تاریخ انتشار: ۱۰:۱۳ ۱۳۹۹/۳/۷ | کد خبر: 163553 | منبع: | پرینت |
نامۀ سرگشاده به برادرم امرالله صالح
رهبر روند سبز و معاون نخست ریاستجمهوری!
توقع دارم بهروز و سلامت باشید. روزگار کمپاین گذشت، خوبکاریها و بدکاریها را جامعه در حافظه میسپارد و تاریخ در روی اوراق سنجشمدارانه آن را #درشت مینویسد. بنابر این دنبال چهکردیم و چهکردیها نیستم. آنچه را برایتان مینویسم در محور یک داعیۀ کلان است که در محاسبۀ من شما نیز با تمام کجیها و راستیهایتان در آن شامل هستید.
وقتی من برای دانستن دورنمای سیاسی به شما مراجعه کرده بودم، به یاد داشتم که این جملات را برای من گفته بودید «من به نسل امروز باورمند استم، سیاستگران تصادفی و سنتی باید پوست بیندازند و این پوست را چه بخواهند چه نخواهند، من از آنها میاندازم» تعبیر و تفسیر آن جملات برای من ساده بود، زیرساخت تفکر سیاسی شما استوار به ایجاد یک روایت سیاسی جدید بود. شما میخواستید بگویید که دیگر بدون استراتژی مدون ما سیاستگران تصادفی و بدون محاسبه خواهیم داشت. من در همان زمان به نیت شما پی برده بودم، صدالبته که مرام و مقصد نسل آگاه سیاسی ما نیز همین مساله است. اما آنچه مرا نسبت به مرام شما مشکوک میساخت، قرار گرفتنِ شما در کنار غنی بود. همانگونه که شما در یک پوشش سیاسی، منطق مبارزاتی تان را سر و سامان دادید، اشرفغنی احمدزی استوار به یک پالیسی کاذبانه شما را به آغوش کشید و تا آنجا که من اطلاع دارم در زمان کمپاین و نیاز، برای شما صلاحیت بیحد و حصر داد.
من در همان روزگار کمپاینی، به نیکویی میدانستم که ریشهکَن ساختن استبداد به این زودیها ممکن نیست، چون تبری که ما داشتیم اگرچه آهن تیز و برنده داشت اما دستۀ آن پلاستیکی بود. من در یک وضعیت از پیش محاسبهشده و از قبل روشن و فهمیدن اینکه شما در آینده معاون ریاستجمهوری خواهید شد، از شما حمایت نکردم زیرا میدانستم که خوشخیالیهای زمان کمپاین روزگاری به بنبست میانجامد و تفکر پلید انحصارگرایانه موجودیت شما را در آن ساختار بر نمیتابد. بنابر این، در صف مردم ماندیم و ریشههای داعیۀ سیاسی ما را آب دادیم. شما در زمان کمپاین کشتی به مرداب نشستۀ غنی را با زور پول و ارتباطهای شخصی تان به ساحل کشانیدید. ایجاد روایت سیاسی در سبوتاژ به معاملۀ صلح حتی ممکن بود به قیمت جان شما تمام شود، جنایت را در زمان حمله به دفتر تان از نزدیک مشاهده کردید و با فاصلۀ کمتر از چندمتر از مرگ فرار کردید. تمام کارهای شما در این محور، حتی باعث تمکین سیاسی آمریکاییها به تیم دولت ساز شد. متاسفم که مینویسم، قربانیهای بیشمار شما به فاشیسم تا آنجا اهمیت داشت که امروز بهتر از ما با چشمهای خودت اوضاع و احوال را به مشاهده نشستهای، یعنی هیچ!
آقای صالح!
من تعهد دارم که در ساختار نظام نامشروع شامل نشوم، از اینرو آنچه را برای شما نوشتهام از روی غرضهای شخصی و سیاسی نه بلکه برای نشان دادن مسیر و بازیهای پنهان انحصارگرایان است. حنیف اتمر که در کمین پروژه صلح نشسته بود و از همین بابت بخشی از سیاستگران بیعمق ما را فریب کاندیداتوری داده بود، صرف بهخاطر اینکه مسیر تفکر انحصاگرایانه را سمت و سو دهد، در پوشش وزارت خارجه فقط برای محدود کردن مساحت سیاسی شما در کنار اشرفغنی قرار گرفت. او حتی اجازه نداد شما به حیث معاون اول او را به این سمت کودتایی معرفی کنید. پس در چنین بستری، رهبران سنتی نه بلکه فاشیسم پوست شما را خواهند کشید. موجودیت موثر شما در کنار مستبدین، حتی دکتر عبدالله را سراسیمه کرد که برای کم ساختن نقش شما در حوزۀ تصمیمگیری سیاسی، تن به یک معاملۀ شرمآور و ماموریتمدارانه داد که ادبیات «نفر دوم» در توافقنامۀ سیاسی در حقیقت انتقامگرفتن از شما بود، نفر دوم و تشریفات آن وقتی به عبدالله داده شده است، شما نفر چندم هستید و تشریفات شما در چه حد است؟. من نمیدانم شما آیا میدانید یا خیر، غنی در پاسخ به تمام کارکردهای شما، آگاهانه حتی تشریفات «نفر دوم بودن» شما را برای عبدالله داد و این مساله در ادبیات فاشیسم چندان بیمفهوم نیست.
جناب معاون رییسجمهور!
اگر هنوز هم به همان حرفهای زمان کمپاین معتقد هستید، که زیرهستۀ واردشدن به سیاست آن را معرفی میکردید، میتوانم بپرسم که شما پوست انداختید یا رهبران سنتی؟ این را از روی کنایه نمیگویم، این را از بابت آن مینویسم که حتی با نسخۀ درست سیاسی اگر در یک ساختار نادرست شریک شویم، در آن چنان منحل میشویم که به تعبیری «سر الاغ بالاشدنش یک عیب و پایینشدنش عیب دیگر». یکی از حرفهای مهم دیگر شما که در حافظهام ثبت شده بود: «ما در تقسیم نه، بلکه در تصمیم شریک خواهیم بود». تا آنجا که همه میدانند شما در تصمیمهای اخیر نه تنها که شریک نبودید، تقسیم نیز بدون میل سیاسی شما با دکتر عبدالله انجام شد. فضای سیاسی به صورت گذشته در محور دو اردوگاه، ارگ و سپیدار چنان رنگ و روی گرفته است که اگر شما صدبار دیگر از «افغانتوب» فریاد کنید، غنی نه در تصمیم و نه در تقسیم شما را شریک خواهد ساخت. بنابر همین سنجش و دورنمای سیاسی بود که من با آنکه حرفهای شما را فهمیده بودم، اما به آیندۀ و تفکر حاکمیت قومی که شما به نحوی در آن حل میشدید، چندان خوشبین نبودم و از شما حمایت نکردم. یکی از چیزهایی که نسل آگاه سیاسی را نسبت به «معاونیت» بیباور ساخته است؛ تشریفاتی و بدون صلاحت بودن این کرسی است.
جناب امرالله خان!
چنانچه من در زمان رهبری شما در وزارت داخله برای تان نوشته بودم، شما یکی از رهبران با برنامۀ آیندۀ هستید. در سیاستگذاریهای تان دقیق و استوار بر یک عقلانیت سیاسی در حرکت هستید. شناختی که از شما دارم، دردهای عمیقی دارید. همانگونه که برایم گفته بودی: «شما فکر نکنید که من کتابچۀ تازهیی باز کردهام که در ورق نخست آن نوشته است، جلالتمآب اشرفغنی» ترا در مقیاس رفتارهای کمپاینی که بیشتر جنبۀ تاکتیکی داشتند، سبک و سنگین نمیکنم. اما بگذار بگویم ماموریت شما برای غنی از شروع کمپاین تا امضای توافقنامۀ سیاسی بود. فضای سیاسی طوری است که سنگینوزنترین رهبران ما را در این کرسی «معاونیت» منفعل و فاقد عملکرد ساخته است. امرالله صالحی که من میشناسم مانند معاونان گذشته در آخر حکومت نمیآید که برای ما بگوید، من بیصلاحیت بودم. شما مطابق به کاری که برای غنی کردهاید، دارای حق مشروع سیاسی هستید. اگر مطابق به همان قولی که برایت داده شده بود، حقی در نظام سیاسی آینده داشته باشی خوب، در غیر آن شما اولین قربانی سیاست امروز افغانستان خواهید بود. عبدالله پنجاه درصد کابینه را با شرکای سیاسیاش تقسیم خواهد کرد، غنی نیز بایست سهم سیاسی شما را مطابق به مشارکت و موثریتی که در زمان کمپاین داشتید، واضح و روشن برایتان بدهد. در غیر آن ماندن در کرسی معاونیت تشریفاتی میدانم برای کسانی چون شما، ضایع کردن وقت است. من اطمینان دارم اگر نادیده گرفته شوی، نادیده میگیری. نادیده گرفتن اشرفغنی ثابت خواهد کرد که وجه اشتراک فکری شما با او فقط برای گرفتن ماهی مراد سیاسی بوده است و او برای شما دروغ میگفته است. اما شما با نادیده گرفتن غنی، او را نامشروع می کنید. شما برای کشیدن پوست زخیم رهبران سنتی، به تنهایی وارد میدان شدید، اما کشیدن این پوست همراهان بیشتری نیاز دارد. ما در محور تفکر تغییرنظام، داعیۀ سیاسی حزب جمعیت را تقویت کردهایم، زیرا کشیدن این پوست نیازمند همراهان بیشتری است. من یقین دارم اگر حضور معنادار در سیاست افغانستان نداشته باشی، وسوسۀ کرسی و تشریفات پوچ شما را به این موقف پابند نخواهد کرد. نگذارید حق مسلم تان در زد و بندهای سیاسی ضایع شود.
بامهر، برادر شما
نجیب بارور
>>> وای بر تو که صالح برادرت باشد.
>>> از چاپولسی شما نوسنده جهانی سپاس فردا بیاید بدفترم که شمارا ده بک بست خوبی مقرر نمایم .
فالبین
>>> آقای امرالله صالح غلامبچه رييس جمهوران پشتون است و افغانشده است. هم آقای عبدالله نيمه پشتون وهم آقای امرالله صالح غلامبچه در خیانت دزدی، فریب مردم آزاى و وطنفروشى با رييس جمهوران مثل شاهان پشتونيستى با پالان ها و چپن هاى نوين خود .
هر دوی شان امکان تشکیل جبهه بزرگی از ملیت های غیر پشتون را به عنوان یک ائتلاف بزرگ برای کنترل و انتقاد از ناکامی دولت مانع شدند ، دولت که بطور انحصاری توسط پشتون ها تشکیل شده اند یا در مواضع کلیدی ، عمدتا توسط پشتون ها هدایت می شوند ، در حالی که غیر پشتون ها فقط به نظر می رسد وزیر و مدیر ، بدون قدرت و بدون عملکرد هستند. همه چیز با قانون پشتون ها تعیین می شود.
عبدالله عبدالله با احساس غیر پشتون ها بازی کرده است ، به آنها خیانت کرده است.
خیانت عبدالله و صالح به مردم و کشور ، خیانت به ملت ها است. هردوشان فساد ، سوءاستفاده از پول ، گمراه کردن جمعیت ، کلاهبرداری و دستکاری نه تنها در انتخابات ، زیر یک پتو پشمی دولت های حاکمان پشتون دفاع از خود مى کنند . در مورد تقلب در انتخابات نیز غیر پشتون ها بار بار بازى دادند. امرالله صالح غلامبچه در واقعيت امرخيل در عمل دست امرخيل گوسپند پر را از پشت بست از امرخيل در اين کار برتری داشت و گمراه تر بود. اگر امرخيل ميليونها برگهاى تقلبى آرا را هديه گوسپند شکم پر به هم فرهنگ و همزبان پشتونوالى خود پرکرد ٬ امرالله صالح غلامبچه حتى نتوانست شکم چند توله شير را بااندک برگ راى تقلبى پر کنند.
هردوشان احساس همبستگی مردم را کاملاً ناامید کردند. نیمه تاجیک و تاجيک افغانشده در پيش پشتونحاکمان هم سر تعظيم بر زمين فرود آوردند. شيران (هم کرزى و هم غنى احمدزى خود را شير گفتند )بالاى شان سوار شدند هردوشان يک ونيم تاجيک در رده و دسته خائنان حاکمان قرار گرفت.
من اين اشخاص و حاکمان پشتون راهرگز نبخشم. يکى از دلايل و انگيزه ها حذف اسم فارسى وجاي نيشنى درى بود.
>>> اقای بارور!
محبت ودوستی گاهی انسان را از ابراز حقایق ودرست قضاوت نمودن بازمیدارد این همه تعریف وتوصیفی را که در حق اقای صالح انجام داده اید معلوم نیست چند در صد ان را مستحق هستند وباقی لاف وگزافی بیش نیست شاعری میفرماید<هیچ کس بهتر زتو نشناسدت---قدر خود بشناس وپا از حد خود بیرون منه> رسیدن یک یتیم بچه اب بی بضاعت تا این مرتبه ومنزلت کار اسان نیست بسیار دانشمندها وجوانهای اگاه تر از اقای صالح را درک داریم که از معلمی تا هنوز سر معلم هم نشده اند هم درد ملت راواقعا در سر دارند و هم نظام طبقاتی وقبیله سالاری را خوب تجزیه وتحلیل میتوانند وهم دسایس و توطیه های مغرضانه ای حریف را نیک میدانند پس چه شد که بخت تنها با جناب صالح یاری کرد وتا این درجه ومقام رسیدند وچنان به سرعت بالا رفتند که دیگر پاین شدن هم برای شان ممکن نیست چون زینه را دیگران برایشان نهاده بود وکنون اگر ان زینه را بردارند چنان نقش زمین خواهند شد که دیگر امید زندگی میسر نیست اما هنوز انها همه ای انچه دردل دارند وبخاطر ان استخدام گردیده اند به کسی نخواهند گفت این یک رازیست که شاید تا اخرین مراحل پنهان خواهد ماند وبکسی نخواهند گفت ومعلوم است که این همه امکانات و صلاحیت های سر سام اور را در اختیارش قرارداده بودند تا همین قدر خدمت از نزدش استحصال نمایند ومعلوم نیست که هنوز کمی رنگشان باقی مانده ویا حال دیگر دورشان می اندازند از قضا اقای صالح به پیشاور میروند وانجا کورس انگلیس میخوانند وحتما استعداد نسبی هم داشته اند که در مداقه ای سازمانهای استخباراتی قرار میگیرند وانجا جذب موسسات انتلجنت سرویس های بیرونی میگردند ودرداخل میفرستند در جای بسیار مهم نزد احمد شاه مسعود که موقع کلیدی وحیاتی برای ان سازمانها بحساب می اید ومعلوم نیست که چقدر وظایف محوله را با امانت داری وصداقت انجام داده اند وان وظایف چه بوده وبعد سفری با مارشال واقعی افغانستان به خارج هم رکاب میشوند وفصیح انگلیسی صحبت مینمایند وهیات معیتی ایشان این همه مورد توجه قرار گرفتن جناب صالح را تصادفی می اندیشند وباز به انها <هیات >پیشنهاد میشود که اگر موافق باشند ایشان رادر راس ریاست امنیت ملی قرار دهند وامکانات فراون در اختیار انها قرار می دهند وتا اینجا میرسانند و کسی نمیداند که ازین ببعد حضرتشان را به کجا می برند ویا در همین جا رها مینمایند
ولایت خان صافی
>>> نا صالح یک جاسوس معلوم الحال و وطن فروش و سابقه کمونبستی دارد. انشا ءالله در حکومت مردمی اینده محاکمه خواهد شد. نا صالح یک شخصیت کاذب تصادفی است. که سیا و مسعود هردو فریبش را خوردند. این مردک کاذب برای رسیدن به سرمایه و قدرت به هر خباثت و رذالت تن میدهد.
>>> صالح فرصت تاریخی دارد که با همه نیروهای ضد فاشیست چه در داخل ارگ چه بیرون ارگ بنیاد یک سیستم کار آ برای انتخابات بعدی و حکومت داری عدالت محور بگذارد.
>>> جناب نجیب صرف برای پنشیر بارور است ،تمام نوشته های شان ازد حدود پنشیر فراتر نمیرود
ر
>>> کسی که فهمیده اشتبا میکند گنا کار است. صالح خوب میدانیست که فاشیست غنی او را مشل دوستم استفاده میکند. اما...
>>> جنگ انداز حر فوي. ومريض رواني
عوض هم دستي. تخريش.
اين. در انسانيت نيست
>>> نجيب جان خودت وجوهات مشترك غني و نماينده ارزان قيمت امريكا يعني ناصالح را هيچ ذكر نكردي، صالح از زمان هاي قديم در فكر كشيدن پوست .. رهبران قديمي يا جهادي ها بوده، و آنهم بخاطر عقده حقارتي كه از كشتن برادرانش توسط مجاهدين به انتقام خون آنها خود را ايجنت سياه ساخت، راپور هاي مخرب عليه مسعود داد تا بالاخره مسعود شهيد شد، رباني شهيد شد، قومندان هاي مهم جمعيت كشته شدند و هيچ كس پرسان نكرد، و كرزي و اشرف غني هم مثل صالح از عقده حقارت رنج ميبرند و هميش نزد باداران خوب رهبران و چهره هاي جهادي را دشمن معرفي كرده و كاري ميكنند كه جهادي ها را در مجامع خارجي دشمن ترقي و دوست ايران و روسيه بنمايانند. و انشاءالله بزودي اين معاون بي صلاحيت و بي شخصيت اصليت خود را درك نموده و شرمسار از طرف غني خلع قدرت ميشود و در بين ملت پنجشير هم جاي نميداشته باشد.
>>> نجیب بارور:قلم تان رسا باد موضوعات خوبی را اشاره نمودید.عبید.
>>> به صالح نامه بنوشتن چه سود دارد ترا باور
که صالح خود نمیداند چرا گردیده خوشباور
>>> باور صاحب از طرز تفكر ونصائح تان چنين معلوم ميشودكه صالح صاحب بايد. جمعيتي ها وپنجشيري ها رابمقام هاي مختلف استخدام كند. وگرنه كند از...پايين شدن يك عيب واز... مگر صالح صاحب از جوانان با طرز تفكر نوين وبا درايت سياسي وعلمي كه دارد وارد سياست شده است . اميد وارم از تفرقه اندازي اجتناب نموده وأذهان مردم را مخشوش نسازيد با عرض حرمت به كلام وعفت قلم تان دوست عزيز.
ب،م ازكابل
>>> من از نگاه روانشناسی که دارم صالح دو ماه هم همرای غنی تاب آورده نمی تواند تاریخ را قید کنید باز من دو ماه بعد احوال تان را می گیریم
>>> اگر تاب اورد همراي غني بابا .....؟ چي ميتي....منكر نشي.
ب،م
>>> صرب المثل است که گفته اند از مروارید را آب است ولی شما لنگ حمام که صبح بدور نره یکی دور میخورید و دیگر دور نره کسی دیگری شما نی کدام سیاست مدار هستید و نی کدام علم دارید یک پنچرمین هستید و مانند لندغر های کوچه در افشانی میکنید دیروز صالح را به کدام نام یاد میکردید حالا چطور برادر خطاب میکنید صالح از برادر گفتن تان ناراز خواهد شد ولی اگر یازنه خطاب میکردید شاید که سکتریت کدام شعبه را برای تان پیشنهاد میکرد
>>> فالبین جان
تو خودت را کس نوکر هم نمیگیرد۰ نمیدانم سواد کافی برای خواندن مقاله تا به آخر را داشتی یا نه؟
>>> صالح نه کدام آدم مهمی است نه کدام پایگاه مردمی حتی در بین پنچشیری های خودش دارد.
هیچ تاجیکی حاضر نبود معاون غنی کوچی شود و این غلام بچه موقع را غنیمت شمرد و خودش را در خدمت قرار داد. صالح را چندروزی سهو استفاده میکنند و بعد با اولین کلانکاری که در مقابل خودشان کرد از دوستم و ضیاه لوده بدتر با او معامله میکنند.
صالح فراموش کرده که اینها در یک دست قرآن و در دست دیگر شمشیر دارند.
>>> صالح گک، این هویت فروش بی مایه و بی همه چیز فکر میکند با این خ۰۰ مالی ها بجایی خواهد رسید۰
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است