تاریخ انتشار: ۱۲:۲۰ ۱۴۰۳/۷/۸ | کد خبر: 176087 | منبع: | پرینت |
انسان یگانه موجودی است که از مرگ خود خبر دارد و یقین دارد که می میرد و این خبر را عقلش برایش می دهد که همه می میرد پس تو هم می میری. هیچ موجود دیگری خبر از مرگ خود ندارد و یقین به اینکه خودش می میرد و غافل از مرگ خود می باشد مثلا گاو و گوسفند خبر از مرگ خود ندارد. این فقط انسان است که از مرگ خود خبر دارد، دلیلش عقل انسان است یعنی انسان با داشتن عقل فهمیده است که می میرد و طبعا خبر مرگ وی را نگران می کند.
حيوانات با حواس پنجگانه خود از خود دفاع می کند و برای بقای خود تلاش می کند می خواهد زنده باشد جان دارد و جان شیرین خوش است اما مرگ را نمی فهمد که چیست؟ ولی انسان با دانستن مرگ، به شدت نگران و مضطرب می شود اضطراب از مرگ را هایدگر در فلسفه خود آورده است واقعا مرگ امر ترسناک برای بشر است حال که این خبر بد را عقل برای انسان داده، واکنش انسان چیست؟ و چگونه می تواند آرامش خود را حفظ کند. اپیکور راه آرامش در این می دانست که مرگ در نزد ما هیچ است زیرا تازمانیکه زنده هستیم، خوب زندگی می کنیم و خبری از مرگ نیست اما وقتیکه مرگ آمد در آن صورت دیگر زنده نیستیم پس چرا از مرگ بترسیم.
اما راه های دیگری را برای رفع نگرانی و اضطراب نیز بشر رفته است. ادیان این راه ها را پیش پای بشر گذاشته که با مرگ فانی نمی شوی و تو روح جاویدان داری و نفس جاویدان در عالم پس از مرگ وجود دارد. نکته دیگری که برای بشر بی نهایت مهم است و جز مقتضیات ذات بشر شمرده می شود و آن تمتعات است بشر می خواهد متمتع باشد و با کیف، لذت، زندگی جاویدان داشته باشد. ادیان این مساله را نیز به این صورت حل کرده که انسان پس از مرگ می تواند بهترین زندگانی را داشته باشد وارد بهشت شود با حور غلمان باشد و نهرهای شیر شراب در اختیارش باشد این نوع وعده بسیار ملایم طبع انسان است و انسان از آن لذت می برد حتا از ذکرش متلذذ می شود. وقتیکه روحانی با مهارت تمام وصف بهشت را می کند مستمعین چقدر لذت از ذکر اوصاف بهشت می برد یعنی ذکر العیش نصف العیش است.
ادیان برای اینکه جوامع بشری را در کنترل خود در آورد و در زندگی شان نظم و انتظام بوجود آید، احکامی را بنام خدا و فرمانهای الهی ابلاغ می دارد و این فرمانها دو وجه دارد یکی وجه ترس و دیگری وجه شادی به عبارت دیگر مجموعهای از تعلیمات از ریز ترین مسایل خصوصی مثل ریش و پشم و حجاب گرفته تا بزرگترین مسائل اجتماعی را مطرح می کند و برای هر یک از احکامش پاداش اخروی مد نظر گرفته و چنان در این قضایا اغراق می کند که اگر کسی در حین اعمال دینی باشد در همان حال قصرهای با شکوه بهشتی برایش ساخته می شود و همه تمتعات و انواع نعمات برایش فراهم می شود و اگر بر خلاف احکام شریعت عمل نماید عذاب الیم و جهنم سوزان در پیشرو دارد.
ادیان با این روشها و احکام بشریت را در کنترل خود در آورده. همه این مسائل ریشه دارد به خبری که عقل از مرگ آدمی می دهد و این خبر سبب نگرانی و پریشانی وی شده و این سوالات را برایش مطرح کرده که زندگی چه معنای دارد وقتیکه می میریم و نابود می شویم پس معنای زندگی چیست؟ پاسخ ادیان عقلانی نیست پاسخ ادیان فطری و مطابق مقتضیات وجود انسان است.
شما هر چه در مورد بهشت و جهنم می شنوید و می خوانید در واقع پاسخ دادن به نیازهای جسمانی و طبیعی انسان است و این نیازها و تمایلات را در این جهان داشتیم و می خواستیم تا ابد داشته باشیم اما حالا عقل خبر آورده که زندگی ابدی نداریم و می میریم و دین می یاید پاسخ می دهد که نگران نباش زندگی تو جاویدان و ابدی است و اگر مطابق احکام و شرایع من عمل نمائی غرق در نعمات می شوی و اگر به احکام شریعت من از سیر تا پیاز عمل نکنی مستوجب عذاب الهی می شوی و جایگایت جهنم خالد و جاویدان است. انسان به هردو صورت قضیه متوجه است. یعنی هم ترس و عذاب را می داند و می ترسد و هم نعمت و لذت را می خواهد بچشد و هردو حالت برای جهان پس از مرگ توسط دین برایش وعده داده شده و انسان مؤمن هردو صورت را توسط تعلیمات دینی خود یافته است.
گفتم ادیان دقیقا در مقابل ترسی که عقل ایجاد کرد، چنین وعده های دلگرم کننده را که مطابق تمایلات و نفسانیات انسان است را برایش داد و انسان را از ترس مرگ و اضطراب نجات داد. تفاوتهای آشکاری در جهان پس از مرگ بین عرفا و فلاسفه و ادیان دیده می شود. ادیان با وعده های بهشت جهنم به نیاز های طبیعی انسان جواب داده که برای انسان برآورده شدنش بسیار شیرین است و اما عرفا و فلاسفه مذهبی جهان بعد از مرگ را جهان کمال می داند و غایت خلقت کمال است و پس از مرگ کمال و کمالات به سوی حقیقت مطلق و کمال مطلق ادامه دارد. اما ادیان جاودانگی را در تمتعات و لذات بهشت و ترس از غذاب درک ناک جهنم می داند و پیامها و وعده های ادیان بسیار طبیعی و قابل درک است چون طبع انسان و تمایلاتش چنین چیزهای را می خواهد در دنیا دیده و در آخرت هم می خواهد ببیند و لذا برای وصال به این لذایذ چه اعمال زشت و قبیح را مرتکب می شود که ساده ترین آن کشتن انسانهای غیر مؤمن به دیانت و مذهب او می باشد. انفجارها و انتحارها ریشه در چنین باورهای دینی دارد.
محمد ناطقی
>>> یک روز داکر نایک در هندوستان در یک محفل تبلیغات مذهبی میکرد.
یک خانم پیر یک عکس یک مرد جوان را برایش نشان داد و گفت که من دیگر هیچ چیز نمی خواهم و فقط میخواهم به آن دنیا نزد او بروم.
ذاکر نایک گفت: این پسر شما بود؟
گفت نه!
گفت نواسه شما بود؛
باز گفت نه!
پرسید خی چی شما میشد؟
گفت شوهرم بود!
ذاکر نایک گفت:همشیره مرگ و زندگی بدست خداوند است. خداوند خودش حیات میدهد و خودش حیات میگیرد.
هر وقت که خداوند خواسته باشد،خودش شما را به هم میرساند!
خانم پیر از ذاکر نایک تقاضا کرد که من فقط یک خواهش دارم و خواهش میکنم که شما مرا دلسرد نکنید !
ذاکر نایک گفت بگویید!
گفت من میخواهم در آن دنیا دوباره جوان شوم و در پهلوی شوهر خود خوشبخت زندگی کنم!
ذاکر نایک گفت:همشیره نماز بخوانید،روزه بگیرید و به دربار خدا دعا کنید،انشأ الله خداوند آروری شما را قبول میکند!
دفعتاً از میان تالار یک خانم جوان برخاست و گفت که من عروس این خانم هستم. این خانم و پسرش هر روز همراه من جنگ میکنند که چرا این کار را نکردب و آن کار را نکردی؟
مادر من هم وقتی که من طفل بودم فوت کرده است و من نیز میخواهم در آن جهان دوباره طفل شوم و در آغوش مادرم باشم!
درین میان دفعتاً پسر شش ساله خانم جوان پرسید:
مادر جان،مادر جان: سرنوشت من چی میشود؟ من چه کنم؟
مادرش در جواب گفت: تو از همان جایی که آمدی،دوباره به همان جا برو!