علمای دینی٬ جامعه افیونی و متمدن
سیاست مدرن و ارزش های حاکم جامعه و از تلفیق آنان چهار چوپ منظم حقوقی سیاسی ریشه در روشنفکری دینی دارد 
تاریخ انتشار:   ۰۷:۵۲    ۱۴۰۲/۴/۶ کد خبر: 173410 منبع: پرینت

جستاری در تمیز علمای دینی٬ بر تاسیس نمودن جامعه افیونی و متمدن؛
اصولاً دین دو وجه جوهری و سیاسی بر جوامع انسانی دارد:
الف- ارتباط دهنده جزیت بسوی اصلش یعنی جستجوی حقیقت از مرزهای روح منور و عقل منکشف که شامل عبادات در غایت تکمیل انسانی است.
ب- ارتباط دهنده انسان ها٬ که در تنوع اجتماعی قرار داردند(نژادی٬ زبانی٬ قومی...). یعنی هر جهش و جهت دینی که منجر به این دو اصل اساسی نگردد٬ در واقع دین و مولفه های آن٬ در تاسیس جامعه افیونی می باشند و نمی توان آنرا جامعه بدویحتی گفت٬ زیرا زمانی جامعه بدوی می گویم٬ که اهداف ما بسوی جامعه ایده حال در حال توسعه باشد٬ مانند دوره قرون وسطا جوامع دینی افیونی بطور روزافزون ناقض بینادین ترین حقوق انسانی است٬ هر چند فلسفه وجودی سازمان ملل برای پایداری صلح و امنیت بین المللی است٬ که تا هنوز نتوانسته مانع قدرت های استخباراتی شود٬ زیرا استخبارات های قدرت های جهانی محرکه های گروه های دینی افیونی اند.
البته وعیدهای علمای سوء در قرآن و احدایث صحیح و متواتر بسیاری بوده و جستاری آن٬ بخصوص در أفغانستان می تواند مبنای بر ثبات سیاسی گردد٬ هرچند تا هنوز نتوانستیم آشتی میان قانون اساسی گرای و فقه در بین مجالس علما که بتواند ساختار ساز باشد٬ بیاوریم.
زیرا سیاست مدرن و ارزش های حاکم جامعه و از تلفیق آنان چهار چوپ منظم حقوقی سیاسی ریشه در روشنفکری دینی دارد٬ که چند کشور مسلمان کنونی در حال توسعه را می توان مثال آن گفت.

قرآن و اعجاز پُر عمق آن در صورت عدم فهم نادرست از دین می تواند٬ با روایات خود خواننده گروهی موسس جامعه افیونی٬ که مسبب نا امنی منطقه و جهان است شود.
اگر علمای سوء و علمای ربانی را بدو گروه کمی و کیفی تقسیم کنیم٬ گونه کیفی نادرترین پدیده در جامعه اکثریت جاهل افغانی است و بزرگترین مانع مولفه های مردم سالاری ارقام کمی علما اند٬ در مقدم مرزهای عمیق جوهر و سیاست دینی را هضم نکرده اند و جدایی دین از سیاست را به مفهوم دین ستیزی محض درج افکار عمومی می کنند٬ هر چند نظام سیاسی حقوقی بدون ارتباط جامعه شناسی سیاسی به مثابه جنین مرده است و دین یکی از مبنای مهم جامعه شناسی امروزی است و به بلوغ رسیدن مفاهیم عمیق دینی فرهنگی و علوم سیاسی در أفغانستان چنان تمیز عقلانی می تواند به بار بیاورد٬ که جز شایسته سالاری دیگر راه را برای به قدرت رسیدن نباشد٬ زیرا قوم٬ زبان٬ دین و عرف جامعه... می تواند از منابع نظام حقوقی باشد و در اصل از قانون اساسی٬ دولت را مستلزم به رعایت و برگزاری روزهای فرهنگی کند٬ ولی هرگز نمی تواند آنرا وسیله و پل ساخت برای به قدرت رسیدن٬ زیرا قبیله و قوم در مفاهیم رسیدن به قدرت٬ خود تعاریف از فاشیسم و توتالیتاریسم است٬ مبحث اکثریت و اقلیت که نقدی بر دموکراسی است٬ متمایز از اکثریت و اقلیت قومی می باشد.
انسان شناسی مبنای بر خدا شناسی بر أساس عقل محض و روح منور یا بقول مولانا بلخ عشق آتشین است و محصولات آن در خدمت به انسانیت انسان دارد٬ که نباید منفورترین اعمال ضد بشری در حیطه دین جاء گیرد٬ ورنه به گونه زنجیری عدم فهم دین در طول تواريخ٬ از انسان ها قربانی می گیرد.

محمدآصف فقیری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
جامعه
دین
نظرات بینندگان:

>>>   موضعی جالب بود اما ساده-فهمی یا اگر بفهم عام بیان می شد که افراد غیرمسلکی مثل من درست درک نمیتواند

>>>   مه نمی فهمم که علمای دینی روح را از کجا کشف کردند؟
انسان یک موجود زنده در میان میلیون ها نوع زنده جان های دیگر است که دارای حواس پنجگانه است و توسط این حواس پنجگانه داده ها را از محیط زیست خود میگیرند و در مغز خود این داده ها را پردازش میدهند و برای بقای حیات خویش در محیط زیست خویش،ازین داده های پردازش استفاده میکنند.
البته این حواس پنجگانه در زنده جانهای مختلف نظر به ضرورت این زنده جانها در محیط زیست شان،به درجه های مختلف رشد،تکامل کرده اند.
قوه دید دور بین یک انسان،به مراتب کمتر از یک عقاب است.
حس شامه یا بویایی یک انسان،به مراتب کمتر از یک سگ است.
بعضی حیوانات مانند گاو ها و سگ ها،ارتعاشات خفیف رلزله را در سطح زمین احساس میکنند و هنگام زلزله فرار میکنند. اما انسانها این ارتعاشات خفیف را احساس کرده نمیتوانند.
ما در جنگل های آمازون و جنگل های افریقا، را داریم که لخت مادر زاد زندگی میکنند و زندگی آنها بسیار تفاوت کمتر از زندگی دیگر حیوانات دارند.
پس زمانی که ما در طبیعت همه این چیز ها را میبینیم، این دلالت به تکامل حیات در روی زمین از موجودات کوچک یک حجروی به انسان میکند.
انسان نیز با تکامل دستگاه صوتی اش،قادر به تکلم شده است. در اول صدا ها و آواز های صوتی ساده،بعداً تکامل حروف و کلمات و جملات.بعداً پیدایش عقاید و باور های بومی،بعداً پیدایش ادیان در میان شان،منجمله عقیده به موجودیت روح.بعداً پیدایش فلسفه در یونان قدیم تا پیدایش دولت ها و قوانین مدرن امروزی.
پس موجودیت روح عبارت از ساخته و پرداخته خود انسانهای بومی با باور ها و عقاید بومی شان است و هیچ موجود زنده یی بشمول انسانها دارای روح نیستند.بلکه صرف دارای یک مغز بیولوژیکی با داده ها هستند که توسط همین مغز بیولوژیکی با داده ها ،قادر شدند تا مغز میخانیکی را اختراع و تکامل بدهند که امروزه در اکثر وسایل الکترونیکی بشمول کمپیوتر ها و موبایل ها و غیره وجود دارند و از آنها برای پردازش داده ها استفاده میشود.
بامرگ انسانها و تمام موجودات زنده دیگر،این مغز بیولوژیکی با داده هایش از بین میرود و مواد باقیمانده آن دوباره جذب طبیعت میشود.
مغز میخانیکی وسایل الکترونیکی نیز با ختم دوران استفاده و میعاد کارش دوباره توسط انسانها از بین برده شده و به زباله تبدیل میشوند و در بعضی اوقات مواد باقیمانده آن بازیافت میشوند و در بعضی جالات دیگر به طبیعت سپرده میشوند تا طبیعت آنها را تجزیه کند.
ناگفته نماند که در بعضی اوقات بعضی اعضای بدن انسانها نیز بعد از مرگ شان،مانند قلب و گرده و شش و جگر و سایر اعضای وجود شان،در صورتی که خودشان در حیات شان وصیت کرده باشند،به مریضان دیگر اهدا میشود تا با پیوند آن به وجودشان،به حیات خویش چند روز دیگر ادامه بدهند.
بنأ شما متوجه شدید که موجودیت روح فقط یک باور و اعتقاد بومی انسانها و از نگاه علم بیولوژی هیچ موجودیت خارجی ندارد.
زیرا بین انسانهای متمدن امروزی و حیواناتی مانند شادی ها و گوریلا ها و بوزینه ها و غیره که هم شکل انسانها هستند،انسانهایی در جنگل های آمازون و جنگل های افریقا زندگی میکنند که شکل زندگی آنها و تکامل ربان و فکر و عقل آنها،تفاوت کمتر ازین میمون ها و شادی ها است.
اگر شما به موجودیت روح درین انسانها عقیده داشته باشید،آنها بیگناه هستند و دین و تمدن برایشان نرسیده است و باید همراه شما یکجا در جنت بروند.زیرا خداوند بی عدالتی نمی کند و برای آنها جای خاص در نظر نمیگیرد،در نتیجه خودتان با این انسانهای،انسان نما،باید در یک جنت زندگی کنید و در نتیجه خودتان به پروبلم مواجه میشوید.به من غرض نیست.

>>>   گر ملا دین خدا دانسته بود
مردم از دین خدا کی خسته بود
چون ملا فهم اش زدین کامل نشد
دین حق خوشبختی را عامل نشد
گر طبیب قاصر ز فهم علت است
نسخه اش قاتل برای ملت است
ای خدا فهم ملا کامل بساز
هم بدان فهمش ورا عامل بساز

>>>   به جواب سوال کشف روح
وَ یَسْــٴَـلُوْنَكَ عَنِ الرُّوْحِؕ-قُلِ الرُّوْحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّیْ وَ مَاۤ اُوْتِیْتُمْ مِّنَ الْعِلْمِ اِلَّا قَلِیْلًا(85)
تو را از روح مى پرسند بگو: روح جزئى از فرمان پروردگار من است و شما را جز اندك دانشى نداده اند

>>>   به نظر دهنده پنجم!
در زمانهای قدیم در افغانستان،یگان وقت مناظره دینی بین ملا ها رخ میداد و مردم بیچاره نیز بیسواد بودند و به مناظره آنها گوش میدادند و گاهی بطرف یک ملا میدیدند و گاهی نطرف ملا دیگر.
در هنگام مناظره صدا هایشان بلند میشد و هر کدام شان بالای نظر خود پابند بودند.
بالاخره یکی از آنها یک کتاب را از سر تاق که در دستمال پیچانده بودند،بیرون میکشید و صفحه های آن را ورق میزد و بالاخره صفحه مربوطه را پیدا میکرد و نشان میداد و میگفت که:اینه.یافتم. درین صفحه نوشته شده است که چنین است. یعنی همان چیزی که من گفتم!
ملای دیگر بیچاره بعداً خجالت میشد و عرق میکرد و میگفت که راست میگی. مه خبر نداشتم که این موضوع در کتاب نوشته شده است. مرا ببخش.
مردم های بیسوادی که در اطراف شان نشسته بودند،نیز سر میجنبانیدند و میگفتند که بلی،ملا فلانی صاحب راست میگوید.اونه دیدید که در کتاب نوشته شده است.
کسی دیگر حق نداشت که پرسان کند که آیا این کتاب را ست است و چیزی که در آن نوشته شده است واقعیت است و یا نه؟
در قرآن آمده است که زمین را خلق کردیم و آسمان را منحیث چتر آن ساختیم و کوه ها عبارت ار میخ های زمین هستند وغیره.
چرا در دهن عمارت امر بالنعروف و نهی عن المنکر، مودل کره زمین را نصب کردند؟
بخاطری که ملا ها بدانند که زمین هموار و مسطح نیست.زمین کروی است.
حالا پیش خودت فکر کن:
اگر در قرآن می آمد که زمین کروی است و مثل دیگر سیارات بدور آفتاب میچرخد و من مینوشتم که زمین مسطح است و آسمان وستاره ها چطر زمین است و کوه ها میخ های زمین هستند. تو مرا چی میگفتی؟
میگفتی که این آدم نه تنها کافر مطلق است و از حقایق چشم پوشی میکند،بلکه کور نیز است.
شما ببینید که کشتی ها بدور زمین در اوقیانوس ها حرکت میکنند. طیاره ها بدور زمین از یک کشور به کشور دیگر میروند. استیشن فضایی در هر یک و نیم ساعت بدور زمین میچرخد. همراه تلسکوپ دانشمندان حرکات سیارات دیگر را بدور زمین میبینند. همراه تلسکوب ملیارد ها کهکشان دیگر را بررسی میکنند که هرکدام شان صد ها ملیارد ستاره همراه سیارات دارند که بدور آنها میچرخند.
این آدم کافر و بی عقل و نادان، آمده برای من میگوید که زمین هموار است و آسمان چتر آن است. زمین را خیال خانه خود کرده است که چتر دارد.

>>>   آیت ۲۲ سوره بقره:
الذی جعل لکن الارض فراشاً و السما بناً و انزل من السما مأ

>>>   الروح من امر ربی…!
یعنی روح یا جان در امر خداست که خواهد انرا به خواسته خودش حول تغییر دهد، منشاء و ریشه هدایت بسوی مقبولیت و یا منفوریت از اینجاست، و بدون شک که هسته این روح قلب است و سلطان یا پادشاه وجود.
عشق( علاقه شدید قلب) پس عشق حقیقی شتاب روح بسوی اصلش…با مثنوی مولوی و مقامات شاه نقشنبد و همچنان فلسفه روح هگل، نظریه مُثُل افلاطون و جوهر خدای در فلسفه بورکُلی مطالعه شود.
به یقین خدمت تان عرض شود که جوهره قرآن را اهل فلاسفه و عرفان غرب هضم کرده اند و صدها مقالات به انگلیسی در مورد هم است، برای جامعه عقب مانده اسلامی فقد همان پوست دین یا ناقض حق بشری مانده و بس… غزل مرتبط به بحث تحت عنوان: از دل بدل!

در طلوع وحدت. زبراق دل بدل
کز فنای حق شد، شادکامی دل
زهسته جان، چو فیضش بی پایان
صد مسیر پنهانست، در بیابانِ دل
ممکنات و کثرت، نه بریده در وحدت
عالم اندر عالم، پرواز بی بال دل
چو پرواز سوی اصل، آزادی در آزادی
اسارت را شکستن، در بت شکنی دل
در مقام بی مقام، بی پرده آفتاب تام
هم کعبه و دیر، ساکن در مسکنِ دل
الروح من امری، گر در قبض و بستی
تحول یدِ امرش، جلای جوهر دل
در سوختنِ نور، نه حرف و مستور
این خرد زعقل کُل، فهیم به فهم دل

با مهر
فقیری

>>>   هندو ها به تناسخ ارواح عقیده دارند.
یعنی بعد از آن که یک فرد میمیرد،روح او در جسم رنده جانهای دیگر می درآید و دوباره تولد میشود.
در یکی از سفر ها در هندوستان،میخواستیم به یک شهر دیگر توسط موتر تاکسی برویم.
در نیم راه در داخل تکسی یک مگس پیدا شد و این طرف و آنطرف میپرید و وز وز میکرد.
خواستیم مگس را بکشیم،تکسی وان تگذاشت و گفت که به من بگویید که این مگس از کجا در داخل تکسی آمد.
به مراق گفتیم که از همان لحظه یی که ما در تکسی تو بالا شدیم.
او در جواب گفت:پدر کلان من یک آوار خوان بسیار خوب بود و خیلی صدای خوب داشت. امکان دارد که روح پدر کلان من درین مگس موجود باشد و بیچاره پدر کلان من از جایش بیحاه شده است.
عاجل روی تکسی را دور داد و صد کلیومتر راهی را که آمده بودیم،دوباره برگشت و مگس را در آنجا رها کرد.
ما برایش گفتیم که پول این رفت و آمد ترا ما نمی دهیم.
او در جواب گفت:خیر است،پول ندهید.مقصد روح پدرکلان من عذاب نبیند .


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است