روشنفکر جامعهی ما را با روشنفکر غرب نباید مقایسه کرد. مگر روشنفکر محصول شرایط اجتماعی و تاریخی خود نیست؟ مگر سطح رشد اقتصادی، علمی، تخنیکی، تعلیمی، تربیتی و... در ساختن روشنفکر نقش ندارد؟ | ||||
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۵ ۱۴۰۱/۲/۲۵ | کد خبر: 170316 | منبع: | پرینت |
لبالب از لبِ هر کوچه نعره خاست ولی
هزار حرفِ پراگنده شد، کتاب نشد
برخلاف عزیزانی که ادعا دارند در جامعهی ما روشنفکر وجود نداشته و ندارد، من بر این باورم که در جامعهی ما روشنفکر وجود داشته و امروز هم وجود دارد.
اگر ما تعریف روشنفکر را از لابلای کتابها و حرفهای روشنفکران غربی بگیریم و لباس روشنفکر غربی را بر تن انسان جامعهی ما کنیم و بعد با تمسخر بگوییم ما روشنفکر نداریم، نمیدانم خود تا چه حد مفهوم روشنفکر را در رابطه با جامعه فهمیده ایم و تا چه حد مفهوم تحول و تکامل فکری و اهمیت پسمنظر تاریخیِ تفکر را واقعن درک کرده ایم؟ بالاخره انسانها در بسترهای اجتماعی مشخص شان رشد میکنند. حتی آنهایی که پیشتر از باقی مردم میاندیشند، باز هم پیشتر از مردم همان دیار میاندیشند.
ما اگر توقع داشته باشیم که جامعهی ما تیپهایی چون سارتر، سیمین دوبوا، فوکو، هانا آرنت، گادامر، هابرماس و غیره از این قبیل به وجود آورد، پس معلوم میشود که در خواب خوشی گیر مانده ایم. مگر روشنفکر محصول شرایط اجتماعی و تاریخی خود نیست؟ مگر سطح رشد اقتصادی، علمی، تخنیکی، تعلیمی، تربیتی و... در ساختن روشنفکر نقش ندارد؟
مگر روشنفکر در یک باد و بارانِ شبانه ناگهان از آسمان در یک جامعه نازل میگردد و فردا میشود ایمیل زولا یا روزا لوکزامبورگ یا برتولت برشت یا ویلی براند؟
وقتی به پسمنظر تاریخ تفکر غرب، تداوم گفتمانها از سقراط تا امروز نگاهی بیندازیم و آن را با وضعیت تاریخ تفکر در جوامع خود مقایسه کنیم و نگاهی هم به انقلاب صنعتی و تاثیرات اش بر پیشرفت علوم مختلف در غرب بیندازیم، شاید بیشتر و بهتر برای ما روشن گردد که چرا روشنفکر جامعهی ما را با روشنفکر غرب نباید مقایسه کرد. طبعا که ما میتوانیم از تفکر اروپا بیاموزیم اما ما هرگز نمیتوانیم در افغانستان انتظار حضور یک کارل مارکس یا یک میشل فوکو و غیره را داشته باشیم. امکان ندارد! این مارکس و فوکو در کجای جامعهی ما رشد کند؟ این اما به این معنی نیست که یا مارکس داشته باشیم یا اصلا روشنفکر نداریم.
هر جامعهای، نظر به شرایط ویژهی خود اش روشنفکر دارد. در هر جامعهیی تضاد میان کهنه و نو وجود دارد اما شرایط رشد شان فرق میکند. شاید بهتر باشد میان موجودیت روشنفکر و حرکت روشنفکری تفکیک قایل شد. فقدان حرکت روشنفکری به معنی فقدان روشنفکر نیست.
در جامعهی از هر نگاه عقبافتاده و سخت دینزدهی ما انسانهایی آمدند و بدون اینکه قصد کودتا و چشمی به چوکیهای قدرت داشته باشند، موضوع قوای ثلاثه و مشروطیت را در مقابل حاکمیت مطلقه مطرح کردند و رنج زندانها و تبعیدشدنها و تردشدنها را کشیدند و حتی کشته شدند؛ کسانی آمدند و صدای آزادی و حقوق فرد و حاکمیت قانون را بلند کردند و باعث جنب و جوش و حرکتهای سازنده شدند و در مقابل حاکمیت سنتهای پوسیدهی فرهنگی و دینی و سیاسی با صدای بلند قد علم کردند. همینها بودند که حاکمیت را به تغییر و تحول رهنمون شدند و خود عملا در این فرآیند فعالانه سهم گرفتند.
آیا در تفکر اینها نقص و نارسایی وجود نداشت؟
حتما و صد درصد داشت! بینقص نبودند اما با همه نارساییهایی که داشتند، تخم افکار تازه را در زمین ذهن جامعه کشت کردند که نسل به نسل باید رشد میکرد ولی متاسفانه با حرکت کودتاچیان و قرار دادن مملکت در معرض جنگ نیابتی ابرقدرتها، جریان رشد و تکامل این فرآیند قطع گردید. گروههایی را که چشم به کودتا و غصب قدرت داشتند، به باور من، نمیتوان روشنفکر دانست، زیرا عملا نشان دادند که چرخ تاریخ را به عقب چرخاندند، دوباره مطلقالعنانی را مسلط ساختند و دگر اندیشان را به رگبار بستند. چنین حرکتی، کجایش روشنفکری بود؟! روشنفکری در شعار نیست، در عمل است. در شعار از حقوق انسان دفاع کردن چه دردی را دوا میکند وقتی عملا حقی برایش قایل نشوی؟
به باور من، ما امروز هم روشنفکر داریم اما گفتمان روشنفکری نداریم تا حرکت ایجاد کند و محسوس باشد.
اگر بلندپروازیهای فیسبوکی و خودنماییهای فاضلمآبانه نکنیم و واقعیتنگر باشیم، پس حتی با یک نگاه اجمالی در وضعیت جامعهی ما، درخواهیم یافت که همان انسانی (زن یا مرد) که دین را از سیاست جدا میخواهد، زن و حقوق زن را از چشمانداز سنتهای کهنهی فرهنگی تعریف نمیکند، به حقوق فرد احترام میگذارد، در نیفهی تنبان این جنگسالار، آن رهبر قومی، مذهبی، قوماندان، ملا و آخوند آویزان نیست و به تنوع و تعدد انظار و افکار باور دارد، در گام نخست روشنفکر است یا ظرفیت پذیرش نگاه روشنفکری را دارد که خود ارزش بسزایی است.
اینکه اما چرا این تک تک ظرفیتها تا به حال به یک نیروی محسوس و سازنده مبدل نشده اند، بحث دیگری است.
قبل از این که از برج عاج کشور های غربی باد به غبغب بیندازیم و هی بنویسیم که "من کشف کرده ام که افغانستان روشنفکر نداشته و ندارد"، آیا بهتر نخواهد بود تا در نخست آسیبشناسی گردد که مشکل در کجا است؟ مثلا با راهاندازیِ گفتمانهای سازنده؟ آیا باقی اش حرفهای شکمسیری و ادا دراوردنهای فیسبوکی نیست؟
جور باشید.
کاوه شفق
>>> ما در افغانستان و ایران داریم اشتباه میکنیم که صدای غرب رو بیش از چیزی که شایسته هست میشنویم. مثلا از صد سال پیش غربی ها شروع کردن به نابودی بنیان خانواده. برای هر جوانی شاید خوب باشه توی سن جوونی با هر کی دوست داشت بخوابه ولی امروز کارنامه این تفکر توی غرب قاچاق برده جنسی گسترده هست و ناامن بودن هر دختری که به 12سالگی میرسه.
یه عده ابله لیبرالیسم فقط میمونهای مقلد هستن که نمیفهمن غرب اشتباه کرد و نباید این سطح از آزادی باب میشد. دلشون رو به نامهای بیخودی مشهور خوش میکنن. غربی ها عادت دارن وقتی یه نفر بینشون میتونه فکر کنه یا بنویسه رو بزرگش کنن تا همه بشناسن ولی اصلا اندیشه عمیق در غرب زاده نشده. اونایی هم که ریشه داره از همین خاک رفته اونجا.
ما نباید بنیان خانواده رو نابود کنیم چون کلمه آزادی قشنگه. اونها به سمت حیوون وحشی شدن و قانون جنگل رفتن ما نبابد بریم. ولی افسوس که بخش بزرگی از مردم تنها میمونهای تقلیدکننده هستن.
>>> در جهان ما سه نوع روشنفکر داریم. یکی روشنفکر غربی یا کشور های سرمایه داری،دیگری روشنفکر کشور های کمونستی و سوم روشنفکر های دینی.
روشنفکر های غربی مثل امریکا،بخاطر مرام و مقصد خود،گاهی از مسلمانان مجاهد و قهرمان میسازد و آنان را مظلوم قرار میدهد که کشور شان توسط کمونیست ها اشغال شده است و جهاد برایشان فرض است و از مجاهدین افغانستان دفاع میکند و رهبران شان را به قصر سفید میخواهد، اما گاهی آنها را تروریست قلمداد میکند،مثل جنگ فلسطینی ها در مقابل اسراییل را و جنگ طالبان در مقابل قوای امریکا و ناتو را.
روشنفکر های کمونیستی، گاهی مجاهدین را که در مقابل دولت وقت افغانستان میجنگیدند،بنام اشرار یاد میکردند و ار مبارزات فلسطینی ها در مقابل ظلم های اسراییل دفاع میکردند.
روشنفکر های دینی عبارت از مولانا جلال الدین بلخی و بیدل بودند که مجبور بودند که تحت شرایط جوامعی که زندگی میکردند،یعنی ترکیه و هندوستان که کشور های چندین مذهبی و چندین ملیتی و چندین دینی بودند، بنأ هردویشان کوشش میکردند چیز هایی بنویسند که نظر به شرایط این جوامع،ایجاد اختلافات و آشوب در بین مردم نشود.
حالا نه در واتیکان روشنفکر وجود دارد و نه در تل ابیب و نه در مکه و مدینه و نه در افغانستان.
بنأ هرکس برای مطلب خود دلبری کند.
>>> آقای شفق
شف شف نی شفتالو
بود و نبود روشنفکر چه دردی را دوا میکند؟؟؟؟
از گذشته های دور در هر زمان و مکان انسان هایی داشته ایم که از وضعیت حاکم ناراض بودند و در عوض خواستار تغیر بودند اما فقط در حد حرف.
مهم ایجاد بستر مناسب برای رشد انسان متفکر و تفکر انسانی است.
به یاد دارم که از دیر زمان به اینسو کسیکه هیچگاه حرف اش شنونده نداشت ملا بود چه رسد به اجرایی شدن فرمان اش ، اما امروز ملا با ایجاد بستر تفکر ملایی و هموار کردن راه برای پیاده کردن افکارش با قوت تمام حرف اش را میزند و با شدت تمام دستورات اش را عملی میکند مگر حرف بزن های دیروزی و متفکرین چند بعدی ما فقط آمال و آرزو های خود را مطرح کردند و منتظر ابر و باد و مه و خورشید و فلک بودند تا تفکرات و نظرات شان را در عمل پیاده کنند.
راه حل
مقاومت و جنگ در مقابل جهال طالب و فاشیست های فرصت طلب قومی
چنانکه آن شهید گفته بود با اسپ نمیشود فلسفه گفت فقط قمچین بزن که راه برود ، امروز روز قمچین است تا میدان برای حرف و عمل باز شود.
حتی همین حالا کتاب خوانده های ما منتظر اند تا کسی یگان فرصت آنلاین ایجاد کند و از جنابان دعوت کند تا وقت ضایع کنند و نیروی اجرایی برای پیاده کردن فرمایشات باید از آسمان بیاید.
در وضعیت فعلی یک حسیب قوای مرکز بهتر از صد پدرام و قانونی و فلان و فلان است.
مرد می دان شو که میدان وا کنی بهر خرد
ورنه اندر کلبه تاریک دانش مرده است.
>>> شما هنوز فرق روشنفکر را با متفکر تشخیص نمیدهی؟آن کسانیکه نام بردی متفکر نویسنده و نخبگان بودند و این کسانیکه در افغانستان نام بردی سکولار هستند.سکولار با متفکر فرق دارد
تو خود دنبال خودنمایی فیسبوکی هستی
مردم در کشور در فقر و فلاکت به سر میبرد تو برای خود نمایی نام نابغه های غربی را میبری تا خود را کتابخوان نشان دهی؟
از مشکلات جامعه ما هر که یک کتاب خواند خود را تحلیلگر کارشناس جامعه و همه چیزدان میداند و حتی فارسی دری درست نمی تواند بنویسد ولی نامش را با حروف انگلیسی نوشته میکند و میشود تحلیلگر
>>> ز فکر روشن و تاریک چه سودی
چو آن مجمر کز او بر خاست نه دودی
>>> ای مردم حوب !!
به من بیسواد تشریح کنید که فکر چیست؟؟؟؟؟
فکر تاریک چیست؟؟؟؟
فکر روشن چیست؟؟؟؟؟؟
معیار تفکیک و تشخیص کدام است؟؟؟؟؟؟؟
فرق میان روشنفکر و با سواد چیست؟؟؟
آیا روشنفکری میشود وسیله امرار معاش باشد؟؟؟
و باقی گپ ها
>>> براي مردمان كه فكر طالباني دارند داشتن علم و دانش ماستري و تحصيل هيچ معني ندارد صرف مدرسه هاي تروريستي حقاني ها و پاكستان مگر از مبيل هاي مدرن ايفون ها فيسبوك تويتر يوتيوب تلويزيون ها انترنت كه همه را غربي ها و امريكايي ها ساخته طالب تروريست انتحاري استفاده ميكنه از طالب كارش تخريب دشمن تحصيل دشمن ترقي ابادي علم دانش تنها اسلام اله دست طالب است كه اسلام يك دين است نه به ما نان ميته نه كار ميته خداوند گفته تو حركت من بركت هيچ چيز از هوا نميايد اگر مردم ما نان در خانه به فاميل خود ندارد ميگه خدا مهربان براي ما خو تا حال از اسمان نه پول افتاده نه نان مفت مردم بيچاره در خارج كار كند زحمت بكشد به مفتخواران روان كند باز بگويند خدا روان كرده ما عقل نداريم شعور ندارم هم پذيري نداريم متاسفانه
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است