پلیس ایتالیا در رسید و آن را مصادره کرد.
امروز جواهر فروشان با حضور در دادگاه از حکومت ایتالیا خواستند که زمرد «چشم» را دراختیار آن ها قرار دهد. مگر امکان دارد که زمرد گران بها به گلوریا وندربیلت ستوکویسکی فرستاده شود. امان الله شهادت داد که زمرد مذکور اصل است و قطعا مطمئن است که این سنگ گران بها از مجموعه «چشمان اسب ها» در سلطنت پیشین وی گرفته شده است. مجلس دادگاه دیگر به روز سه شنبه برگزار شد که نتایج آن اعلام خواهد شد.
به منبع زیر مراجعه کنید:
Daily News, Wed Feb, 1955
میلان، ایتالیا: یک فبروری 1955

>>>   از نگاه فلسفه اخلاق و اخلاقیات سیاسی
امان الله خان در قتل امی حبیبالله خان پدرش که دران دوران ها برادر کشی ها کور کردن های برادران و خیانت به پدران و خانواده به عرف سیاسی بدل شده بود و به مفهوم امروزی ترور ها برنگ های متنوع جریان داشت متهم است . لذا به چنین شخص نمینوان وصف نیکویی قایل شد.

>>>   الماس بلخ
استقلال افغانستان، بیش‌تر به وسیله‌ی یک معامله‌ی خاک‌فروشانه به دست آمد؛ نه به وسیله‌ی یک نبرد آزادی‌خواهانه!
کشور، بین سال‌های ۱۸۷۹ تا ۱۹۱۹م. به اثر معاهدات گندمک، دیورند و خال، از نظر حقوقی به عنوان منطقه‌ی پروتکتورات انگلیس قرار داشت.
شاه امان‌الله خان، پس از قتل پدر، خواست کشور را ازین حالت بیرون کند. از انگلیس درخواست کرد تا استقلال کشور را به رسمیت بشناسد؛ انگلیس نپذیرفت؛ شاه سه جبهه‌ی جنگ برای رسیدن به این مأمول گشود؛ اما جنگ نتیجه نداد. هر دو جانب به متارکه‌ی جنگ و آغاز مذاکرات رضا دادند. شاه دو خواست مشخص داشت: شناسایی استقلال از جانب انگلیس و سپردن مناطق آن‌طرف دیورند به دولتش. در سال‌های ۱۹۱۹ مذاکرات راولپندی انجام شد؛ نتیجه‌ی لازم به دست نیامد. مذاکرات دو جانب در سال ۱۹۲۰م. در منصوری ادامه پیدا کرد؛ اما بازهم بدون نتیجه پایان یافت. سرانجام گفت‌وگوهای کابل در سال ۱۹۲۱م. ظاهراً به قضیه‌ی کابل- لندن پایان بخشید.
نتیجه‌ی مذاکرات کابل، به رسمیت شناختن افغانستان به عنوان یک کشور مستقل از جانب انگلیس و واگذاری مناطق آن‌سوی دیورند به انگلیس‌ها از جانب شاه امان‌الله خان بود.
با این بیان می‌توان گفت که دو جانب به یک معامله تن دادند؛ انگلیس استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت و افغانستان از ادعاهای خود در باره‌ی مناطق آن سوی دیورند گذشت.
از جانبی، انگلیس عملاً در خاک افغانستان حضور نداشت که آن را با نبرد، خارج کرده باشیم! و آن مناطقی را که انگلیس در تصرف خود داشت هم‌چنان برای خود حفظ کرد و بعدها آن را به پاکستان سپرد.
حالا پرسش این‌جاست که کجای این معامله، بر ساز و دهل کوبیدن دارد؟! و خود را به رنگ سرخ و سبز و سیاه در آوردن؟!
کسانی‌که این‌ روزها خود را به رنگ‌های مختلف درآوردند؛ بهتر است به جای این‌کارها بروند و چند ورق تاریخ بخوانند؛ آن‌گاه اگر ساز و دهل زدند و خود را به رنگ‌های گوناگون در آوردند؛ نوش جان‌شان! مگر آن‌که خود را به قول قدیمی‌ها به کوچه‌ی حسن چپ بزنند!

>>>   امان اله خان با اقدامات احمقانه و ناسنجیده اش مانند سیکولار سازی ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور در صد سال پیش از امروز در واقع بزرگترین خطا و خیانت را در حق مردم کشور مرتکب شده است
بها بقایی

>>>   این #آدم کی بود و #چه #کاری کرد که #کشورما پس از گزشت #صدسال هنوز هم در آتش #جنگ و #ترور و #تعصب و #افراطگری میسوزد:
احمق ترین و فلشییت زمامدار تاریخ معاصر کشور بود که بدون در نظرداشت واقعیت های اجتماعی و فرهنگی جامعه دست به سیکولار سازی دولت و قوانین حاکم بر جامعه بشدت سنتی و مسلمان زد و بزودی نتیجه حماقت و تبهکاری اش را تجربه کرد و پس چندماهی قتل و ترور و شکنجه سران جنبش مقاومت مردمی نا پار پا به فرار گزاشت و انبوهی از پول و زیورات و خزانه بیت المال با لباس های زنانه و شب هنگام از میدان شهر و وردک و غزنی نخست به قندهار و سپس از ترس سنگسار از سوی مردم به هند برتانوی پناهنده شد و از شهر مبیی هندستان به کمک انگلیس ها به کشور ایتالیا پناهنده شد و زبونی و زاری و اعتیاد به الکول و عیاشی سرانجام جان داد‌.
امان اله خان بخاطر تشکیل یک کشور و حکومت کاملا" قومی دست به تحرک و اشغال خاک های آنسوی خط دیورند در حکومت هند برتانوی زد و میخواست اقوام و قبایل آنسوی مرز را به جغرافیای که پدر کلان اش عبدالرحمن خان به دستور انگلیس ها مرز هایش را فروخته و معامله کرده بود یکجا بسازد و که با بمباران و ریختن چند بم بر قلعه بالا حصار ‌کابل و جاهای دیگر فورا" دست به متارکه جنگ و جهاد با انگلیس ها زد و اظهار مغذرتخواهی سر و قامت لرزیده تسلیم حکومت هند برتانوی شد و با رسمیت شناختن خطوط مرزی دیورند و حکومت هند برتانوی به معاهدات ننگین برادر تن در داد و شرایط و پیشنهادات انگلیس ها در رابطه به برقراری روابط سیاسی میان طرفین قیمومیت را با پزیرفتن نماینده سیاسی انگلیس را از جان و دل پزیرفت و پس از اندکی به جلب و حمایت اقوام و اقشار جامعه پرداخت و با پزیرفتن سفر ۹ماهه دعوت رسمی دولت بریتانیا و دول اروپایی را آغاز کرد که در تاریخ سیاسی کشور های جهان چنین حماقت مضحک را کسی شاهد نیست و به آن برگشت از سفر و چکر و معیشت ۹ماهه اروپا به کشور دست به اقدامات ناسنجیده و کاملا" نابخردانه زد و بدون آنکه شرایط عینی و اجتماعی و فرهنگی کشور را در نظر بگیرد خیانت بزرگی در حق و سرنوشت مردم افغانستان زیر نام " اصلاحات برای ترقی" را مرتکب شد البته درست کاری که حزب چپی لینیزم و کمونیزم دیموکراتیک خلق افغانستان در دهه شصت انجام داد و در حقیقت سرآغاز تمام بدبختی های در صد سال اخیر شد با چنین اصلاحات نابخردانه و ناسنجیده امان اله خان کشور و منطقه بستری برای ایجاد نحله های افراط گرایی و تضادهای مذهبی و قومی و زبانی گردید و هنوز که صد سال از این سیکولارهای سازی نظام اجتماعی و سیاسی امان اله خان میگزرد کشور دچار شدید ترین جنگ ها و جنایات و کشتار و انتحار و درگیری ها و تضادهای اجتماعی، سیاسی، قومی و زبانی است.
امان اله یک شخص سیکولار، فاشیست و دیکتاتور به تمام معنا بود سیاست جابجایی ناقلین را در ولایات شمال و غرب و مرکز به اجرا در آورد و در واقع امان اله خان عامل اصلی سر آغاز بدبختی ها و ایجاد نحله های افراطیت در کشور و منطقه بود که پس صد سال هنوز هم کشور و جامعه ای ما با جنگ و جنایتگری و تعصب و تضاد های قومی و زبانی و برتری جویی قومی و انحصار سیاسی ساختار های دولت گریبانگیر است.
بها بقایی

>>>   آنهای که فکر میکنند که امان اله خان میتوانست با ارتش خونخوار و سرکوبگر فرهنگ غربی را زیر نام ترقی خواهی بر یک جامعه مسلمان به شدت سنتی تطبیق کند اشتباه کرده اند.
چون ترقی و توسعه در یک جامعه همیشه چند بعدی و زمانگیر است و مرحله به مرحله باید صورت گیرد ... ترقی و رفاه اقتصادی بدون تغییر اجتماعی و فرهنگی امر خیال و محال است و الی اینکه با قتل و کشتار و سرکوب نیروهای مقاومتگر اقدام کرد و اینکه نه انسانی است و نه اسلامی است و نه علمی و عقلانی !
نمی شود باور کرد امان اله پس از همسری و همبستری پدر و مادر اش در چهار ماه بعد از رحم مادر به دنیا آمده بوده است. چون منطق و استدلال علمی و قانون طبیعی آن را تایید نمیکند .... پس بنا براین حکم میشود مطابق قانون طبیعت و عقل سلیم امان اله خان پس از ۹ماه و ۱۰ روز از رحم مادر اش به دنیا آمده بوده...
بنا براین نمیشود جامعه ای به شدت سنتی و دارای اقتصاد ابتدایی و زراعتی با فرهنگ و ساختار اجتماعی چند قومی و پیچیده مذهبی افغانستان را با آوردن قوانین و فرهنگ غربی و غیر قابل پزیراش به عام مردم و مدیران جامعه و توده ها به ترقی و رفاه پیش برد و در اندک زمان دست آورد داشت.
یکی و فشرده نمیشود راه یکماهه پیاده را به یک روز پیاده روی پیمود و این تصور احمقانه خواهد بود که پیموده خواه شد.
امان اله خان بدون نظرداشت بستر اجتماعی و فرهنگی جامعه توده ای و مسلمان افغانستان دست به سیاست های سیکولاریستی زد که با روحیه مردم و واقعیت های اجتماعی جامعه افغانستان آنروز و امروز همخوانی نداشت.
بها بقایی

>>>   Shah Mahmood Mahmood
امان الله خان علت اصلی فرارش را گفته بود که : (مداوای درد عقب ماندگی ملت را آنها در شویست و تعویذ می بینند)
اما دوای خود ایشان که پوشاندن جبری کلاه شپو و بی حجابی زنان و پوشیدن نیکتایی بود، آنرا راه ترقی و پیشرفت مردم میدانست.
اصل واقعیت اینست که شهزاده ها هیچگاهی بخیر و فلاح این وطن کار نکرده اند.
مطابق شواهد عینی تاریخ، مردم عام افغانستان به اساس اوامر و احکام واضیح شریعت اسلام علیه شاه امان الله خان شوریدند زیرا این شخص امان الله خان بود که بعد از سفر در اروپا و ملاقات های طولانی با انگلیس ها و اروپاییان مطابق میل ودستور انگلیس ها واروپاییان، به هدف استحکام دولت خود وجلب توجه آنها دست به انجام بدعت ها و فرامین غیر شرعی زد و راه ورسم مکتب سیکولاریزم را که بعد از انقلاب کبیر فرانسه توسط کفار مسیحی علیه حاکمیت کلیسا ابداع و رایج گردیده بود, تــحت شعار ترقی و تکامل بخاطر ساختن جامعه به اصطلاح مــتمدن سرمــشق سیاست های غلط و پالیسی های کفری خود در سرزمین اسلامی قرار داد که مطلقا" بااحـــکام قــرآن وســنت پیامبر اسلام همانند برنامه های کمونستان خلق و پرچم مـغایرت داشت. که البته بدون تردید حرکات و برنامه های غیر شرعی امان الله خان به تکفیر موصوف ازطرف علمای دین، اعلان جهاد علیه دولت مفسد اش و عکس العمل شدید مردم که با خیزش های مردمی همراه بود منتج گردید. دراین شکی نیست که انگلیس ها بخاطر بقدرت رساندن مهره دیگر ریزرفی خود که همانا نادرخان بود نقش داشتند.
اولین مصاحبه ایکه امان الله خان و خانم اش ملکه ثریا بعدازخلع قدرت و فرار بسوی اروپا در یک کشتی با یک خبر نگار المانی کرده اند بخوبی میرساند وخودایشان اعتراف میکنند که هدف از اعمال و انفاذ فرامین خلاف شریعت، آوردن اصلاحات به منظور ساختن جامعه سیکولار اروپایی مانند اتاترک بوده است که در افغانستان به ناکامی مواجه گردید .اما امروز بعدازگذشت تقریبا" یک قرن برای همه ثابت است هرکسی که معتقد به تقلید نظام سیکولارستی یعنی جدایی دین ازسیاست مانند کفار مسیحی و یهودی باشد، به دلایل قطعی مرتداست وهرکسی که باداشتن این عقیده وفکرمیمیرد به مرگ چاهلیت بعنی عقیده کفری مرده است واز شفاعت پیامبربزرگ اسلام درآخرت محروم است زیرا خداوند کفار مسیحی و یهودی را با آیات روشن امربه پیروی و پذیرش اسلام و آوردن ایمان به حضرت محمد(ص) نموده است نه بالعکس آن

>>>   توجه توجه برادران! كي ها را خوب ميگويد غير از فقيد سردار محمد داود خان - فقيد داكتر نجيبالله - كه واقعا" براي كشور خود وفادار بودند . دوران مجاهدين كه به مثل آفتاب روشن است غير از چور وچپاول ديگر كار نداشت . حالا اگر اشرف غني را با استاد رباني مقايسه نمايم غني صد چند از او خوب است . بيايد از كامنت هاي كه قصه مفت است بگذريم واقعيت ها را بيان كنيم. در زمان شاه امان الله همين ملا هاي خاءن به وطن بودند كه انگليس ها از انها استفاده نموده ودر بارابر أمان الله خان تبليغات منفي را شروع كرده تا مانع پيشرفت هاي كاري وي گردد. تا ريخ افغانستان نام أورا به خط زرين درج نموده است هر كسي كه شاه أمان الله را غلط درك مينمايد اشتباه ميكند.
ب،م از كابل

>>>   امان الله و پیروان امان الله همان مزدوران دوره ای است که مزدوری را به یکدیگر به ارث می گذارند
اینها به مزدوری قهرمان اند

>>>   یگانه شاه مترقی که ارزش‌های فراوانی را در جامعه آفرید و مسیر تاریخ افغانستان را تغییر داد، به علت قومگرایی و ویروس تبارگرایی در ذهن یک تعداد کورمغز، مورد ترور شخصیتی قرار می‌گیرد. اما دیگر امان‌الله خان جایش را در تاریخ و در قلب مردم یافته که با هیچ مقدار لجن پاشی نمی‌شود او را حذف کرد.

>>>   قوم تقلب هر ... دربار هر غلام خارجی هر فراری و هر گدیگک خارجی خود را بنام بابا و دادا و غازی و متپکر و نابغه بالای مردم تحمیل میکنند۰ ...

>>>   مانباید به همدیگر توهین کنیم باید 28 اسد جشن گرفته شود 8ثور هم جشن گرفته شود

>>>   این دور از انصاف است که همه بگوییم( امان الله خان نه قهرمان بود و نه شاه اصلاح طلب. ) به نویسنده عزیز میتوان خطاب کرد که : this is your opinion اگر برادری چیزی خاصی در دل داشته باشد
نمیتوان همه را به قبول آن مورد توجه قرار داد . جمع نقیضین در انسان ازبدهیات است . امان الله خان هم خصلت و کردار مثبت داشت و هم منفی که کردار های مثبت او بر کردار های منفی اش غلبه داشت . نمیتوان درین مختصر به شرح هریک پرداخت . من اعتقاد به کارهای مثبت و مفید او دارم . در شکست او دسایس واستخبارات انگلیس تآثیر قاطع داشت و هر علتی را معلولی در عقب است.
م.ش.فروغ کابل

>>>   امان الله را در کتاب های تاریخ قوم و خویشش که خود در راس حکومت اهل یحیی بودند زیاد مثل پوقانه بالا پوف کرده اند۰
کار های امان الله جنبه های مثبت و منفی زیاد داشتند، ولی پوشیده نیست که در حقیقت زیادترین اشتباهات را امان الله در همان شروع که کشور میتوانست همکام با دنیای مترقی شود انجام داد۰ او با شتاب بیش از حد که حتی از شتاب تره کی خلقی ها هم پیشی میگرفت و با شرایط جامعه و مردم هیچ سازگاری نداشتند همه امکانات را برهم زد و نسبت به خلقی پرچمی ها هم بیشتر اشتباه کرد. در واقع او کشور را یا اقلن امادگی مردم کشور برای پیشرفت را چنان صدمه زد که همه امید ها چندین دهه دیگر به عقب افتاد، و بلاخره خودش با صندوق های مملو از دارائی بیت المال کشور، همه چیز را رها و به غرب فرار کرد.
بسیاری اصلاحات امان الله اصلاحات خوشبینانه و عجولانه بودند، و مثل فرمانها و اصلاحات تره کی و امین بسیار آرمانی و سطحی بودند، و از نگاه غیر عملی بودن با شرایط زمان و مکان با هم شبیه بودند.
در ضمن امان الله و ترزی او از تره کی و امین هم بد تر شئونیست تر و قومپرست تر بودند. نظام نامه ناقلین امان الله و کوچ دادن انتخابی پشون ها بشمال و به مرکز کشور را مطالعه کنید. امان الله مفکوره سوسیال ناسیونالیزم هیتلری که همانا مفکوره فاشیستی برتری قومی هیتلری های آلمان بود را داشت.

>>>   یک احمقی بیش نبود۰ مگر میشود ارزش های خارجی و غربی را به زور بالای یک ملت بیسواد و سنتی که هیچ آمادگی بران آن هم نداشته باشند تطبیق کرد؟ نه۰
در آخر هم مقاومت نکرد و با صندوق های زیورات زنش و دارایی ملت فرار کرد۰ کدام غازی و کدام قهرمان؟


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است