| احزاب راستگرای آلمانی، بر رفتار و باورهای فرهنگی مهاجران تمرکز کرده و از آن بهعنوان نشانهای از ناتوانی پناهجویان در تطبیق با جامعهی آلمان یاد میکنند | ||||
| تاریخ انتشار: ۱۳:۱۹ ۱۴۰۴/۸/۲ | کد خبر: 178216 | منبع: |
پرینت
|
|
ما(پناهجویان) و توهم ما و دین ما از همه بهتریم؛
در بسیاری از کشورهایی که پناهجویان در آن اقامت دارند، از جمله آلمان، مسالهی ادغام اجتماعی هنوز بهدرستی حل نشده است. این موضوع بهویژه در میان مهاجران افغانستانی، که شمارشان در آلمان به نیم ملیون نفر میرسد. چهرهی پیچیدهتری دارد. ما در واقع جسم خود را به این کشور رساندهایم، اما ذهن و رفتارمان اغلب هنوز در همان نظام فکری و فرهنگی و سنت زده ای باقی مانده که در سرزمین خود به آن عادت داشتیم و یا به ارث برده بودیم.
من نمیخواهم گذشته کسی را نقد کنم یا قضاوتی دربارهی آنچه بوده انجام دهم، اما باید بپذیریم که در کشوری با جمعیت ۸۵ میلیونی، ما توان و وظیفهی تغییر فرهنگی جامعهی میزبان را نداریم. هیچ نهادی، انجمن و سازمانی هم از ما نخواسته است که دیگران را به پذیرش دین، آیین یا سبک زندگی خود دعوت کنیم.
ما مسوول رفتار یا باور دیگران نیستیم؛ مسوول شراب نوشیدن یا ننوشیدن کسی نیستیم، همانطور که دربارهی حلال یا حرام بودن گوشت خوک هم تصمیمگیرنده نباید باشیم.
به من و شما چه ربطی دارد که خوردن گوشت خوک چهره آلمانی ها را در بزرگسالی زشت میکند؟ کدام یک از ما متخصص تغذیه و سلول شناسی هستیم؟
اصرار بر اینکه تنها «الله» خدای حقیقی است یا تنها دین ما راه درست را نشان میدهد، در یک جامعهی چنددینی و سکولار، نه تنها کمکی به شناخت و پذیرفتن ما نمیکند، بلکه فاصلهها را عمیقتر میسازد. هر دینی منطق درونی و تاریخ فرهنگی خود را دارد، و تحمیل باور، بیاعتمادی میآورد. چنانچه متاسفانه کار به جایی رسیده که هر جا هر حرفی میزنید، مخاطب آلمانی پس از جستجوی اینترنتی حاضر به پذیریش آن میشود.
واقعیت این است که در زندگی روزمره، کمتر پیش میآید گروهی آلمانی در جمع خود، یک شهروند افغانستانی یا ایرانی و... را بپذیرند. حتی در محیط کار نیز این ارتباطها محدود و سطحی باقی میمانند. من نمیگویم این رفتار درست یا نادرست است؛ این بخشی از فرهنگ آلمانیهااست که بر فردیت، استقلال و مرزهای مشخص در روابط اجتماعی تأکید دارد. ولی رفتار ما هم بی تاثیر نیست.
کودک آلمانی از همان سالهای مدرسه میآموزد که حق انتخاب دارد و مسوول تصمیم گیری های خودش است. حالا اگر فردی با فرهنگ و دین متفاوت، از بیرون به او بگوید چه کاری درست و چه کاری نادرست است، طبیعی است که این توصیه را نوعی دخالت تلقی کند. همین تفاوتهای ظریف در درک و برخورد، در طول زمان شکافی عمیق میان «آلمانیها» و «بیگانگان» ایجاد میکند.
احزاب راستگرای آلمانی، مانند AfD، از همین شکاف فرهنگی بیشترین بهرهبرداری را میکنند. آنان بر رفتار و باورهای فرهنگی مهاجران تمرکز کرده و از آن بهعنوان نشانهای از ناتوانی پناهجویان در تطبیق با جامعهی آلمان یاد میکنند.
متاسفانه خیلی از ما فرآیند ادغام را تنها تا نیمه طی کردهایم. کمی زبان آموختهایم، اما ارتباط فرهنگی و اجتماعی خود را با جامعهی میزبان شکل ندادهایم. همچنان در دایرهی محدود جامعهی خودمان ماندهایم و نقش «مهمان» را بازی میکنیم، نه «شهروند».
اگر هدف ما ساختن آیندهای آرام و محترمانه در کشوری دموکراتیک برای خودمان و فرزندانمان است، باید در گام نخست بپذیریم که ادغام به معنای از دست دادن هویت نیست، بلکه به معنای درک و احترام متقابل است. ما نیامدهایم تا میزبان خود را به راهی که درست میدانیم هدایت کنیم، بلکه آمدهایم تا در کنار او زندگی کنیم، یاد بگیریم و سهمی از آرامش و نظم این جامعه را بسازیم.
وقتی به یک آلمانی میخواهید تحمیل کنید که میوه های افغانستان، هوای آن کشور، فرهنگ و رسم و آیین و... آن کشور خیلی از آلمان بهتر است، اگر رو در رو به شما نگوید، بعدا به همکارش میگوید؛ خوب چرا آمدی اینجا؟ دعوت نامه ما را قبول نمی کردی.
رفقا نه ناراحت شوید و نه هم گارد بگیرید، هدف من و خیلی از ما این است که شیشه ترک خورده تصویر جامعه پناهجویان را بازسازی کنیم.
حمید آریارمن
>>> آلمان پس از ختم جنگ دوم جهانی مستعمره آمریکا و اسرائیل شد. الان آلمان 80 سال است که مستعمره امریکاست.
در آلمان (و متباقی کشورهای اروپایی) تا کسی غلام اسرائیل و صهیونیست نباشد دستش به چوکی قدرت نمی رسد.
آلمان و ژاپن تا زمان ....امریکا مستعمره امریکا باقی خواهد ماند.