آيا درى و فارسى دو زبان است؟!
 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۳۲    ۱۳۹۳/۴/۲۹ کد خبر: 75906 منبع: پرینت

تا تصويب قانون اساسى افغانستان در سال ١٣٤٣ شمسى، زبان گفتارى و ديوانى (به جز زبان پشتو و ازبكى و امثال آنها ) به نام زبان فارسى ياد مى گرديد.

در كتاب هاى مكاتب دولتى نيز كتابى به نام "مضمون فارسى"در مكاتب تدريس مى گرديد و عامه ى مردم اكثرا لفظ درى را نشنيده بودند و سخن خود را فارسى مى ناميدند. براى نخستين بار در قانون اساسى افغانستان در سال ١٣٤٣ زبان فارسى را طرد كرده به جاى آن زبان درى را يكى از دو زبان رسمى كشور به تصويب رساندند. در فصل اول، ماده سوم آمده بود، از جمله زبان هاى افغانستان، پشتو و درى زبان هاى رسمى مى باشد. از اينكه چرا افغانستانی ها از پارسى دورى گزيده و درى را جانشين آن ساختند، چيزى نمى گوييم و فقط اشاره مى كنيم كه اين تبديل و تغيير تنها انگيزه هاى سياسى و تاريخى داشته است و بس.

لازم به يادآوری است كه آنچه اغلب مردم ايران، افغانستان، تاجكستان، سمرقند، بخارا و در گذشته ها ازشبه قاره ى هند تا عراق عرب و آناتولى، بدان سخن مى زدند، به دو نام پارسى و درى ياد مى گرديد اما در چند دهه ى اخير، افغانستانى ها زبان خود را درى و ايرانى ها فارسى و تاجكستانى ها تاجيكى مى نامند. با قطعيت مى توان گفت: اينكه سه كشور مذكور، نام هاى خاصى را براى زبان پارسى -درى در سه حوزه ى پارسيگوى، در انحصار خودگرفته اند، جز عصبيت تنگ و ناسيوناليستى كور دليل ديگرى ندارد.

در واقع افغانستانى ها و ايرانى ها و تاجيک ها با يک زبان و اما لهجه هاى مختلف و كمى واژه هاى متفاوت حرف مى زنند و اينگونه تفاوت ها را مى توان در افغانستان بين لهجه كابلى و هراتى و هزاره گى و در ايران ميان لهجه مشهدى و تهرانى و شيرازى و در تاجیكستان و ازبكستان در لهجه سُغدى و ختلانى، وسمرقندى و بخارايى، به وضوح مشاهده نمود ولى در واقع همه، لهجه هاى يک زبان هستند. البته نام گذارى لهجه فارسى در تاجكستان به نام تاجيكى بر مى گردد به دوران اشغال اين كشور توسط اتحاد جماهير شوروى و قبل از آن تاجيک ها هم زبان خود را پارسى مى ناميدند اما نام گذارى اين زبان به درى و فارسى (پارسى ) ريشه در پيشتر از هزار سال دارد. حكيم ناصر خسرو بلخى قباديانى مى گويد:
من آنم كه در پاى خوكان نريزم
مر اين قيمتى دُرّ لفظ درى را

فرخى سيستانى شاعر در بار سلطان محمود غزنوى سروده است:
اندر عرب،دٓرِ عربى گويى او گشاد
او باز كرد پارسيان را دٓرِ درى

حافظ گفته است:
زنظم دلكش حافظ كسى شود آگاه
كه لطف طبع و سخن گفتن درى داند

حكيم فردوسى بيش از هزار سال پيش در شاهنامه گفته است:
بفرمود تا پارسى درى
نبشتند و كوتاه شد داورى

و نيز حافظ اشعار خودرا پارسى مى نامد. آنجا كه مى گويد:
شكر شكن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسى كه به بنگاله مى رود

كمتر از شاعران قديم را مى توان يافت كه اشعار خود را گاه پارسى و گاه درى نگفته باشند اما در وجه تسميه پارسى و درى اختلاف نظرهاى ژرفى وجود دارد. بعضى زبان پارسى را منسوب به پارس ( ايران كنونى ) مى دانند و نويسندگان ميهن دوست ايرانى مى كوشند همين نظريه را به اثبات برسانند و برخى ديگر از نويسندگان ايرانى چون مرحوم دهخدا و ديگران، خاستگاه زبان پارسى - درى كنونى را در شرق ايران كنونى به ويژه بلخ باستان مى دانند. گويا وجه تسميه ى زبان پارسى انتساب آن به پارت ها( پرثو ها) يا اشكانيان مى باشد كه پس از انقراض امپراطورى هخامنشى در حوالى خراسان بزرگ حكومتى تشكيل دادند و زبان آنها به نام پهلوى و پارتى (يا پارثى) ياد مى گرديد و به مرور زمان به پارسى تلفظ گرديد و پس از تسلط مسلمانان عرب در حوزه زبان پارسى آن را فارسى تلفظ كردند اما اينكه چرا زبان پارسى را درى هم مى گويند، باز هم نظرات و گمانه زنى هاى فراوانى موجود است.

بعضى آن را زبان در بار شاهان مى دانند ( به ويژه شاهان پارس- ايران كنونى ) كه اكثر نويسندگان محترم ايرانى مى كوشند همين نظر را اثبات كنند و به همين جهت درى مى خوانند. يعنى: زبان در بارى و برخى هم آن را زبان دهارى كه بعد از تسلط مسلمانان به تخارى تصحيف گرديد به حساب آورده اصل آن را دهارى دانسته اند.

دهارها قومى بودند كه بعد به تخاری ياد شدند و تخارستان مسكن آنان بوده و شامل ولايات بغلان، قندوز و تخار فعلى افغانستان بوده است. بنا بر اين نظريه " دهارى" با گذشت زمان به درى تحول يافته است. اگر اين نظر درست باشد، بايد منشا پيدايش زبان درى را در حوالى تخارستان و كوه پايه هاى هندو كش مى جستجو كرد و بعضى هم زبان درى را به دره نسبت داده اند و معتقد اند كه چون اين زبان از دره هاى بلخستان و تخارستان پديد آمده است، به نام درى ياد مى گردد. همانگونه كه كبک هاى دره ها را كبک درى مى گويند. هرچه باشد زبان پارسى - درى، از شرق ايران كنونى مثل افغانستان و ماورا النهر بر خاسته و رشد و بالندگى يافته است و تقارب و تقارن چندانى با پارسى كهن كه هخامنشيان بدان سخن مى زدند، ندارد. به همين جهت است كه نخستين شعراى پارسى گوى مثل حنظله ى بادغيسى، محمد بن وصيف سكزى، رابعهء بلخى، عنصرى بلخى و رودكى سمرقندى، از مشرق ايران كنونى و از افغانستات و ازبكستان برخاستند و اشعار پارسى- درى، سرودند.


محمد علی جاوید


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   هردو بک زبان واحد میباشد.دشمنان در طول چند دهه اخیر با دروغ و فریب خواستند میان فارسی زبان های افغانستان وایران اختلاف بوجود آورند که خوشبختانه ناکام شدند.
فواد

>>>   دری، فارسی و تاجیکی یک زبان است و زبان اصیلی علمی و فرهنگی آریایی های خراسان است.

>>>   دراصل زبان فارسی ودری ازریشه یکی اند وجدا نیستند.درزمنیکه ما درمکتب بودیم تا صنف ششم درپشت کتاب ما (قرائت فارسی) نوشته بود ومضمون هم فارسی درتقسیم اوقات نوشته بود درسال های بعدی فارسی را دری ساختند که این جدایی را قبیله سالاران فاشیست بخاطر ایجاد تفرقه فارسی و دری بوجود آوردند.هردو یک لسان است تفرقه وافتراق دسیسه قبیله است جایی را نمیگیرد مردم حالا از لحاظ فرهنگی درسطح عالی قرار دارند ونیرنگ فرنگ را خوب میدانندوفورمول((تفرقه انداز وحکومت کن))راخوب تجربه کرده ومیدانند.والسلام.
عبید.کابل.

>>>   باید فکری به حال این زبان در افغانستان کرد چون بدخواهان زیادی دارد و مذبوحانه علیه آن تلاش مینماید.....
عطاالله، کابل

>>>   اگر دری و فارسی دو زبان جدا است پس زبان های پشتو و پختو هم دو زبان جدا است.

>>>   نخیر فارسی زبان است و دری لهجه معمول در افغانستان در اصل لهجه افغانستان نیز فارسی بود که در سال 1948 نظر به مشکلات سیاسی بین حکمای افغانستان و ایران لهجه افغانستان دری گذاشته شد که در اصل دری هیچ معنی ندارد تنها نظر به تعصب ظاهرشاه و داود خان رشد داده شد.

>>>   اگر فارسی و دری به زعم شما یکزبان است چرا باید نامش " فارسی " یعنی بر گرفته از ولایت فارس در ایران باشد ؟؟
در حالی که همه میدانند قدمت لسان دری از فارسی بیشتر است پس باید نامش دری خوانده شود
محمدی - مشهد

>>>   دری و فارسی یک زبان در دو لهجه است اگر دوزبان باشد پس عربی مصری و سعودی هم دو زبان خواهد بود یا هم انگلیسی برتانیا و انگلیسی کانادا هم دو زبان است . در حال که چنین نیست لهجه متفاوت است ..
اواره

>>>   سه تن و سه شاخه از يک ريشه ايم
هم زبان و هم بن و هم پيشه ايم

توس و بلخ و سغد و شيرازيم ما
از پدر يک، مادر انبازيم ما

اين زبان در کوه پامير آن بود
در دماوند پارسيان را جان بود

بلخ را با ناصرش حجت نمود
رودکی را يار با عزت نمود

سعدی و حافظ را ياد آوريد
با حکيم توس دل شاد آوريد

ما يکی و ما يکی و ما يکی
می شويم باز هم يکی گرديم يکی

اين قلمرو خطه مايان بود
خطه شاهان با ايمان بود

راز جم را کی توان از ياد برد
کورش دانا گرا را داد برد

شاه سامان کيست ؟ برگو ای پسر
از سنايی تا به مولوی گذر
خراسانفر

>>>   فارسی نيست تار و پود منست
عشق من ساز من ، سرود منست
تو دری خوانيش و يا فارسی
هر چه هست گوهر وجود منست
«»«»«»
واصف باختری چنين زيبا ادامه ميدهد

زبان من حريرين است
ولی اين پرنيان را قطره ای از خون پولاد است در هر تار
به جنگ من ميا زنهار
«»«»«»«»
مومن قناعت
قند جويي، پند جويي، اي جناب
هرچه مي جويي بجو
بي كران بحريست، گوهر بي حساب
هرچه مي جويي بجو
فارسي گويي، دري گويي ورا
هر چه مي گويي بگو
لفظ شعر و دلبري گويي ورا
هرچه مي گويي بگو
بهر من تنها زبان مادريست
همچو شير مادر است
بهر او تشبيه ديگر نيست، نيست
چونكه مهر مادر است
زين سبب چون شوخيهاي دلبرم
دوست مي دارم ورا
چون نوازشهاي گرم مادرم
دوست مي دارم ورا
«»«»
خراسانفر

>>>   رهبران متعصب و قوم گرای افغانستان کوشیده و میکوشند تا زبان دری را یک زبان جدا از فارسی جلوه دهند و با آوردن کلمات تحمیلی پشتو انرا از فارسی تفکیک نمایند ولی بین مردم عادی افغانستان زبان دری همان زبان فارسی است و بس.
حقگو

>>>   پارسی ودری یک زبان اند این فرعونیان زمان هستند که تفرقه اندازی و سود جوئی خود را درین راستا دنبال می کنند وآنرا دو زبان می دانند ..
غلام محمد غیاثی کاپیسا

>>>   استاد جاوید سلام!
ای گپا که نوشته میکنین آیا از اسماییل یونگ، و دیگرا اجازه گرفتین؟
یک راه ساده ره مه پیدا کدیم، که زود فا میده میشه که دری و تاجیکی و فارسی سه زبان هستن یا یک زبان
کساییکه منکر یک زبان بودنش هستند حتما به قول خود شان دری ره که میفامن
یک آدم بی تربیه پیدا شوه ... هرسه زبان دو بزنه
اگه فامیدن که مالومدار یک زبان است، اگه نفامیدن سه زبان است
بچه وطن

>>>   من لر زبان هستم. وقتی غنای فرهنگ و دایره لغات گویش زبان اداری که در ایران رایج است را با گویش لری خودمان مقایسه میکنم فقر شدید زبان رایج کشور را بوضوح درک میکنم. دوره دانشگاه خود را در استان خراسان و شهر بیرجند گذراندم. انصافا زبان محلی اهالی خراسان نیز که با زبان دری افغانستان نزدیکی بیشتری دارد پر بار است و همت همگان را در خصوص غنا بخشیدن هر چه بیشتر زبانمان با استفاده از دریای بیکران واژگان کلیه گویشهای ایرانی از تاجیکی، فارسی، دری، لری، مازندرانی، گیلکی،تالشی و حتی گویشهایی که برخی آنها را زبانی جدا میدانند مثل کردی و پشتو می طلبد.

>>>   زبان يک پديده نيست بلکه از پديده هاى گوناگون ساخته شده است:
1- پديده ملکوتى و بزرگ چارعنصرعمده که از آن کليه واژه ها ساخته شده چه مادى مانند آتش (ماده) و روشن و روشنى (معنوى- استعاره) در چرخ فلک و گلکسىها وجود دارد. حتى در غارهاى سياه سرک شيرى مواد زبانى بکاربرده مى شود
2- زبان يک پديده کوچک است که در هنر موسيقى متشکل از هفت آهنگ يا د ستگاه ساخته شده که مردمان قديم اوليه از آن استفاده مى نمودند که هنوز اديان يکتاه پرستى بوجود نيامده بودند. در اول آهنگ و آواز بود. (ميترايى هندويزم و يونان باستان سرودهاى گاتها)
با آمدن ابراهيم کلمه جاى آواز را گرفت . اول کلمه بود و کلمه نزد خدا بود. پيشتر گفته مى شد که اول آهنگ و آواز و صدا بود و آواز نزد خدا بود. گذشته ازعلاجى تفاسير مذهبى دانش زبان شناسى زبان را هم سازه از پديده هاى گوناگون مى نامند زبان يک پديده کوچک است , زيرا صداها و يا حرفها محدود است: در فارسى ٣٢ حرف وجود دارد. در عربى ٢٨! در مهتر زبانها داراى ٣٠ حرف مى باشد.
با همين حروف محدود واژگان ويا جملات نامحدود ميتوان ساخت. همين کوچکى اوست که باعث بزرگى او شده است مانند اتم که قدرت اش بکار هم به خوبى و هم به بدى استفاده شده است. مولانا روم و بلخ در اين مورد خوب سخن گفت: دوستى و دشمنى , زخم زبان
با تصويب قانون اساسى افغانستان در سال ١٣٤٣ هجرى خورشيدى ، زبان فارسى به زبان درى تغير کرد. منظور دولت افغانان و يا پشتون وياپتان آن **صفت** زبان فارسى و يا پارسى نبود.
"درى " از "دره" نيامده آنکه علامه هاى بى دانش پشتونپرست مى خواستند بر مردم بقبولانند. از ''دره'' **دره اى** ولى از **در** درى مى شود. خوشبختانه اين تغيرات و تعديلها مانند "افغان" نام هر مليت غير پشتون , ''فارسى'' به ''درى ''و ''روپيه به افغانى'' تصوير برجسته از ناکامى حاکمان پشتون (افغان) است که حتى از سوى پشتونيستا مورد قبول نيستند.
از دو زبان زمانى تعريف مى شود که فرستنده ويا گيرنده رمز هاى زبانى براى رمز ىشايى و يا فهميدن کودها کمک از واژه نامه, لغتنامه دانشنامه و ياترجمان بگيرد.در اينجا به يک پديده ديگر زبانى آشنا شديم پديده کودى و دکودى , رازى و رازگشايى ويا رمزى!
البته در يک حلقه زبانى واژه مى شود که هاى گوناگون واز گويشهاى گوناگون بکار برده که شور بختانه اين گويشها ى محلى را هم در پيوند به زبان ديوانى ديده مى شود و زبان ديوانگري ديده نمى شود.

>>>   زبان را تجزیه به این و آن تجزیه نکنید درصورت افهام و تفهم درزبان دری یا فارسی وجود نداشته باشد معنی آنرا دارد که یک زبان بوده حال چه پارسی بگوییم و چه دری فرق نمیکند
ش. س

>>>   3- زبان يک پديده اجتماعى است
4- زبان يک پديده فرهنگى است و زبان خودش هم فرهنگ است هم فرهنگ ساز وهم نگهدار فرهنگ
5- "زبان" (کمونيکا شن) يک پديده زنده جانان مى باشد . و با رمزهاى صوتى و ماوراى صوتى, اشاره اى و سمبوليک امکان پذير است.شاهپرک چرمى, نهنگها ى دريايىى
6- زبان اکنون به يک پديده الکترونيک ديجيتال تبديل شده. زبانهاى کمپوترى و سلطنت هاى موران و زنبوران عسل و پرندگان و ديگر جانوران اشاره هاى ابتدايى صوتى انسانى را رمزگشايى مى کنند.
7- زبان يک پديده تاريخى -فرهنگى است. تاريخ يک انسان (زيونکرون يا ونتوگنيز) و تاريخ بشريت (دياکرون يا فيلوگنيز) هرچيز فرهنگى را يک فرد خودش فرامى گيرد. يعنى ميراثى نيست!!!!!
زبان يک پديده هويت فرهنگى است از اين جهت است که در تاروپود در جسم, روح و روان در عمق دل و وجود انسان جوش خورده است. اين پديده بکلى يک پديده عاطفى است. از اين جهت است که با تغير نام فارسى به درى , بر حس عاطفى فارسى زبانهاى اقوام پشتون سدوزايى, بارکزى ومحمدزى ( به گونه نمونه شکريه جان باريکزى) بر نمى خورد. و اگر خداى نخواسته نام زبان پشتو را اگر به "غرى" (کوهى در دورادور پشته کوه سليمان) تغير بخورد? يک زمانى بود در سالهاى چل خورشيدى که زبان درى را منسوب به دره و کبک درى مى کردند. اين حاکمان اندک مغز افغان يعنى پشتون بدون زبان پشتو ميخواستند از توانايى استعارات زبان فارسى به ضد فارسى سؤ استفاده کردند و زبان فارسى درى را به طنز گرفتند.

>>>   اين كه شما مي نويسيد زبان فارسی تکامل يافته همان كلمه پارت يا پارثي هست نادرست است چون زبان پهلوی يا همان زبان پارتی زبانی جداگانه است
ولی در همان اول ارياييان سه گروه بودند پارت ها پارس ها و ماد ها اینکه بگویم زبان پارسی نشات گرفته از همان کلمه پارت يا پارث هست مسألة مهمي به نام پارس را انکار کرده ايم چو پارس ساله و همین اکنون زبان رسمی تمام ارياييان است و دري را ميتو گویش مدرن يا ك پارسی دانست

>>>   زبان يک پديده تاريخى -فرهنگى است. بدين معنى که اين پديده زنده وديناميک است. يعنى دوران زايش ودوران تکامل و پختگى ودوران ميرومرگ.
در سال 2003،با توجه به برآورد های زبان شناسان 6500 زبان مختلف در جهان وجود داشت . صد سال پيش ٩٥٠٠ زبان وجود داشت که تقريبا ٣٠٠٠ زبانهاى اقوام بومى امريکا بويژه هنديانرها ("سرخپوستان'') نابود شدند. حتى زبان لاتين در گذر روزگار مرد و مردم رومى ها ديگر بکار نمى برند ولى پاپ و کليسا از آن استفاده مى کنند. کسانيکه پزشکى مى آموزند و يا داکترا مى نگارند سند آموزشى يا يونانى باستان Greekum, لاتين Latinum و يا عربى Arabicum را داشته باشد.واکنون تاريخ زبان!
1- در گيتى ما از نظر ساختار زبان سه گونه شکل زبان است
a- فعل در اول - مثلا زبانهاى سامى مانند عربى وعبرى VSO
b -فعل در بخش دوم جمله مانند انگليسى و آلمانى SVO
c- فعل در آخر جمله مانند لاتين و زبانهاى هندوايرانى فارسى , پشتو کردى بلوچى SOV
از ديدگاه آواز دو گونه زبان وجود دارد:
1- زبانهاى با تاکيد آوافشاره در سيلابها در کلمه و در جمله: کليه زبانهاى جهان مانند زبانهاى هندواروپايى و سامى و تورانى
2- زبانهاى آهنگى تقربيا کمتر از نيم مردم جهان زبانهاى آهنگى دارند مانند زبانهاى چين و هندوچنى
زبانهاى هندو اروپايى
1- شاخه هندوايرانى
1.1-شاخه هندى تقريبا ١٠٠٠ زبان و به صداهزار گويش
2.1..شاخه ايرانى 21 کشور بامساحت شش ميليون مترمربع سغدانيا, باختريانا,و اروخازيا, مازندارانا, کرمانيا, آريا, کابل و زابل , خوارزم , خراسان , بلوچستان , کوردستان , سمنگان , تخارستان و توران ......
از نگاه گذشته ( ويا دويچ ودچ آلمانى: Geschichte ) او زبانهاى ايرانى قديم که پيرامون آن چيزى نمىدانيم. فقط در متون تاريخى قبل از تاريخ نگارى بسيارخيره غير مستقيم نام گرفته شده است.
پارسى به اين زبان گفته مى شد. در باره پارسى باستانى سال ٢٦٠٠ پيش با زبان ويا اشاره هاى ميخيانى ويا خط ميخى چيزهاى در سنگ نبشته هاى بيستون پيدا شدند. همچنان در آثار نوشته هاى کوروش بزرگ که اولين و بزرگترين امپراطورى جهان را بنيانگزاى کرد, سيستم حقوقى را براه انداخت و از برده گى استفاده نکرد مانند مصرباستان
پس پارس چه معنى مى دهد?
مثلا جاويد چه معنى مى دهد. امکان دارد که شکريه جان باريکزى بگويد که *جاويد* اسم خاص است و قابل برگردان نيست نام شخص است. جاويد مانند جاودان و بدون مرگ معنى مى دهد.
پارس از ديگاه واژه شناسى وريشه شناسى معنى دارد.
1- کسى و يا چيزى که پيشينه ويا گذشته کهن ويا دراز دارد.
2- پارس به اسپ گفته شده است
3- پارس . (ترکی ، اِ) جانوری است شکاری کوچکتر از پلنگ
4- پارس . (اِخ ) نام پسر پهلوبن سام که گویند اصطخر بناکرده ٔ اوست
5- پارس استان ايران زمين
6 - پارسه Persepolis - تخت جمشيد.
در شاهنامه بیشتر از ۷۲۰ بار نام ایران و توران و ۳۵۰ بار نیز نام ایرانی و ایرانیان بکار رفته
همچنان در شاهنامه از پارس - زابلستان- خراسان- کرمان - مکران - مازندران - طبرستان , بدخشان زابل و کابل و کابلستان و , سمنگان , تالقان, بلغ...... بکاربرده شده اما در دنیای غرب، در رم و یونان قدیم به جای ایران نام **پرسیس** را به کار می‌بردند و به جاى ايران آريانا هم گفته شده است. به جمشيد يما پادشا هم گفته شده است.
عربهااین منطقه را اقلیم فارس و مردم این منطقه را فارسی می‌نامیدند. چرا؟
زبانهاى سامى (عربى و عبرى) حروف ويا آوازهاى **گ ژ چ و پ*** ندارد.
به امپراتورى بزرگ پس از يونان امپراتورى روم مى گفتند. اروپا از اين فرهنگ خوشى مى نمايند
و به فرهنگ يونانى رومى و عروسى شان با دوران قرون ميانه دوره تولدى دوباره ويا دوران رينساينس ويا دوران روشنگرى را آورد همانکه از هماغوشى دوران پارسه وپارسا با دوران ميانه اسلامى دوران روشنگرى اسلامى مانند ابن سينا, الخوارزمى, البيرونى الفاريابى, ذکرياى رازى, عمر خيام را ببار آورد.
سالى حکومت هخامنيشي است و هخامنيشيان زردشتى به نوبهار بلخ آمدند تا "کعبه زردشت" را زيارت کنند. "آتشکده نوبهار یا معبد نوبهار (سانسکریت: برگرفته از واژۀ ناواویهارا "معبد نو"، از دوران برمکیان به بعد: مسجد نُه‌گنبد)، نام آتشکدۀ زرتشتی و بعدها معبدی بودایی در بلخ بود. دقیقی balkhi در گشتاسب‌نامه آورده‌است که در زمان لهراسب و گشتاسب شهر بلخ از مراکز مهم دینی بوده و در آنجا آتشکده‌ای ساخته بودند و آن را نوبهار می‌خواندند. و همچون مکه که امروزه مورد توجه مسلمانان جهان است، از نقاط مختلف دنیا برای زیارت به آنجا روی می‌آوردند. پادشاهان ایرانی این مرکز و متولی آن را احترام زیادی داشتند و آن را با حریر سبز پوشانده بودند و در زمان ساسانیان از بزرگترین آتشکده‌های زرتشتی بود."
‏چو گشتاسپ را داد لهراسپ تخت‎
‏فرود آمد از تخت و بربست رخت‎
‏به بلخ گزین شد بران نوبهار‎
‏که یزدان پرستان بدان روزگار‎
‏مران جای را داشتندی چنان‎
‏که مر مکه را تازیان این زمان
أبو الحسن علي بن الحسين المسعودي‎
مروج الذهب ومعادن الجوهر‎
"النوبهار بناه (منوشهر) بمدينة (بَلْخَ) من خراسان، على اسم القمر، وكان مَنْ يلي سِدَانته تعظِّمُه الملوكُ في ذلك الصقع، وتنقاد إلى أمره، وترجع إلى حكمه، وتحمل إليه الأموال، وكانت عليه وقوف. وكان الموكل بسدانته يدعى (البرمك)، وهو سمة عامَّة لكل من يلي سدانته، ومن أجل ذلك سميت البرامكة؛ لأن خالد بن بَرْمَك كان مِنْ وَلَدِ مَنْ كان على هذا البيت، وكان بنيان هذا البيت من أعلى البنيان تشييداً‎"کعبه پيش از اسلام جاى مقدس به همه اديان بود ومرکز تجارت جهانى. بسيارى نبيان در همين جا کعبه را پاسدارى مى کرد.
سرور من سرور شما سرور کاينات تجارت بانو بزرگ جهان را در همين جا مديرت مى نمود.
اولين بار هخامنيشي ها در بلخ باستان در نزديکى کوهاى البرزبلخ باسرود هاى **ژند اويستا** Zand or Zend Avesta (ژند اويستا وگاهتاهاى اويستا (بيتهاى بندهيشن **بندهيشن هندى ويا بندهيشن کوچک** و بندهيشن ايرانى ويا بندهيشن بزرگ) به عنوان داستانهاى دورانهاى (چندين زردشت وجود داشت در بلخ و در کوه هراره تبرز )زردشتى درجمله آئین ژند اوستا به شمارمى روند.سرودهاى زردشت دوم و يا سوم را همين هخامنيشي ها با حروف ميخانى ويا مخى نوشتند.
بکار برد واژه **درى** براى بار اول:
دين زردشتى را يونانى ها و رومى ها "پارسيزم" مى ناميدند و زردشت را زوراوشتار Zorostar ( ستاره زرو). زردشتيهاي يزد و كرمان به زباني صحبت مي كنند كه خود آنها آنرا زبان ****دري**** مي خوانند. ما سالهاى قبل از اسکندر را مى نويسيم .

>>>   اگر دری و فارسی جداست پس پشتو قندهاری و پختو ننگرهاری و پوختو خوستی هم از هم جداست
قاضی فهیم پروانی

>>>   در حالی که تلوزیون دولتی ایران به عنوان زعیم زبان پارسی برای پخش مصاحبه وطنداران پارسی زبان، ترجمان فارسی قرار می دهد جز این نیز انتظاری نمتوان داشت!


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است