امکان ندارد افغانستان یکپارچه شود؟!
تا قبل از آمدن آمریکایی ها، اختلاف ملیتی در سطح سران سیاسی بود اما آمریکایی ها این اختلاف ملیتی را در سطح هویت اجتماعی و مراودات مردمی توسعه دادند و حتی از جغرافیای افغانستان تعریف جدیدی در اذهان عامه ترسیم کردند 
تاریخ انتشار:   ۰۱:۱۵    ۱۳۹۸/۱۱/۲۱ کد خبر: 162130 منبع: پرینت

به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper) جو بایدن یکی از داوطلبان نامزدی حزب دموکرات در انتخابات پیش‌رو در آمریکا در یک مناظره تلویزیونی با سایر داوطلبان نامزدی حزب دموکرات گفت: درباره افغانستان باید بگویم، من کاملا مخالف ایده ملت‌سازی در این کشور بودم... ممکن نیست که آن کشور متحد شود، هیچ امکان ندارد که آن کشور یکپارچه شود. اما شاید بتوان با اقداماتی از انجام حملات بیشتر از خاک افغانستان جلوگیری کرد.
بایدن چند ماه پیش نیز در یک مناظره انتخاباتی حزب دموکرات گفته بود: افغانستان درست‌شدنی نیست. وقتی که پاکستان سه ولایت افغانستان را کنترل می‌کند. افغانستان را نمی‌توانیم درست کنیم. درست شدنی نیست. پیشنهاد می کنم نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج شوند و در عوض پاکستان پایگاهی برای این سربازان در اختیار آمریکا بگذارد تا واشنگتن بتواند به جلوگیری از حملات تروریستی از افغانستان به آمریکا ادامه بدهد. نیروهای آمریکایی می توانند با پرواز از این پایگاه‌ها "عملیات ضد تروریستی" خود را در افغانستان ادامه دهند.

آیا این سخنان بایدن حقیقت دارد؟ آیا مردمی که در این سرزمین زندگی می کنند نمی توانند یک ملت واحد شده و ارزش های همسو و متحد داشته باشند؟
اگر به دقت در سخنان جو بایدن توجه کنیم عناصری از واقعیت دیده می شود. واقعیت هایی که با آمدن آمریکایی ها فراخ تر گردید و به توسعه یافتگی رسید و این تفاوت ها و اختلاف ها بیشتر به چشم آمد.

هرچند دولتی ها همواره از اتحاد اقوام و درنظر گرفتن همه اقشار در حکومت سخن بمیان می آورند مانند صدیق صدیقی سخنگوی اشرف غنی که در واکنش به حرف های "بایدن" در توییتر خود نوشته است که افغانستان به عنوان ملتی یکپارچه علیه ستمگری‌هایی مثل تهاجم شوروری، تروریسم جنگیده و ایستادگی کرده است. اکنون نیز افغانستان در خطوط مقدم قرار دارد تا کشورهای دیگر مصون باشند.
همچنین وحید عمر مشاور اشررف غنی در امور روابط عامه و استراتژیک نیز در واکنش به سخنان آقای بایدن گفته است: ما شما را برای یکپارچه ساختن کشور نیاز نداشتیم. ما کشوری یکپارچه بوده ایم. شما آمدید تا تروریسم بین‌المللی را شکست بدهید که به نفع همه ما است.

ادعا کردن آسان است و هیچ هزینه ای ندارد اما نباید چشم بر روی حقایق بسته و صرفا در راستای منافع شخصی خود سخن بگوییم. اینکه ادعا ‌کنیم ما هزاران سال ملت بوده ایم و هستیم، یا نمایانگر شناخت ضعیف ما از ساختارهای قدرت در افغانستان است و یا این‌که نشان می‌دهد برای استمرار منافع خود، به عمد چشم از واقعیت می‌پوشیم.
بقول دوستی، اگر در افغانستان ملتی وجود دارد، این همه کشمکش‌های قومی از چه جهت است؟ ده‌ها دلیل علمی پذیرفته‌شده و موجه می‌توان ارایه کرد که در افغانستان ملتی وجود ندارد. حکومت وحدت ملی موجود و آنچه که موجب ایجاد آن شد، یکی از ده‌ها دلایلی است که در افغانستان ملتی وجود ندارد. واقعیت این است که افغانستان کشور "ملیت‌های پراکنده" است و چیزی به نام ملت در این کشور وجود ندارد.

در بحث ملت سازی دو اصل بنیادی وجود دارد که یکی "تمایل" و دیگری "توان" است.
آیا ما تمایل به ملت سازی در گذشته داشتیم و اینک این تمایل در ما وجود دارد؟
آیا در کنار تمایل داشتن به ملت سازی و اتحاد، توان این کار را داریم؟

آمریکایی ها که باشعار ملت سازی و دولت سازی وارد افغانستان شدند، بجای عمل به این تعهد و قول همکاری شان، بیشتر تیشه به ریشه اتحاد اقوام زدند و دقیقا برخلاف تعهدات شان عمل کردند.
تا قبل از آمدن آمریکایی ها، اختلاف ملیتی در سطح سران سیاسی بود اما آمریکایی ها این اختلاف ملیتی را در سطح هویت اجتماعی و مراودات مردمی توسعه دادند و حتی از جغرافیای افغانستان تعریف جدیدی در اذهان عامه ترسیم کردند و امروز می گویند که شما هیچ امکان ندارد که یکپارچه شوید...

بلی درست است! تا آمریکایی ها در افغانستان حضور فیزیکی داشته باشند این ملت به وحدت نمی رسد و یکپارچگی را تجربه نخواهد کرد.

کد (4)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ملت سازی
دولت سازی
آمریکا
افغانستان
نظرات بینندگان:

>>>   صحیح ترین حرف همین حرف است.

>>>   چی زمانی یکپارچه بوده ؟؟از تمام تاریخ پنجهزار ساله دروغینش تنها صد سال نیمه استقلال داشته است ،ما وقتی یکپارچه بوده ایم که زیر تسلط دیگران بوده ایم کدام کشور است درجهان که یکبار افغانستان را اشغال ویرما حکومت نکرده باشد ؟
یونانی ها عرب ها ازبک ها مغول ها مجارستانی ها( هونها) ترک ها هندی ها ایرانی ها پاکستانی ها انگریزها روسها وهرکسیکه خواسته آمده برما پیروز شده وحکومت کرده،ویا اینکه خود افغانها بدنبال آنها رفته وازانها دعوت کرده تابیایند برما حکومت کنند
ر

>>>   وحید عمر بچیم
یادت است که در پاکستان تربیت شدی تا در افغانستان به درد بخوری
حیف استاد منان که برادرت است.
استاد منان که یک توته شرافت و یک استعداد خارقالعاده بود و با تاسف که مثل همه استعداد ها فرصت خدمت به وطن را پیدا نکرد.
و تو گاهی نزد کرزی بچه بی ریش میشی و گاهی نزد احمد زی و خود میدانی و ما میدانیم که از کدام آخور تغذیه شدی و میشی.
گر شرم نداری چه عجب
شرم و حیا پریده ترا سالهای پیش

>>>   بعد ۱۸ سال از اشغال افغانستان یک سیاستمدار از کشور استعمارگر و اشغالگر این را میگوید یک نفر از جو بایدن سوال کند که مگر پاکستان متحد شما نبود و از خاک پاکستان به افغانستان حمله نکردید پس چرا حالا و بعد از ۱۸ سال پذیرفتید نفوذ پاکستان در افغانستان باعث عدم اتحاد شده ؟
وقاحت آمریکاییها بی شباهت به انگلیس سه قرن پیش نیست .

>>>   جو بایدن ودیگر سیاست بازان آمریکایی خوب میدانند نتیجه هجده نوزده سال اشغالگری و عملکردشان در افغانستان چه نتایجی داشته و درافغانستان دنبال چه بوده وهستند. ایجاد دشمنی وکینه بین قومیتها؛تسهیل اشاعه فرهنگ وهابی گری وسلفی گری با استفاده از پول وتمویل عربستان وامارات وهابی ؛دین زدایی وبی غیرت سازی مردم ما به فرهنگ اصیل خود؛به قدرت نشاندن عوام دست نشانده از طریق انتخابات نمایشی که منجر به سرخوردگی ونامیدی اقشار جامعه بخصوص نخبگان وروشنفکران.شعله ور کردن تفکرات شوونیستی وناسیونالیستی کاذب وقدرت دادن به یک قومیت خاص وایجاد یک دیکتاتوری کاذب قومیت خاص.شوراندن وگسیل طالبان پاکستانی تمویل شده از عربستان وهابی واموزش دیده توسط سازمانهای استخباراتی سیا وisi ونفوذ درمدارس دینی افغانستان وعضو گیری طالب افغانستانی وایجاد اشوب وکشتار وناامنی وتخریب زیر ساختهای کشور توسط امریکای متجاوز همه وهمه حاصل پختن شوربای شرایط کشور از سال 2001 تاکنون است که فقر وبیکاری وبیجا شدگی واعتیادوحاکم کردن عوامل ودست نشانده های خود در کشور ما بوده است .من ایمان دارم اگر امریکا از کشور ماگم شود وبیرون انداخته شود وحدت ویکپارچگی واستقلال کشور بر وطن ماحاکم خواهد شد.//
داکتر عبدالرب اچک زی

>>>   همه رهبران سیاسی امریکا به این نتیجه رسیده اند که این سرزمین دزدان ملت شدنی نیست که نیست بهتر آنست که وقت وپول خودرا ضایع نسازند وصرف به امور امنیتی مصروف شوند

>>>   از بین موش ها حلقه زنگ را کدام یک در گردن پشک بافگند تا در وقت حمله پشک خبر شوند

>>>   Wahid Payman
جو بایدن گفته است که امکان ندارد افغانستان یک‌پارچه شود. من اعتقاد دارم که آقای بایدن افغانستان را از روی سیاست‌مدارانش قضاوت کرده و اگر مبنای قضاوت او همین باشد، حق با آقای جو بایدن است.
در جریان کارزارهای انتخابات پارلمانی‌ سال گذشته من از نزدیک با آقای حبیب‌الرحمان پدرام در ارتباط بودم. در آن‌روزها یک تجربه شیرین، باور من در مورد ظرفیت "یک‌پارچه شدن ملت افغانستان" را تغییر داد.
روزانه احتمالا نزدیک به ۵۰۰ نفر و یا شاید هم بیشتر، به دفتر کمپاین آقای پدرام مراجعه می‌کردند. از میان این افراد، اکثریت آن‌ها را پشتون‌ها، سپس تاجیک‌ها و پس از آن هزاره‌ها تشکیل می‌دادند.
آن‌ها مشخص بود که پولکی نبودند، چرخ‌دستی داشتند، نمکی بودند، کچالو می‌فروختند، دوکان‌دار بودند و خلاصه شهروندانی بودند که جامعه آن‌ها را کمتر می‌بیند.
برعکس آن اما در اداره‌های دولتی افغانستان جریان دارد. اخیرا با خبر شدم که برخی وزارت‌خانه‌ها حتا اطلاعات را با سخنگویان خود که از قوم‌شان نباشد شریک نمی‌سازند. در بین سیاست‌مداران، بحث قومیت وحشت‌ناک است.

>>>   جوبایدن واقعا دقیق و عمیق گفته
به حقیقت وقتی که یک قوم از بقیه اقوام خود را برتر بداندو زور بگوید پس چگونه امکان ملت شدن است؟؟؟

وقتی می خواهد اصلیت خود را بر دیگران تحمیل کنند و همه اوغان تذکره ای بسازند پس چگونه امکان ملت سازی وجود دارد
مگر می شود به زور عرب را عجم و عجم را عرب ساخت؟ مثال اوغان سازی تذکره ای اینجا دقیقا همین است که آقای بایدن میگوید
دزدی های کلان قومی به نام های گوناگون:

40 ملیارد به اعلان و هزاران ملیارد حیف و میل پول بیت المال برای کوچی و گوچی
به نام کد 91
به نام اقوام و قبایل
به نام سرحدات
به نام لوی پکتیا لوی وردک لوی کنر و صدها لوی دیگر
به نام وزیرستان
به نام پشتانه های پاکستان
به نام احمدزییو قوم
به نام صدها و هزاران بهانه دروغین دیگر

کجایش به ملت سازی می ماند

آیا تقسیم قدرت در ادارات بر اساس قوم است؟
آیا صلاحیت های اداری بر اساس قوم است

یا اینکه می خواهند سهمیه اقوام در
زندان
کانکور مکاتب
جنگی سازی مناطق
وووو
برابر بسازند

ارگی بی درک تازه ولایات را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده و بودجه پلان می کند
کاش یک حقیقت دان و واقعیت گرا در هر میدان سیاست مثل جوبایدن باشد
بهترین راه نجات برای همه اقوام تجزیه است و بس

آدم بشو که نیست بگذارید و افسارشان را برگردنشان بندازید هرطرف دلش که می خواهد برود
میخواهد انتحار کند یا انفجار یا نسوار و یا یاهای دیگر
راه سلامت برای بقیه اقوام باز باشد تا چار صباحی مثل انسان از زندگی لذت ببرند و مثل آدم زندگی کنند

شیرمحمد اندرابی

>>>   Ahmad Ershad Khatibi
افغانستان؛ دولت بدون ملت
اظهارات تازه جو بایدن سناتور پیشین در مجلس سنای امریکا و یکی از بلندپایه‌گان حزب دموکرات این کشور درباره‌ی افغانستان، هرچند تلخ است، اما غیرقابل انکار می‌باشد.
جو بایدن که به احتمال زیاد نامزد دموکرات‌ها در انتخابات آینده‌ی ریاست جمهوری این کشور خواهد بود، در تلویزیون ای.بی. سی گفته است: " متحد‌ساختن افغان‌ها ناممکن است". اما ارگ ریاست جمهوری ضمن رد این سخن بایدن از اتحاد افغان‌ها درطول تاریخ سخن زده و ادعا کرده است که در افغانستان ملت وجود دارد.
با مطالعه تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان و اوضاع امروزی کشور، به نظر می‌رسد که افغانستانی‌ها بیشتر از این‌که متحد بوده باشند، متفرق و متشتت بوده‌ و هستند.
این ادعای وحید عمر مشاور محمد اشرف غنی رییس حکومت وحدت ملی عجیب به نظر می‌رسد که می‌گوید در افغانستان ملت وجود دارد. اگر در افغانستان ملتی وجود دارد، این همه کشمکش‌های قومی از چه جهت است؟ ده‌ها دلیل علمی، پذیرفته‌شده و موجه می‌توان ارایه کرد که در افغانستان ملتی وجود ندارد. حکومت وحدت ملی موجود و آنچه که موجب ایجاد آن شد، یکی از ده‌ها دلایلی است که در افغانستان ملتی وجود ندارد. از آقای عمر باید پرسید این ملتی که به زعم او در این کشور وجود دارد چه وقت به وجود آمده و چه کسانی و با چه رویکردی آن را ساخته‌اند؟
واقعیت این است که افغانستان کشور "ملیت‌های پراکنده" است و چیزی به نام ملت در این کشور وجود ندارد.
افغانستان همزمان با دولت‌سازی، بایستی ملت‌سازی کند. پروسه‌های ملت‌سازی و دولت‌سازی مکمل هم‌دیگراند و باید به طور هم‌زمان به پیش برده شوند. این پروسه‌ها به دلایل گوناگونی در افغانستان با شکست روبرو شده‌اند و موفقیت آن در خوشبینانه‌ترین حالت بسیار دشوار و زمان‌بر است و شاید هم ناممکن.

>>>   محمد اکرام اندیشمند
ناراحت و خشمگین نشوید و به جای بد و رد گفتن به جوبایدن و قهرمان خواندن افغانستان به عنوان کشور متحد، امپراتور شکن و دارای تاریخ پنج هزار ساله، اظهار نظر او را با دقت و تعمق و تعقل مورد سنجش و ارزیابی قرار بدهید.
چرا افغانستان به ثبات و توسعه ی پایدار نمی رسد؟
جو بایدن نامزد انتخابات ریاست جمهوری امریکا گفته است که در جریان سفرهایش به افغانستان یافته که:«هیچ امکان این وجود ندارد که افغانستان به کشور یک‌پارچه مبدل شود.»

>>>   صحیح گفته!
بنا بر موقعیت ژئوپلتیکی افغانستان و نیز مردم سنتی یا بیش از حد بیسواد آن، اتحاد بوجود نخواهد آمد.
مگر اینکه یک دولت نسبتاً زورگوی بوجود آید و فرصت فریب خوردن از قدرتهای منطقه و جهانی را ، به جامعه ندهد و هزینه های قدرتها را خنثی سازد.

>>>   نطردهنده با نام (ر) البته قوم پشتون را هم به شمار اشعالگرها اضافه کن او وقت میفامی اینجا سرزمین مردگان است چون همه اینجا بیگانه اند چون تو خودت را اصل میدانی بقیه را خارجی میدانی و بییه هم خود را اصل میدانند و تو را خارجی میدانند مگر این که بفمی انسانیت به قوم پرستی نیست. اینجا خراسان است که مربوط بکدام قوم خاص نیست اما شما افغان=پشتون ها نام خود را بروی آن جعل کردید تا بقیه مردم را خارجی و مهاجم بدانید در حالیکه خود اخرین قوم داخل شده بخراسان بودید.
امیر تاجیک

>>>   Ahmad Ershad Khatibi
افغانستان؛ دولت بدون ملت
اظهارات تازه جو بایدن سناتور پیشین در مجلس سنای امریکا و یکی از بلندپایه‌گان حزب دموکرات این کشور درباره‌ی افغانستان، هرچند تلخ است، اما غیرقابل انکار می‌باشد.
جو بایدن که به احتمال زیاد نامزد دموکرات‌ها در انتخابات آینده‌ی ریاست جمهوری این کشور خواهد بود، در تلویزیون ای.بی. سی گفته است: " متحد‌ساختن افغان‌ها ناممکن است". اما ارگ ریاست جمهوری ضمن رد این سخن بایدن از اتحاد افغان‌ها درطول تاریخ سخن زده و ادعا کرده است که در افغانستان ملت وجود دارد.
با مطالعه تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان و اوضاع امروزی کشور، به نظر می‌رسد که افغانستانی‌ها بیشتر از این‌که متحد بوده باشند، متفرق و متشتت بوده‌ و هستند.
این ادعای وحید عمر مشاور محمد اشرف غنی رییس حکومت وحدت ملی عجیب به نظر می‌رسد که می‌گوید در افغانستان ملت وجود دارد. اگر در افغانستان ملتی وجود دارد، این همه کشمکش‌های قومی از چه جهت است؟ ده‌ها دلیل علمی، پذیرفته‌شده و موجه می‌توان ارایه کرد که در افغانستان ملتی وجود ندارد. حکومت وحدت ملی موجود و آنچه که موجب ایجاد آن شد، یکی از ده‌ها دلایلی است که در افغانستان ملتی وجود ندارد. از آقای عمر باید پرسید این ملتی که به زعم او در این کشور وجود دارد چه وقت به وجود آمده و چه کسانی و با چه رویکردی آن را ساخته‌اند؟
واقعیت این است که افغانستان کشور "ملیت‌های پراکنده" است و چیزی به نام ملت در این کشور وجود ندارد.
افغانستان همزمان با دولت‌سازی، بایستی ملت‌سازی کند. پروسه‌های ملت‌سازی و دولت‌سازی مکمل هم‌دیگراند و باید به طور هم‌زمان به پیش برده شوند. این پروسه‌ها به دلایل گوناگونی در افغانستان با شکست روبرو شده‌اند و موفقیت آن در خوشبینانه‌ترین حالت بسیار دشوار و زمان‌بر است و شاید هم ناممکن.
>>>   وزارت های فرهنگ و معارف و تحصیلات عالی که سرمنشا فرهنگ سازی و تمایل برای وحدت بودند همیشه انسانهای ضعیف گماشته شدند

>>>   ملت واحد خیالی
وحید عمر در جواب جو بایدن نوشته است:
" ... افغانستان نیازی به ملت‌سازی ندارد چرا که برای قرن‌ها یک ملت بوده است "
چند روز قبل برنامه ای تلویزیونی را می دیدم که در آن، چند نفر صاحب نظر در مورد صلح به زبان پشتو حرف می زدند. یکی از این آقایان می گفت که وقت آن است که صلح کنیم، زمینه مساعد شده است، هم در این طرف خط (دیورند) افغان ها زندگی می کنند، و هم در آن طرف خط. پس دلیلی برای ادامه ای جنگ وجود ندارد.
افغانستان اگر برای قرن ها یک ملت بوده است، چرا ما ساکنین یک کشور بیگانه را صرفا به دلایل قومی، شهروندان افغانستان می دانیم ؟ آیا تاجیک های تاجیکستان و ساکنین کشورهای همسایه در آسیای مرکزی همه شهروندان افغانستان هستند ؟ بعد از تشکیل افغانستان مدرن به عنوان یک کشور حایل میان دو امپراتوری روس و انگلیس در اواخر قرن 19 میلادی، چند جنگ داخلی-قومی را ما تجربه کرده ایم ؟ نقش اقوام و جوامع مختلف ساکن افغانستان در شکل دادن دولت ملی و ویژگی های آن چقدر بوده است ؟
واقعیت آن است که افغانستان در ایجاد یک ملت واحد ، ناکام بوده است. مشترکات اقوام افغانستان با همدیگر، بیشتر از مشترکات اقوام افغانستان با با مردمان آن سوی مرزهای ما نیست. ما ملت نداریم، اما می توانیم ملتی واحدی را با در نظر گرفتن، عدالت، انصاف و خیر همگانی ایجاد کنیم. اما وقتی یک قوم تلاش می کند، ارزش ها و نشانه های قومی خودش را بر دیگران تحمیل کند، ملت شدن را عملا ناممکن می کند. مثلا، به همین تصویر شتر بر تذکره های جدید نگاه کنید. این را کی و با چه مکانیزمی تصویب کرده است ؟ شتر، برای چند درصد از نفوس افغانستان، می تواند یک سیمبول ملی باشد ؟
به همین آقای وحید عمر نگاه کنید. ایشان چه ویژگی هایی غیر قابل دسترس برای دیگران دارند که مقام پشت مقام به دست می آورند ؟ آیا کسی دیگری در افغانستان و در میان اقوام دیگر به اندازه ای ایشان، شایستگی ندارد ؟ افراد بی شمار شایسته تر از ایشان از شر بیکاری، راه آوارگی و مهاجرت را در پیش می گیرند. شما همین امروز آقای وحید عمر را از مقامش دور کنید، تا ببینید که نگاه ایشان به ملت واحد و کشور چگونه تغییر می کند.

>>>   کدام ملت
تعریف ملت چیست
اول ملت را تعریف کنید و بر سر تعریف ملت به اجماع برسید چون هر کس ملت را از دید خود تعریف میکند
وقتی ملت تعریف شد آنگاه این مجمعه ساکن را در آن تعریف قرار بدهید خواهید دید که ملت است یا نه

چون ملت نبود فاشیست های پشتون به رهبری فرهاد پا پا آمدند و یک حزب تشکیل دادند به نام افغان ملت
و خواستند تا همه باشندگان این سرزمین به نام ملت افغان شناخته شوند

همزمان با این به ده ها حزب دیگر با نام های مختلف وجود داشت که افغان ملت در مقایسه با آنها ور حساب هم نمی آمد و این یعنی ملتی به نام افغان وجود نداشت و ندارد
ما باشندگان یا اگر گلو قهر نشود شهروندان کشور افغانستان هستیم و اگر نسبت خود را با نام کشور ثبت کنیم میشویم افغانستانی نه افغان
مثل
پاکستان پاکستانی و نه پا
ایران ایرانی
افغان یا اوغان شهرت قوم پشتون است در بخش های غیر پشتو زبان
مثل
ده افغانان
قلعه اوغان ها
حبیب اوغان یا افغان

پس بحث ملت شدن تنها با تذکره برقی تکمیل نمیشود
امروز غنی مردم را مجبور به گرفتن تذکره توفانی میکند و فردا کسی دیگر می آید و یک تذکره دیگر با یک نام دیگر توزیع میکند.
مثل
تذکره شاهی
تذکره داود خانی
تذکره خلقی ها
تذکره ورقی زمان مجاهدین
و تذکره ورقی فعلی
و تذکره جبری ارگ
ترا گر فهم است میدانی
وگر نه در گل میمانی

>>>   افغانستان هرگز به معنی واقعی کلمه کشور نبوده و مردمش هم هرگز یک ملت واحد نبوده و این سرزمین و مردم هرگز با حاکمیت تمامیتخواهانه و انحصارگرایانه ی قبایل وحشی و دهشت افگن پشتون متحد و یکپارچه نمی گردد.
راه جل همانا تجزیه این سرزمین به پنج بخش است.

>>>   شاه شجاع ( شجاع المک)(رح) بارها علنی ودرخفا مخالفتش رابا انگریزها اعلام کرد خط ها نوشت شکایت ها کرد ،
شاه شجاع باری به مکناتن یاد آوری کرد که افغانستان مامون است ومن پادشاهم لذا ضرورت برای اقامت قشون شمادیده نمی شود. مکناتن جواب داد که تا خطر امیر دوست محمد خان باقیست موجودیت قشون انگلیس در افغانستان حتمی است.
شاه شجاع زمانی ازین هم پا فراتر گذاشت، زمانی که با فرمان مکناتن تعدادی از مبارزین ملی مثل نایب امین الله خان لوگری، عبدالله خان اچکزایی وسردار شمس الدین خان باید به هند تبعید می شدند. "شاه شجاع رجال مذکور را احضار واز پیشنهاد مکناتن آگاه وامر تهیه سفر نمود. ایشان گفتند که ما هرگر انگلیس را نمی شناسیم که کیستند وچیستند. ما با نوشته شما سر از امیر دوست محمد خان تافتیم وشمارا آورده برتخت سلطنت نشاندیم، اما دیدیم که در عهد شما هر روز فریب کاری انگلیس ها به نوعی ظاهر و اسباب بد نامی و رسوایی شما ومردم می گردد، پس مسئول شما هستید. شاه که این سخنان بشنید آهی کشید وگفت که شما از دل من آگاه نیستید، من محکوم پهره داران و پاسبانان انگلیس هستم وچاره ای جز سوختن وساختن ندارم. افسوس که آنچه بود از دست رفت ومردان کاری خراسان ورجال باغیرت وهمت مردند ورفتند، ورنه این شمشیر من شمشیر اسلام است، هر مرد با همتی که باشد بیاید وبردارد، مصارف چنین غازیان را من آماده خواهم کرد، به شرطی که این راز آشکار نگردد که این سخنان شاه شجاع برای شخصیت های ملی ومجاهدین خود یک نوع رفع مسئولیت در پیشگاه تاریخ دانسته می شود
در اکتوبر 1841 شاه شجاع با امضای نشر اعلانات زیادی مردم افغانستان را به جهاد علیه انگلیس فراخواند. "شاه شجاع به مکناتن پیشنهاد کرد که با انقلابیون مصالحه کند و رهبران شان معاف شمرده شود... انگلیسها که از قیام مردم مشوش شدند، خواستند در بالاحصار پناه ببرند، مگر شاه شجاع نپذیرفت وگفت که مکناتن را هم در بالاحصار قبول کرده نمی توانم وهم تعمیر بزرگی را به نام ترمیم مجدد ویران کرد... در نوامبر شاه پیشنهاد صلح با مجاهدین را نمود... بالاخره مکناتن به لارد اکلند نوشت که شاه شجاع بما خیانت می کند، باید دوست محمد خان به کابل رجعت داده شود... در دسامبر انگلیس ها به شاه شجاع پیغام دادند که از بالاحصار به قشله نظامی بیاید تا باهم یکجا به جلال آباد روند، اما شاه قبول نکرد...در دسامبر شاه اعلان جهاد ملی را به مقابل انگلیس امضاء کرد. شاه شجاع نه اینکه رفتن با انگلیس را نمی خواهد بلکه طبقات مختلف مردم رابر ضد انگلیس تحریک می کند...در مارچ1842 شاه شجاع امر تخلیه جلال آباد را به جنرال سیل فرستاد.
زمانی که شاه شجاع در جلال آباد بود، دست مداخله گر انگلیس ها او را به ستوه آورد تا به عکس العمل های متوصل گردد. "بعد از قیام کنری ها وجبار خیل ها وخوگیانی ها، یک تعداد فرمان های شاه به عنوان مردم افغانستان، در ماه فبروری بدست جاسوس انگلیس افتاد. درین فرمان ها مردم به قیام ضد انگلیسی دعوت شده بودند. این قضیه پرده تشریفات انگلیس را در برابر شاه از هم درید، وشاه گفت که از سلطنت بیزار است وقصد رفتن به حج را دارد. ولی البته او قادر به انجام چنین کاری نبود
کدام امیر افغانستان بدون رضائیت وپشتبانی انگلیس تعیین گردیده؟ عبدالرحمن خان دووست محمد خان بعقوب خان نادرخان، را انگلیس تعیین کرد یا انتخابات الکنرونیکی !!!
پس چرا تنها شهید شاه شجاع فقید مذمت گردد ، اگر خوبست همه خوبست واگر بد است همه بد است ، درحق شاه شجاع ظلم بزرگی صورت گرفته است باید یک مدال یا مکتب یا میدان هوائی کندهار یااگر کندهارنمیشود نام میدان هوائی جورجان یا بامیان ویا کم از کم یک چهار راهی بنام او نامگذاری شودویااینکه اقلا اگر لقب بابای ملت داده نمیشود لقب مامای ملت برایش اعطا گردد ،
شاه شجاع یک مرد فرهنگی وشاعر زبان دری نیز بوده است به گونه نمونه چاربیتی ذیل ازانجمله است:
مرغ دلم به یاد وطن گـریه میکند این بلبل از فـراق چمن گــریه میکند
تادل سفرگـزید به چین دوزلف او غربت کشیده یهر وطن گـریه میکند
( ر )

>>>   مردم افغانستان مردم باهم برادربوده هستند وخواهندبود!
مگرکشورهای استعمارگرومشت مزدوران مزد بگیرشان بخاطر جاوجلال ،قدرت ازاینکه کدام خدمتی را بمردم انجان نداده اند بنام قوم،قبیله،زبان ،محل ومنطقه،دین ومذهب بجان هم انداخته.
هرزمانیکه درین ملک شخصیت دلسوزوطنپرست وصادق سربرآورده این دشمنان وحدت وهمبستگی ،سعادت وخوشبختی با راه ها وشیوه های مختلف اذعان مردم مارا با فرستادن ملا نما ها( ملای لنگ)مجاهد(گره دزدقاتل وآدمکش ،غاصب )را با آرایش واباوقبابسوی مردم ساده ومسلمان مان فرستادند .
اما این را بخاطر داشته باشید همه مردم باهم برادر،صادق ومسلمان ازاقوام کشورمان اعم ازپشتون،تاجک،اوزبیک،ترکمن،نورستانی،پشه ئی وغیره....وجوددارد که باهم برادراند همه را بااین مزدوران بسرقدرت وجلابان وطن فروش برابرنسازید .
ملت افغانستان باهم برادر وبرابراند هیچ دشمن برین خاک موفق نشده تاریخ به اثبات رسانیده است .
حسن سمنگانی

>>>   اگر ما یک ملت هستیم پس چرا طالبان پشتون تبار و اکثرن غلزوی با باقی ملت افغانستان در جنگ هستند.

از تمام بخشندگان این سرزمین می گذریم
چرا پشتون های غلزوی با درانی ها در عرصه سیاسی و نظامی درگیر هستند.
چرا در ۲۵۰ سال همیشه فقط یک پشتون درونی حاکم بوده و بس و اگر هم دو بار یک تا جک در راس آمده برای یک لحظه هم فرصت کاری برایش داده نشده.

کدام ملت
چه ارزش های مشترک ما را یک ملت میسازد
تحمیل هویت افغان یا پشتون بر همه هویت های دیگر
بیایید اصل مشکل را بپذیریم و برای رفع آن با هم مذاکره کنیم.

>>>   کاملا حقیقت را گفته ما ملت شدنی نیستیم. در صورتیکه یک قوم خود را صاحب کشور میداند و سایر اقوام را بیگانه.

>>>   بایدن حرف حقیقت را گفته آمریکا چه در آفغانستان باشد و یا نباشد ملت سازی و یک پارچکی در افغانستان امکان ندارد، زیرا غیر از امریکا بسیار کشورهای دیگر با تمام توان از یک پارچگی افغانستان ممانعت می کنند و از سوی دیگر قومگرایی و انحصاری گرایی در افغانستان آنقدر شدید است حد اقل تا صد سال دیگر نخواهد از بین رفت. و گذشت زمان این ادعا را ثابت خواهد کرد.
عظیمی

>>>   بلی تا وقتی دست خارجیها در افغانستان کار کند حتی بوی یکپارچگی هم به مشام مان نخواهد رسید.
ن مصباح

>>>   محمد اسلم سلیم
۳۵ دقیقه ·
گفتیم : برادر باشیم
گفتند : اوغان استیم
گفتیم : برابر باشیم
گفتند: اوغان استیم
گفتیم: عدالت اجتماعی
گفتند: اوغان استیم
گفتیم: وحدت ملی
گفتند: بگو اوغان استم
گفتیم: ملت سازی کنیم
گفتند : ملت اوغان است
گفتیم : دولت مشارکت ملی ایجاد کنیم
گفتند : دولت اوغانی
گفتیم : صلح میخواهیم
گفتند: مذاکرات اوغانی
گفتیم : ما اوغان نیستیم ، تاجیک ، هزاره ، ازبیک اوغان نیست
گفتند : از این کشور خارج شوید
حالا به جز تغیر نام این کشور و برگشت به نام پر از افتخارات علمی و فرهنگی اش راه دیگری وجود ندارد
بازگشت به اصل کشور خراسان و هویت خراسانی
نه کمتر و نه بیشتر !

>>>   Milad Mujallal
صد سال دیگر هم اگر بهترین راههای حل را پیشنهاد کنید باز میگویند اوغانی اوغانی - بهتر آنست راه خود را از این طایفه ای سرتمبه و جاهل جدا کنیم.

>>>   جوبایدن، سیاستمدار کهنه‌کار آمریکا با شناخت دقیقی که از افغانستان به‌دست آورده است، واقعاً راست گفته که مردم افغانستان، هیچگاه ملت واحد نخواهند شد، چون برخی از اقوام برای بازداشت یک پاکستانی، گریه و تظاهرات و در مرگ هم‌وطنان خود، شادمانی می‌کنند.

>>>   چرا افغانستان بحیث یک مملکت بقا ندارد؟
استدلال جوبایدن مبنی بر اینکه در افغانستان ملت ساخته نمی شود، چیست؟
جوبایدن، معاون ریاست جمهوری امریکا، طی یک سفر رسمی بعد از پیروزی دموکرات ها در امریکا در سال ۲۰۰۹ وارد کابل گردیده و می خواهد راهی را در مقاهمه با حامد کرزی و اعضای باند وی بخاطر پیروزی افغانستان و امریکا بیابد. ترتیبات جلسه طوری تعیین می گردد که حامد کرزی و جو بایدن در پس خانه سالون جلسه ارگ رفته و خصوصی با هم مفاهمه می نماید تا در صحبت های رسمی در حضور حضار و خبرنگاران مشکل غیر مترقبه رخ ندهد.

بعد از نیم ساعت پوزپوزکانی، بایدن و حامدکرزی با چهره خندان وارد سالون گردیده و حامد کرزی برای هر یک از اعضای کابینه خویش دستور می دهد که گزارشات کاری خویش را با طمطراق تشریفاتی حضور بایدن و هیات وی تقدیم بدارد. جنرالان امریکایی از وزارت دفاع امریکا، کارمندان سیای امریکا و پلیس اف بی آی امریکا عملا در افغانستان مشغول اند و حقایق را روزمره با چشم سر دیده و می فهمند. ولی حامد کرزی شله که واقعیت ها را باید از زبان یک افغان شنید.

عبدالرحیم وردک در مورد وزارت دفاع و حنیف اتمر در مورد فعالیت های وزارت داخله و مهمتر از همه امر الله صالح بحیث رییس امنیت ملی بیشتر از همه بشکل بی معنی و خسته کن تف پرانی می کنند. جو بایدن بعد از شنیدن گزارشات سر اصل گپ آمده و از حامد کرزی خواهش می کند که جلو فساد را در حکومت خود بگیرد. از نگاه جوبایدن فساد در حکومت حامد کرزی علت اصلی ظهور و حضور طالبان در صحنه نظامی و سیاسی افغانستان است. تا وقتی جلو فساد در افغانستان از طرف حکومت کابل گرفته نشود نی تنها طالبان بلکه هیچ یک از سکنه افغانستان از حکومت کابل و نقش امریکا در حمایت از این رژیم حمایت نخواهد کرد.

حامد کرزی با چهره حق بجانب از فساد در حکومت خویش انکار نموده و مدعی می گردد که این تبلیغات پاکستان و دشمنان مردم افغانستان است که حکومت مرا به فساد متهم می سازد. جو بایدن از احمد ولی کرزی بحیث قبیله سالار قندهار نام برده و از حامد کرزی تمنا می کند که بر اساس شکایت های متعدد از طرف اقشار مختلف در قندهار دست برادر را از مداخله در امور قندهار کوتاه سازد و برای توریالی ویسا والی قندهار بخاطر تشکیل حکومت و اداره در قندهار اجازه فعالیت دهد. همچنان در این جلسه برای حامد کرزی گوشزد می گردد که قرار اطلاعات جمع آوری شده ولی احمد کرزی در قاچاق مواد مخدر با قاچاقبران مشهور دست دارد.

گزارشات گردآوری شده توسط سیای امریکا و سایر ارکان های امریکایی از جمله خبرنگاران امریکایی مستقر در قندهار ثابت می ساخت که ولی احمد کرزی رهبری اکثر عملیات تروریستی را در قندهار بعهده داشت. ولی احمد کرزی از کوماندوهای امریکایی برای سرکوبی دشمنان قبیلوی قوم و قبیله خویش زیر نام طالب و تروریست استفاده می کرد. عملیات شبانه و روزانه کوماندوهای امریکایی به مشوره و رهنمایی احمدولی کرزی صورت می گرفت.

در اینجاست که حامد کرزی در دفاع از احمد ولی کرزی، برادر نازدانه، از افغانستان می گذرد و با عصبانیت جو بایدن را مخاطب قرار داده می گوید که از بدنام سازی خانواده وی که نقش فرشته آسمانی را در تاریخ افغانستان از معین خیرو، پدر کلان حامد کرزی، گرفته تا نقش پدرش عبدالاحد کرزی و شخص خودش دست بردارد و از تهمت و افترا منصرف گردد. معین خیرو در دوران صدارت هاشم سنده که به هاشم جلاد مشهور بود بحیث معین وزارت داخله کار می کرد. شاه محمود برادر هاشم سنده وزیر داخله بود. عبدالاحد کرزی در زمان محمد ظاهر بحیث رییس ولسی جرگه مشغول کار بود.

این پیش آمد سر جو بایدن بد خورده و نان ناخورده میز طعام خوری را ترک می کند و می گوید مهمانی پایان یافت. قرار استدلال و نتیجه گیری جو بایدن و هیات معیتی وی از اوضاع وقتی حامد کرزی بخاطر افغانستان و سی ملیون نفوس افغانستان از برادر و منافع قبیلوی خویش تیر نیست، پس ایده حکومت سازی در افغانستان خیال و خواب است.

این بود مشت نمونه خروار از مرداری های افغانستان بسویه عالیترین سطح حکومت داری در افغانستان. در حالی که احمد ولی کرزی روزانه از سه صد عارض در حویلی و خانه خود پذیرایی می کرد، یک نفر به مقام ولایت قندهار که توریالی ویسا محمد زی بحیث والی مقرر بود مراجعه نمی کرد. حامد کرزی شیوه حکومت داری قبیله سالاری سنتی در افغانستان را یگانه راه نجات افغانستان می دانست و از ایجاد یک حکومت بشکل عصری که در آن توریالی ویسا بحیث والی نقش ایفا کند جدا مخالف بود.

امروز غنی احمدزی مذبوحانه تلاش دارد پنج انگشت را یکجایی در دهن تخته کند و حتی حاضر نیست از طریق غداری و قرآن خوری با عبدالله عبدالله خاکستر صفت ابن الوقت بخاطر بقای افغانستان وحدت کند. غنی غلزی تعهد سپرد بخاطر تشکیل حکومت ملی قانون اساسی را تعدیل کند و پست صدارت ایجاد کند و قدرت را شریک سازد.

غنی غلزی فکر می کند با این یکه تازی ها وی با حمایت امریکا از خود عبدالرحمن ثانی ساخته و افغانستان را با مشت آهنین اداره می تواند بی خبر از آنکه امروز قرن ۲۱ است و انگلیس ها از رسالت شرم آور شان در قرن ۱۹ و ۲۰ از حمایت بارکزایی ها خجالت می کشد و امریکا هر گز نمی تواند این رسالت ننگین را بدوش گرفته و اشتباه قرن ۱۹ و ۲۰ انگلستان را نسبت به افغانستان تکرار کند زیرا امریکا از قضاوت تاریخ می ترسد.

عبدالحمید

>>>   آیا جوبایدن راست گفته‌است؟
منظور آقای جو بایدن از ملت نشدن افغان‌ها شاید همان بخشی از مردم افغانستان باشد که به مرگ دیگران خوش‌حال می‌شوند.
واضح است که همان بخش از مردم افغانستان واقعن اهل ملت شدن نیستند، ولی سایر مردم شریف افغانستان یک ملت واحد و یک‌پارچه بودند، هستند و‌می‌مانند. مای‌که اهل ملت شدنیم، غم و خوشی‌های مان‌ را باهم قسمت می‌کنیم و کنار هم می‌مانیم!
مرتضی_جلالی

>>>   Farid Bahman
عزيز ما جوبايدن در يك مناظره انتخاباتي درون حزبي لطف فرمودند و كشف شان را برملا ساختند كه از مردم افغانستان ملت ساخته نميشود تا حد ناممكن. پرده برداري از اين كشف عظيم صرفن خوراك انتخاباتي درون حزبي امريكا را داشت و هيچ ربط به مردم افغانستان ندارد . اين عزيز منبع كشف خود را سفر هايش به افغانستان وانمود كرده است، بسيار خوب و ثقه يي.
عزيزان روشنفكر ما به درجات مختلف از كشف استقبال شايان نمودند و گوشه هاي پنهان و نا پيداي تجزيه افغانستان را درسايه كشف بزرگ جو بايدن برملا ساختند.
اين عزيزان روشنفكر ما ميخواهند نشان بدهند كه جوبايدن در جريان سفر هاي پژوهشي شان به افغانستان با همين عزيزان روشنفكر ما ملاقات داشته بوده كه به اين نتيجه رسيده نه با كرزي، فهيم، خليلي، محقق، عبدالله، جنرال وردك، بِسْم الله، قانوني ، سياف، أتمر و غيره.
عزيزان روشنفكر من ، جوبايدن نظر شما را منعكس نساخته بلكه در "نظر" كنه سراي حكومت مساله تجزيه و نا ملتي را يافته. تَو عزيز روشنفكر من ، مرجع هيچ فكري نيستي كه قابليت استناد بر پژوهش را داشته باشد. از فيسبوك تا يك محفل قليون رفيقهاي هم پيك و هم كتاب و هم قليون ديگر جاي نداري تا "انديشه" ات بيرون شود. جوبايدن سرت خبر نبود و حالًا هم نيست. لوده جان ، بزرگترين كشفت كشف استخوان هاي پوسيده منسوب به امير حبيب الله خادم دين رسول الله ، كشف "فاجعه چهل دختران"، كشف عياش بودن ظاهر شاه، كشف قهرمان بودن "قواي مركز"، كشف گلابي بجاي ناك و كشف اتوبوس بجاي بس بوده البته در زير سايه كتاب هاي ادرنو و فوكوياما.
روشنفكر وطني عزيز كه در همه حال ضد امپرياليست هم تشريف داري، نخست بدان كه جوبايدن مامور همان امپرياليست است مه قربان عكس پروفايل شده چگوارايت شوم.

>>>   Razaq Rahimi
معضله و مانع اصلی استبداد و زور گویی است. عدالت و برابری پیش شرط هر نوع ملت شدن است. جوبایدن ها خود در حمایت و تقویت مستبدین و زورگویان نقش دارند. واژگونی سلطهٔ استبداد داخلی و اشغال خارجی راه را برای ملت شدن باز می کند. هیچ ملتی با زور سرنیزه یا خوشخیالی های ساده لوحانه ساخته نشده و نمیشود.

>>>   به پاسخ وحید «عمر»
دکترسمیع «حامد»
من بدین باورم که ما در افغانستان « ملت» هستیم اما این ملت از دو قوم تشکیل شده است: امیر و فقیر!
فقیر چنان درگیر « تقلا برای زنده ماندن است» که نمیتواند به کانونی بالاتر از خانواده بیندیشد. امیر چنان دربند سودِفوری است که حتا به زیان بالقوهء خودنیز نمی اندیشد. تفکردرزمینهء سود و زیان امروز ( و آینده) شخصی یکی از زمینه های پاسداشت « منافع جمعی» است و در جایی که اندیشهء « سود و زیان جمعی» شکل نگرفته باشد « ملت» نمیتواند شکل گیرد. « ملت» یعنی یک « ما» که از همبسته گی « من ها» شکل گرفته باشد نه با گسستن از « من ها».
من بارها گفته ام که کوشش برای « ملت سازی» در افغانستان نابرابر بر بنیاد مشترکات فرهنگی ممکن نیست. هر قوم این سرزمین از نظر هویت فرهنگی با همسایه های ما و دیگر نقاط دنیا همگونی های بیشتری دارند تا با دیگر اقوام هموطن. آنچه میتواند ما را « ملت» بسازد برخورداری همسان از حقوق سیاسی-مدنی ماست که زمینهء برابری را برای هر شهروند فراهم سازد.
تمام تلاش ما باید بر « برابری شهروندی» متمرکز شود تا آهسته آهسته زمینهء « ملت شدن » فراهم شود.
اگر بتوانیم شهروندان « برابر» باشیم؛ میتوانیم « هویت فرهنگی/تاریخی ویژهء افغانستان» را نیز تعریف کنیم که آمیزه یی از اندرکنش فرهنگی-اجتماعی اقوام ما در جغرافیای کنونی ماست. ما ناگزیر از تعریف این « هویت» بربنیاد آن مایه ها و پایه های تاریخی-فرهنگی هستیم که هرچند در کُل با همسایه های ما « مشترک» است اما خاستگاه و پایگاه آن « افغانستان کنونی» بوده است. اگر در کنار پاسداشت مشترک فرهنگی و تاریخی با دیگران این « هویت» را نیز شکل ندهیم آن « هویت کلی» میتواند زمینهء بهره برداری ابزاری سیاسی-اقتصادی را برای دیگران برضد منافع وطنی ما فراهم کند.

اما پیش‌شرط این کار، پیکار در زمینهء زدایش نابرابری است. مایی که از نظر شهروندی باهم حق مساوی نداشته باشیم، چه خود را « ملت» بخوانیم چه نه، سودی ندارد و فقط میتواند بسترتنش های تاریخی را ژرفتر کند.

>>>   نظر آقای بایدن در مورد ملت بودن و ملت نبودن افغانستان تا حدی صداقت دارد. عاملی که سبب شک در مورد ملت بودن افغانستان می شود همانا نظام سیاسی نامناسبی است که بر این کشور از زمان عبدالرحمن تا کنون تحمیل شده و غنی احمدزی در تقلای احیا و حفظ آن است.

مردم این کشور، همانند مردمان سایر ممالک جهان، استعداد بالقوهٔ ملت شدن را دارند، مشروط بر اینکه در نظامی زندگی نمایند که حقوق همهٔ آن ها تأمین شود و به همهٔ آن ها به حیث شهروند (نه به حیث اعضای قبیله) نگریسته شود. نظام فیدرالی می تواند راه را برای این امکان گشایش بخشد.

داود لطیفی

>>>   Razaq Rahimi
چرا هر چه زور میزنیم، ملت، نظام و کشور بسازیم، نمیشود؟!

استبداد لجام گسیخته و هرج و مرج دو فصل برجستهٔ تاریخ ماست، دو فصل خونینی که حیات و مماتِ جغرافیای زیست 300 سالهٔ ما را شکل داده است.
یعنی دورِ باطل چرخهٔ استبداد - هرج و مرج - استبداد، با چاشنی مداخله و اشغال خارجی قامت رسای تاریخ و فلسفهٔ وجودی آن جغرافیايی است که نامش را فغانستان گذاشته اند.

شجرهٔ خبیثهٔ استبداد درین سرزمین همواره با خون آبیاری گردیده و آتش خودکامگی، ظلم، بیعدالتی، شقاوت، سرکوب و جنایت، خرمن هستی مردم را به تلی از خاک و خاکستر مبدل نموده است.
مردم گاهی با دنیایی از توهم و بیچارگی نظاره گر دستان خون آلود دژخیمان مستبد بوده اند، و زمانی هم سر به شورش برداشته و در برابر استبداد داخلی و تجاوز خارجی به مقاومت فردی و جمعی پرداخته اند. و اما شوربختانه یا بیرحمانه سرکوب گردیده اند و یا میان شعله های آتش اغتشاش و نفاق خورد و خمیر شده اند!

هرچند روح بیداری و مقاومت به همت و یمنِ عناصری با اندیشه‌ های آزادیخواهانه و ضد استبدادی در کالبد بی رمق جامعه دمیده شد که بنمایهٔ های تفکرات تقدیرگرایانه ازجمله جاودانگی قدرت و تخت و بختِ «سایهٔ خدا» و تقدسِ شیخ و آخوند را به چالش کشید، ولی بنا بر عوامل گوناگون نتوانست دیو ستم و استبداد و خودکامگی را از پا در آورَد. مردم هر بار از دامی به دامی کشیده شدند، طوری که گاهی با بیتفاوتی به سرنوشت شان به سکوت مرگ زا تن دادند و گاهی با شورشها و مقاومت های ایله جار و جانفرسا به بیراههٔ تاریک عقبگرایی رهنمون شدند و ثمرهٔ قربانی ها و جانفشانی هایشان به دامن مشتی از مافیای قومی و مذهبی ریخته شد، مافیایی که در تبانی آشکار و وابستگی کامل با کفتارهای منطقوی و بین المللی و شانه به شانه با آنها با همان رویکرد آشنا دمار از روزگار مردم کشیده اند.

ملت ها به زور و یا با خوشخیالی های ساده لوحانه ساخته نمیشوند، فقط واژگونی سلطهٔ استبداد داخلی و اشغال خارجی و تامین عدالت و برابری میتواند راه را برای ملت شدن و زندگی باهمی انسانی در یک جغرافیای واحد باز کند.

>>>   افغانستان هیچگاه یکپارچه نمیشود، چرا ؟ وقتی پشتونها به مرگ دیگر اقوام خوشحالی میکنند این یعنی خودخواهی و بداندیشی یک قوم !

>>>   جناب آقای "جو بایدن" فرمودند افغانستان هرگز کشور یک پارچه نخواهد شد.
نمی دانم بر اساس کدامین برخورد غیر حرفه ای سیاسی، دیپلوماتیک، شاید هم بخاطر روند مضحک انتخابات، شاید بخاطر وجود قوم و نژاد پرستی هایمان و یا هم بخاطر اینکه اگر افغان ها مُمَثل خوب دموکراسی و مولفه های جدید نبودند مسلمانان چندانی هم نیستند، یا هم شاید بخاطر وطن دوست نبودن، ما یعنی کسانی که در راس و یا هم در حواشی قدرت اند این چنین گفته.
اما!
هر روز یکی با سخنان زننده با مُشت بر دهان اندیشه های مان می کوبد و مارا تحقیر می کند.
یکی با خنده یکی هم خیلی صریح با کلمات زننده.
هیچ کس از آنها شاید نمی دانند که در خانه خانه این مرز و بوم چه آرش هایی برای آینده کشورشان تلاش می‌کنند.
چه رستم هایی رویای رهایی در سر دارند و شور آزادی.
هر کس به ما طعنه می زند و نمی داند که چقدر از شنیدن این حرف ها برای روزهای جدید امید می بافیم، با آن زندگی می کنیم.
ما روز های جدیدی در پیش رو خواهیم داشت.
گرچه از این بیانات گاهی دلمان می گیرد، اما ما را ازین گفته ها باکی‌نیست‌.
با خداییم و پادشاهی می کنیم.
زهرا کرامت

>>>   انقدر سر آمریکاییها در خاورمیانه و آسیاست که حتی در مناظره های انتخاباتی هم از کشوری در خاورمیانه حرف میزنند مردم افغانستان و کشور افغانستان ولو به نام دیگری هزاران سال قبل از آمریکا و مردم آمریکا بودند و زندگی میکردند یک نفر این را به جو بایدن بگوید

>>>   چشم دشمنان کور!
خیر است اگر جغرافیای ما به پنجهزار سال نمیرسد باآنهم ما ملتی با تاریخ پنجهزار ساله داریم و پنجهزار سال دیگر خواهیم بود. جغرافیای مارا ستمکارانی چون اسکندر و محمود و چنگیز و اولاده هایش و بیگانگانی بنام ساسان و سامان و نادر قزلباش مدتی به گروگان گرفتند. اما فرزندان غیوری چون میرویس نیکه و احمدشاه بابا و عبدالرحمان بابا و محمدگل بابا و نادر بابا و کرزی بابا و غنی بابا از چنگال اشغال گران بیرون آوردند. ما بسیار تلاش نمودیم تا هیچ نشانی ازین بیگانگان در مملکت خداداد افغانستان باقی بماند. مگر تخریب مصلی هرات از بقایای تیموری و آن بت های بامیان و چکری از بقایای کوشانیان ملحد را ندیدید که چگونه به زور بازو و غیرت افغانی ما به خاک یکسان شد. کدام جهانکشای تاریخ را میتوان به اجداد جهانکشای ما برابر کرد. ما نه تنها امپراطوری هارا ساختیم بلکه از برکت شمشیرهای قهرمانان در پانی پت انگریز ها در نیم قاره هند و قاره آسترلیا توسط شتربانان ما صاحب امپراطوری شدند.مگر تمامیت ارضی بدون مرز کشور ما بیانگر آن نیست که جهانکشایی اجداد ما مرزی را نمیشناسد. ما با اکثریت ۳۳ درصدی که ۶۶ درصد آنرا مهاجرین بیگانه تشکیل میدهند و مثل مهمان در خانه ما هستند ملت بزرگ افغان را ساخته ایم اینهم یکی از نادرات در تاریخ بشری است. این جو گندم نما کیست که به ما درس ملت سازی بدهد. جو بایدن چگونه نامی است. مگر این جو از محل گمنامی بنام بایدن چطور بخود جرات داده که راجع به ملت بزرگ ما چنان توهین روا دارد. آنزمانیکه جورج واشنگتن با چند تن اندیوالانش چرت دولت سازی را داشت پدران ما هزاران سال قبل با تاسیس لویه چرگه ها این ملت بزرگ را تهداب گذاشته بودند. مگر ما در انکشاف زبان ملی خویش که مادر همه زبان هاست نکوشیده ایم. مگر در استرداد اراضی در سرتاسر کشور از دست مهاجرین به مالکان اصلی اش سعی لازم ننموده ایم. برنامه ملت سازی ما از پنجهزار سال به اینطرف دوام دارد. این تبلیغات دشمنان که میخواهند وحدت ملی افغانی را برهم بزنند خواب و خیالی بیش نیست.
ژوندی دی وی لوی افغانستان

>>>   جوبایدن، نامزد ریاست‌جمهوری آمریکا به نکتهٔ خیلی خوب اشاره کرده است. او گفته است که در افغانستان «ملت‌سازی» نا‌ممکن است و به جای آن بهتر بود تمرکز جدی بر مبارزه علیه تروریزم صورت می‌گرفت.
اظهارات جوبایدن را به‌جای اینکه فرصت خوبی برای ایجاد گفتمان «ملت‌شدن» بدانیم، برعکس، یک‌تعداد آدم‌های که سال‌هاست نان شان در روغنِ استبداد و قوم‌گرایی چرب است، چنان واکنش نشان می‌دهند و رگ‌های گلوی‌شان می‌پُندد، انگار اینجا واقعن «ملتی» به مفهوم واقعی کلمه حاکم است.
جوبایدن راست می‌گوید، کدام «ملتی» اینجا وجود دارد؟ کشوری که رئیس جمهور تقلبی اش دو تابعیته باشد و خانمش لبنانی آمریکایی یهودی مسیحی باشد و بخواهد ارزشهای ملی را فدای قومش کند،
کشوری که در آن اقوام را درجه‌بندی می‌کنند، تحصیلات عالی سهمیه‌بندی می‌شود، هزاره‌ها و اوزبیک‌ها و اقلیت‌های دیگر از رده‌ی نخست نظام حذف و از تصمیم‌گیری‌های سیاسی عقب زده می‌شوند، آیا با این وضع «ملت» می‌شویم؟ کشوری که در هستهٔ مرکزی قدرت‌اش «مخکشیزم» حکم صادر می‌کند که “حسین علی بچه‌ی لایق است، اما حیف که هزاره است و نباید قبول شود” با این وضع ملت می‌شویم؟ کشوری که زیر پست فیسبوک ارگ از کشته شدن پسر استاد محقق صدها آدم اظهار شادمانی کند، آیا ملت می‌شود؟ کشوری که حکومتش برای «منظور پشتینِ پاکستانی» اعلامیه صادر می‌کند و جنبش‌های عدالت‌خواه داخلی را سرکوب ‌کند، «ملت» می‌شود؟ کشوری که مملکتش را “مهد زبان دری” می‌خواند و سرود ملی‌اش غیر فارسی/ دری است، ملت می‌شود؟ کشوری که معاون اول ریاست جمهوری‌اش به جرم اوزبیک بودن تبعید می‌شود و ۹۰ در صد اداره امور را از یک قوم پُر می‌کنند، ملت می‌شود؟ کشوری که قدرت سیاسی بر اساس قومیت و سیاست تحمیلی «افغانیت» توزیع گردد، ره به ملت شدن می‌برد؟ کشوری که انتخاباتش همیشه مورد تقلب قرار گیرد و یک قوم را همیشه بر مسند قدرت حاکم سازد و دیگران را مادون و درجه چندم قرار دهد، ملت می‌شود؟
کشوری که استانکزی انتحاری را به پیش ربانی می برد ملت می شود؟
کشوری که حنیف اتمر انتحاری را در میان جنبش روشنایی و جنازه سالم ایزدیار می فرستد ملت می شود؟
«ملت شدن» حلوا نیست که دهن را شیرین کند و با چند تا اصطلاح کاذب به ارمغان بیاید. «ملت» وقتی در یک کشور شکل می‌گیرد که تمام شهروندان آن احساس کنند که در جغرافیای واحد از برابری و عدالت برخوردار هستند، نه اینکه یک گروه قومی همیشه سر شانه‌های دیگران سوار باشد. بنا به جای این‌که در برابر گفته‌های جوبایدن از «غیرت افغانی» کار بگیریم، بهتر است سر به گریبان خود فرود ببریم و کمی شرم کنیم و خجالت بکشیم.

>>>   Hosnia Osmandaud
از شعار های احساساتی "جو بایدن" نباید گله کرد،
وی نه تنها به مشکل کنترول دستانش و به نقض قانون در دوران معاونیت آقای اوباما بخاطر پسرش متهم بوده، بلکه به تکلیف عدم دقت و رعایت دیپلماسی در صحبت هایش دچار است. جناب شان هنوز متوجه نشده اند که در مورد ملت های دارای تاریخ به مراتب کهن تر از کشور خودش، نباید چنین تبصره های به نرخ روز نماید.
این حقیقت تلخ بماند که چه کشور های با ما چه کردند و خود چگونه در بازی های سیاسی دیگران وسیله شده وفریب خورده و میخوریم تا حدی که بجان هم افتاده ایم.
اما بهتر نیست هر چه زود تر به این بر سر هم زدن ها خاتمه داده و با نهادینه ساختن قانون اساسی یک ملت واحد شویم؟
مردم مظلوم و بی‌صدا که همیشه یک ملت بوده و هستند.
بهرصورت شاید هرکاندید دیگربهتر از آقای "جو بایدن" برای ریاست جمهوری امریکا باشد.

>>>   Bashir Ahmad Qasani
مرض جرگه زده گى!
در دوره حامدكرزى سخنگوى يكى از جريان هاى سياسى مخالف حكومت، آقاى كرزى را كه به بهانه هاى مختلف چندين بار لوى جرگه برگزار كرده بود، متهم به مرض جرگه زده گى كرده بود.
عمر داوودزى، فاروق وردك و صادق مدبر كه در آن زمان از مقام هاى نزديك به حامدكرزى بودند، در برگزارى جرگه ها نقش ويژه يى داشتند.
در ماه ثور سال روان نيز حكومت يك لوى جرگه صلح را برگزار كرد كه كارهاى اجرايى آن به دوش آقاى داوودزى بود؛ ولى هيچ كمكى به صلح نكرد.
اكنون نيز آقاى داوودزى پيشنهاد كرده كه دو هفته بعد از مراسم تحليف رييس جمهور جديد يك لوى جرگه صلح برگزار شود، ظاهرأ مرض جرگه زده گى سارى است.
برگزارى اين گونه جرگه ها تنها و تنها به هدف برهم زدن تلاش هاى دوحه و پيچيده كردن روند صلح صورت مى گيرد.

>>>   Abdullah Hariri
جوبایدن آگاه است که طی بیست سال اشغال در افغانستان چه کرده اند!
امریکایی ها میدانند که ما ملت شدنی نیستیم چون آنقدر تفرقه و نفاق مذهبی،قومی،زبانی کشت کرده اند که جای برای ملت شدن ما تا چند سال دگر باقی نمانده است!
امریکایی های جنایت پیشه آنچه در توان داشته اند به کمک شیادان بومی شان (کرزی، غنی و تنظیمی های وطنفروش) در این مملکت تفرقه اندازی رذالت و شیادی کرده اند که این مردم متحد نشوندهمدگر را قبول نداشته باشند پی بربادی یکدگر باشند، البته که موفق هم شده اند.
ما امیدواریم که بزودی این جو شکسته شود این جرثومه های فساد و نفاق نابود شوند تا روزی مردم شریف افغانستان همدگر را در آغوش گرفته برضد توطعه های استعماری آنطور که شایسته یک ملت سلحشور است عمل کنند.
روزی آنروز را جشن خواهیم گرفت (دیر و زود دارد ،سوخت و سوز ندارد)

>>>   خدا ان ملتى را سرورى داد كه تقديرش به دست خويش بنوشت به ان ملت سره كارى ندارد كه دهقانش براي ديگرى كشت
زمانى كه محقق و اسماعيل براي ايران كشت ميكنند گلبدين براي پاكستان دوستم براي ترك صياف براي عربها عبدلله براي روسها و شيعه ها از ايران دفاع ميكنند و كار ميكنند سونى ها بعضى پاكستان بعضى عربها أوزبك ها تركيه حالا كمى فكر كنيد امريكا مقصر هست يا جهالت مردم ايران پاكستان عرب ترك گرگان هستن و امريكا گرگ پير پس جامعه گوسفندى هميشه اسير گرگان هست حالا اين گرگ امريكا نامش باشد يا ايران يا عرب يا ترك يا پاكستان يا انگليس يا كفتار هاي ديگر مقسر جامعه گوسفندى هست كه هر كدام فريب شعالهاي پير رهبران احزاب داخلى را خورده و شغال ها هم ملت و ملك را به گرگان فروختن زمانى يك گرگ بود شوروى ولى كفتار هاي داخلى گفتن گرگ اين و ان يعنى شوروى ولى بعدها خود گرگان گرسنه ديگر را بر گوسفندان حاكم جامعه گوسفندى زمانى از گرگان رهايى پيدا ميكند كه اگاه باشند گرگ گرگ هست حالا لباس ايران يا امريكا بر تن داشته باشد يا ديگرى فرق نميكند ولى حالا ما بين گرگان محاصره هستيم كاش انقدر به فهم رسيده بوديم كه از همان گرگ اول شوروى به نفعه خود در مقابل محافظت از گوسفندان در مقابل گرگان ديگر استفاده ميكرديم ولى گرگان گرسنه ديگر ما را در مقابل گرگ سير تر شوروى شوراندن تا خود به منافعه خود برسند جنگ گرگان هست در مسلخ گوسفندان
جواد کریمی

>>>   چرا جوبایدن میگوید که :(( افغانستان یکپارچه ممکن نیست)) ؟
به خاطر اینکه افغانستان چنین وچراهای زیادی دارد لطفن بخوانید . چونان که در نوشته های پیشینم گفته بودم افغانستان در نتیجه شکستن جغرافیای بزرگ خراسان و پارچه پارچه شدن اقوام آن توسط دو استعمار کهن هریک بریتانیای کبیر از شبه قاره هند و روسیه تزاری از آسیای میانه با اقلیت های قومی تشکیل شد که نام دیگر آن را منطقه گذاشتند . اما ؛ این منطقه حائیل با اقلیت های قومی اش توسط الفنستن انگلیس بنام افغانستان که هویت قبیله پشتون است نام گزاری شد که هویت ملی ومیهنی شهروندان غیر پشتون نیز افغان گفته شد . به همین ترتیب پول رایج کشور ، سمبولها ، مدالها ، نشان ها ، القاب ها ، چیز من در آوردی بنام مصطلحات ملی ، کاربرد واژه گان نظامی ، تابلوها، سرود ملی ، فاتحین جنگ با انگلیسها والی اخیر بنام قبیله پشتون ( افغان ) یاد شد . افزون برموارد یاد شده قدرت دولتی درطی سالیان ایجاد این جغرافیا به استثنای دو الی سه مرتبه مقطعه ای تابو شکنی گردیده ، در غیر آنصورت در اختیار قبیله پشتون بوده که در ضمن داشتن قدرت عام وتام کشوری بر غیر پشتون ها ستم های فراموش ناشدنی روا داشته اند ،مانند ؛ قتل عام هزاره ها ، خرید وفروش آنها مثل برده ، استملاک زمین های غیر پشتون ها وبخشیدن آن به قبایل پشتون به بهانه تامین امنیت مرز های شمال وشمالغرب کشور و هزاران مثال دیگر که میتواند مصداقی بر گفته های من اندر باب ستمگری های محافل وحکام بیدادگر پشتون باشد که به حق غیر پشتون ها روا داشته اند ، البته در مورد خلق شریف پشتون گنهکار نمی باشد. از اینها که بگذریم همین اکنون اشرف غنی احمدزی با در دست داشتن کتابش تحت عنوان فصل ناتمام تاریخ که عبارت از رویا ها وتخیلات فاشیستی و تمامیت خواهی او در تداوم سیاست های مستبدانه امیر عبدالرحمن خان میباشد ، قدرت را یکدست نموده در اختیار افراد قبیله خویش قرار داده است تا به آرزوهای شومش برسد . اما ؛ مقاومت غیر پشتون ها بشدت وحدت آن دربرابر سیاست های فاشیستی غنی احمدزی ادامه داشته و آنها نمی خواهند به وضعیت کنونی تن در بدهند . ازین رو با در نظر داشت مراتب یادشده و از بدو برگزاری کنفرانس بن که منجر به اشغال کشور و ایجاد حکومت موقت گردید تا حالا نه تنها قدمی درجهت نزدیکی اقوام برداشته نشده است ، برخلاف قدم هایی بخاطر دور شدن آنها برداشته شده که در نتیجه آن بحران مشروعیت ، بحران مشارکت ، بحران هویت ، بحران مدیریت و بحران امنیت خلق گردیده که مسبب اولی آن اشرف غنی احمدزی میباشد و مسبب دومی آن حضور اشغالگران است که گره بر گره کور این بحران افزوده است . سرانجام جوبایدن آمریکایی با در نظرداشت نکات یادشده و وضعیت موجود که پول آنها خرچ ، سربازان آنها کشته ، آبروی شان رفته ، ناکام وبدنام مانده ، زیر فشار بین المللی قرار گرفته ، افغانستان را همچنان پارچه پارچه دیده ، چونانی که همین اکنون مناطق جنوب وجنوب شرق کشور غیر اعلام شده وعملن الحاق پاکستان میباشد ، پس چرا نگوید که (( یکپارچگی افغانستان ممکن نیست )) !
حفیظ راوند

>>>   مليت و ملت
1- «مليت » در متن‌های پارسى کلمه "مليت" به یک گروه قومی اشاره مى دهد. یعنی گروهی از مردم که دارای یک قومیت، زبان، فرهنگ و تاریخ هستند. تا سالهاى 1960
و حتى پس از آن در تذکره هاى افغانستان که از سوى "مَلک" هاى روستاها و قعله ها و گذرها داده مى شددر آن در خانه جدول مليت: تاجيک و اوزبيک و افغان محمدزايى و پوپل و غيره درج مى شد. اطلاق ملیت بيشتر از "تابعیت" (افغانستان شهروند که مستقل و آزاد ندارد بلکه تابع دولت باشد و "قانون اساسى" اصلا اهميت ندارد زيرا خود حکومت و دولت قانونشکن اند.
2- «ملت» یک اجتماع بزرگ و عمدتاً بسته از اقامت مردم با همان نسب ، تاریخ ، زبان ، فرهنگ است که یک کشور سیاسی را تشکیل می دهد ، به عنوان مثال ملت آلمان; ملت فرانسه

2.1 ملت در كشورهای اروپایی نیز به عنوان یك كشور یا كشور شناخته می شود و برخی یا بسیاری از كشورها می توانند به عنوان یك انجمن ، كنفدراسیون یا جامعه ای از كشورها یا اتحادیه هایی مانند ایالات متحده آمریكا ، اتحادیه اروپا ، امارات متحده عربی متحد یا متحد شوند ، اما چگونه "سازمان ملل متحد (سازمانی که در آن بسیاری از کشورها برای حفظ صلح جهانی گرد هم آمده اند) سازمان ملل"

2.2 ملت افراد متعلق به یک ملت؛ مردم ، جمعیت : ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.

2.3 اصطلاح «ملت» در حال حاضر یک اصطلاح جامعه شناختی.
ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای ساختن چنین حکومتی دارند.

3- منشاء لغت يا اصطلاح «ملت»
ملت در حدود سال 1400 میلادی از لاتین به زبانهاى «هندو جرمنى» (پس از جنگ جهانى دوم: هندو اروپايى) گرفته شد.
در لاتین "natio" به معنای ، قبیله ، منشاء یا "تولد" است که در اصل برای "اجتماع تولدى" گرفته شده از فعل لاتین "nasci"، "به دنیا آمدن"مشتق شده است.
بنابراین "ناتثو" به گروه یا مجموعه عظیمی از مردم اشاره می کند که ویژگی های مشترک آن مانند سنت مشترک ، آداب و رسوم مشترک هنر مشترک ، تبار مشترک ، فرهنگ مشترک و به ویژه زبان مشترک به عنوان شاخص عمده و اصلى ملت نسبت داده می شود.
"دولت ملت" یک الگوی دولتی است که مبتنی بر ایده و حاکمیت ملت است. در اصطلاح دولت ملت ، ساختار دولت همزمان با مفهوم ملت است. یکنواختی زبانی ، فرهنگی و قومی اغلب در گفتمان درباره ملت به عنوان پیش نیاز و هدف دولت ملت ذکر می شود. عقاید ملت و ملت-دولت نیز "سازه" نامیده می شود. ساخت و ساز به این معنی است که این طبیعی نیست بلکه یک چیز مصنوعی است.
صفت اصطلاح ملت ملی است. در زبان فارسی ، "ملی" "ملت" خوانده می شود. اصطلاح صفت ملی در اروپا "ناتثونال" نامید شده است ، به همین دلیل اصطلاحاتی مانند "بانک ملی" ، مقامات ملی در افغانستان وجود دارد بخصوص در آلمان مورد استفاده قرار نمی گیرد زیرا این اصطلاحات مربوط به ناسیونالیسم مى شود. ملیگرایی (به معنای ناسیونالیسم) نیز به علت علل دو جنگ جهانی در اروپا بسیار بد بو شده و دیگر پذیرفته نمی شود.

4- نتيجه مفهوم مدرن ملت دولت:
دولت ملی یا ملت-دولت (به انگلیسی: Nation-State ) (یا با نام عمومی تر آن، "کشور") نوع خاصی از دولت ویژه جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است . در این نوع دولت ، ساکنان اش "شهروند" ((Bürger یا ) Citizen ) دارای قدرت است و نه "ملت" است. يعنى قدرت دولتى در دست شهروند است.
شهروند نياز خونى براى تذکره گرفتن ندارد بلکه رابطه به خاک يا کشور ساکن دارد که شرايط گرفتن "ناشنليتى" "تابعيت " که باوجود چنين واژه ها همان شهروند که يک اصطلاح انقلاب کبيرفرانسه و دوران روشنگرى است.
شهروند لغت سياسى دولتى جديد است که مردم يا همان شروندان وساکنان و باشندگان سرقدرت دولتى باشند و دين و دولت ازهم جدا باشد.
گروه هاى اسلامى مانند القاعده و طالبان و داعش گرچه از نظر لجستیکی و نظامی از سوى قدرت کلان ایالات متحده آمریکا و سایر کشورها پشتیبانی می شوند مسلمانان رابه راحتی گمراه کردند. آنها از دین سوء استفاده کرده اند یا پنج بناى اسلام اسلامى را بجا نياوردند. آیا طالبان یا دولت اسلامی و القاعده و داعش مسلمان نیستند؟ آيا این سازمانهای اسلامی مشرک و کافر و منافق بودند. کلمه و نماز خواندند. روزه گرفتند. ذکات دادند. حاجى شدند جهاد کردند و نکاح جهاد کردند و بسيار شعيه کشتند زخميان شان در شفاخانه هاى اسرائيل تداوى و جراحى و درمان شدند.
خوانندگان خود تصميم قضاوت دارند
شهروندان چقدر در حکومت و قدرت حاکمان پشتون حکومت يک قومى قدرت دارند.
حاکمان پشتون يا افغان به آن سوى مرزشرقى وجنوبى و ايالت فدرالى پختونخواه که خود را "پاکستانى" مى گويند
مرز ديورند: 1893; امسال 2020 127 سال پس از خطکشى سرحدى

>>>   تيمورشاه پسر احمدخان ابدالى ٬ "لخک دروازه" يا "کن کاسه" سدوخان (سدوزايى از همين آقا سدوخان حاکم افغان دربار صفويان ايران) 17 زن داشت . 14 زنان تيمورشاه کتاب نصيرمهرين :" عوامل سياسی چند همسری " - در افغانستان معاصر و پيامد های آن", سال 1384 خورشيدی چاپ دوم

احمد شاه سدوزايی يا ابدالی که به احمدشاه بابا يا احمد شاه درانی نيز شهرت يافته است چهار زن در عقد نکاح داشت ، به قولی او مرد متدين بود و از چهار زن بيشتر در عقد نکاح خود نياورد. از همسران احمد شاه چنين نان برده شده اند :
1 ـ مادر تيمورشاه دارنی
2 ـ دختر شاه وليخان پاميزايی مادر شهزاده سليمان
3 ـ رضيه بيگم ، يا حضرت بيگم صاحبه ، دختر محمدشاه شهنشاه هندوستان
4 ـ دختر کاکا نصيرخان بلوچ حکمران معروف بلوچ

احمد شاه ازاين ازدواج ها دارای هشت پسر بود. نويسنده ازدواج های احمدشاه را از يکطرف به عنوان راههای حکومت داری به شيوهً قبايلی ميخواند که به احمد شاه درتحکيم پايه های دولت او کمک کرده است، از طرف ديگر اضرار چنين وصلت ها را باعث تشنج ميان افراد خانواده که در نتيجه باعث نا آرامی مردم کشور ميشود تصريح مينمايد و بطور مثال ميگويد که پس از مرگ احمدشاه ، وزير شاه وليخان ، نواسه اش ( شهزاده سليمان ) را به پادشاهی برگزيد. آن تلاش با مخالفت شهزاده تيمور و روسای قبايل مخالف شاه وليخان مواجه گرديد و در نتيجه عقيم ماند ، وزير به قتل رسيد و شهزاده بعدها کور ساخته شد....
ساير ازدواج های او نيز خالی از پيامد های ناهنجار نبوده که در اينجا به همان يک مثال اکتفا گرديد.

تيمور شاه چهارده زن در حرامسرا داشت و به قولی ( تعداد ازدواج تيمورشاه اعم از نکاحی و صورتی به قرار روزنامچهً خاصهً خودش سيصد نفر بحساب آمده اند. )

زنان نکاحی تيمورشاه
1 ـ دخترسردار نواب خان بارکزايی مادر شهزاده همايون
2 ـ دختر حاجی جمال خان بارکزايی مادر شهزاده محمود ، حاجی فيروزالدين و سلطان شاه
3 ـ گوهرشاه ، دختر شاهرخ ميرزا نواسهً (نحوه) نادرافشار
4 ـ گوهر نساء ، دخترسلطان عزيزالدين محمد عالمگير ثانی ، مادرشهزاده هاشم ، شاهپور و شاهنور
5 ـ دختر شهزاده يزدان بخش ، نواسهً نادر افشار
6 ـ دختر شاه پسند خان اسحق زايی مادر شهزاده عباس و شهزاده کهندل
7 ـ فاطمه دخترسردار قوم يوسفزايی ، مادرشهزاده محمدخان ( بعدها بعدها زمانشاه شجاع الملک ، شاه شجاع )
8 ـ خديجه سلطان ، دخترعباسقلی خان بيات نيشاپوری ( امير الامرای آن ولايت )
9 ـ دختر سردار قوم نورزايی ( خواهر سردار احمدخان پتيان خيلی )
10 ـ دختر بهرام خان فيروز کوهی سردار آن جا
11 ـ دختر عاقبت محمود خان کشميری از متنفذان آنجا
12 ـ دختر ميرزا شربت علی خان از خوانين مردم چنداول کابل مادر شهزاده سلطان علی خان
13 ـ دختر سردار گلستان خان اچکزی ، مادر شهزاده اشرف ، مظفر و جهان والا
14 ـ بيوهً آزاد خان صوبه دار کشمير

تعداد زوجات تيمورشاه حکايتگر وجود و عملکرد رسم ادارهً نظام قبيلوی افغانستان است. وجود انگيزهً عياشی و شهوت رانی دورهً شاه شباهت به دورهً اميرحبيب الله سراج دارد.

تعدا فرزندان تيمورشاه 34 پسر و 13 دختر خوانده شده است . مردم افغانستان از مصيبت های جنگهای قدرت طلبانه و خوشگزارانی دوران حاکمروايی همايون ، محمود و شاه شجاع زخمهای ناسور و بيشماری برتن خويش حمل نموده است. برخی هم تعداد فرزندان تيمورشاه را بين 50 تا 60 نفر دانسته اند.

شاه زمان يکی از فرزندان جاه طلب تيمورشاه که بنام تيمورميرزا و زمانشاه ياد گرديده است ، از آنگونه نگونبخت هايی است که دورهً زمامداری اش در جنگ با برادران سپری گرديد و با کور شدن ( از طرف برادر ) و افتادن از قدرت نتوانست رسم منحوس ميراثی چند همسری را عملی نمايد. او دوبار ازدواج نمود :
1 ـ با دختر نورمحمدخان بابری (Babari بخوان و نه بابورى Baburi ) بابر نام قوم پشتون يا افغان است که اکنون آنها را بابورى هم مى نامند،
https://en.wikipedia.org/wiki/Babar_(Pashtun_tribe)
2 ـ با دختر عبدالرحيم هوتک

گفته شده است که پيش از کور شدن آرزوی ازدواج با يکی از دخترهای ميرزا اکبرشاه را داشته است . ( ولی به مقصد نرسيد )

زمانشاه از آن دو همسر چهار پسر و دو دختر داشت. از پسران او شهزاده قيصر ساليان متمادی در هنگامه جويی ها نقش داشت. درحاليکه نورمحمدخان بابری پس از نزديکی به دربار مدتی پله های رسيدن به قدرت بيشتر را طی مينمود ـ حين شروع توطئه های بابری به امر زمانشاه اعدام گرديد. و عبدالرحيم خان هوتک به جای اينکه کمک شايسته يی به شاه زمان توانسته باشد ، زمين های بسياری از نواحی پشاور و اتک را به چنگ آورد. گفته شده است که او باوجود رويهً ظالمانه و خشونت آميز نسبت به مردم ، چون خسر شاه بود همه جبرا به او احترام ميگذاشتند. عبدالرحيم خان هوتک بعد ها در دورهً شاه شجاع برادر اصلی شاه زمان نيز قدرت بسيار داشت.
شاه شجاع در بخش بيشتر از زندگی خويش ، دارای دو زن بود. در اواخرعمربا خواهر دوست محمد خان ازدواج نمود.
1 ـ رقيه بيگم ، دختر حاجی رحمت الله پوپلزايی
2 ـ دختر امير حيدر ، امير بخارا

>>>   Ehsan Salam
من با جناب کرزی موافقم که جوبایدن را به میلۀ نوروز دعوت کرده‌است تا ببیند که ما یک ملت هستیم. اگر جوبایدن بیاید و متوجه شود که در این «میلۀ ملی» شماری از خانواده‌های افغانستان سمنک نمی‌پزند و دفچه نمی‌زنند، باز جوابش را چه بگوییم!؟

>>>   کرزی:
امریکا هیچ‌گاه در افغانستان دنبال ملت سازی نبوده است

>>>   "ملت شدن" ممکن است. "ملت ساختن "نه!
در افغانستان یک پروژه ی داشتیم از زمان محمود طرزی بدین سو برای "ملت ساختن". ولی این پروژه از آغاز سنگ بنای آن‌ کج نهاده شد. ملت ساختن درکشور ما یک حرکت ارتجاعی ازبالا به پائین و بر اساس‌ حذف و سرکوب و یک دست سازی است و این اصلی ترین مانع در سر راه "ملت شدن" است. پروژه ملت "ساختن" یک پروژه ناکام است. باید آغاز جدیدی برای ملت شدن را تجربه کنیم. ملت شدن پروسه ی مردمی از پائین به بالاست. ملت یک " شدن " است. ما محکوم به پراگندگی نیستیم . پنسیال لازم ملت شدن را داریم و میتوانیم ایجاد کنیم. باید مولفه های آن را درست شناسائی کرده عملا زمینه ی آن را فراهم سازیم. وظیفه دولت ایجاد بستر مناسب برای پروسه ی ملت شدن است. "یکسان سازی" راه حل نیست. وحدت در عین کثرت باید عملا تجربه گردد. در هویت ملی باید تمامی خرده هویت ها خود را باز یابند و احساس خودی کنند. این کار جز از راه تساوی حقوق همه شهرودان در عمل، همدیگر پذیری و اعتماد سازی تحقق پذیر نیست. در شرایط فعلی ما به سوی افتراق ملی روانیم. مخصوصن سیاست های دولت غنی و تیم ارگ پروسه ی افتراق ملی را تسریع کرده است. واکنش آن افزایش قومگرائی ست که شاهد آنیم.
راشد رستمی

>>>   Yahya Chawosh
افغانستان تجزیه نمیشود!
شرایط عینی وذهنی افغانستان بزرگ آماده شده است، دشمنان افغانستان یکپارچه ومتحد موزیانه چهره های پلید خود را افشاءمیکنند.
به همین سبب جنگ ۱۹ ساله امریکا به اهدافش ناکام است.
اگربیست سال دیگر هم بیگانه گان ونوکرانش تفرقه اندازی کنند، افغانستان کشور غیرقابل تجزیه است.
افراد بی ریشه برای همیشه بی ریشه خواهند ماند.

>>>   اقای اسلم سلیم!
اوبادار خداوراستی مقبول مینویسی.
عاقل

>>>   زهرا جان !
خدا جان ترا به مراد برساند و اگر به مراد رسیده یی به کریمی کرامت برساندد.
دیگر اینکه وقتی مصروف تماشای یک فیلم هیجانی از تلویزیون هستیم و میبینیم که چه فرصت ها را این کارکتر یا آن کارکتر از دست میدهد آیا فهم و دیدگاه و توانایی بازی کردن و همه از این چرند پرند هایی که ما در خود داریم ذره تاثیر بر فلم در حال پخش دارد؟
فلم قبل مراحل مختلف را طی کرده و در نهایت ثبت شده و حال پخش میشود تنها انتخاب ما دیدن یا ندیدن فلم است و بس.
آنچه در وطن من و تو میگذرد عین یک فلم است و حال در حال پخش است حتی کارکتر های شامل هم توان ایجاد تغییر را ندارند چه برسد به تماشاچی ها.
پروسه رای دهی و انتخابات هم یک صحنه یی از فلم بود و مضحکه های بعدی هم همچنان.

>>>   انچه که ما شناخت داریم بد بختی همیش زیر. سران حاکمان پشتون بوده اگر. قوم گرایی کرده و سهمیه بندی کنکور ودها موارد زنده را چرا به گردن امریکایی بی اندازیم وچرا خودرا فریب بدهیم
اواره

>>>   ‏‎Bawar Bamik‎‏
سخن جوبایدن در باره‌ی این‌که افغانستان یک کشور یک‌پارچه و یک ملت واحد نیست درست است، اما این هم نادرست نیست که در نبود یک‌پارچه‌گی و روند ملت‌واحد‌نبودن و نشدن ما تمام کشورهای دخیل در منازعه‌‌ی کشور ما از جمله‌ آمریکایی‌ها نیز سهیم اند. آنان، از انگلیس‌ها گرفته تا اتحاد جماهیر شوری پیشین، از جریان‌های سیاسیی پشتی‌بانی کردند و برای به قدرت‌رساندن آن‌‌ها کوشیدند که آن جریان‌ها و چهره‌های در اهرم قدرت به یک‌پارچه‌گی و ملت‌واحد‌شدن یا باور نداشتند یا می‌خواستند به سبک و شیوه‌ی خود شان ملت و حکومت بسازند؛ یعنی با تسلط و استیلای سیاسی_اجتماعی یک قوم، یک گروه و یک تفکر و تسلیم‌شدن بدون قید و شرط دیگران.

امروزه نیز جامعه‌ی جهانی، اروپا و آمریکا از چهره‌هایی در ستاد سیاسی کشور ما حمایت می‌کنند که آنان نیز به روند ملی ملت‌واحد‌شدن و گونه‌گونی حقوقی و شهروندی یک ملت واحد باور ندارند و فقط به همان تجربه‌ی تلخ و ناکام گذشته می‌اندیشند. تجربه‌ی تسلط و انحصار قدرت و حاکمیت تک‌قومی بر اقوام دیگر؛ تجربه‌ی آمیخته با آزمندی قدرت و تشنه‌گی تباری.
جامعه‌ی جهانی و آمریکایی‌ها از یک‌سو می‌خواهند در کشور ما دموکراسی، آزادی بیان، انتخابات، حقوق زن و ارزش‌های نوین و پسین جهانی را نهادینه کنند و از سوی دیگر از مهره‌ها و جریان‌های سیاسیی حمایت می‌کنند که همه‌ی این روند‌ها را در عمل به چالش می‌کشد و باور ندارند.

آیا به جامعه‌ی حهانی و آمریکایی‌ها روشن نیست که حقیقت انتخاباتی ما چیست و کی‌ها روند انتخابات را با تخلف و تقلبات بی‌پیشینه و گسترده به چالش کشیده اند؟ آیا به آن‌ها آشکار نیست که کی‌ها انحصار قدرت می‌کنند و به پاک‌کاری قومی و سیاسی در نهادهای دولتی می‌پردازند؟ آیا برای آن‌ها معلوم نیست که کی‌ها و کدام حلقه‌ها در ساختار حکومت در پی امتیازطلبی تباری اند و به شهروندی درجه یک، درجه دو و درجه چند باورمند اند؟

پس با تمام این دلایل به این نتیجه می‌رسیم که دلیل بنیادی ملت‌واحد‌نبودن و به یک‌پارچه‌گی نرسیدن ما تنها ما نیستیم؛ بل کشورها و عواملی هم بودند و استند که پای منافع شان در کشور ما دخیل است و همواره در مسایل سیاسی کشور ما مداخله می‌کنند و سخن فرجامین این‌که اشتباهات سیاسی دولت‌مردان آمریکا (در ۱۸ سال پسین، به ویژه پنج سال اخیر) در گزینش چهره‌ها، چرخاندن چرخ سیاسی کشور ما و مدیریت جنگ از دلایل عمده‌ی ملت‌واحد‌نشدن و نبود یک‌پارچه‌گی ماست.
یک‌پارچه‌گی با همدلی، مشارکت، برابری حقوق شهروندی و پذیرش یک‌دیگر به میان می‌آید نه با اکراه، تسلط، اجبار، حذف دیگران و امتیازطلبی.

>>>   Hasan Ali Adalat
ساده انگاری در مورد ملت سازی !
واقعاً دل انسان برای بعضی نویسندگان و سیاست بازان میسوزد که چگونه در مسایل سیاسی ، اجتماعی و جامعه شناسی ساده می اندیشند ، جوگیر می شوند تا جایی که انسان شک میکند که این ها اصلاً سواد دارند و یا ندارند ، البته منظور من کسانی نیستند که در فضای مجازی از روی شوق مشق سیاست می کنند بلکه منظور من از کسانی است که عملاً سیاست می‌کنند و از راه سیاست به آب و نان رسیده اند در این دو روز با نشر عکسهای از سیاست بازان از اشتراک در مراسم خاکسپاری مرحوم پیر سید احمد گیلانی و مرحوم باقر محقق طعنه به جو بایدن سیاست مدار کهنه کار آمریکا می زنند که افغانستان یک پارچه و ملت واحد است .
آیا این ها واقعا سواد دارند که چند قطعه عکس را مساوی ملت سازی میدانند ؟ اینها متاسفانه سواد آن را ندارند که سخنان بسیار ساده جو بایدن را که برداشت کاملاً درست از جامعه افغانستان است درک نمایند ، از نظر جو بایدن چگونگی اشتراک اقوام در ارگانهای دولتی و لشکری ، توزیع عادلانه قدرت و ثروت ، انکشاف متوازن و بالاخره رفع هرگونه تبعیض در مقابل شهروندان یک کشور است .

>>>   نبود وحدت ملی ما نه مشکل امریکا است نه گناه امریکا.
تمام روابط و مناسبات قدرت و دولت، مسائل حکومتی، سیاسی، و اجتماعی در کشور ما قومی هستند، ویا اقلن عنصر قومی مهم ترین عنصر آن روابط و مناسبات میباشد.
ما باید قبول کنیم که در کشور خود مشکل های قومی داریم، که بهتر است شناسایی شوند و بهتر است روی اصلاح آنها کار شود، نه اینکه آن را پنهانکاری کنیم و فقط به دروغ گفتن و رد کردن آن اکتفا کنیم و چشم پت لاف بزنیم که دنیا گل و گلزار است و ما هم شیر هستیم شیر.
بدون اصلاحات جدی درسیستم های حکومتداری، دولتداری، و بدون اصلاحات عمیق در مسائل اجتماعی، سیاسی، و امثال آنها یکپارچگی و وحدت بین مردم های مختلف این کشور ناممکن است و وحدت ملی ی وجود نخواهد داشت.

>>>   ما فقط ادعا داریم هیچ توان داخلی از خود نداریم ترامپ میگوید اگر بخواهد فورا ده میلیون افغان را حذف میکند تا دموکراسی برقرار شود مادر بم ها را در افغانستان خالی میکند

>>>   تنها راه پیشرفت و نجات بازگشت به خراسان است.

>>>   مردم افغانستان در آیینه روند ملت‌سازی!
حرف «جوبایدن» حرف دقیق و استوار بر شناخت و مطالعات عینی او از روند ملت‌سازی در افغانستان است، اینکه سیاسیون ما در حد شعار می‌خواهند از یک واقعیت عینی انکار کنند و طفره بروند، مسئله‌ی جداست، اما واقعیت موضوع همین است که جوبایدن گفته است. ملت شدن از خود مولفه‌های واضح و مشخص دارد که متاسفانه ما تاهنوز نه تنها اینکه در راستای اجرایی شدن آن شاخص‌ها هیچ اقدامی نکرده ایم، بلکه حتا به یک مولفه آن هم توافق دیدگاه نداریم.
در افغانستان عناصر ضد وحدت همیشه از بالا به پایین به گونه عمودی اعمال شده و امروز به قوت خود رسیده است. تفکر ناسیونالیستی بر محور قومیت، زبان، مذهب و سمت همیشه برای کرسی‌نشینان زعامت افغانستان یک اصل مهم تلقی شده است. سهم‌خواهی و سهم‌دهی چوکی‌های دولتی بر اساس قومیت، دادخواهی‌ها بر محور قوم و مذهب، تطبیق عدالت بر مبنای منافع قوم، بازسازی بر اساس موقعیت قومی، عقده گشایی‌های حکومتی بر اساس قوم، امتیازدهی بر عناصر ضد همگرایی و وحدت ملی، کمپاین‌های انتخاباتی بر اساس نفوس قومی، علاقه‌مندی و نفرت بر اساس قومیت، شریک شدن به مرگ و زندگی بر اساس قومیت و همینطور به صدها مورد دیگر که همه و همه بر پایه قوم، زبان، مذهب و سمت و سو صورت می‌گیرد. پس چگونه و بر چه مبنای می‌شود سخنان جوبایدن را رد کرد؟!
شاید کسی پیدا شود و در جواب جوبایدن بگوید که «او بچه خر ما هزار سال ملت بودیم، ملت هستیم و ملت خواهیم ماند» اما واقعیت این است که با چیغ زدن‌ها نمیشه فاصله‌سازی‌های عمدی گذشته و حال را از میان هویت‌های قومی برداشت و یک شبه در بین این ملت از هم پاشیده تخم محبت کاشت.
در یک کلام؛ من زمانی می‌توانم به روند دولت-ملت‌سازی به مفهوم واقعی کلمه باورمند شوم که دیگر به جای اعمال عمودی تبعیض، تعصب، شاهد تطبیق عادلانه مفاد قانون برای تغییر زندگی و نجات ملتم به گونه یک‌سان باشم.
اما از سوی دیگر آنچه که مربوط مردم می شود اینست که مردم باید بدانند که موادخام و یا همان شیرازه شکل‌گیری روند ملت‌سازی در افغانستان رسیدن به یک احساس مشترک نسبت به یکدیگر است و برای رسیدن به آن باید بطور جدی«تحمل تفاوت‌ها» را در خود تمرین کنند. این در حالی است که داشتن «حسن نیت» و «حساس مشترک» از سالهای زیادی تنها به یک رویا میماند تا یک واقعیت عینی و ملموس.
به قول دکتر نسیم جعفری ما هنوز یک ملتی هستیم که برای دیگران گریه و به مرگ هموطنان خود شادمانی می‌کنیم.
با حرمت
راغب

>>>   بزور خدا یکّارچه می سازیمش!
افغان

>>>   متعصب کیست؟
متعصب آنست که هویت قومی خود را بر دیگران تحمیل کند، نه آنکه از هویت اصلی اش مردانه دفاع میکند.
ما هویت خود را بر دیگران تحمیل نمیکنیم، و این اجازه را به دیگران هم در مورد هویت خود نمیدهیم.
اوغانها فقط همان پشتونها هستند و این پروژه اوغان سازی مثل سابق بازهم ناکام میماند، و هیچگاهی موفق نمیشود، چون برحق نیست.
همچنان اگر درپاسپورت ما افغان نوشته میشود، ویاخارجی ها ما را ناگزیر بنام افغان یاد می کنند، آن همه نتیجه خیانت های گذشتگان و حاکمان قبلی هستند که همه باید اصلاح گردند.
ما همه اوغان نیستیم چون اوغان نام تنها یکی از قوم های مردم کشور ما است، نه نام ملی تمام شهروندان کشور ما.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است