چرا جنگ در افغانستان نهادینه شده است؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۱۶    ۱۴۰۰/۱/۲۶ کد خبر: 166845 منبع: پرینت

در آستانة مذاکرات صلح استانبول مقاله‌ای نوشتم با عنوان "کبوتر صلح در آسمان جنگ" و آن را با دوستان خود در فضای مجازی شریک کردم. عصارة آن نوشته این بود که خشونت و جنگ به فرهنگ و طبیعت دوّم مردم افغانستان تبدیل شده است. تاوقتی که فرهنگ خشونت و جنگ تغییر نکند صلح دایمی و پایدار به دست نخواهد آمد.
دوست صاحب‌قلم و نظر (محمّد شایان) پرسش‌هایی را به میان آورد مبنی بر این‌که خشونت‌ها و جنگ‌ها در وجود انسان افغانستانی از کجا ریشه می‌گیرد و از کدام آبشخور آب می‌خورد.
پرسش‌های ژرف دوستم مرا واداشت که ذهن خود را بکاوم و پیرامون موضوع اندکی تأمّل کنم. حاصل این تأمّل نوشته زیر است که تقدیم شما دوستان اهل دانش و بینش می‌کنم.
در این نوشته، تنگنایی مرا آزار می‌داد؛ از یک طرف طبیعت موضوع شرح و تفصیل بیش‌تری می‌طلبید؛ از طرف‌دیگر فضای مجازی، نوشتة طولانی را برنمی‌تابد. به ناچار عصارة سخن را آوردم. دیدگاه‌های شما به این نوشته سروسامان بهتری خواهد داد.

براساس آموزه‌های قرآنی و روایات وارده از پیشوایان دینی، انسان نیک‌سرشت آفریده شده است. خداوند رحمان، رحیم و مهربان است و این رحمانیت را بر خود فرض کرده است. (سوره انعام، آیه 12) روح انسان که صبغة الهی دارد با طبیعت نرم، مهربان، خوش‌خُلق و دیگرپذیر به دنیا می‌آید. صفاتی چون خشم، غضب و شهوت در حد ضرورت و برای دفاع از خود و حفظ جان است و نیاز به مراقبت و کنترل دارند.
بنابراین انسان، خشن و جنگی و کینه‌ای به دنیا نمی‌آید؛ بلکه خشونت و بی‌رحمی را از محیط خود کسب می‌کند و اگر زیاد‌روی و افزون‌خواهی هواهای نفسانی خود را مهار نکند با گذشت زمان خشونت به فرهنگ و طبیعت ثانویه او تبدیل می‌گردد. چنان‌که در افغانستان این‌گونه شده است.
حال باید بررسی کنیم که علّت‌های این پدیده شوم و مذموم در وجود انسان افغانستانی چه می‌باشد. به نظر این قلم خشونت‌ورزی در افغانستان دو علّت اصلی دارد:

1. فهم ناقص از آموزه‌های دینی
افراطیتی که امروز در افغانستان و برخی کشورهای دیگر به نام دین و اسلام سر برآورده هیچ نسبتی با اسلام ندارد؛ بلکه برخاسته از کج‌فهمی‌ها، قدرت‌طلبی‌ها، خودخواهی‌ها و هواهای نفسانی است که به نام خدا و دین عرضه می‌شود.کسانی‌که به نام اسلام خشونت می‌ورزند معمولاً کم‌ترین شناخت را از فرهنگ و آموزه‌های اسلامی دارند و آشنایی آنان از اسلام حداکثر به مسایل جزیی فقهی محدود است. لذا اسلام و کفر آنان اسلام و کفر فقهی و قشری می‌باشد و هیچ نسبتی با جوهر و گوهر دین‌ ندارد.
در حالی‌که خداوند انسان را در انتخاب دین آزاد گذاشته است(لا اکراه فی‌الدّین) خشونت‌گرایان دین را به زور به مردم تحمیل می‌کنند و کسی را که نپذیرد، به نام کافر گردن می‌زنند.
ملاها و مولوی‌های تندرو، با زور و حتّی گردن زدن و شکنجه، به نظر خودشان مردم را به راه راست هدایت می‌کنند؛ در حالی‌که این‌کارشان برخلاف دستور صریح خداوند است؛ خداوند به انسان اجازه داده که خود با اراده و آزادی مسیر هدایت و گمراهی را انتخاب کند و بهشت و جهنّم را آزادانه برگزیند، (انّا هدیناه السّبیل اِمّا شاکراً و اِمّا کفورا/ سوره انسان، آیه 3).
این موضوع بررسی گسترده ای می‌طلبد و در این نوشته کوتاه نمی‌گنجد. خلاصة کلام این است که اسلام دین رحمت، رأفت، مهربانی، هم‌پذیری و تعاون است؛ امّا سردمداران رسمی دین، این موضوعات را نمی‌بینند و فهم‌های ابتدایی و خرافی و هواهای نفسانی خود را به نام دین با خشونت و جنگ به مردم تحمیل می‌کنند.

2. استبداد تاریخی
افغانستان از بدو تأسیس تاکنون رژیم‌های استبدادی را تجربه کرده است. استبداد، نظام سیاسی است که با خشونت و زور، حاکمیت یک خانواده، یک قوم و یا جمع محدود را بر مردم تحمیل می‌کند. اِعمال فشار و زور بخشی از ماهیت استبداد است. مردمی که چند قرن تحت حاکمیت استبداد زندگی و دایماً چوب و چماق را بالای سر خود مشاهده کرده است، نسل‌های متوالی خشن، کینه‌ای، زورگو، ترسو، محافظه‌کار و ... تربیت می‌شوند و زورگویی و سرکوب آزادی‌ها آرام آرام تبدیل به فرهنگ و نهادینه می‌شود. تاریخ و تجربه افغانستان از آغاز تاکنون تجربة حاکمیت‌های استبدادی است. خشونت همیشگی، طبیعت حکومت‌های استبدادی است، نسل‌های زیادی زیست استبدادی دارند و خشونت تبدیل به فرهنگ و طبیعت ثانویه آنان می‌گردد. در افغانستان این واقعیت تلخ رخ داده است.
بی‌تردید عوامل دیگری نیز در طبیعت خشن و جنگی مردم افغانستان مؤثّر می‌باشند؛ مانند پایین بودن سطح سواد و دانش، فقدان تعلیم و تربیت مؤثّر، فقدان فرهنگ ملّی، خشونت جغرافیای طبیعی و ...
ما زمانی‌ از فرهنگ جنگ و خشونت به فرهنگ صلح و مهربانی عبور می‌کنیم که به گوهر دین راه یابیم و قرائت انسانی از آن ارائه کنیم. این‌کار با ایجاد نظام سیاسی دموکراسی مردم‌سالار ممکن و میسّر می‌شود.

سیّد اسحاق شجاعی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
جنگ افغانستان
آموزه های دینی
نظرات بینندگان:

>>>   با تشکر از آقای شجاعی. یک تذکر دوستانه: عنوان نوشته نباید سوالی باشد. مثلا برای همین نوشته ارزشمند شما این عناوین پیشنهاد می شود:
چرایی نهادینه شدن جنگ در افغانستان
علت نهادینه شدن جنگ در افغانستان

>>>   اگر ما از دین اسلام یک قدم پیش برویم،به ادیان دیگری مانند مسیحیت و یهودیت میرسیم که به شامل مجموعه یی از ادیان یکتا پرستی میشوند که به ابراهیم میرسند.
علاوه بر این ادیان،ادیان دیگری مانند بودیرم و هندوییرم وجود دارند که بت پرستی هستند.
قبل ازین ها در یونان باستان و روم باستان نیز خدایان مختلف برای خیر و شر وجود داشتند و زردشتی ها نیز هم چنان.
اگر ما پیشتر برویم به ده ها هزار سال قبل و صد ها هزار سال قبل میرسیم که انسانها دارای عقاید و باور های بومی بودند که منشأ ادیان نیز از آنجا شروع میشود.
انسان یک موجود زنده است،در پهلوی میلیون ها نوع زنده جان دیگر که برای ادامه حیات باید مواد خوراکه اخذ کند و ادامه نسل کند.
این دوچیزی است که انسانها از زمانی که هنوز شکار میکردند،به آسانی بدست نمی آمد و قتل یک موجود زنده دیگر خودش خشونت است.
موجودات زنده دیگر نیز مانند شیر و پلنگ و گرگ،در فکر خوردن انسانها بودند و انسانها باید با خشونت در مقابل آنها از خود دفاع میکردند.
این خصوصیت را انسانها از نگاه جنیتیکی از شامپانزه ها و گوریلا ها و آنها از پیرامات ها و پیرامات ها از پستانداران و به همینطور میرسیم به حیوانات تخم گذار و حیوانات بحری چند حجروی و تک حجروی.
در ست است که در طول تکامل،انسانها از نگاه جنیتیکی تغیراتی در وجود شان رونما میشود،اما بعضی از آنها که مربوط به حیات وزندگی و ادامه نسل آنها ارتباط میگیرد،از گذشتگان شان از حدود سه و نیم ملیارد سال بدینسو،در وجوشان وجود دارد و این یک امر ضروری برای ادامه حیات و نسل آنها است.
با وجودی که امکانات این وجود دارد که خودشان جایگزین خویش را کهدعبارت از ماشین ها و روبات ها و هوش مصنوعی است،قبلاً ساخته اند و امکانات این وجود دارد که جایگزین خودشان شود.

>>>   اگر همین زور و قوت طالبان در افعانستان نمی بود امریکا و کفار هر گز وطن ما را ترک نمی کردن ما وشما باید برای طالبان دعا کنیم که خداوند قوت برای شان بدهد تا کفار از وطن ما گم شود ولی برعکس بغض افغان های بی غیرت دارم که با بودن کفار در کشور ما خوش می باشند ایا آنها در مورد اسلام آگاهی دارند در قرآن کریم آمده که کفار هر گز دوست مسلمان نمی شود

>>>   جوبایدن گفته است :
افغانستان هیچگاهی کشور متحد نبوده وهیچوقت هم نخواهد شد

>>>   این فرهنگ پنجهزار ساله ماست صدای فیر تفنگ وانفجار باعث خوشی مردم ما میشود به همین دلیل در عروسی ها تولد پسر وبرنده شدن کدام تیم ورزشی مردم فیر میکنند
خداکند غربی ها این فرهنگ مارا از بین نبرند!

>>>   محترم شجاعی :
در این جای شک نیست که اکثریت مطلق مبلغین دین اسلام احکام دینی را غلط و نا درست به خورد مسلمانان میدهند و ریشه ای ان بر میگردد به واپسین لحظات حیات حضرت پیغمبر. کودتای مذهبی و بعد ان درز و تفرقه و سلطنتهای پر از مظالم خلفای اسلام بر ملیتهای جهان اسلام بساط دشمنی ها را گذاشت و این ریشه ها توسط مبلغین دینی متعلق به فرقه های مختلف دینی سرتاسری شد و نتیجه ای انرا ما امروز در تمام کشور های اسلامی به چشم سر مشاهده میکنیم ....کشور های عربی اکثرا خوش شانس اند که مقادیر سرشار نفت داشتند و در راستای هفتاد و یا هشتاد سال نفت یک کالای پر بها کمتر از طلا و الماس نبود به همین خاطر امروز بسیاری از کشور های خلیج در بحر پول و سرمایه غواصی میکنند...و اسلام را به کام خود میچرخانند.
در این جای شک نیست که استبداد سرکوبگر استعداد افراد یک جامعه است و افغانستان چنین وضعیت را بار ها در طول تاریخ تجربه کرده است.اما با وجود این همه مسا یل برای من استفاده از مذهب منحیث یک وسیله ای موثر بیشتر از هزار سال است که برای پایه های استبداد دوشادوش حکام جبار قدم بر داشته است و پادشاهان و حکام جابر را از منابر مساجد سایه خدا تبلیغ کردند ... این تنها اسلام نبوده بلکه طور عمده رهبران جهان مسیحیت در اروپا نیز جرایم خطر ناکی را مرتکب شده اند از جمله زنده سوسازندن مخالفین مذهبی شان مثلا نبرد بین پروتستان ها و کاتولیک .
طی نود سال تاریخ گذشته ای افغانستان اکثریت مطلق رهبران مذهبی در کنار طبقات حاکم و استثمار گر قرار گرفته و نیروهای دموکراتیک را ملحد خطاب و مهر بدبختی ها را برای قرنها در پیشانی ملت و کشور زدند. و امروز ما میبینیم که در قرن بیست و یکم زن جوان در محضر عام در مربوطات ولایت هرات شلاق زده میشود. این است دستاورد ما طی بیست سال دموکراسی نامنهاد و حاکمیت شرایط مردسالاری چون قرون وسطی در افغانستان.
ارزگانی

>>>   در آخر نوشته یی: "ما زمانی‌ از فرهنگ جنگ و خشونت به فرهنگ صلح و مهربانی عبور می‌کنیم که به گوهر دین راه یابیم و قرائت انسانی از آن ارائه کنیم". یعنی که ما از بدو اسلام تا امروز گوهر دین را نیافته ایم تا به "فرهنگ صلح و مهربانی عبور کنیم" زیرا بعد از رحلت پیامبر همه جنگ بوده و کشتار (حتی خلفای اسلام ترور شده اند) و نازدانه پیامبر بدست خودما با لب تشنه جام شهادت نوشید.
با تاسف که در حال حاضر در سراسر دنیا بجای گوهر اسلام زهری بنام وهابیت (مگر بنام اسلام) توسط سعودی های مفسد اذهان مردم را مسموم میکند. نتیجه همین تسمم است که خشونت، حملات تروریستی و انتحاری در هر جایی دنیا هر روز بیشتر شده میرود.
آتش‌خاوری

>>>   زیرا پاکستان همسایه و عامل جنگ و تخریب افغانستان است و پاکستانیها از جنگ و ویرانی و کشتار مردم افغانستان توسط مزدوران خود طالب و افراطیون مثل طالب دست نمیکشند

>>>   متاسفانه دلیل اکثر جنگ ها و نابسامانی ها، استبداد حاکمان و فقر فرهنگی و اقتصادی مردم است....اگر مردم به لحاظ اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی رشد کنند، حاکمان نمی توانند با زور و استبداد حکمرانی کنند...برخی پارسایان و زاهدان به اسم دین و با تعصب و جهل مردم را قربانی و جیب خود را پر می کنند، بقول پروین اعتصامی شاعر بزرگ پارسی که می گوید: آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است/ آن پادشاه که مال رعیت خورد، گداست.
امیر
ایران

>>>   چرا جنگ در گشور نهادینه نشود ازبدوی تاسیس جغرافیای بنان خراسان وبعدها افغانستان تاکنون که بیش از پنج قرن ازان میگذردهیچ نفس ارام نکشیده وروزی خوش وخاطر راحت نداشته ایم گاه گاهی به بسط سیطره وکشور گشای وبلند پروازی وخواب های مصنوعی مشغول بودیم ودوسه صد سال هم به برادرکشی وهمدیگر ستیزی وجنگ های قبیلوی دست وگریبان گردیدیم که این قبیله ای سدوزای ودیگرش محمد زای وغیره ایکاش تیمورشاهی درانی بجای ۲۴ پسر مانند پدرش یک پسر میداشت .و یک مدتی هم استعمار گلیم خودرا در همه جا منجمله افغانستان هموار نمود ومغرضین واهل غرض توانست مارا علیه انگلیس ها سخت استفاده نماید وکتاب ودرس وفرهنگ را خود گرفتند وشمشیر را به ما دادندوتا توانستیم خود وعساکر اشغالگر را کشتیم وکینه وعقده ای بی اندازه در دل انها کا شتیم چند صباحی ارامش پیش از طوقان را تجربه نمودیم وزمام داران عیاش وخوش گذران داشتیم ودرین مدت سیل مفکوره های وارداتی درینجا سرازیر شد وانقلاب های مخالف ایده ومفکوره ای خلق اافغانستان زمام امور را در دست گرفت باز بار دیگر عقده مندی وکینه توزی را سبب شدیم وازاثر نداشتن رهبران حرد مند وازاد یک ملیون افغان ونزدیک به بیست هزار روس وهم بلاکی هایش را کشتیم ودرین راستاتقریبا نصف دنیا ماراتسلیح وتمویل وتشویک وتحریک مینمودند وقتی روسها به هر علتی افغانستان را ترک نمودند همان یاران سابق ومشوقین وممولین پیشین بجان ما افتیدند وبرای انها بیست سال تمام در کار بود که انهمه سلاح ومهماتی که درینجا ذخیره گردیده با به جنگ انداختن افغانها ازین ناحیه خاطر خویش را ارام کردند وبیش از بیست سال است که مواد مخدر وعواید سر شار ان وسایر معان زیر زمینی بلای جان ما گردیده یک تجاوز بیحد وحصر دیگری رالمس نمودیم وهم مورد انتقام گیری ان جنگ های پیشین شدیم درینجا نه گاندی داریم ونه تیتو ونه هم کاسترو و نه ننسن ماندیلا هرچه داشتیم غلام ومزدور ودست نشانده ووارداتی وجاهل ونادان وقدرت طلب وحریص که بادیگران یکجا درین مدت هرقدر خون می اشامند عطش افغان کشی شان فروکش نمیکند ومتاسفانه درین مدت نه جنگ سرد درجریان بود ونه هم بلوک های متخاصم همه باهم برای کشتار بیرحمانه این ملت وسایر ملل مستضعف متحد شدند وانتقام وبدله ای خودرا از یک ملت ضعیف وسلب اراده ومحکوم گرفتند وچنان تخم ومکروبی را درینجا کاشته اند که تاروز قیامت وظهوربندگان نیک ونماینده گان واقعی خداوند ازشر استعمار راه خلاص ونجات سراغ نیست انچه قابل ذکر است این که کوضوع افغانستان چنان ساده واسان نیست که مسولیت انرا بدوش چند غلام ومزدور مانند حکمتیار وکرزی وعبدالله وغنی ومحقق وخلیلی صرف وسیله واسباب مشکل اند مسببین اصلی با نقشه ها وبرنامه های طویل المدت وخطرناک شان درعقب واز دور با ریموت کنترول واداره مینمایند
تبنگچی

>>>   بزرگترین مشکل ما اینه منتظریم کدام کشوری مارا از دست خودمان خلاص کند برای خواسته های بزرگ باید قربانی های بزرگ داد مردم ما این دل را ندارند واز قضا بیشتر هم قربانی میدهند

>>>   پروین اعتصامی شاعر ایرانی است
اینکه دیگه شاعر معاصر ایران است مثل مولانا نیست که بگیم ترکیه است افغانستان یا ایران
همونطور که قهارعاصی شاعر افغان هست
پروین اعتصامی در اصل ترک بوده و از تبریز


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است