«دن‌کیشوت دلامانچا»ی افغانی!
از این شهزاده‌ی بی‌پروا نظامنامه‌ی ناقلین به سمت قطغن، عقب‌ماندگی و منازعات خونین بین‌القومی و مصیبت‌بار در سرزمین هرزی به نام افغانستان! به میراث ماند 
تاریخ انتشار:   ۲۳:۰۶    ۱۴۰۳/۵/۳۱ کد خبر: 175899 منبع: پرینت

رضاشاه، کمال‌اتاتورک و امان‌الله شاه معاصر هم بودند و با یکدیگر دیدارهایی داشتند. در غوغای جنبش‌های ناسیونالیستی، حکومت کردند. شیفته‌ی تمدن و پیشرفت‌های غرب بودند. اتاتورک جمهوری ترکیه را بر محور قوم تورک، سکولاریسم و جدایی دین از دولت بنا نهاد. رضاشاه با سرکوب قبایل گوناگون و باندهای مخوف و به سخن ویلیام‌میلی«دزدان ثابت» بر محور زبان، هویت و فرهنگ فارسی، ایران نوین را پایه‌ریزی کرد. امان‌الله شاه می‌خواست آن ترقیات را در محور دال مطلق افغانی‌/پشتونی، در شکل یک دولت کاملآ تک‌هویتی افغان تحقق بخشد.

کمال‌اتاتورک در یک خانواده‌ی مربوط به طبقه‌ی متوسط به دنیا آمد. ترکیه‌ی عثمانی را در نبرد«گالیپولی»(۱۹۱۵) به پیروزی رساند. در برابر خطر تجزیه ترکیه سینه سپر کرد و متفقین را شکست داد.امپراطوری ضعیف و روبه زوال ترکیه عثمانی را تمام شده اعلام کرد، نهضت‌ملی ترکیه را رهبری کرد، دولت موقت انکارا و در نهایت جمهوری سکولار ترکیه را بنیان گذاشت.
اتاتورک سیاست‌مدار، دولت‌مرد باتجربه و ژنرال و فیلد‌مارشال لایق و به حق و مستحق جمهوری ترکیه بود؛ هر چند سرکوب بی‌رحمانه‌ی اقلیت‌های مثل آشوری‌ها، کردها و ارمنی‌ها نقاط تاریک و ضعیف زندگی و مبارزات اتاتورک اند.

رضاشاه از ۱۲ سالگی نظامی بود. در ۱۲۹۹ قوای قزاق را تا فتح کامل تهران رهبری کرد. وزیرجنگ، نخست‌وزیر و شاه‌ ایران شد. راه آهن سراسری، ارتش نوین، دادگستری و دانشگاه تهران بخشی از کارهای بنیادین رضاشاه اند. او را پدر ایران‌نوین می‌نامند.در خانواده نظامی اما فقیر و تهیدست به دنیا آمد با شجاعت و فراستی که داشت، ایران را حفظ کرد و در مسیر ترقی و مدرنیته قرار داد. او و اتاتورک بی آنکه زیادی غرب‌زده باشند، متکی به تجربیات و شناخت از میهن شان حرکت به سوی مدرنیته را درونی ساختند؛ یعنی با تحلیل مشخص از اوضاع مشخص ابزار تحقق آن را هم فراهم کردند.

امان‌الله شاه، نازپرورد تنعم، و به قول عوام یک «بچه‌ننه» و مرزوق و میراث‌خوار نام و نشان پدر بود. مانند رضاشاه و اتاتورک از خاکستر فقر و سختی برنخاسته بود، در کوره‌های جنگ و سیاست و نظامی‌گری ورز نخورده بود؛ یک شاهزاده‌ی مفت‌خور بود که بر سر سفره‌ی رنگین فساد و ناز و نعمت بالیده بود. او آدم خیالاتی و کم‌هوش بود که بدون هر نوع آگاهی و تجربه، شیفته‌ی ظواهر تمدن غرب شد. او حتا به توصیه‌های کمال اتاتورک، که گفته بود اول ارتش و دولت قدرتمند بساز و بعد اصلاحات کن گوش نداد در واقع معنای توصیه‌ی اتاتورک را نمی‌فهمید.

درست یک دن‌کیشوت یا شبه دن‌کیشوت بود، که به جنگ اسلام، و سنت و ارزش‌های سخت‌جان و ریشه‌دار رفته بود. با شمشیر چوبین می‌خواست دنیای قدیم را ویران کند و یک جهان غربی بر خرابه‌های آن اعمار نماید!؟ او، که نه ارتشی داشت و نه نظام و دولت‌مقتدر شکست خورد، شمشیرهای چوبین‌اش از کار افتادند و وقتی که نومیدانه و شکست‌خورده راه قندهار و در نهایت غرب را در پیش گرفت، درست مثل دن‌کیشوت گوسفند ها را خیال لشکریان دشمن می‌کرد… آخر کار از رضاشاه و اتاتورک ایران و ترکیه به میراث ماند و از این شهزاده‌ی بی‌پروا نظامنامه‌ی ناقلین به سمت قطغن، عقب‌ماندگی و منازعات خونین بین‌القومی و مصیبت‌بار در سرزمین هرزی به نام افغانستان!

دکتر لطیف پدرام


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دن‌کیشوت دلامانچا
افغانی!
نظرات بینندگان:

>>>   گرچه نوشته شما زوایای مختلف داردکه به ان نقد کرد و برداشت شما را ازین سه شخصیت نامکمل وسرسری ثابت کرد میخواهم طرز دید شما را ازین همه تلاش های نوشتاری وگفتاری شما به رخ شما بکشم.
شما با پیروی از اندیشه های چپی خویش تحلیل مشخص از اوضاع مشخص کرده اید وان هم دنبال «لحاف ملا» استیدیعنی تجزیه افغانستان در حالیکه انهای که شما را گماشته اند بااین اندیشه شما موافق نیستند.
ناکام باشید!!!!

>>>   رضاشاه خائن مزدور انگلیس بود و جنرال ادموند آیرونساید انگلیسی (Edmund Ironside) او را شاه ایران کرد. رضاشاه فردی بیسواد و نافهم بود که وقتی سواددار شد یکهفته در تهران جشن گرفتند که شاه حالا می تواند نام خود را بنویسد.
رضاشاه با پول مردم فقیر ایران راه آهن شمال_جنوب را اعمار کرد برای دسترسی عساکر انگلیس به مرزهای روسیه در شمال ایران و نه برای آسایش مردم ایران.
اینها تاریخ مستند است.اگر فرد افغان عادی این مطالب را نداند مشکلی نیست ولی دکتر لطیف پدرام چرا نمی داند؟ بعد از گذشت 45 سال از انقلاب ایران هنوز می دانی ماجرا چیست؟

>>>   و یک ....دیگر آمد تا کار های نا تمام امان الله را تمام کند و در نهایت کشور را به دست ملا های دیوبندی پشتون سپرد و خود ذلیلانه جیره خواد شیخ های امارات شد و منتظر است تا شاید باد و باران دوباره به ارگ پرتابش کنند اما نمیداند که تقدیر نه چنان خواهد بود که وی تدبیر کرده.

>>>   کتاب دن کیشوت، اثر میگل د سروانتس و با ترجمه کیومرث پارسای به رشته تحریر درآمده و در انتشارات روزگار به نشر و در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.

معرفی کتاب دن کیشوت جلد اول
خلاصه کتاب دن کیشوت
جملات کتاب دن کیشوت
دانلود کتاب دن کیشوت
معرفی کتاب دن کیشوت جلد اول
دن کیشوت کتاب مشهوری است که شهرت آن به دلیل رخدادها و اتفاقات گوناگونی است که به روایت آن ها پرداخته می شود.
مجموعه ی رمان «دن کیشوت» به روایت اصیل زاده ای به نام دون کیخوته دلامانچا می پردازد که در روزگاری زندگی می کند که دیگر از آن شهسواری و دلاوری خبری نیست اما با وجود این قضایا، شخصیت اصلی داستان با اراده ای محکم، تصمیم دارد این خلا را پر کرده و گستره ی این نوع دلاوری ها را از نو بر پا کند که شاید آن رویاهایی را که در سر پرورانده به حقیقت مبدل شود.

درباره نویسنده کتاب
پدن میگل د سروانتس ساآود را ملقب به شاهزاده نبوغ در ۲۹ سپتامبر ۱۵۴۷ میلادی در آلکالاد هنارس در ۳۲ کیلومتری مادرید دیده به جهان گشود. پدر وی پزشک بود و همیشه در این آرزو بود که فرزندش یک شوالیه سرشناس و نامدار اسپانیایی شود اما میگل همان طور که با فنون رزم آوری آشنا شده بود به شعر سرودن علاقه زیادی داشت. سروانتس در ۱۷ سالگی به دستور فیلیپ دوم پادشاه وقت اسپانیا برای شرکت در جنگ به ایتالیا سفر کرد و به ارتش این کشور پیوست و در جنگ لپانتو شرکت کرد و در این جنگ بود که دست چپش به دلیل صدمه ای که به اعصاب دستش وارد شد از کار افتاد وی در ایتالیا به مطالعه برخی از آثار ادبی پرداخت و تحت تأثیر هنر ایتالیایی قرار گرفت.
سروانتس بعد از بازگشت به اسپانیا به ارتش این کشور پیوست و در همین زمان بود که از پادشاه اسپانیا نشان دلیری دریافت کرد. سرانجام وی در ۱۵۷۲ میلادی به زندگی نظامی خود پایان داد و زندگی عادی خود را از سر گرفت. درباره تحصیلات ابتدایی سروانتس ابهاماتی وجود دارد بنابر یکی از داستان های وی با نام داستان های عبرت آموز او مدتی در مدرسه یسوعی ها وابسته به کلیسای اتولیک سرگرم تحصیل بوده است. بر خلاف نویسندگان آن دوره اسپانیا او هیچ گاه تحصیلات دانشگاهی نداشته است. خوان لوپز د اویوس مدیر مدرسه شهرداری مادرید از سروانتس به عنوان شاگرد دوست داشتنی یاد می کرد در هر صورت او می بایستی که دانش آموزی در همین مدرسه بوده باشد یا آن که زیر نظر شخصی به نام لوپز د اویوس تحصیل کرده باشد.

دانلود کتاب دن کیشوت
نسخه الکترونیک جلد اول کتاب دن کیشوت را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس آن را در کتابخوان فراکتاب مورد مطالعه قرار دهید.

خلاصه کتاب دن کیشوت
داستان، داستان دلاوری های «دون کیخوته دلامانچا» از اصیل زادگان است که با وجود زندگی معمولی، قصد دارد رزم جنگی بپوشد و دلاوری باشد اسب سوار و شمشیر به دست و بشتابد به سوی آینده ای که در ذهن خویش رسم نموده اما دنیای واقعی، هم چون رویاهایی که در ذهن خویش ساخته با او مهربان نبوده و دن کیشوت داستان ما را به رویارویی حقیقت زندگی می کشاند.کتاب دن کیشوت، شامل ماجراها و رخداد های گوناگونی نظیر؛ ویژگی ها و رفتارهای نجیب زاده نامدار دون کیخوته دلامانچا، نخستین عزیمت دون کیخوته از منطقه لامانچا، شیوه دلپذیر نیل به مقام پهلوانی، ماجراهای مربوط به پس از ترک کاروانسرا، ادامه ناکامی های پهلوان، تفتیش کتابخانه نجیب زاده فرزانه توسط کشیش و سلمانی، دومین ماجرای پهلوان دون کیخوته دلامانچا، پیروزی بر آسیاب های بادی و سایر ماجراها، پایان نبرد هراسناک بیسکانیایی و دلاور لامانچا، گفتگوهای جالب میان دون کیخوته و سانچو پانزا، ماجرای دون کیخوته و چوپانان، ماجرایی که چوپان برای دون کیخوته و همکاران خود تعریف کرد، پایان ماجراهای مارسلای چوپان و سایر رویدادها می باشد که در این کتاب به آن ها پرداخته شده است.

برشی از متن کتاب
گفتگوهای جالب میان دون کیخوته و سانچو پانزا
سانچو پانزا پس از کتک خوردن از مستخدمان کشیش ها، بیهوش بر زمین افتاد. دقایقی بعد به هوش آمد، از جای برخاست و به دقت صحنه نبرد اربابش دون کیخوته را زیر نظر گرفت. صمیمانه آرزو داشت پهلوان به پیروزی دست یابد. بیشتر به این دلیل که هرچه زودتر صاحب کشور یا جزیره ای شود و بر آن حکم براند. سرانجام نبرد با پیروزی دون کیخوته به پایان رسید و پهلوان آماده سوار شدن بر روسی نانته شد. سانچو به سرعت دوید تا برای اربابش رکاب بگیرد، ولی پیش از این که دون کیخوته سوار شود، مهتر در برابرش زانو زد، دستش را گرفت، بوسید و گفت:
ای ارباب مهربان! عالیجناب دون کیخوته! از آن حضرت تقاضا می کنم حکومت جزیره ای را که در این نبرد مهم به دست آورده اید، به من بسپارید. مطمئن باشید این جزیره هر اندازه بزرگ باشد، می توانم از عهده اداره آن، بهتر از همه ساکنان جهان، برآیم.
دون کیخوته پاسخ داد:
آه سانچو، برادرم! این رویداد و نبردهای مشابه، جزیره ای به دنبال ندارد. بلکه تنها ماجراهایی است که در مسیر هر انسانی شکل می گیرد و چیزی جز گوش بریده یا سر شکسته نصیب کسی نمی کند و سودی ندارد. ولی باید شکیبا باشی، چون رویدادهای مهمتری در پیش خواهد بود که موجب می شود بتوانم تو را حاکم جزیره کنم یا شغلی مهمتر از آن به تو بدهم.
سانچو برای سپاسگزاری، راه افراط را پیش گرفت و پس از بوسه مجددی که بر دست ارباب زد، زره او را نیز بوسید و به او کمک کرد سوار بر روسی نانته شود. سپس خود نیز سوار بر الاغ شد، حیوان را هی کرد و به دنبال دون کیخوته که بدون وداع با بانوان نشسته در کالسکه به پیش می تاخت و چیزی نمانده بود در بیشه ای در همان نزدیکی از گستره دید محو شود، رفت.
سانچو تا جایی که الاغ قدرت داشت، به دنبال ارباب می تاخت، ولی روسی نانته چنان سریع می رفت که مهتر عقب ماند. ناچار شد فریاد بزند تا دون کیخوته توقف کند. پهلوان با شنیدن صدای مهتر، عنان روسی نانته را کشید و حیوان را متوقف کرد تا مهتر از راه رسید.

جملات کتاب دن کیشوت
نه واقعیت این است که در تاریخ یا جای دیگری نخوانده ام، چون نه خواندن بلدم و نه نوشتن. ولی به جرات می توانم بگویم که تا کنون در خدمت کسی نبوده ام که شجاع تر از شما باشد. امیدوارم این شجاعت موجب گرفتاری و مرگ نشود.
...
ساکت باش! هرگز در جایی خوانده یا شنیده ای پهلوانی دنیاگرد را حتی اگر مرتکب قتل شده باشد
کتاب دن کیشوت، شاملجملات کتاب دن کیشوت
نه واقعیت این است که در تاریخ یا جای دیگری نخوانده ام، چون نه خواندن بلدم و نه نوشتن. ولی به جرات می توانم بگویم که تا کنون در خدمت کسی نبوده ام که شجاع تر از شما باشد. امیدوارم این شجاعت موجب گرفتاری و مرگ نشود.
...
ساکت باش! هرگز در جایی خوانده یا شنیده ای پهلوانی دنیاگرد را حتی اگر مرتکب قتل شده باشد به دادگاه ببرند؟

>>>   اتاترک با اسلام رابطه بسیار خوب داشت. مثل امان الله خان نبود.
او یک مهمانی بسیار بزرگ برپا داشت و ملا های زیادی را از سراسر ترکیه دعوت کرد.
بعد ازین که نان خلاص شد،اتاترک دست ها را بالا کرد و برایشان گفت: یک دعا میکنیم که خداوند جنت برین را نصیب شما ملا های عزیز کند.
ملا ها دست خود را بالا کرده و آمین گفتند.
بعداً اتاترک به سربازان خود امر کرد که همه ملا ها را ار پشت سر،سر هایشان را ببرید.
این بود روابط اتاترک با اسلام.

>>>   بسیار عالی! مردم را مجبور به جریمه کرده بود که در حین سلام کردن کلاه یا دستار خود را از سر خود -برسم غربی ها -بردارند؛ به گفته مرحوم غبار شخصیکه کلاه خود را بالا می کرد، درست کاری کاتوری می بود!!!

>>>   دوکتور عزیز و گرانمایه :
حقایق تاریخی رابا چند سطر کوتاه و فشرده و عبرت آموز و موزون چنان تحریر داشتید که خواننده تکان میخورد٬ دریغ که هضم جملات گهر بار برای یکتعداد از مردمان متحجر و سیه خوان همانند من محتمل نیست٬ کاش خرد سیاسی و درک عمیق تر وجود میداشت تا این جملات عبرت انگیز را زودتر و خوب تر در جامعه هضم می شد.

>>>   در سفرهایی که به ترکیه میرویم جای تأسف برای ما ایرانی ها این است که مجسمه و تصاویر آتاتورک در همه مکان های این کشور با افتخار نسب و در منظر عموم دیده می‌شود ولی در اینجا حکومت ایران و یک عده *مدرنیسم ستیز قرون وسطایی* حتی از نام وی نیز اکراه دارند و البته که توده ای زاده ها و فرزندان فکری مجاهدین خلق(بخوانید مزاحمین ....) هم به کمک دگماتیست های مذهبی در این پروژخ تخریب رضاشاه بزرگ نقش داشته و دارند.
غرض از سخن آنکه مدرنیسم در ترکیه بخاطر فهم و آشنایی مردم با اثرات و میوه آن صد در صد موفق شد ولی در ایران به دلیل فقر فکری ناشی از تقدس انگاری سنت ها و اندیشه های شبه مذهبی ما نتوانستیم موفقیت ترکیه را بصورت کامل تجربه کنیم و به دروازه های تمدن برسیم. سنت ه قومی در افغانستان چنان مقدس انگاشته می شوند که بعید است مدرنیسم و ساحات مختلف آن بتواند در آن اقلیم جوانه بزند چه برسد که مانند ایران چوانه زد ولی به لحاظ همان عقبه فکری در لایه های مختلف اجتماعی به ثمر ننشست و بعید هم هست به راحتی از غول موانع رد بشویم.. .... ولی روشنفکران خوش‌فکر افغانستان کاری بس مشکل تر در پیش دارند تا جامعه نود درصدی سنت گرای افغانستان را اول آگاه کنند و بعد اگر این بچه غول امارت اسلامی تا آنوقت نشود یک غول .....، که اگر چنین شود آن روز حتی با جامعه نود درصدی خواهان اصلاحات و مدرنیسم هم نمی توانید حریفشان شوید.
لواسانی

>>>   🤫مردم متحجر (افغان کوچیپشتون ناقلین) هرزه و هم هویت (افغان)=پشتونی، مردم فارسیزبان/ترکتباران را به سوی بدبختی و نسلکشی کشانده است.
که هرچه زودتر قلاده هویت پشتونی=(افغان) از شناسه مردم فرهنگی فارسیزبانان/ترکتباران دور زده شود و از گروه فغانیت/افغانیت مگر نمی خواهید به امنیت و رفاه سوق شوید؟

>>>   نگاه دکتر نجیب‌سلام در باره‌ی ادعای افغان‌ها!
از همین پشتون‌ها می‌پرسم ؛
وقتی ادعا دارید پنج هزار سال تاریخ دارید، می‌شود تنها از یک هزار آن، تمدن و حاکمان و امپراتوری‌های تان را نام ببرید، که ندارید و نمی‌توانید ثابت کنید، پنج هزار سال تاریخ به شما اصلن ربطی ندارد، قبایل پشتون تمام تاریخ زیست شان در خراسان شرقی (افغانستان امروز) به عنوان سربازان اجیر، توسط سلطان‌محمود و نصیرالدین‌شاه بابر در مناطق سوات آورده شدند تا علیه شاهان تاجیک سوات بجنگند، چنین هم شد، بعدن آرام آرام به عنوان اشغال‌گرها به جنوب و جنوب‌غرب و شرق خراسان جاگزین شدند، تا زمان پدر امان‌الله و امان‌الله هیچ اثری از اینها در شمال و شمال شرق نبود، در تمام اسناد و حفریات و مواد باستان‌شناسی، هیچ تمدنی و هیچ اثری از پشتون‌ها در این سرزمین دیده نمی‌شود، اوج و عروج اینها بعد از احمد‌شاه ملتانی که یکی از افسران دربار نادر افشار بود، و سلسله اولاده او شروع می‌شود، خراسان تا بسیار زمانی جز اقلیم گرگانی‌ها و صفوی بود و محل رقابت صفوی‌ها و گرگانی‌های مغل‌تبار، من نمی‌دانم نخبگان پشتون این پنج هزار سال تاریخ را از کجا اختراع و کشف کرده‌اند، حکم تاریخ در ارتباط به محل زیست قبایل پشتون کاملن معلوم است که دامنه‌های کوه سلیمان است که در پاکستان امروزی قرار دارد و اکثریت مطلق قبایل پشتون همین اکنون در همین نواحی زیست دارند و پاکستانی اند. مردمان اصیل و بومی خراسان تاجیکان، اوزبیک‌ها، ترکمن‌ها و بخشی از هزاره‌ها اند. نمی‌دانم چرا نخبگان پشتون عاشق جعل‌سازی تاریخ اند که خیلی مضحک و مسخره است.
پدرام

>>>   Shams Sina
درود بر حقیقتگویی شان.
ما همه انسانیم و از نظر ژنیتیک تمام انسان‌های روی زمین دارای ۴۶ عدد یا ۲۳ جوره کروموزوم.
و از جمله میلیونها ژن که در وجود هر انسان در کره زمین هست تقریبا ۹۹٫۹۹۹۹۹۹ فیصد آن عینا شبیه هم اند.
اما خود بلندبینی کاذب ، تمامیت خواهی دروغین برتربینی های غیرانسانی ، تاریخ سازی های جعلی مردود است.

>>>   Ameen Aminy
اینهم حرف های
جمعه خان صوفی تاریخ نویس پشتون = افغان:
پشتونها توسط ترکها و تاجیکها به دین اسلام مشرف شده اند . زبان پشتو یک زبان نو است که پیشینه ی تاریخی قدمت تاریخی چندانی ندارد.
نام افغان را بالای پشتونها ایرانی ها گذاشتند.
زبان پشتو جدا شده از زبان پارسی است
هغه اوغان یا پشتون چی پته خزانه منی او خراسان نه منی واوری، د پشتون لیکونکی خبری ته
او اوغان یا پشتون که پته خزانه را قبول دارند و خراسان را نی، بشنوید به حرف نویسنده با وجدان افغنه یا پشتون.

>>>   Ameen Aminy
بشنوید اصلیت افغانها را به زبان بزرگان قوم افغان یا پشتوزبانها، از اسرایل در خراسان مهاجر شدند، اصلیت شان یهودی و شغل آنها شبانی و محل خاص بودوباش نداشتند، تا اینکه در سرزمین خراسان مهاجر و مسکن گزین و به مرور زمان به زور و به کمک انگلیس اسم این گوشه از خراسان بزرگ را به اسم قوم افغان ( افغان ستان ) یا سرزمین قوم افغان قوم که پشتو حرف میزنند و خود را پشتون مینامند یعنی افغانستان تغیر اسم میدهند.

>>>   Ahmad Mamond
آقای سیاست‌مدار قوام‌گرا!
اگر این پرچم قومی را از دستت براندازند، مطمئن‌باش که حتی خانواده‌ات در کنارت نمی‌ایستد. صادقانه نیست که از قومیت امتیاز گیرید. بهتراست از انسانیت امتیاز گیرید. آن‌گاه من نخستین کسی خواهم بود که در کنارت قرار می‌گیرد.

>>>   Enayat Fatah
عساکر عثمانی دقیق تنها برای چپاول سرزمین تربیت شده اند و البته واضح است بیشتر از سه قرن تاریخ در این سرزمین چیزی بیش کدام شواهد دیده نمی شود مانند آثار باستانی و یا فرهنگی و هرچه دیده می شود جعلی برای فریب مردم بومی سرزمین ثابت می تواند شد

>>>   Lemar Lemar
ما خو به این نظر نیستیم میگویم هر کی از هر جا آمده یا هم بوده برادر ما است مشکل نیست تمام اقوام افغانستان مردم شریف و نجیب هستند اما تعداد میخواهند با گفتن این جمله که همه چیز از ما بود و از ما به زور گرفتند و از همه مضحک تر این که خود اینها از بس که غیرت شان زیاد از همه جلوتر فرار میکنند فقط به تفرقه میان اقوام دامن میزنند یعنی مگس هر دوغ هستند حال این سخن های بی معنی هیچ فایده ندارد عام مردم افغانستان به هیچ سگ که از هر قوم باشد و در حالت جف زدن است مربوط ندارد .

>>>   Farhad Dehqan
پشتون ها بسیار آرام دارن حکومت میکنند و راحت دارن اردو می‌سازند و میخ اقتدار شان ره کوبیده میرن رفقای شما قصه های دروغ تاریخی ره مطالعه میکنند
>>>   کامنت دوم را بخوانید تا بدانید چرا ایرانی ها میگویند پشتون در ایران جایی ندارد

>>>   مسئله اقبال و شأنس تاریخی کشورها و ملت ها هم چیزی است که نباید بی توجه بود
یک ملتی با شانس های پی در پی تاریخی می تواند اقبال بلندی پیدا کند و یا با بدشانسی های مکرر به فرجام تلخی برسد
ایران دچار بدشانسی ها و خوش شانسی هایی بزرگی شده که الان از اثرات همان داره استفاده میکنه
افغانستان بزرگترین شانسی که داشته همسایگیش با ایران هست و بد شانسی اون تجربه شبه قاره هند و همسایگی با پاکستان هست که منجر به از دست دادن ارتباطش با دریا شد و همه مشکلاتشون از همین حصر در خشکی هست وگرنه اگر به دریا ارتباط مستقیم داشتند وضعیت جامعه اونها مرتب تر میشد و همین ارتباطات دریایی برای یک جامعه خودش خیلی روی طرز فکر داخل جامعه اثر داره


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است