عشق چیست و عاشق كیست؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۳۶    ۱۳۹۳/۱۱/۲۶ کد خبر: 89344 منبع: پرینت

روز عاشقان یا ولنتاین، Valentine در كشورهاى غربى، سال هاست در روز 14فورىه به عنوان روز عاشقان، تجلیل مى گردد. سر چشمه ى پیدایش ولنتاین، به خوبى روشن نیست و برخى آن را افسانه خوانده اند. چندگونه افسانه در پیدایش ولنتاین ذكر كرده كه به یك مورد آن اشاره مى كنیم: تاریخچه کامل و دقیق ولنتاین در دست نیست و آنچه از پیشینه این روز می‌دانیم با افسانه درآمیخته‌ است.

امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده‌ است که حداقل سه قدیس به نام والنتین یا والنتیوس وجود داشته‌اند که همگی به قتل رسیده‌اند، به همین دلیل چندین افسانه سعی در باز گویی تاریخچه این آیین دارند.

طبق یک افسانه مشهور در سده سوم میلادی، در روم باستان در دوران فرمانروایی کلاودیوس دوم کشیشی به نام والنتین می‌زیسته است. کلودیوس عقیده داشت مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج را برای مردان جوان امپراتوری روم قدغن می‌کند. والنتین معتقد بود که این حکم ناعادلانه است؛ لذا مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد. هنگامی که کلاودیوس این امر را دریافت، والنتین را به مرگ محکوم کرد.

والنتاین، هرس
چندى قبل، مقاله اى خواندم درباره عشق كه نویسنده نوكیسه و كم بنیه آن، انقلابیون و آزادى خواهانى چون مارتین لوتر كینگ، مهاتما گاندى، نلسون ماندیلا، وبرخى دیگر از بزرگان جهان را به عنوان كسانى معرفى داشته است كه از درونِ عشق و گرایش مفرط به یك جنس مخالف سر كشیده و تا قله هاى رهبرى و آزادى خواهى صعود كردند. گویا اگر آنها عاشق زنى و پایبند شهوتى نمى شدند، هیچگاه استعداد شان گُل نمى كرد و به آن جایگاه ها و مقام هایى كه رسیدند، نمى رسیدند. به باور این قلم، اینگونه نگرش در مفهوم عشق، این واژه ى زیبا و معنى دار را تا سر حد كلمات كوچه بازارى و سخنان لات ها و لوند ها تنزل مى بخشد.

در كتب فرهنگ لغات، مى گویند: عشق از عشقه مشتق شده است و "عشقه " به نام لبلاب هم یاد مى گردد و آن گیاهى است كه چون به دٓورِ درخت و یا گیاهى بپیچد، آن را مى خشكاند. اتفاقاً مردم ما هم آن گیاه نازک، پیچان، و زرد رنگ راكه در اطراف گُل و گیاه مى پیچد و آنها را مى خشكاند، عشقه پیچان مى گویند. چون در عشق هاى مجازى و شهوانى، شخص عاشق، از بى قرارى، بى خوابى و تلاش در راه وصل به معشوق، زرد و زبون مى گردد و در عشق هاى عرفانى، اصلاحگرى، آزادى خواهى، ایجاد انقلاب هاى مردمى و اجتماعى، هستى و جان خود را در معرض نابودى مى گذارد، آن حالت روانى- احساسى، را عشق مى نامند.

عشق و عشاق از واژه هاى كثیر الاستعمال در تمام زبان ها و ادبیات در میان تمام ملت ها است. واژه عشق، كاربردِ بس والا و فراوان در شعر پارسى و اشارات عرفانى در میان عرفاى اسلامى دارد اما كسى هنوز معنى و مفهومى فراگیر و همه پسند، براى آن نیافته اند. معنى لغوى عشق، دوست داشتن شدید و افراطىِ كسى یا چیزى است، ولى در معناى اصطلاحىِ آن، تشتت و تفرق دیدگاه ها از دورىِ خاور تا باختر، موجود است. هرچه باشد، تاریخ عشق به درازاىِ تاریخ انسان گره خورده است و تا انسان بوده، عشق هم در قوالب مختلف وجود داشته است. آدم هاى نخستین و غارنشین و جنگل زیست، هم به اشخاص یا چیز هایى، دلبستگى شدید داشتند.

اگر تاریخ گویاى آن نیست، روحیات و خواست هاى درونى آدم ها، دلیل عمده ى وجود عشق در انسان هاى اولیه مى باشد و ما همان را عشق نام گذارى مى كنیم. انسان موجودى است بسى پیچیده و نا شناخته و داراى ابعاد گوناگون روحى و روانى، عاطفى و احساسى كه از آنها به عنوانِ عقل، خرد، عواطف، احساسات، و غیره تعبیر مى گردد. در اینكه عشق یک پدیده ى روانى - عاطفى - احساسى است، شكى وجود ندارد اما اینكه كدام وابستگى و علایق شدید به كدام چیز یا كس، را مى توان به نام عشق یاد كرد؟

دیدگاه هاى متفاوت و گاه متناقض را مى توان به خوانش گرفت. به باور این قلم، مرحوم علامه اقبال لاهورى، فرق اساسى میان عقل و عشق را طىِ یک مثنوىِ زیبا اندر باب قیام امام حسین (ع) بیان كرده است. آنجاكه مى سراید:
عقل در پیچاک اسباب و علل
عشق چوگان دار میدان عمل
عشق، صید از زور بازو افگند
عقل مكار است و دامى، مى زند
عقل را سرمایه از بیم و شک است
عشق را عزم و یقین لا ینفک است
آن كند تعمیر تا ویران كند
این كند ویران، كه آبادان كند
عقل چون باد است، ارزان در جهان
عشق كمیاب و بهاى او گران
عقل محكم از اساس چون و چند
عشق عریان، از لباس چون و چند

تفسیر ابیات زیبا و پُر مفهومِ علامه اقبال در این مقال نمى گنجد اما این قدر مى توان گفت: علامه ى ما، قیام امام (ع) را مصداق بارز عشق دانسته است. باز این پرسش را تكرار مى كنیم كه عشق چیست و عاشق كیست؟

این پرشس را مى توان اینگونه پاسخ ارایه كرد كه معنى لغوى عشق همان دوست داشتن شدید است. فرقى نمى كند كه این دوستى در كدام عرضه ظهور و بروز مى كند اما معناى اصطلاحى عشق در ادبیات فعلى جهان، به طغیان شهوت جنسى و علاقه مفرط میان دو فرد در جهت كامروایى از یكدیگر، تنزل یافته است.

همینكه واژه ى عشق استعمال مى گردد، آنچه در اذهان عامه متبادر مى گردد، تلاش دو نفر براى وصل و كامگارى از همدیگر است كه گاه شامل همجسنگرایى و دوست داشتنِ شدیدِ دو جنس موافق یكدیگر را نیز تحت مفهوم خود مى گیرد. هرچند این دوستىِ شدید، تحت عنوان عامِ عشق شامل مى گردد ولى بارِ مفهومىِ كم ارزش و گاه ضد ارزش به خود مى گیرد، كه از منشا قدرت شهوانى برخاسته و جولانگاه آن بسى تنگ و محدود است و به اعضاى سافله عاشق و معشوق، خلاصه مى گردد.

عشاق اصلى كه میدان گاه عملشان به گستردگىِ جهان پهناور است را باید در میان پیامبران، مصلحان، عرفا، آزادى خواهان، وطن دوستان و انقلابیونى جستجو كرد كه در راه دلدادگى و گرایش عشقى خود، جان خویش را در كف گرفته براى معشوق خود كه همانا ذات پاک پروردگار و خدمت به بشریت است، فدا مى سازند نه هر خود پرست و شهوتران كه تمام تلاش خود را براى ارضاى غریزه ى جنسى و احیانا آمیزش همجنس بایكدیگر انجام داده نام عشق بر آن مى گذارد. اگر علاقهء مفرط به آمیزش جنسى با جنس مخالف یا موافق، عشق باشد، پس معناى هوس چیست؟

عشق پاک و مقدس است ولى هوس چه بسا زشت و ضد كرامت انسانى مى گردد. چنانچه كسى بتواند، هوس و عشق را تفكیک كند، آنگاه تا حدى مفهوم عشق روشن مى گرد. بدون شك، منظور از تجلیل ولنتاین همانا تجلیل از دلباخته به جنس مخالف یا موافق مى باشد و این تجلیل در واقع بزرگداشت از شهوت تند دلباخته است، نه ازرش هاى انسانى.

این حقیر در سال 1365 یعنى 28 پیش و در اوج جهاد ملت افغانستان غزلى درباره عشق سروده بودم كه جهاد مردم افغانستان را جلوه و تبارزى از عشق به دین و وطن در آن به تصویر كشیدم. از همین جهت است كه عشق و خون در این غزل عجین شده اند كه علىرغم ضعف و كمى و كاستى، آن را به نشر مى سپارم.
بازار عشق:
سوختم از شعله ى سر شار عشق
شهره شدم بر سرِ بازار عشق
خونِ جگر در دلِ شب مى چكد
دمبدم از دیده ى بیدار عشق
خرقه و سجاده به یک غمزه رفت
در گروِ خانه ى خٓمّارِ عشق
مى شكند شیشه ى عقل و خرد
در شكنِ طرّه ى طرّار عشق
عاشق سرمست، به دشتِ جنون
بر كفِ پا مى خلدش خار عشق
ناله ى منصور، زسوز درون
مى شنوم، از زبرِ دارِ عشق
مى فگند عاشق دلباخته
در دلِ صحراى خطر بارِ عشق
قافله ى عقل و خرد گمره است
از نظر قافله سالارِ عشق
خانه بدوشیم و فگندیم بار
در كنفِ سایه ى دیوارِ عشق
اصل وجود همه ى كاینات
دایره ى نقطه ى پركارِ عشق
جایگه ى نور خدا مى شود
سینه اى گر سوخته از نارِ عشق
شیر ژیانند به گاهِ نبرد
غم زدگان صفِ پیكارِ عشق
خون شهیدان وطن گشته است
رونق جانانه ى بازار عشق
ناله ى آن دخترک بى پدر
زخمه زند بر جگر تار عشق


سید محمد علی جاوید،


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   بسیار زیبا و پر مفهوم دوست گرامی - واقعآ که به عمق مسأله اشاره کردید.
(ن....ع)


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است