سدوزایی ها و غلزی ها در خدمت نادرشاه افشار ترک
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۰۲    ۱۳۹۹/۳/۸ کد خبر: 163563 منبع: پرینت

سوختن افغانستان در خصومت های قبیلوی سدوزایی ها، بارکزایی ها و غلزی ها
چه رقم یک افغان از طریق عرضه زن و خواهر خویش به یک قدرت خارجی نجات می یابد؟

بعد از رفع اختلافات با ترکیه عثمانی، نادر شاه افشار قصد گرفتن قندهار و کابل را می نماید. قندهار در کنترول هوتکی ها بحیث متحد مغول های هند و کابل هم در تصرف مستقیم امرای مغول قرار داشت. هوتکی ها برهبری میرویس هوتک و شاه محمود پسر و شاه اشرف به تحریک مغول های هند دست به فتح اصفهان می زنند. در این فتوحات هوتکی ها جنایات بزرگی را مرتکب گشتند. نادرشاه افشار عزم را جزم می کند که این طایفه را گوشمالی اساسی بدهد تا در آینده این بد را نکنند. هم غلزایی ها و هم سدوزایی ها در خدمت نادرشاه افشار مرد جنگ بودند ولی با اصول و فن حکومت داری بیگانه بودند.

در ماه دسامبر سال ۱۷۳۶م نادر شاه افشار به فرماندهی سربازان سدوزایی بالای گرشک مرکز غلزی ها حمله ور می شود. عبدالغنی الکوزی افغان فرماندهی قوای نادرشاه افشار را بعهده داشت. سربازان الکوزی مرکز گرشک را متصرف و غلزی ها فراری می گردند. این فتح زمینه پیشرفت نادر افشار را بسوی قندهار فراهم ساخت. قابل یادهانیست که این مناطق مطلقا در حیطه صلاحیت حیطه ای بنام پرشیا (ایران امروزی) بود و افغانستان وجود نداشت.

در ماه مارچ ۱۷۳۷م شهر قندهار توسط نادر شاه افشار در محاصره قرار می گیرد. این محاصره برای یک سال ادامه یافت. این محاصره ساکنین قندهار را در مضیقه قرار داده و در نهایت شهر در کنترول نادر شاه افشار در می آید. به تعقیب قندهار، نادرشاه افشار به فرماندهی قوای سدوزایی ها شهر صفا را از تسلط غلزی ها کشیده و آن را تسلیم سدوزایی ها کرد. شهر قلات بعد از دو ماه محاصره نیز از تسلط غلزی ها خارج گشت. اداره شهر قلات در دست سیدال خان غلزی بود.

سیدال خان غلزی گرفتار و بدستور نادر شاه هر دو چشم هایش از حدقه کشیده می شود. همچنان سربازان نادرشاه افشار از قندهار برای سرکوبی هزاره های سنی مذهب (؟) مقیم دایزنگی و دایکندی که برای کاروان های تجارتی مزاحمت خلق می کردند گسیل می گردند. درویش علی خان کلان این قوم تسلیم گشت و نادر شاه افشار شمار کثیر هزاره ها را شامل سربازان خویش کرد.

در ماه مارچ ۱۷۳۸م نادر شاه افشار دستور حملات همه جانبه را برای تسخیر شهر قندهار صادر می کند. حمله اول توسط سربازان کردی و ابدالی صورت داده می شود ولی با شکست مواجه می گردد. در حمله دومی جبهه مقاومت قندهار بسرکردگی شاه حسین هوتکی شکست می خورد و شهر تسلیم می گردد.

شاه حسین هوتکی وقتی فهمید راه گریز برایش نمانده، زینب خواهر خویش را با سرلشکرهای خویش پیش نادر شاه افشار برای عذرخواهی می فرستد و تسلیمی بی قید و شرط خود را اعلام می دارد. روز بعد شاه حسین شخصا حاضر گردیده و خود را بالای پای نادر شاه می اندازد و پابوسی می کند. نادر شاه افشار هم از کشتن وی منصرف می گردد و شاه حسین را همراه خانواده به مازندران تبعید می نماید. بقیه خانوارهای هوتکی ها به منطقه سبزوار و نقاط دیگر پرشیا اسکان داده می شوند. هستی و نیستی شان بحیث غنمیت جنگی برای سدوزایی ها اعطا می گردد. غلزی ها هرگز موفق نشد این شکست تاریخی شان را تلافی نمایند. سدوزایی ها زیر قیادت احمد شاه ابدالی، این قبیله را از زمامداری برای ابد محروم ساخت.

یک طایفه غلزی ها بنام طایفه توخی از این امر مستثنی گشت. دلیل آن هم این بود که بعد از فتح اصفهان این طایفه حساب و کتاب خویش را از محمود و اشرف هوتکی جدا ساخته و خود را زیر فرمان دهی نادرشاه افشار در آوردند. نادر شاه افشار اشرف خان توخی را علیرغم مخالفت سدوزایی ها بحیث بیگلر بیگی قلات غلزی و غزنی مقرر کرد. اما سدوزایی ها آرام نگرفته علیه غلزی ها دست به توطیه می زدند تا نادرشاه افشار را متقاعد سازند که از حمایت این طایفه غلزی دست بردارد.

بعد از بازگشت از دهلی، نادرشاه افشار از اثر پافشاری کلان سر های سدوزایی ها کلانتر های قبیله توخی را گرفتار و زندانی ساخت. گفته می شود که نادر شاه این ها را بدون نان و آب در اسارت نگهداشت تا از گرسنگی و تشنگی جان دهند.

حدود دو و نیم قرن بعد از این تحولات، رهبری افغانستان یکبار دیگر بدست غلزی ها افتاد. بعد از کودتای ماه اپریل ۱۹۷۸م نور محمد ترکی از قوم و قبیله غلزی از مقر ولایت غزنی برهبری حکومت افغانستان نایل گشت. بعد از نور محمد ترکی سه شخصیت دیگر غلزی برای موقت حکومت کردند. حفیظ الله امین برای سه ماه در سال ۱۹۷۹م حکومت کرد. حفیظ الله امین از طایفه خروتی قبیله غلزی بود. نجیب الله بین سال های ۱۹۸۷-۱۹۹۲ رهبری حکومت کابل را عهده دار گشت. نجیب الله از طایفه احمدزی قیله غلزی بود. ملا محمد عمر مجاهد بین سال های ۱۹۹۶-۲۰۰۱م زمامداری طالبان را عهده دار گشت. ملا عمر از طایفه میرویس هوتک بود. گلبدین حکمتیار یکی دیگر از شخصیت های مشهور غلزی ها می باشد. وی رهبری حزب اسلامی را در دوران جهاد افغانستان بدوش داشته و در حکومت برهان الدین ربانی بحیث صدراعظم این حکومت تعیین گشت.

نور محمد ترکی بعد از تصرف قدرت، طی اولین فرمان، هفتاد تن از شخصیت های سرشناس سدوزایی ها و بارکزایی ها را از جمله محمد ظاهر شاه را که بعد از اشغال افغانستان توسط امریکا لقب بابای افغان ها به وی داده شد، از تابعیت افغانستان محروم ساخت.

عبدالحمید


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سدوزای
غلزی
نادرشاه
نظرات بینندگان:

>>>   نادر شاه افشار خودش ترک بود. پس ایران وقت در حقیقت خودش جزو امپراطوری عثمانی ترک ها بود.
نه افغانستانی وجود داشت و نه ایرانی.
امپراطوری عثمانی از منطقه سایبریای امروزی روسیه که توسط خانات مختلف اداره میشد،تا آسیای میانه و افغانستان و ایران امروزی و حکومت مغول های هند تا شرق میانه و مصر و شمال افریقا و بالکان اروپا،همه در تصرف ترک ها بود،منتهی مثل امپراطوری های دیگر،در هر منطقه حکمران های مختلف داشتند.
خود ترک ها از نسل مغول ها هستند.
پس مغول های هند و ازبک ها و ترکمن ها و قرغز ها و آذر بایحان ها و خانات سیبریا و آذربایجان ایران و نادر افشار همه و همه ترک ها بودند.

>>>   مارشال صاحب دوستم هم ترک است ، ترک ها آنقدر قدرت مند بودند که حتی برای مدتی چند خلیفه عرب را آنها تغیین میکردند ، خلفای تن پرور هرب برای محافظت خود از ترک ها استفاده میکردند چون آنهلا مکردمان شجاع وجنگجو بودند
ر

>>>   اگر همین سدوزی ها وغلزی ها دوحزب می ساختند مانند امر یکا امغا اینها بنام های حزب جمهوری خواه وحزب امارت خواه سایر اقوام همو درین احزار شامل میشدند آن وقت حکومت حزبی واپوزیسیون حزبی قوی میداشتیم ویک حزب پله بین ابن الوقت وچاپلوس از تاجک ها میداشتیم تا با دیدن پله ترازو فورا جبه عوض میکرد ووزنه یکی را قوی میساخت کار آسان میشد
ر

>>>   جای نورمحمد ترکی وحفیظ اله امین و ببرک کارمل وداکترنجیب اله خالی است خداوند انها را رحمت نماید

>>>   ا قای عبدالحمید ...اگر سدوزایی ها و غلزایی ها در خدمت نادر اغشار بودند
باز هم خانه ای سدوزایی ها اباد که امروز یک توته زمین به نام افغانستان وجود دارد که ماوشما در این توته و خطه زندگی میکنیم. ولی جناب شما ایا کدام روزی چلوصاف جهادی های سنی و شیعه را از اب دراورده اید؟ این ها در خدمت کی بودند؟ اگر نمیدانید من برایتان میگویم اینها به نام اسلام خسربره ۴۳ کشور جهان به شمول اسراییل بوده اند کجکول گدایی به گردن داشتند و پیش هر کس و ناکس از پاکستانی تا ایرانی ها و عربها امریکایی ها انگلیسها لیست طویل است برای جمع اوری پول گریه و زاری میکردند و امروز هر کدام شان چه در داخل و چه در خارج است قصر دارند و اخرین مودل موتر لند کروزر سوار میشوند.شما و همفکران شما کمی شرم کنید اگر چیزی مینویسید اول کلاه تان را پیش پای تان بگذارید و بعدا به حوادث تاریخی چند قرن قبل مراجعه کنید
من نمیدانیم شما کی هستید و از جان این ملت ستمدیده چه میخواهید به لحاظ خدا دست از سر کل این خطه بر دارید اگر خیر تان برای وطن نمیرسد سعی کنید که شر تان نرسد.بگذارید که مردم بدون تبعیض زندگی گنند...

>>>   قوما رسا باد برار .
نا گفته های تاریخی جنایات و بی ناموسی این قوم زیاد است .افشای آنها کار بزرگی خواهد بود

>>>   اگر من حزب وحدت و شورای نظار را نماینده ای تاجیکها و هزاره ها حساب کنم نظر به جنایات تاریخی که وحدتی ها و اعضای شورای نظار در شهر کابل سالهای ۱۹۹۲-۱۹۹۳ کرده اند در انصورت قوم هزاره و تاجیک قابل نفرین اند؟؟؟
ایا چنین قضاوت عادلانه است؟؟؟؟
البته نه . در هر قوم و ملیت و ملت و کشور خوب وخراب است.امید عقل قاصر تان به درک این مساله قادر باشد....
پکتیاوال

>>>   در حقیقت ایران بعد از دولت سامانی به دست ترک‌ها اداره می‌شد ولی ترکان فارسی زبان. در واقع زبان دفتری و درباری فارسی بود. نام سرزمین در اشعار و اسناد دولتی ایران نامیده می‌شد. حتی اسم مملکت ایلخانان مغول که از چین تا مدیترانه امتداد داشت در اسناد دولت مغول ایران نامیده می شد. نادرشاه افشار هم اسم کشور خودش را ممالک محروسه ی ایران و مردمش را ملت ایران خطاب می کرد. احتمالا این اسم ریشه در شاهنامه خوانی داشت چون در همین زمان در اسناد رسمی کشور عثمانی روم نامیده می شد و مردم و اتباع و سربازان عثمانی رومی نامیده می شدند. یعنی ترک بودند ترکی حرف گی زدند ولی دیگران به آن ها می گفتند رومی

>>>   ملک سدوخان (زاده ملتان ۱۱ اکتبر ۱۵۵۸ - در گذشت کندهار ۱۸ مارس ۱۶۲۷ ميلادى) شخصيت يکى از پرنفوذترين سران پتانهاى ميلادى هند که پيشوا قوم سدوزايى شد .
اسدالله ، يا سعدالله نام های تصدیق نشده سدوخان یا ملک سدوخان یک شاهزاده افغانی پشتونى نسبتهاى با بارکزى و بنيادگزار دودمان سلسله سدوزايى و نياى دولت خان بود. ملک سدوخان يک شخصيت بزرگ وتاريخى و مورد احترام دو امپراتورى بزرگ هندوايران بود اسم اين مرد مبارک٬ بزرگ ٬ صلح خواه و امين که هم جلال دين اکبر شاهنشاه ممالک راج هاى هندوان بويژه راجپوت و ممالک اسلامي هندوستان و در دربارهاى خان هاى تورانيان و شاهنشاه "ممالک ايران" مورد احترام ٬ ستایش٬ تحسين و قبول نمودن پشتونان به عنوان پيشواه و کلان خود قرار داشت اين کلان قوم ها "سدو خان" پيشوا تخلص مى شد. و این واقعیت که دومین اجداد نزدیک وی اولین فرزند سدو خان خواجه خضر خان بود که عموماً توسط سدوزایی یا ابدالى تحسين به عنوان یک شخصيت مقدس (پاک ) بود و خطوط مستقیم به دولت خان پدر زمان خان وزمان خان پدر احمدخان ابدالى مى رسيد. و آدم خان از پشتونان سپهسالار اکبر شاه که مادر اش به عنوان مادر خواننده و اولين بانو وزير اعظم شاه اکبر بود.
ملک سدوخان در زمان جلال دين بزرگ (۱۵۴۲‑۱۶۰۵ ميلادى ) ملک يا مير قوم خود بود اکبر بزرگ بوديجه حکومتى را در ملتان تمويل مى کرد.

پس از مرگ جلال دين اگبر شاه درسال ۱۶۰۵ ميلادى ( در زمان پسر اکبر سليم جهانگير) هند را ترک و عزم بسوى "ممالک ايران" دورا ن صفویان از ( ۱۵۰۱ تا۱۷۲۲ ميلادى ) شاهنشاه ايران عباس بزرگ ياعباس اول که همه شان از اقوام تورانى- نمود. از همسر ناشناخته سدوخان ، پنج پسر داشت:
1- خواجه خضر خان. دولت خان از اصل و نسب اين شخصيت است
2- سلطان موداد خان
3- کامران خان ، پیش از به دنیا آمد و قبل از ۱۶۴۱ ميلادى درگذشت. اجداد خاندان کامران
4- بهادور خان ، متولد قبل از ۱۵۹۰ ميلادى . اجداد خاندان بهادرکل
5- زعفران خان ، متولد قبل از ۱۶۰۲ ميلادى اجداد خانواده
پيش از آن پدر خود را به عنوان رئیس دفتر بخش حبیب‌زای قبیله جانشین کرد. حبیب زی یک قبیله پشتون است که یکی از طایفه های قبیله پوپلزی است. حبیب‌زای از پوپل ، فرزند زیرک بود
جلال دين اکبر (۱۵۴۲ الى ۱۶۰۵ ميلادى ) شادی خان را شاه (امير) مملکت کندهار مقرر نمود. پسر اکبرشاه و جودا راجپوت "مريم زمان" سليم (ڀير اکبر سليم صوفى چشته شريف ازهرات بود ) با "لقب جهان گير" (فرمانروایی: ۱۶۰۵–۱۶۲۷ ميلادى ) شناخته شده با نام سلطنتی جهانگیر) در قندهار بود. بانو سليم جهان گير نورجهان بيگم متولد قندار بود.
در سال ۱۶۲۱ ميلادى جهان گير از بزرگوار سدوخان خواست تا از طريق صلح آميز شادی خان را آرام کند. اوغان به حيوان ميمون پوزينه " شادى" مى گويند. ولى در زبانهاى هندو ايرانى "شادى" اسم از صفت شاد و خوشحال است. معادله ساختن اسم ازصفت علامت "ى"
شاد+ ى ; خوشحال +ى = خوشحالى ! معادله اسم را صفت ساختد: در+ى = درى; دره+ ى (درى و يا دره اى;و يا با پسوند ى در آخر اسم نسبت آن اسم را ميرساند مانند کابل -کابلى; شهر - شهرى; غلام -غلامى!
"شادی خان" با کمک مخالفين سدوخان شورش در قندهار بر پا کرد. شادی خان با سدوخان خصمانه رفتار کرد، بنابراین سدوخان به دربار شاه عباس اول معروف به شاه عباس بزرگ، به پايتخت اصفهان رفت. ( کاخ چهل‌ستون را شاه عباس بزرگ ساخت . اردبيل خاستگاه ! تبریز، قزوین و اصفهان پايتختهاى شاهنشاه.
شاه صفوی عباس بزرگ (عباس اول (۱۵۷۱ – ۱۶۲۹ ميلادى) پس از استقبال و باريابى و صحبت با"سدو خان" پشنهاد مشاور ت امور در بار به وى نمود و بلاخره شادى خان را از پادشاهى مملکت قندهار برطرف نمود و بجاى آن سدوخان را شاه مملکت کندهار توظيف نمود.
مملکت قندهار شهرهاى گوناگون داشت شهرِ کُهنه یا تگین آباد یا زورشهر ناد ر علی آباد یا بینی کَی یا شهرِ . سیاه‌ریگان • شورتوغَی • شهر صفا • شیرآباد • علی‌آباد • فرخ‌آباد • و شهر قندهار
نخست خواجه خضر خان ، پسر اول فرمانده شهر صفا وپس از آن پسر دوم "سدو خان سلطان موداد خان فرمانده شهر صفا انتصاب شد
احمد خان ابدالى پسر زمان خان٬ نوحه (نواسهٔ) دولت خان نوادگان مستقیم "سدو خان" مى باشند.
پايان بخش اول.

>>>   با وجود این کاهش شان، گفته می شود که ابدالى ها در آغاز قرن ۱۸ از ۶۰۰۰۰ خانواده تشکیل شده بودند. و به همین ترتیب تعداد دلایل اصلی احمدخان ابدالى به عنوان پادشاه خراسان کشور خورشيد که آسان مى تابد مى برايد. بدون موافقت قبایل پشتون تبار تشکيل و ساختن اولين سلطنت مملکتى سراسرى بدون جنگ و صلح آميز از سوى نسل آينده سدوخان ناممکن بود .
سدوخان خان به عنوان يک سيـاستمدار مهارت های مذاکره، صلح خواه و اعتمادى و هم در دربار حمايت کننده اش جلال دين اکبر شاهنشاه ممالک راج هاى هندوان بويژه راجپوت و مناطق اسلامى هند و هم در نزد خان هاى تورانيان و هم در دودمان هاى شاهنشاهى "ممالک ايران" مورد احترام بى سابقه٬ تحسين ستایش قرار داشت.
. سدو خان براى اولين بار مى خواست سنگ تهداب يک کشورکاملا پشتونان را بمانند . اولین پسرسدو خان خواجه خضر خان بود که عموماً توسط اقوام سدوزایی یا ابدالى عنوان خواجه داشت يک رگ نزديک به ياران پيامبر اسلام شخصيت مقدس لقب "مير" هر دوشان داشت هم سدوخان و هم خواجد . يعنى توانايى و صلاحت مديريت رهبرى دنيايى ودينى يک مملکت را داشت.
سدوخان زمينه هاى اتحاد اقوام و قبيله هاى گوناگون و حتى باوجود اختلافات وجنگهاى خانوادگى و برپايه دشمنى هاى ديرينه و حل ناپذيردوامدار با خودآگاهی ملی توسط شاعران زبان و ادبيات پشتو مانند عبدالحميد "ماشوخېل" ( حميد بابا 1664-1724 ) خوشال خان خټک شاعر "شمشير زن" ( (1689- 1613 عبدالرحمان (1632–1706) نامدار ترين شاعر عارفانه و پدر زبان و ادبيات پشتو رحمان بابا آماده گى و تدارکات گرفتن مسووليت براى قدرت سرتاسرى حاکمان پشتون را ميسر وامکان پذيرساخت. مير مانند پادشا منطقه و امير مانند شاه مملکت وشاهنشاه يا شاه شاهان ممالک بود .
نواده گان اقوام پشتون مانند حبيب زى، ابدالى ، باركزی ، پوپالزی نسل به نسل ازسدوخان ريشه گرفته است که نسل وى رانسل سدوزاى مى گويند يعنى زاده سدوخان به يا زاد پارسى و يا زوى پشتو ويا زون پسر انگليسى وآلمانى بلند و يا "پلت دويچ" (آلمانى بلند نه آلمانى هموار گويش يا ديالکت ) بصورت پراکنده بودند.
اتحاد سدوخان و پسر ارشد اش تا دولت خان که پدر بزرگ احمدخان بود اولين شاهنشاه در بين هند وتوران وايران راتاسيس کرد. زمان خان که پدر احمد خان بود شاه مملکت هرات بود. آزاد خان شاه مازندران ايران بود . يک پشتون ديگر شاه سيتان و بلوچستان بود.
ميرويس و پسران اش برخلاف سدوخان ازجنگ وکشتن و قتل عام و چالبازى استفاده نموددر يک ضيافت مهمانان صفويان خود را قتل عام که خلاف پشتونيت . باوجود که شاهنشاه طهماسب تاج خود را سر محمود پسر مير ويس گذاشت. وى روان خود را از دست داد ومريضى عايد حال اش شد. ميرويس زى ها باعث سقوط سدوزايان و سرنگونى زمان خان و پسر ارشد اش ذوالفقارخان حاکمان در غرب قندهار شدند.
احمدشاه ابدالى (۱۷۲۲- ۱۷۷۲) زاده هرات بجاى که خود را سدوزايى تخلص کند چون از مستقم از نسل سدوخان يعنى سدوزايى بود در سال ۱۷۳۶ در دربار قعده خود تا قتل نادر افشار به عنوان سردار سپاس شاهنشاهى خدمت نمود
پس از مرگ نادرشاه در ۱۷۴۷ ، بانو حامله دار خود را با فرزند هنوز تولد نشده را احمد در مشهد پايتخت شاهنشاهى ايران درکاخ افشـاربه خانه خشو و خسر ماند و با چهار هزار و سپاه شاهنشاهى ايران سواره نظام با طلاهاى هندوان و گنج و خزانه سپاه شاهنشاهى ايران نادر صاحب قران وبا کوه نور و زر و سيم و دُر هاى گران شان بسوي قندهار بر تخت نشست وتاج اش را يک قزلباش شيعه بر سراش گذاشت. به اين ترتيب نواده سدوخان بدون کشتن وجنگ وبدون خونريزى وحشيانه خراسان خاورى راشاهنشاه خاورى خراسان ايران شد.
سالها به ميلادى اند. تاريخ نويسان خارجى ها آلمانى و انگليسى (کمتر) سالهاى شاهان پشتون را غلط مى نگارند. به گمان اغلب از سوى خود مردم افغانستان تاريخ پرشى و سال قمرى هم سان با سال خورشيدى نيست.
بخش افشار یکی از بخش‌های شهرستان خدابنده در استان زنجان ایران است.
تنها چهار هزار سپاه شاهنشاهى دودمان افشار از غرب ايران به قندهار آمدند و چون تيمور شاه پايتخت را از قندهار به کابل آمدند و در پهلوى شان هندسها و کاشى سازان و خشت پزان وگنبدسازان غرب ايرانز مين به شرق خراسان و کابل آمدند.کاپورا (کابل ) و کهندژ(قندوز ) در زمان دارا بزرگ ودر زمان استوره اى داستانى در زمان اسپنديار تهدابگذارى شد.
در بخشهاى "فشار پايان" و "افشار بالا" واقع در غرب کابل ساکن گزين شدند :
Afshār-e Bālā
https://mapcarta.com/de/14644386
Qal‘ah-ye Now Afshār
https://mapcarta.com/14644384
http://www.maplandia.com/afghanistan/kabul/afshar-e-bala/
ا شهر کابل است. بیشتر جمعیت آن مردمان . افشار سيلو مسجد جامع صاحب الزمان افشار
مسجد جامع صاحب الزمان افشار ایرانیان پلازاافشارى
http://www.getamap.net/maps/afghanistan/farah/_afshar_kuhe/
نقشه ابراهیم متفرقه افندی از «ممالک ایران»، استانبول –
https://daftareyaddasht.files.wordpress.com/2013/09/mamaliki_iran_ibrahim_muteferrika.jpg
نقشه ممالک ايران از کتاب جهان نما کاتب چلبی : «شاهان صفویانین مالک اولدوقلاری ایرانین رسم اجمالیسی دیر»،
https://daftareyaddasht.files.wordpress.com/2013/09/katib-celebi-map1-e1380011644198.png
بخش سوم به زودى در اين برگ پايان بخش دوم خاندان سدوزايى .


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است