نشست سران کشورهای اسلامی در قطر برای محکومیت حملۀ اسراییل بر این کشور در حالی انجام شد که کشور قطر بزرگترین پایگاه نظامی امریکا در خاور میانه است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۸ ۱۴۰۴/۶/۲۶ | کد خبر: 177975 | منبع: |
پرینت
![]() |
کارشناس امریکایی مطالعات اسلامی، "مارشال هاجسون" می گوید در دوصد سال گذشته چیز جداگانه ای به نام جهان اسلام وجود نداشته است. جهان اسلام در این مدت از لحاظ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی وابسته به اروپا و امریکا است.
البته واقعیت چنین است؛ نه تنها جهان اسلام و مسلمانان در دنیای معاصر نقش و تأثیری در تحولات سیاسی واجتماعی و پیشرفت های علمی جهان ندارند بلکه دگرگونی و تحولات درونی جوامع و کشورهای آنها متأثر از جوامع و کشورهای مسیحی غرب است.
جهان اسلام حتی از لحاظ فرهنگی و دینی دنیای یکصدا و همسو نیست. هرچند جهان اسلام از نظر موقعیت جغرافیایی و منابع انرژی در دنیای امروز بسیار با اهمیت است. بیشتر از هفتاد درصد ذخایر نفت جهان و پنجاه درصد ذخایر گاز در سرزمین های اسلامی قرار دارد. کشورهای نفت خیز مسلمان در خلیج فارس66 در صد کل ذخایر نفت و 30 درصد ذخایر گاز جهان را دارند. این حوزه 25 در صد نفت خام جهان را تولید میکند. در حالی که گاز ترکمنستان نیز ذخایر بزرگ گاز جهان را میسازد. ارزش سالانه مبادلات کالا در کشورهای اسلامی به بیش از یک هزار ملیارد دالر میرسد. جمعیت مسلمانان جهان بیش از یک ملیارد و ششصد میلیون تن تخمین میشود که در 208 کشور جهان به سر می برند.
شصت درصد مسلمانان جهان در قارۀ آسیا و بیست درصد در قاره افریقا و شرق میانه زندگی دارند. از سیصد تا چهارصد میلیون مسلمان در کشور های مختلف به عنوان اقلیت های اجتماعی و مذهبی ساکن هستند. در قاره اروپا 40 میلیون مسلمان زندگی می کنند که پنج درصد نفوس اروپا و دو درصد جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل میدهند. و در ایالات متحده امریکا بیش از پنج میلیون مسلمان وجود دارد که 0,9 در صد جمعیت امریکا را می سازند.
بزرگترین نهاد رسمی دنیای اسلام "سازمان کنفرانس اسلامی"(او آی سی) است که در جهت اتحاد کشورهای اسلامی در می 1971 ایجاد شد. این سازمان به شمول فلسطین 57 عضو دارد که شامل کشورهای اسلامی عرب و غیر عرب آسیایی و افریقایی، کشور اروپایی البانیا و سورینام کشوری از قاره امریکا میشود.
اما سازمان کنفرانس اسلامی برغم ظرفیت های تأثیر گذار کشورهای اسلامی از منظر موقعییت جغرافیایی و منابع معدنی، نقش و جایگاه در خورتوجه در مناسبات قدرت جهان ندارد. این سازمان هیچگاه بر مبنای اهدافش نه همسویی و وحدت کشورهای اسلامی را تأمین کرد و نه به هیچ موفقیتی در حل معضلات مسلمانان جهان دست یافت. نه مشکل فلسطین را حل کرد، نه به داد مسلمانان بوسنی و هرزگوین رسید، نه جلو حملات نظامی دولت های غربی و شرقی را بر کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان گرفت و نه کارآیی و مؤثریت خود را در بحران ها و مشکلات دنیای اسلام و مسلمانان نشان داد.
ناتوانی سازمان کنفرانس اسلامی و در مجموع ضعف و ناکامی کشورهای اسلامی و جوامع مسلمانان ریشه در کجادارد؟
معضل دنیای اسلام و مسلمانان چیست؟
چالش های جهان اسلام کدام هاهستند؟
1- تفرقه و تعارض درونی؛
دنیای اسلام برخلاف نام واحدی که حکایت از دین واحد دارد، دنیای تفرقه و تعارض داخلی است. طیف گوناگونی از اندیشه و باورهای اسلامی در عرصه های مختلف حیات از عرصۀ مذهبی و فقهی تاعرصۀ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در جهان اسلام وجود دارد.
اختلاف و تعارض شیعه و سنی چه از منظر مذهبی و چه از زاویۀ سیاسی بسیار عمیق و گسترده است. در حالی که شیعه(مذهب امامیه)امامت را از اصول دین اسلام تلقی می کنند و تعیین امامان را وحی الهی می پندارند، مذهب اکثریت سنی آنرا منطبق با شریعت نمیدانند. حتی احزاب افراطی اسلامی سنی چون القاعده و متحدین شان، شیعه را مسلمان تلقی نمی کنند و آنهارا واجب القتل می شمارند. ابومصعب زرقاوی فرمانده القاعده در عراق که در جون2006 عیسوی کشته شد در فبروری سال2004 در نامه ای به اسامه بن لادن نوشت:
«خطرشیعه بزرگتر از خطر امریکایی ها است و یگانه راه ضربه زدن به مذهب، ارتش و فعالین آنها، دست زدن به انفجارات پی در پی میان آنهااست تا مطیع شوند.»
چندگانگی دنیای اسلام در عرصۀ نظام سیاسی یکی دیگر از جنبه های تفرقه و تعارض دنیای اسلام است. در دنیای اسلام نظام های متفاوت سیاسی و زمامداران مختلف با سیاست و عملکرد ناهمسو حاکمیت دارند.
اختلاف بر سراراضی و مرزها یکی از اختلافات جدی شماری از کشورهای اسلامی شمرده میشود که منازعات بسیار خونینی را نیز در پی داشته است. هر چنداین اختلاف زاییده ای دوران استعمار اروپایی در قرن نوزدهم و بیستم تلقی میشود، اما مسلمانان نتوانستند به راه حل مسالمت آمیز این اختلافات دست یابند. صرف نظراز عوامل دیگری که موجب اشتعال آتش جنگ میان کشورهای مسلمان درنيمه دوم قرن بیستم شد، اختلاف مرزی وارضی در ظاهر عامل اصلی جنگ های خونین مسلمانان و کشورهای اسلامی باهم بود. جنگ هشت ساله میان عراق وایران دردهۀ هشتاد، جنگ و در واقع تجاوز نظامی دولت عراق به رهبری صدام حسین علیه کویت، جنگ میان کشورهای مراکش و الجزایر در سال1963،اختلاف مزمن بر سر مرز دیورند میان افغانستان و پاکستان، اختلافات مرزی و ارضی میان ایران و امارت متحده عربی بر سر سه جزیره در خلیج فارس و... نمونه هایی از اختلاف متذکره هستند.
از لحاظ تعلقات ملی، قومی، زبانی و نژادی نیز تفرقه های شدیدی در جهان اسلام وجود دارد. این افتراق و اختلاف هم در میان کشورها و ملت های مختلف مسلمان چون: عرب، بربر، ترک، فارس، کرد، و غیره موجود است و هم میان ملت هاواقوام مختلف در داخل کشورها و جوامع مسلمان سایه افگنده است.
ریشه هاو انگیزه های اختلاف درونی مسلمانان؛
ریشه های اختلاف درونی مسلمانان که یک اختلاف تاریخی و دوامدار است در گام نخست به مؤلفه های داخلی بر می گردد؛ علی رغم آنکه عوامل مختلف بیرونی در این تفرقه تأثیر گذار است.
در نگاه به اولین مؤلفه ای درونی اختلاف، تعبیر و برداشت متفاوت مسلمانان و در واقع نخبگان و علمای دینی مسلمان در طول تاریخ اسلام از نصوص و منابع اسلامی نمایان می شود. آیا این تعبیر و برداشت متفاوت به فهم و درک متفاوت نخبگان و علمای دینی و دیدگاه مختلف آنها از نصوص و منابع برمی گردد و یا وجود تفاوت در این منابع منتج به تفرقه و ناهمسویی می شود؟ پاسخ به این پرسش و بیرون رفت از معضل برخاسته از آن در میان مسلمانان و جوامع اسلامی امر دشوار است. دشواری این امربه این نکته برمی گردد که چگونه میتوان این معضل را در عوامل و زمینه های اصلی اختلاف و افتراق برطرف ساخت؟
اگر معرفت و درک یکسان از تعالیم واحکام دینی در رویکرد به نصوص و منابع اسلامی و سپس توافق بر سر تمامی مسایل، راه حل این معضل باشد، چنین راه حلی دست نیافتنی به نظر میرسد. زیرا نه تنها که در تاریخ سیاسی اسلام و مسلمانان این درک واین راه حل شکل نگرفت، بلکه بخشی از تاریخ سیاسی اسلام از ناهمسانی فهم و معرفت دینی، از برداشت و تفسیر مختلف و متعارض منابع دینی و از باور به تعدد منابع و مراجع دینی به ویژه میان دو فرقۀ اصلی اهل سنت و شیعه بوجود آمد.
اگر دیدگاه و تفسیر متفاوت از نصوص و منابع به عوامل مختلف پیوند داده شود، برخی از نویسندگان و تاریخ نگاران ابهام و اختلاف در منابع را یکی از مؤلفه هایی تلقی می کنند که زمینه رادرجهت آرای متفاوت و متعارض هموارمی کند.
نکتۀ دیگری که یکپارچگی جهان اسلام را نامحتمل میسازد به تأثیر پذیری مسلمانان از عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی جوامع سنتی و بومی خودشان بر میگردد. تأثیر گذاری و اختلاط ویژگیهای تاریخی و اجتماعی جوامع مسلمان با معارف وآموزه دینی تفاوت های مشهودی را در این جوامع بوجود آورده است.
منافع و مصالح متفاوت کشورهای اسلامی، ملت ها واقوام مسلمان در عرصه های مختلف حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عامل دیگر در جدایی و ناهمسویی جهان اسلام و جوامع مسلمان است.
2- عقب ماندگی؛
درحالی که مسلمانان درسده های تاریک میانه، تمدن واقتدار داشتند و این تمدن یکی از عوامل ظهور رنسانس در اروپا و جهان غرب بود، چرا مسلمانها پس از آن در تمام عرصه های حیات از دنیای غرب عقب ماندند و بخش بزرگی از دنیای اسلام دراستیلا واشغال کشورهای غربی قرار گرفت؟
علی رغم آنکه تا آغاز نیمۀ دوم قرن بیستم عیسوی بسیاری از کشورهای اسلامی به استقلال سیاسی دست یافتند اما هرگز نتوانستند به عنوان جوامع و کشورهای مستقل در عرصه های مختلف حیات تبارز کنند. کشورهای اسلامی همچنان پس از استقلال در ورطۀ پسمانی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گرفتار ماندند و نتوانستند خود را از این منجلاب بیرون کنند.
نقش مسلمانها با حدود دو میلیارد جمعیت در تمدن امروز بشر بسیار ناچیز و حتی نامشهود است. تمام آثار و محصولات امروز در عرصه های مختلف حیات انسانی از پیشرفت در عرصۀ علم طب تا تکنولوژی و میدان دانش علوم انسانی واجتماعی متعلق به جوامع غربی و مسیحی است.
از میان جمعیت مسلمانان جهان نیم آن بیسواد و یا بسیار کم سواد هستند. زنان در این میان بیشترین قشر بیسواد را در کشورهای اسلامی تشکیل میدهند. به حدی که در بسیاری ازکشورهای اسلامی بیش از شصت در صد و حتی نود در صد زنان بیسواد هستند. درمناطق قبیله ای پاکستان تنها 3 تا5 درصد زنان سواد دارند و آمار زنان باسواد در کل کشورها تا پانزده درصد میرسد. نصف زنان در کشورهای عربی سواد ندارند.
نکتۀ شگفت آور این است که جوامع اسلامی و مسلمانان نسبت به اسلام به عنوان دین خود در ناآگهی و بیسوادی به سر میبرند. اکثریت مسلمانان جهان از معنی و مفهوم آنچی که در ادای عبادت روزانه(نماز)انجام می دهند چیزی نمیداند.
بسیاری از کشورهای اسلامی در فقر و عقب ماندگی به سرمیبرند وشماری هم فقیر ترین کشور های جهان را تشکیل میدهند. فقیر ترین کشورهای دنیا ایتوپیا، سرالئون، افغانستان، کمبودیا، سومالیا، نیجریه، پاکستان و موزمبیق است که شش کشور فقیر دنیا، کشورهای اسلامی هستند. از میان کشورهای اسلامی عضو کنفرانس اسلامی درآمد سرانۀ 45 کشور کمتر از یک هزار دالر امریکایی است. سطح زندگی 35 میلیون جمعیت مسلمان اروپا پایین تر از تمام پیروان ادیان دیگر است.
3- وابستگی؛
وابستگی بسیاری از کشورهای اسلامی به دنیای غرب در عرصه های مختلف زندگی یکی دیگر از چالش ها و واقعیت های نهفته در دنیای اسلام است. این وابستگی نه تنها پهنه های اقتصادی، نظامی و علمی را در بر می گیرد، بلکه شامل امنیت و حقوق انسانی و اجتماعی و شامل استقلال سیاسی و تمامیت ارضی شماری از کشورها وجوامع مسلمانان می شود. به این معنی که برخی از کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان در حفظ استقلال، تمامیت ارضی، امنیت و حقوق انسانی و اجتماعی شان اتکا به همکاری و حمایت غرب دارند.
نکتۀ شگفت آور این است که بعضی از ثروتمند ترین کشورهای مسلمان به خصوص کشورهای نفت خیز عربی که مهد ظهور اسلام هستند با حضور نظامی امریکا در خاک وآب خود احساس امنیت می کنند.
امروز ایالات متحده امریکا در کشورهای اسلامی و عربی: عربستان سعودی، کویت، بحرین، عمان، قطر عراق، اردن و ... پایگاه و نیروی نظامی دارد. و شگفت آور تر اینکه، این کشورهای ثروتمند عربی مسلمان علی رغم وابستگی خود به امریکا و ایجاد پایگاه نظامی امریکا در خاک خود برای تامین امنیت، نتوانسته اند امنیت خود را تامین و تضمین کنند. حملۀ اخیر اسراییل به قطر این واقعیت را نشان داد.
نمونه های بیشتری از وابستگی کشورها و جوامع مسلمان در عرصه امنیت، استقلال، تمامیت ارضی و حتی حقوق مدنی و اجتماعی به کشورهای غربی، قابل مشاهده و مطالعه است. جامعۀ کرد عراق و کشور کویت در دهۀ نود قرن بیستم عیسوی، کشور مسلمان بوسنیا هرزگویین و جامعۀ مسلمان کوسوو شامل این نمونه ها می شوند.
کشورهای بزرگ و مهم اسلامی پاکستان ومصر نیز در وابستگی های معینی به ایالات متحده امریکا و دنیای غرب به سر میبرند. وابستگی پاکستان به ایالات متحده امریکا در طول بیش از نیم قرن تشکیل این کشوربه حدی است که احمدرشید نویسنده و پژوهشگر پاکستانی اضمحلال پاکستان را با گسستِ این وابستگی پیش بینی میکند. او در تألیف خود"پاکستان در پرتگاه: آینده امریکا، پاکستان و افغانستان" به تحلیل این نکته می پردازد. پایگاه نظامی و حضور نیروهای نظامی امریکا و غرب در کشورهای اسلامی دیگر چون ترکیه، آذربایجان و غیره نیز در واقع حکایت از وابستگی هرچند متفاوت این کشورها دارد.
4- ناتوانی و درماندگی؛
کشورهای اسلامی در طول نیم قرن اخیر نتوانستند حتی یک مشکل داخلی خود را در عرصه های امنیتی، اقتصادی واجتماعی حل کنند. دنیای اسلام در این دوره شاهد حوادث و معضلات بزرگی بود. اشغال فلسطین توسط اسراییل، معضل کشمیر، حمله نظامی شوروی بر افغانستان، جنگ خونین هشت ساله میان عراق و ایران، تجاوز و کشتارمسلمانان بوسنی و کوسوو توسط صرب ها، جنگ در سودان، اشغال کویت توسط دولت عراق، جنگ افغانستان و دخالت کشورهای مسلمان همسایه در دهه نود، حمله نظامی امریکا بر افغانستان و عراق در آغاز سده بیست ویکم، شورش های مردم در بعضی کشورهای عربی و جنگ در کشورهای لیبیا و سوریه در پیامدآن، ظهور القاعده و داعش و گروه های تکفیری که جنگ خونینی را در کشورهای مختلف اسلامی براه انداختند، بخشی از حوادث خونین جهان اسلام در نیمۀ دوم قرن بیستم و آغاز قرن جدید شمرده میشود.
ملت هاواقوام مختلف مسلمان در کشورهای مختلف اسلامی و غیراسلامی چون: کردها، کشمیری ها، بلوچ ها، تاتارها، اویغورها و غیره در جهت آزادی و استقلال خود بادولت هادر مبارزه و ستیز به سر میبرند.
روشن ترین نمونه ای درماندگی و ناتوانی دنیای اسلام به ویژه جهان عرب و مسلمان که حتی بسیاری از نخبگان و سیاستمداران آنهادین اسلام را دین عربی و هویت ملی خود تلقی میکنند در حوادث سال2011 قابل مطالعه و مشاهده است. اعتراض و تظاهرات خیابانی مردم در شماری از کشورهای عربی در این سال که بهار عربی نام یافت به جنگ و منازعات خونین میان مردم و زمامداران این کشور ها انجامید. ولیکن دنیای اسلام و جهان عرب از حل این منازعات عاجز ماندند و بدتر از آن دست خود را بسوی سازمان ملل و کشورهای غربی(در مورد لیبیا و سوریه)دراز کردند تا با بم و موشک خود مشکلات آنها را حل کنند.
5- دوگانگی رفتاری و عملکرد عاطفی؛
در بسیاری از جوامع مسلمان دوگانگی شخصیتی و رفتاری و عملکردعاطفی واحساسی ویژگی آن جوامع را تشکیل میدهد. این خصوصیت که هر چند مورد توجه قرار نمی گیرد و یا از روی عمد پوشیده باقی میماند بخشی از چالش ها و معضلات جوامع اسلامی و مسلمانان است.
رفتار متناقض و دوگانه که همراه با کتمان و تظاهر میان شمار زیادی از مسلمانان و جوامع مسلمان صورت می گیرد به نوعی از ترس و نگرانی آنها برمی گردد. این نگرانی و ترس از یکسو ریشه در استبداد زدگی و عدم آزادی های مدنی و اجتماعی دارد و از سوی دیگر ترس از خدشه دار شدن هویت و چگونگی پابندی آنها به اوامر و نواهی دینی درانظار جامعه موجب این تظاهر میشود.
6- استبداد؛
درحالی که بسیاری از کشورهای اسلامی استقلال سیاسی خارجی دارند اما مردم شان در داخل از آزادی بهره مند نیستند. مسلمانها در وطن خود شان از سوی دولت های مستبد و دولتمداران خودکامه و فاسد مورد ستم قرار می گیرند. زمامداران خودکامه و مستبد بعضی از این کشورها حتی در عنوان رییس جمهور بیشتر از پادشاهان مطلق العنان فرمانروایی داشته اند. سلاطین و امیران حاکم در شماری از این کشورها مردم و مملکت هر دو را ملکیت شخصی خود می پندارند. در بسیاری از کشور های اسلامی مردم هنوزرعیت هستند واز پدیدۀ شهروندی خبری نیست.
7- تبعیض و بی عدالتی؛
تبعیض وبی عدالتی دو پدیده ای گسترده در بسیاری از کشور های اسلامی است. برغم آنکه در منابع اسلامی به خصوص در قرآن كريم و سنت نبوي (ص) به پرهیز از تبعیض و تأمین عدالت تأکید می شود و مسلمانان امت واحد و برادر هم معرفی می شوند؛ اما در کشورهای اسلامی انواع تبعیض وبی عدالتی قابل مشاهده است. از تبعیض قومی و زبانی تا تبعیض مذهبی واجتماعی و تبعیض نژادی و جنسیتی.
گروه های قومی حاکم در بسیاری از کشورهای اسلامی با اقوام مسلمان دیگر در کشورهای شان برخورد تبعیض آمیز دارند. جوامع مختلف مذهبی در کشورهای اسلامی از تبعیض مذهبی رنج می برند. این تبعیض از سوی حاکمان و دولت های متعلق و متمایل به یک مذهب اسلامی بر پیروان مذاهب دیگراسلامی اِعمال میشود.
در بسیاری از کشورهای اسلامی که اقتدار دولتی در انحصار اکثریت سنی مذهبان قرار دارد، شیعه مذهبان تحت فشار و تبعیض زندگی میکنند. به همین گونه در کشور اسلامی ایران که مذهب شیعه دولت را بدست دارد با سنی مذهبان با بی عدالتی و تبعیض رفتار میشود.
تبعیض وبی عدالتی بر مبنای جنسیت نیز واقعیت دیگری است که در شماری از کشورهای اسلامی به خصوص در میان کشورهای عرب ثروتمند و نفت خیز چون عربستان سعودی وجود دارد. زنان دراین کشور و شمار کشورهای دیگر عربی بصورت گسترده مورد تبعیض وبی عدالتی قرار می گیرند. بیش از نود در صد زنان در عربستان سعودی قربانی خشونت خانگی میشوند. در افغانستان که حکایت تبعیض بر زنان و دختران، حکایتِ مجزا از تمام کشور های اسلامی دارد. همچنان دولت ها و زمام داران کشورهای ثروتمند عربی در برابر میلیونها مهاجر و کارگر مسلمان از کشورهای دیگر اسلامی با تبعیض و بی عدالتی مضاعف رفتار میکنند. مهاجران و کارگران مسلمان کشورهای دیگر در این کشورهای اسلامی عرب برغم ده ها سال اقامت و کار، هرگز از حقوق مساوی اجتماعی وانسانی با ساکنان بومی و عرب آن کشور بهره مند نمی شوند و بنام اجنبی مورد تبعیض قرارمی گیرند.
8- معضل اقلیت؛
یکی از چالش های عمده برای مسلمانان جهان به ویژه برای بخشی از جوامع مسلمان موقعیت آنها به عنوان اقلیت های اجتماعی در میان کشورهای مختلف دنیا است. در حدود یک سوم مسلمانان جهان در کشورهای زندگی دارند که در اقلیت هستند. شماری از این جوامع اقلیت مسلمان در واقع مسلمانان مهاجر هستند که در کشورهای غربی به سر میبرند. اما بسیاری از اقلیت های مسلمان که شمارشان به صدها میلیون میرسد ساکنان بومی کشورهای چون هندوستان، روسیه، اسراییل، فلیپین، تایلند و تعدادی از کشورهای افریقایی هستند. در حالی که معضل اقلیت های اجتماعی مسلمانان دراین کشورها متفاوت است، اما اقلیت های مسلمان در میان اکثریت بومی غیرمسلمان کشورهای خود درگیر تنگناها و دشواری های فروانی اند. مشکلات و چالش های حل ناشده در دنیای اسلام از افتراق درونی تاعقب ماندگی های سیاسی و اجتماعی و از ناتوانی های اقتصادی و نظامی تاوابستگی به دنیای غرب، معضل اقلیت های مسلمان را در جهان مضاعف میکند.
9- افراطیت و خشونت گرایی؛
نابردباری، افراط گرایی و ستیزه جویی چالش و معضل امروز دنیای اسلام، جوامع مسلمان و کشورهای اسلامی هرچند نه در تمام کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان است. افراطیت دینی در این تعبیر پابندی شدید به احکام و فرامین عبادی واجتماعی اسلام نیست. افراطیت دینی به معنی مخالفت و خصومت جریان های افراط گرای اسلامی باهر اندیشه و آیینی منهای اسلام مورد تعبیر و قرائت آنها است. حتی این خصومت شامل مسلمانان نیزمی شود. زیرا آن گروه های مربوط به جریان افراطی که قرائت و برداشت خود رابه عنوان حقیقت مطلق اسلام با توسل به خشونت و سرکوب میخواهند تطبیق کنند، گروه های اسلامی ناهمسو با این قرائت را نیز مشمول تحمیل خشونت و کشتار میدانند. دنیای اسلام چه در هیات حاکمه و چه در مجمع علمای دینی و گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی تا کنون به راه حل عملی این معضل دست نیافته اند.
10- تعارض با دنیای غرب؛
دولت های غربی برهبری ایالات متحده امریکا در دید بخشی از جریانهای اسلامی و حتی در انظار عامۀ مسلمانها توطئه گر و دشمن اسلام و مسلمانان جلوه میکنند. این برداشت و باور نه تنها به ناسازگاری تمدن غربی و مدرنیته با فرهنگ و عقاید اسلامی برمی گردد، بلکه از عملکرد دوران استیلا و استعمار غربی در قرن بیستم و حالا از حمایت امریکا و اروپا از جنایات هولناک اسرائیل علیه فلسطینی ها نیز ناشی می شود.
هر چند بسیاری از کشورهای اروپایی در اشغالگری و سلطه بر دنیای اسلام سهم داشتند اما بیشتر از همه بریتانیا و روسیه نقش گسترده و عمیق در روند این استیلا واشغال ایفا کردند. به گونه ای که اثرات سیاست استعماری آنها حتی پس از پایان دوران استعمار مستقیم غرب در کشورهای اسلامی همچنان باقی است. بسیاری از کشورهای اسلامی پس از سالهای طولانی مبارزه و مقاومت به استقلال سیاسی رسیدند اما معضلات بجا مانده ازآن دوران رابدوش می کشند. معضل فلسطین، معضل کشمیر میان هند و پاکستان، خط دیورند میان پاکستان و افغانستان، جدایی کردها میان چهار کشور، تنش های پوشیده و زیر خاکستر میان اقوام و ملت های مختلف در آسیای میانه و حوزۀ قفقاز و بسا اختلافات لاینحل در کشورهای اسلامی محصول سیاست بریتانیا و روس ها در دوران اشغال و استعمار است.
باتوجه به عملکرد اروپایی ها در قرن بیستم این ذهنیت در جوامع اسلامی به خصوص درافکار جریانهای اسلامی شکل گرفت که غرب عامل اصلی ناتوانی و عقب ماندگی دنیای اسلام و مسلمانان است. حتی برخی ارزش های تمدن غربی چون دموکراسی که مبنای تشکیل نظام سیاسی مبتنی بر مشارکت واراده آزاد مردم در جوامع اسلامی باشد، از سوی جنبش های اسلامی به عنوان افکار سلطه جویی و استیلا گری غرب مورد تردید قرار می گیرد. جریانهای اسلامی در جهت این تردید دلایل و شواهد زیادی ارایه می کنند. سلطه واشغال غربی هاپس از فروپاشی امپراتوری عثمانی بر کشورهای اسلامی و درگیری های خونین و طولانی آنها با جنبش استقلال طلبی دنیای اسلام یکی از دلایل و شواهد است. تداوم استیلای غرب پس از استقلال سیاسی به گونه غیر مستقیم بر منابع و ثروت دنیای اسلام چون نفت نمونه دیگر است. حمایت از اسراییل و دوام مظلومیت و محرومیت فلسطینی ها از دولت و کشور مشخص شاهد دیگر تلقی میشود. از همه مهمتر دورنگی و ناهمگونی در سیاست غرب بر سر ارزش های مهم اجتماعی و سیاسی تمدن غربی چون دموکراسی، جامعۀ مدنی، حقوق بشر، حقوق زن و غیره در کشورهای اسلامی نشان بی صداقتی غرب از سوی بسیاری از جریانهای اسلامی و مسلمانان تلقی می شود.
چرا دنیای غرب دراین مورد معیار متفاوت و چند گانه دارند؟
چرا غربی ها بعضی دولت های غیردموکراتیک اسلامی و عربی را که هیچ نشانی از دموکراسی ندارند مورد حمایت قرار میدهند و شماری دولت های مشابه دیگر را به بهانه نبود دمواکرسی سرزنش می کنند و حتی مورد حمله نظامی قرار میدهند؟
اما علی رغم این پرسش ها و تردید ها توسط مسلمانان بر سیاست غربی ها به خصوص امریکایی ها، مسلمانان بنا بر دلایل و عوامل مختلفی که به بخشی از آنها اشاره شد، قادر نیستند تا چالش و مشکلات خود را در دنیای امروز حل کنند و به یک قدرت تاثیرگذار در مناسبات امروز جهان تبدیل شوند.
نشست سران کشورهای اسلامی در دوحه پایتخت قطر برای محکومیت حملۀ اسراییل بر این کشور و حمایت از آن در برابر اسراییل در حالی انجام شد که کشور قطر خودش بزرگترین پایگاه نظامی امریکا در خاور میانه است. در حالی که مقابله با اسراییل در واقع مقابله با امریکا محسوب می شود و هر کشوری که در برابر اسراییل قرار گیرد، در برابر امریکا قرار دارد. بنا بر این نشست دیروز سران کشورهای اسلامی در قطر برآمده از تناقضی بود که کشورهای اسلامی خود دچار آن هستند و چنین نشست ها و کنفرانس ها چیزی بیشتر از یک نمایش رسانه ای نیست.
محمد اکرام اندیشمند