| طالبان و آی اس آی، نقش اصلی در مهندسی داعش دارند. بزرگسازی تهدید، استفاده از منابع نامعلوم، تزریق اضطرار، خلق ابهام، تبدیل یک خبر عادی جنایی به یک بحران امنیتی و اطلاق هویت امنیتی به یک واقعه معمولی... | ||||
| تاریخ انتشار: ۱۲:۰۲ ۱۴۰۴/۹/۱ | کد خبر: 178376 | منبع: |
پرینت
|
|
اتاق سیاه روایت: چگونه تهدید داعش بر فضای ذهنی مخاطبان تزریق می شود؟
جنگ امروز تنها در میدان نبرد جریان ندارد؛ میدان اصلی، جنگ روایتها است. در این میدان خاموش اما پرهیاهو، قدرتهای بزرگ، بازیگران منطقه، سرویسهای استخباراتی، طالبان و گروههای تروریستی مانند داعش، همزمان هم بازیگرند و هم طراح صحنه. روایتسازی، اتهامپراکنی و مهندسی افکار عمومی، ابزارهاییاند که هر بازیگر برای شکلدهی به واقعیت امنیتی منطقه به کار میبرد.
در ساختار امنیتی آسیای جنوبی و مرکزی، جغرافیا به میدان رقابت چند لایه سرویسهای استخباراتی تبدیل شده است؛ جاییکه خلاهای امنیتی، شکافهای ژیوپلیتیکی و مرزهای متخلخل، فضای مناسب برای دخالت بازیگران دولتی و غیردولتی فراهم کردهاند. نیروی نیابتی، جنگ روانی، تولید تهدید مصنوعی، جعل فوریت امنیتی، و ساختن دشمنان تازه برای اهداف مشخص، بخشی از روندهای ثابت در این فضا هستند.
داعش در جغرافیای ما نه یک سازمان خطی، بلکه یک «سیستم سلولی ارتجاعی» است؛ ساختاری که با کشتهشدن رهبران، تضعیف نمیشود بلکه به شکل خودکار بازیابی میشود. داعش ترکیبی از هستهها و شبکههای پراکنده است که تحت یک پرچم ساماندهی میشوند تا برای قدرتهای مختلف قابل استفاده باشند. به همین دلیل، هرگونه کشتهشدن، تنها بخشی از چرخه است نه پایان تهدید. این ساختار دقیقاً برای همین طراحی شده: قابلیت احیا، قابلیت نفوذ، قابلیت تغییر مکان و قابلیت بازتنظیم سریع.
قدرتهای بزرگ و منطقهای از این ساختار سیال بهرهبرداری متفاوت میکنند. غرب و قدرتهای فرامنطقه از کارت داعش برای بازتعریف نقش امنیتی خود در آینده منطقه استفاده میکنند. محور شرق، با تکیه بر همین تهدید، عملیات امنیتی گسترده و سیاست غربزدایی خود را توجیه میکند. کشورهای همسایه، از این کارت برای دخالت در روایت امنیتی افغانستان بهره میگیرند. طالبان نیز با تکیه بر نام داعش، تولید اضطرار مصنوعی میکنند تا خود را تنها نیروی «مسوول امنیتی» معرفی کرده و مشروعیت لازم برای بقای سیاسیشان را کسب کنند.
در این شرایط، کشتهشدن رهبران داعش به «سوخت روایتی» تبدیل میشود. خبر بهگونهای منتشر میشود که مخاطب فوراً روی فرد کشتهشده تمرکز کند؛ بدون اینکه پرسیده شود این عملیات چرا اکنون؟ توسط چه بازیگری؟ با کدام هدف؟ و در کدام سناریوی امنیتی انجام شده است؟ روایت امنیتی بهجای پرداختن به دلایل اصلی، در سطح احساسی نگه داشته میشود تا مردم تصور کنند تهدید کم شده، در حالی که ساختار اصلی داعش پابرجا است و تنها وارد فاز تازهای شده است.
رسانههای طالبان و رسانههای تغذیهشده از آی اس آی، نقش اصلی در این مهندسی دارند. بزرگسازی تهدید، استفاده از منابع نامعلوم، تزریق اضطرار، خلق ابهام، تبدیل یک خبر عادی جنایی به یک بحران امنیتی، و اطلاق هویت امنیتی به یک واقعه معمولی، بخشی از همین روند امنیتیسازی هستند. با این روش، عامل امنیتیساز انحصار کامل روایت را بهدست میگیرد، هر تحلیل مخالف را خنثی میکند و تهدیدی را برجسته میسازد که در واقع بخشی از طراحی خودش است.
کشتهشدنهای زنجیرهای رهبران داعش خراسان، پایان تهدید نیست؛ تغییر فاز تهدید است. تغییری که در اتاقهای فکر امنیتی شکل میگیرد و هدفش مدیریت جریان روایت، تنظیم بازتاب عمومی، و جهتدهی به برداشت منطقهای و بینالمللی از میزان تهدید است. پاکستان، با روایت رسمی خود، این فاز را به نفعش استفاده میکند و اعلام میکند که تی تی پی و داعش از خاک افغانستان تغذیه میشوند؛ روایتی که دقیقاً در چارچوب امنیتیسازی تهدید و جابهجایی بار مسوولیت تعریف میشود.
در مجموع، صحنه داعش، صحنه یک تهدید طبیعی نیست؛ صحنه مدیریتشدهای است که هر بازیگر با آن نقش امنیتی مورد نظر خود را میسازد. در این میدان، مرگ یک رهبر، پایان یک داستان نیست؛ آغاز روایت تازه است. در حالی که داعش عملا انکار می شود، روایت تهدید و ترس از آن، همچنان بر فضای ذهنی مخاطبان، مستولی است. این روایت پردازی ها، نتیجه یک بازطراحی به دقت سازماندهی شده است که هر بازی گر امنیتی در سطوح مختلف، از آن بهره می برند تا روایت مطلوب خود را به میدان بیاورند.
عبدالناصر نورزاد