چرا من از نقش مسعود در جهاد تقدیر می نمایم؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۵۴    ۱۳۹۹/۳/۱۲ کد خبر: 163604 منبع: پرینت

بخاطر حسن اختتام این بحث و تشکر بی نهایت از شما عزیزان که در مخالفت یا موافقت در بحث مرا همراهی کردید، بعرض می رسانم که رفتن مسعود به پاکستان و گرفتن شناختی کارت پاکستان توسط مسعود، نی کار خوب و نی قابل تقبیح است. اما این گپ مهم است که مسعود بکدام هدف پاکستان رفت و بکدام هدف شناختی کارت پاکستانی گرفت و از آن بخاطر کدام اهداف استفاده کرد؟

یک واقعیت است که کسی منکر آن شده نمی تواند اگر پاکستان نمی بود و نقش پاکستان در راه اندازی جهاد نمی بود امروز مجاهدین هیچ افتخارات جهاد نداشتند. مثلا اگر شما مسلمان هستید و معنی و مفهوم اسلام را فهمیده باشید، درک می کنید که محمد هم به بت خانه که بعدا نامش به کعبه تغییر گشت می رفت و ابولهب هم. اما هدف فرق می کرد: در حالیکه محمد به هدف شکستاندن این بت ها می رفت ولی ابولهب کاکای وی برای پرستش آن.

اگر نقش پاکستان در جهاد افغانستان اشتباه بود پس جهاد افغانستان هم اشتباه بود ولی اگر شما هنوز هم به جهاد افغانستان افتخار می کنید پس این بزرگترین نمک حرامی شماست که از نقش پاکستان، قرار اقرار برهان الدین ربانی پدر معنوی و استاد جهاد مسعود، بحیث کشور انصار انکار می کنید.

بحث اساسی تر اینکه جهاد مجاهدین علیه رژیم خودکامه داود شروع شد. هر کس منکر این گپ است وی در جعل تاریخ افغانستان سهیم است. من در هیچ مورد با حزب دموکراتیک خلق افغانستان همنوا نیستم بجز یک نقش:
سرنگونی داود!

در دهه دموکراسی شب ما که شامل اخوانی ها، خلقی، ها، پرچمی ها، شعله ای ها .... می گشت در خوابگاه دانشگاه کابل و روز ما در صنوف درسی این دانشگاه بحث های داغ برای سرنگونی رژیم خاندانی سپری می گشت. هیچ اخوانی یا پرچمی یا خلقی یا شعله ای نبود .... که مخالف سرنگونی این نظام کثیف خاندانی باشد. بالاخره حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیش قدم شد و نظام خاندانی داود را سقوط داد که از هر نگاه قابل قدر است. بر اساس همین منطق فعالیت مسلحانه مسعود در ولسوالی پنجشیر بخاطر تسخیر ولسوالی از چنگ حاکم داودی هم به همان اندازه قابل قدر و تحسین است.

ذهنیت در آن وقت جالب بود. خلقی ها بخاطری از عجله و پیشدستی برای سرنگونی داود کار گرفت که تشویش داشتند این افتخار را اخوانی ها نصیب گردیده و نام شان را بحیث ناجی مملکت ثبت تاریخ افغانستان سازد. اینکه امروز خلقی ها و پرچمی ها و اخوانی ها از نقش تاریخی شان منکر گشته بمثابه لیسیدن تف خشک شده شان از صحن دانشگاه کابل و تشناب های این دانشگاه می باشند!

عبدالحمید


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مسعود
جهاد
نظرات بینندگان:

>>>   اطلاعات عبدالحمید خوب است اما عفت قلم ندارد. به نظر می رسد همین محتوا را می توان مودبانه تر بیان کرد.

>>>   راستگوی
حالا فهمیدم که مسعود چی خیانتی در حق وطنم کرده است. به دشمن ازلی وطنم چتلستان رفته و اسلحه خراب کردن وطن عزیرم را گرفته که بهترین دوره شگوفایی اش را در زمان داودخان داشت.
البته مسعود درین کار تنها نبود. گلبدین و ربانی هم همرایش بودند. این خاینین ملی.

>>>   مسعود شناخت کارت از پاکستان گرفت ولی در پاکستان پوش بخاطر شناخت کارت مسعود پیدا نمی‌شد پس به افغانستان آمد و از چرم کوس زن عبالحمید برایش پوش ساخت و مطمین بود که در این پوش چرمی کارت اش خراب نخواهد شد ولی بعد از مدت کوتاه چرم جنده و مکروب پر کارت مسعود را شارانده وار بین برد بعد مسعود زن عبالحمید را از پشم کوس اش آویزان کرده و انرا و توبه داد و همان بود که عبالحمید اروپا گریخت و حالا از اروپا علیه مسعود جهاد اعلان نموده است

>>>   صرف نظر از عصبانی شدن جناب عبدالحمید خان باید گفت که جهاد اخوانیها بر علیه رژیم خلقی و پرچمی یک اشتباه نابخشودنی است به عبارت دیگر جهاد آنها یعنی برخاستن از زیر چکه (چکک)بام و نشستن زیر ناوه بود لذا رفتن اشخاصی مثل استادان ربانی ، سیاف ، پروفیسور مجددی ، پیر گیلانی ، انجنیر حکمتیار ، مولوی نبی محمدی و ....به پاکستان یعنی پناه بردن به دشمن، پناه بردن به کسانی که خوب میدانند پیروزی جهادی های افغانستان هیچ تاثیری در صرف نظر کردن از ادعای(صرف نظر از حق یا نا حق بودن آن) مالکیت افغانستان به قسمتی از خاک شان یعنی صوبه سرحد نخواهد داشت. از جانب دیگر مقامات پاکستانی به غلامان حلقه بر گوش مثل اینها جهت زور آزمایی با هند نیز نیاز داشت.
متاسفانه این رهبران یا به دلیل نادانی یا به دلیل منافع شخصی به این واقعیت توجه نکردند یا متوجه نشدند لذا برای پیش بردن جنگهای خانمان سوز در داخل کشور خود به نوکران سر سپرده پنجابی ها تبدیل شدند.
مردم عادی افغانستان که همه گی آنها مسلمانان سنتی بودند به آسانی فریب این ها را خورده و به مقابل حکومتی سلاح به دست گرفتند که به حکومت دو نیم قرنه امیران و شاهان مزدور انگلیس خاتمه داده بودند، این مجاهدین صاحبان بد بختانه به تخریب زیر بناهای نظامی و اقتصادی و کشتار مردم بیگناه و با گناه پرداخته و باعث مستعمره شدن کشور ما به خونخوارتر از شوروی ها که آمریکا باشد گردیدند.
امروز خدا ناترسی که در افغانستان است در کشور های مشترک المنافع حتی 5 در صد آنرا نمی بینی. آیا به عظمت مسجد جامع ماسکو بعد از کمونیستها توجه کرده اید؟ تصاویر پر شکوه نماز عید چند سال قبل مسکو که در فضای مجازی پخش شد دیدید ؟ مگر متوجه نشده اید که بعد از 70 سال سلطه کمونیست ها هنوز در ممالک اسلامی تاجکستان ، ازبکستان و ...اسلام پا همان عظمتش پا بر جاست اما بر عکس کشور ما زمان سلطه مجاهدین ، طالبان ، و غرب آمده ها در چه حالت بود و یا است؟ همه ای این بدبختی ها نتیجه اعمال همین به اصطلاح مجاهدین است . مگر نیست؟

>>>   مسعود جنگندھ ھای میگ ۲۱ را بھ کولاک تاجیکستان بردھ بود کجا کرد و چھ شد؟ھمھ شان خائن ملی اند جز مزاری و جنرال اچکزی کھ در تبانی امریکا،پاکستان ومزدوران طالب بھ شھات رسید اما یک وجب خاکش را بھ دشمن نداد۔
مظلوم یار

>>>   سایت محترم افغان پیپر بهتر نیس از بعضی چرندیاتی که برخی می نویسند و علنا فحاشی می کنند جلوگیری کنید؟ این اصلا آزادی بیان نیست بلکه خدشه دار کردن عفت عمومی و خراب کردن اصول فرهنگی و اخلاق اجتماعی است.

>>>   محترم عبدالحمید خان سلام.
اینکه احمد شاه مسعود چرا پاکستان رفته و چرا کارت شناخت پاکستانی گرفت ؟ موضوع حل است. در ایام ضروت و نجات جانش اگر پاکستان نمیرفت باید ماسکو میرفت؟ هزاران افغانستانی در ایام جنگ عوامفریبانه طرح سازمان های بد نام ISI و CIA موساد و غیره علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان فریب تبلیغات را خورده و اواره گردیدند در نتیجه کشور تا به امروز در حمام خون غرق است.
انجه در این نوشته توجه مرا جلب کرد تحلیل فوق العاد بی بنیاد و دور از منطق سیاسی در جو سیاسی سالهای حاکمیت داود و ظاهر در رابطه به تغییر نظام بود.در این جای شک نیست که هدف هر حزب سیاسی کسب قدرت سیاسی است اما حزب دموکراتیک افغانستان جناح پرچم کاملا خلاف هر نوع ماجراجویی و اعمال کودتای های نظامی بود. دوستان و بخصوص اقای عبدالحمید باید به نشرات حزب دموکراتیک خلق افغانستان چون جریده پرچم مراجعه کنند و هم به بیانات ببرک کارمل و مقالات سایر رهبران جناح پرچم مراجعه فرمایندو هم به کتاب محترم محمد حسن شرق {کرباسهای پوش های پابرهنه} و کتاب عبدالوکیل سابق وزیر خارجه و عضو بیروی سیاسی حزب مراجعه فرموده و موضعگیری حزب و بخصوص نظر ات مشخص ببرک کارمل را در رابطه به تغییر حکومت از طر یق قیام های نظامی مطالعه فرمایند. ببرک کارمل محمد داود خان را که در فکر ختم نظام شاهی بود کاملا بر حذر داشته بود که البته داود خان کسی نبود که به ببرک کارمل گوش دهد.
ببرک کارمل حتی در اغاز قیام هفتم ثور که به ابتکار حفیظالله امین سازمان داده شده بود به نظر شک میدید و به همین خاطر در رادیو افغانستان کابل در شب کودتا هفتم ثور پرخاش زبانی میان امین و کارمل صورت گرفته بود .
ببرک کارمل و حزب جناح پرچم معتقد به اصل مبارزه طبقاتی بسیج توده های مردم بدور حزب مترقی و ایجاد یک جبهه وسیع مردمی علیه دولت بود. رهبری حزب معتقد به این اصل بود که تغییر نظامها و انتقال قدرت از یک دست بدست دگر راه حل نیست جز انکه اوضاع مجموع کشور را مغشوش تر سازد. حزب میدانست که دهقا ن بیسواد است و تعداد کارگر هم نهایت محدود. برای درک ریفورمهای مترقی توده ها باید اماده باشند . نتیجه نشان داد که دهقانیکه خلقی ها برایشان زمین داد سلاح بدست گرفت و در کنار ملا و مولوی و زمیندار علیه دولت قرار گرفت.
فعالیت های مسلحانه ای احمد شاه مسعود فقط اعمال ماجراجویانه بود. مسعود دارای حزب سراسری سیاسی با برنامه ای علما تنظیم شده نبود .مسعود هیچ نوع طرح علمی اقتصادی و سیاسی و شعار سیاسی نداشت
تا مردم را به سوی خو یش بکشاند مسعود حتی نتوانست در داخل حزب جمعیت اسلامی تغییر وارد کند مجبورا دست به ایجاد فرکسیون شورای نظار زد و وابستگی خود را با ربانی بخاطر گرفتن کمکها از پاکستان و امریکا ظاهرا نگهداشت. کار سیاسی در بین توده ها تا اعمال ماجراجویانه که نتیجه اش امروز دیده میشود زمین تا اسمان فرق دارد.بزرگترین خطای سیاسی مسعود رد پیشنهادات دکتور نجیب الله بود و نجیب الله بخاطر انکه صلح در کشور پایدار شود به مسعود ضرورت داشت ولی مسعود منافع ملی و شرایط ایجاد صلح و امید مردم را برای قطع جنگ فدای ایدیالوجی اخوان المسلمین کرد در حالیکه نجیب الله بسیاری از اصول و اهداف ایدیالوجی خویشرا زیر پا گذاشته بود و انهم به خاطر تامین صلح.
من با اقای عبدالحمید موافق هستم . هم اخوانی ها و هم چپی ها خواهان تغییرات اساسی بودند اما اختلاف اساسی میان دو سازمان ریشه عمیق داشت چپی ها خواهان ختم نظام غیر مردمی داود خان و ایجاد یک نظام دموکراتیک بودند و اخوانی ها خواهان یک نظام مطلق اسلامی و بخصوص که گلبدین حکمتیار نقش اساسی را در جنبش اسلامی داشت و این شخص در پاشیدن تیزاب و قتل سیاسیون در شهر کابل متهم بود.
لحظات بسیار حساس نهایت عمده و بزرگترین فرصت تاریخی در سالهای ۱۹۹۰ از دست رفت و انگیزه ان محاسبات غلط و غیر منطقی رهبران سیاسی اندوره و بخصوص شخص مسعود بود. افغانستان در ان هنگام قوای مسلح داشت هزاران کادر حزبی در افغانستان در سطوح مختلف در کمیته های دفاع خودی تنظیم بودند و اگر نیروی سمت شمال دست خویشرا رویدست نظام قبل از فروپاشی میگذاشت با انهمه امکانات نظامی و موجودیت بهترین جنرالها در اردو با قوای هوایی و زمینی با تجربه چانس برای طالب و دلالان تنظیمهای پشاوری وجود نداشت که شهر کابل و افغانستان را برای سه دهه ای دگر در اتش جنگ بسوزانند.
فخر اهنگر

>>>   ابو لهب بخاطر دفع بلا و قبولی دعای خود بت را پرستش میکرد و دل خود را خوش میکرد که این بت دفع میکند.
اگز بلا را دفع نمی کرد،ابولهب قهر میشد و دیگر به عبادت بت نمی رفت.
اما محمد بت ها را شکست و به ابو لهب گفت که خدای یگانه را پرستش کن و او دعای ترا قبول میکند و دفع بلا میکند.
بعداً اگر بلایی بر سر ابولهب می آمد،محمد میگفت که شاید تو از صدق دل خدا را پرستش نمی کنی.
اگر قسم میخورد که بخدا سوگند که از صدق دل او را پرستش کردم،بازهم دفع بلا نشد.
درینصورت محمد میگفت که شاید همین بلا به خیر تو باشد و تو نمی فهمی.
بدینصورت هیچ بهانه یی برای قهر شدن ابولهب از خدا نمی ماند و هرکا. که خدا در مقابل اش میکرد،باز هم از او تشکر میکرد.
بالاخره یک روز پیش محمد آمد و او را با سیلی در بغل گوش اش زد و قهر خود را بالای او خالی کرد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است