اشرار اسلامی از طالبان گرفته تا دیگر گروههای افراطی، به مثابه پیادهنظام ژیوپولیتیک غرب عمل میکنند؛ همانگونه که چهرههای فاسد، چون کرزی، غنی، عبدالله و باندهای مافیایی بازتولید چرخهی خشونت و استبداد شدند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۱ ۱۴۰۴/۳/۱ | کد خبر: 177324 | منبع: |
پرینت
![]() |
تانکهای زنگزده برای جنگ نیابتی: فریب غرب، بازی خون، و دوزخ تمدن
در حالیکه نخستوزیر استرالیا، آنتونی آلبانیزی، با ظاهری حقبهجانب در کنار زلنسکی در رم ایستاده بود، رسانهها از آغاز بارگیری نخستین تانکهای آبرامز از ردهخارجشده خبر دادند؛ تانکهایی که برای تقویت اوکراین در جنگی که عملاً به آوردگاه نیابتی قدرتهای جهانی بدل شده، به مقصد فرستاده میشوند. این اقدام، نه تنها نشانهای از همدستی آشکار استرالیا با ساختار سلطهجوی غربی است، بلکه بُعد تازهای از سناریوی ضدانسانیای را فاش میکند که آمریکا، به عنوان معمار اصلی، آن را زیر نقاب «دفاع از دموکراسی» و «قانون بینالملل» هدایت میکند.
در واقع، جنگ اوکراین، آینهای تمامنما از دوگانگی، فریب و سیاستهای استعمار نوین قدرتهای غربی است؛ جایی که ماشینهای زنگزدهی مرگ، با برچسب «کمکهای بشردوستانه»، به میدان آورده میشوند تا قربانی نهایی، نه فقط سرباز اوکراینی، بلکه تمام بشریت باشد.
ارسال ۴۹ تانک M1A1 آبرامز، با هزینهای بالغ بر ۲۴۵ میلیون دالر استرالیا، بخشی از بستهای به ظاهر حمایتگرانه ولی در اصل تجاوزکارانه است که استرالیا با چراغ سبز ایالات متحده و در امتداد پروژهی جهانیسازی جنگ، به مرحلهی اجرا درآورده است. گرچه آمریکا بهظاهر با این اقدام موافقت کرده، اما پشت پرده، مخالفتهایی ابراز کرده که بیشتر رنگ رقابت و انحصارطلبی صنعتی دارد تا دغدغههای انسانی یا نظامی.
دستگاه امپریالیستی واشنگتن، با زیرکی ویژهی خود، در حالی از یک سو مجوز ارسال تانکهای قدیمی را میدهد، از سوی دیگر نسبت به کارایی آنها در میدان نبرد ابراز تردید میکند. این موضع دوپهلو، نه تنها نشانهی تضاد در سیاست خارجی آمریکا نیست، بلکه بخشی از راهبرد هدفمند آن برای طولانیکردن جنگ و فرسایش روسیه از طریق نیابتیها است؛ این جنگ در مجموع صدها میلیارد دالر سود هنگفت برای مجتمعهای نظامی-صنعتی آمریکا به همراه دارد.
سیاستهای دوگانه و فریبکارانهی دولت پنهان ایالات متحده، که با نفوذ کامل در رسانهها، نهادهای حقوق بشری و نهادهای مالی جهانی، بر تمام ابعاد جنگ سایه افکندهاند، چنان ماهرانه پیش برده میشوند که حتی متحدان آمریکا نیز گاه درک روشنی از نقش ابزاری خود ندارند.
غرب، سالها است که مفاهیمی چون «حقوق بشر» را، که در اصل از اصول انسانی محسوب میشود، و پدیدههایی چون «فقر» و «تروریسم» را، که خود حاصل سیاستهای ناعادلانه و تجاوزگرانهاند، نه برای حلوفصل، بلکه بهعنوان ابزارهایی برای سلطه، دستاندازی به منابع، کنترل مسیرهای راهبردی و توجیه جنگافروزی بهکار گرفته است. این ساختار سلطهگر، در تعقیب منافع ژیوپولیتیکی خود، نه تنها داعش را در قلب خاورمیانه پرورش داد، بلکه طالبان را به نیابت از پروژههای امپریالیستی بر افغانستان حاکم ساخت، و امروز نیز با غوغای «نجات اوکراین» به استقبال جنگ جهانی خزندهای رفته است؛ جنگی که چشمانداز نهاییاش چیزی جز فروپاشی تمدن بشری نخواهد بود.
در این سناریوی پیچیده، اشرار اسلامی از طالبان گرفته تا دیگر گروههای افراطی، به مثابه پیادهنظام ژیوپولیتیک غرب عمل میکنند؛ همانگونه که چهرههای فاسد، کلپتوکرات و جنایتپیشهای چون حامد کرزی، اشرف غنی، عبدالله عبدالله و باندهای مافیایی وابسته به آنان، در جایگاه دلالان بومی قدرتهای خارجی، زمینهساز اشغال، معامله با تروریسم، و بازتولید چرخهی خشونت و استبداد شدند.
در اینجا همچنین گفتنی است که رسانههای روسی، اقدام استرالیا در ارسال ۴۹ تانک آبرامز به اوکراین را دسیسهای آشکار علیه منافع مسکو توصیف کردهاند و سفیر روسیه در کانبرا نیز آن را «غیرسازنده» خوانده است؛ اما آنچه فراتر از سطح دیپلماتیک باید دیده شود، نه صرفاً ارسال چند تانک فرسوده، بلکه نشانههای عمیق فروپاشی اخلاقی و راهبردی غرب است.
واقعیتی انکارناپذیر آن است که در حالیکه مردم اروپا و آمریکا زیر فشار تورم، بحران انرژی، رکود اقتصادی و اضطراب دایمی بهسر میبرند، رؤسای جمهور و نخستوزیرانشان در حلقههای بستهی نخبگان مالی و صنایع نظامی، قراردادهای میلیارد دالری امضا میکنند و از خون سربازان و ویرانی سرزمینها، ثروت میاندوزند. این همان غربی است که با تکرار بیوقفهی شعار «حقوق بشر»، کوشش میکند تصویری اخلاقی از خود ارایه دهد؛ در حالیکه در عمل، شهروندانش را در چنبرهی فقر و سرکوب نگاه داشته و بقای نظم موجود را تنها با تکیه بر دستگاههای پلیسی و اطلاعاتی نیرومند تضمین کرده است. اما این سد امنیتی، تا ابد پایدار نخواهد ماند؛ و اگر روزی فرو بریزد، طغیان اجتماعی در پایتختهای غربی نه یک اتفاق غیرمنتظره، بلکه ضرورت فتاریخی خواهد بود.
غرب با استفاده از ماشین رسانهای خود، در تلاش است تا وجدان جهانی را بیحس کرده و واقعیت عینیِ شکستناپذیری روسیه را در ذهن افکار عمومی تحریف کند؛ اما واقعیت میدان جنگ چیز دیگری است. ساختار نظامی، روانی و فرهنگی روسیه چنان عمیق در تاریخ و جغرافیای مقاومت تنیده شده که شکست استراتژیک آن، تنها با فروپاشی نظم جهانی و آغاز آخرالزمان ممکن خواهد بود. همانگونه که ناپلئون و هیتلر آموختند، روسیه را نمیتوان با محاصره و فشار در هم شکست؛ و این حقیقتیست که اگر امروز غرب درک نکند، فردا در زیر آوار یک فاجعهی جهانی، دیگر مجالی برای پشیمانی نخواهد بود.
اکنون، بیش از هر زمان دیگر، باید از خود پرسید: جنگی که به نام دموکراسی آغاز شده و به نام آزادی ادامه مییابد، سرانجام قرار است چه چیزی را آزاد کند؟ زمینهای سوخته؟ کشتار مردم بیگناه و بیپناه؟ انسانهای آواره و درمانده؟ یا سودهای سرسامآورِ صدها میلیارد دالری برای شرکتهای نفتی، نظامی و مالی آمریکا؟
و در این میان، آنچه بهتمامی لگدمال میشود، حقوق بشر است: هم در ساحت جانهای ازدسترفته و رنج بیپایان انسانهای بیگناه، و هم در سطح معنا و مشروعیت، آنگاه که به ابزاری سیاسی برای توجیه خشونت و مداخلهگری بدل میگردد.
این است همان «صلح» مورد نظر واشنگتن: صلحی که نه برای زندگی، بلکه تنها پس از مرگ همگان معنا مییابد.
محمد اقبال نوری
>>> اوکراین بزودی ضمیمه روسیه خواهدشدیا نیمی ازخاکش را با معاهده صلح ازدست خواهد داد
ویک حقیقتی رابدون اقای نوری اقتصادومنافع واینده ی تمام کشورها مثل توپ بستکبال دست امریکاییها درحال دست بدست شدن هس
>>> او برادر صاف و ساده برایت بگویم که جنگ به خاطر به دست آوردن معدن های اوکراین است باقی همه اش قصه مفت است.
زلنسکی مثل کرزی و غنی احمدزی فراری ....های غرب هستند و بس و خلاص.
>>> او برادران خدا به این دولت امارت اسلامی هزاران سال بقا بدهد اگر آمریکا چند سال در افغانستان میماند نود پنج درصد معادن یعنی 95 درصد معادن افغانستان این رهبران خودخوانده به آمریکا پیش کیش میکرد تا سر قدرت بماند حال با تمام دنیا با با کشورها یا با شرکت های خصوصی پنج سال قرارداد میکند بعد پنج سال میدانی چند صد یا چند هزار شرکت آمده در افغانستان میماند طالب به تمام شرکت ها که قرارداد میکند میگه فروسیس باید در افغانستان بشه بعد پنج سال باید افغانستان کارگر وارد کند خدا کند مثله آموزش زنان هم حل بشه دیگه بخیر افغانستان گل گلزار شدنی حساب کنید او برادر ها
>>> به سومی خوشا بحالت او برادر که آنقدر در خوشی غرقی طالبان افغانستان را گل و گلزار می کند بنشین تا بکند آرزوی ماهم همین است اما هیچ اثری از این گل گلزار معلوم دار نیست جز تبلیغات طالبان که شما را تحت تاثیر خود گرفته نیمی از مملکت را فلج کرده زندگی معمولی را به زنان حرام کرده تفریح و پارک را دانشگاه و مکتب را فلج کرده حتی کار را بعد دم از پیشرفت میرنه برادر جان سهم ما مردم از همه معادن هیچ خواهد بود صبر کن تا ثابت شود به تو این یک گروه قوم پرست متحجر است تا وقتی اوامر قدرتها را اجابت کند هست روزی تاریخ مصرفش تمام میشود و دوباره ما در آدم جدیدی خواهیم افتاد باز یک عده این تو خیال می کنند به بهشت رسیدند این واقعیت تلخ ۵۰سال گذشته افغانستان است