سرنوشت سیاسی حزب دموکراتیک خلق(5)
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۲۶    ۱۳۹۹/۹/۲۳ کد خبر: 165785 منبع: پرینت

حفیظ الله امین بکه تاز میدان قدرت سیاسی؛ پس از به حاشیه کشیده شدن رقبای اصلی و به ویژه ببرک کارمل که بعد از تره کی فرد دوم در قدرت حزبی و دولتی بشمار می رفت، امین که درصدد غضب تمام قدرت حزبی و سیاسی و دولتی در جلوه استالین افغانستان بود، عقلش چنان احمق شده بود در حرص جوشان رسیدن به قدرت استالینی در خام خیالی های روشنفکرانه نه تنها رقبای پرچمی درجه اول را از صحنه دور کرد بلکه در یک توطئه سیاسی جنرال عبدالقادر وزیر دفاع {پرچمی و رفیق کارمل و تره کی}، جنرال شاهپور {پرچمی} و میرعلی اکبر رییس شفاخانه جمهوریت، سلطان علی کشتمند و جنرال رفیع که این ها همه پرچمی بودند را به اتهام ناروا که علیه «انقلاب ثور» توطئه کودتا در همدستی با ببرک کارمل و سایر پرچمی های خارج در سفارت خانه ها چیده بودند گرفتار و از آنها در اثر شکنجه ها اعتراف ناروا گرفت که در این کودتا ببرک کارمل و نجیب الله و محمود بریالی و سایر پرچمی های سفرای مقیم خارج دست داشتند.

بنا به دستور امین، تمام سفرای پرچمی به شمول ببرک کارمل از وظایف شان در سفارت خانه هایی افغانستان عزل شدند. فرمان صادر شده بود که دوباره به افغانستان برگردند. «در مقابل آنان درارایی های سفارت خانه ها را در جیب هایی خویش گذاشتند. به مسکو رفتند، که داکتر نجیب الله سه لک دالار و نور محمد 265 هزار دلار را ربودند.» {حسن شرق.کرباس پوشهای برهنه پا، چاپ پشاور، ص165}

ظهور ناگهانی حفیظ الله امین در قسمی جوش خوردگی دست بوسی شاگرد و استاد و مقوله وفاداری شاگرد و استاد جون گوشت و ناخون یکجا جدا نمی شود، با نورمحمد ترکی که همه اختیارات سازمان های نظامی خلق در ارتش را به حفیظ الله امین سپرده بود، که در نزد هواه داران تره کی از جمله گلاب زوی و اسلم وطن جار و شیرجان مزدور یار امین خطرناک و مظنون به رابطه داشتن با سی آی ای شناخته می شد، زنگ خطر را وقتی در گوش آنها به صدا در آورد که حفیظ الله امین، در 11 حمل 1358 کابینه جدیدی تشکیل داد که در آن در مرحله اول غضب قدرت هم معاون شورای انقلابی و هم صدراعظم و هم وزیرخارجه بود و هم چشم سروزارت دفاع هم سرخ کرده بود و هم عزیز برادرزاده خود را در مسلخ اکسا و همچنان ترون سریاور تره کی وظیفه داده بود که فعالیت های روزمره و شبانه نورمحمدتره کی، سروری، گلاب زوی، اسلم وطن جار و شیرجان مزدوریار که همه ی آنها سور خلقی های وفادار به نورمحمدتره کی بودند را زیرنظر و کنترول داشته باشد. ویومه گزارش بدهند.

این بود که آنها در دیدار با نورمحمدتره کی که در کرسی ریاست جمهوری خانه «خلق» نشسته بود از بکه تازی امین،به تره کی یاد آوری و از عظمت طلبی امین و مظنون بودن وی در چینل دوانی با سی آی ای، سخن گفتند و اینکه سپردن تمام اختیارات سازمان های افسران خلقی ارتش به حفیظ الله یکه تاز میدان که درصدد غضب تمام قدرت و کنترول بر همه بدنه ای حزب و قدرت دولتی است اشتباه بزرگ است یادآور شدند تا گوش تره کی را باز کنند که امین خطرناک است و رحم به هیچ کس نمی کند.

همین مساله را دگر جنرال عظیمی در کتاب «اردو و سیاست در سه دهه اخیر افغانستان» در صفحه 197 به شرح ذیل آورده است: «تره کی که مرد میانه رو و ساده لوحی بود در دام تملق های امین که خوداش را شاگرد وفادارتره کی میدانست، گیر ماند و حتی پیشنهاد کرد که مقام وزارت دفاع را به حفیظ الله امین سپرده شود. برخی از رفقای حزبی به تره کی ابراز داشتند که در این کار اشتباه بزرگی را مرتکب شده است. پوزانوف سفیرشوروی در کابل نیز به تره کی گفت که سپردن اختیارات نظامی به امین بحران های بزرگی را به میان می آورد ولی تره کی می گفت من به امین باور دارم. من او را تربیه نموده ام. گلاب زوزی و وطنجار زیگنال مرگ تره کی بدست امین را به وی دادند، ولی تره کی قبول نگرد.»

البته، سازمان کی. جی. بی و سازمان استخبارات ارتش شوروی به امین سوءظن می نگریستند و به وی اعتماد کافی لازم را نداشتند. انها امین را عامل سی آی ای تشخیص می دادند که به نحوی از انجا با چهره تاب دادن یک ناسونالیت افراطی وفادار به استقلال سیاسی و سرکشی، در پی تضعیف رژیم نو به پا بود. زیرا در آن اوضاع و احوال و شرایط تغییر کرده که جنبش هایی مردمی خودانگیخته را در پیکارهای شدید با دولت آورده بود و ماشین جنگی دولت بیش از هر زمان ضرورت مبرم برحفظ وحدت هر دو فراکسون های خزب د.خ.ا. داشت، فراری ساختن پرچمی ها و سپس گرفتاری جنرال های بلندرتبه پرچمی وشروع ترورسرخ پرچمی ها وپای لچ کردن برای به حاشیه کشیدن خلقی های وفاداربه نورمحمدتره کی ودرگیرشدن با وطنجار،گلاب زوی،شیرجان مزدوریار، زنگ خطر را درگوش روئسای کی.جی.بی. استخبارات ارتش شوروی به صدا در اورد وقتی که به برژینف از یکه تازی های امین مظنون به عامل سیا، گزارشات مفصل داده شد و به ویژه، هنگامیکه گرومیکو در جلسه ای به برژنیف گفت که: «معلومات تازه به جلسه عرضه شده که نشان می دهد که امین تا چه اندازه بدو تا چه اندازه ماجراجووتا چه درجه غیرقابل پیشگویی است.» برژنیف برای چند دقیقه خاموش ماند و بعد با دست به میز زد و گفت که» «ای مرد ناپاک» برژینف، گرومیکو وزیرخارجه، اندروپوف رییس کی جی بی وایستنوف وزیردفاع شوروی بطور پنهانی جلسه ای دایر کردند که در آن جلسه مجازات امین را مطرح ساختن.» {دیاگوکورد و یزوسلیگ هرسن. حقایق پشت پرده نهاجم شوروی برافغانستان. مترجم عبدالجبار ثابت چاپ کتابخانه سبا کابل ص 100}

سرکشی های امین و شمشیرکشی های دوسره وی که پرچمی ها را فراری و دردم تیغ ماشین ترور سرخ قرار داد و پایه اتحاد درونی حزب و دولت نوپا را قصداً نابود کرد و سپس برای مهارتره کی و جنرال های خلقی وفادار به تره کی جاسوسان تعیین نمود و در 11 حمل 1358 کابینه جدید تشکیل داد که مقام های معاون شورای انقلابی و صدارعظم وزارت خارجه را زیرنگین انگشتر قدرت سیاسی فردمحوری فراکسونی قرار داد که بادستان خود بنیاد و اساس حکومت نوپا را از دورن ویران کرد و با قتل و قتال های لجام گسیخته خانواده های مردم بیگناه افغانستانی آتش جنگ و نفرت بی پایان را خلق کرد بطوریکه خصلت جنگ در بافت مضمون داخلی تضادها میان دولت و مردم جنگ علیه کمونیسم در ذهنیت سی و پنج میلیون مسلمان در افغانستان تعریف می شد که بخش بزرگ مردم برضدرژیم به صحنه ای پیکار و ترورسرخ خلقی ها آمده بودند.

بطوریکه یادم هست که قیودشب گردی از ساعت 10 بجه شب تا صبح آفتاب برآمد بر سراسر افغانستان و شهرکابل نافذ می شد. در مناطق کوته سنگی کوچه فلعه واحد عقب سینما میرویس و همچنان در گذرگاوچهل ستون ومناطق گل باغ و دوغ آباد و جرخشک و قلعه چه و نورمحمدشاه مینه و پغمان و قرغه و افشار وسیلومرکزی و شمالی و کلکان و کوه صافی و کوهستانات و پنجشیر و پروان و هرات و مزار و جاغوری و هزاره جات وردک و لغمان و کنرا و نورستان و غور نیمروز مردمان محلات که از ظلم امین به لب جان رسیده بودند با حملات غافلگیرانه گزمه های رژیم و همچنان اعضا حزب خلق را در محلات یادشده به قتل می رساند.

این خودسری هایی امین مظنون به جاسوسی به سی آی ای قسمی که بعدها پس از قتل تره کی بدست عوامل امین و فروریختن خشم برژنیف برسرامین که ارتش شوروی در 27 دسامبر سال 1979 {6 جدی 1358} افغانستان را اشغال کرد و قوای کماندوی الفاامین را به شرح که بعداً در جایش خواهیم آورد در تپه تاج بیگ در غرب کابل به قتل رساندند، لئونید برژینف رهبرشوروی و اندروپوف رییس کی جی و گرومیکو وزیرخارجه شوروی را سخت برضد امین تحریک نمود که با خفک کردن تره کی در کوتی باغچه ارگ در 25 سنبله 1358 {سپتمبر1979} امین، در حماقت سیاسی آخرین تیر را بر قلب حزب دموکراتیک خلق افغانستان زد و شوروی چنان تحریک شد که برای حمایت از منافع و نیروهای که روی آن سرمایه گذاری آیدلوژیک و نظامی و سیاسی کرده بود قصد نابودی امین را گرفتند و بدین، ترتیب خودشان را به نلک خونین افغانستان اندختند.

ماجرای قتل تره کی در سال 1978، جنرال ضیالحق رییس ستاد ارتش پاکستان، در یک کودتای نظامی رژیم جنرال ذوالفقارعلی بوتو {جان کولمن در کتاب کمیته 300 مانون توطئه های جهانی آورده است که هاتری کسنجر در سال 1973، به پاکستان سفر کرد و ذوالفقارعلی بوتو رهبر پاکستان را تهدیدکرد که از فکر اتمی ساختن پاکستان صرف نظر نماید. ذالفقارعلی بوتو باکسنجر به تندی برخورد کرد. هانری کستجر رهبر پاکستان علی بوتو را تهدید کرده بود که اگر چنین نکند از او درس عبرت خواهد ساخت.} را به زیر کشید و وی را در عقب درهایی بسته محاکمه نظامی به اتهام ناروا محکوم به اعدام کرد و زمام امور پاکستان را در حالی در دست گرفت که یکهو جهره ضد امریکایی به خود گرفت وعده ای از مردم محلات در اسلام آیادبه سفارتخانه امریکا حمله کردند و بخش از ساختمان بیرونی سفارت امریکا را آتش زدند.

ملایان پاکستانی از جمله مولوی فضل الرحمان و مولوی سمیع الله و قاضی حسین و همچنین احزاب سیاسی مخالف امریکا برای جترال ضیالحق هورا کشیدند و او را ضدکفار نامیدند و خدمتگار اسلام این تغییر قدرت سیاسی در پاکستان که جنرال بوتو که مخالف احزاب بنیادگرا اسلام مکتبی و ملایان قشری دماغ بود و نزدیک به شوروی را به زیر کشید {جان کولمن در کتاب کمینه 300 می گوید که جنرال ضیاءالحق، عضو شورای روابط خارجی را کفلرهای عموزاده های تاج و تخت بریتانیا بود} و ضبالحق اسلام گرا را در پاکستان آورد صرفاَ یک حادثه معمولی در یک کشور نیست، بلکه با از میان برداشتن ذوالفقارعلی بوتو که در کار اتمی ساختن پاکستان بود و هانری کسنجر او را تهدید کرده بود که اگر از فکر اتمی سازی پاکستان صرف نظر نکنید از شما درس عبرت می سازم، ضیالحق اسلام گرا بنیادگرا حامی احزاب اسلام گرایان مکتبی ایدیالوژیک جهان بینی دار طرفداران سید قطیب اخوان المسلمین مصر را چراغ سبز نشان دادند که ذوالفقارعلی بوتو را مجازات کند و خود را ضد امریکایی جا بزند تا حامی و ناجی جنبش خود انگیخته مردمی مسلمانان سنی حتفی مذهب افغانستان و پناه گاه احزاب مکتبی بنیادگرا اسلامی افغانستان و پاکستان مصر و بخش بزرگ جهان اسلام شود و پاکستان را با امتیازات و پول هنگفت 3 میلیارد دلاری و چهل پروند جنگنده های اف 16، و چند دستگاه هلی گوپترهای توپ دار و مجهز با سامانه موشکی و چند دستگاه چین تاکهای پیشرفته به جبهه ی عقبی جنگ افغانستان و شوروی که قرار است در تلک خونین افغانستان تحریک به خود اندازی شود تبدیل و زمام امور جنگ و سیاست افغانستان را در کمک رسانی سی آی ای و شاهزادگان سعودی و غرب مدیریت نماید چیزی که جنرال ذوالفقارعلی بوتو نمی کرد و اجازه نمی داد که پاکستان به مرکز بنیاد گرایی اسلام مکتبی و یا طالبانی تبدیل شود.

از سوی دیگر، ذوالفقارعلی بوتوباشوروی نزدیک بود. حزب مردم ذوالفقارعلی بوتو که از طبقه سرمایه داری شهری حمایت می کرد با حزب مسلم لیک به رهبری نوازشریف و طرفداذرن وارثان مولوی های مولانا مودودی و احزاب جماعت العلماء اسلامی به رهبری مولوی فضل الرحمن و جمعیت اسلامی قاضی شیخ احمد که از طبقه زمین داران بزرگ نمایندگی و حمایت می کردند درگیر کشمکش هایی بود که مانع وسدی بود که باید از میدان حذف می شد. باند محارم {متشکل از بانکداران بین المللی که خاندان راکفلرهای شورای روابط خارجی که ضیاالحق، نیز، عضو شورای روابط خارجی توطئه گران جنگ سردی بدام اندازی شوروی در افغانستان، بود} دستور حذف بوتو را به ضیالحق داد.

سقوط حکومت ذوالفقارعلی بوتو در اواخر ماه های حکومت داوودخان، رقم خورد که با سقوط حکومت داوودخان بوسیله کودتاچیان 7 ثور، نورمحمدتره کی وحفیظ الله امین با جنرال ضیالحق رو به روی شدند که به سران احزاب اسلامیستها در پاکستان برضدحکومت کابل امداد می رساند. سقوط ذوالفقاربوتو و همچنان سقوط سلطنت محمدرضاشاه {1943-دسامبر 1979 {1323-22 دلو {بهمن} 1357} و زمینه سازی برای ورود رهبر روحانی ایران آیت الله خمینی رژیم های اسلامیست بنیادگرا سنی مذهب و شیعه مذهب را در همسایگی افغانستان رقم زد که با اشغال افغانستان به وسیله لشکر چهلم شوروی در 27 دسامبر 1979 {6 جدی 1358} پاکستان به مرکز فعالیت هایی احزاب اسلامیست هایی بنیادگرا و میانه رو سنی مذهب به خرج امریکا و سعودی و امدادهای مالی غرب و جهان عرب تبدیل شد. ایران هم به مرکز فعالیت های احزاب مسلمانان شیعه مذهب 12 امامی تبدیل شد.

جنرال ضیالحق، در جولای سال 1978 {سرطان 1358} برای سفر یک روزه وارد کابل شد و در پغمان با تره گی و امین و سایر اعضای حکومتی دیدار کرد.

براساس تحلیل تره کی، افغانستان باید رابطه صلح آمیز و دوستانه با پاکستان برقرار کند تره کی در سپتامبر1979، به خاطر اشتراک در جلسه کشورهای غیرمنسلک به هاوانا پایتخت کشور کوبا سفر کرد. در آنجا باجنرال ضیالحق دیدار کرد. در این دیدار ضیاالحق، به تره گی گفته بود که اگر افغانستان از تحریکات علیه پاکستان در مناطق پشتون نشین دست بر دارد، پاکستان ترتیبی را می دهد که در افغانستان یک فیرهم صورت نگیرد. ولی ضیالحق که منتظر بدام افتادن شوروی درتلک افغانستان بودمی فهمید که به تره کی دروغ می گوید.

در هر صورت، تره کی و ضبالحق موافقه کردند که آغاشاهی وزیرخارجه پاکستان به کابل سفر کند. اما قسمی که بعداً خواهد آمد، ضیالحق در دهه ی 80 که شوروی افغانستان را اشغال کرده بود، فعالیت هایی صلح طلبانه آغاشاهی وزیرخارجه پاکستان با دولت تره کی و سپس دولت ببرک کارمل را قصداً سبوتاژ کرد تا جنگ در افغانستان برضدشوروی و دولت تحت الحمایه مسکو ادامه یابد تا پاکستان به شرایین جنگ افغانستان از طریق آی اس آی بدست بگیرد و پس از خروج شوروی افغانستان را در کنفدراسون اسلامی پاکستان و افغانستان تحت رهبری گلبدین حکمتیار به صوبه ششم پاکستان به جبهه ای عقب جنگ پاکستان با هندوستان تبدیل کنند.

در هر صورت، وقتی تره کی به تاریخ 10 سپتامبر 1979 {سنبله 1358} بعد از ختم کنفرانس، هاوانا را ترک گفت به سوی مسکو پرواز کرد تا با لئونیدبرژنیف رهبری شوروی که برامین غضبناک بود، ملاقات کند. برژنیف در دیدار باتره کی، طرح ساقط کردن امین را به تره کی پیشنهاد کرد و افزود که خلق و پرچم با هم وحدت نمایند و یک حکومت جدید که کارمل نیز شامل باشد به رهبری وی تشکیل شود. فیصله شده بود که وقتی تره کی به کابل باز می گردد و امین که برای استقبال تره کی به میدان هوایی کابل می آید در جاده باید بقتل برسد و بعد اعلام شود که در اثر یک حادثه ترافیکی امین جان سپرده است.

در این سفر سه جاسوس حفیظ الله امین، داکترشاه ولی، ترون سر یاورتره کی و عزیز خواهرزاده سروری، تره کی را همراهی می کردند. عزیز خواهرزاده سروری مسله را به سازمان استخبارات ارتش شوروی که در زمین افغانستان با کی چی بی درگیر بود و به امین نزدیک بودند، گزارش داد که گفته می شود آنها امین را از موضوع آگاه ساختند که به استقبال تره کی از جاده نرود از راه بیراهه خوداش را به میدان برساند.

امین که از ماجرای پشت پرده ملاقات تره کی و برژنیف باخبر شد، پس از آنکه خوداش را از بیراهه به میدان هوایی رساند و تره کی که فکرمی امین سوراخ سوراخ شده از دین وی یکه خورد. ولی هم استاد و هم شاگرد به روی خود نیاوردند. پس از این که تره کی به قصرخلق رسید، امین خوداش را برای رویاروی باتره کی آماده ساخت. او برای این که ترکی را خلع و سلاح کند فرمان دستگیری اسلم وطنجار، گلابزوی، شیرجان کزدوریار و سروری رییس اکسا از هواخواهان تره کی را صادر کرد. اما آنها از پلان امین آگاه شدند و به سفارتخانه شوروی پناه آوردند وزیر چتر پوزانوف سفیرشوروی قرار گرفتند و دست امین به آنها نرسید ولی کینه شدید نسیت به پوزانوف پیدا کرد بطوریکه وقتی امین با وی تلفنی صحبت کرد و گفت تره کی توطئه قتل مرا چیده بود، پوزانوف به امین اطمینان داد که چنین چیزی نیست. سو قصد در کار نیست و به امین گفته بود اگر به قصر ارگ بیایداووتره کی از وی استقبال می کند.

امین در دوراهه ی بی اعتمادی گیر افتاده بود که راه عقب نشینی نداشت. او باید با تره کی می دید وقتی که پوزانوف به وی اطمینان داد که توطئه در کار نیست اگر بیاید او وتره کی از وی استقبال خواهد کرد، توافق کرد و با جمعی از یاران اش از جمله ترون و نواب {معاون اکسا} به خانه خلق به دیدار تره کی رفت. سروری رییس اکسا قبلاً به سربازان محافظ دروازه دهلیز اتاق تره کی دستور داده بود که هرکس که به دهلیز بیاید و سعی کند به اتاق تره کی برود، بیدرنگ باید به رگبار گلوله ها بسته شود.

چون امین با ترون و نواب به دهلیز محل تره کی رسیدند، امین داخل نرفت و سرپایینی زینه ها ایستاد ولی ترون و نواب داخل دهلیز رفتند. چون بسوی اتاق تره کی در حرکت شدند سربازان آتش کشودند. ترون و نواب جابه جا کشته شدند. به اثر اصابت چره ها بازوی امین زخم برداشت. ولی خودش را به موترش رساند و از قصر خارج شد. بدستور امین ارگ ریاست جمهوری محاصره شد. تره کی در خم و پیچ بازی ها و در پنجه شاگرد که خود تربیه کرده بود گیر افتاد. بطوریکه تنها ماند. شاید در آخرین ساعات زندگانی اش به ساده لوحی خوداش در شناخت امین به حال نادانی خود گریه کرده باشد. امین نره کی را گرفتار نمود. در کوتی باغچه ارگ زندانی شد.

امین، بلافاصله در 25 سنبله 1358، {سپتامبر1979} کمیته مرکزی را دایر کرد و تره کی بیدرنگ ازهمه مقامات حزبی و دولتی سبکدوش گردید. حفیظ الله امین به عالی ترین مقام حزبی و دولتی رسید و فرد شماره اول یعنی منشی عمومی کمیته مرکزی حزب و رییس شورای انقلابی و صدراعظم تعیین کرد خود را داکترشاه ولی وزیرخارجه مقررشد و به امر امین از رادیو اعلان شد که تره کی به نسبت مریضی از وظابفش استعفا داد.

بعد از سقوطامین در 6 جدی 1358، وقتی که ببرک کارمل به صحنه قدرت آمد، تحقیقاتی درباره چگونگی مرگ تره کی انجام داد که معلوم شد، به امر حفیظ الله امین، یعقوبی لوی درستیز، جان داد قوماندان گارد، روزی معاون سیاسی گارد و یک افسر بنام عبدالودوود تره کی را در کوتی باغچه بوسیله بالشت خفک نموده بقتل رسانیدند. در هر صورت، امین، پس از مرگ تره کی، به دستگیری طرفدارن تره کی و ببرک کارل مل شروع کرد. او با ایلوف عضو سفارت شوروی که در مخفی کردن گلاب زوی و شیرجان مزدور یا رواسلم و طنجا و سروری کمک کرده بود، در افتاد و ایلوف را بی درنگ از کابل خارج ساخت. پوزانوف سفیر شوروی در ملاقاتی که با امین داشت،از وی انتقاد سخت کرد که با روش های ناسنجیده مقررات و دیپلوماسی را نقص کرده است. امین چنان عصبانی بود که به روی سفیر شوروی سیلی زد و از مسکو خواست به جای پوزانوف کسی دیگری را روان کند.

قتل تره کی، و پی گرد طرفداران تره کی و ببرک کارمل و چینل اندازی امین با امریکا و پاکستان و سفر شاه ولی وزیرخارجه امین به آیالات متحده و پاکستان و قرار گذاشته شدن این که آغاشاهی به تاریخ 24 دسامبر 1979 وارد کابل خواهد شد که معاهده دوستی افغانستان و پاکستان در حمایت از همدیگر در صورت که مورد تجاوز کشور دیگر قرار بگیرند امضا کنند، برژنیف رهبرشوروی و گرومیگووزیرخارجه و اندروپوف رییس کی جی بی وجنرال استنوف وزیردفاع شوروی را چنان تحریک کرد که هیچ راهی پیش پای رهبران شوروی که حس می کردند امین پایه های دولت نو بنیاد را در تبانی با نقشه های سی آی ای ویران کرده و کادرهای خلقی و پرچمی را هدف قرار داده و پوزانوف و ایوف را سیلی زده و توهین به ریش یا با کرده و شمشیر یر ضد شوروی کشیده است، باقی نماند و به ویژه وقتی که گور و میکو وزیرخارجه شوروی، به اطلاع برژنیف رساند که امین تره کی را به قتل رسانده، چنان خشمگین و بر افروخته شده که مدت چند دقیقه خاموش ماند و بعد ناگهان دستش را روی میز کوبید و گفت: «ای مرد ناپاک». بدین ترتیب، امین با رفتارهای احمقانه و ناسنجیده شوروی را تحریک کرد که به افغانستان لشکر کشی کند. چیزی که نه تره کی می خواست و نه ببرک کارمل. ببرک کارمل،با به قتل رسیدن تره کی، در واقعیت، قربانی اوضاع و احوال و شرایط کاملا تغییر کرده شد که رهبران شوروی بسوی وی که در نظر نبود رییس جمهور شود، روی آوردند و کارل مل در قمار سیاسی جنگ سردی گیر افتاد که نمی خواست شوروی ها به وطنش بیایند و یا آنها وی را به افغانستان بیاورند.

ببرک کارل مل، به حامد علمی خبرنگار رادیو بی بی سی گفته بود که: «نه تنها تو بلکه تمام خبرنگاران و ژورنالستان در یرابر من جفای بزرگ را مرتکب شده اید. طوریکه من اضافه از چهار سال در شوروی و در جکوسلواکیا زندانی بودم ولی هیچ خبرنگار درباره من گزارشی به نشر نرسانیدند و هیچکس دنیا را از زندانی بودن من اطلاع نداد. خصوصاً ژورنالیستانی مانند شما که خود را افغان می گویید. باید از روسها می پرسیدید که رییس جمهور ما کجاست؟ و چرا به شوروی برده شده است؟ تو با مجاهدین افغانستان همکار بوده ای و از رنج و زحمت آنها در جنگ علیه شوروی به خوبی آگاه استی همانطوریکه شما مخالف تجاوز شوروی به افغانستان بودید به همان اندازه من هم مخالف بودم. من از روز اول مخالف آمدن شوروی ها به کشورم بودم. ولی ما قربانی جنگ سرد شدیم.» {علی حامد، سفرها و خاطره ها، چاپ پشاور سال 1376 خورشیدی ص 209}

پایان کار امین
حفیظ الله امین، با شعار توخالی مصونیت، قانونیت و عدالت روکش سیاسی یرای حکومت 110 روزه اش که در غرب کابل در قصر تپه تاج بیگ قرارگاه ساخته بود برساخته بود. او تمام قتل ها را به پای تره کی و اسدالله سروری نوشت. امین اکسا را بنام کارگری اظلاعاتی موسسه مسمی ساخت {کام} و ریاست آن را به عزیز خواهرزاده سروری داد. بعداً عزیز را خلع کرد و ریاست کام را به اسدالله امین برادرزاده خود داد. امین اداره شمال را به برادر خود عبدالله امین سپرد که نامبرده چنان حکومت پلیسی مخوف استخوان شکن را در شمال قایم ساخته بود که صدها نفر را به قتل رساند.

امین شاه ولی را به امریکا فرستاد و با پاکستان در تماس شد. و پروژه دوستی و حمایت از همدیگر در صورت که مورد حمله کشور بیگانه قرار بگیریم با آغاشاهی در میان گذاشت. قرار شد آغاز شاهی به تاریخ 24 دسامبر وارد کابل شود. برژینف که فرمان حذف امین را صادرکرده بود، احمد جانوویچ تابیوف را به حیث سفیرشوروی در افغانستان معرفی و بوسیله وی به امین پیام داد که آمدن آغاشاهی را تا تاریخ 30 دسامبر معطل کنید تا رهبر شوروی نظراش را درباره پاکستان به سمع شما برساند.

پایان کار امین قسمی رقم خورد که در طعام چاشت کاخ تپه تاج بیک در حال که بیروی سیاسی حزب را دعوت کرده بود و از کمک های بی دریغ شوروی به افغانستان گزارش می داد بالحن نگرانی از ورود دسته های از ارتش شوروی به افغانستان خبر داد قسمی که دستگیر پنجشیری که خود در آن روز در کاخ و طعام چاشت حاضر بود در کتاب ظهور و زوال حزب دموکراتیک خلق افغانستان آورده است که امین بانگرانی از آمدن نخستین قطعات زمینی شوروی به شمال و کابل خبر داد. دستگر پنجشیری آورده است که در آن روز در وقت صرف طعام چاشت در قصر تپه تاج بیگ، آشپز کاخ یک زن روسی و از کی جی بی بود و در سوپ مواد سمی بی هوش کننده انداخته بود. امین پس از خوردن سوپ و مقدار نان احساس سر گیجگی برایش دست داد بطوریکه اکثر اعضای بیروی سیاسی خواب آلود و گیج شده بودند و همه رفتند و امین هم به داخل قصر شد.

به تاریخ 2 دسامبر برابر 12 قوس 1358 جنرال ویکتورپاپوتین اولین واحد لشکر 105 گارد هوا برد را در میدان هوایی نظامی بگرام مستقر ساخت. کارشناسان شوروی در داخل ارد و برای فلج کردن قدرت آتش تانک و توپخانه ارتش امین به بهانه آزمایش تانک ها به جمع آوری تانکها شروع کردند. در بعضی از فرقه ها از جمله فرقه 8 قرغه باتری های تانک ها را بیرون کردند و مدعی بودند باتری های جدید در اختیار آنها قرار می دهند.

«امین به تاریخ 27 دسامبر، اعضای بیروی سیاسی را به غرض جلسه و صرف طعام چاشت به کاخ نپه تاج بیک دعوت کردبه بود. او از جریات ملاقاش با سفیر شوروی در کابل خبر داد و این که شوروی به او قول داده اند که با افغانستان به اندازه ویتنام کمک خواهد کرد.»

«همچنان وی از قطعات محدود شوروی سخن گفت که از راه شمال وارد افغانستان شده اند. امین در میز طعام چاشت بسیار خوشحال بود، خنده و مزاح می نمود. دستگیر پنجشیری که تازه از مسکو برگشته بود، به او می گفت: «شوروی ها با آمدن شما خوشحال هستند و می خواهند مساعدت بیشتر نظامی بنمایند تا چشمان دشمنان را کور سازند.» امین در جواب گفت: «من قبلاً هم گفته بودم که شوروی چنان دوستانی اند که در روز بد ما را تنها نمی گذارند.» {اردوسیاست.جنرال نبی عظیمی.ص 222} ساعت شش و نیم شام 6 جدی 1358 قوای شوروی در حالیکه افغانستان را اشغال کرده بود به مقر امین به تپه تاج بیگ حمله کردند. دو هزار سرباز و افسر مدافع امین در برابر گارد کماندوی الفا شوروی تاب مقاومت نیاوردند. روایات متفاوت درباره قتل امین یافت می شود. دگروال محمد یوسف در کتاب تلک خرس: قصه ی ناگفته افغانستان، قاتل امین را دگر من بابرنوف نامیده است. عده ای دیگر جنرال پاپونین را قاتل امین معرفی می کنند.

در هر صورت، قشون چهلم شوروی در 27 دسامبر 1979 {6 جدی 1358} افغانستان را اشغال کرد. حکومت امین سقوط نمود. ببرک کارل مل را روسها آوردند. کارمل، قربانی جنگ سردی شد. زیرا روسها به کارمل توجه نداشتند. اما مرگ تره کی، شوروی را مجبور ساخت تا به ببرک کارمل روی آورند. کارل مل نمی خواست شوروی ها وارد افغانستان شوند. ولی امین، شوروی ها را تحریک کرد که خودشان را به دام افغانستان بیندازند. زیگموند بررژنسکی در سال 1989، در مصاحبه با روزنامه ی نویووال بستراواتر یادآورگر دیده بود که: «ما از مدت ها قبل از حمله شوروی به افغانستان اقداماتی بطور پنهانی در درون این کشور آغاز کردیم. عملیات پنهانی ما عامل یک فکر عالی بود، یعنی روس ها عملاً به دخالت نظامی دست بزنند و خود را بدام افغانستان بیندازند و آنچه در جنگ ویتنام نصیب ما شد، در آنجا تجربه کنند.» {هفته نامه پارسیان. چاپ سدنی استرالیا سال 2006 ص 4} در ادامه این پاره نوشتارهای تاریخی درباره پیامدهایی اشغال افغانستان که فصل جدیدی مبارزات سیاسی خونین را در وطن ما گشود در آینده به تفصیل صحبت خواهیم کرد.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
حزب خلق
امین
نظرات بینندگان:

>>>   همان مردوم هر چه كه بود از اين دزدان وجنايت كاران غاصيبان و مفسدان شرف داشت.... تاريخ گواه است...
ب م

>>>   ببینید که خلقی های بی دین طی مدت یکسال با خود چی کردنند؟

>>>   خلقی های بیدین آدم نمی کشتند وافغانستان برای مردم افغانستان بود نه افغانستان برای آمریکا واسرائیل وعربستان و...

>>>   یک مسئله در این نوشته از واقعیت دور میباشد و آنیکه ببرک کارمل محالف لشکرکشی شوروی به افغانستان بوده باشد اگ او سیاستمارد در ست میبود باید از رفتن به افغانستان باتانک هاس شوروی خود داری میرکرد این کفته زمانی از اوشنید شد که گرباچوف اورا ازوظیفه سبکدوش کرد..


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است