تاریخ انتشار: ۱۹:۵۳ ۱۴۰۴/۷/۹ | کد خبر: 178075 | منبع: |
پرینت
![]() |
در وصف دولت فراگير سال ها است مي شنويم، تجارب بجا مانده از دولت هاي فراگير يا همان دولت با قاعده وسيع در افغانستان، توصيف و تعريف توزيع ارتجاعي قدرت بود كه سران جريان هاي سياسي قومي و تنظيمي با سؤء استفاده از ادرس مردم و جايگاه اقوام شريف كشور و جناح هاي سياسي مرتبط به احزاب داراي كركتر قومي، به مقام و پست هاي دست يافتند كه نتيجه آن ظهور جزاير قدرت نامشروع، بروكراسي مزمن، كليپتوكراسي "حكومت فاميلي" و نيپتوكراسي يا ساختارهاي ضدملي بوده و موجب شد تا مشتی از عناصري فريبكار زير پوشش داعيه قومي و گروهي به ثروت هاي بي حساب و قدرت غيرقابل كنترول دست يابند.
دولت فراگير با ظاهر وجاهت يافته و چهره حق بجانب خود در طي بيست سال گذشته به حكومت خانواده هاي نخبگان خودخوانده مبدل و كشور را بسوي ضعف حاكميت، بي ثباتي، فساد كم سابقه هدايت و در نتيجه علي رغم حضور قدرتمند حاميان خارجي به شكست مضحكي مواجه،كه نتيجه آنرا فرد فرد ساكن وطن با گوشت و پوست احساس مي نمايد.
ادعاي مبني بر اينكه گويا حكومت فراگير منتج به صلح ميگردد، آنهم از مايك تريبون كه بي گمان به شدت بسود ديگران كنترول ميگردد و از زبان آنانيكه يكي از فيگورهاي شامل در دولت هاي فراگير گذشته بوده و سابقه خدمات اين خادمان قدرت هاي پوشالي مافيايي به وضوح معلوم است، در حقيقت نمك پاشي به زخم هاي مردماني است كه در داخل و خارج وطنش در آوارگي و بي پناهي بسر مي برند و هيچ اميدي براي فرداي بهتر ندارند.
به باورم واقعبينانه است اگر از كاربرد ادبيات آميخته با تجارب تلخ و اصطلاحات چون دولت فراگير پرهيز و در عوض از دولت و حاكميتي نامبرد كه مبناي مشروعيت آنرا اراده و خواست واقعي مردم تشكيل داده و مردم با آگاهي از اينكه ليدران و رهبران تحميلي چه بلاي به سرنوشت آنها آوردند، جدا از مدعيان قدرت موروثي، سرنوشت و راه آينده شان را ترسيم نمايند.
عبدالاحمد فیض