افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 (19)
امریکا و غرب و تیم رُم تبلیغ می کردند که طالبان «فرشتکان صلح» لشکر «بابای ملت» است. در اوایل کار فکر می شد که طالبان وارد شده اند که پس از تامین امنیت حکومت موقتی به ریاست ظاهر شاه تشکیل دهند 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۱۶    ۱۳۹۹/۴/۹ کد خبر: 163992 منبع: پرینت

مذاکرات «بین الافغانی»؛
برطبق سازشنامه دوحه: باید پنج هزار نفر از طالبان زندانی از سوی دولت افغانستان و همچنان سربازان اسیر افغانستان در زندان طالبان، آزاد ساخته شوند. مذاکرات «بین الافغانی» در ماه 2020، آغاز شود. غنی که در انتخابات گفته بود که مساله آزاد سازی 5 هزار زندانی طالبان در دستور کار نیست، پس از امضای سازشنامه دوحه میان امریکا و پاکستان، {در روکش سیاسی تیاتر دوحه میان خلیلزاد و ملاعبدالغنی برادر معاون طالبان در 29 فبروری 2020،}، تحت فشار های ترامپ و مایک پیمپیو وزیر خارجه امریکا و حملات سه ضربه ای طالبان، در دور اول فرمان آزدسازی یکهزار طالب زندانی را در حُسن نیت نشان دادن به طالبان، صادر کرد. طالبان نیز یکهزار نفر سرباز زندانی افغانستان را آزاد کردند. این چیزی تازه نیست کرزی-فهیم و غنی هریک قبلا صدها نفر از طالبان قاتلان پدران و مادران، پدران، خواهران مردم افغانستان را از زندانهای بگرام و قندهار و کابل و سایر ولایات آزاد ساخته بودند.

مذاکرات میان هیات نمایندگان کابل باهیات نمایندگان طالبان در گرماگرم موج جدید حملات طالبان، در کابل رقم خورد. ظاهرا اجندای مذاکرات رهایی زندانیان طالب و سربازان اسیر افغانستان نزد طالبان بود اما قضیه بر سر نحوه ی آغاز مذاکرات بین الافغانی بود و تعیین هیات دوطرف و اینکه اشرف غنی از قدرت باید کنار برود بسوی تشکیل حکومت موقت تا راه باز شود بسوی سرآغاز داستان جنگ و صلح طرفین.

پس از آنکه مذاکرات ارگ و نمایندگان طالبان ناموفقانه به پایان رسید و فقط زندانیان دور اول رهایی با همدیگر مبادله شدند، غنی، قسمی توقف در روند سلسله آزاد سازی سایر زندانیان طالبان وارد کرد. استانکزی با لحن تهدید از موضع قدرت با الفاظ زشت به حکومت غنی و عبدالله حمله کرد و گفت «آنها موش ها هستند». پنج هزار زندانی طالب بر وفق توافقنامه دوحه باید آزاد ساخته شوند. او گفت: «جنک طالبان با امریکا به پایان رسید. جنگ با دولت کابل ادامه دارد.» طالبان حتی صلح موقت با دولت افغانستان را غیر منطقی و اشتباه و زود رس خواندند. ایده حکومت مشارکتی با اشرف غنی را نیز، نپذیرفتند و رد کردند.

ملایان طالبان گفتند که شرکت کردن طالبان در حکومت نامشروع غنی حرام است. شامل شدن طالبان در جرکه حکومت کابل، قربانی شدن «جهاد» است. جنگ تا پیروزی طالبان برضد حکومت کابل ادامه دارد.
حکومت غنی، که در درون آبستن تضادهای آنچنانی است قسمی که قبلا شرح دادیم، از درون و بیرون، در انبوه فشارهای چندطرفه جنگ و صلح که بطور ناگشودنی با مساله ملی و حضور قدرت های برزگ و قدرت های منطقه ای قضیه سیاسی افغانستان پیچ در یپیچ شده است، به مثل قدیم همچو مرغ زیرک در چندحلقه دام آویزان است:

حلقه اول: اشرف غنی، با سیاسیون ارشد اقوام غیرپشتون داحل قدرت 50/50 درصدی در اوضاع و احوال و شرایط تغییر کرده ای گیر افتاده که طالبان قصد ورود به ارگ شاهی را در جلوه امارت اسلامی به هفت فتوای سیاسی شرعی دادند.

حلقه دوم: اشرف غنی با آزادی نیم بند سیاست خارجی، با پاکستان انتخاب سازشنامه ترامپ، روبرو شده که لشکرهای طالبان تمام شهرهای بزرگ از جمله شهر چهار یا پنج میلیونی کابل پایتخت افغانستان را به محاصره ضربان چند ضربه ای کشیده اند.

حلقه سوم: اشرف غنی در قضیه جنگ و صلح افغانستان نه تنها با پاکستان طرف نیست، بلکه با هند و روسیه و ایران و ترکیه و کشورهای آسیای میانه روبرو است.

اشرف غنی در اوضاع و احوال سیاسی و شرایط مشخص تنش های رقابتی در میدان افغانستان، تحت فشارهای چند جانبه همان مرغ زیرک در حلقه های تودرتوی دام های گیر افتاده که عقل مدیریت دوره کار حساب داری خزانه بانک جهانی از یادش رفته است.
اشرف غنی، در خم و پیچ یکه تازی های آنچنانی در جنون خودخواهی های خود بزرگ بینی هایی خودپرستی و شیفته خویشتن پرستی سیاست قوم گرایانه به صورت دیگری مثل حکومت داکتر نجیب الله در پرده جدید هم در تضادهای داخلی که عمق اش مساله ملی است گیر کرده و هم با پاکستان و هم با قدرت های منطقه و فرامنطقه ای در یک جنگ اکونومیک-ژیوپلیتیک افغانستان پیچ در پیچ شده است. داکتر نجیب الله، نیز، در پایان درامه دفاع مستقلانه و با اعلام آشتی ملی و تشکیل حکومت ایتلافی موقت، هم با حریفان در داخل حزب و دولت در کشمکش بود هم با پاکستان و قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای که در پایان درامه سیاسی مذاکرات صلح، قربانی موقعیت ژیوپلیتیک کشورش شد. انگلیسی ها و امریکایی ها و ملل متحد، نحیب الله را در قضیه بنین سیوان نماینده ویژه سرمنشی ملل متحد مشغول ساختند و در پایان کار چراغ به دوستم نشان دادند که نگذارد نجیب الله از میدان هوایی همراه با طیاره بنین سیوان به مقصد هند پرواز کند.

غنی نیز در پرده مذاکرات بین الافغانی؛
در 11 جون 2020 {جوزا 1399} اشرف غنی در یک کنفرانس ویدیویی در شورای اتلانتیک در تصویر تلویزیونی ظاهر شد و ضمن سخن از رفتن بسوی مذاکرات بین الافغانی برای رسیدن به یک صلح پایدار و خاتمه جنک در افغانستان گفت که: «زمان مذاکرات بین الافغانی اعلام می شود». اما آغاز مذاکرات بین الافغانی درگره کور منافع چندجانبه کشورهای قدرتمند قضیه سیاسی جنگ و صلح افغانستان پیچیده است که امریکا و پاکستان {طالبان} و سعودی و قطر و امارات متحده عربی تنها یکصرف معادله جنگ سه قطبی افغانستان است. قطب دیگر روسیه و کشورهای آسیای مرکزی فدراسیون روسیه است و قطب سوم ایران و هند و ترکیه.

حضور پاکستان در نفس قضیه سیاسی مذاکرات «بین الافغانی»؛
در 9 جون 2020 {20 جوزا 1399} در حالیکه مفرزه های بلک واتر طالبانی تحت پوشش آی اس آی زبر پرده سیاست کاهش خشونت ها خشونت ها را علیه دولت کابل سه ضربه ای کرده بودند، قمر جاوید باجوا رییس ستاد ارتش پاکستان وارد کابل شد و با غنی در ارگ ریاست جمهوری دیدار کرد. عبدالله نیز در کاخ سپیدار با باجوا گفتگوهایی داشت.
در بیانه ارگ آمده است که: «در این دیدار روند صلح و حمایت پاکستان از این روند صحبت شده است.» اما تحلیلگران اوضاع سیاسی و اخبار موثق درز کرده به رسانه ها حکایت از این دارد که: «قمر باجوا به غنی گفته است که استعفا کند».

در این آشفته بازار سیاسی مذاکرات بین الافغانی، بحران آفرینی ترامپ مستغلات، خلیلزاد دلال سیاسی پای دوقصر سفید از دهه 90 قرن بیستم تا امروزه، گفت که «اولین گفتگوی دولت افغانستان با طالبان از طریق ویدیو در 22 مارچ 2020، {2 حمل 1299} صورت گرفته است.
این در حالی است که سهیل شاهین سخنگوی طالبان قطر گفت که: «آنها در این نشست ویدیویی درباره رهایی طالبان و مذاکرات بین الافغانی صحبت کردند».

در واقعیت، دولت غنی و شورای صلح به ریاست عبدالله، در کشمکش های سیاسی مذاکرات بین الافغانی در چندین حلقه دام های گیر افتاده اند که پاکستان از دهه ی 80 قرن بیستم، تا امروزه در پرده های متفاوت یکی از مجهولات در معادله جنک و صلح افغانستان است. قضیه جنک و صلح افغانستان یک معادله چند مجهوله اکانومیک-ژیوپلیتیک-استراتیژیک منطقه ای در چهارراه وسطی آسیای جنوبی است.

دولت غنی که از درون بیمار است، در حلقه پرده اول روکش سیاسی «بین الافغانی با قمر باجوا و وزارت خارجه پاکستان که به نمایندگی از طالبان طرف است. پاکستانی ها از دهه ی 90، تا امروز در پرده های فتنه سیاسی سخن از صلح و برادری می گویند و در عمل هیزم به آتش جنگ های خانمانسوز می ریزند. نواز شریف صدراعظم سابق پاکستان {1989-1993}، در سال 1992 {1372} با حمید گل رییس آی اس آی در تبانی با عبدالرب رسول سیاف در نیمه شب 24 اپریل 1992 در گورنرهاوس پشاور موافقنامه صلخ و تشکیل حکومت موقتی به ریاست صبغت الله مجددی را رقم زدند که به موافقتنامه پشاور مشهور است. «همین موافقتنامه بود که همه را در مقابل همدیگر قرار داد و افغانستان را غرق دریای خون و آتش نمود».

نواز شریف، در شهر نوشهر پاکستان در سال 1998 در گفتگو با خبرنگاران گفت که: «من ارتش پرقدرت افغانستان را نابود-میده میده کردم و خدمت برزگی به پاکستان انجام دادم». انگلیس ها پاکستان را خلق کردند که از آنطریق اهداف شان را در جنگ سردی در منطقه برطبق پلان پنجاه سال پیش مرحله به مرحله در آسیای جنوبی و آسیای مرکزی پیاده کنند و در همین راستا با تبانی سعودی مدارس ملایان را در پاکستان به خرج سعودی در پاکستان راه اندازی نماید و طالب پشتون، تاجیک، ازبیک و ترکمن افغانستان را در مدارس مذهبی پاکستان ذهن شویی کند.

در دهه 80 بود که ملایان سعودی و پاکستانی به کمپ های خانواده های فقیر پشتون با پول و سوغات رسیدند و نوجوانان سنین شش تا 14 سال را با دادن پول به پدران خانواده های فقیر کمپ نشین بنام طالب دین و ملا و راه دین شریعت خدا از آنها جدا ساختن و در مدارس مذهبی آن اطفال مظلوم بی خبر از دین و آیین و علم معرفت را آنچنان با کُتب فقهی روایتی حکایتی جعل احادیث نبوی، در خشونت و شلاق زنی تربیت به انظباط و دسپلین نمودند که شوربختانه امروز دردمندانه مشاهده می کنیم.

آن نوجوانان بی خبر با جدا شدن از فامیل های شان هویت خشونت مذهبی پیدا کردند و ذخیره شدند تا در زمان موعود در دهه ی 90، برای سرکوبی احزاب اسلام بنیادگرا و راست و چپ افغانستان بکار گرفته شوند و راه را بسوی آنطرف دریا ها باز کنند و در این زمینه طالبان ایدیولوژیک ضدشیعه را در بغل گوش سرحدات شمالی و غربی رژیم ایران مستقر سازند.

پاکستان از دهه ی 80 تا امروز به مرکز فعالیت های بنیادگرایی نسل طالبی و داعشی پلان انگلیسی و ملایان انگلیسی مزاج جماعت العلمای پاکستان به رهبری مولوی فضل الرحمن، ملا سمیع الله تبدیل شده است. آنها فتوای جهاد سیاسی علیه مردم افغانستان صادر کردند و طالبان و لشکرهای {ده ها گروه در افغانستان به غیر از طالبان در جنگ با نیروهای دولتی هستند} را در خدمت اهداف جنرال های پاکستانی در افغانستان به حرکت آوردند. پلان طالب هم انگلیسی است.

انگلیس ها پیران سیاسی و ملایان و آخوندهای سیاسی در مدارس دیوبندی هند حکومت کمپنی شرقی ذهن شویی به فتوا کشتار کردند. در میان تمام استعمارگران اروپایی که 500 سال ثروت کشورهای افریقایی و بخش هایی از آسیا و امریکای لاتین را بدون وقفه غارت کردند، ماشین چرخه پلان های سیاسی توطئه در تاریخ اسپ سواران امپراطوری بریتانیایی دزدان بزرگ-همراه با چرخه تبلیغات پروپاگند شاه دروغ هایی برساخته و به میدان جنگ سیاسی علیه رقبای اروپایی از جمله فرانسه، {در جنگ واترلو 1815} و آلمان {حنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم} برآمدند و حریفان را در خم بازی های سیاسی جنگ نظامی و تبلیغاتی گیر انداختند که رادیو انگلیس در گرماگرم بمباردمان های طیارات آلمانی هیتلری بر انگلستان، این شاه دروغ را برضد مردم آلمان تبیلغ می کردند که مردم آلمان گوشت اطفال خوردسال یهودی را می خوردند قسمی که جواهر لعل نهرو در کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» بیان کرده است.

انگلیسی ها در نیمه دوم قرن نوزدهم، برای شوراندن احساسات ملی گرایانه اعراب تحت کنترول امپراطوری عثمانی در حال احتضار، ت. لارنس را به حجاز و مکه فرستادند که امیرحسین شریف حاکم جحاز و پسران اش فیصل و عبدالله و قبایل اعراب را برضد عثمانی به امید پادشاهی مستقل اعراب به رهبری شریف حسین را برضد سلطان عثمانی تحریک کنند که موفق هم شدند و بعد از جنگ جهانی اول که امپراطوری عثمانی درهم شکست انگلیسی ها در نوامبر1917، صهونیست های اسراییل را در فلسطین جابجا ساختند تا کنترول نفت اعراب را بدست داشته باشند و در همین راستا به قبیله سعودی در جنگ با قبیله راشده یاری رساندند و آنها را برضد امیرحسین و پسران اش که پادشاهی مستقل اعراب را می خواستند و با حضور صهونیست ها در فلسطین و اخراج فلسطینی ها از خانه 1300 ساله اجدادی شان مخالفت می کردند، به گردش آوردند.

از سوی دیگر انگلیسی ها در اواخر قرن هیجدهم در زمان شاه ابدالی {1793-1808} پیران انگلیسی از جمله علام محمدمیا پنجابی را به قندهار در گرما گرم کودتادی سال 1799 برضد زمان شاه سدوزایی که با برادران اش و اقوام خان های بارکزایی و غلجایی در کشمکش بود، به قندهار مرکز پیرو دست پیرگیری جابجا کردند. در نیمه دوم قرن نوزدهم انگلیسی ها در زمان شاه عباس به وسیله برادران شیلی در ایران پروژه اخوندسازی را اساس کار سیاست کنترول شاهان ایرانی در شوراندن مردم علیه آنها بکار گرفتند.

در زمان سلطنت حبیب الله {1901-1919}، پیر حضرت شور بازار جدید مجددی های را وارد کارزار سیاسی کردند و ملایان دیوبندی را در لباس اسلام از جمله نهدی، ملاعبدالله و ملاعبدالرشید نکل را در شورش بغاوت شنوار برضد امان الله خان فعال ساختند. جاسوسان انگلیسی در لباس ملا، قالین فروش و سماوارچی، مامور و ترجمان را به کابل فرستادند که همه می گفتند اسلام در خطر است. شاه امان الله کافر شده است. در دهه 90 قرن بیستم، اسپ طالبان را به قوماندانی پاکستان به هدف غارت ثروت های افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی و کشتار آزادیخواهان افغانستانی تاختن گرفتند که تا امروز ادامه دارد.

عمق استراتژی پاکستان چیرگی در افغانستان و تبدیل کردن کشورمان به صوبه سرحد ششم به عقب جبهه جنک با هندوستان در روکش سیاسی امارت اسلامی طالبان است. جنرال پرویز مشرف {دسامبر 1999-دسامبر 2007}، در مه سال 2000، در گفتگو با خبرنگاران در اسلام آباد، گفت که: «پاکستان در میان دو سنگ {افغانستان قدرتمند و هند اتمی قدرتمند} نمی تواند امنیت ملی داشته باشد. از طالبان پشتون افغانستان حمایت می کنیم به هدف امنیت ملی پاکستان».
تیم دفتر سیاسی شاه سابق در رُم که در گرماگرم در افتادن امریکا با طالبان بر سر مساله اسامه بن لادن، بوسیله حکومت های بیل کلینتون و جرج دبلیو بوش دوباره به صحنه سیاسی وارد شده بود، تا نقش خودشان را به عنوان دوست دیرینه در فصل جدید کشمکش ها بازی کنند، اظهارات پرویز مشرف را مغرضانه و تفرقه برانگیز خواندند.

در اوایل ظهور طالبان، سردار عبدالولی داماد شاه سابق، به پاکستان و از آنجا به سرحدات جنوبی و مشرقی افغانستان رسید و با متنفدین سران قبایل و عشایر دیدار کرد و پیام ظاهر شاه را در حمایت از طالبان به آنها در رسم تحفه رساند.
امریکا و غرب و تیم رُم تبلیغ می کردند که طالبان «فرشتکان صلح» لشکر «بابای ملت» است.
در اوایل کار فکر می شد که طالبان وارد شده اندکه پس از تامین امنیت حکومت موقتی به ریاست ظاهر شاه تشکیل دهند.

این یک بازی سیاسی بود برای فریب مردم افغانستان و به خیال خام انداختن حکومت ربانی که در اوایل کار وقتی که بی نظیر بوتو و جنرال بابر طالبان را زیر چتر کرنیل امام وارد کردند و ضربه را به حزب اسلامی حکمتیار که مصرف اش در دور جدید بازی های موسوم به «بازی بزرگ نفت آسیای میانه» به پایان رسیده بود، از طالبان به عنوان «جنبش خود انگیخته» یاد کردند، در تار خام سیاسی جنگ زرگری حکومت بی نظیر بوتو که با بینیادگرایی مکتبی و حمیدکل و نوازشریف که از گلبدین حمایت می کردند در افتاده بود، بسته شدند که گویا خانم بوتو، در پی فراری دادن گلبدین است و با طالبان لشکر «بابا» می توانند کنار آیند.
اما وقتی طالبان در سپتامبر 1995، حوزه غرب {فراه، هلمند، ارزگان، غور و هرات} را در یک چپه گرمک سیاسی متصرف شدند و اسماعیل خان و علاوالدین خان و همراهان شان به ایران پناهنده شدند، آنوقت رژیم کابل فهمید که بی نظیر بوتو چه شیطان دیگری فتنه تر از نواز شریف و حمیدگل است. بدستور دولت ربانی در اعتراض به سقوط هرات، تظاهر کنندگان با سنک و چوب به سفارت پاکستان در کابل حمله کردند. {مساله سقوط حوزه جنوب غرب و هرات داستان اش مطول است}.

در هرصورت، جنرال های حاکم بر سیاست خارجی حکومت عمران خان، در پی سودبردن از تضادهای درونی حکومت غنی هستند تا مخالفان سیاسی غیرپشتون ارگ را که میدان برده را باخته اند و در فرصت انتقام از تقلب بابا هستند را بسوی طالبان و همجوشی با اسلام آباد در مذاکرات بین الافغانی جلب کنند. امریکا، سعودی، قطر، امارات متحده همین راه را تعقیب می کنند. اما سیاسیون اقوام تاجیک و هزاره و ازبیک و ترکمن، علیرغم نفرت از غنی به همان درجه از طالبان دشمن سوگندخورده افغانستان در خدمت به پاکستان، نیز متنفر و بیزار هستند.

پاکستان در اوضاع و احوال در میدان افغانستان امروز گیر افتاده که جنگ و صلح افغانستان-در جنگ سه قطبی منافع آشتی ناپذیر کشورهای قدرتمند پیچیده است که بازیگران قدرتمند {امریکا و روسیه} و بازیگران قدرتمند منطقه ای {هند، ایران، ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی} چهل سال است که در افغانستان به صورت های متفاوت سرمایه گذاری کرده اند و اسپ منافع در زمین پر ثروت ژیوپلیتیک جنوب آسیا می تازند.
بدون اجماع بازیگران خارجی قضیه جنگ و صلح افغانستان، پاکستان {طالبان} در میدان افغانستان مانند دهه ی 90، بار دیگر حاکم میدان پر ثروت و ژیوپلیتیک افغانستان نخواهند شد.

بحران سیاسی افغانستان صرفن به قضایای داخلی کشورمان مربوط نمی شود، بلکه یک بحران منطقه ای و بین المللی است که در عمق خاستگاه داخلی از دهه 80 قرن بیستم، درگره های تاریخی بحران های پیچیده است که، تا امروز بصورت های بحران ساختار قدرت سیاسی، بحران جنگ های تحمیلی داخلی و بحران ظهور طالبانی و بحران تقلب های ریاست جمهوری، بحران قوم پرستی و ضدیت با زبان فارسی، بحران رهبری و بحران عدالت و معرفتی و بالاخره با بحران حق تعیین سرنوشت مردم افغانستان بدست خودشان که تا امروزه ناحل باقی مانده است که بدون بازکردن این گره بحران های تاریخی که مرکز آن مسااله ملی است، داستان حتم جنگ و صلح واستقرار صلح پایدار و باعزت ناممکن است.

مذاکرات «بین الافغانی» در چرخه گره بحران های تاریخی و کشمکش رقابت های کشورهای قدرتمند منطقه و فرامنطقه در یک دشمنی غیرقابل برگشت پیچ در پیچ شده است که پاکستان در معادله چند مجهوله حنگ و صلح افغانستان فقط یک مجهوله در معادله است. بدون اجماع قدرت های بزرگ امریا، روسیه و چین و همچنان بدون مدارا این قدرت ها با همدیگر و همچنان و مدارا با قدرت های منطقه ای و تضمین منافع ملی مردم افغانستان و حق تعیین سرنوشت سیاسی کشورمان بدست مردم افغانستان، مداگرات بین الافغانی زورگویانه سازشنامه دوحه به قوماندانی پاکستان، به شکست تاریخی دیگر در افغانستان تسخیر ناپذیر مواجه خواهد شد.

مردم افغانستان چهل سال برضد استعمارگران و خاینین ملی، جنگیده اند. نسل جدید آگاه هوشیار مبارز راه آزادی افغانستان پرچم مقاومت ملی پدران پر افتخارشان که با دلاوری ها و سر نترسی ها به قلب دشمن حمله کرده اند و حماسه هایی در شکست دادن نیروهای اشعالگر به یادگار مانده اند که با شهادت های گلگون کفنان شهیدای راه آزادی برای رهایی مردم افغانستان، همراه است- بر افراشته در فصل جدید مقاومت ها استوارانه بر افراشته نگاه خواهند داشت. تاریخ نسل های مقاومت مبارزات سیاسی در یک وحدت خروش آزادی با روح پدران آزادمنش مردم افغانستان به هدف آزادی و رهایی از ستم طبقاتی و ستم ملی و ستم مذهبی و ستم امپریالیسم جهانی از نو نوشته می شود.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
شاه
طالب
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است