دموکراسی آیسکِریمِهای غنی نیست که به دست ما بدهند و با لیسیدناش خوشبخت شویم! دموکراسی را مردم با درکِ ارزشهای دموکراسی حفاظت میکنند | ||||
تاریخ انتشار: ۲۰:۲۳ ۱۴۰۴/۵/۲۷ | کد خبر: 177827 | منبع: |
پرینت
![]() |
دشتِ مان گرگ اگر داشت، نمینالیدیم
نیمی از گَلهی ما را سگِ چوپان خورده
پانزدهم آگست،
تولدِ واقعیت در افغانستان
خب، "دموکراسیِ" که از B52 در افغانستان پرتاب شد، دموکراسی افغانستان نبود!
این "دموکراسی" در اصل گُدیبازی (عروسکبازی) بود که امریکا انجام داد و بعد بازی را نیمهتمام گذاشته، یک گُدیِ پُر از پشم و خشم را در بازیگاه نشاند، گُدیهای دیگر از ترس نافِ شان رفته چنان فرار کردند، که تعفنِ خطِ زردِ فرارِ شان دیگر هرگز از اوراق تاریخ محو نخواهد شد.
سوال اینجا است، که امریکا چرا چنین کرد؟
جواب: هرچند من نیز افغان یا افغانستانی ام و ماشاالله تبحر در "علومِ" مختلف دارم، اما صادقانه به عرض برسانم: نمیدانم!
این که برآمدنِ امریکا از افغانستان و متعاقب آن آغاز جنگ اوکراین، بعد نسلکشی فلسطینیان توسط دولت اسرائیل، جنگ اقتصادی دونالد ترامپ با جهان و بهویژه چین و چندین حرف خورد و بزرگ دیگر چه ربطی میتوانند باهم داشته باشند، برای من روشن نیست.
زمانی که آمریکا محرمانه بار و بقچه اش را جمع کرد و برقآسا از افغانستان برآمد، دولت آلمان با همه شبکههای استخباراتی و کارشناسانِ باتجربه، دوستی و همکاریاش با آمریکا، غافلگیر شده بود.
"تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!" ما از کجا بدانیم که چه به چه است؟!
و اما چرا این "دموکراسی"، دموکراسی افغانستان نبود؟
به نظر من به این سبب:
یک: امریکا پس از واقعهی برجهای نیویارک داراسنگوار به افغانستان حمله کرد و برای مردماش فهماند، که درست است کسانی که طیارهها را به برجها زدند، عربها بودند اما چون عربستان سعودی از دوستان ارزشمند اقتصادی، تولیدکننده و صادرکنندهی هزار و یک فسق و فساد و تروریست و چه و چه در منطقه و جهان است و دولت امریکا به چنین رفیقی نیاز دارد، از نگاهِ اخلاقِ حمیدهی اقتصادی عاقلانه نیست، که با عربها درگیر شویم، بلکه در آنسوی جهان یک کشور "ناقی" با زندگیهای بیارزش، زده و زخمی افتاده، میرویم آنجا و انتقام برجهای نیویارک را از آن مردم گرفته، ارزشهای دموکراسی و حقوق بشر را در آنجا تأمین میکنیم. تعداد چشمگیری از مردم امریکا نیز چکچک کردند، فریاد شور و شعف و شادی سر دادند، سرود ملی را دست بهسینه در جماعت خواندند و قبول کردند، که خوب است، بر اساس همان فکاهی مشهور، دولت شان به جای قصاب که چاق و چله و زورآور و پولدار است، برود و ترکاریفروشِ لاغر، نحیف، زده و زخمی غریب را لت و کوب کند، یعنی "دردِ کون را از شقیقه بکشد."
این بود که سناریو آماده شد، داراسنگ حمله کرد، طالب را راند و حکومت تازهیی را به رهبری کرگسی تشکیل داد، کرگسی که از روز اول بهسوی "برادرانِ ناراضی" اش چشمک میزد، بهجای اینکه با مردمِ راضی از وضعیت جدید در فکر آبادانیِ مملکت شود.
خب، حالا شما خود قضاوت کنید، حکومتی که توسط امریکا باید جانشینِ حکومت طالبی میشد، غیر از اینکه اسم جمهوریت و نظام دموکراسی را حمل میکرد، چه میتوانست نامیده شود؟ اما آیا اگر نام آشغال را گُل بگذارید، آشغال گُل میشود؟
ناگفته نماند که با نامگذاری "جمهوریت اسلامی" سناریوی دموکراسی امریکا مانند همان فکاهی هایی شد، که فرجاماش از آغاز اش آشکار بود.
دو: عروسکهایی را که امریکا به روی صحنهی تئاتر "دموکراسی" آورده بود، همه جنگسالاران، دزدان، دکاندارانِ دین و آدمکشانِ حرفهای در نقشهای کلیدی جابهجا شده بودند که دیدیم از کابلبانک تا پولهای بادآورده برای اعمار مجدد چهگونه در جیب کرزیها و باقی دزدان و دوستان شان رفت و کسی حتی نپرسید، اینهمه پول چه شد؟
سه: سناریوی "دموکراسی" امریکا بماند کنار؛ واقعیت این است که امریکا، حالا به هر دلیل و منظوری که داشت، چیزی به نام جمهوریت و دموکراسی در افغانستان آورد، میلیارد ها دالر داخل مملکت شد، دست امداد همه جهان با کمکهای قابل توجه در همه عرصهها بهسوی ما دراز شد اما ما خود این هوشیاری، صداقت، حسِ وطندوستی و انساندوستی را نداشتیم، که از این فرصت طلایی به نفع مملکت و مردم استفاده کنیم.
آنهایی که در نقشهای کلیدی بودند، تا توانستند دزدی کردند که اعضای فامیل، دوستان، حتی دوستانِ دوستانِ شان نیز صاحب میلیونها دالر و خانهها در دوبی و اروپا و ترکیه و غیره کشورهای دلخواهِ شان شدند.
چهار: بیرون از صحنهی تئاتر "دموکراسی بدون دموکراتها" مردم قرار داشتند. مردمی که سیسال با جنگ داخلی و هزار و یک بدبختی ناشی از جنگ دست و پنجه نرم میکردند؛ نظام تعلیمی فلج، نظم اجتماعی ویران، فقر، گرسنگی، بیقانونی، بیکاری، رشوهخواری در دفاتر، زورگویی و . . . همه و همه دست به دست هم داده طالبِ مرده، یعنی همان "برادرانِ ناراضی" کرزی را نهتنها بهحیث گروه در مملکت، بلکه حتی در دل مردم دوباره زنده نمود. غنی جان حتی یک گام دیگر نیز جلوتر رفته و با نام گذاری "اپوزیسیون سیاسی" بر برادرانِ ناراضی، به آن گروه تروریستی و قاتل مردم ما مشروعیت سیاسی بخشید و آیسکریم دموکراسی داد. همین غنی حتی خونآشامی چون گلبدین را دوباره زنده کرده و با شأن و دبدبهی بسیار بر پیکر "دموکراسی" نصب کرد. خندهدار نیست؟
خلاصه، "جمهوریت اسلامی" چنان برخورد بیرحمانه، بیتفاوت و احمقانه با مردم و مفهومِ دموکراسی نمود، که دموکراسی برای مردم، یک تعریف پیدا کرد: فِسق، فِساد، دزدی و زورگویی! در یک کلام: فاجعه!
حالا:
وقتی گردانندگانِ "دموکراسی" دزدان و دکاندارانِ دین باشند، وقتی اکثریت مطلق جامعه سواد و استقلال فکری نداشته باشد و تا گلو در خرافات غرق باشد، وقتی اکثریت جامعه با فقر و بیامنیتی دستوگریبان باشد، پس در چنین جامعهیی با چنین اکثریتی، از "دموکراسی" صحبتکردن، ریشخندزدن به عقلِ آدمی نیست؟
دو هزار طالب، سوار بر موتورسیکلتها آمدند، نه قوای قهرمانِ مسلح و نه مردم مقاومت نشان دادند.
تمامِ شکستِ بیستسالهی "مردم" را تنها به عهدهی غنی یا کرزی یا امریکا گذاشتن، تبرئه کردنِ بیمسئولیتی و خواب عمیق "مردم" است.
همین مردمی که بهخاطر استفاده از کلمهی دانشگاه و پوهنتون کله و کاپوز همدگر را میپرانند؛ همین مردمی که در شکستن، کشتن و بستنِ همدگر بیدار اند، همین مردم هنگام اندیشیدن برای منفعتِ جمعی و نجات کشتی شکستهی وطنِ شان، نه فقط در خوابِ عمیق بلکه در کوما تشریف میبرند. بالاخره همین ما مردم هم بایستی تا حدی نقشی در ساختن سرنوشت مان داشته باشیم، یا باید همیشه برای ما "دستی از غیب برون آید و کاری بکند و ما در نقشِ قربانیانِ همیشه و هنوز باشیم؟"
دموکراسی را مردم با درکِ دقیق از ارزشهای دموکراسی حفاظت میکنند؛ مالم عطا، سیاف، محقق، خلیلی، دوستم، صالح، اللهگلِ مجاهد، کرزیها، غنی، عبدالله، قانونی و غیره چتاقان، قاچاقبران، دزدان، دکاندارانِ دین و خلیلزادهای آمریکا دموکراسی را دشمن منفعت خود میدانند.
دموکراسی آیسکِریمِهای غنی نیست که به دست ما بدهند و با لیسیدناش خوشبخت شویم!
جور و دموکرات باشید!
کاوه شفق
>>> 💥🕳به جای دموکراسی، همین پشتونیزم/افغانپشتونیزم آیسکریم های پشتونکرزی و پشتونغنی بود که به دست افغانپشتونی های متحجر و ناقلین دادند،
و در ضمن با لیسیدن بسته های دالر از بادار انگلیس=آمریکایی شان خوشبخت شده و می شوند
>>> جناب کاوه شفق،
در کشوری که ۴۰ ملیون گوسفند به شمول من و خودت تشریف دارند ، حرفی اگر برای گفتن باشد حرف آب و علف است.
دموکراسی چیست؟؟؟
شریعت چیست؟؟؟
کفر چیست؟؟؟
اسلام چیست؟؟؟؟
این چیست و آن چیست و از این قبیل سوال ها،
اگر غنی و کرزی گناهکار نیست پس کی گناهکار است.
تمام صلاحیت دست این دو نفر ب... هایشان بود.
از هیج کس گله نیست.
اگر سعادت افغانستان را میخواهید اول این ۴۰ ملیون گوسفند را تربیه کنید که آدم شوند در غیر آن پنج هزار سال گذشته و پنج هزار سال دیگر هم که بگذرد غنی و کرزی همانی هستند که بودند.
>>> خوب نوشته کردی — ثوابش یک به دنیا و صد به آخرت نصیبت شود.
بلاخره هر درد از یک جایی باید کشیده شود عزیز!
ورنه بوغمه خواهد شد.
چند سال پیش منگل خواننده و سازنده در جواب سوالی با خنده گفته بود: « از سوسیالیزم معاش گرفتم، حالا از امپریالیزم تقاعدی میگیرم» —در کشوری که سیاستمدارانش فاسد برآمد، روشنفکرانش فرصت طلبان کوتاه مدت و بی مضمون های ابدی شدند—باسوادان مهاجرِ غرب نشینش شب و روز در فیسبوک یکدیگر را حاجی گفته، برای دلخوشی «اندیوالان» شش ماه زور میزنند تا یک چار بیتی بنویسند— اکثریت دست به دهانش بخاطر مجبوریت ابدی از هر حاکمیتی استقبال میکند که بتواند شکمش را سیر و امنیتش را تامین کند — در چنین جامعهٔ ی —دموکراسی قلخ استنجا است.
>>> نوشته تان کاملا صحیح است مردم ما گویی درخواب ابدی فرو رفتند
البته ناگفته نماند مردمی که از صبح تا به شب به دنبال لقمه نانی بدود رمقی برای فکر کردن به و دویدن به دنبال دموکراسی نمی ماند
و یک موضوع دیگر اینکه آمد و شد دولت های مختلف در افغانستان و فساد همه آنها مردم را بی اعتماد کرد در واقع نتیجه گیری مردم این بود هر حکومتی بیاید به حال هیچ فرقی نمی کند پس چرا هزینه قدرت گرفتن گروهی را ما بپردازیم
>>> برای مردم اففانستان بهترین دیموکراسی حکومت فعلی افغانستان است . دیموکراسی را خوب تظبیق می کند.مردم هم از طبیق ان خوش هستن.
>>> نوشتار بسیار ارزشمندی از واقعیت های جامعه افغانستان بود. اما متاسفانه شبکه اطلاع رسانی افغانستان، به شعبه صهیونیست نشنال تبدیل شده و لین طوری القا می کند که ایران دشمن مردم افغانستان است. در حالیکه ایران تا کنون نه به کشور افغانستان حمله و یا تحریم کرده است.
>>> دیمکراسی یعنی.... مردم افغانستان دیمکراسی غربی را نمیخواهد ما نتیجه دیمکراسی را در بیست سال دیدیم که چی ارمغانی به مردم آورد تمام کوچه و پس کوچه افغانستان از فاحشه پر شد بهترین دیمکراسی در دین اسلام است ما دیمکراسی میخواهیم که در سایه دین اسلام باشد نی کفر دیمکراسی طلب بان همه ایشان مانند ...های ماده فرار کردند امپراطوری و قهرمانی لاولهب را رها کرده و به سوی دیمکراسی خود رفتند
>>> فرق دموکراسی و طالب کراسی در این است که در دموکراسی هر کسی در چوکات قانون به گونه علنی دنبال کار و بار خود است حتی فاحشه ها.
اما در طالب کراسی پرده دیانت بر روی همه چیز کشیده میشود و باز هم همه در پی کار و بار خود اند اما در خفا ، حتی فاحشه ها.
با تغیر نام نظام عادات و افکار و حالات مردم تغیر نمیخورد بلکه جابجا میشود.
برای تغیر اساسی در انسان ها به صد ها سال کار اساسی و با برنامه ضرورت است نه فرمان های از پشت پرده.
>>> Saida Hosain
حال دموکراسی در افعانستان مانند دختری است که پدر و برادر و بعد همسر تصمیم میگیرد که زنده بمانند یا بمیرد.
من با شما موافقم، زمانی یک فرد، خانواده، اجتماع و ملتی بهبود پیدا میکنند که خود بر سرنوشت خود تصمیم بگیرند.
دستاورد کم از خود بهتر از بخشش زیاد دیگران است.
من مدتی است حی میدان و طی میران را میبینم، با آن طبعیت زیبا و امکانات زندگی و بیتفاوتی مردم و نبود مسؤلیت پذیری آب از آب تکان نمیخورد.
امید آنروزی که منتظر نمانده و خود کشتی روزگار را خود هدایت کنیم.
>>> Razaq Rahimi
افغانستانِ امروز، قربانیِ سه خیانتِ بزرگ است: خیانتِ بزرگترین دموکراسی دنیا که با «دموکراسیِ پرتابی» بازی کرد، خیانتِ نخبگان فاسد و دروغگو که مردم را به حراج گذاشتند، و خیانتِ مردمی که در خوابِ خرافه و اختلاف، کشتیِ وطن و سرنوشت شان را همیشه به «امان خدا» به طوفان می سپارند و خود با مظلوم نمایی نابخردانه زانوی غم در بغل می گیرند. از «دموکراسیِ بیدمخور» تا «حکومتِ بیخرد» سرنوشت دستساختهی خودمان است.
وقتی «سگِ چوپان» از گرگها خونخوارتر باشد، دشت را باید به نامِ همان گرگها زد! درود!
>>> Reschad Dehati
قلم تان رساتر باد شفق گرامی .
محتوای پیام تان عالی و طرز نوشتار شما عالی تر است .
ما خود حدیث مفصل از این مجمل خواندیم .
و نا گفته نماند که عکاسی تان هم ناب است .
پاینده باشید
>>> Ali Bahman
تا زمانیکه گوسفند بمانیم، سرنوشت وتقدیر گوسفندی خواهیم داشت. چه فرق می کند سگ بخورد یا گرگ؛ قصاب بکُشد یا مالک قربانی کند.
درد ما را نیست درمان الغیاث
جهل ما را نیست پایان الغیاث
>>> Gyahya Rahmani
اگر (دهن شیر)! کج باشد هراندازه آب درنل بیاید ضایع میشود،سرنوشت ما مردم همین است..
یک نعره تکبیر وپنج سوره پیچیده دردستمال سبز ازصدها تانک وتوپ درجامعه دین زده ی ما موثر تر است،
بقول زنده یاد غبار:
بعداز هرغسل وتحول بازتن خودرا با دستمال چرکین خشک می کنیم؟
>>> Nafisa Ghazanfar Khoshnasib
تعداد کسانی که عمق فاجعه را درک میکنند بسیار کم است بقیه همه راحت به خواب غفلت و جهالت خود غرق اند .
۹۹ درصد افکار تالبانی دران خطه با تاریخ پنج هزار ساله کشتار و خون ریزی حاکم است .
گرسنگی بکشند مگر بیدار شوند !
این جماعت آنهایی اند که از زنان جاهل وبیسواد به دنیا آمده اند، رول مادر ، سواد و شعور مادر در تربیت فرزند بسیار نقش دارد .
پس از این چه لشکر سیاه و چه سیاهی لشکری به دنیا خواهد آمد نمیدانم .
زنده باد اسلام و دیموکراسی !🤨🫤
>>> Assad Shamel
بدبختی امروز کشور ما محصول خیانت و بیکفایتی های غنی و کاسه لیسانس است.
>>> Massud Mostauli
راستی ملامت اصلی خود ماییم که استعداد عجیبی در پذیرش وپیاده کردن دین و مذهب داریم.با تمام فاکت های ذکر شده در نوشته ات موافقم.
>>> Kabir Amir
یک تبصرۀ جاندار که با عکس بیجان، ولی خیلی در خورِحال متن مُزین شده است.
ازین بهتر نمیشود نوشت.
بستر استراحت آرام برای طالب را خود مردم پهن کردند!
>>> Zin Dagi
دموکراسی خو کس نمی فهمد که چیست جمهوریت میگفتی 😁
یک وقت جمعیتی نشدیم حالا ناخواسته به نام جمهوریتی دشنام میخوریم تا شور بخوری شما جمهوریتی ها وقت تان گذشت ... او بیادر مره چی مه خودم را سیلاب همی طرف ها آورد ما که بی طرف و وطن پرست بودیم. میخواستیم یک کنج ارام درس بخوانیم و کار کنیم.
اما بسیار خوب نوشتی 💚
من که در بین مردم هستم میگم که افغانستان اینبار از بیخ و ریشه شاریده خلاص است.
>>> Nauroz Hamid
دست اندیشه ی ثمینت درد نکند، خیلی دقیق و کارشناسانه نوشتی!
اکتاویو پاز نویسنده و دیپلومات مکزیکی می گوید: "تمام کشیش های مکزیکی توانستند مسیحیت را مکزیکی کنند، اما روشنفکران مکزیکی نتوانستند دموکراسی را مکزیکی کنند". این گفته ی او در مورد افغانستان هم وارد است و ایجاب این پرسش را می نماید، که چرا ملاها موفق شدند که حتا جلوه های طالبانی و داعشی اسلام را افغانستانی بسازند، روشنفکران اما قادر نشدند که در اذهان قشر تحصیل کرده ی جامعه هم پذیرش برای دموکراسی ایجاد کنند؟ ملاها توانستند حتا در ذهن آحاد اقشار دانشگاهی و تحصیل کرده ی جامعه نیز دموکراسی را معادل سبک زندگی بی بندوبار و مغایر ارزش های دینی جاه بدهند. در حالیکه در کنار همه چالش ها و آزمون ها، زمان فرصت ها و شانس هایی هم برای پرورش باورمندی به دموکراسی و مولفات آن فراروی قشر تحصیل کرده جامعه ی افغانستانی نهاد. در واقع در عصر بعد از طالبان علیرغم سلطه ی فساد و دیوان سالاری آشفته و پر مزاحمت، دستاورد های محسوی در عرصه ی تامین آزادی بیان و نشرات صورت گرفت، و انتقاد از حکومت نه دیگر در شکل پخش شبنامه ها و نشریات زیرزمینی، بلکه در قالب رسانه ها آزاد و برپایی اجتماعات علنی صورت می گرفت، همینطور در زمینه آزادی های زنان و تشکیل حلقات مدنی و گشایش دروازه های مکاتب و دانشگاه ها بروی دختران و پسران کشور گام های محوس و ملموسی برداشته شد. بخاطر داریم که بعد از سقوط دولت طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی و آغاز همزمان پروسه بن، افغانستان با ورود تمویل کننده گان غربی آغاز به پروسه ی دموکراسی سازی کرد. این پروسه شامل اعاده ی نظام ریاست جمهوری در دستگاه دولتی، تشکیل پارلمانی مشتمل از مجلس نماینده گان و سنا، شورا های ولایتی، و برگذاری انتخابات بود. دموکراسی اما به صورت گسترده در دل مردم راه نیافت و آسمانش ابری ماند. این قابل کاوش و سنجش و بررسی و غور و تامل است، که علت کم اقبالی دموکراسی در افغانستان چه بوده است؟
آیا دموکراسی از معیار های مذهبی و فرهنگی ما افغانها دور است؟
آیا فقدان پیشرفت های اقتصادی و حاکمیت قانون باعث بی اعتباری دموکراسی شد؟
آیا دموکراسی در افغانستان عصر جمهوریت، در قامت چهره های موجود، نمایندگان سیاسی خوبی نداشت؟
آیا سطح نازل طبقه متوسط، طبقه ای که از مرحله صرف نیاز اقتصادی گذر کرده و به رفاه و امنیت زندگی نیاز دارد و برای آن تلاش می کند، عامل عدم جاافتادگی جمهوریت ودموکراسی گردید؟
آیا کاستی روشنفکران ما، که نتوانستند که جایگاه خود را به حیث یک جریان دگرگون کننده در جامعه تثبیت نمایند، باعث شد، تا رزش های مدنی در جامعه مقبولیت نیابد؟
آیا فضای نسبتن آزاد سياسی بعد از طالبان، که محصول حضور نیرو های بین المللی بودو نه محصول تکامل اجتماعی ـ سیاسی کشور، نوعی فرهنگ انتقادگری از سرعادت و بدون انديشه ی اصلاحگری را در روشنفکران ما بار آورد؟
آیا تحقق دموکراسی در جامعه ی فوق العاده دین زده ی ما، که به لحاظ تاریخی لایه هایی از خشونت، بیسوادی، بیدادگری و استبداد بر شانه های آن سنگینی می کند، دشوار است و چشم داشت بازدهی زودهنگام از تحقق دموکراسی در جامعه افغانستان از اول سطحی نگری و شتابزدگی بود؟
ایا انتظار راه یافتن دموکراسی در دل نسلی که در جنگ بزرگ شده است، انتظار عبثی است؟
آیا امپریالیزم و نئولیبرالیسم و همسایه ها مقصر اند؟
دلایل دیگری، سوای بالایی ها؟
چه باید کرد؟
>>> Hafiza Zuri
نوشته پخته و پر انرژی که اهسته و بی صدا دندان ها چه، استخوان های نخبه گان دمکراسان قلم بدستان وغیره مردم به کوما رفته را می شکند و وجدان های بخواب رفته را از بیدار می کند. ناگفته نماند که گرگ های پشم آلود که از اشک های سگ چوپان جان به سلامت برده اکنون که این نوشته شما ارجمند گرامی کاوه جان را می خوانند، یکبار دیگر برای شان واضیح می شود که شریعت طالبانی دیگر در دل مردم به خواب رفته اثر نداشته، مردم به نان سر پناه و امنیت و ازادی نیاز دارند و همان طوری که حکومت های فساد پیشه و جفاگر کرزی و غنی افغانستان دوام نکردند وبد نام تاریخ شده، گم شدند، طالبان که دست ودامن شان به خون مردم بی کناه الوده است دوام نیاورده با بشکه های زرد شان بزودی سرنگون خواهند شد
>>> Phahim Noorshahey
زنده و سلامت باشی که آئینه مینويسی و هدیه میدهی. در عصر که صفحه تلفن و امکان سلفی و فیلترهایش ما را بیشتر از پیش معتاد دروغ به خویش کرده.
>>> Tamim Sadeqi
کاوه جان عزیز ، میخواهم در بعضی موارد تحلیل زیبایت ، واریانت های دیگر را اضافه نمايم ... اول اینکه من هم مانند تو و برخلاف اکثر افغان های دانسته ما ، از پلان های پیش از پیش طرح شده ای سازمان های مخفی کشور های قدرتمند اطلاع ندارم و حتی براین عقیده استم ، که چنین پلان ها تنها در داخل گرده ای این تحلیلگران دانسته موجود است و بس ..
دوم به ارتباط مداخلات نظامی آمریکا به افغانستان باید تذکر داد ، که چندینبار از امارت اسلامی طالبان خواهش گردید ، تا رهبران گروه تروریستی القاعده را ، که در برنامه گذاری و اجرای عملیات تروریستی برج های نیویورک مسؤل بودند ، تسلیم نماید ، ولی امارت اسلامی طالبان ، نظر به عنعنات مهمان نوازی و یا ایدیالوژی خاص شان ، جواب مثبت ندادند . همچنان این عملیات ، اگرچه توسط عرب ها پلان گذاری شده بود ، ولی از خاک افغانستان و به همکاری و پشتیبانی امارت اسلامی طالبان انجام گردیده بود .
در مورد نظام سیاسی که توسط آمریکا و اروپا در افغانستان در آغاز تهاجم شان صورت گرفت ، از اشخاص متنفذ جامعه ، که همان رهبران جهادی بودند و بعد از طالبان ، چه از نگاه نظامی و چه از نگاه پشتيبانی مردم ، دست بالا داشتند ، استفاده گردید ....
سوم در مورد دموکراسی ، فساد اداری ، خیانت ، دزدی و ووو من هم مانند تو خود افغان ها را مقصر میدانم ، که از چنین چانس خوب و پول های فراوانی که در کشور سرازیر گردید ، استفاده درست نکرده و همه امکانات خوب را برباد نمودند ... در آخر باید اضافه نمايم که واقعن کشور ما عقبمانده و از اساسات دموکراسی بیگانه است ، ولی درین عصر انترنت و حضور مستقیم کشورهای مترقی جهان در آنجا ، امکان پروژه دموکراسی سازی عاجل ، " ماشینی " ، بود ، ولی مردم ما یکبار دیگر ثابت نمودند ، که زندگی در تاریکی ، جهالت وفقر را ترجیح میدهند ، نسبت به پیشرفت و ترقی و حضور بيگانگان و فرهنگ نو و عصری ....
>>> دوستان متوجه باشند که امریکا به این واسطه به افغانستان آمد که: در این سرزمین ۱۴ سال جهاد بود، دست استعمار و واستبعاد حکومت های سرسپرده درین مدت از سر مردم کشور کوتاه بود. استعداد ها یک کمی رشد کرد یا به طرف رشد می رفت که تا برود که کل آسیا به آزادی نسبی خود برسد.استعمار متوجه شد که حکومتی را که ۳۰۰ سال است که به دست کورترین قوم (طبق اسناد افشاکرده خود انگلیس) داده است، از دست می رود. برای بدست آوردن و تحویل دادن حکومت مجدد به همان قوم. اولین تاجیکیکه همه چیز را بدست گرفته ( که بعدها به گفته همقطارش پشیمان شده بود) باید از بین برد؛ همان بود که در سه شنبه ۹ سیپتیمبر او را ترور کردند و در پنجشنبه ۱۱ سیپتیمبر دوقلوها را زدند؛ و بعد به نام از بین بردن القاعده که در حقیقت برای از بین بردن اولین حکومت تاجیکان یا اولین حکومتی که مردم می توانستنددر راستای او هوشیاری نسبی ای بدست آورند، داخل کشور شدند و توسط عوامل خود یعنی کرزی و احمد زی شروع به طرد عوامل حکومت تاجیکان نمودند؛ تا جایی رسیدن که خیلی به صورت آرام حکومت را از این عامل خود گرفته به دیگر عامل خود تحویل دادند. و دارند به طرف مسکو پیش می روند. این خلاصه تاریخ افغانستان که اگر باز کنیم بیش از ۵۰۰ صفحه خواهد شد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است