از پایتخت وحشت به کجا بگریزیم، به کی شکایت کنیم؟
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۱۹    ۱۳۹۹/۴/۱ کد خبر: 163903 منبع: پرینت

کشته شدن چهار عضو خانواده اسدالله ولوالجی؛ نویسنده و شاعر افغانستان با محکومیت و واکنش‌های گسترده‌ای از سوی مقام‌ها و شهروندان افغان روبرو شده است.
ارگ ریاست جمهوری به نقل از آقای غنی نوشته است که او از این "حادثه‌المناک شدیدا متاثر" شده است. آقای غنی این رویداد را "جنایت علیه ارزش‌های اسلامی و بشری" خوانده و از نیروهای امنیتی خواسته که این حادثه را به صورت همه جانبه بررسی کند.

چهار عضو خانواده‌ آقای ولوالجی عصر روز جمعه بر اثر انفجار یک ماین مقناطیسی در ولسوالی پغمان کابل کشته شدند. همسر، دختر، برادرزاده و همسر برادرزاده او مشمول قربانیان هستند.
تاکنون دلیل این انفجار مشخص نشده و وزارت داخله گفته که در این مورد تحقیق می‌کند.
هیچ گروهی مسوولیت این انفجار را بر عهده نگرفته‌است.
آقای ولوالجی نیز گفته که با کسی خصومت شخصی نداشته و نمی‌داند که چرا خانواده او هدف قرار گرفته‌است.

شماری از مقامات دولتی نیز در فیسبوک و توییتر این حادثه را محکوم و با آقای ولوالجی ابراز همدردی کرده‌اند.
این جنایت هولناک بنیان خانواده یک چهره سیاسی و فرهنگی مشهور و محترم را فروپاشید و او را در کهنسالی به مصیبتی هولناک گرفتار کرد که سنگینی آن هرگز قابل تصور نیست.

آقای ولوالجی نویسنده و فعال سیاسی منتقد است که جز خیرخواهی و صلح طلبی و تلاش برای تحقق ارزش های بنیادین انسانی، جرمی ندارد. او بدون تردید تاوان یک عمر مبارزه انسانی اش برای رهایی این وطن از چنگال دیوهای بی رحم جنگ و ناامنی و افراط گرایی و خشونت و بی عدالتی و ستم پرداخت کرد؛ مبارزه ای مقدس که هدف غایی وجدان های بیدار، اذهان آگاه و جان های آزاده ای چون اسدالله ولوالجی است.

اما آنچه ماه هاست در کابل؛ این پایتخت وحشت می گذرد، تنها قلب رؤوف و دل دردمند اسدالله ولوالجی را با دشنه زهرآلود نیازرده است، صدها خانواده دیگر هم تنها در عرض همین چند ماه اخیر در کابل، به سوگ سیاه از دست دادن عزیزان شان در خشونت های کور و بی رحم شهری از دست داده اند که هرگز میزبان مهربانی برای آنها نبوده است.

این وضعیت، عادی نیست. گویی هیچ حکومتی در کابل وجود ندارد. هیچ دستگاهی امنیتی، دغدغه امنیت و آرامش پایتخت نشینان را ندارد. هیچکس نمی داند دزد کیست، قافله کدام است. سررشته سرقت های مسلحانه، قتل های هدفمند و ترورهای سازمان یافته، هرگز شناسایی نمی شود. شکایت به دولت و پولیس هم بیهوده است؛ زیرا شاکیان یا وارد یک چرخه سرگیجه آور و چندلایه و گمراه کننده فساد و رشوه می شوند و در نهایت، به نقطه ممنوعه ای می رسند که اجازه ندارند از آنجا به بعد رد شکایت از دزدان و تبهکاران و آدمکشان و جنایتکاران را بگیرند.

چندی پیش، وزیر امور داخله رسما اعلام کرد که افراد و چهره‌های پرنفوذ از تبهکاران مسلح در کابل، به طور سازمان‌یافته حمایت می‌کنند. همین یک اشاره کوتاه کافی است تا دلیل تبدیل کابل به پایتخت وحشت و خشونت به خوبی آشکار شود.

مولوی های پرنفوذ را در مسجد و محراب می کشند، فعالان سیاسی و فرهنگی را با بمب و گلوله هدف می گیرند، مردم عادی اما همه روزه در کوچه و خیابان به خاطر پول و موبایل و ساعت، نقش زمین می شوند و جان می بازند. این تصویر وحشتناک از پایتخت کشوری است که میزبان هزاران هزار نیروی مسلح خارجی و صدها هزار نیروی امنیتی داخلی است.

دولت که گویی اصلا وجود ندارد، پس از هر ترور بحث برانگیز در فیسبوک و توییتر «محکوم» می کند و یا اگر خیلی تکان خورده باشد «کمیسیون» تشکیل می دهد؛ کمیسیونی که هرگز به هیچ سرانجامی نمی رسد. در خوش بینانه ترین وضعیت، وزارت داخله چند کمیته امنیتی را گرد هم می آورد تا یک طرح تازه امنیتی برای مهار خشونت های پایتخت را به بحث بگیرد؛ این در حالی است که این وزارت و درجه داران پرمدعای آن، هیچگاه به مردم و رسانه ها توضیح نمی دهند که طرح های پر سر و صدای قبلی به کجا رسید؟ چرا موفق نشد و چه تضمینی وجود دارد که طرح جدید بتواند کابل را به آرامش و ثبات برساند؟

مجموعه این رویدادها مردم را به دولت عمیقا بی باور کرده است. پس از هر مصیبت مرگبار، آنها با درماندگی و درد می پرسند از پایتخت وحشت به کجا بگریزیم به کی شکایت کنیم؟ وزارت داخله، پولیس نظامی کابل و دیگر نهادهای امنیتی، اعتماد و اعتبار خود را در نزد مردم از دست داده اند. در بسیاری از موارد، مردم حتی تصور می کنند که دست دزد و پولیس در یک کاسه است و شکایت بردن از دزد به دزد، کاری بیهوده است. این وضعیت، بار سنگین مصایب هولناکی را که هر روز جامعه بی پناه افغانستان را در شوک فرومی برد، سنگین تر می کند.

هرج و مرج، قانون شکنی، ناامنی و خشونت های جاری در کابل این روزها به سادگی با کابل سال های اول دهه ۷۰ قابل مقایسه است که در آن، در یک منطقه محدود چند نفر حکومت می کردند و هیچ قدرت مرکزی مسئولیت پذیر و پاسخگویی وجود نداشت.

با این حساب، فلسفه وجودی نهادهای عریض و طول امنیتی و مقام هایی که کرسی های بلند را اشغال کرده اند چیست؟ چرا هیچکس به دلیل وضعیت فاجعه بار جاری، محکوم و مجازات نمی شود؟

نرگس اعتماد - جمهور


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ولواجی
پایتخت
نظرات بینندگان:

>>>   اولیت استراتژی غنی اسکان کوچیان پاکستان است
غنی دست نشانده جانکری ارگ را با اطرافیان اش یک باند ما فیایی به آشیانه شیطانی و مدیریت توطیه علیه اقوام تبدیل کرده است .
غنى شووینیسم به هر چه باور داشته باشد اما به عدالت اجتماعى، برابرى اقوام و تبارها، دموكراسى، تقسيم مساويانه ثروت و ارزش هاى انسان ساز اقوام شریف افغانستان باور ندارد.
غنى از دامن فرهنگ غژدى نشينى و صحرا گردى پاکسان چكيده است و در جامعه قبيله ای جوان شده است و در كانون هاى كاپيتاليزم وحشى آمريكا شخصيت اش شكل گرفته است چنين مخلوطى نمى تواند انسانى فكر كند.
ایدیولو ژی بیمار گونه غنی نیمه قلب اش با قبیله ای کوچی یان آن سوی مرز دیورند برای اسکان آنها به وادی های شاداب و بهر برداری از چرا گاه های مراتع آبخیز دار کشور ما است:
البته باید یاد آورشویم که اکنون شرایط اقلیمی در سطح جهان تغییر یافته است و البته در کشور آفتابی و زراعتی ما این تغییرها بیشتر و قابل لمس است, بنابراین ادارات مسُول تلاش کند تا رویکردها در بهره برداری از عرصه های طبیعی و مراتع آخیز دار تغییر یابد. بنا براین حضور بیش از حد چاروا در چراگاه مراتع آبخیز دار با بیان اینکه سالانه 15 تن خاک در هر هکتار از اثر لگد مالی چرای بی رویه رمه چرنها فرسایش پیدا می کند. همچنین، لگدمال شدن می تواند موجب آسیب دیدن گیاهان و کاهش رقابت پذیری و ظرفیت‌های باروری آنها در یک جامعه گیاهی شود. بنا برین از دیدگاه دانش محیط زیست یکی از مخرب ترین آثار چرای چاروا لگدمال شدن، فشرده شدن خاک است که به ریشه گیاهان آسیب می رساند. این مساله تمرکز ریشه‌ها در سطح خاک را به همراه داشته و از این رو می تواند گیاه را از دسترسی به منابع کافی برای رشد باز دارد.
لازم به ذکر است که فعالیت های مخروب انبوه رمه ها در طبیعت مراتع باعث بین رفتن پوشش گیاهی در سطح مراتع آبخیز دار است که تعادل بین اجزاء زنده و غیر زنده آنرا برهم زده و موجب تغییرات در محیط آبخیز در نتیجه خشک شدن دریا ها و بروز سیلاب های مخرب می شود.
از دید دانش محیط زیست اقدام عملی افزایش نظارت بر چرای چاروا و مقابله با هر گونه ایست تخلف رمه چران ها علاوه در حفظ و حراست از منابع طبیعی می گردد و باعث پایدار حوزه آبریز در جریان آب های سطحی در آن منطقه به سمت نقطه یا محل مشخص دره بشکل در یاچه جریان می یابد.
البته ؛ کسانیکه از آمدن کله کو چی ها ی آفت آور و یرورس جنگلات و نباتات از آن سوی مرز دیورند به خاطر نابودی چراگاه های سربسز کشور عزیز ما افغانستان پشتی بانی می کند این افرد مریض واقعاَ یک شهروند اصیل بومی افغانستان نیست و اگر باشد ، دلسوزی به مادروطن و حراست ازطبیعت کشور خود می داشته باشد. شهود اولیت استراتژی غنی اسکان کوچیان پاکستان است قرار ذیل است

1- شهود برخی دست های پنهان حاکمان قدرت طلب مانند گلاب منگل برای اسکان کوچیان در دنه غوری نزدیک به چراگاه مراتع شاداب آبخیز دار تاله و برفک و اروز در جغرافیا بغلان امروز هم داشته باشیم .
2- شهود راز پنهان غنی مغز تتفکر کوچی ها تقرر انجینر کمال نظامی بحیث والی پنچشیر شهور خواهر جنرال طاقت حرامی است که از ایجا انجمن بنام انسجام کوچی ها در ولایت پنچشیر و عده خدمات عامه برای شان خبرداد که بعد کمال نظامی از مواجهه انتقادات شدید مردم صلحشور پنچشیر خبر قرار گرفت وسپس توسط همین دفتر والی دوباره آشتباه قلمی خوانده شد.
3- شهود فرمان ریس جهور به اداره اراضی تخار دستور داده شده تا زمین های دولتی برای کوچی ها شهرک ساخت شود و هم تخصیص زمین های د ولتی به حیث علفچر های بزرگ برای کوچیان که از پاکستان وارد افغانستان خواهند شد.
هموطنان آگاه قلم بدست و حراست از محیط زیست کشور اجتماعی منسوب به کوچیان بیگانه در افغانستان واقعیت قومی را در طی 17 سال کسب کرده و روان است , کوچیان رمه چران پاکستان که کاروان شان را در فصل بهار به ولایات مختلف افغانستان انتقال میدهند مطابق قوانین پذیرفته شده بین المللی اصلاْ حق ورود به افغانستان را ندارند.

>>>   با خود او شخصاً کسی خصومت شخصی نداشته است،بلکه با منطقه که او از آنجاست خصومت شخصی صورت گرفته است.

>>>   با اظهار تسلیت و غم شریکی به جناب ولوالجی و فامیل و دوستان محترم شان این همان گفته ای شاعر است که:
گوسپندی برد این گرگ مزور همه روز
گوسپندان دگر خیره در او مینگرند
جناب ولوالجی مدت ها قبل باید درک میکردند که نوبت ایشان رسیدنیست٬ و هر روز جدول ترور دگراندیشان غیر خودی کوتاه تر میشود.
از ترور های هدفمند مرحوم استاد ربانی و کاظمی و داود داود و سیدخیلی و علمای دینی و چهره های سرشناس باید درس عبرتی نصیب شان میشد.
اگر این بزرگان خودی برای نجات مردمان خود تلاشی به خرچ نمیدهند لااقل به خود و عزیزان خویش رحم کنند.

>>>   قتل های زنجیره یی به هدف هذف نخبه های غیر پشتون از دیر زمان یدینسو آغاز شده است.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است