انتخاب خلیفه !؟
آقای کرزی می خواهد جای خود را به کسی بدهد که شخصآ به صورت غیر مستقیم در اين منصب بتواند برخليفه جدید و مجلس نمایندگان و سنا يکجا فرمان براند 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۵۱    ۱۳۹۲/۱۰/۲۲ کد خبر: 64421 منبع: پرینت

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سوم افغانستان قرارداریم. از آنجایی که روش حکومتداری آقای کرزی مقوله ریاست جمهوری را به خلافت تبدیل نموده و استفاده اصطلاح جمهوری به حکومت آقای کرزی کاردرستی نیست. برای روشن کردن مطلبی که می خواهم این بار در مورد انتخابات افغانستان مطرح کنم، ناچارم به نسبت شرایط ناهمگون اجتماعی و سیاسی افغانستان که مقوله نظام سیاسی ریاست جمهوری درساختار جامعه دین زده افغانستان دور از واقعیت است و اصطلاح ساختار ریاست جمهوری با نوع تیوری افلاطونی و باقی جامعه شناسان اروپایی مطرح کردند، در جامعه ما سازگاری ندارد و از آنجایی که بعد از سی سال جنگ و خون ریزی و زیادتر از یک دهه الحاق افغانستان به جامعه جهانی و آشنایی مردم ما با دنیایی بیرونی، جامعه افغانستان در داخل و در خارج ، ناچار باید برای شناخت انتخابات در افغانستان گريزی به داستان خلافت اسلامی و مساله مشروعيت حکومت بزنم و نشان دهم که چرا آنچه در امروز برما می گذرد ناشی از قانون مندی های جامعه شناختی عامی است که از مطالعه موقعيت های تاريخ گذشتگان ما، استخراج می شود.

ادامه خلافت در افغانستان
کلآ در بررسی تاریخ برخی جوامع عقب مانده اسلامی مانند افغانستان که قرن ها پیش نظام خلافت زمانی درآن حاکم بوده است، این نظام جز زور و سرکوب و رشوه و فريب، منشاء ديگری برای مشروعيت آن قدرت دیده نشده است و عاقبت هم همين بحران مشروعيت مستبدین را از پای درافکند اما نکته ای که دراینجا باید یادآورشوم اين است که، گردآوری هر پديده ای، چه مادی باشد و چه معنوی، نيازمند داشتن امکان نگاهداری آن مجموعه گردآوری شده، نيزهست. چیزی که در نظام های سیاسی افغانستان دیده نشده است. برای این که تمرکز توانایی، حفظ تمرکز را نيز ضروری می کند. از حرمسرا گرفته تا گنجينه، و از خانه و قصر گرفته تا قلمرو حکومت و سروری، اين ها همه نيرویی را برای حفظ و نگاهداری می طلبند. اين نيرو همواره در افغانستان در طی چندین قرن اخیر از دل تشکيلات قدرت مرکزی افغانستان بيرون نیآمده است. برعکس چپاولگری بخشی از فرهنگ حاکمان این سرزمین بود. اگرچه عباسیان نيزحقوق بگيرخليفه بودند و دارایی هايش را از شر دشمنان و حاسدان مصون نگاه می داشتند و حتی این کار را در سرزمین ما، توسط نظاميان شمشير زن ترک قلمروهای فتح شده شان انتخاب کردند اما روشن بود که اين رابطه نمی توانستد همواره به شکل رابطه تخطی ناپذير خادم و مخدوم باقی بماند و در اغلب اوقات، رفته رفته، جای طرفين رابطه با هم عوض می شد وقتی آمر و امير وسيله ای برای کنترل مامور نداشته باشند، اين يکی، با قدرتی که دارد جانشين آمر می شود و ریيس را به انقياد خود در می آورد. نظام چپاولگری افغانستان امروز نمونه ای از تبادله قدرت افراد در مرکز و ولایات به نمایش می گذارد. همین روند انارشی قدرت خلیفه سبب بود که واژه سلطان در برابر واژه خليفه به کار گرفته شد. سلطان ها همان سرداران نظامی مقتدری بودند که، برخليفه و هم بر مردم، سلطه و تسلط داشتند. تا روزگاری که هلاکو خان مغول بغداد را تصرف کرد، خليفه را در نمد بپيچد، و خلافت و سلطنت را يکجا پايان بخشد ولی این ساختار در کشورهای عقب مانده اسلامی پایان نیافت و در افغانستان تا امروز ادامه دارد.

خلافت شبه مدرن آقای کرزی
حال برگردیم به کشورخود ما که در این سرزمین قرن ها خلیفه و سلطان حاکم بودند و حتی در یک و نیم دهه پیش ملاعمر رهبر طالبان خود را اميرالمومنين یاد نمود و بعد از او امیر اسماعیل خان درحوزه هرات خود را امیر خواند و در زمان خودمان آقای کرزی بعد از آنکه بنیادگذاران نظام جمهوری اسلامی افغانستان به رهبری آمریکا ساختاری را در افغانستان سرهم کردند، آقای کرزی را به مثابه نخستین خلیفه، به تخت خلافت نشاندند.

آقای کرزی هرگز ميل خود را به احيای خلافت اسلامی درشکل اوليه مانند سلطان های ترک پنهان نمی کرد و در تیوری بافی های ديوانه وار خويش و حلقه نزدیکان او، اين خلافت را با دموکراسی و مشروعيت اخذ شده از مردم درآميخته و جمهوری اسلامی را آورد. او، به تاسی از روش حکومتداری به عنوان خلیفه، همه قدرت ها را درخود متمرکز کرد و در عين تظاهر به ميزان رای مردم حتی يک کلمه بيشتر و يک کلمه کمتر از خواست خود را تحمل نمی کرد. او دربازی زمانه خود را تجسم به مسلمان واقعی وانمود می کرد. حتی گاه گاهی خود را از رهبران جناح های اسلامی سنی و شیعه پیشترفته ترجا میزد و از نخستین موقعیت مقام دولتی افغانستان، آقای کرزی به نسبت همخونی که داشت، حنجره حق طلبی گروه طالبان در افغانستان گردید.

آقای کرزی زیادتر از یک دهه خلافت خود چندین کابینه ی، مجزا به وجود آورد و به کمک اين افراد دولت موازی و سپاه وفادار به خليفه سرهم کرد. به این اساس روز به روز برقدرت خويش افزود.

انتخابات گذشته اوج قدرت خليفه بود. در آن انتخابات جعلی آقای کرزی به کمک ارتش جامعه جهانی و کوشش و همکاری سرشناسان ديوانسالاری خود که، برخی از آنها دانشگاه دیدگان اند، شمار رای جعلی را از صندوق شعبده بازی انتخابات خويش بيرون آورد و خود را دوباره جانشين حکومت کرد. در يک منظر نمادين، که تا آن زمان درافغانستان سابقه ی نداشت ریاست جمهوری، خود را منتخب کل مردم محسوب کرد.

دوران دوم آقای کرزی آغازبه سبک روند پيدايش نوینی نيز بود. دستگاه ديوانسالاری او، خانه به خانه، يا وزارتخانه به وزارتخانه، را به تصرف خود درآوردند. مجلس شورای ملی پرازمرتجعین طرفدارآقای کرزی شدند. کمک های جامعه جهانی و یا سرمایه های واقعآ ملی، به فرمان خليفه، به سرداران حلقه دایوانسالاری دور و بر آقای کرزی، بخشيده می شد. در دوره دوم آقای کرزی فرزندان جوان قبیله خليفه، در سودایی جانشينی همخونی موروثی کردن خلافت، خود را آماده کردند. پيوندهای خود را بین هم و مردم عوام محکم کردند. حلقه دیوانسالاری کنونی در صدد است که پيروزی دگر باره قبیله خليفه را تضمين کند.
همین حلقه دیوانسالاری خلیفه بود، که آقای کرزی را چنان در مقابل اولیای آن دولت آمریکا پرو بال دادند و مقام او را چنان بالا زدند که، اوناخودآگاه به روی آمرخود تیغ کشید، علیه دولت آمریکا و جامعه جهانی ایستاد و از امضا قرارداد نظامی با امریکا سر زد. البته همه می دانیم که این سیاست ظاهرآ شعبده بازی فرهنگ افغانستانی است، پشت پرده یک نوعی لابی گری برای پرداخت چندملیون دالر پول رشوه برای بازنشستګی ریيس جمهور مطرح است و بس.

کرنولوگی استفاده سیاستمداران افغانستان توسط نیروهای امپریالیستی اروپا و آمریکا
دربررسی تاریخ سیاسی معاصرافغانستان ما به این واقعیت آگاهیم، که کشورهای اروپا، آمریکا و شوروی سابق در یک قرن اخیرسیاست های استعماری خود راعلیه مردم فقیرافغانستان با پول و رشوه ، توسط امیران و حکمفرمایان افغانستان عملی نمودند. دراینجا بطور نمونه اشاره ی از چند فاجعه سیاسی خاین ملی افغانستان که درمقابل پول، باعث ادامه ویرانی این کشور شده اند، می نمایم.

۱ – در سال ۱۹۱۹ پولیس مخفی شوروی سابق چکا به جای پرداخت دهه هزار روبل، با مست کردن سفیرافغانی توسط چند خوش رویان دربخارا تمام اسناد سیاسی دولتی مربوط به جریان باسمه چی ها را عکاسی کردند و بردند. برای آگاهی کل داستان رجوع شود به: کتاب خاطرات آقا بکف ۱۳۵۷ خورشیدی، ترجمه دکتر حسین ابوتربیان، تهران برگ 57 تا 59.

۲ – قرارنوشته خانم ثریا بهاء، درکتاب رها در باد،۲۰۱۲ میلادی ۱۳۹۱ خورشیدی، لس آنجلس، آمریکا. برگ ۱۶۶ در دیداری که با پروفسور دریانکوف، شرق شناسی که به زبان های فارسی و پشتو آشنایی کامل داشته است، نموده بود.
دریانکوف پرسید: هزینه مسافرت تو را چه کسی پرداخـت؟ گفتم: برادرم از پسرعمه ام، قرض گرفت. پرسید: چرا حزب کمک نکرد؟ گفتم: حزب ازکجا می کرد؟ گفت: حزب می توانست از طریق شبکه های ارتباطی کمک کند و با تآثر خطاب به حیدر مسعود ادامه داد: ما برای همه رفقای رهبری شما ماهانه پول می فرستیم. رفیق کارمل ماهانه سی وپنج هزار روبل روسی را چی می کند؟

۳ – حال بر گردیم به یک دهه قبل که چگونه آقای کرزی را به گرده مردم افغانستان خلیفه ساختند. من برای آگاهی خوانندگان بخشی های از متن نامه دانا روهرابکر به زلمی خلیل زاد که به تاریخ 21 جون 2012۱۳ دلو ١٣٩١ نوشته شده می آورم. باید یاد آورشوم که این نامه توسط پژوهشگر وطندوست ما آقای لعل زاد، درلندن، به تاریخ 31 جانوری 2013 به فارسی بر گرداننده شده است.
...شما در نامه مورخ 25 می خویش ادعا کرده اید که نه شما و نه کدام شخص خارجی هیچگونه نقشی در طرح قانون اساسی افغانستان نداشته اید. شما تاکید کرده اید که من در گفتار خویش مبنی بر این که شما نقش بزرگی در ایجاد حکومت فعلی کابل داشته اید، اشتباه کرده ام اما نقش شما صرفنظر از چیزهای که گفته اید، بسیار مشخص است...
... اگر ادعا دارید که در آن دخالتی نداشتید؟ شما بحیث سفیر در افغانستان خدمت می کردید، زمانی که قانون اساسی تکمیل و تصویب گردید 2003 تا 2005 و قبل از آنهم بحیث نماینده خاص آمریکا در افغانستان بودید 2001 تا 2003. البته که شما دخالت داشتید...
... افغان های که عمدتا از بخش های شمال کشور بودند، به کمک ما دیکتاتوری طالبان را شکست داده و آنها را از کشور خویش بیرون راندند. این یک پیروزی تاریخی بود اما در اثر حوادثی که در جریان سال های پس از آن رخ داد، ما در طلوع یک عصر جدید صلح آمیز برای مردم رنجدیده افغانستان ناکام ماندیم. این ناکامی و شکست را می توان بطور مستقیم در ساختار حکومت و رهبران این ساختار ردیابی کرد که پس از آزادی بر بالای مردم افغانستان تحمیل گردید.
حکومتی را که ما در نصب آن کمک کردیم، با شیوه زندگی مردم افغانستان مناسب و سازگار نبود...

... یک سیستم نسبتا غیرمتمرکز فدرال می توانست هم با عنعنات ما و افغانستان سازگار باشد. درعوض، ما تمام تخم ها را در یک سبد گذاشتیم. یک اداره فوق العاده متمرکز حامد کرزی. اگر درست گفته شود، او در کنفرانس بن، دسامبر 2001 بحیث رییس اداره انتقالی نصب شد، بعد برای دو سال دیگر بحیث رییس موقت و حالا دوره دوم پنج ساله بحیث رییس جمهور انتخابی اما او رهبری نبود که در جریان یک پروسه افغانی ظهور می کرد. پشتیبانی شما و آمریکا از آقای کرزی در بن شروع شد و فضا را تغییر داد. قرار معلوم شما فراموش کرده اید که وقتی شاه سابق، ظاهرشاه حق انتخاب برای رییس حکومت موقت برای مشاورین برجسته خویش را داد، آنها ستار سیرت را با 11 رای در مقابل 2 رای برای کرزی که یک رای نیز از برادرش بود، انتخاب کردند. شما و آقای ابراهیمی بصورت خصمانه در مقابل سیرت مداخله کرده و اصرار کردید که فقط یک پشتون می تواند رییس جمهور باشد، و او را مجبور ساختید که صحنه را به نفع کرزی ترک کند...

... در اولین جرگه در جولای 2002، شما بازهم به طرفداری کرزی مداخله کردید، به خصوص وقتی معلوم شد که رهبران اتحاد شمال تقریبا می خواستند از شاه سابق بحیث رهبر حکومت انتقالی 18 ماهه پشتیبانی کنند. شما آنقدر در به قدرت رسانیدن آقای کرزی تلاش کردید که حتی خود شما یک کنفرانس مطبوعاتی دایر کرده و ادعا کردید که شما ظاهرشاه را متقاعد ساختید که صرفنظر کند، زیرا کرزی بطور آشکار در مقابل شاه سابق می باخت.

بازی های کوتاه مدت قدرت، پیامد های دراز مدتی داشته و با خنثی نمودن آن اتحاد، بعدا تقریبا غیرممکن بود که بتوان یک موسسه وسیع و عمیق افغانستانی ایجاد کرد که بتواند تمام جوامع افغانستانی را با هم متحد سازد. با تمرکز کامل قدرت سیاسی در وجود یک شخص در کابل، وضع به تباهی کشانیده شد...

...کرزی یک شخصی مربوط شما بوده و بصورت وحشتناکی ناکام شده است...
... اتحاد شمال که عمدتا نمایندگان ازبک ها، تاجیک ها، هزاره ها و ترکمن ها بودند طرفدار یک سیستم پارلمانی بودند که قدرت حکومت مرکزی را غیرمتمرکز ساخته و حقوق افغانستانی ها را حراست می کرد. آنها برای این نجنگیدند تا دیکتاتوری افراطی طالبان را با یک حکومت مستبد و فاسد تعویض کنند. آنها به خاطر این جنگیدند تا بطور مستقیم والی های ولایات و شهرداران خویش را انتخاب کنند.

شما زلمی و آقای ابراهیمی، تمام مساعی رهبرانی را خنثی کردید که واقعا در مقابل طالبان جنگیده بودند...
...نقش شما نه یک تسهیل کننده مصالحه بود، طوریکه شما در نامه خود برای من تشریح کرده اید. طوریکه تعداد زیاد نمایندگان برایم گفتند، شما یک پشتیبان ثابت مرکزی ترین سیستم ممکن و طرفدار کرزی بودید. شما و آقای ابراهیمی در واقعیت قانون اساسی را به دور یک شخصیت و یک جامعه تباری ساختید. بدتر ازهمه، قرار معلوم آنرا طوری اشتقاق کردید که با مقاصد پاکستان همخوانی دارد. اولین جرگه تقریبا به علت این عدم توافق هسته از هم پاشید. کرزی پیروز شد، زیرا پشتیبانی جامعه بین المللی یعنی پشتیبانی ما و شما را داشت.

با وجودی که این اتحاد شمال بود که با طالبان در هر میل افغانستان جنگیده بود و با کسانیکه ما یکجا با آنها به مقابله 9/11 برخاستیم. ما کرزی را بطور دوامدار پشتیبانی کردیم، پشتونی که در سالیان هجوم طالبان در پاکستان بسر برده و حتی آماده بود نقش سفیر طالبان در ملل متحد را بپذیرد، اگر حکومت طالبان به رسمیت شناخته می شد اما خوشبختانه که نشد...

... زلمی، دیکتاتوری قانون اساسی فعلی که در افغانستان حکم می راند، زمانی شکل گرفت که شما بازیگر عمده و حتی سفیر بودید. شما از آن به بعد، مانند دوست تان آقای کرزی، برای خودتان کارهای خوبی کردید. من توقع دارم کشف شود که او بهنگام خروج از افغانستان بطور شگفت آوری ثروتمند خواهد بود، به مجردی که دیگر حمایه قدرت نظامی آمریکا را نداشته باشد...

خلافت بعدی و ادامه همخونی
اکنون پس از یک دهه جنگ و ويرانی و سازندگی، دوران زمامداری آقای کرزی به سرآمده است و کوشش او برای ماندن در رياست جمهوری قانوناً ناممکن شده است. ولی او می خواهد جای خود را با این امید به کسی بدهد که شخصآ به صورت غیره مستقیم در اين منصب بتواند برخليفه جدید و مجلس نمایندگان و سنا يکجا فرمان براند. توجه کنيد که قصد من در این مضمون تبریه جنگسالاران، جنایتکاران و اسلامیست ها نیست. آقای کرزی با حلقه دورپیش خود کوشیده تا جنايتکاران کم نظيری که اکنون در تاريخ سیاسی کشور ما پر وبال می زنند به دور خود جمع نماید. سوانح و عمل کرد دستگاه سیاسی افغانستان کنونی رشو گیری و پول خوردن است. اگرچه با این عمل از حرمت وعظمت حکومت او کاسته شده است، لاکن همو، و حلقه آن همهء کشور را به تسلط خود درآوردند . از عواید میدان های هوایی گرفته تا گمرک ها، گاز، مس و غیره تا مواد مخدررا به چپاولگری دیوان سالاری قرار گرفته است.

در تمام دوایر دولتی افغانستان در دوران ریاست جمهوری دوم آقای کرزی از رتبه هفت بالاتر به لابی گری فرمان همین حلقه دیوانسالاری خلیفه، افراد جاهل، خادیست های خلقی و پرچمی تعین می شدند. از شایسته سالاری که یکی از نمادین ساختار ریاست جمهوری است در دوران آقای کرزی درحکومت افغانستان خبری نبود. جالب است که برخی از جنایتکارانی که روزی در جهنم تاريخ کشورمان خواهند شد، برخی از آنها به مثابه معاونین ریاست جمهوری کاندیدات شده اند. این افراد می خواهند دوباره بر کشورمان حکومت کنند و در مورد آينده آن تصميم به گيرند.

در آخر به یاد مقدمه کتاب داکتر شجاع الدین شفا افتادم که نوشته بود: ...خاصیت زندگی از سرگرفتن و نوساختن، عامل بزرگ حافظ تمدن ها در جهان ما است. هر ملتی که نتواند در دو راهه های مرگ و زندگی، خودش را با نیازهای بنیادی زمانی و مکانی تطبیق دهد، متوقف می شود، راکد می شود، فاسد می شود و آنگاه می میرد ولی اگر از این توانایی برخوردار باشد که در آنجا تجدید زندگی شرط زنده ماندن است زندگی را از سر گیرد، خواهد توانست به بقای خویش ادامه دهد.

داکتر لطیف طبیبی


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   ما از کی کم هستیم نمایندگان ما هم میلیاردر است حامد کرزی ،محمدکرزی ،جمیل کرزی ، فهیم قسیم ، حسین بچه فهیم. کریم خلیلی ،نبی خلیلی ، یونس نواندیش اینها از دستبردی و چپاولی ملیاردر شده اند. پول های آقایون در بانک های دوبی و ترکیه ذخیر است ولی میلیون انسان زیرفقر گرسنه غریب ،پای لج و 3 میلیون بیکار سر گردن از عدم پالیسی کاری این نماینگان در افغانستان است

>>>   از معلومات که دا کتر صاحب ارایه نمودید بسیارخوشحال شدم از شما تشکر میکنم.و اما از سیستم غیر متمرکز باز هم غربی ها برای جنگاندن سران استفاده می کرد.ند واز جنگهای سمت شمال در مقا بل طا لبان یاد کردیدکه بجاست ولی افسوس که افراد که از ایشان نام نمیبرم کار کردگی درست نداشتند .ودرحال که چوکیها اساس را هم در دست داشتندو نتوانستند یکتعادل را بوجود بیاورند.
پیروز

>>>   از تحلیل ای جناب معلوم میشود که اقایی لطیف طبیبی داکتر است نه دوکتور !!!
م ر ر ا


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است