| هرگونه تعامل با نهادهای اطلاعاتی یا سیاسی پاکستان اگر با هدف ایجاد بیثباتی باشد، احتمالاً بیش از آنکه سودی داشته باشد، آسیبزا خواهد بود | ||||
| تاریخ انتشار: ۱۷:۴۵ ۱۴۰۴/۹/۱۳ | کد خبر: 178463 | منبع: |
پرینت
|
|
افغانستان در آینه سیاستهای اسلامآباد: گذشتهای سنگین، آیندهای نامعلوم؛
روابط افغانستان و پاکستان در چند دهه گذشته پر از پیچیدگیهایی بوده که هنوز هم سایه آن بر سیاست و امنیت منطقه سنگینی میکند. بسیاری از مردم و تحلیلگران افغان معتقدند که بخشی از بحرانهای افغانستان، ریشه در سیاستهایی دارد که اسلامآباد در دورههای مختلف دنبال کرده است. مرور چند مورد مهم، تصویر روشنی از این نگرانیها به دست میدهد.
۱. فشار بر دولت داود خان از مسیر حمایت از مخالفان؛
در دهه پنجاه خورشیدی، زمانی که سردار محمد داود خان تلاش میکرد سیاست خارجی مستقلتری را دنبال کند، پاکستان با پناه دادن به مخالفان او سعی داشت بر کابل فشار وارد کند. این سیاست عملاً شکاف میان دو کشور را عمیقتر کرد و به یک رقابت امنیتی تمامعیار دامن زد.
۲. مدیریت کمکهای خارجی در دوران جهاد؛
در جریان جنگ سرد، پاکستان مسیر اصلی انتقال کمکهای کشورهای غربی و عربی برای مجاهدین بود. اما بسیاری از جهادگران و ناظران میگویند بخش زیادی از این کمکها در چارچوب منافع امنیتی و سیاسی پاکستان هزینه شد. سهم واقعی مجاهدین و مردم افغانستان، کمتر از آن چیزی بود که انتظار میرفت و این موضوع بعدها پیامدهای جدی بر ساختار قدرت و تداوم جنگ گذاشت.
۳. نقش اسلامآباد در شکلگیری حکومتهای دور از واقعیتهای افغانستان؛
در اوایل دهه هفتاد خورشیدی، پاکستان با استفاده از شبکههای نفوذ خود میان گروههای مجاهدین، طرح حکومتی را در راولپندی پیش برد که از دید بسیاری از تحلیلگران با واقعیتهای اجتماعی افغانستان سازگار نبود. این مدل بیشتر بر محاسبات ژئوپولیتیک پاکستان استوار بود تا نیازهای جامعه افغان، و همین امر به اختلافات و رقابتهای درونی میان نیروهای ضدشوروی دامن زد.
۴. انحلال ارتش ملی و انتقال داراییهای نظامی افغانستان؛
پس از سقوط دولت نجیبالله و پیروزی مجاهدین، نفوذ پاکستان در تحولات داخلی افغانستان بهگونهای پیش رفت که یکی از نخستین پیامدهای آن از میان رفتن ساختار ارتش ملی بود؛ نهادی که میتوانست نقش مهمی در ثبات کشور ایفا کند. از سوی دیگر، بخشهایی از تجهیزات و ذخایر نظامی افغانستان از کنترل داخلی خارج شد و پاکستان با دسترسی به تجربیات و فناوریهای شوروی و غرب، توانست صنایع نظامی خود را تقویت کند.
۵. نقش پاکستان در ظهور طالبان؛
پس از تضعیف حکومت مجاهدین، پاکستان به حامی اصلی گروه طالبان تبدیل شد. این حمایت، چه در سطح لجستیکی و چه سیاسی، به شکلگیری نیرویی انجامید که سالها بر جنگ و سیاست افغانستان تأثیر گذاشت و هنوز هم سایه آن از بین نرفته است.
۶. مداخله در دوره جمهوری و احیای شبکههای مسلح؛
در دوران جمهوری اسلامی افغانستان نیز نقش پاکستان در احیای گروههای مسلح ـ بهویژه طالبان ـ بارها مورد انتقاد قرار گرفت. حتی در روزهای منتهی به سقوط جمهوری، گزارشهایی وجود داشت که نشان میداد اسلامآباد در رویدادهای میدانی و عقبنشینی جبهات ضدطالبان نقش داشته است.
با نگاه به این پیشینه، بسیاری از کارشناسان باور دارند که سیاست پاکستان نسبت به افغانستان بیشتر بر اساس محاسبات امنیتی و نیازهای داخلی خودش شکل میگیرد تا خیرخواهی برای مردم افغانستان. امروز هم اسلامآباد تلاش میکند بخشی از بحرانهای داخلی خود را به محیط بیرونی منتقل کند و افغانستان، به دلیل بیثباتی طولانیمدت، یکی از آسیبپذیرترین نقاط برای این سیاستها است.
برای افغانستان، هرگونه تعامل با نهادهای اطلاعاتی یا سیاسی پاکستان اگر با هدف ایجاد بیثباتی باشد، احتمالاً بیش از آنکه سودی داشته باشد، آسیبزا خواهد بود. تجربه تاریخی نشان میدهد که بیثباتی در نهایت به زیان مردم افغانستان تمام میشود، نه به نفع آنها.
علی تقوایی