سی آی ای و تلاش ناکام کودتا بر ضد ملاعمر
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۱۶    ۱۳۹۳/۱۲/۷ کد خبر: 90099 منبع: پرینت

رییس پیشین پایگاه جاسوسی آمریکا در پاکستان می گوید: ملاعمر به البغدادی بیعت نخواهد کرد و احتمال منازعه میان این دو وجود دارد.

رابرت گرینیر، رییس پیشین پایگاه سازمان اطلاعاتی آمریکا (سی آی ای) در پاکستان در یک مصاحبه ویژه با صدای آمریکا از برخی از رویدادهای مهم و سری که در روزهای پیش از تهاجم نظامی آمریکا بر افغانستان تحت کنترل طالبان واقع شد، پرده برداشت.

گرینیر از تلاش نافرجام سی آی ای برای کنارزدن ملامحمد عمر، رهبر طالبان، از طریق کودتا و همچنان از نفوذ سازمان اطلاعاتی پاکستان (آی اس آی) بر رهبران طالبان حرف زد.

پرسش: در فاصله زمانی حملات دهشت افگنی 11 سپتامبر و اشغال افغانستان از سوی نیروهایی به رهبری آمریکا، چی اتفاقاتی رخ داد و استراتژی شما به عنوان جاسوس ارشد آمریکا در منطقه چه بود؟

جواب: در صورت داخل شدن آمریکا به افغانستان، به هدف دستگیری اسامه بن لادن، و فرماندهان های ارشد القاعده و اطمینان یابی از اینکه آنها دیگر نتوانند از افغانستان به عنوان یک پناهگاه امن استفاده کنند، من نگران بودم که مردم آن کشور چنانکه در مقابل روسیه جنگیدند، در مقابل ما هم قیام کنند و در نتیجه وضعیت نامناسبی برای آمریکا ایجاد شود. همچنان من بسیار نگران بودم که اگر پیروز شویم، تا چه زمانی این پیروزی پایدار خواهد بود زیرا برایم واضح بود که حتی اگر آمریکایی ها بن لادن و القاعده را از افغانستان فرار دهند، اگر حکومتی که بتواند این قلمرو را کنترل کند و اجازه ندهد که در آینده افغانستان جایگاه دهشت افگنان بین المللی گردد، بوجود نیاید، القاعده دوباره به افغانستان برخواهد گشت. در آن زمان تصور نمی کردم که آمریکا برای یک مدت طولانی در افغانستان باقی بماند و یا به عنوان یک قدرت استعماری در آنجا باشد. به همین دلیل من احساس کردم که هر اقدامی را که در افغانستان اتخاذ می کنیم٬ هدف نهایی باید ایجاد یک ساختار سیاسی در آن کشور باشد که مانع حضور دهشت افکنان خارجی گردد.

پرسش: در این ساختار سیاسی که شما از آن صحبت می کنید و تماس های که با اعضای برجسته طالبان داشتید آیا فکر می کنید که این تماس ها و تلاش ها باعث جلوگیری از این جنگ می شد؟
جواب: واضح است که این امید را داشتم زیرا به عقیده من با وجود عدم تایید کامل از سیاست های که حکومت طالبان در پیش گرفته بود، آنها یک قدرت حکومتی بودند و قبل از 11 سپتامبر، اکثریت قلمرو افغانستان را تحت کنترل داشتند. اگر ما می توانستیم رهبری طالبان و یا ملا عمر را متقاعد سازیم که مشی خود را در ارتباط به بن لادن و القاعده تغییر دهد، می توانستیم آنها را به عنوان یک حکومت مشروع در افغانستان به رسمیت بشناسیم و بر آن اساس با آنها معامله کنیم و یا گزینه دیگر این بود که اگر جنای های دیگری در سطح رهبری طالبان آرزومند قطع روابط با ملا عمر می بودند و علیه بن لادن و القاعده اقدام می کردند در آن صورت آنها را به عنوان یک قوه مشروع تایید کرده و با آنها معامله می کردیم. با این روش، نیازی به عملیات نظامی آمریکا نمی بود. من همواره به این عقیده بودم که اقدامات نظامی باید آخرین راهکار باشد.

پرسش: آیا شما به زمان بیشتری نیاز داشتید که این آخرین راهکار را در پیش گیرید و یا تماس های شما با طالبان به طور مثال با ملا عثمانی، فرد نا مناسبی برای بدست آوردن این هدف بود؟
جواب: بلی چنان که در کتابم نوشته ام دو ملاقات طولانی با ملا عثمانی داشتم، اگر چه او رسما دومین فرد مقتدر در بین طالبان نبود، اما عملا اگر بگوییم، او این مقام را داشت. چرا که فرماندهان زون جنوبی و فردی بسیار پر قدرت و با نفوذ بود و به قضاوت شخصی من، دومین فرد مقتدر در گروه طالبان در آن زمان محسوب میشد. به همین دلیل احساس می شد که باید با او صحبت شده و معامله شود. شاید اگر او حاضر می بود تا ملا عمر را کنار بزند و خواسته های آمریکا را که ملا عمر حاضر به قبولی آن نبود، عملی کند. هدف من از صحبت با ملا عثمانی همین بود. اول اینکه ملا عمر را قانع سازد که مشی خود را تغییر دهد و بعد که واضح شد ملا عمر مشی خود را تغییر نمی دهد، می خواستیم که ملا عثمانی خود قدرت را در دست گیرد و با آمریکایی ها معامله کند. شما پرسیدید که اگر ما وقت بیشتر می داشتیم؟ ما در یک دریچه کوچک زمانی کار می کردیم و می دانستیم که آمریکایی ها حوصله زیاد ندارند و اگر طالبان فورا موافقه نکنند، عملیات نظامی را آغاز خواهند کرد.

پرسش: در کتاب تان نگاشته اید که شما آنقدر به ملا عثمانی توجه داشتید که حتی نخواستید با وکیل ایمد متوکل، وزیر خارجه طالبان ملاقات کنید زیرا تصور نمی کردید که متوکل به عنوان یکی از رهبران طالبان توانایی پس زدن ملا عمر و در دست گرفتن قدرت را داشته باشد؟ آیا فکر می کنید که این تصور را آی اس آی برای شما ایجاد کرده بود که تنها ملا عثمانی به عنوان مرد شماره دو طالبان قدرت انجام این کار دارد و کس دیگری قادر به این کار نیست؟

جواب: قضاوت من تحت تاثیر آی اس آی قرار نداشت، در مورد ملا عثمانی تا زمانی که با او ملاقات کردم، با آی اس آی صحبت نکرده بودم. اینکه قضاوتم درست بود و یا غلط، فقط قضاوت هوشمندانه بود. اینکه او شخص مناسب بود، بیشتر بر اساس اطلاعات استخباراتی ما بود و چنان معلوم می شد که ملا عثمانی زیاد به بن لادن و حضور عرب ها علاقه نداشت. البته در آن زمان از القاعده نام برده نمی شد و بیشتر صحبت ها روی افغانستانی ها و عرب ها بود و طالبان به آنها القاعده خطاب می کردند. عدم علاقمندی که تصور می شد ملا عثمانی به بن لادن و القاعده داشت او را نظر به دیگران بیشتر برای آماده بودن برای اقدام، پر جاذبه ساخته بود. حتی در صحبت اولی که با ملا عثمانی داشتم و به نظر می رسد که او به نمایندگی از سطح رهبری طالبان صحبت می کند. او به من گفت: آنها هم علاقه ای به این افراد ندارند، این افراد باعث مشکلات شده اند و باید راهی برای معامله با آنها جستجو شود.

پرسش: در صفحه 184 کتاب تان در مورد ملاقات تان با ملا عثمانی و ملا جلیل نوشته اید و اینکه آن دو به عوض آنکه مستقیم به قندهار بروند به اسلام آباد رفتند تا با جنرال محمود، رییس آی اس آی در مورد ملاقات شان با شما مشوره کنند. آیا ملا عثمانی و ملا جلیل برای آی اس آی در اسلام آباد گزارش می دادند یا هدایت خود را از قندهار از نزد ملا عمر می گرفتند؟
جواب: باور من در آن زمان و حتی حال این است که ملا عثمانی و ملا جلیل از ملا عمر نمایندگی می کردند. آنها در آغاز ملاقات شان با من واضح ساختند که با توافق ملا عمر با من ملاقات می کنند تا راه حلی را برای این مشکل بین دو کشور جستجو کنند. دلیل اینکه من دریافتم که عثمانی و جلیل بعد از ملاقات با من با جنرال محمود، رییس آی اس آی دیدن کرده اند این بود که خود جنرال محمود به من گفت که با آنها دیدار کرده است. بهر حال فکر نکنم که آنها تحت کنترل آی اس آی بودند بلکه مانند ما امیدوار بودند که پاکستان از نفوذ خود استفاده کند و بر طالبان فشار آورد که بن لادن را تسلیم دهند. تصور من این بود که ملا عثمانی امیدوار بود که از نفوذ پاکستان بر ما استفاده کند. فکر می کنم هر دو جانب می خواستیم از نفوذ پاکستان بر یکدیگر استفاده کنیم.

پرسش: می خواهم راجع به یک موضوع دیگر که در کتاب تان مطرح شده صحبت کنم، که مربوط به فرمانده عبدالحق یک رهبر پیشین جهاد بود که بعد از 11 سپتامبر از سوی طالبان کشته شد. شما راجع به یک طیاره بدون پیلوت نوشته اید که محاصره بودن او را توسط طالبان تایید کرده بود و این طیاره فقط یک راکت داشت. آیا این راکت فیر شده بود و آیا آمریکایی ها صادقانه برای نجات آقای عبدالحق تلاش کرده بودند؟ چنانکه این کار را سی آی ای برای حامد کرزی در ارزگان انجام داد؟
جواب: در ارتباط به حامد کرزی در ارزگان، ما در واقع چرخبال هایی را ارسال داشتیم تا او و شش تن از بزرگان قوم اش را نجات داده و در یک محل مصون به پاکستان انتقال دادیم. این توانایی را برای نجات عبدالحق نداشتیم. یک مساله را که در کتابم گفته ام باید روشن سازم که هیچ ترتیباتی قبل از رفتن عبدالحق به افغانستان برای جلب حمایت امریکایی ها، نشده بود، و در واقع حتی قبل از رفتن عبدالحق به افغانستان ما در سی آی ای فیصله کرده بودیم که او به اندازه کافی حامیان مسلح در کشور ندارد و کسی نخواهد بود که ما از او حمایت کنیم.

ما تصور نمی کردیم که در رهبری یک مبارزه علیه طالبان او موفق شود اما در جواب پرسش شما، بلی او توسط یک طیاره بدون پیلوت شناسایی شد، و این طیاره یک راکت داشت، که برای نجات عبدالحق کافی نبود اما این راکت فیر شد و فکر میکنم که یک موتر طالبان را از بین برد اما این کافی نبود تا در همچو شرایطی، عبدالحق را نجات دهد.

پرسش: آیا آمریکا عبدالحق را به عنوان یک متحد در این جنگ تصور می کرد؟
جواب: یقینا که دشمن محسوب نمی شد و ما احساس می کردیم که در جانب درست قرار دارد. می دانید که او سال ها برای متحد بودن افغانستانی ها مبارزه کرد، او خواهان صلح در داخل افغانستان بود اما ما در سی آی ای، دنبال رهبری از مجاهدان بودیم که هم آماده باشد و هم موثر. کسی باشد که شورش در مقابل طالبان را رهبری کرده بتواند و به نظر ما عبدالحق در داخل افغانستان برای موثر بودن، از حمایت کافی برخوردار نبود به همین دلیل ما تمایلی به پشتیبانی از او نداشتیم. به همین دلیل زمانی که عبدالحق به داخل افغانستان رفت به زودی تحت محاصره طالبان قرار گرفت. ما با او نه تماس داشتیم و نه مستقیما صحبت کرده بودیم، دلیل اینکه طیاره بی پیلوت قادر شد تا حدی به کمک او بشتابد آن بود که یکی از همراهان عبدالحق به یک خویشاوند او در پاکستان تلیفون کرده بود و بعد این خویشاوند به یکی از دو برادر آمریکایی که با عبدالحق بسیار نزدیک بودند تماس گرفت و بعد این شخص با یک مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا در تماس شده بود و این مشاور پیشین محل دقیق عبدالحق و اینکه تحت حمله قرار گرفته است را به دفتر سی آی ای گزارش داده بود. یک وضعیت غیر قابل باور بود اما منجر به پیدا کردن عبدالحق، توسط طیاره بدون پیلوت شد.

پرسش: آیا شما به عنوان رییس پیشین دفتر سی آی ای در پاکستان از پیدا شدن اسامه بن لادن در ابیت آباد، متعجب شدید؟ چگونه او از افغانستان فرار کرده و در پاکستان مستقر شده بود و شما به عنوان رییس دفتر سی آی ای، از این نقل و انتقال او خبر نداشتید؟
جواب: من تا سال 2002 رییس این دفتر بودم و بعد پاکستان را ترک کردم اما بعد دوباره به عنوان رییس دفتر مبارزه با دهشت افگنی در مسایل افغانستان و پاکستان دخیل شدم که بیشتر در سال 2005 بود. زمانیکه بن لادن در حمله به ابیت آباد کشته شد، من در پاکستان نبودم اما به اساس تجارب خود باید بگویم که بسیار برایم تعجب آور بود. تصور می کردم که او در پاکستان در سایات دور افتاده شمالی آن کشور بوده و با حمایت افراد در مخفیگاه زندگی می کند اما به ذهنم خطور نمیکرد که در ابیت آباد باشد.

پرسش: بر گردیم به رهبری طالبان، ملا عمر این امیر المومنین اسرار آمیز که کسی او را ندیده است، به عنوان مامور سی آی ای در افغانستان، در مورد او چه می دانید، این مرد کیست؟ با که ارتباط دارد و چگونه مقتدر ترین مرد در کشور شد؟
جواب: یعنی چگونه مقتدر ترین مرد در افغانستان شد؟ به عنوان رییس استخبارات آمریکا در پاکستان می دانستم که او حامیان زیادی در بین طالبان دارد و شورای طالبان و فرمانده های او و دیگر سران ارشد این گروه به ملا عمر بسیار وفادار می باشند اما واقعا دلیل آن را درک نکرده بودم، تا اینکه در زمان جنگ و اطلاعات بیشتری که از بعضی آشناهای خود در آی اس آی دریافت کردم تا حدی بیشتر این موضوع برایم روشن تر شد. می دانید که آی اس آی مدت های طولانی با این گروه در تماس بوده و از زد و بند های داخلی طالبان کاملا آگاه می باشد. دلیل اینکه ملا عمر به این حد قدرتمند این است که مورد احترام گروه خود قرار دارد، از جانب دیگر او در استفاده از افراد مهارت داشت. فکر می کنم بی اعتمادی شدیدی در بین اعضای ارشد شورای طالبان وجود داشت اما هر یک آنان، روابط جداگانه خاصی با ملا عمر داشتند. یعنی، اگر به یک دیگر خود اعتماد نداشتند اما به ملا عمر اعتماد داشتند و ملا عمر طرزی رفتار می کرد که همه مجبور می شدند به او رجوع کنند.

بدون دخالت او هیچ یک از این رهبران طالبان به زعم خود نمی توانستند به یک توافق برسند، مگر اینکه تصامیم شان از جانب ملا عمر حمایت می شد. این را بوضوح میتوان مشاهده کرد که هیچ نمی دانستند چه کنند آیا با امریکایی ها به توافق برسند، آیا با حامد کرزی کنار بیایند، بدون موجودیت ملا عمر هیچ یک نمی توانستند بیک فیصله مستقل برسند. این نمونه ای از کنترل عمده او بر این گروه بود.

پرسش: آیا شما فکر می کنید که یک مرد بیسوادی که هیچ تجربه اطلاعاتی و رهبری هم نداشت، قادر شده است بزرگترین سازمان استخباراتی چون سی آی ای را بیشتر از ده سال است ببازی گرفته و در خفا بسر برد؟ ابهامات زیادی وجود دارد، مردی که هیچگاه دیده نشده است، بیسواد است، یک چشم دارد اما سی آی ای، بیشتر از یک دهه است که دنبالش است برای یافتنش بیشتر از پنج تا ده میلیون دالر جایزه تعیین کرده است اما هنوز هم در فرار است. حتی بن لادن پیدا شد؟ واقعاً او کیست و در کجا است؟

جواب: بلی شخص بسیار با هوش است، از زمان سقوط حکومت طالبان که ملا عمر از قندهار متواری شد، در پاکستان تحملش کرده اند، از اینکه بگویم مورد حمایت پاکستان بوده است باید کمی درنگ کنم زیرا بی اعتمادی های زیادی بین او و حامیان پاکستانی اش قبل از 11 سپتامبر وجود داشت و شاید این بی اعتمادی بعد از آن بیشتر شده باشد زیرا پاکستان از امریکایی ها حمایت کرده است اما طرز برخورد سطح رهبری پاکستان با طالبان افغانستان نیز چند جنبه ای است. با در نظر داشت عدم اطمینان با حکومت حامد کرزی، پاکستان حمایت خود را از طالبان افغانستان نگهداشته بود تا حداقل گزینه ای باشد برای استفاده از آنان در آینده.

پرسش: در این اواخر صحبت های از ظهور گروه داعش در افغانستان و پاکستان بر سر زبان ها است، در عین زمان گزارش های هم است از اینکه ابوبکر البغدادی، رهبر گروه دولت اسلامی، ملا عمر را مردی بیسوادی خوانده است که خصوصیت رهبری امت مسلمان را ندارد آیا شما برخورد شخصیتی را بین ملا عمر و البغدادی مشاهده می کنید؟
جواب: بلی ما نشانه های را دیده ایم که شاید بعضی از طالبان پیشین، تمایل به وابستگی به دولت اسلامی را از خود نشان داده اند. عین آن زمانی که بعضی از عمال طالبان و دیگر گروه های دیگر در سراسر جهان خواهان نزدیکی به القاعده بودند. القاعده در آن زمان منحیث رهبر جهاد در جهان محسوب می شد و شمار زیادی در جهان می خواستند مرتبط به این گروه باشند، حتی اگر روابط شان بسیار دور و شکننده هم می بود. فکر می کنم این را به میزان بسیار اندک در افغانستان و پاکستان شاهد هستیم. حال که ابوبکر البغدادی خود را خلیفه یک خلافت جدید اعلام کرده است واضح است که خود را برتر از دیگران در مقایسه به ملا عمر و دیگران می پندارد. رقابت های شاید وجود داشته باشد، زیرا ملا عمر، قبل از 11 سپتامبر خود را امیر المومنین می خواند و تصور نمی کنم که رهبری البغدادی را قبول داشته باشد، شاید هم من در این مورد اشتباه کنم.

پرسش: در آخر، حال که آمریکا تصمیم گرفته است اکثر سربازانش را از افغانستان خارج کند، صحبت های زیادی در مورد نقش سی آی ای بعد از خروج نظامیان امریکایی در افغانستان شنیده می شود، حتی بعضی ها می گویند که بعد از این، جنگ سی آی ای در افغانستان جریان خواهد داشت. نقش سی آی ای بعد از خروج سربازان امریکایی در افغانستان چی خواهد بود؟ آیا سی آی ای برای شکست دادن طالبان، اقداماتی را انجام خواهد داد که نظامیان انجام نداده بودند؟
جواب: نخیر، نقش سی آی ای در آینده به نظر من، نگهداشت روابط با جناح های مختلف است تا کاملا اوضاع را درک کرد و همچنان خدماتی را انجام دهد که ادامه حمایت های حکومت امریکا را برای متحدان و شرکا اش را حفظ کند این بعد از خروج ارتش آمریکا بسیار مهم می باشد. زمانی که ارتش آمریکا در افغانستان حضور گسترده داشت، سی آی ای توانسته بود با ارایه اطلاعات خدمات خود را انجام دهد اما نقش رهبری را ارتش آمریکا داشت. حال که ارتش آمریکا خارج می شود نقش سی آی ای مهم تر شده می رود.

در ارتباط به شکست دادن طالبان، خیر! سی آی ای یک قدرت نظامی نیست و قادر نخواهد بود آنچه را ارتش آمریکا انجام داده، انجام دهد اما فکر میکنم نقش آن در آینده در افغانستان بمراتب مهمتر از سابق خواهد بود.


حبیب الله احمدیار


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   طالبها هم اکنون شکس خورده اند و پا فشاری های دولت برای صلح یک مسئله سیاسی است که با مرز دئورند مربوط میشود .
مولانارفیق الله وطن خواه

>>>   این مرد هم مصاحبه اش وهم در کتابش از واقعیت ها طرفه رفته خواسته اذهان ملت افغان وجهان را اغفال نماید اگر واقعا ای اس ای ورهبری ان باین اندازه بی خبر ودر امورات طالبان بی تاثیر باشد وواقعا طالب ها قدرتمند وازاد باشدنمیتوانستند تا ایندم دئام بیاورند ومقاومت کنند هیچ عقلمند وکسیکه ذره ای اگاهی سیاسی داشته باشد صحبت های مدیر سابق ای اس ای را به بی باوری میگرد وان را فاقد واقعیت های موجود میداند
موقف ای اس ای وگردانندگان ان واینکه انها در برابر ذهنیت ها چه جواب ها وتصویر غلط از خود ارائه میدهند از قبل معلوم است صحبت ومصاحبه با انها فاقد ارزش میباشد جز ضیاع وقت چیزی دیگری نیست اگر انها باین زودی ها وبه سادگی واقعیت هار ا بیان میکردند حدود 500000 نفر در افغانستان تلف نمیگردید ویک کشور باین اندازه به مخروبه وویرانیه مبدل نمیگردید نه پاکستانی ها ونه هم سایر خارجی ها در کشور ما به نیت نیک نیامده اند هرکدام اهداف طویبل المدت وقصیرالمدت خودرا دارند تا براورده شدن ان مامول به کشتار ملت ما وتخریب کشور ما ادامه میدهند ودرین راستا همسایگی وبرادری اسلامی وانسانیت وعطوفت گنجایش ندارد واین مسائیل را ازاول زیر پا نهاده اند
نشر وپخش همچو مسائیل در سایت ها معتبر چون افغان پیپر بغیزر از اینکه تخدیر اذهان ملت به پا خواسته وبه خون کشیده شده چیزی دیگری نیست امید در اینده در باز چاپ همچو مسائیل رعایت خونبهای ملت وبه ویرانه مبدل شدن کشور رعایت گردد مگر اینکه اهداف اقتصادی بحت منظور نظر باشد خوب است تصویر واقعی مسائیل خالی از گرایش های ملی ودینی ومذهبی دران باز تاب یابد
تبنگ چی

>>>   از رییس سی آی ای سوال شود که آیا ملاعمری وجود دارد؟؟
اگر دارد او راآیا سی آی ای از بینظیر تود نداده؟؟؟؟
پس فرزند تانرا هیچگاهی خلح نمینمایید- همانطوریکه تا حال هویتش را افشا ننموده اید و میترسید که ریش زردش و چشمان آبی اش شک مردم را در فرزندی ملا عمر نام به شما قابل تایید نسازد.

>>>   ازعانی.س.ایئ.بشکس.ازطالیبان.بایس.افتخاری.افغانها.است.
احمدی


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است