| تاریخ انتشار: ۱۲:۵۰ ۱۴۰۴/۹/۱ | کد خبر: 178378 | منبع: |
پرینت
|
|
یک نکتهٔ شگفت در جامعهی ما این است که هرگاه سخن از تبعیض قومی به میان میآید، برخی از دوستان پشتون ناگهان حساستر از همه میشوند؛ چرا؟
همینجا به تناقضی خندهدار میرسیم. اگر پشتونهای ما برای پشتونهای پاکستان ابراز همدلی و همسرنوشتی کنند، نامش غیرت قومی و افتخار تاریخی است. اما اگر ما با فارسیزبانهای تهران، دوشنبه یا خجند احساس نزدیکی کنیم، ناگهان لقب «مزدور» و «بیگانهپرست» بر پیشانیمان مینشیند. این بازی دوگانه تا کی قرار است با هزینه دادن اقوام دیگر ادامه پیدا کند؟
پشتونها آزادانه میتوانند شبکههای قدرتشان را بر اساس پیوند قبیلهای بنا کنند؛ این عمل نه فقط نکوهیده نیست، که «حرفهای»، «عقلانی» و «در خدمت ثبات» معرفی میشود. اما اگر دیگران همان کار را بکنند، میشوند قومپرست و مایهٔ تفرقه! منطق را ببینید.
میتوانند زبان خویش را بیهیچ پشتوانهٔ علمی بر سردر دانشگاهها و ادارهها بنشانند و نامش را «تحکیم وحدت ملی» بگذارند. اما ما اگر بخواهیم به زبان خود بنویسیم، میشود «تهدید هویت ملی». تناقضی گویا و بیپردهتر از این نمیتوان یافت.
روزگاری است که یک قوم حق دارد به نام وطن، منافع و رسم و رسومات قومی خویش را قانونِ نانوشتهٔ کشور اعلام کند، و دیگران باید نقش تماشاگرانی را بازی کنند که حتی اجازهٔ آه کشیدن هم ندارند. در چنین فضایی، کنایه دیگر لازم نیست؛ خود واقعیت به اندازهٔ کافی تیز است.
اگر قومگرایی، و یا هر گرایش دیگری سبب تأمین عدالت میشود، مادامی که این گرایش منجر به تأمین عدالت شود، باید به آن گرایش پیوست. هرچه که میخواهد باشد!
سایه نویس