پلواشه توخی گلی که پرپر شد
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۱۹    ۱۳۹۳/۶/۲۶ کد خبر: 79744 منبع: پرینت

خواهرک گلم، باورم نمی‌شود تو شهید شده باشی، مثل هر عضو خانواده‌ات آرزو داشتم تا به بلندای روزگار قدم بگذاری و تمام قله ها را فتح کنی، باور داشتم تو با تابو شکنی هایت سرآمد زمان خود خواهی شد.

دستان پلید آدم چهره های روزگار یکبار دیگر از آستین نامیمون دژخمیان بیرون شد و تازه ماستر شهرم را شهید ساخت. مردی با قامت بلند در امن ترین نقطه‌ی مزارشریف پلواشه را به شهادت رساند. فقط در صد متری حوزه سوم امنیت مزارشریف.

پلواشه! چاشت خبر شهادتت تکانم داد، هنوزم باورم نمی‌شود تو شهید شده باشی، صدای مادر جانت را از پشت دیوار شنیدم، مادرت که زمانی معلمم بود و تو هنوز در داماناش بودی، معلمی که نه معلم بود که مادر بود، مادری که روز ها را در دامن پاکش سر نهادم و شب ها را در آغوش پرعطوفت مادری اش در کنار تو تا نیمه ها بیدار می‌ماندم.

الان که می نویسم کودکی هایت یادم می آید، وقتی که در صحن حویلی تان بازی می‌کردیم و تو با قدم های کودکانه ات دامنم را می‌گرفتی. وقتی می دیمت گزارش تهیه می کردی، وقتی رانندگی می کردی، وقتی می خندیدی و می گفتی من تابو شکن سنت های دست و پا گیر هستم.

چند روز پیش خبر شدم از مسافرت تایلند آمدی و جشن دریافت پایان نامه‌ی ماستری را گرفتی، آرزو داشتم ماستری ات را تبریکی بدهم، می دانی فرصت نداشتم. کاش بری آخرین بار می‌توانستم ببینمت، تمام همصنفی های دانشگاهی ات اطراف جسم بی روح‌ات جمع بودند، من نتوانستم بیایم و همراهت خداحافظی کنم. دیدار مان به قیامت باشد خواهرک گلم.


حسیب احمد حاجتی بلهیکایی


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   بسیار غم انگیز و پر احساس.... بهشت برین جایگاه ابدی شان باد...


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است