تبلیغ و ترویج تعصب در مذمت تعصب
 
تاریخ انتشار:   ۱۹:۱۱    ۱۳۹۹/۵/۵ کد خبر: 164316 منبع: پرینت

بدون شک آنچه که روزهای گذشته از یک هموطن ما سر زد، خلاف عرف، آداب و نزاکت های ملی مان بوده است. اما آنچه را که شماری عزیزان در فضای مجازی عنوان و تبلیغ کردند، قبیح تر از عملکرد حاج حسن احمدزی می باشد. قبح و ناشایستگی عمل حاج حسن دو بعد داشت: ۱‌. موضعگیری تند قومی و اهانت در گفتار به شماری از شخصیت ها که هم عفت کلام را رعایت نکرد و هم خیلی تند بر طبل نفاق قومی کوبید ۲. دست یازیدن به برهنگی در انظار عامه: که این عمل هم باعث خفت و سبکی شخصیت خودش گردید، هم خانم های حاضر در جلسه هتک حرمت گردیدند و هم پرستیژ ملی ما در منطقه و میان کشورهای اسلامی آسیب دید.

اما آنچه را که کاربران فضای مجازی عنوان کردند، هزاران مرتبه ناپسندتر، قبیح تر و خطرناکتر از عمل حاج حسن بوده است. قومی ساختن موضوع، ارتباط دادن عمل یک شخص را به یکی از اقوام ساکن در کشور و توهین به آن قوم، دقیقا در راستای اهداف شوم وفعالیت های استخبارات دشمنان افغانستان می باشد. دشمنان بیرونی از دو مساله در افغانستان به شدت نگران هستند: ۱. متحد شدن افغانها ۲. متخصص شدن افغانها. وجود افغانهای متحد و آگاه دقیقا به معنای شکست مفتضحانه ی برنامه های چندین ساله ی دشمنان است. به همین دلیل است که امروزه، فقط کسانی را از سر راه شان برمیدارند که توان و تعهد تنویر افکار عامه در افغانستان را دارند. چه اینکه آن شخص عالم دین است، استاد دانشگاه است، سیاستمدار است و یا بیشه ی دیگر دارد. از دست دادن دکتر نیازی ها باید ملت ما را بیدار کرده باشد.

همه رنج دیده ایم. رنج از دست دادن عزیزان، رنج فقر، رنج بیکاری، رنج عدم فرصت تحصیلی و... همه ی این رنج ها ریشه در بحران امنیتی در افغانستان دارد؛ بحران امنیت ریشه در مداخلات استخباراتی و جنگ های نیابتی دارد؛ ولی بزرگترین عامل پیروزی برنامه های استخباراتی دشمنان کشور مبنی بر ایجاد و تداوم جنگ نیابتی در افغانستان ریشه در تعصبات زبانی، قومی، سمتی و مذهبی خود ما دارد.

مطابق قضایای منطقی، عامل همه بدبختی ها و مشکلات در کشور، تعصبات کور، غیر منطقی و غیر اسلامی خود ما می باشد. اکثرا هم تعصب می ورزیم و هم از برخوردهای تعصبی رنج کشیده ایم و متضرر شده ایم. اما تعصبات که نسبت به خود ما روا داشته میشود را درک میکنیم و شکوه میکنیم ولی تعصب فردی و گروهی خودمان نسبت به دیگران را اصلا درک نمی کنیم و پشیمانی نمی کشیم. یعنی من (فلانی) حق دارم که قومی سخن بزنم، قومی فکر کنم، قومی تصمیم بگیرم و قومی عمل کنم، ولی اگر کسی دیگر به دلیل تفاوت قومی با من ناروا کرد، خیلی دور از مدنیت، اسلامیت و انسانیت می پندارم اش‌. ولی در داخل هر قوم، شخصیت ها و افراد بی شماری وجود دارند که قلب شان در سینه برای وحدت ملی می تپد. حتی در داخل هر قوم عصبیت های داخلی وجود دارد. مثلا: از دو شاخه ی کلان قوم پشتون، اگر یکی از آنها با دولت همکاری میکند، شاخه ی دیگر بلا وقفه به طالبان می پیوندد. شما اگر یک تحقیق در رابطه به وجود جنگ و طالب در کندهار انجام دهید، در می یابید که صف بندی دولتی و طالبانی کاملا قومی است. شهید جنرال عبدالرازق هم در همین جال گیر مانده بود. پس بهتر است که ایراد سخن و ابراز نظر ما همه جانبه سنجیده شده باشد. به پیروزی دشمنان و تداوم بدبختی خودمان نادانسته کمک نکرده باشیم.

با احترام
منتظری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
تعصب
تبلیغ
نظرات بینندگان:

>>>   تعصب به حدی ایزار کشی
واقعا این عمل عمق مغز های متفکر جهان را نشان می دهد
از بس فشار درون زیاد است که دیگ انفلاق میکند

>>>   جناب منتظری!
بر طبل نفاق قومی کوبیدن از منظر شما جناب یعنی چه؟
مگر کتاب دوهمی سقاوی را کدام هزاره ای (بینی پچق) نوشته بود؛
یا اینکه اوزبیک (کله خامی) تمامی ساکنین کشور را به استثنای ترکتباران حرامی خطاب کرده بود؛
و یا هم مخکش ها را جناب دانش با خود به ارگ برده بود؛
و یا اینکه لطیف پدرام در تالار ولسی جرگه با بوت و بوتل بر فرق ناصر اصولی و آرین یون کوبیده بود٬ که به به زعم شما:
<<< این گماشتگان استخبارات دشمنان با تعصبات کور٬ غیر منطقی و غیر اسلامی >>> طبل نفاق قومی را کوبیده اند.
اینهم تحلیلی از یک روشنفکر و استاد دانشگاه!
یا للعجب!! از ملا عمر و ملا منان نیازی و سایر طلبای کرام چه گله میتوان کرد.

عفت کلامی که ازان یادآوری کرده اید کدام عفت کلام است؟
عفت کلام جنرال طاقت و یا هم عفت کلام مولوی تره خیل؟
اگر هزاره ای صدای در گلو خفته اش را بیرون میدهد هیچگاهی تقاضای غرامت جنایات عبدالرحمانی را نکرده است. گذشته را صلوات میگوید و میخواهد مانند انسان و یک شهروند زندگی کند. اگر اوزبیکی صدایی از حنچره اش بیرون میشود٬ بیانگر آن نیست که تاریخ به عقب برگردد و جنایات محمد گل مومند و تخریباتی که به تاریخ و فرهنگ شان وارد شده دوباره از سر احیا شود.
از مردمان بامیان هم هیچ گاهی ندیده و نشنیده ایم که به خاطر امحای بت بامیان ایزار هایشان را کشیده باشند.
تاجیکان با فرهنگ واقع بین هم جز سرسپردگی کاری نداشته و هیچگاهی خواب موقف اول را در سر نمی پرورانند٬ ولو آن موقف از آسمان برایشان نازل شود٬ زیرا ایشان موقف تاریخی خویش را خوب میشناسند و میدانند که طبیعت سرنوشت شانرا به بقچه برداری رقم زده است.
ترکمن و بلوچ و پشه ای و ایماق و غیره شب و روز مصروف دعامیکنند تا سایه حاکم اسلام اسلام از سر شان کم تشود.

جناب منتظری!
صادقانه باید اعتراف کرد که اثرات ناگوار خود فروخته گی و مزدورمنشی روشنفکر نماهای غیر تباری از قماش شما و ناجی ها و صالح ها و قانونی ها و مرتضوی ها ساعی های بالای جوامع محکوم شان به مراتب خطرناکتر و کشنده تر از تصفیه نژادی عبدالرحمان ها٬ قتل عام های انتحاری های طالب ؛ و هکذا تنبان کشیدن ها و گلو پاره کردن های حسن احمدزی ها و اصولی ها و طاقت ها و همدرد ها و گلبدین ها و زردادها و کوچیان وحشی میباشد.
ایشان آنچه که در دل های چرکین دارند صادقانه در عمل به نمایش میگذارند٬ و هیچگاهی هم غیرت افغانی شان اجازه نمیدهد تا ازین اعمال مذموم نادم و در مقابل معذرت خواهی نمایند.
ایشان خوب میدانند که نوکران و سرسپردگانی از سایر اقوام را در طول تاریخ بااستفاده از واژه های بلندبالایی به نام وحدت ملی٬ وفاق ملی٬ برادری و همزیستی مسالمت آمیز٬اشتراکات تاریخی داشتن سرنوشت مشترک و گلهای رنگارنگ از یک باغ (افغانی) در دام خود داشته اند ؛ که این سرسپردگان نه تنها ایشان را از تمامی جنایات براات داده اند که حتی معذرت خواهی و التماس های زبونانه به نمایندگی از ایشان را هم کرده اند.
این از همان معذرت خواهی های نوکر از بادار است که؛
« به خاطر این که مشت بادار در اثنای کوبیدن به فرق نوکر کمی ناراحت شده بود معذرت میخواهد».

جناب منتظری!
خوب هم میدانید که عمل ایزار کشیدن این هموطن عزیز و با جان برابر تان در محضر عام نه تنها عمل فردی نیست بلکه نمایندگی از یک فرهنگ و طرز تفکر (یک ملت بزرگ) مینماید.
عذرخواهی و ندامت اقلیت های مزدور به اصطلاح غربی روشنفکرمآبانه شماها (آپالوژست ها) نه تنها این فاشستان عظمت طلب را از کرده پشیمان نمیسازد بلکه تیغ هایشان را بران تر میسازد.

جناب روشنفکر روشنگر!
با چه وجدانی میخواهید این همه جنایات را نادیده انگاشته و آنرا عمل فردی قلمداد نموده و به خورد عوام الناس (عوام کالانعام) به اصطلاح روشنفکرانه تان بدهید؟
--- جنایات همه ساله غولان بیابان کوجی را در مقابل هزاره های بومی بی دفاع؟
--- قتل عام هزاره هارا از اطفال نوزاد در زایشگاه٬ تا قتل عام جوانان در مدارس و مکاتب و کشتار مومنان در مساجد و تکایا؟
--- فرستادن انتحاری برای کشتار جمعی در جنبش روشنایی دهمزنگ٬ چهار راهی زنبق و هتل انترکانتیننتال تا گلو بریدن تبسم ها؟
--- نعره تکبیر به دفاع از ایزار کشی ملک حسن احمدزی در تالار هتل؛
یا هجوم وحشیانه نمایندگان ایشان در تالار شورا بالای وکلای غیرخودی٬ از بوتل و بوت پراگنی تا مهاجر و بیگانه خواندن نمایندگان سایر ملیت ها؛ و تا صدور فقوای قتل ایشان؟
--- مگر واژه حرامی خواندن غیر خودی ها محض از حلقوم مردار جنرال طاقت برون تراوید٬ یااینکه شاهد کف زدن هزاران هزار طاقت دیگری بوده ایم؟

از فرهنگیانش چه؟
آقایون لایق پدر و پسر٬ جناب یون و فرهنگیان و اطرافیانش ٬ جنابان جبیب الله رفیع ها٬ الفت ها و کلفت ها٬ رشتین ها و چیشتین ها و تمامی فاشستان قبیله در دانشگاها و اکادمی علوم در جعل تاریخ اقوام و ملیت ها؟
شما جنابعالی که خود شاهد این جعل و جنایات ایشان در حلقه های دانشگاهی بوده اید چگونه به خاطر یک مقام سمبولیک تان ازان همه تحریف و جعل و بی حیایی چشم پوشی می کنید و وجدان تان مانند دهها روشنفکر نمای معامله گر غیر افغان راحت میباشد؟

ایکاش آنچه نوشته اید واقعیت داشته باشد. خوب میدانید و میدانیم٬ که این عمل (خلاف عرف و آداب و نزاکت های ملی) به زعم شما٬ عمل بی تنبانی یک شخص نبوده؛ بل اصلا چیزی به نام عرف و آداب و نزاکت های ملی در قاموس و فرهنگ قبیله پرستان وجود ندارد.
این عمل٬ کار یک فرد گمنام و بی نام و نشان٬ بیمار و مریض روانی نیست؛
حسن خان احمدزی خان یک قبیله٬ کلان قوم (سپین ژیری)٬ مالک صدها جریب زمین غصبی اقوام خوب باهم برابر پدران تان با فرزندان (آپالوجست) چون شما٬ پدر وکیل منتخب مردمی٬ فعال سیاسی و بالاخره مشاور رییس جمهور اشرف غنی احمدزی هم تبارش.

آغای منتظری این هم شما و اینهم قضاوت روشنفکرانه شما؛ پای استدلال تان چوبین و متاسفانه میلنگد.
کجاست آنهمه روشنفکران و دگراندیشان باشرف افغان (پشتون) که به عوض شما (کاسه های داغتر از آش) در مقابل این اعمال مذموم استاده شوند و اعمال غیرانسانی چنین اشخاص و افراد بیکس و بی هویت و دیوانه ای که به زعم شما هیچگاهی از ملت باشرف و برادر بزرگ تان نمایندگی نمیکند را محکوم کنند؟
این خود بیانگر آنست که با اکثریت تمام چه عوام الناس و چه هم روشنفکر ایشان نه تنها چنین عمل را محکوم نمیکنند که بسا آنرا تشویق نموده و تهنیت گویان نعره تکبیر سر میدهند.
چه فکر میکنید که آیا در محفل تنبان کشی جناب احمدزی همه مدعوین مرد و زن یک مشت جاهل٬ اوباش٬ بیسواد و تاریک اندبش طالبانی گرد آمده بودند٬ یا اینکه روشنفکران زبده تمامیت خواه قبیله آنرا راه اندازی نموده و حیرت انگیزتر از همه مصارفش نیز از کود (۹۵) پرداخته شده باشد؟
باید یادآور شد که استثناآ یک بار در تاریخ این سیاست های عظمت طلبانه و جعل تاریخی قبیله سالاران٬ دو شخصیت باوجدان٬ آگاه ضمیر و دگراندیش پشتون محترم داکتر صادق فطرت ناشناس و محترم عبدالرحیم ایوبی وکیل منتخب ازین اعمال ناشایست تاریخی انتقاد کردند؛ اما آیا میدانید که این دو شخصیت باوجدان با چه سرنوشتی گرفتار شدند؟ خفاشان قبیله پرست نه تنها به ایشان هزاران توهین تحقیر شخصی و خانوادگی روا داشتند و خواستند صدایشان در گلو خفه ساخته شود٬ بلکه تهدید به مرگ نیز شدند.
خواهش من از شما و سایر سرسپردگان مزدورمنش اینست که؛ همه از خویشتن مرتضوی نسازید؛ لا اقل به خاطر حفظ آبرو و حیثیت اجتماعی٬ اگر چیزی به این نام برایتان باقی مانده باشد٬ که بازهم روزی به همان اجتماع خود بعد ختم موقف گذرا و بی ارزش رو خواهید آورد پل های عقبی تانرا ویران نسازید. و به قول استاد سخن شادروان خلیلی:
««« میخ پنجم»»» را به خاطر بسپارید.

>>>   زیبا ترین. شعر آزادیخواهانه بانو بهار سعید را براتان نشر میکنم به امید آزادی شکوه و تمدن خراسان

دخت افغان نیستم دخت خراسانم🌞 هنوز
دخت کابل از تن خود تا بدخشانم هنوز

دخت تاجیک از هزاران ساله این میهنم
کیست گوید نیستم خون نیاکانم هنوز؟!

تو که خود را از تبار خود بنامی باک نه؟!
من اگر نامم زنی با تیر آسانم هنوز

تو که خواهی دوست داری مادرت را آک نه؟!
من که خواهم دوست دارم دشنه یارانم هنوز

تو زبانت را که مینازی کسی چیزی نگفت!
من اگر نازم زنی مشتی به دندانم هنوز

تو سراسر کشور ما را به نامت کرده ای!!
من پی یک کلمه *دانشگاه* به زندانم هنوز

جم بگو آرش بگو تهمینه و رستم بگو
هی چرا با این همه دست و گریبانم هنوز!

میهن من نیست گویا خانه من خاک من!😭
من که بیرون تبار خود پرستانم هنوز

بازگویم بازگویم باز گویم تاجکم
باز گویم باز گویم باز گویم تاجکم

باز گویم باز گویم باز گویم تاجکم
بودم و هستم و خواهم بود میدانم هنوز

چه کجا دستی از این آزادگی ها میکشم؟!
خو گرفتن نیست با دیوار زندانم هنوز

گرچه به دستت سنگ داری یا که بر دوست تفنگ
هر چه میخواهد شود من خویش میمانم هنوز

بانو حنا

>>>   آقاي منتظري شما درست فرموديد. از خاطر يك شخص و يا چند متعصب نبايد به اقوام توهين وتحقير شود. خصوصن در افغانستان هيچكدام از اين رهبران خود تراشيده، نمايندگي از قوم كرده نميتواند. اينها فقط از بالا كردن موضوعات قومي، لساني، منطقوي خودرا فربه ميسازند و استفاده ابزاري ميكنند. اما متأسفانه سياست مدارا و نامش در افغانستان كاربرد ندارد و هميشه ترس تعبير شده است. بهر حال ما به توهين و تحقير به هيج جاي نميرسيم. اگر دولت خودرا انتخابي و مردمي ميداند، صرف نظر از تقلب، بايد اشخاصيرا كه به وحدت ملي خدشه وارد ميكنند، محاكمه كند و به كيفر برساند اگر چه از قوم ريس جمهور باشد.

>>>   دوست عزیز
وقتی می گویی:"شخصیت ها و افراد بی شماری وجود دارند که قلب شان در سینه برای وحدت ملی می تپد" منظورت بدون شک از افراد عادی جامعه و مردمانی است که قربانی داکو ها (سرکرده های قبیله) بوده و هستند بدون تعلقات زبانی، مذهبی و..... همین داکو ها اند که بخاطر منافع فردی شان به تعصبات دامن می زنند و با تاسف همین قربانیان را برای حصول منافع شان استعمال می کنند.
دیروز در رژیم مستبد ظاهر بچه نادر داکو هایی پشتون (نه مردم زحمتکش پشتون) مانند حبیبی ها، مومندها، زیار ها، زایی هایی پشوری و .......در مسند هایی بلند نشسته بودند و هر آنچه پلان می کردند بدون مقاومت به کرسی می نشاندند و هر جا هم تبلیغ می کردند که وحدت ملی بدون هیچ تبعیضی درین ملک بدبخت مانند ستاره می درخشد. داکو هایی پارسی زبانان هم که مربا را تنها از پشت بوتل می لیسیدند برای حاکمیت نا مشروع آنها تبر های شانرا دسته می دادند. تنها پوش کتاب هایی قراهت فارسی (واژه غلط برای پارسی دری بخاطر ناقص بودن الفبای عربی) در یک شبه به قراهت دری (یعنی قراهت روان!!؟؟) بجای پارسی دری (پارسی روان) تغییر کرد تا داکو هایی دربار خوش باشند و شاید هم قاشق مربا برای شان برسد تا بلیسند.
مگر حالا که همه مردمان نیمه بیدار شده اند (خوش به حال شان که پوره بیدار نشده اند) و حاکمیت داکو هایی پشتون دیگر همان چلش‌ دوران باز مانده گان نادر غدار را ندارد دهن به شکوه و ناله از تعصبات قومی گشوده اند.
آزاده

>>>   جناب آزاده !
انسان هاى آزاده با اسناد تاريخى و مدارك علمى و دلائل عقلى و استدلال هاى منطقى ، صحبت ميكنند مثل داكتر صادق فطرت ( استاد ناشناس ).
و آدم هايى در بند و زندانى به شيوهء حاجى حسن خان احمد زى ، حرف خود را به كرسى مى نشانند.
لطفا براى يكبار هم شده ، اصل و ريشه ى الفبا و رسم الخط فارسى را لا اقل در ويكيپديا به زبان فارسى و يا به هر زبان ديگرى كه آشنايى دارى ، جستجو كن.
قرائت درست است نه قراهت.
و ببخشيد شايد كه اشتباه تايپى باشد.

>>>   محترم احمدزی صاحب ترسیده اوغان ها کم کم با سواد و روشنفکر می شود خدانخاسته دست از انتحار و تروریستی برمیدارد
بخاطری همین است که تا سرحد ایزارکشی تبلیغ تعصب میکند
اما غافل ازاینکه اوغان بیچاره 5000 سال در خاب غفلت سپری کرد یک 5000 سال دیگم همینطور خمیازه مرگ و انتحار را خاد کشید
تا جاهل در جهان است عاقل در نمی ماند

>>>   دوستم به قوم خود فاماند و یاد داد که چطور حریف را سرخم کند
دوستم اهل بی غیرتی نیست

>>>   وهابی ها به این احمدزی صاحب خوب یاد داده که چطور تعصب را تبلیغ کند
یزید ملعون را امیرالمومنین بگویند
همه مسلمان ها را تکفیر کنند
خود را تبریه کنند
با آنکه خداوند ج صریحا بیان داشته:
ولاتلبسوالحق بالباطل
گاهی روی پارچه ای سفید کلمه ی لااله الا الله نوشتند و به نام طالب زیر نام الله آدم کشتند
گاهی روی پارچه ای سیاه کلمه ی لااله الا الله نوشتند و به نام داعش زیر نام الله آدم کشتند

این یزیدیان زمان از آبا و اجدادشان به ارث برده اند که با انسانیت چطور دشمنی کنند
وجدان بیدار می خواهد که بداند حق کدام است باطل کدام با آنکه بر همه واضح و روشن است که کدام حق است کدام باطل
تعصب است که وجدان ها را تخدیر میکند
تعصب است که حق را نا حق و برعکس می کند

>>>   نظر دهنده بی نمره پلیت!
من در مسایل دینی تبحر ندارم و تنها شاگرد (مگر هوشیار) آن بوده ام. با آنهم ضرورت به گوگل ندارم زیرا سوزش چوب هایی را که نیم قرن پیش بخاطر غلطی گرفتن واژه "قرائت" در جلد کتاب "دری!!" از معلم و بعدأ هم از سرمعلم خورده ام بیاد دارم (جزا هایی را که بخاطر فارسی و دری دیده ام در نوشتار های قبلی ام متذکر شده ام).
درست است که "قرائت" در لغت بمعنی خواندن است اما سر آغاز آن به زمان خود پیامبر میرسد. "قرائت" یک واژه خاص است و در اصطلاح به دانش شیوه خواندن قرآن گفته میشود که خود علم القرائه از نظر اساتید تجوید بر اساس چار اصل (ترتیل، تحقیق، تحدیر و تدویر) استوار است. برای درک بیشتر آن میتوانی از اساتید متبحر و متجرب جویای کمک شوی. شاید حالا برایت تفهیم شده باشد که چرا قراهت نوشته ام تا گناهی راکه دیگران از جهالت کرده اندخود تکرار نکنم.
و اگر هم میخواهی با انسان هایی واقعأ "آزاده" آشنا شوی زنده گی نامه "شهید سید اسماعیل بلخی" را که در همین سایت موجود است مطالعه کن.
آزاده

>>>   تعصب شاخ دار و دمدار اگه ندیده بودین از احمدزی صاب ببینین
این یک نمونه خوب از تعصب اوغانی است برای کسانی که منکر تعصب اوغان است


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است