نبردگاه جدید ژیوپولیتیک هندوکش ها و موضوعات امنیتی
اصل بازی بزرگ جدید که در قالب دکتورین بی ثبات سازی منطقه ای می گنجد، بر محوریت هندوکش ها در یک بازی خطرناک و چند لایه امنیتی جریان دارد 
تاریخ انتشار:   ۰۱:۱۵    ۱۴۰۲/۷/۲۲ کد خبر: 174190 منبع: پرینت

افغانستان هنوز هم در محور بازی های خونین قدرت های متخاصم منطقه ای و جهانی قرار دارد. این محور زمینه ساز روحیه تفاهم و یا امتیاز گیری در سایر نقاط مورد منازعه محسوب می شود. استدلال می شود که افغانستان دیگر از جایگاه سابقش در نزد قدرت های بزرگ برخوردار نیست. اما به دلایلی افغانستان توانسته این اهمیتش را حفظ کند.

نگارنده در لابلای این تحلیل به این دلایل خواهم پرداخت. اما برای ورود به بحث باید محوریت ژیوپولیتیک هندوکش را در این نبردگاه، تحلیل کنیم. اصل بازی بزرگ جدید که در قالب دکتورین بی ثبات سازی منطقه ای، می گنجد، بر محوریت هندوکش ها در یک بازی خطرناک و چند لایه امنیتی جریان دارد. محور این بازی در اصل نبردگاه هندوکش ها است که محل تلاقی راهبرد های سیاست های قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای قرار گرفته است. زیرا این بازی در جنوب افغانستان میدان ندارد و نه به صرفه قدرت ها است که در جنوب شاخ به شاخ شوند.

توپوگرافی، ژیوپولیتیک و منافع اقتصادی که این جغرافیا( هندوکش ها) برای قدرت های درگیر در میدان افغانستان فراهم آورده است، نشان می دهد که تنها حوزه جنوب می تواند هزینه ساز آن محسوب شود. به عبارتی، در شمال جنگ و نزاع جریان دارد و خرچ و دخلش را جنوب از درک قاچاق مواد مخدر، تامین می کند. به این حساب، از اینکه جنوب خصلت اقتصادی و تامین هزینه های این جنگ را دارد، محل تلاقی هندوکش ها انتخاب شده است. علت آن، نزدیکی این جغرافیا به قطب شمال قدرت در آسیای مرکزی و چین است که هدف نهایی آن، به چالش کشیدن هردو موتلف تازه در عرصه رقابت های جهانی شمرده می شوند.

دلایل اینکه چرا جنوب محور این بازی خونین نیست، به شرح ذیل است:
اول- اگر در جنوب بجنگند، برای چه بجنگند و منابعش را از کجا تامین کنند؟
دوم- اگر در جنوب بجنگند، باید با پشتون ها و قبایل مستقر در پاکستان بجنگند. این راهبرد در بیست سال گذشته علی رغم منابع وافر اقتصادی که از درک کشت و تولید مواد مخدر تامین می شد و درسایه جنگ و کشمکش های نظامی و امنیتی، مستور مانده بود، یک راهکار اشتباه و چالش بر انگیز حساب می شود؛
سوم- در جنوب هیچ رقیب قدرت مند امریکا و انگلیس وجود ندارد. ایران در یک سازش راهبردی با اجنداهای امریکا قرار دارد و این بازی کماکان برای سالیان متمادی ادامه داشته است. شمال افغانستان و مخصوصا نبردگاۀ هندوکش ها، عرصه اصلی تقابل و تخاصم میان قدرت های منطقه و بزرگ محسوب می شود؛
چهارم- همانطوریکه روس ها استدلال می کنند، کمربند بی ثبات سازی برای به چالش کشیدن روسیه و چین در محور هندوکش ها خلاصه شده و در تحت دکتورین بی ثبات سازی منطقه ای امریکا، اجرایی می شود.

به اساس دلایل ذیل، تحلیل حاضر را بر محور اهمیت ژئوپولیتیک هندوکش ها و خصلت اصلی این بازی اختصاص داده ام و تلاش دارم تا بدنۀ اصلی این تحلیل را در ورای این معضل بی ثباتی که ناشی از یک معمای امنیتی است، انجام دهم. برای این کار چند دلیل واضح را که دال بر خصوصیت اصلی این منازعه است و موجب آن شده است که غرب و منطقه با طالبان، روش تعامل را در پیش گیرند و محور هندوکش را، میدانگاۀ اصلی خود انتخاب کنند، به اختصار می نویسم:

اول- محور هندوکش ها که مشرف بر شعاع امنیتی چین و روسیه است، حساسیت زیاد استراتژیک دارد. این حوزه نه تنها در تقابل میان روسیه و چین با امریکا و متحدانش اهمیت یافته است، بل در نبرد های آیندۀ میان هند و چین نیز کماکان اهمیتش را حفظ خواهد کرد؛

دوم- هندوکش ها در حصار قوی یک شعاع امنیتی غیر قابل رویت اما به شدت تاثیر گذار واقع شده و خصلت راهبردی آن موجب شده که غیر قابل تسخیر باشد. قدرت های بزرگ با درک این نکته تلاش می کنند تا به این نقطه برسند و یکی از دیگری پیشی گیرند؛

سوم- محور هندوکش ها، خصلت تاریخی دفاع از تمدن شمال در برابر جنوب را دارد. این شمال و جنوب هم در مورد افغانستان صادق است و هم می تواند فراتر از آن، قابل بحث باشد. در وضعیت کنونی که نظم جهانی برای بقایش ازمون دشواری را پیش رو دارد، هندوکش ها و محوریت آن، تعیین کننده ترین عامل در جهت تثبیت جایگاه قدرت های بزرگ و تحول طلب در نظریه هارتلندی دارد؛

چهارم- تلاش زیاد طالبان به دستور فرا منطقه، استقرار قابل اطمینان در محوریت هندوکش ها است. اگر خوب توجه کنیم، درمی یابیم که تمرکز قوای نظامی، امکانات تسلیحاتی و علاقمندی خاص خارجی ها به محوریت هندوکش ها، چیز غیر معمول را نشان می دهد؛

پنجم- هندوکش ها یک دیوار دفاعی قابل اطمینان است. در صورت هرنوع طوفان از طرف جنوب، بیاید، این دیوار قابل اطمینان و قابل دفاع، سنگری خواهد بود که باعث جذب علاقمندی قدرت های منطقه و جهانی می شود؛

ششم- هندوکش ها، محور اصلی رقابت میان ژئوپولیتیک شیعه و سنی است. ایران و عربستان و منطقه که دو مذهب عمده شیعه و سنی را در بطن خود می پرورانند، نمی توانند جدا از محور هندوکش ها برای رقابت فکر کنند. جنوب که مهد تفکر دیوبندی است و ولایت فقیه با شاهی وهابی عربستان، هیچگونه و هیچ نقطۀ مشترک بر این محور ندارند که جور آمد کنند.
اما خصلت بحران کنونی افغانستان که بیشتر ابعاد امنیتی و اطلاعاتی دارد به مدد یک جنگ هیبریدی، پیش می رود. جنگ هیبریدی که تمام مولفه های سخت افزاری و نرم افزاری را در اختیارش دارد و تمام جنبه های این جنگ را پوشش می دهد، جنبه جدید رقابت در میدان افغانستان است. در ضمن، چند بعدی بودن این جنگ و رقابت میان قدرت های منطقه و فرا منطقه، باعث شده تا شعاع مضر امنیتی آن تمام منطقه را پوشش دهد و هرروز گسترش بیشتر پیدا کند و به نگرانی های آن، بیشتر دامن بزند.

بازیگران متعدد با توانمندی های مختلف، اجنداهای متضاد و متخاصم امنیتی و ایتلاف های موقت امنیتی و ملاحظات اطلاعاتی که بیشتر خصلت پیش گیری کننده دارد، از خصایل دیگر این جنگ است. منطقه با فرا منطقه، منطقه با منطقه و منطقه با فرا منطقه علیه منطقه( ایران، روسیه، چین و هند- چین بر علیه روسیه و ایران- پاکستان و چین برعلیه دیگران و پاکستان در مثلث انگلیس و امریکا) از عجایب این جنگ است. طالبان در این میان نفع بیشتر این بازی را برده اند. در قدرت مانده و زمینه ساز این رقابت به نفع هرکی که امتیاز بدهد، می شوند. اما یک بیم برای منطقه و فرا منطقه وجود دارد: مبادا این بازی چند بعدی، از کنترول یکی خارج و در مدار رقیب آن قرار گیرد. این جای کار، وضعیت پیچیده می شود. تصادم رخ می دهد و معمای امنیتی، حاکم می شود. خون بیشتر می ریزد و حجم سرمایه گذاری های منطقه و فرا منطقه بر طالبان در میدان افغانستان، بیشتر می شود. به همین ملحوظ است که می گویم، امیدی برای فردای روشن و عاری از طالبان وجود ندارد. این کار نباید با طرح این مسئله که بیشتر جنبه اطلاعاتی و تبلیغاتی دارد که " طالبان بدیل ندارند". به اشتباه گرفته شوند. طالبان بدیل دارند، اما خصلت کاربردی شان، بیشتر است و منافع بیشتری را برای قدرت های منطقه و فرامنطقه، فراهم می کنند که مخالفان شان برای فعلا از چنین جایگاهی برخوردار نیستند.

آنچه را که روس ها منبی بر ایجاد کمربند بی ثباتی در محور منافع امنیتی و سیاسی روسیه و متحدانش عنوان می کنند، درست است، اما تنها افغانستان عملا به کارزار آن مبدل شده است. یاد ما نرود که در مورد آسیا صحبت می کنیم. مسئله اکراین و اروپا و هم مواردی مربوط به افریقا در یک معادله پیچیده دیگری، قالب می شوند. اما مسئله افغانستان، حقیقتا در محور راهبردی بی ثبات سازی امریکا پس از ترک این کشور، قرار دارد. در این بازی که در قالب دکتورین بی ثبات سازی اسیا زیر زنخ چین و روسیه پیش برده می شود، کدام جبهه منظمی وجود ندارد و این خصلت عجیب این بازی است. همه ی طرف ها در یک جبهه و برعلیه یک دیگر، می جنگند. تنها حصار امنیتی ای که می تواند مرز میان منطقه و فرا منطقه را جدا کند، هندوکش ها است. اما این محور هنوز هم مورد توافق تمام بازیگران نیست. پس نمی توان خط کشی منظم از صف ها کرد.

چین با طالبان، با ایران و روسیه بر علیه امریکا اما طالبان هم با امریکا و هم با چین، روسیه و ایران. پاکستان در هردو پله ترازو بازی می کند. هم با چین است و در کنار طالبان، به لابی گری ادامه می دهد و اما با امریکا است و راهبردی جدید بی ثبات سازی منطقه ای را در قالب دکتورین بازی بزرگ جدید به نفع امریکا و انگلیس پیش می برد. ایران با طالبان و روسیه با ایران و طالبان در تفاهم با پاکستان. پس می توانیم بگویم که کدام صف مشخصی از دوست و دشمن و متحد و مخالف، وجود ندارد. بل اساس این بازی بر این اصل و قاعده استوار است که هرکی، هرکجا به اساس منافعش برداشت می کند و به اندازه توان، قدرت و خصلت کاربردی خود، دریافت خواهد کرد.

از سوی دیگر، جنگ نیابتی که در میدان افغانستان، تاریخچه طولانی دارد، سیمای جدید اش را نشان میدهد. به این دلیل که معمولا نیابتی ها، گروه های در خدمت منافع قدرت های بزرگ اند و ساختار منظم سیاسی را اداره نکرده و در کنترول ندارند. اما جنگ نیابتی امروز در میدان افغانستان، به وسیله یک ساختار منظم سیاسی که در کنترول طالبان است و جدا از اینکه رسمیت داشته باشد یا خیر، به نفع دیگران، به کار افتاده است. هم منطقه و هم فرامنطقه، در تلاش استفاده از این فرصت استثنایی اند.

برعلاوه، دیده می شود که استفاده ابزاری از خاک افغانستان، فرصت شناسی و عبور و انصراف از در این بازی، به قاعده کلی آن مبدل شده است. هیچ اجندای ثابتی، هیچ دوست و دشمن دایمی، هیچ صف مشخصی وهیچ برنامه درازمدت در میدان فعلی به نظر نمی رسد. هرکس با تشخیص منافعش دست دوستی دراز می کند و یاهم در مسیر دشمنی قرار می گیرد. این کار باعث شده تا هر بازیگر به اندازه توانش در میدان افغانستان به گونه نوبتی بازی کند و حق انتخاب دوستان و دشمنانی را نیز داشته باشد.

از لحاظ اجندا، منطقه با فرا منطقه در یک نقطه تقابل پیدا میکنند: اینکه منطقه طرفدار حفظ وجود موجود برای جلوگیری از سرایت ابعاد وسیعی این بحران به فرامرز های افغانستان است و نمی گذارد شعاع امنیتی و اطلاعاتی آن، با نقاط ضعف شان، گره بخورد و به نفع فرا منطقه تمام شود. در حالیکه فرا منطقه در جهت استفاده از میدان افغانستان در جهت استفاده از فرصت ها برای تخته خیز به سوی فرا مرز های افغانستان است. پس هردو جانب با مدنظرداشت این اصل، بازی را تا زمان معین پیش می برند.

قبلا گفتیم که طالبان برای فعلا، یگانه بازیگر مطرح در میدان افغانستان شناخته می شوند. این کار به دلیل اینکه حضور گرم اطلاعاتی منطقه و فرامنطقه اساسا در تحت سایه یک دولت پوشالی، امکان پذیر است، بنا برگ برنده برای طالبان شده است. به همین خاطر است که می گویند "طالبان بدیل ندارند". بناء قدرت های منطقه و فرا منطقه، با مدنظرداشت این اصل، هیچگونه اتحادی را مجال نمیدهند و آنچه که به عنوان صف بندی، نشان داده می شود، در اصل ایتلاف های امنیتی توام با شک و تردید اند. در چنین مواقعی، میدان مشترک مبدا نزاع و تصادم است و بازیگران مطرح آن در جستجوی فرصت ها برای به چالش کشیدن دیگران.

در ادامه، تمام طرف ها می دانند که جنگ فعلی برنده نخواهد داشت. اما یک بازنده قطعی در آن وجود دارد: مردم افغانستان. بناء طرف های متخاصم بدون مدنظرداشت عواقب و تبعات این بازی خطرناک امنیتی، بی باک از نتایج آن و بی خیال از هزینه های آن، به آن ادامه میدهند. اما همانطوریکه قبلا گفته شد، نگرانی اصلی منطقه و فرا منطقه، گسترش شعاع امنیتی به اساس ضربه و ضد ضربه است که یک کمی از شدت آن می کاهد. و گرنه جنگی که منابع تمویل مالی آن از خودش به دست بیاید را، پایانی نیست. یک اختلاف دیگر نیز در این بازی وجود دارد: منطقه می خواهد با طالبان متحد کنار بیاید و منافعش را تامین کند، اما فرامنطقه با دید منقسم ساختن طالبان، در تلاش است تا با هر توته ی طالب، جداگانه اتحاد ایجاد کند و منطقه را به چالش بکشد. پس هم منطقه و هم فرامنطقه در کلیت طالبان، چیزی را جستجو می کنند که تامین منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی نامیده می شود. هم منطقه و هم فرامنطقه با یک بازیگر که روایت خشونت را یدک می کشد، تعامل تاکتیکی و راهبردی دارند.

نتیجه را هیچ کسی نمی تواند، حتی تخمین بزند. تمام برداشت ها در مورد آینده، مبتنی بر حدس و گمان است. چرا چنین است؟ چون خصلت بازی نا معلوم، قاعده کلی مبهم، اهداف نهایی مستور و بازیگران دایمی وجود ندارد. هر لحظه خصلت پویایی بازی در میدان افغانستان، همه را گیچ ساخته است. دوست و دشمن نا مطمئن و اصل قاعده (منطقه برعلیه فرامنطقه، منطقه با فرا منطقه علیه منطقه) هنوز هم حاکم است. طالبان را فعلا در این مخصمه پیچیده امنیتی، منحیث یک ابزار فشار استفاده می برند. این کار برای منطقه و فرامنطقه در عوض درگیر شدن با آن، به میزان زیاد به نفع شان است. پس اگر توافق چنین است، سرنوشت بیش از سی میلیون انسان گرسنه، بی سواد، فقیر و فاقد عنصر انسجام سیاسی و اتحاد ملت شدن، چگونه می شود؟

عبدالناصر نورزاد


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ژیوپولیتیک هندوکش
موضوعات امنیتی
نظرات بینندگان:

>>>   ایران در یک سازش راهبردی با اجنداهای امریکا قرار دارد و این بازی کماکان برای سالیان متمادی ادامه داشته است. //
بی حساب نباید گپ زد. خصوص دروغ نباید گفت. قندولکم کینه ایران به دل داری داشته باش ولی دروغ نگو. مقامات امریکا باربار گفته اند تنها کشوری که در خاورمیانه جلوی امریکا ایستاد شده ایران است. از کدام "سازش" گپ میزنی؟ همه چیز را سرچپه می بینی یا صرف مسائل مرتبت با ایران را؟ ایران از دریای مدیترانه (بحر متوسط) تا هند و از آسیای میانه تا یمن با امریکا و چوچه های امریکا درگیر است و تقابل داردو تو از "سازش ایران با امریکا" گپ میزنی؟! نکند ایران را با مستعمرات درجه 3 امریکا همچو ترکیه و عربستان و امارات اشتباه گرفتی؟
در زمانی که همه کشورهای اسلامی زبان در کام کشیده اند صرف ایران کبیر بود که "حمایه همه جانبه"(حماس موشک از کجا آورده؟) خود را از حماس قهرمان و ملت مظلوم فلسطین اعلام کرد و وحشیگری ها و قتل عام فلسطینیان را از آدرس رژیم وحشی و شرور و مسلمان کش امریکا دانست.کدام سازش با امریکا؟
آیا هنوز هم خر و گاوی در تلگرام و اینستاگرام و ... هست که خیال کند رژیم خونخوار امریکا عقب دموکراسی و حقوق بشر است؟ گاو کنج طویله هم قتل عام زنان و اطفال مظلوم فلسطین و بمبارد خانه های آنها را دید ولی عشاق احمق امریکا ندیدند. همچه وحشیگری ها را جز امریکا در جاپان و ویتنام کی کرده؟
صرف در 24 ساعت اسرائیل با بم های 2تنی اهدایی امریکا 320 غیرنظامی فلسطینی را کشت.اسرائیل تا امروز خون بیش از 2000 فلسطینی را ریخته که 65 فیصد آنها زن و طفل بی دفاع بودند.کدام سازش؟
آیا یکهزارم کینه ای که از "ایران کبیر و شریف" داری از "امریکای سفاک و شریر" داری؟ چکار به ایران داری؟ خود را باش. می خواهی برایت زئوپلیتیک را با ژئواستراتژیک و هولوگرافیک!! قافیه کنم و بالتیک را به پاسیفیک بخیه کنم و فی البداهه ترهاتی بر وزن کشک بسرایم؟! سعدی می گفت: « تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد» بی حساب نباید گپ زد. دروغ نباید گفت.

>>>   🤫 فقط با تغیر دادن نام کشور (افغان-ستان) تکقومی تحمیلی، و با تغیر دادن هویت نامشخص و تحمیلی (خرافغان) همه خونریزیها و مشکلات جنگی از نیم گمتر میگردد،
یعنی با تغیر دادن نام های هویتی، ۸۰ درصد درگیریها و بدبختی سرزمین ما برچیده و حل میگردد.

>>>   تحلیل عالی

>>>   ایران در یک بازی کاملا" اشتباه غزه و حماس را از دست داد و بعد رنج فراوان مردم فلسطین شاهد پک غزه ویران و معامله شده خواهیم بود.
شمشیر در غلاف ترس اش بیشتر است تا شمشیر از دست افتیده.

>>>   جناب نورزاد گرچه درباره ایران زیاد بدگمانی و اغلب قضاوت هایت را هم محل تامل و شک میسازد ولی حقایق میدان فردا را ترسیم میکند. امروز صحنه اکراین و فلسطین و افریقا زمین جنگ علنی است و وزن بیشتری دارد. صحنه افغانستان زمینه سوخته ای است که ظرفیت میدان جنگ شدن را دارد ولی هم بلوک غرب هم بلوک شرق وزن کمتری به افغانستان داده اند و تمرکز بر جای دیگر است.

این بی عملی یا کم عملی کشورهای بلوک شرق در زمین افغانستان را از این منظر ببین که اولویت کمتری به نسبت غرب اسیا و اکراین دارد. تقریبا همه در ایران میدانند طالب مزدور امریکاست و برای منافع امریکا گام برمیدارد و گام به گام به سوی فعال شدن و تبدیل کردن افغانستان به زمین جنگ دیگر میرود. ولی خط مقدم جبهه جنگ نیست. خط مقدم در این بیست ماه اکراین بود سپس افریقا شد. اکنون فلسطین است. اگر دشمن در خط مقدم تضعیف شود شاید خدا کرد و سایه جنگ داخلی دیگر بار بر خاک خراسان نیفتاد و وقتی اربابان تضعیف شوند کار مزدوران را با هزینه کمتر میتوان یکسره کرد. چون پشتیبان ندارند.

بنابراین پیشنهاد میکنم وقایع را در صفحه شطرنج بزرگتری تحلیل بفرمایید و بطور خاص پیامد رویدادهای اکراین و فلسطین در افغانستان را پژوهش کنید. شما نباید از گزاره‌هایی مانند این غافل بمانید که طی شش ماه بدهی خارجی امریکا از ۳۱ تریلیون دلار به ۳۴ رسید. و پیامد آن بر اقتصاد امریکا چیست؟ سپس پیامد آن را در صحنه اکراین ببینید. سپس در فلسطین و افریقا و افغانستان.

سه کشور ایران و روسیه و چین زخم بزرگی از امریکا خوردند. ایران و چین بدست استعمار انگلیس تجزیه و تحقیر شدند. شما جنگ تریاک و حقارت بی پایان آن برای چین را باید بدانید. تجزیه دو سوم خاک ایران را باید بدانید. روسیه پس از فروپاشی شوروی بسیار تحقیر شد. در این بزنگاه تاریخی که این سه کشور هماهنگ برای سقوط جهان تک قطبی گام بر میدارند همه نقاط زمین میتواند تبدیل به یک خطر شود مخصوصا جایی که مزدوری امریکا و انگلیس سابقه دار است. پاکستان و خاک اشغالی خراسان هم سابقه مزدوری دویست ساله برای استعمار دارد مخصوصا به دست سران پرافتخار پشتون. طبیعی است که اینها خطر است. ولی نمیتوان محاسبات دیگرکشورها را نادیده انگاشت و بر روی یک موضوع درون کشوری تمرکز کرد و آن را جدا از مناسبات منطقه ای و جهانی تحلیل کرد.

این سه کشور تصمیمات بسیار سختی را واقعا با هوشمندی دارند دنبال میکنند. سقوط جهان تک قطبی بدون جنگ اتمی هدف نهایی است. سقوط از درون امریکا که سقوط اقتصادی و سیاسی باشد کم هزینه ترین راه است. اکنون در این بیست ماه از ناتو چه مانده است؟ اروپایی ها لشکر پیاده ناتو بودند اکنون چه بلایی بر سر اقتصاد آنها امده است؟ ذخیره تسلیحاتی آنها چقدر کم شده است؟

اینکه لشکر پیاده ناتو را تاکنون دست بسته کرده اند بسیار خوب است. اینکه هزینه جنگ اکراین را برای امریکا بسیار بالا برده اند تا بدهی خارجی سرسام اور شود بسیار عالی است. امروز امریکا با سیاست افزایش نرخ بهره در سال پیش به جایی رسیده که باید ماهانه ۱۵۰۰ میلیارد دلار به مردم خود سود بدهد بابت اوراق قرضه. اگر پول چاپ کند یک مشکل اقتصادی خواهد داشت اگر نکند مشکل اجتماعی نارضایتی مردم. یک بازی دو سر باخت است.

امتداد وضعیت کنونی به معنای پذیرش مزدوران امریکا در منطقه نیست. بلکه به معنای رسیدن به نقطه انفجار برای طرف مقابل است. در این وضعیت امریکا ارزو دارد در منطقه یک جنگ بشود. یا قفقاز یا اسیای میانه. در هر کجا که چین یا ایران یا روسیه درگیرشوند برای امریکا مطلوب است جنگ بشود. چون این کشورها میجنگند و منابع خود را تباه میکنند و امریکا فرصت نفس کشیدن و بازیابی خود را پیدا میکند. ولی اگر جنگ در اسقاطیل باشد امریکا مجبور است تمام قد هزینه کند و باز حمایت کند. در اینجاست که امریکا جان خود را فدای اسقاطیل میکند تا جایی که حتی اگر اکراین را فراموش کند از سوی مردم خود سرزنش نشود. اکنون همین شده.
روسیه نفس ارامی میکشد و این خواست امریکا نبود. افلسطین قدرت خود را تثبیت میکند. راه ابریشم چین و روس و ایران با طرح عرب مد از ارزش نمیافتد. عادی سازی اعراب مزدور با استقاطیل از بین میرود. مردم منطقه یکدست میشوند در برابر اسقاطیل.

برابر بزرگوار صحنه نبرد واقعی اینجاست. امریکا ارزو داشت ترکیه و اذربایجان در قفقاز با ایران درگیر شوند و روسیه از دو جبهه درگیر باشد و ایران در یک جبهه. خودش فرصتی میافت تا نفسی بکشد. ولی بازی شظرنج طوری شد که امریکا مجبور شود بیشتر بدود و روسیه است که نفس آرامی میکشد. طرح کمربند چین هم با خودشیرینی امارات و هند به حاشیه نمیرود.
ایران هم صدای مردم منطقه را یکدست ضدامریکایی کرد و مقاومت معادلات جدیدی در صحنه فلسطین پیاده کرد.دولت راستگرای نتانیاهو مسلم سقوط خواهد کرد پس از جنگ. و دوباره یک چرخه بی ثباتی سیاسی در اسقاطیل خواهد بود همانطور که طی یکی دو سال پنج بار انتخابات شد.

یکدستی صدای مردم منطقه علیه اسقاطیل و امریکا سران خوک صفت عرب را از عادی سازی دور میکند و مجبورند کمتر در زمین امریکا بازی کنند. خودبخود روسیه و چین درک دارند که چگونه این صیدهای فربه و بی عقل را شکار کنند. ایران و محور مقاومت انها را از دامان امریکا دور کرد که تحت پروژه عرب مد بار دیگر داشتند به دامان امریکا میغلطیدند و روسیه و چین انچه ایران کاشت را درو میکنند.

صحنه افریقا بدون جنگ خونبار به سود بلوک شرق برگشت. حدود ۶ کشور استعمار فرانسه را بیرون کردندو تنگه باب المندب اکنون هم محل پایگاه نظامی ایران است هم چین هم روسیه. صحنه غرب اسیا هم با کاهش قدرت و افتضاح اسقاطیل باعث کاهش قدرت امریکا میشود و زمینه برای اخراج امریکا از سوریه و عراق بهتر فراهم میشود.

اینها خط مقدم جنگ است که هنرمندانه با جنگ استقاطیل حدود ۲۰ هدف مطلوب بلوک شرق با یک تیر زده شد. هم صدای اذربایجان و ترکیه در قفقاز خفه شد و بیشتر خفه خواهنند شد. هم شیطنت ترکیه بابت برهم زدن بازی بلوک شرقو در یاقت ۲۰ میلیارد دلار از بانک جهانی خنثی شد. هر پروژه عرب مد به محاق رفت. هم عادی سازی سران عرب با اسقاطیل به محاق رفت. هم پروژه کمربند جاده دوباره به عنوان گزینه امن و اصلی به جایگاه خود بازگشت. هم سران کشورهای عربی مجبور شده و خواهند شد خط روشنی با اسقاطیل بگیرند ودست کم تا یکسال نمیتوانند به دامان امریکا بغلطند و بازی مطلوب امریکا کنند. هم پشتیبانی اشوبهای داخلی ایران در اسقاطیل کم شد. هم خود مردم فلسطین با ارمان فلسطین زنده تر شدند. هم جایگاه یهود و سگیونیست در نظر حتی کشورهای اروپایی مانند اسپانیا بشدت شکست. هم همینه قدرت نطامی و قدرت اطلاعاتی اسقاطیل در مرز شکست. هم معادلات جدیدی به نفع مردم منطقه تثبیت شد. با تضعیف اسقاطیل و شکست روانی در نظر مردم خودش و مردم منطقه روند مهاجرت معکوس شدید میشود. هم مزدوران و هم پیمانان آنان مانند ترکیه و اذربایجان و طالبان شوکه میشوند و کمتر بلندپروازی میکنند و کمی به سمت رام شدگی حرکت خواهند کرد.
هم فشار از روسیه در جنگ اکراین برداشته شد که روسها اکنون میتوانند پیشروی کرده و با دست برتر بر سر میز مذاکره بنشینند و زودتر فصیصله اکراین ختم شود ولی به سود روسیه. پس از آن تمرکز روسیه بر اسیای میانه هم خواهیم داشت.
هم اسقاطیل در نگاه مردم جهان منفور شد و امپراطوری رسانه غرب به چالش جدی کشیده شد.

در خط مقدم جنگ سیاست این است برادر من. ایران و محور مقاومت با یک تیر بیست هدف را میزنند که اگرچه جان سپردن کودکان و زنان بسیار مایه تاسف است ولی این رویداد خودبخود هر چند ماه تکرار میشد و هر بار اسقاطیل حمله میکرد و این بار حماس پیش دستی کرد چون قصد حمله سنگین به محور مقاومت بود. شما این ایران و این محور را دست کم نگیرید که از چند شپشوی مزدور که با مزدوری قدرت گرفتند بترسند. اینها بیش از انتحار کردن و کلاش چیزی برای جنگ ندارند. دلخوشند به سلاح های میراث امریکا؟ چقدر است؟ صدها میلیون دلار؟ با چهار پنج پهپاد انتحاری ده هزار دلاری نیست میشود.

اصلا طالبان در این صحنه جنگ جهانی عددی نیست. طالبان یک خار کوچک است که در پای منطقه رفته است. تاکنون فشاری به جنگاوران نیامده که احساس کنند نیاز است این خار را از پای دراورند. این چیزهایی که میگویید و میگویند که ایران به طالبان کمک کرد به ارگ برسد از مردم عادی و نااگاه توقع میرود باور کند ولی شما که نقش امریکا و مذاکرات دوحه و نقش پاکستان و نقش قطر و نقش غنی را بخوبی میشناسید نباید فریب این اظهارات بی پایه بخورید وقتی که ۹۵ درصد جزییات و توافقات میان این چند کشور بسته شد ایران چه جایی داشت که در ۵ درصد مابقی چه تاثیری بگذارد؟

اصل کلام این است. صحنه افغانستان را در بستر جهانی ببینید. رویدادهای جهانی همگی بهم پیوسته هستند. جنگ فلسطین ادامه جنگ اکراین است. ولی اینبار ایران گلوی امریکا (یا نماینده نیابتی آن اسقاطیل) را فشرده است. تصمیماتی که دست کم ایران میگیرد کاملا یک ضمیمه انسانی دارد و باید به سود مردم منطقه باشد و چنین نیست که کشتار در جنگ را بخواهد. عرض کردم اطلاعاتی از نهادهای امنیتی ایرانی به بیرون درز کرده است که پس از عید یهودی بنا بود امریکا و اسقاطیل پیش دستانه به غزه و سوریه و حماس حمله کند و از یکسو نیز بنا بود اذربایجان و ترکیه در قفقاز اشوب کنند. حماس در اینجا حمله پیش دستانه کرد و اگرچه حجم کشتار اسقاطیل دل هر انسانی را به درد میاورد ولی اینجا نیز مقاومت اغازگر جنگ نبود. تنها معادلات را به سود خود و منطقه تغییر داد. در تحلیل دست کم سیاست ایران ساده انگاری نکنید. بسیار پیچیده میاندیشند در هسته قدرت و بسیار شطرنج بازان ماهری هستند. ساده انگاری نکنید. مسائل اینهایی نیست که شما برداشت میکنید.

>>>   جناب نور زاد در بخش سازش ایران با امریکا عقده مندانه نوشته است. ما در زمان امریکاای ها دیدیم که شرکت های ساختمانی سمنت ایرانی را اجازه خرید نمی دادند حتی شرکت ساختمانی اگر کدام ماشین کوچک ایرانی داشت باید از آن استفاده نمی کرد. امروز ایران است که در مقابل امریکا قرار دارد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است