به سرزمین مدل نوین انقلاب خوش آمدید
پس از کودتای ثور 1357 این شعار را با خط بزرگ در پارچۀ سرخ رنگی به دروازۀ ورودی فردوگاه کابل آویختند: "به سرزمین مدل نوین انقلاب خوش آمدید." 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۱۵    ۱۴۰۳/۲/۸ کد خبر: 175248 منبع: پرینت

پس از کودتای ثور 1357 این شعار را با خط بزرگ در پارچۀ سرخ رنگی به دروازۀ ورودی فردوگاه کابل آویختند: "به سرزمین مدل نوین انقلاب خوش آمدید."
وقتی خبرنگار"دی سایت" جمهوری فدرالی آلمان از حفیظ الله امین که او را قوماندان انقلاب ثور می خواندند خواست تا در مورد مفهوم این شعار و در بارۀ این مدل توضیح دهد، امین پاسخ داد:
«به عقیدۀ من انقلاب افغانستان مدل جدید انقلاب پرولتری است که قدرت سیاسی را از استثمارگران بدست طبقۀ کارگر منتقل کرد که در راس آن حزب طبقۀ کارگر یعنی حزب دموکراتیک خلق افغانستان قرار دارد. قبلاً در یک جامعۀ فیودالی چنین انقلابی صورت نگرفته است. بنااً این یک مدل جدید انقلاب در جامعه ای که مناسبات فیودالی مسلط بود، می باشد که قدرت را از طبقۀ استثمارگر به طبقۀ استثمار شده که دوست و متحد تمام زحمتکشان می باشد انتقال داد.»

زمانی که در جدی 1358 دولت شوروی سوسیالیستی برای حمایت از حاکمیتِ این مدل نوین انقلاب پرولتری به افغانستان لشکر کشید، حفیظ الله امین زمام دار این حاکمیت و رهبر حزب حاکم را کُشت و ببرک کارمل جای او را در مسند حاکمیت انقلابی گرفت، رهبری جدید حزب و حاکمیت انقلابی، از "مرحلۀ نوین و تکاملی" انقلاب سخن گفت.
نیروهای ارتش سرخ شوروی بیشتر از 9 سال در افغانسان باقی ماندند و برای بقای انقلاب و حاکمیت انقلابی با مجاهدین و تنظیم های اسلامی و جهادی که مورد حمایت امریکا، جهان غرب و کشورهای اسلامی متحد آنها به رهبری عربستان سعودی و پاکستان قرار گرفتند، جنگیدند. چین کمونیست نیز در این جنگ در کنار امریکا و علیه شوروی قرار گرفت و به یکی از منابع تامین تسلیحات مجاهدین تبدیل شد.

سه سال پس از خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی، دولت حزب دموکراتیک خلق به رهبری و ریاست داکترنجیب الله دوام کرد و بر اولین تهاجم وسیع مجاهدین پس از خروج قوای شوروی که برای تصرف شهر جلال آباد در حوت 1367 خورشیدی براه افتیده بود، پیروز شد.
نیروهای مجاهدین که متشکل از هزاران نیرو به شمول جنگجویان عرب بودند و حمایت تسلیحاتی و لوژستیکی و مالی آی اس آی و سی آی اِی را داشتند، شکست خوردند.
شکست مجاهدین در جنگ جلال آباد اعتماد به نفس داکتر نجیب الله رهبر حزب دموکراتیک خلق و دولت این حزب را بالا برد، اما وقتی نیروهای فرقۀ 53 جوزجان که قوماندان آنها جنرال عبدالرشید دوستم در مزرا شریف علیه داکتر نجیب الله شورید و شماری از نظامیان رقیب و مخالف داخلی مانع رفتن این آخرین رهبر حزب حاکم دموکراتیک خلق در نیمه شب 28 حمل 1371 به فرودگاه کابل شدند و نجیب الله به جای بازگشت به ارگ کابل به دفتر نمایندگی سازمان ملل برگشت و پناه گرفت، انقلاب بر گشت ناپذیر ثور، برگشت. این برگشت و فروپاشی حاکمیت حزب با چنین سرنوشت ناکام و ناگوار برای آخرین رهبری آن حزب که با اعتماد به نفس شگفت آوری سخن می گفت، ریشه در عوامل مختلف داخلی و خارجی داشت.

از میان تمام عواملی که موجب گسست و فروپاشی حاکمیت و شکست زمام دار آن شد، نقش و سهم دو عامل، بسیار اصلی و متبارز بود:
1- فروپاشی شوروی و پایان کمک های نظامی و مالی آن به دولت حزب دموکراتیک خلق در کابل
2- تفرقه و خصومت عمیق درونی حزب و بغاوت از داخل حزب و دولت حزب مذکور علیه نجیب الله
1 - پایان کمک "بیحد و حصر" شوروی
کمک های نظامی و مالی شوروی برای دولت حزب دموکراتیک خلق به قول حفیظ الله امین که باری اظهار داشت، "بیحد و حصر"، بود. حزب مذکور از همان آغازِ غصب و انحصار حاکمیت از طریق کودتا با کمک های هنگفت نظامی و مالی اتحاد شوروی سابق به حیات خود ادامه داد.
پس از خروج قوای شوروی کمک های نظامی و مالی شوروی همچنان به کابل ادامه یافت. کمک های نظامی شوروی ماشین نظامی دولت مورد حمایتش در افغانستان را می چرخاند که در طول حاکمیت حزب دموکراتیک خلق با این کمک های هنگفت ایجاد شده بود و بگونۀ شگفت آوری این ماشین و نیروی نظامی در تاریخ افغانستان، عظیم و بی سابقه بود.

در آغاز سال 1371 که دولت حزب دمکراتیک خلق به ریاست داکتر نجیب الله بسوی فروپاشی می رفت، نیروی نظامی دولت عبارت بود از:
بیش از چهارصد هزار تن که 220 هزار آن مربوط ارتش، بیش از 93 هزار مربوط پولیس و بیش از نود هزار مربوط سازمان استخبارات دولتی(خاد یا واد) به شمول گارد ریاست جمهوری، می شد. اسلحه و تجهیزات این نیروها:
1568 چین تانگ
828 ماشین محاربوی
4880 عراده توپ
126 فروند هواپیمای جنگنده و بم افگن نوع میک و سو 22
بیش از 200 هواپیمای ترانسپورتی نظامی و چرخبال های جنگی و باربری.
فعال نگهداشتن و حفظ این ماشین عظیم نظامی فقط و فقط با کمک بیحد و حصر اتحاد شوروی ممکن و عملی بود؛ اما فروپاشی شوروی در سال 1991 به این کمک ها نقطۀ پایان گذاشت. پایان این کمک ها، دولت حزب دموکراتیک خلق را بسوی فروپاشی برد.

2 - تفرقه و خصومت درونی حزب دموکراتیک خلق
اگر قطع کمک های عظیم و بیحد و حصر شوروی، دولت حزب دموکراتیک خلق را در مسیر سقوط و فروپاشی قرار داد، تفرقه و دشمنی عمیق و گستردۀ مهار ناپذیر درونی حزب، فروپاشی را محقق ساخت. تفرقه و خصومت در درون حزب دموکراتیک خلق که از قبل وجود داشت، پس از خروج قوای شوروی عمیق و گسترده شد. کودتای شهنواز تنی از جناح خلق نخستین آتش این تفرقه و خصومت را شعله ور ساخت، هر چند داکتر نجیب الله این آتش را با مهارت و قابلیت فردی خود خاموش کرد، اما آتش نفاق با حجم بیشتر هم چنان در زیر خاکستر این خاموشی، گرم و سوزان باقی ماند و با سرعت و گستردگی، دو باره و بیشتر از قبل مشتعل شد.

در حالی که کینه و خصومت دیرین میان دو جناح اصلی خلق و پرچم حزب هم چنان و عمیق تر از گذشته باقی مانده بود، تفرقه و خصومت با دسته بندی های مختلف در درون جناح پرچم اوج گرفت. شماری از پرچمی های پشتونتبار، خلقی های حفیظ الله امین و بخشی از خلقی های که پس از کودتای تنی در درون حکومت نجیب الله باقی مانده بودند از هواداران وی شمرده می شدند. هواداران ببرک کارمل، اطرافیان و همراهان نجم الدین کاویانی و فریداحمدمزدک، افرادی از هواداران سلطان علی کشتمند و دسته های کوچک دیگر، فراکسیون های محتلف جناح پرچم را می ساختند که هر کدام در بازی های سیاسی دارای علایق و سلایق جداگانه بودند. در چنین وضعییت، داکتر نجیب الله و هوادارانش در صدد آن بودند تا از نیرومندی رقیبان و مخالفان خود در درون دولت و حزب و به خصوص در نهادهای نظامی و امنیتی که پس از شکست کودتای شهنواز تنی قدرت بیشتر یافته بودند، بکاهد.

عمده ترین نیروی قومی و ملیشیای غیرپشتون در داخل دولت، عبدالرشید دوستم بود. افزون بر این، بسیاری از افسران پرچمی های تاجیکتبار در فرماندهی قطعات نظامی و امنیتی قرار داشتند. اما برای داکترنجیب الله که بقای حاکمیت او پس از خروج قوای شوروی و به ویژه پس از کودتای شهنواز تنی به این نیروها وابسته شده بود راندن آن ها از عرصۀ قدرت آسان به نظر نمی رسید.
وقتی وی در 25 جدی 1370 فرمان تبدیلی جنرال مومن اندرابی قوماندان لوای هفتاد حیرتان، جنرال جمعه نظیمی قوماندان فرقه دهدادی، جنرال هلال قوماندان مفرزه هوایی و جنرال احمدیار قوماندان پولیس را از ولایت بلخ صادر کرد و به جای آن ها افسران پشتون تبار را گماشت، آتش اختلاف و خصومت از زیر خاکستر سرکشید و مشتعل گردید.
جنرال مومن فرمان داکتر نجیب الله را نپذیرفت وعَلم مخالفت و طغیان بر افراشت. مخالفان و رقیبان نجیب الله در درون حزب دموکراتیک خلق یا حزب وطن و دولت بصورت غیرعلنی جنرال مومن را مورد حمایت قرار دادند و او را به ادامۀ مخالفت تشویق و تشجیع کردند. این مخالفان و رقیبان داخلی، پای جنرال عبدالرشید دوستم قوماندان فرقۀ 53 پیادۀ حکومت داکترنجیب الله و سید منصور نادری را نیز به این مخالفت کشاندند. احمدشاه مسعود با اعزام نیرو به حیرتان و هیئات مذاکره کننده به مزار و پلخمری، حمایت و همراهی خود را با جنرالان مخالف و شورشی اعلان کرد. شهر مزار و ولسوالی های بلخ متدرجاً در روزهای نخست حمل 1371 از کنترل حکومت داکترنجیب الله بیرون شد و شمارش معکوس روزهای سقوط زمام داری او و حکومتش آغاز یافت.

هشت ثور 1371؛
روز یازدهم حمل 1371 خورشیدی در دفتر ریاست رادیو صدای افغانستان وزارت دعوت و ارشاد دولت موقت مجاهدین به عنوان رئیس این دفتر در منطقۀ پاوکه پشاور نشسته بودم که از کنفرانس مهم خبری گلبدین حکمتیار امیرحزب اسلامی افغانستان در مورد تحولات مزارشریف خبرم کردند. با عجله همراه دو تن از همکارانم به محل کنفرانس واقع منطقۀ تاون پشاور رفتم.
مزارشريف تا بيست و نهم حوت 1370به تصرف جنرال عبدالرشيد دوستم قوماندان فرقه 53 پیاده در آمده بود. در حالي که دوستم با ساير جنرالان عمدتاً جناح پرچم حزب دمکراتيک خلق به رهنمايي و همکاري جنرال محمد نبي عظيمي معاون وزارت دفاع و قوماندان گارنيزيون کابل تسلط خود را به مزار شريف مستحکم ميساخت، تنظيم هاي اسلامي در پشاور با مبالغه و دروغ از فتح شهر مزار مژده دادند و هر کدام خود را فاتح مزار می خواندند. اما گلبدين حکمتيار رهبر حزب اسلامي در مورد حوادث مزار شريف طي دو هفته، موضع متضاد و متناقض گرفت. وی آن روز(11حمل 1371)حوادث مزار شریف را به خبرنگاران این گونه توضيح داد:
«. . . . حقيقت اين است که در شمال از مدتي به اين سو ميان دولت و قوت هاي مليشياي رژيم کشمکش درگرفت. حکومت کابل مجبور شد که جمعه احک را کابل بخواهد. زيرا او در يکطرف نيرو هاي متحارب قرار داشت. برخي ها در دولت کابل اعتراض کردند که اين اقدام يکطرفه بود. بايد از طرف مقابل برخي افراد تبديل شود. بناً حکومت کابل برطرفي جنرال مؤمن را فيصله کرد. او اين فيصله را قبول نکرد و بغاوت نمود. قوت هاي مليشه(اشاره وی به جنرال دوستم بود) در اين وقت با ما تماس گرفت شرط ما اين بود که آنها اول عملاً به اثبات برسانند که به مجاهدين تسليم شدند. در اين وقت حکومت کابل جمعه احک را دو باره مزار اعزام کرد. اين وقت قوت هاي مليشايي که بغاوت کرده بود با قوماندانان ساير تنظيم ها يک ائتلاف محلي را ايجاد کردند و در مزار شريف حمله نمودند. نجيب در اين زمان نبي عظيمي را با مانوکي منگل و يک هيئات به مزار فرستاد. هيئات فيصله کرد که براي راضي شدن رشيد دوستم، جمعه احک دو باره کابل خواسته شود. ميدان هوايي و فرقه 18 به دوستم سپاريده شود که حالا فرقه و ميدان هوايي بدست دوستم است. به مجاهدين تنظيم هاي اين ائتلاف از سوي مليشه ها اجازه داده ميشود که بدون اسلحه وارد شهر مزار شوند. مجاهدين حزب اسلامي از اين استفاده کرده ولسوالي هاي بلخ، خلم، حضرت سلطان سمنگان و آق تپه کندز را تصرف کردند.»

اما چهار روز بعد که انجنير نسيم مهدي قوماندان حزب اسلامي در ولایت فارياب به حکمتيار ارتباط گرفت و از نقش محوري خود در فتح مزار شريف و ارتباط نزدیک خویش با جنرال عبدالرشید دوستم و پیام او سخن گفت، امیر حزب اسلامی موضع جدید خود را درست بر خلاف موضع گذشته در مورد حوادث مزار ابراز کرد. حکمتیار در حالی که برای جنرال دوستم نامه نوشت و در نامه از شورش او علیه دولت حمایت کرد و حرکت او را مدبرانه و جرئت مندانه خواند، بار دیگر در یک کنفرانس خبری در همان محل کنفرانس خبری پیشین موضع خود را اینگونه اعلان کرد:
«موژ د شمال له انکشافاتو اديته ورته حوادثونه پوره ملاتر کوه. مونژ له هغه نه حمايت کوو. زه بايد دومره اضافه کرم چي بدي پيشو کي د حزب(حزب اسلامی) د مجاهدينو ديره ستره محوري برخه ده. د دولت حواکونه مطلق اکثريت د حزب اسلامي له مجاهد ينو سره يو حاي شويدي . . . . (ما از جريان حوادث شمال استقبال و حمايت ميکنيم. من بايد همين قدر اضافه کنم که در اين حوادث، مجاهدين حزب اسلامي نقش محوري دارند. اکثريت کامل قواي دولتي به نيرو هاي حزب اسلامي پيوسته اند.)

وقتي يک خبرنگار پاکستاني از روزنامۀ فرنترپست پاکستان از رهبر حزب اسلامي پرسيد:
«تاسو مخکني پرس کنفرانس کي دسمت شمال له پيشو سره خپل مخالفت حرگند کري وو. خو اوس مو له هغونه خپل پوره حمايت حرگند کر. د دي وجه حه ده؟ (شما در کنفرانس مطبوعاتي قبلي خود مخالفت خود را با حوادث شمال اعلان کرديد و حالا حمايت کامل خود را از آن حوادث ابراز داشتيد. دليل اين (تناقض) چيست؟) حکمتيار پاسخ داد:
«تاسي خپل ريکارد وگوري چي ما پخپل مخکني مطبوعاتي کنفرانس کي د شمال د حوادثو په هکله حه ويلي دي. شايد هلته حواب پيدا کري. (شما نوار خود را ببنيد که ما در مورد حوادث شمال چه گفته ايم شايد آنجا جواب پيدا کنيد.)»
اما جالب و طنز تلخ روزگار این بود که جنرال عبدالرشید دوستم در رابطه ای که توسط انجینر نسیم مهدی با حکمتیار تامین کرد، صادق نبود و فقط با وی بازی می کرد.

گفتگوی مخابروی احمدشاه مسعود و گلبدین حکمتیار؛
نشست و مذاکرات احمدشاه مسعود با عبدالرشید دوستم و قومندانان مختلف ولایات شمال در جبل السراج پس از سقوط چاریکار و بگرام، گلبدین حکمتیار را متوجه دریافت پیام غیر صادقانۀ عبدالرشید دوستم کرد. او که سپس این نشست را ائتلاف نامقدس جبل السراج بر ضد اسلام و جهاد خواند، در صدد ترک پشاور و سفر به لوگر و اطراف کابل بر آمد تا خود فرماندهی حمله بر کابل و فتح پایتخت و گویا پیروزی جهاد و انقلاب اسلامی را بدست بگیرد. او هنوز پشاور را ترک نکرده بود که با وساطت و میان جیگری قاضی حسین احمد رهبر جماعت اسلامی پاکستان که با حکمتیار روابط نزدیک و گرم داشت، گفتگوی دو جانبه میان امیر حزب اسلامی و احمدشاه مسعود از طریق مخابره انجام یافت.
این گفتگو در دفتر کمیتۀ نظامی جمعیت اسلامی افغانستان در منطقۀ چمکنی پشاور در حالی صورت گرفت که قاضی حسین احمد خود در پای مخابره نشسته بود. من که شاهد و سامع بخشی از این گفتگو ها بودم، وقتی صحبت های طرفین تند و تلخ می شد و خطر آن می رفت که طرفین از گفتگو بپرهیزند، قاضی حسین احمد مداخله می کرد و هر دو طرف را به ادامۀ صحبت فرا می خواند. اما این گفتگو بی نتیجه پایان یافت.
وقتي احمدشاه مسعود از حکمتيار پرسيد، "زمانيکه اين ها (حکومت حزب وطن)کاملاً تسليم هستند که حکومت جهادي را بپذيرند و خودشان ميگويند که حاضر اند قدرت را بسپارند در اين صورت آيا ضرورت است که ما با سلاح وارد شويم، بازهم بگوييم که ما جنگ مي کنيم و بايد از طريق زور قدرت را بگيريم و قدرت را از پيش مردمي که تسليم شده بزور بگيريم؟
حکمتيار در پاسخ گفت:
«جمعيت ميتواند اين پاليسي را اختيار کند، بگويد عمليات درست نیست ديگر مجاهدين نبايد مسلحانه داخل کابل شوند. همين گپ درست است. جمعيت اگر وضع را به مصلحت مي بيند همين موقف را اختيار کند. ولي اگر ما به عنوان حزب مستقلي تصميم ديگري را اختيار کنيم اين حق ما ست. و ما اين را ترجيح ميدهيم که مجاهدين فاتحانه، سربلند با اسلحه خود وارد کابل شوند. هدف از وارد شدن به کابل با اسلحه اين نيست که خداي نخواسته در کابل خون ريزي شود. ما هرگز نمي خواهيم يک قطره خون هم در کابل ريخته شود. ولي ما نمي خواهيم که در تاريخ مجاهدين نوشته شود که آنها نتوانستند کابل را فتح کنند. از طريق ملل متحد قضيه شان حل شد. از طريق مداخلات بين المللي قضيه شان حل شد. ما ميخواهيم در پايان تاريخ جهاد ما نوشته شود که مجاهدين سربلند، فاتح و با اسلحه خود با شعارهاي تکبير در حالي که پرچم اسلام را برافراشته بودند از چهار طرف وارد کابل شدند. ما همين را ميخواهيم....»

موضع دولت پاکستان در روزهای سقوط حکومت داکترنجیب الله؛
پاکستان از همان روزهای نخست شورش جنرالان در مزار شریف که دولتِ تحت ریاست نجیب الله در کابل را بسوی فروپاشی برد، سیاست دو گانه گرفت. پاکستانی ها برای رفع اختلاف میان رهبران تنظیم ها به خصوص میان رهبران جمعیت اسلامی و حزب اسلامی کوشیدند تا بر سر تشکیل حکومت مشترک به توافق برسند. حتی نواز شریف صدراعظم پاکستان با جنرال جاوید ناصر رئیس آی.اِس.آی روز مذاکرۀ رهبران تنظیم ها در مورد توافق بر سر حکومت مشترک(چهارم ثور 1371) به گورنرهاوس پشاور آمد. از طریق مخابره با گلبدین حکمتیار در جنوب کابل گفتگو کرد و از او خواست به پشاور برگردد و وارد مذاکره با رهبران شود. اما جنرالان ارتش و استخبارات نظامی پاکستان حملۀ حکمتیار بر کابل را الزامی می پنداشتند و او را به این حمله تشویق می کردند.

تشکیل حکومت مجاهدین در پشاور برای تسلیمی قدرت در کابل؛
احمدشاه مسعود در تشکيل حکومت از سوي رهبران تنظیم ها عجله داشت، چون با اعلان حکومت مجاهدين تبليغات و ستيزه جويي حکمتيار در مورد آنچه که از سوي رهبرحزب اسلامي ائتلاف احمدشاه مسعود با پرچمي ها و مليشياي عبدالرشيد دوستم خوانده مي شد تضعيف و بي تأثير ميگرديد. و از طرف ديگر جنگ با حکمتيار در روزهاي آينده که اجتناب ناپذير به نظر مي رسید، جنگ با حکومت اسلامي احزاب مجاهدين تلقی و ارزیابی می شد.
چهارم ثور 1371، آخرین روز مذاکرات رهبران احزاب و نمايندگانشان در "گورنرهاوس" پشاور به توافق در تشکیل حکومت انتقالي مجاهدين انجامید. آنروز من مانند بسیاری از اعضای تنظیم های جهادی و خبرنگاران و فعالان مطبوعات در "گورنر هاوس" پشاور منتظر توافق رهبران تنظیم ها بر سر حکومت انتقالی و اعلان این حکومت بودم. نواز شریف صدراعظم وقت پاکستان با جنرال جاوید ناصر رئیس استخبارات نظامی ارتش پاکستان ظهر این روز به جلسۀ رهبران تنظیم ها پیوستند. جلسه پشت درهای بسته ادامه یافت. میزبانان پاکستانی پس از ظهر جلسه را ترک کردند و به اسلام آباد برگشتند. سپس در پایان روز (چهارم ثور1371) عبدالرب الرسول سياف رهبر اتحاد اسلامي توافق احزاب هفتگانه را در مورد تشکيل حکومت به خبرنگاران و اعضای تنظیم ها توضيح داد:
«....بند اول فيصله ما اين است که حضرت صبغت الله مجددي همراه يک هيئات پنجاه نفري در طول دو روز آينده عازم افغانستان خواهد شد. در اين پنجاه نفر سي قوماندان جهاد، ده نفر از علماي نامور کشور و ده نفر از سياستمداران که ارکان تنظيم هاي جهادي هستند شرکت خواهند داشت. اين هيئات وظيفه دارد تا قدرت را از نظام در حال سقوط کابل به مجاهدين انتقال بدهد. عمليه انتقال قدرت در خلال دوماه به سر خواهد رسيد و حضرت صاحب مجددي علاوه بر اينکه رهبري هيئات را به عهده دارد ممثل رياست دولت اسلامي افغانستان نيز خواهد بود...»
اما تا پايان این روز، کابل با هجوم يا با ورود بي سر و صداي نيروهاي مختلف مجاهدين در تبانی با جناح ها و شاخه های رقیب و مخالف حزب دموکراتیک خلق سقوط کرده بود.
فرقه 5 بگرامي و لواي مستقر در تنگي واغجان لوگر را جناح خلق به نيروهاي حزب اسلامي تسليم کردند. جنگجویان عبدالرشيد دوستم در جنوب کابل با حملات مشترک حزب اسلامي و جناح خلق تار و مار گرديدند. حزب اسلامي و خلقي ها همچنان نيروهاي مخالف خود را در ريشخور و نواحي آن درهم کوبيدند.
سپيده دم روز چهارم ثور هزاران نفر از نيروي حزب اسلامي تحت پوشش نيروهاي وزارت داخله و قوت هاي جبار قهرمان قوماندان مليشياي هلمند داخل شهر شدند و در وزارت داخله، مکروريانها، حوزه هاي امنيتي شهر، شفاخانه چهارصد بستر ارتش، تپه بي بي مهرو، قصر رياست جمهوري و بسياري از نقاط جنوبي و جنوب شرقي شهر کابل جابجا گرديدند و در واقع به بیشترین بخش شهر کابل دست یافتند.

نيروهاي احمدشاه مسعود با بخشی از نيروهاي دولتي مخالف نجیب الله که عمدتاً به جناح پرچم مربوط می شدند همراه با نیروهای جنرال عبدالرشید دوستم فرودگاه کابل، گارنيزيون، راديو تلويزيون و نواحي شمال شهر را در دست داشتند. افراد مسلح ساير احزاب تا اين زمان نیز وارد کابل شده بودند. حزب وحدت اسلامي، اتحاداسلامي، حرکت اسلامي، حزب اسلامي مولوي خالص، حرکت انقلاب اسلامي مولوی محمد نبی محمدی، محاذ ملي اسلامي و جبهه نجات ملي، مناطقي را در حومه ها و ساحات غربي و شرقي شهر بدست آورده بودند. کمربند هاي امنيتي اطراف کابل شکسته بود و ديگر مانعي براي ورود گروه هاي مسلح تنظیمی و غیر تنظیمی وجود نداشت.
رهبران احزاب مجاهدين به استثنای گلبدین حکمتیار با انتشار اولين ابلاغيۀ شوراي رهبري جهادي در شامگاه چهارم ثور 1371، وظيفه تأمين امنيت و دفاع از کابل را بدوش احمدشاه مسعود گذاشتند که ظهر آن روز در حکومت تشکیل شدۀ آن ها به عنوان وزیر دفاع معرفی شده بود. وی تا آن روز هزاران تن از نیروهای خود را توسط چرخ بالهای بگرام وارد فرودگاه و برخی مناطق پایتخت کرده بود و هواپیماهای نظامی شماری از نیروهای عبدالرشید دوستم را روزها قبل از مزار به فرودگاه کابل منتقل ساخته بودند.

5 ثور 1371، پیروزی انقلاب اسلامی از سوی حکمتیار؛
ظهر روز پنجم ثور 1371 برای اشتراک در کنفرانس خبری گلبدین حکمتیار رهبرحزب اسلامی که از طریق مخابره از لوگر یا جنوب کابل برای خبرنگاران در شهر پشاور ترتیب شده بود رفتم. نخستین سخنان وی با تبریکی پيروزي انقلاب اسلامي آغاز یافت:
«پيروزي کامل انقلاب اسلامي را به فرد فرد ملت افغان و کافه امت مسلمه تبريک ميگويم.... ما اعلان مي کنيم که جنگ پايان يافته است. ما بايد همه دست بدست هم داده و در جهت اعاده صلح پايدار، برادر وار تلاش نماييم. حکومت هاي آينده در کشور ما از طريق انتخابات و مراجعه به آراي مردم برگزيده خواهدشد....
بايد تذکر داد که تا حال قوت هاي مسلح ما از اطراف کابل داخل شهر نشده اند. آنها منتظر هدايت نهايي ميباشند. تا حال صرف يک قسمت محدود مجاهدين ما وارد شهر گرديده اند و در نقاط حساس جابجا شده اند.
همه نيروها مخصوصاً مليشه هاي جنرال مؤمن بايد از ماجرا جويي در مقابل پيشروي مجاهدين ما خود داري کنند. اگر کوچکترين مزاحمت و ماجراجويي در مقابل پيشروي مجاهدين صورت گرفت ما ناگزير خواهيم بود به تمام نيروهاي خود هدايت بدهيم تا با قوت هر چه بيشتر وارد کابل شوند. احدي نميتواند از کشور فرار کند.
ورود و خروج از ميدان هوايي تا امر ثاني معطل ميباشد.... در مورد شوراي قيادي و حکومت انتقالي که در پشاور ساخته شده بايد بگويم که زمان آن شوراي قيادي و ادارۀ انتقالي سپري شده و فکر نمي کنم که آنها خود در انديشۀ ورود به کابل باشند....»

اما گلبدين حکمتيار در سال 1379 در تهران در کتاب "دسايس پنهان و چهره هاي عريان" برخلاف گفته هاي آن روز که زمان شوراي قيادي و ادارۀ انتقالي را سپري شده خواند، نوشت که من در کنفرانس مطبوعاتي آن روز(5ثور 1371) گفتم:
«.... عجالتاً اقتدار به اتفاق تنظيم هاي جهادي به حکومت مؤقت سپرده مي شود و در جريان شش ماه انتخابات برگزار ميگردد. توافقاتي که در اين رابطه ميان رهبران احزاب و نماينده حزب اسلامي صورت گرفته، مورد تأييد ما بوده و نسبت به آن التزام مي ورزيم....»

ورود صبغت الله مجدی به کابل و انتقال قدرت؛
گلبدین حکمتیار امیرحزب اسلامی افغاستان ظهر روز پنجم ثور 1371 در حالی پیروزی انقلاب اسلامی را از راه دور در کنفرانس خبری شهر پشاور تبریک گفت که سحرگاه آن روز آتش جنگ در پایتخت مشتعل شده بود. تلاش شدید نیروهای حزب اسلامی و متحدینش در حکومت فروپاشیدۀ داکتر نجیب الله برای تصرف رادیوتلویزیون دولتی نا فرجام ماند. آن ها برخی از مناطق تحت کنترول خود را در شهر از دست دادند و در شامگاه آن روز (5ثور1371) راديو تلويزيون دولتي ابلاغیۀ حکومت مجاهدین را به ریاست صبغت الله مجددی منتشر کرد. اين ابلاغيه بصورت رسمي به حاکمت حزب دمکراتيک خلق افغانستان که سيزده سال و يازده ماه و 28 روز طول کشيد پايان داد.
ابلاغيه توسط داکتر عبدالرحمن رئيس کميته سياسي شوراي نظار به زبان فارسي و توسط داکتر نجيب الله مجددي پسر صبغت الله مجددي به زبان پشتو در راديو تلويزيون افغانستان به خوانش گرفته شد:
بسم الله الرحمن الرحيم
ابلاغيه شماره يک شوراي رهبري جهادي
امروز صبح پنج ثور 1371 شوراي رهبري جهادي تشکيل جلسه فوق العاده داده فيصله بعمل آوردند تا غرض تأمين امنيت در شهر کابل و حفظ جان و مال ناموس ساکنان آن به همه مجاهدين و قواي مسلح دستور داده مي شود که از اوامر اداره کميسيون امنيتي کابل محترم دکتور نجيب الله مجددي، محترم جنرال عبدالرحيم وردک، محترم قوماندان عبدالحق، محترم قوماندان مولوي صديق الله، محترم قوماندان حاجي شيرعلم و گروپ هاي مسلح قوماندان احمد شاه مسعود وزير دفاع حکومت اسلامي اطاعت نمود ه امنيت را در شهر و مراکز استراتيژيکي شهر کابل تأمين و از اوامر آن سرکشي ننمايد. تأکيد ميشود که برادراحمد شاه مسعود فوراً بکار خويش آغاز کند
والسلام
حضرت صبغت الله مجددي
ریيس دولت اسلامي افغانستان

ورود صبغت الله مجددی به پایتخت؛
صبغت الله مجددي صبحگاه هفتم ثور 1371 با کاروان بزرگي از اعضاي شوراي انتقال قدرت و ده ها نفر اعضاي احزاب اسلامي، پشاور را به مقصد کابل ترک کرد. در منطقه تورخم سرحد افغانستان و پاکستان، جنرال جاويد ناصر ریيس استخبارات نظامي ارتش پاکستان، مجددي و همراهانش را بدرقه کرد.
در حالي که کاروان صبغت الله مجددي در چند صد متري مرز تورخم رسيده بود، چرخبال حامل ریيس آي اس آي به آن محل فرود آمد و با حضرت مجددي تا آنطرف دروازه سرحدي تورخم در داخل خاک افغانستان پیاده رفت.
شايد هدف جنرال جاويد ناصرآن بود تا دنيا حرکت آن روز او را در تورخم با حرکت جنرال بوريس گروموف قوماندان نيروهاي شوروي که در 26 دلو 1367 در حيرتان انجام داد، به مقايسه بگيرد. و شايد رئيس آي اس آي خواست تا پيروزي سازمان خود را در جنگ افغانستان عليه شوروي به نمايش بگذارد!
صبغت الله مجددي ظهر هشتم ثور در حالي که با شلیک هزاران گلوله گروه هاي مسلح استقبال گرديد، وارد شهر کابل شد و ساعت پنج عصرآن روز قدرت را رسماً از دولت گذشته تحويل گرفت.
انتقال قدرت شکل تشريفاتي و نمايشي داشت. نه عبدالرحيم عاطف معاون ریيس جمهور به عنوان تسليم کنندۀ قدرت صاحب حاکميت و اقتدار بود و نه صبغت الله مجددي به عنوان تسليم گيرندۀ قدرت مي توانست صاحب اقتدار و صلاحيت در دولت جديد گردد. قدرت عملاً روزهاي قبل ميان گروه ها و نيروهاي مختلف در پايتخت تقسيم شده بود.
در محفل انتقال قدرت که در ساختمان وزارت خارجه تدوير يافته بود عبدالرحيم هاتف کفيل رياست جمهوري، فضل الحق خالقيار صدراعظم و عبدالکريم شادان قاضي القضات دولت مخلوع با سخنراني هاي خود انتقال قدرت و تشکيل حکومت مجاهدين را به حضرت مجددي تبريک گفتند. شادان در اظهارات خود گفت:
«با تشريف آوري شما برادران مجاهد يک دهه خون ريزي در کشور پايان يافت.» اما در فرداي آن روز توسط افراد مسلح در منزلش به قتل رسيد.

محمد اکرام اندیشمند


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
هفت ثور
هشت ثور
نظرات بینندگان:

>>>   🥎 عقده های ارثی یا موروثی، کینه و عقده های ذاتی فطرتی به سبب نهادینه شده که از والدین توهمی قومیتی-متعصب (ناامت محمدص) از کودکی با همان تعصب و تضاد، تجاوزگری،... حیوانصفتی و غیرانسانی پرورش یافته و بزرگ می شوند که در سینه های آنان بغض، تنفر، حسادت، شیادی ... تعصب به توده سرکوبشده تبدیل میشود یا با کتله ای (فشاردرونی) در سینه و دل شان مایه میگردد!؟
♟ که از چنین گروه یا قومیت مردم و افراد جنایتپیشه، دهشتافگن، انتحاری، باردوش، ناقلین، مفتخور، گدایگر، بیزحمت، تروریست، مزدورنیابتی، شیطان-انسی ... شرارتپیشه ضدانسانی، افغانیت-توهمی و افغانپشتونی زشت شنیع فاسد و سرکش بار و آماده میگردند!؟
♟♟یک نمونه علمی و اثری از نکته روانشناسی ذیلا اینست؛
♟دیده اید و هم شنیده اید که از سبب حسودی، بغض کینه، تعصبدرونی و ترسدرونی مردم افغانپشتونطالبانی افراد و مردم ترکتباران/فارسیزبانان را (اول بناحق بدون موجب، خوب اذیت لت، زندانی و شکنجه میکنند، و حتی ناحق بقتل میرسانند و... زمین اموال شانرا غضب میکنند همین افغانپشتونی ها).
♟و بعد از عملکرد لت و کوب، شکنجه، ظلم ناحق، بغضخالی کردن قومیتی شان و بعد از دلیخ کردن شان در جستجوی《که این فارسیزبان به کدام گناه، به چه ملامتی و ناجرمی درین ماموریت آورده شده !؟
♟حالانکه (نفر فارسیزبان/ترکتبار) نیمه جان شده، و آن وقت شروع به جستجوی مسئله به تحقیقات و واقعیت موضوع بر می گردند و به دلیل و سبب شروع میکنند که گپ چه است و...، !؟؟
♟رژیم های افغانپشتونی و پشتوزبانان این جرم جنایت ظلم کردن و قتل کردن ترکتباران/فارسیزبانان/پنجابی را غیرت و ثواب دین افغانپشتونی می پندارند !؟؟
که تمام مردم افغانیتپشتونی همین رنگی هستن و...
♥️ اینگونه به دلیل شرعی علمی و طبی بر علیه (فطرت نیات و عملکرد بد افغانپشتونی) ثبوت و قضاوت مدلل پیش کنید که صدها نمونه دیگر بگویید

>>>   👈 شخص محقق چطور بر اساس واقعیت عینی راست گفته و واقعا دلیل و نمونه های سیاه-سفید کننده و بهترین بیانات حقیقت-یابی را بر ضد (جنایات پوشیده افغانپشتونی) ثابت نموده و برملا ساخته است !!!

>>>   🎮 سرزمین من!
میهن مدل نوین در برنامه عملیشد (تجزیه قومیتی با سیستم دولتداری فدرالی) و در زبان ترکفارسیدانشی انشاالله خوش می شویند و می آیی، نه در توهم جند افغانپشتونی ناقلینسدحدی، تروریستی .... چورو چپاولگری و (اسلامپشتونی یکبام و ۲چندهوایی) !

>>>   آقای اندیشمند:
از یادداشت دقیق تان بسیار ممنون. واقعاً بخشی از تاریخ خونین کشور را با دقت تمام بازگو نموده اید. خوب خواهد بود اگر در مورد این فصل خونین کتابی بنویسید.
داود

>>>   ⚽️ به سرزمین میدان جنگ نیابتی و تروریست پروری در رژیم نامردمی جنده افغانپشتونی ناقلینسرحدی !؟؟

>>>   کشور ما و شما تا گردن در باتلاق سنتهای عرب گرفتار است و اگر بخواهد سوسیالیسم/کمونیسم را بر جامعه تحمیل کند تنها افزودن باتلاقی به باتلاق پیشین است.
هر ملت راه و فلسفه و روش خود برای پیشرفت دارد. میبینیم که چین با آن سیستم بسته خفقان سیاسی باز هم چگونه پیشرفت کرده.
پس از اسلام ایرانشهر راه پیشرفت خود را گم کرد. از ان روز پیوسته پسرفت داشتیم بجز اندک زمانی که اندیشه مجال بروز داشت. ابادی کشورهای ما بازگشت به خویشتن خویش است. نتیجه اسلام عربی طالب و جنگ داخلی بود، نتیجه دموکراسی غربی جمهوری دزدها بود و نتیجه کمونیسم هم تقابل زنجیر سنت مذهب و جهان بینی مبتنی بر اقتصاد بود که مقدمه اشوب چهل ساله در خراسان شد.
تا روزی که اندیشه های دیگران را بیازماییم همانیم که هستیم ک بودیم و ازمودیم و سوختیم. تنها یک راه هست. بازگشت به خویشتن خویش و پس زدن همه اندیشه های استعماری استحماری عربی و غربی.

>>>   ولي ما نمي خواهيم که در تاريخ مجاهدين نوشته شود که آنها نتوانستند کابل را فتح کنند. از طريق ملل متحد قضيه شان حل شد. از طريق مداخلات بين المللي قضيه شان حل شد. ما ميخواهيم در پايان تاريخ جهاد ما نوشته شود که مجاهدين سربلند، فاتح و با اسلحه خود با شعارهاي تکبير در حالي که پرچم اسلام را برافراشته بودند از چهار طرف وارد کابل شدند. ما همين را ميخواهيم
این جمله بالا به خوبی نشان می دهد که چرا ما هیچ وقت نتوانستیم یک ملت سازنده وپیشرو باشیم.برای اینکه در بند ومحاصره افکار احمقانه ای مانند این گفته رکت یار بودیم.ما همیشه خواستیم سربلند وفاتح باشیم حتی به قیمت خونهایی که به ناحق برزمین ریخته شده ومردمانی که نیم قرن است بی وطن مانده اند.تف بر این مفکوره

>>>   درود جناب آقای اندیشمند، نظر به نوشته‌ جنابعالی چنین بر می‌آید که کشور افعانستان تخته‌ای خيز کشور هاي همسایه و منطقه و فرامنطقه تشريف دارن زمانی به دستان شرق و زمانی دست‌ های غرب در فرمول جنگ تخته‌ای شطرنج همه در حال بازی و برنامه ریزی هستند و مردم‌ بیچاره افعانستان در سرنوشت کشور شون هيچ نفشی ندارد و این ديگران هستند که‌ برای‌ آنها برنامه‌ و برای سر زمين مادری شأن تعين و تکليف می‌کند چه همسایه و چه اولاد ناخلف مادر وطن ، و این مزدوران حقوق بگیر و خائن به وطن هستند که بنام دين و جهاد خون مردم‌ افعانستان رو ريختند و از خون آنها صاحب قصر های در آمریکا، اروپا، دبی و... ديگر جا ها شدند لعنت بر چنين اولاد ناخلف که به ساز بيگانه ها رقصیدن و کیف کردند.

>>>   واه بجان ملت در بدری که قربانی شادی بازی هایی شوروی و مولی کراسی و از بد بدتر مداری گری هایی چرکستان وهابی شدند.
آتش خاوری

>>>   ....شرف دارد سری این به اصطلاح جهادین اینها همشان زاده آمریکا و انگلیس و آی اس آی از اول بودند وحالاهم هستند هم طالب وهم سران جهادی اینها وطن فروش و خراب کاران وقاتلان خون خوار هستند که خداوند دانه دانه نابود شأن میکنند اینها غلامان هستند و....سوراخ سوراخ شوند باید ،
امیری

>>>   جناب اندیشمند!
انچه شمادرمورد عوامل سقوط دولت وحکومت ح د خ ا نوشیدهمه ظمنی بودند.
علت اصلی لنگی زرد داکترنجیب بود که سمبول واضح تعصب واحماقت است. بامشاهده این سمبول احماقت دوستم،نبی عظیمی ،اصف دلاور، سیداعظم سید، مزدک، کاویانی و.. و.. راه خودرا جداکردند وبامسعود ارتباط گرفتند جنرالان پشتون مشل رفیع و....و... باگلبدین تاردوانیدند واین تعصب ملیتی وزبانی عامل اصلی ان سقوط بود.
عاقل

>>>   ..... بر جهاد دروغی انها جنایت خیانت جهاد مجاهد انها جز دروغ فریب بیشت چیزی نبوده نیست . اصلا جهاد نبود فقط بخاطر قدرت پول چوکی کشور را تباه ۵ میلیون انسان کشته معیوب بیوه یتم اواره بدبخت بی روزگار گدایگر بیچاره ساخت . زمینه را در کشور بدست یک گروه مزدور تروریستی جنایت جاهلت بدعت اوغانیت حمارت پروژه تولید آی ایس ای مساعد ساخت تا به زور پول کشور های اعراب تا توانست در این کشور انسان کشت ویران کرد انتحار انفلاق بوشکه زرد تولید کرد خود ترقانی نمود. پست ترین انسانهای کثیف موجودات وحشی روی زمین همین گروهگ جاهل تالبان مزدور پییشرمرگه های پروژه ی خارج ها غرب اعراب بنام دین جهاد صد ها هزار انسان خانواده های بیگناه را بی سرپرست دربدر اواره بی خانمان معیوب بیوه یتم ساخت به کام مرگ برد فعلا غلامان نوکران پاکستانی حکومت تک قومی پشتونیزمی مطلق بیسواد حکومت رنگمالی برنامه های دروغ را به روخ مردم میکشد یک حکومت خر تاخری سر تا پای شان جهالت بدعت جنایت کشتار رگبار بی کاری فقر گرسنه گی تباه چور غارت معادن اثار تاریخی کشور بی قانون بی پاسپورت بی بیرق بی سرود فقط قانون جنگل حاکم است بس . جهادیان مافیای قدرت چوکی مقام همه در بیرون کشور سرگردان مصروف مصرفکردن پول دالرهایشان مبدوند یاهم روانی مرضی چرندیات مبتلا شدند. جرات هم ندارند بیایند کشور را از چنگال گروهگ جنایت کار تروریستی ازاد کنند..... ملازم مکتب اشرف غنی .... دیوانه فراری را با همین مرداری که کردی.
سیرت

>>>   ما ملت افغانستان در کل سیاست مدار روشنفکر خود را حساب میکنیم در وقت قدرت یا سروت خود را کوم می‌کنیم این قدر بی جنبه بی ظرفیت میشم که حد اندازه ندارد 1 حامین مارشال دوستم کار که با ایسچی ریش سفید یک قوم کرد حال دوستم باز با عینک دودی میزنه قهه قهه خنده میکنه که من این کار نکردم ایسچی بنده خدا رفت داکتران خارجی معاینه آزمایش کردن که بله با این آقا وقعا این کار شده است دوستم کاکا باز چی میگه و خنده میکنه که این داکتران مخالف من استن حال ایتو کس مارشال نظامی کشور باشد بعد هم ریش سفید و رهبر یک قوم باشد باز هم معاوین ریس جمهور باشد مگر این سیاسیون این دانشمندان استادان پوهنتون اینها همه مگر در این مملکت نبودن چرا بودن هیچ کس چیز نمی گفت کدام کسی که هم میخواست چیز بگه دوستم کاکا دالر ده دهانش می انداخت اگر دالر قبول نمی کرد عالنن بهش می‌گفت از ایسچی بدتر تور تخته میکنم از نظر من افغانستان هیچ وقت فیروز واباد نمیشه مگر اینکه زور وکوتک نباشه ما اصلاح نمی شیم چون ملت ما به بلوغ دمکراسی نه رسیده چون در درجه اول ما امنیت کامل نه دیدیم که مجریم از ترس قانون دست به اعمال خشونت نزند زور بالای زور ما دیدیم ما آزادی نه دیدیم نه آزادی غربی آزادی اسلامی آزادی افغانستانی که کسی که پشت بام خانه خود به دون اجازه همسایه بالا رفته نمیتوانست


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است