نقش مخرب عربستان سعودی در افغانستان (هشتم)
میان ابن سعود و شیخ محمد وحدت فکری و سیاسی به وجود آمد. ثروت های غنیمت جنگی به شمول زنان و کودکان و زنان سالخورده که طلا و زیورات داشتند میان شیخ و شاه تقسیم شد و به لشکریان وهابی نیز غنیمت رسید 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۵۹    ۱۳۹۹/۴/۲۶ کد خبر: 164197 منبع: پرینت

شیخ محمد بن عبدالوهاب پیشوای فرقه وهابی؛
شیخ محمدبن عبدالوهاب در سال 1115 هجری در شهر عُییَینهَ از بلد نجد در یک خانواده مسلمان حنبلی مذهب که پدرش قاضی شهر بود، تولد یافت. از نوجوانی مطاله کُتب دینی و تفسیری و عقایدی و فقهی علاقه داشت. شیخ محمد، تحت تربیت پدرش عبدالوهاب که از علمای حنبلی بود، تفسیر و حدیث و عقاید و فقه جنبلی را فرا گرفت. سپس برای مطالعات و بازدید از جهان اسلام و محشور شدن با علمای زمان اش به عراق {بصره} و شام {دمشق} مسافرت کرد و تحصیل حکمت بیشتر درباره نمود که به یقین در دمشق با کتاب های ابن تیمیه آشنا شد و مدتی را در شام و عراق بماند و سپس رخت سفر بسوی ایران زمین در اصفهان بست که در قدیمی ترین کتاب های فارسی از جمله «تحفیهّ العالم عبدالطیف شوشتری} و همچنان در کتاب «مَآئرِ سلطانیه عبدالرزاق دُنبلی} شرح های از مسافرت شیخ به اصفهان و توقف طولانی وی در آنجا به هدف مطالعات بیشتر آورده شده است که محل بحث ما در اینجا نیست.

چیزی که محل بحث ما در اینجا است این است که شیخ محمد، پس از آشنا شدن با افکار و اندیشه های ابن تیمیه، به شرح که قبلاً کفته آمد، به یک حنبلی رادیکال پیرو ابن تیمه تبدبل شد که نه تنها در سفرهایش به بصره و شام با علمای شافعی و مالکی و حنفی و همچنان در اصفهان با علمای ایران زمین درگیر منازعات فکری شد و بسیاری از عادات و اعتقادات مسلمانان را به شمول رفتن به زیارت قبر پیامبر{ص} و یا بزرگان دین به قصد توسل و استغاثه به آنها را حرام و شرک نامید.

در برگشت از سفر غرب آسیا، در سال 1139 هجری در رکاب پدرش شیخ عبدالوهاب از شهر عُیَینهَ، به سوی شهرحُریمِلِه همسفر و ملازم پدر شد. در این سفر بود که با پدرش که از علمای حنبلی و صاحب تالیفات بود، به انکار عقاید و باورها و اعمال مسلمانان پرداخت و استغاثه به پیامبر و بزرگان دین را شرک خواند و بسیاری از اعمال و باورهای مردم نجد را غیراسلامی خواند و به توبه دادن آنها و سپس اگر قبول نکردند به قتل ایشان و سایر مردم بلاد اسلام فتوا های صادر کرد که میان پدر و پسر که هردو پیرو قرآن و فقه و تفسیر حنبلی بودند، نزاع و جدل درگرفت که شیخ عبدالوهاب که شیخ محمد را از نوجوانی تربیت کرده بود، پسر را در کار شرع دین رایکادل تر از امام حنبل رحمته الله علیه یافت که چنین فتاوی صادر نکرده بود. در سال 1153، شیخ عبدالوهاب فوت شد. شیخ محمد پس از فوت پدر بر جای او نشست و تفسیر وهابی حنبلی را آورد و شروع به دعوت نمود.

نگاهی به اوضاع و احول اجتماعی و سیاسی که شیخ محمد شروع به دعوت کرد و پیامدهای بعدی آن؛
شیخ محمد پس از مسافرت و آشنا شدن وی با افکار ابن تیمیه از یک حنبلی رادیکال تر از امام احمد حنبل شده بود. امام حنبل {رحمته الله علیه} که توسل به غیر از خدا و زیات رفتن به قصد رفع حاجات را منع کرده بود، فتاوی های آنچنانی صادر نکرده بود، که ابن تیمه و سپس شیخ محمد در تفسیر وهابی مذهب حنبلی پیرو سَلَف صالح آورده بودند.

امام حنبل، مسلمانی که از سر نادانی و بی خبری به زیارت پیامبر{ص} به قصد زیارت و نماز به غرض رفع حاجات و استغاثه به پیامبر و یا از سایر بزرگان دین می رفتند، نادان می نامید. ولی فتوای قتل آنها و ویران کردن کلند و مناره قبور را صادر نکرده بود و با امامان و محدیثین فرقه های حنبلی و شافعی و حنیفی بر سر مسایل فروع دین یعنی احکام فقه درگیر کشمکش های دشمنی فکری نشد و در پی حنبلی ساختن تمام مسلمانان نگردید. مذهب حنبلی در پهلوی سایر مذاهب فقهی یکی از مذاهب اربعه اهل سنت و جماعت است که امام احمدحنبل برداشت تفسیر دینی و فقهی خودش را اجتهاد کرده است.

امام حنبل مذاهب حنفی و مالکی و شافعی را انکار نکرد. همچنان فتوای قتل مسلمان که همسایه مسجد است ولی به سبب اشتغال در کار دنیوی به مسجد به نماز جماعت نمی رود را صادر نکرده بود، قسمی که در کتاب فتاوی الکبری ابن تیمه و سپس در کتاب فتاوی فقهی بن تیمه و تفسیر وهابی مذهب حنبلی شیخ محمد، فتاوی آنچنانی صادر شده است که شیخ محمد در نیمه دوم قرن هیجدهم، در همجوشی با محمدبن سعود در نجد و عربستان و در حمله به کربالا در سال 1216، با ویران کردن گنبد و گلدسته و مناره های قبر اماحسین{ع} و سایر قبور، آن فتاوی را عملی ساخت که بعدها کار به جایی رسید که سپاه وهابی قصد تخریب مناره و گنبد که به قبر پیامبر{ص} بعدها اضافه و بر ساخته بود را کردند که با موج عظیم مخالفت های مسلمانان فرقه های شافعی و مالکی و حنفی مذهب و مذاهب شیعه روبرو شدند و نتوانستند که آن معامله را که با دیگر قبور کردند با قبر پیامبر{ص} کنند. {تفاوت های میان تفسیر حنبلی و تفسیر وهابی از مدهب یافت می شود. {بعداً به آن خواهیم پرداخت.}

شیخ محمد بن عبدالوهاب در اوضاع و احوال و شرایط اجتماعی سیاسی جهان اسلام در نیمه دوم قرن هیجدهم، پس از مرگ پدرش شروع به دعوت کرد، که از یکسو اکثر مردم اعراب زیارت پرست و قبر پرست شده بودند و به زیارت قبور اولیا و بزرگان دین بر رسم سالیان پیشین برای طلب حاجات می رفتند و حتی بسیاری از قبایل اطراف نجد از حمله حَریِمله و جَبِلیه و سایر قبایل تحت حکمرانی امیر اَحسا مردمان به رسم قدیم اجدادی درخت پرستی و بند و نذر بسته کردن دختران جوان سن پخته خانه مانده بار دوش پدر و مادر شرمنده از کنایه گویی های مردم اعراب، به طلب شوهر پیدا کردن پول دار خوش روی خوش رفتار، درخت پرست مشرک روبرو بود که فقط با متوسل شدن به جنگ قوم برگشته از توحید الوهیت را دوباره مسلمان موحد بسازد.

از طرف دیگر با فهم سیاسی که از مسافرت به غرب آسیا بدست آورده بود، پس از همجوشی با محمد آل سعود حاکم نجد در سال 1160 هجری، که لشکرهای وهابی با تفسیر رادیکال که شیخ محمد از مذهب حنبلی آورده بود به هدف حمله به قبایل که از تفسیر وهابی حنبلی وفقه شیخ و فتاوی وی اطاعت نمی کنند و مسلمان توحیدی به رسم سَلَف صلح صحابه و تابعین و طبع تابعین نمی شوند، در بستر این کشمکش های داخلی بر سر دوباره توحیدی شدن اعراب در همجوشی با محمدبن سعود حاکم نجد و بیعت شرعی و نظامی و سیاسی آن دو به همدیگر، وهابیت با سیاست-یعنی قدرت و استقرار و گسترش آن نه تنها در مکه و مدینه و نجد و طائف و شبه جزیره عربستان بلکه بر بخش بزرگ جهان اسلام خارج از عربستان با سیاست عجین شد بطوریکه شاه شیخ خودشان را با امپراطوری بزرگ سلاطین پرقدرت عثمانی، که بربخش بزرگ جهان آنزمان فرمان می راندند در کاخ های افسانوی باغ و بوستان قصرهای مرمرین زیرین ساخت، که مردم تحت سلطه ترک عتمانی، حنفیی مذهب و شافعی مذهب و مالکی مذهب بودند، روبرو می دیدند.

در همان حال و اوضاع و شرایط سیاسی جهان آن روز خودشان را با ایران شیعه مذهب 12 امامی، در تقابل ایدیولوژیک و ژیوپلیتیک می دیدند، که اساس تشکیلات ساختار سیاسی حکومت شاهنشاهی صفوی را شاه اسماعیل صفوی در سال 907 هجری/1505 میلادی، پس از پیروزی بر الوند میرزا، واپسین فرمانروای آق قونیلوها و وارد شدن به تبریز پایتخت آنها در ایران زمین، بر اساس مبادی کلامی شیخ مفید از کلامی ها وفقه های شیعه دوازده امامی نیمه دوم قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، مذهب شیعه دوازده امامی را بر پایه اصل امامت، اصل معصوم بودن امامان، اصل ولایت تکوینی امامان ائمه اهل و بیت و اصل تولد امام زمان و غیبن او در سن 5 سالگی و این که امام زمان تا امروز زنده است و ظهور می کند تا دجال را بُکشد و دشمنان اهل و بیت را مجازات های غرقه به خون سازد و حکومت عدل الهی تشکیل دهد، استوار ساختند همراه با شعائر مذهبی در سوگواری اماحسین{ع} در لعن یزید و شمر و همجنان در لعن و تکفیر صحابه پیامبر از جمله ابوبکر و عمر و عثمان.

البته،لازم به یادآوری است که سلسله شاهنشاهی صفویای پس از شکست سطان حسین صفوی بدست شاه محمود هوتکی از مردم قندهار افغانستان در سال 1722 و تسخیر اصفهان بوسیله افغان های هوتک قندهار که از مظالم حاکمان صفوی و گرگین سفیر انگلستان در ایران به لب جان رسیده بودند، سلسه صفوی سقوط کرد و سپس در سال 1725 شاه محمود هوتک که مظالم در حق شیعه ها و علمای آنها انجام داد و شاه اشرف هوتک به پادشاهی در اصفهان رسید که چهار سال بعد در سال 1729، نادر افشار شاه اشرف را شکست داد و در کهنه سیستان توسط ابراهیم بلوچ کشته شد. در سال 1727 نادر شاه افشار قندهار را تصرف و شاه حسین هوتکی را به مازندان تعبید کرد و سپس هندوستان و بخش بزرگ خراسان را فتح و سرانجام در سال 1747 نادر افشار در فتح آباد خبرشان بدست برادرزاده اش کشته شد.

سرانجام ، پس از کشمکش ها میان وارثان تاج و تخت نادر افشار در پایان قرن 18 در سال 1796 سلسله قاجاریان با به قدرت رسیدن آقا محمدخان قاجار در ایران رقم خورد که پس از آن فتحعلی شاه قاجار و به ویژه در عصر شاه عباس قاجار دوباره توجه به مذهب شیعه دوازده امامی اثتاعشری که شاه اسمعیل صفوی در سال 907 بر پایه فقهی های نایب امام زمان که حکومت شاه را تصدیق شرعی کنند، اساس گذاشته شد ه بود و در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوی {930 هجری، 18 مه 1524، پس از شکست شاه اسمیل درجنگ چالدران بوسیله سلیم شاه که ازانوه زیاد فوت شد به قدرت رسید}، با آمدن شیخ های شیعه جبل عامل لبنان از جمله شیخ کرکی{ملقب به شیخ ثانی} و تصدیق شیخ از سلطنت طهماسب، ایران که 900 سال سنی مذهب بود، شیعه مذهب با دولت پر قدرت شد که در خم و پیچ بازی های سیصد سال، با رقم خوردن سلسله قاجار و به قدرت رسیدن شاه عباس مذهب شعیه دوزاده امامی دوباره توجه شد. شاه عباس به شیخ بهایی از فقهای های شیعه دوازده امای خواست که کلیات مذهب شیعه را برای او به صورت فشرده بنوسید. شاه عباس برای حرمت گذاشتن به امام رضا {ع} از اصفهان تا مشهد به زیارت قبر امام رضا {امام رضا امام هشتم شیعان در زمان مامون الرشید} پیاده رفت و قبر امام رضا را از نو مجلل بساخت و مسجد بزرگ را در مشهد اعمار کرد.

آغاز دعوت؛
شیخ محمد بن عبدالوهاب پس از مرگ پدرش در اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی جهان تغییر کرده ای دعوت را در شهر حَرَ یِملهَ، شروع کرد که از یکسو با قبر پرستی و زیارت پرستی و درخت پرستی قبایل اطراف نجد روبرو بود و از سوی دیگر با مخالفت های روسای شهر حَریمله از مردم دوقبیله که بر سر قدرت رقابت می کردند روبرو بود و از طرف دیگر با سلاطین ترک عثمانی و سلاطین ترک قاجار ایران زمین و فاطیمیون مصر که از خود مذهب اسماعبله دارند روبرو بود که این جریانات همزمان است با قایم شدن نفوذ اسپ سواران انگلیسی در خاورمیانه و جنوب ایران و در چهار وسطی آسیا جنوبی در عهد پادشاهی زمان شاه ابدالی {1793-1813} برای بلعیدن جهان اسلام. {مخالفان سیاسی شیخ محمد را متهم می سازند که در مسافرت به غرب آسیا خاورمیانه و ایران با هلمفرد از جاسوسان بزرگ انگلیس در منطقه چینل اندازی های داشته است. آقای پامیر پیکار که در کانادا زندگانی می کند، درباره وهابی ها تاریخ نوشته که قسمت هایی آن در هفته نامه افق به مدیریت آقای ضیا چاپ سدنی استرالیا در سال های 2012 تا2016، بدست نشر سپرده شده است.}

در هرصورت، شیخ محمد «در سفر که به حج بیت الله الحرام رفت، بعد از ادای مناسک حج رهسپار مدینه شد، در آنچا استغاثه مردم را به پیغمبر در نزد قبر آنحضرت انکار کرد. {شیخ عبدالرحمان بن حسین در رساله شرح حال شیخ محمد آورده که متن رساله را ابن بشر در جلد دوم از صفحه 23 یه بعد آورده است}. شیخ در شهر حَرَیِملهَ دعوت را شروع کرد. جمعی از مردم منطقه به او پیوستند. اما روسای دوقبیله بر سر قدرت با همدیگر در کشمکش بودند و یکی از آن فبایل که حَمیان نامیده می شد غلامان داشتند که در زمین فساد و فجور می کردند. شیخ برای امر به معرف و نهی از منکر بسوی غلامان رفت. غلامان و اهل قبیله شب هنگام تصمیم گرفتند که شیخ محمد را در کمین به قتل برسانند اما مردم که از قصد غلامان آگاه شدند به شیخ محمد کمک کردند که از سوءقصد جان سالم بدر ببرد و از حریمله به شهر عُیینه برود.

رییس شهر عیینه مردی بود بنام عثمان از قبیله حَمدَ بم مَعمر. او با شیخ محمد به دوستی رفتار کرد. شیخ به عثمان رییس شهر گفت که او را در کار دین یاری دهد و نجد را تصرف و تمام بلاد را تحت کنترول آورد. ج.م شیخ شروع به امر و نهی از منکر کرد. جمعتی از مردم گرد شیخ جمع شدند. بسیاری از مردم عیینه که به رسم شرک اجدادی درخت پرست بودند و دختران برای شوهر پیدا کردن بند نذر و خیرات در طلب برآورده شدن حاجات شان از آن درختان می کردند، بدستور شیخ از این کار منع شدند. چون مردم به این کار ادامه دادند شیخ به پیروان اش دستور داد که درختان مورد پرستش اهل نادان را قطع کنند و گنبد و ساختمان روی قبر زید بن عمر الخطاب {زید بن عمرالخطاب پسر خلیفه دوم در خلافت ابوبکر در جنگ بمامه با مسیلمه کذاب که دعوای پیامبری می کرد و از سوی حکومت یزدگرد ساسانی حمایت می گردید، به شهادت رسید و در عیینه مدفون شد} را ویران سازند.

«قبر زید در ناحیه جَبِلیه {نزدیک عیینه قرار داشت، شیخ به عثمان گفت بیا قبر زید و گنبد آن را خراب کنیم، عثمان گفت این قبر زید و این شما آن را ویران کنید شیخ گفت ما در صورتی می توانیم آنرا خراب کنیم که تو به ما کمک کنی. عثمان با ششصد تن، همراه شیخ و یارانش حرکت کردند اهل جبلیه درصدد منع برآمدند اما چون یاری جنگ با عثمان را نداشتند خود را کنار کشیدند. عثمان به شیخ گفت که من معترض قبر نمی شوم، شیخ خود تبر بدست گرفت و قبر را با زمین برابر کرد و پس از آن زنی نزد او آمد و به زنای محصنه اعتراف کرد، شیخ عقل وی را سنجید و او را صحیح عقل دید آنگاه به زن گفت که شاید به زور به تو تجاوز شده است، زن دوباره نوعی اعتراف کرد که مجازات سنگباران {در قرآن کریم مجازات زنای محصنه سنگسار نیست هیچ حکمی نیست که مرتکیبین زنای محصنه باید سنگسار شوند بلکه صد دره شلاق مجازات زنای محصنه تعیین شده است. محدثین مسلمانان به حکم حدیث سزای زانی و زانیه زنای محصنه-زن و مرد متاهل را سنگسار تعیین کرده اند} شدن برای او ثابت میشد شیخ دستور سنگسار آن زن را صادر کرد» {ابن بشر تاریخ نجد ج اول ص 9 و 10}

سختگیری هایی شیخ محمد مردم عیینه از دست شیخ محمد به امیر احسا، که مردی پرقدرت بود و خرج حکومت عثمان را که سالانه یکهزار و دوصد سکه طلا و موادخوراکی بود به رییس عیینه می پرداخت، شکایت کردند که شیخ چنان سختگیری ها را در عیینه شروع کرده که قبر زید بن عمرالخطاب را ویران و حکم سنگسار داده و هرکس از وی اطاعت نکند فاسق نامیده می شود و مجازات اش اول توبه دادن و بعد فتوای قتل است. امیر احسا نامه به عثمان نوشت که شیخ را به قتل برساند. اگر چنین نکند خرج اش قطع و مجازات خواهد شد. عثمان نخواست شیخ محمد را در عیینه بکشد. بلکه به او پیام و نامه امیر احسا را نشان داد که گفته تو را بقتل برسانم. اما دور از مروت است که ترا بکشم پس از عینه بیرون رو و سواری را به فرماندهی فرید طفری را مامور کرد که در بیرون رفتن شیخ از عیینه به سوی دِرِعِیهّ به او مساعدت کنند.

قایم شدن دوستی میان شیخ محمد و آل سعود؛
شیخ محمد در سال 1160 هجری، هنگام بعد از ظهر وارد شهر درعیه از بلاد نجد شد. او در حانه مردی بنام عبدالله بن سُوَیلِم فرود آمد. امیر شهر دِر عیهّ محمدبن سعود {جد آل سعود} بود. مشهور است که چون بن سعود از فرود آمدن شیخ در خانه عبدالله سویلم خبر شد و بازن اس بنام نَوضا بنت ابی وَ حطان از آل کثیر، که زن با درایت و صاحب عقل بود به شوهرش گفت: «این مرد غنیمتی است که خدا به نزد تو فرستاده او را گرامی دار و در بزرگداشت وی بکوش و یاری او را غنیمت شمار». ابن سود به گفته زن اش عمل می کند. او نزد شیخ محمد به خانه عبدالله سویلم می رود. با شیخ محمد دیدار و صحبت می کند. شیخ از دور شدن مسلمانان از اسلام سخن می گوید و از بن سعود می خواهد که به وی یاری رساند و بر همه بلاد نجد فرمان روایی نماید. «میان ابن سعود و شیخ محمد به وجود می آید. با یکدیگر بیعت کردند و جمعی از روسای قبایل و مردم دیگر از اطراف و گرد ایشان برآمدند» {کتاب تاریخ بغداد. مولف سلیمان فایق بک ص 152} و فلیب حَنیّ و گلذار بهر گفته اند که: «محمد بن سعود داماد محمدبن عبدالوهاب شد. {تاریخ عرب، ص 926 والقیدهّ واشریعه فی الاسلام، ص 267} اگر این درست باشد میان بن سعود و شیخ محمد دوستی خونی و فامیلی و سیاسی و نظامی و مذهبی به وجود آمد که بعدها با لشکرکشی های شیخ و شاه به قبایل و شهرهای دیگر نجد و سرکوب مخالفان و به غنیمت گرفتن اموال دیگران بنام مشرکان که واجب القتل شرعی هستند، ثروت نصیب شاه و شیخ شد و لشکریان سپاه وهابی نیز صاحب اموال و زر و سیم شدند که ابن نجدی مشور به ابن بشر در کتاب المجد، جلد اول، صفحه 170 آورده است که: «وقتی که شیخ محمد به درعیه آمد و با بن سعود توافق کرد و میان شان بیعت شرعی و بیعت سیاسی رقم خورد مردم شهر درعیه بسیار فقیر و نادار بودند اما جون به شیخ محمد و ابن سعود یکجا شدند و لشکر های مذهبی و سیاسی تشکیل شد بعد از لشکرکشی ها به قبایل و شهرهای دیگر ثروت بزرگ به غنیمت گرفته شد که در زمان سعود مردم آن از ثروت فراوان برخوردار بودند و سلاح های ایشان بازر و سیم زینت یافته بود و بر اسپان اصیل و نجیب سوار می شدند و جامه های فاخر دربر می کردند و از تمامی ثروت بهره مند بودند، بحدی که زبان از شرح و بیان آن قاصر است.
روزی در یکی از بازار های درعیه ناظر بودم که مردان در طرفی و زنان در طرف دیگر قرار داشتند. در آنجا، طلا و نقره و اسلحه و شتر و گوسفند و اسپ و لباس های فاخر و گوشت و گندم و دیگر ماکولات، بقدری زیاد بود که زبان از وصف آن عاجز است. این ثروت هنگفت از کجا پیدا شده بود ولی از سیاق تاریخ معلوم می شود که قسمت عمده آن از حمله به قبایل و شهرهای دیگر نجد و به غنیمت گرفتن اموال دیگران بدست آمده است.»

بدین ترتیب، میان ابن سعود و شیخ محمد وحدت فکری و سیاسی به وجود آمد که ابن سعود امیر نجد شد. ثروت های غنیمت جنگی و به شمول زنان و کودکان و زنان سالخورده که طلا و زیورات داشتند میان شیخ و شاه تقسیم می شد و به لشکریان وهابی نیز غنیمت می رسید و بساط دکان ثروت اندوزی و حکومت دیکتاتوری مذهبی و سیاست گسترش قدرت به سراسر شبه جزیره عربستان و سپس از فتح مکه و مدینه و یکطرفه کردن کار مخالفان سپاه شیخ و شاه به حملات بیرون مرزی از عربستان بسوی بغداد در حرکت شدند که در سال 1216، سپاه وهابی به کربلا حمله کردند که داستان آنرا در ادامه این مباحث در آینده به تفصیل خواهیم آورد.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
وهابی
آل سعود
نظرات بینندگان:

>>>   پرسش ما این است که در کشور خراسان / افغانستان که گهواره زبان پارسی است و زبان رسمی دولتی هم است چرا ؟ نام یک نهاد دولتی به زبان پارسی نیست چرا ؟ نام یک اسناد ملی ما به زبان پارسی نیست چرا؟ به انگلیسی است به هندی است به فرانسه ای است مغولی است به عربی است چرا؟ به زبان پارسی نیست ؟ باید کسی پاسخ بدهد ؟ به کمک و حمایت کی ؟ تا این اندازه پارسی ستیزی ؟ در گهواره زبان پارسی صورت میگیرد مردم حق دارند بدانند که این توهین و ستم را کی به پارسی زبان ها میکند ؟؟ نقش جمعیت اسلامی خراسان / افغانستان در این ستم ملی فرهنگی چیست از بن آلمان تا قانون اساسی ؟


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است