ارمغان حزب دموکراتیک خلق و تبعات سقوط آن چه بود؟
افغانستان پس از کودتای ثور و حاکمیت حزب در بحران عمیق سیاسی و اجتماعی فرو رفت. تفرقه و گسست سیاسی و اجتماعی در جامعه تشدید یافت 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۱۳    ۱۴۰۴/۲/۹ کد خبر: 177179 منبع: پرینت

ارمغان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق و تبعات سقوط آن چه بود؟
حزب دموکراتیک خلق افغانستان بزرگ‌ترین و متشکل‌ترین جریان روشنفکری چپِ دموکراتیک در نیمهء دوم سدهء بیستم محسوب می‌شود. این حزب با شعار عدالت‌خواهی و پیشرفت و دفاع از حقوق زحمتکشان جامعه، پا به میدان مبارزه گذاشت و با این شعار قدرت سیاسی رابه‌دست گرفت. شمار اعضای اصلی و نامزد حزب (اعضای آزمایشی) در سال 1991(1370)، آخرین سال حاکمیت براساس منابع رسمی به 155000 نفر می‌رسید.

صرف نظر از این‌که این آمار تا چه حد به‌صورت مبالغه‌آمیز ارایه شده باشد، اعضای حزب مذکور در سال‌های حاکمیت حزب به ده‌ها هزار تن بالغ می‌گردید.
حزب دموکراتیک خلق در سال‌های حاکمیت خویش از کمک‌های هنگفت شوروی در تمام عرصه‌های نظامی و غیرنظامی برخوردار بود. میزان این کمک‌ها از سوی شوروی برای یک حزب چپِ دموکراتیک در کرسی اقتدار به حدی غیر قابل تصور گسترده و بزرگ بود. اما حاکمیت حزب دموکراتیک خلق علی‌رغم این همه کمک‌های بزرگ خارجی دوام نیاورد و فرو پاشید.

ناتوانی و شکستِ حزب دموکراتیک خلق تنها به سقوط حاکمیت حزب پس از یک و نیم دهه مقاومت و جنگ و با مرگ هزاران عضو حزب بر سر این حاکمیت خلاصه نمی‌شود. شکست آیدیولوژیکی حزب بخش مهم این شکست را منعکس می‌سازد.
علی‌رغم ناکامی حزب دموکراتیک خلق در کرسی حاکمیت، کودتای ثور و سال‌های حاکمیت حزب، پیامدهای متضاد و متفاوت داشت. وقتی از زاویهء مثبت به‌سوی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق نگاه شود، اقتدار حزب و برنامه‌های آن در واقع تلاش انقلابی و قهرآمیز در جهت متحول سازی افغانستان و گذار از حالت سنتی به مدرنیته و مدرنیزم بود. این در واقع دومین تلاش درجهت مدرن‌سازی جامعه قبیله‌ای و سنتی افغانستان در قرن بیستم میلادی بود.

مساعی نخست را امان الله خان در تخت سلطنت در سال‌های دهه سوم این سده انجام داد. علی‌رغم آن‌که هردو جریان همسانی‌هایی در خود نهفته داشتند اما با تفاوت‌های فروانی نیزهمراه بودند. هرچند تلاش حزب دموکراتیک خلق در عبور از جامعه محافظه‌‌کار قبیله‌ای و ایجاد نظام مدرن اجتماعی و اقتصادی، تلاش نافرجام و ناموفق بود، اما طرح و اندیشهء مدرن‌سازی جامعه از نیازهای ثبات و پیشرفت و از الزامات هر نظام سیاسی متعهد به توسعه وعدالت در افغانستان است.

برخی از صاحب‌نظران کودتای ثور و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق را یک تجربهء منفی تاریخ سده بیستم تلقی می‌کنند، اما برخی با دید مثبت به آن می‌نگیرند.
مردمی‌شدن قدرت سیاسی در افغانستان، پی‌ریزی اساسات تساوی حقوق زن و مرد در قوانین و حتی در عرصه عملی، بنیان‌گذاری خطوط اساسی برابری و عدالت‌اجتماعی و اقتصادی چون اقدام به اصلاحات ارضی و لغو قروض و گروی دهقانان و زارعان کم‌زمین، تعمیم تعلیم و تربیه و همگانی‌ساختن آن برای همه اقشار مردم و همچو مسایل مهم اجتماعی از نکات مثبت دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق بود.

در سال‌های حاکمیت حزب بیشترین تعداد زنان در ادارات دولتی به‌کار گماشته شدند. در سال 1978 زنان شاغل به کار رسمی به 5000 تن بالغ می‌گردید، در حالی‌که این رقم درسال1986به 270000 رسید. هرچندکه این تعداد اغلباً در شهرها بود و زنان روستاها درعقب‌ماندگی بیشتر فرو رفتند.
اما علی‌رغم تمامی پیشرفت‌هایی که در سال‌های حاکمیت حزب در عرصه‌های مختلف حیات سیاسی و اجتماعی افغانستان رخ داد، کودتای ثور و حاکمیت حزب پیامد‌های بسیار منفی در جامعهء افغانستان به‌جا گذاشت.

افغانستان پس از کودتای ثور و حاکمیت حزب در بحران عمیق سیاسی و اجتماعی فرو رفت. تفرقه و گسست سیاسی و اجتماعی در جامعه تشدید یافت.
نظام و دولتی را که حزب دموکراتیک خلق ایجاد کرد منبعث از شرایط اجتماعی نبود. حزب در دوران حاکمیت خود کشمکش‌ها و تعارضات شدیدی را در جامعه به‌وجود آورد. حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، نابردباری را در جامعهء قبیله‌ای افغانستان که از قبل هم بخشی از فرهنگ بسته و کینه‌توزانه بود تشدید کرد. حاکمیت حزب مذکور موجب رشد تفنگ‌سالاری و تضعیف استحکام و گسترش طبیعی قانون و قانونمداری گردید.

پیامد دیگر حاکمیت حزب دموکراتیک خلق بیگانگی از جامعه، اتکا به منابع خارجی در رسیدن به قدرت و منزلت اجتماعی چون اقتدار دولتی و حتی دسترسی به پول و ثروت بود. این پدیده هم در داخل حوزهء حاکمیت حزب مذکور و هم در بیرون از آن میان احزاب و گروه‌های اسلامی و مجاهدین گسترش فزاینده یافت.
بخش مهمی از عوامل ظهور ستیزه جویی دینی و افراط گرایی دههء هشتاد در افغانستان که میان برخی از حلقه‌ها وگروه‌های مختلف اسلامی به تفکر و عمل تروریستی و جریان تروریزم منتهی شد، ریشه در عمل‌کرد حزب دموکراتیک خلق و حاکمان آن در کرسی اقتدار داشت. اگر ایالات متحده وکشورهای غربی و اسلامی مخالف دولت حزب دموکراتیک خلق و شوروی به جنبش و نهضت اسلامی در جنگ علیه دولت مذکور و قوای شوروی کمک کردند و مایهء اشاعه و تقویت جنبش بنیادگرایی و افراطیت اسلامی‌شدند، این زمینه‌ها را حزب دموکراتیک خلق در دوران حاکمیت خویش بیشتر مساعد ساخت؛ حاکمیتی که با کودتا شکل گرفت و با اختناق، کشتار، انحصارمستبدانۀ قدرت و در سایهء تجاوز نظامی شوروی ادامه یافت.

مهم‌ترین درسی که می‌توان از کودتا و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق گرفت این است که جنبش‌های چپِ دموکراتیک و هر جنبش سیاسی و اجتماعی تحول طلب به جای شورشگری و انقلاب، متناسب با شرایط عینی و ذهنی جامعه و کشور خود به‌ سوی دگرگونی‌های اجتماعی گام بردارند. تحول را نه با انقلاب و احساسات؛ بل با عقلانیت و اصلاح به انجام برساند.

محمد اکرام اندیشمند


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
حزب دموکراتیک
ثور
نظرات بینندگان:

>>>   هفت ثور و هشت ثور
هر دو، بلای جان شدند
جناب اندیشمند جمع بندی نسبتاً خوبی از پیامد کودتای خلق و پرچم نموده است.
شاید بعضی از اعضای احزاب خلق ‌و پرچم و تنظیم های مجاهدین هنوز هم از مواضع قدیم دفاع نمایند. اما فرزندان و اقارب شان که در داخل کشور ‌‌و یا در غرب زندگی میکنند حتماً در هر هفت و‌ هشت ثور از خود میپرسند که چرا پدران و‌ مادران شان جز جریان های سیاسی شدند که به قیمت جان و آوارگی میلیونها افغان انجامید؟
هفت ثور و هشت ثور هر دو مى توانست نقاط عطفى تحسين بر انگيز در تاريخ سياسى و اجتماعى كشور ما باشد.
‬اگر كودتاى هفت ثور با نقطه عطف تاريخى اختتام سلطنت مى توانست با درايت و دور انديشى همه نيرو هاى مذهبى و سياسى چپ و راست و ميانه را در سال اول اقتدار سياسى خود به عوض حذف، كشتار وسيع، زنده به گور كردن، به سايبيريا فرستادن—به دور خود جمع مى كرد و «جامعه ى قبيلوى و نيمه فيودالى» را به سمت پيشرفت و جامعه ى نسبتاً مرفع سوق مى داد ضرورتى به هشت ثور نبود .
اگر هشت ثور كه مليون ها انسان مظلوم از طبقات پایین جامعه را قربانى داد ، با فرصت تاريخى به دست آمده—اگر تحت یک رهبرى خردمندانه قرار میگرفت و مائده هاى زمینی غرب و شرق را در جهت اتحاد و همبستگى و رفاع مردم مظلوم و بى دفاع سوق مى داد، نه مردم بى دفاع قربانى راكت پرانی اخوانی ها مى شدند،نه بينى بلند كسى بريده مى شد، نه کلهٔ كَسى روغن داغ ، نه گلم كسى جمع و نه رقصى مرده ى قصابان را به شادى مى انداخت .
رهبران هفت ثور و هشت ثور ، در نبود آگاهى مردمى و درايت سياسى—مردمان اين سرزمين را ارزان فروختند و خود را براى ابد شرمسار تاريخ ساختند.
داکتر نصرتی
کلیفورنیا - 25 ا‌پریل 2025

>>>   نظام و دولت میبایست مببعث از چی می‌بود از زن ستیز سنتی جامعه یا فقر بی فرهنگی سگ بازی بز کشی نکاح دختر بچه شاهد بازی یا چه روزگار سیاهی دولت دهه هشتاد مترقی ترین دولت تاریخ افغانستان بود که فقر شدید فرهنگی جامعه افغانستان تحمل آن را نداشت و دیدیم چه شد

ایمیل:
لطفا فارسی تایپ کنید. نوشتن آدرس ایمیل الزامی نیست
میتوانید نام و محل سکونت خود را همراه نظرتان برای چاپ ارسال نمایید
پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است