افغانستان هیچ وقت کشور یک پارچه نخواهد بود
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۰۹    ۱۳۹۸/۱۱/۲۰ کد خبر: 162115 منبع: پرینت

جو بایدن نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گفته است که افغانستان هیچوقت یک کشور متحد نبوده و نمی‌شود.
بایدن سال گذشته گفته بود که جنوب افغانستان کاملا زیر کنترل پاکستان است و در آنجا پول و حکومت پاکستان حاکم است!
او گفت که در جریان سفرهایش به افغانستان یافته است: "هیچ امکان متحد ساختن این کشور (افغانستان) وجود ندارد، هیچ امکان این وجود ندارد که افغانستان به کشور یک‌پارچه مبدل شود."، نامبرده معتقد است که آمریکا نباید در افغانستان ملت سازی کند چون امکان ملت سازی در افغانستان وجود ندارد.

وحید عمر مشاور ارشد اشرف غنی احمدزی گفته های جو بایدن را رد کرد و گفته است که افغانستان قبلاً متحد یک پارچه و ملت بوده است...
ارگی ها همواره از بیان حقیقت و قبول حقیقت فرار می نمایند، هم خود را فریب می دهند ، هم مردم را فریب می دهند و فکر می کنند که جامعه جهانی را هم فریب می دهند.

واقیعت و حقیقت را باید پذیرفت، راه علاج را جستجو کرد که نمی‌داند که افغانستان تکه تکه، پارچه پارچه و در حالت فروپاشی قرار دارد؟ اقوام به جای تفاهم با یکدیگر در پی حذف یکدیگر هستند، انحصار، تعصب و فساد سالاری بیداد می کند.

یگانه راه نجات افغانستان از جنگ و بحران این است که تمام اقوام افغانستان حضور یکدیگر را قبول کنند و هریکی در مناطق خود حاکم به سرنوشت خود گردند، کابل مرکز تمام اقوام افغانستان و ممثل حاکمیت تمام اقوام افغانستان باشد.

حسن علی عدالت


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
افغانستان
بایدن
نظرات بینندگان:

>>>   صحیح ترین حرف همین حرف است.

>>>   چی زمانی یکپارچه بوده ؟؟از تمام تاریخ پنجهزار ساله دروغینش تنها صد سال نیمه استقلال داشته است ،ما وقتی یکپارچه بوده ایم که زیر تسلط دیگران بوده ایم کدام کشور است درجهان که یکبار افغانستان را اشغال ویرما حکومت نکرده باشد ؟
یونانی ها عرب ها ازبک ها مغول ها مجارستانی ها( هونها) ترک ها هندی ها ایرانی ها پاکستانی ها انگریزها روسها وهرکسیکه خواسته آمده برما پیروز شده وحکومت کرده،ویا اینکه خود افغانها بدنبال آنها رفته وازانها دعوت کرده تابیایند برما حکومت کنند
ر

>>>   وحید عمر بچیم
یادت است که در پاکستان تربیت شدی تا در افغانستان به درد بخوری
حیف استاد منان که برادرت است.
استاد منان که یک توته شرافت و یک استعداد خارقالعاده بود و با تاسف که مثل همه استعداد ها فرصت خدمت به وطن را پیدا نکرد.
و تو گاهی نزد کرزی بچه بی ریش میشی و گاهی نزد احمد زی و خود میدانی و ما میدانیم که از کدام آخور تغذیه شدی و میشی.
گر شرم نداری چه عجب
شرم و حیا پریده ترا سالهای پیش

>>>   بعد ۱۸ سال از اشغال افغانستان یک سیاستمدار از کشور استعمارگر و اشغالگر این را میگوید یک نفر از جو بایدن سوال کند که مگر پاکستان متحد شما نبود و از خاک پاکستان به افغانستان حمله نکردید پس چرا حالا و بعد از ۱۸ سال پذیرفتید نفوذ پاکستان در افغانستان باعث عدم اتحاد شده ؟
وقاحت آمریکاییها بی شباهت به انگلیس سه قرن پیش نیست .

>>>   جو بایدن ودیگر سیاست بازان آمریکایی خوب میدانند نتیجه هجده نوزده سال اشغالگری و عملکردشان در افغانستان چه نتایجی داشته و درافغانستان دنبال چه بوده وهستند. ایجاد دشمنی وکینه بین قومیتها؛تسهیل اشاعه فرهنگ وهابی گری وسلفی گری با استفاده از پول وتمویل عربستان وامارات وهابی ؛دین زدایی وبی غیرت سازی مردم ما به فرهنگ اصیل خود؛به قدرت نشاندن عوام دست نشانده از طریق انتخابات نمایشی که منجر به سرخوردگی ونامیدی اقشار جامعه بخصوص نخبگان وروشنفکران.شعله ور کردن تفکرات شوونیستی وناسیونالیستی کاذب وقدرت دادن به یک قومیت خاص وایجاد یک دیکتاتوری کاذب قومیت خاص.شوراندن وگسیل طالبان پاکستانی تمویل شده از عربستان وهابی واموزش دیده توسط سازمانهای استخباراتی سیا وisi ونفوذ درمدارس دینی افغانستان وعضو گیری طالب افغانستانی وایجاد اشوب وکشتار وناامنی وتخریب زیر ساختهای کشور توسط امریکای متجاوز همه وهمه حاصل پختن شوربای شرایط کشور از سال 2001 تاکنون است که فقر وبیکاری وبیجا شدگی واعتیادوحاکم کردن عوامل ودست نشانده های خود در کشور ما بوده است .من ایمان دارم اگر امریکا از کشور ماگم شود وبیرون انداخته شود وحدت ویکپارچگی واستقلال کشور بر وطن ماحاکم خواهد شد.//
داکتر عبدالرب اچک زی

>>>   همه رهبران سیاسی امریکا به این نتیجه رسیده اند که این سرزمین دزدان ملت شدنی نیست که نیست بهتر آنست که وقت وپول خودرا ضایع نسازند وصرف به امور امنیتی مصروف شوند

>>>   از بین موش ها حلقه زنگ را کدام یک در گردن پشک بافگند تا در وقت حمله پشک خبر شوند

>>>   Wahid Payman
جو بایدن گفته است که امکان ندارد افغانستان یک‌پارچه شود. من اعتقاد دارم که آقای بایدن افغانستان را از روی سیاست‌مدارانش قضاوت کرده و اگر مبنای قضاوت او همین باشد، حق با آقای جو بایدن است.
در جریان کارزارهای انتخابات پارلمانی‌ سال گذشته من از نزدیک با آقای حبیب‌الرحمان پدرام در ارتباط بودم. در آن‌روزها یک تجربه شیرین، باور من در مورد ظرفیت "یک‌پارچه شدن ملت افغانستان" را تغییر داد.
روزانه احتمالا نزدیک به ۵۰۰ نفر و یا شاید هم بیشتر، به دفتر کمپاین آقای پدرام مراجعه می‌کردند. از میان این افراد، اکثریت آن‌ها را پشتون‌ها، سپس تاجیک‌ها و پس از آن هزاره‌ها تشکیل می‌دادند.
آن‌ها مشخص بود که پولکی نبودند، چرخ‌دستی داشتند، نمکی بودند، کچالو می‌فروختند، دوکان‌دار بودند و خلاصه شهروندانی بودند که جامعه آن‌ها را کمتر می‌بیند.
برعکس آن اما در اداره‌های دولتی افغانستان جریان دارد. اخیرا با خبر شدم که برخی وزارت‌خانه‌ها حتا اطلاعات را با سخنگویان خود که از قوم‌شان نباشد شریک نمی‌سازند. در بین سیاست‌مداران، بحث قومیت وحشت‌ناک است.

>>>   جوبایدن واقعا دقیق و عمیق گفته
به حقیقت وقتی که یک قوم از بقیه اقوام خود را برتر بداندو زور بگوید پس چگونه امکان ملت شدن است؟؟؟

وقتی می خواهد اصلیت خود را بر دیگران تحمیل کنند و همه اوغان تذکره ای بسازند پس چگونه امکان ملت سازی وجود دارد
مگر می شود به زور عرب را عجم و عجم را عرب ساخت؟ مثال اوغان سازی تذکره ای اینجا دقیقا همین است که آقای بایدن میگوید
دزدی های کلان قومی به نام های گوناگون:

40 ملیارد به اعلان و هزاران ملیارد حیف و میل پول بیت المال برای کوچی و گوچی
به نام کد 91
به نام اقوام و قبایل
به نام سرحدات
به نام لوی پکتیا لوی وردک لوی کنر و صدها لوی دیگر
به نام وزیرستان
به نام پشتانه های پاکستان
به نام احمدزییو قوم
به نام صدها و هزاران بهانه دروغین دیگر

کجایش به ملت سازی می ماند

آیا تقسیم قدرت در ادارات بر اساس قوم است؟
آیا صلاحیت های اداری بر اساس قوم است

یا اینکه می خواهند سهمیه اقوام در
زندان
کانکور مکاتب
جنگی سازی مناطق
وووو
برابر بسازند

ارگی بی درک تازه ولایات را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده و بودجه پلان می کند
کاش یک حقیقت دان و واقعیت گرا در هر میدان سیاست مثل جوبایدن باشد
بهترین راه نجات برای همه اقوام تجزیه است و بس

آدم بشو که نیست بگذارید و افسارشان را برگردنشان بندازید هرطرف دلش که می خواهد برود
میخواهد انتحار کند یا انفجار یا نسوار و یا یاهای دیگر
راه سلامت برای بقیه اقوام باز باشد تا چار صباحی مثل انسان از زندگی لذت ببرند و مثل آدم زندگی کنند

شیرمحمد اندرابی

>>>   Ahmad Ershad Khatibi
افغانستان؛ دولت بدون ملت
اظهارات تازه جو بایدن سناتور پیشین در مجلس سنای امریکا و یکی از بلندپایه‌گان حزب دموکرات این کشور درباره‌ی افغانستان، هرچند تلخ است، اما غیرقابل انکار می‌باشد.
جو بایدن که به احتمال زیاد نامزد دموکرات‌ها در انتخابات آینده‌ی ریاست جمهوری این کشور خواهد بود، در تلویزیون ای.بی. سی گفته است: " متحد‌ساختن افغان‌ها ناممکن است". اما ارگ ریاست جمهوری ضمن رد این سخن بایدن از اتحاد افغان‌ها درطول تاریخ سخن زده و ادعا کرده است که در افغانستان ملت وجود دارد.
با مطالعه تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان و اوضاع امروزی کشور، به نظر می‌رسد که افغانستانی‌ها بیشتر از این‌که متحد بوده باشند، متفرق و متشتت بوده‌ و هستند.
این ادعای وحید عمر مشاور محمد اشرف غنی رییس حکومت وحدت ملی عجیب به نظر می‌رسد که می‌گوید در افغانستان ملت وجود دارد. اگر در افغانستان ملتی وجود دارد، این همه کشمکش‌های قومی از چه جهت است؟ ده‌ها دلیل علمی، پذیرفته‌شده و موجه می‌توان ارایه کرد که در افغانستان ملتی وجود ندارد. حکومت وحدت ملی موجود و آنچه که موجب ایجاد آن شد، یکی از ده‌ها دلایلی است که در افغانستان ملتی وجود ندارد. از آقای عمر باید پرسید این ملتی که به زعم او در این کشور وجود دارد چه وقت به وجود آمده و چه کسانی و با چه رویکردی آن را ساخته‌اند؟
واقعیت این است که افغانستان کشور "ملیت‌های پراکنده" است و چیزی به نام ملت در این کشور وجود ندارد.
افغانستان همزمان با دولت‌سازی، بایستی ملت‌سازی کند. پروسه‌های ملت‌سازی و دولت‌سازی مکمل هم‌دیگراند و باید به طور هم‌زمان به پیش برده شوند. این پروسه‌ها به دلایل گوناگونی در افغانستان با شکست روبرو شده‌اند و موفقیت آن در خوشبینانه‌ترین حالت بسیار دشوار و زمان‌بر است و شاید هم ناممکن.

>>>   محمد اکرام اندیشمند
ناراحت و خشمگین نشوید و به جای بد و رد گفتن به جوبایدن و قهرمان خواندن افغانستان به عنوان کشور متحد، امپراتور شکن و دارای تاریخ پنج هزار ساله، اظهار نظر او را با دقت و تعمق و تعقل مورد سنجش و ارزیابی قرار بدهید.
چرا افغانستان به ثبات و توسعه ی پایدار نمی رسد؟
جو بایدن نامزد انتخابات ریاست جمهوری امریکا گفته است که در جریان سفرهایش به افغانستان یافته که:«هیچ امکان این وجود ندارد که افغانستان به کشور یک‌پارچه مبدل شود.»

>>>   صحیح گفته!
بنا بر موقعیت ژئوپلتیکی افغانستان و نیز مردم سنتی یا بیش از حد بیسواد آن، اتحاد بوجود نخواهد آمد.
مگر اینکه یک دولت نسبتاً زورگوی بوجود آید و فرصت فریب خوردن از قدرتهای منطقه و جهانی را ، به جامعه ندهد و هزینه های قدرتها را خنثی سازد.

>>>   نطردهنده با نام (ر) البته قوم پشتون را هم به شمار اشعالگرها اضافه کن او وقت میفامی اینجا سرزمین مردگان است چون همه اینجا بیگانه اند چون تو خودت را اصل میدانی بقیه را خارجی میدانی و بییه هم خود را اصل میدانند و تو را خارجی میدانند مگر این که بفمی انسانیت به قوم پرستی نیست. اینجا خراسان است که مربوط بکدام قوم خاص نیست اما شما افغان=پشتون ها نام خود را بروی آن جعل کردید تا بقیه مردم را خارجی و مهاجم بدانید در حالیکه خود اخرین قوم داخل شده بخراسان بودید.
امیر تاجیک

>>>   Ahmad Ershad Khatibi
افغانستان؛ دولت بدون ملت
اظهارات تازه جو بایدن سناتور پیشین در مجلس سنای امریکا و یکی از بلندپایه‌گان حزب دموکرات این کشور درباره‌ی افغانستان، هرچند تلخ است، اما غیرقابل انکار می‌باشد.
جو بایدن که به احتمال زیاد نامزد دموکرات‌ها در انتخابات آینده‌ی ریاست جمهوری این کشور خواهد بود، در تلویزیون ای.بی. سی گفته است: " متحد‌ساختن افغان‌ها ناممکن است". اما ارگ ریاست جمهوری ضمن رد این سخن بایدن از اتحاد افغان‌ها درطول تاریخ سخن زده و ادعا کرده است که در افغانستان ملت وجود دارد.
با مطالعه تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان و اوضاع امروزی کشور، به نظر می‌رسد که افغانستانی‌ها بیشتر از این‌که متحد بوده باشند، متفرق و متشتت بوده‌ و هستند.
این ادعای وحید عمر مشاور محمد اشرف غنی رییس حکومت وحدت ملی عجیب به نظر می‌رسد که می‌گوید در افغانستان ملت وجود دارد. اگر در افغانستان ملتی وجود دارد، این همه کشمکش‌های قومی از چه جهت است؟ ده‌ها دلیل علمی، پذیرفته‌شده و موجه می‌توان ارایه کرد که در افغانستان ملتی وجود ندارد. حکومت وحدت ملی موجود و آنچه که موجب ایجاد آن شد، یکی از ده‌ها دلایلی است که در افغانستان ملتی وجود ندارد. از آقای عمر باید پرسید این ملتی که به زعم او در این کشور وجود دارد چه وقت به وجود آمده و چه کسانی و با چه رویکردی آن را ساخته‌اند؟
واقعیت این است که افغانستان کشور "ملیت‌های پراکنده" است و چیزی به نام ملت در این کشور وجود ندارد.
افغانستان همزمان با دولت‌سازی، بایستی ملت‌سازی کند. پروسه‌های ملت‌سازی و دولت‌سازی مکمل هم‌دیگراند و باید به طور هم‌زمان به پیش برده شوند. این پروسه‌ها به دلایل گوناگونی در افغانستان با شکست روبرو شده‌اند و موفقیت آن در خوشبینانه‌ترین حالت بسیار دشوار و زمان‌بر است و شاید هم ناممکن.

>>>   اگر این گروه سفاک و خونریز طالبان از هر قوم دیگر به غیر از اوغان بود دیگر آن قوم باید از ریشه کنده می شد
اما چرا با اینهمه ناز ونزاکت و مدارا با آنها رفتار میکنند و آنها را بلند می برند به خاطری که از قوم خودشان یعنی اوغان است
پس کجایش به کشور یک پارچه می ماند که به هیچ قومی دیگر به غیر از اوغان بهاداده نمی شود
حکومت اوغانی
جلسات اوغانی
تصمیمات اوغانی
تقسیمات اوغانی
خورد وبرد ها اوغانی
و
بقیه اقوام فقط هیزم سوخت شکم چرانی های اوغان هاست و بس

>>>   مليت و ملت
1- «مليت » در متن‌های پارسى کلمه "مليت" به یک گروه قومی اشاره مى دهد. یعنی گروهی از مردم که دارای یک قومیت، زبان، فرهنگ و تاریخ هستند. تا سالهاى 1960
و حتى پس از آن در تذکره هاى افغانستان که از سوى "مَلک" هاى روستاها و قعله ها و گذرها داده مى شددر آن در خانه جدول مليت: تاجيک و اوزبيک و افغان محمدزايى و پوپل و غيره درج مى شد. اطلاق ملیت بيشتر از "تابعیت" (افغانستان شهروند که مستقل و آزاد ندارد بلکه تابع دولت باشد و "قانون اساسى" اصلا اهميت ندارد زيرا خود حکومت و دولت قانونشکن اند.
2- «ملت» یک اجتماع بزرگ و عمدتاً بسته از اقامت مردم با همان نسب ، تاریخ ، زبان ، فرهنگ است که یک کشور سیاسی را تشکیل می دهد ، به عنوان مثال ملت آلمان; ملت فرانسه

2.1 ملت در كشورهای اروپایی نیز به عنوان یك كشور یا كشور شناخته می شود و برخی یا بسیاری از كشورها می توانند به عنوان یك انجمن ، كنفدراسیون یا جامعه ای از كشورها یا اتحادیه هایی مانند ایالات متحده آمریكا ، اتحادیه اروپا ، امارات متحده عربی متحد یا متحد شوند ، اما چگونه "سازمان ملل متحد (سازمانی که در آن بسیاری از کشورها برای حفظ صلح جهانی گرد هم آمده اند) سازمان ملل"

2.2 ملت افراد متعلق به یک ملت؛ مردم ، جمعیت : ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.

2.3 اصطلاح «ملت» در حال حاضر یک اصطلاح جامعه شناختی.
ملت به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق میگردد که بر خلاف تعریفی که برای امت در نظر گرفته شده، دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای ساختن چنین حکومتی دارند.

3- منشاء لغت يا اصطلاح «ملت»
ملت در حدود سال 1400 میلادی از لاتین به زبانهاى «هندو جرمنى» (پس از جنگ جهانى دوم: هندو اروپايى) گرفته شد.
در لاتین "natio" به معنای ، قبیله ، منشاء یا "تولد" است که در اصل برای "اجتماع تولدى" گرفته شده از فعل لاتین "nasci"، "به دنیا آمدن"مشتق شده است.
بنابراین "ناتثو" به گروه یا مجموعه عظیمی از مردم اشاره می کند که ویژگی های مشترک آن مانند سنت مشترک ، آداب و رسوم مشترک هنر مشترک ، تبار مشترک ، فرهنگ مشترک و به ویژه زبان مشترک به عنوان شاخص عمده و اصلى ملت نسبت داده می شود.
"دولت ملت" یک الگوی دولتی است که مبتنی بر ایده و حاکمیت ملت است. در اصطلاح دولت ملت ، ساختار دولت همزمان با مفهوم ملت است. یکنواختی زبانی ، فرهنگی و قومی اغلب در گفتمان درباره ملت به عنوان پیش نیاز و هدف دولت ملت ذکر می شود. عقاید ملت و ملت-دولت نیز "سازه" نامیده می شود. ساخت و ساز به این معنی است که این طبیعی نیست بلکه یک چیز مصنوعی است.
صفت اصطلاح ملت ملی است. در زبان فارسی ، "ملی" "ملت" خوانده می شود. اصطلاح صفت ملی در اروپا "ناتثونال" نامید شده است ، به همین دلیل اصطلاحاتی مانند "بانک ملی" ، مقامات ملی در افغانستان وجود دارد بخصوص در آلمان مورد استفاده قرار نمی گیرد زیرا این اصطلاحات مربوط به ناسیونالیسم مى شود. ملیگرایی (به معنای ناسیونالیسم) نیز به علت علل دو جنگ جهانی در اروپا بسیار بد بو شده و دیگر پذیرفته نمی شود.

4- نتيجه مفهوم مدرن ملت دولت:
دولت ملی یا ملت-دولت (به انگلیسی: Nation-State ) (یا با نام عمومی تر آن، "کشور") نوع خاصی از دولت ویژه جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است . در این نوع دولت ، ساکنان اش "شهروند" ((Bürger یا ) Citizen ) دارای قدرت است و نه "ملت" است. يعنى قدرت دولتى در دست شهروند است.
شهروند نياز خونى براى تذکره گرفتن ندارد بلکه رابطه به خاک يا کشور ساکن دارد که شرايط گرفتن "ناشنليتى" "تابعيت " که باوجود چنين واژه ها همان شهروند که يک اصطلاح انقلاب کبيرفرانسه و دوران روشنگرى است.
شهروند لغت سياسى دولتى جديد است که مردم يا همان شروندان وساکنان و باشندگان سرقدرت دولتى باشند و دين و دولت ازهم جدا باشد.
گروه هاى اسلامى مانند القاعده و طالبان و داعش گرچه از نظر لجستیکی و نظامی از سوى قدرت کلان ایالات متحده آمریکا و سایر کشورها پشتیبانی می شوند مسلمانان رابه راحتی گمراه کردند. آنها از دین سوء استفاده کرده اند یا پنج بناى اسلام اسلامى را بجا نياوردند. آیا طالبان یا دولت اسلامی و القاعده و داعش مسلمان نیستند؟ آيا این سازمانهای اسلامی مشرک و کافر و منافق بودند. کلمه و نماز خواندند. روزه گرفتند. ذکات دادند. حاجى شدند جهاد کردند و نکاح جهاد کردند و بسيار شعيه کشتند زخميان شان در شفاخانه هاى اسرائيل تداوى و جراحى و درمان شدند.
خوانندگان خود تصميم قضاوت دارند
شهروندان چقدر در حکومت و قدرت حاکمان پشتون حکومت يک قومى قدرت دارند.
حاکمان پشتون يا افغان به آن سوى مرزشرقى وجنوبى و ايالت فدرالى پختونخواه که خود را "پاکستانى" مى گويند
مرز ديورند: 1893; امسال 2020 127 سال پس از خطکشى سرحدى

>>>   تيمورشاه پسر احمدخان ابدالى ٬ "لخک دروازه" يا "کن کاسه" سدوخان (سدوزايى از همين آقا سدوخان حاکم افغان دربار صفويان ايران) 17 زن داشت . 14 زنان تيمورشاه کتاب نصيرمهرين :" عوامل سياسی چند همسری " - در افغانستان معاصر و پيامد های آن", سال 1384 خورشيدی چاپ دوم

احمد شاه سدوزايی يا ابدالی که به احمدشاه بابا يا احمد شاه درانی نيز شهرت يافته است چهار زن در عقد نکاح داشت ، به قولی او مرد متدين بود و از چهار زن بيشتر در عقد نکاح خود نياورد. از همسران احمد شاه چنين نان برده شده اند :
1 ـ مادر تيمورشاه دارنی
2 ـ دختر شاه وليخان پاميزايی مادر شهزاده سليمان
3 ـ رضيه بيگم ، يا حضرت بيگم صاحبه ، دختر محمدشاه شهنشاه هندوستان
4 ـ دختر کاکا نصيرخان بلوچ حکمران معروف بلوچ

احمد شاه ازاين ازدواج ها دارای هشت پسر بود. نويسنده ازدواج های احمدشاه را از يکطرف به عنوان راههای حکومت داری به شيوهً قبايلی ميخواند که به احمد شاه درتحکيم پايه های دولت او کمک کرده است، از طرف ديگر اضرار چنين وصلت ها را باعث تشنج ميان افراد خانواده که در نتيجه باعث نا آرامی مردم کشور ميشود تصريح مينمايد و بطور مثال ميگويد که پس از مرگ احمدشاه ، وزير شاه وليخان ، نواسه اش ( شهزاده سليمان ) را به پادشاهی برگزيد. آن تلاش با مخالفت شهزاده تيمور و روسای قبايل مخالف شاه وليخان مواجه گرديد و در نتيجه عقيم ماند ، وزير به قتل رسيد و شهزاده بعدها کور ساخته شد....
ساير ازدواج های او نيز خالی از پيامد های ناهنجار نبوده که در اينجا به همان يک مثال اکتفا گرديد.

تيمور شاه چهارده زن در حرامسرا داشت و به قولی ( تعداد ازدواج تيمورشاه اعم از نکاحی و صورتی به قرار روزنامچهً خاصهً خودش سيصد نفر بحساب آمده اند. )

زنان نکاحی تيمورشاه
1 ـ دخترسردار نواب خان بارکزايی مادر شهزاده همايون
2 ـ دختر حاجی جمال خان بارکزايی مادر شهزاده محمود ، حاجی فيروزالدين و سلطان شاه
3 ـ گوهرشاه ، دختر شاهرخ ميرزا نواسهً (نحوه) نادرافشار
4 ـ گوهر نساء ، دخترسلطان عزيزالدين محمد عالمگير ثانی ، مادرشهزاده هاشم ، شاهپور و شاهنور
5 ـ دختر شهزاده يزدان بخش ، نواسهً نادر افشار
6 ـ دختر شاه پسند خان اسحق زايی مادر شهزاده عباس و شهزاده کهندل
7 ـ فاطمه دخترسردار قوم يوسفزايی ، مادرشهزاده محمدخان ( بعدها بعدها زمانشاه شجاع الملک ، شاه شجاع )
8 ـ خديجه سلطان ، دخترعباسقلی خان بيات نيشاپوری ( امير الامرای آن ولايت )
9 ـ دختر سردار قوم نورزايی ( خواهر سردار احمدخان پتيان خيلی )
10 ـ دختر بهرام خان فيروز کوهی سردار آن جا
11 ـ دختر عاقبت محمود خان کشميری از متنفذان آنجا
12 ـ دختر ميرزا شربت علی خان از خوانين مردم چنداول کابل مادر شهزاده سلطان علی خان
13 ـ دختر سردار گلستان خان اچکزی ، مادر شهزاده اشرف ، مظفر و جهان والا
14 ـ بيوهً آزاد خان صوبه دار کشمير

تعداد زوجات تيمورشاه حکايتگر وجود و عملکرد رسم ادارهً نظام قبيلوی افغانستان است. وجود انگيزهً عياشی و شهوت رانی دورهً شاه شباهت به دورهً اميرحبيب الله سراج دارد.

تعدا فرزندان تيمورشاه 34 پسر و 13 دختر خوانده شده است . مردم افغانستان از مصيبت های جنگهای قدرت طلبانه و خوشگزارانی دوران حاکمروايی همايون ، محمود و شاه شجاع زخمهای ناسور و بيشماری برتن خويش حمل نموده است. برخی هم تعداد فرزندان تيمورشاه را بين 50 تا 60 نفر دانسته اند.

شاه زمان يکی از فرزندان جاه طلب تيمورشاه که بنام تيمورميرزا و زمانشاه ياد گرديده است ، از آنگونه نگونبخت هايی است که دورهً زمامداری اش در جنگ با برادران سپری گرديد و با کور شدن ( از طرف برادر ) و افتادن از قدرت نتوانست رسم منحوس ميراثی چند همسری را عملی نمايد. او دوبار ازدواج نمود :
1 ـ با دختر نورمحمدخان بابری (Babari بخوان و نه بابورى Baburi ) بابر نام قوم پشتون يا افغان است که اکنون آنها را بابورى هم مى نامند،
https://en.wikipedia.org/wiki/Babar_(Pashtun_tribe)
2 ـ با دختر عبدالرحيم هوتک

گفته شده است که پيش از کور شدن آرزوی ازدواج با يکی از دخترهای ميرزا اکبرشاه را داشته است . ( ولی به مقصد نرسيد )
زمانشاه از آن دو همسر چهار پسر و دو دختر داشت. از پسران او شهزاده قيصر ساليان متمادی در هنگامه جويی ها نقش داشت. درحاليکه نورمحمدخان بابری پس از نزديکی به دربار مدتی پله های رسيدن به قدرت بيشتر را طی مينمود ـ حين شروع توطئه های بابری به امر زمانشاه اعدام گرديد. و عبدالرحيم خان هوتک به جای اينکه کمک شايسته يی به شاه زمان توانسته باشد ، زمين های بسياری از نواحی پشاور و اتک را به چنگ آورد. گفته شده است که او باوجود رويهً ظالمانه و خشونت آميز نسبت به مردم ، چون خسر شاه بود همه جبرا به او احترام ميگذاشتند. عبدالرحيم خان هوتک بعد ها در دورهً شاه شجاع برادر اصلی شاه زمان نيز قدرت بسيار داشت.
شاه شجاع در بخش بيشتر از زندگی خويش ، دارای دو زن بود. در اواخرعمربا خواهر دوست محمد خان ازدواج نمود.
1 ـ رقيه بيگم ، دختر حاجی رحمت الله پوپلزايی
2 ـ دختر امير حيدر ، امير بخارا

>>>   ادامه پیام «پشتون سازی » مانع تولد ملت يا نقصان جنين ملت دارد!
فشرده پيام:
«پشتون سازی » و «پټان سازى » «افغانی سازی» ماننداصطلاحات «اجتماعى شدن» و «دموکراتى شدن» «الکترونيک شدن» و «ديجيتال شدن » (Digitization) و .در آلمانى "گرمانيزيرونگ" "Verdeutschung" فيردويچونگ (آلمانی شدن) غيره اصطلاحات علمى سياسى و قوم شناسى و جامعه شناسى و فرهنگى و زبان شناسى اجتماعى است.
در عمل پياده کردن اين پديده هاى به اقدامات و تلاش های هدفمندانه٬ عمدى پلانشده٬ آهگاهانه و سيستماتيت منظم و همآهنگ دولتى ازنگاه زمانى درازمدت
دارد.
براى پديده «پشتون سازی » و يا «افغانی سازی» هم همين تعريف و بيان صدق مى کنند.
*افغان و يا پشتون قدرت دولتى بدست گرفت
* نام افغانستان گذاشته شد
* ولى دولت از همه چيز اولتر نداشت "ملت" و "اصطلاحات ملى"ساخته شد و يا بهتر در عمل پياده شد.
* با تحميل واژه هاى ملى که به گفته محمود طرزى و امان اله خان و پژواک و تاهمين زمان براى "زبان افغانى" براى واژه سازى نوين که پشتوتولنه در ده هاى 1950 و1960 ميلادى به اوج خود رسيد.
* "اصطلاحات ملى" در سالهاى 1960 ميلادى
هم نتواست پديده ملت را بى زايد. هر بار که که دربار محمدزايى فرمان مى داد که در دستگاه دولت شاهى مامورين دولتى و شاگردان به زبان افغانى نوشته و استفاده کنند و نه به فارسى چرخش دستگاه دولتى "پرچو" يعنى رکود مى شد
"اقدامات و تلاش های هدفمندانه٬ عمدى پلانشده٬ آهگاهانه و سيستماتيک منظم و همآهنگ شده دولتى ازنگاه زمانى درازمدت "پشتون يا افغانی سازی" چى ها بودند:
1- انتقال پشتون ها به مناطقی غير پشتونان در آواخر قرن نوزده وقرن بیستم. در قرن بیستم ، پشتون ها تحت فرمانروایان و پادشاهان پشتون اداره می شدند ، به ویژه توسط عبدالرحمان خان در قرن نوزدهم ، حبیب الله خان مانند محمد نادر شاه یا اخیراً توسط طالبان.
2- تلاش سيستماتيک براى انقراض يا حذف کلمه فارسى و گسترش "زبان افغانى" زبان "افغانى" که در تاريخ تا همين زمان ما مورد ورد زبانهاى کليه اقوام و خود پشتونان و شاعران و خوشحالان و دولتان پشتون بود در سال 1936 به زبان پشتو در پشتوتولنه دوباره سازى و يا تولد دوباره شد . چرا? عبدالرحمان خان غيرپشتونان راقتل عام کرد و خال خال پشتون خود را کشت ولى مهترشان را به داخل وخارج تعبيد کرد مقدارزياد پشتونان در هند وازآنجابه انگلستان و ديگر کشورهاى اروپايى بويژه به انگلستان مهاجر شدند. در سال 1922 اولين پشتونان يا افغانان از سوى امان اله خان به فرانسه وآلمان براى تحصيل فرستاده شدند.
3- همين تحصيل کرده گان در سالهاى درخارج که در زمان محمدزايى سراجى حبيب اله خان وامان اله خانسراجى برگشتند و در زمان خاندان غدار آل یحیی طلايى محمدزايى نادر خان و ظاهرخان از خارج برگردند و دادند "افغانيت" را "پشتونوالى" تغير و کلمه منحوس "افغان" با معنى ناله و فرياد را و لقب پشتون و مترادف وهمچون و همچم براى پشتون را براى اطلاق همه "شهروندان" (کلمه شهروند دوران روشنگرى در کشور ناله و فغان وافغان کردن بى اهميت است)اين يک بازى بزرگ بود. نيرنگ و غدارى و قلدرى از همه کرده تاجيکان را بازى داد. همين تاجيکان را تاريخ نگار "تاجداران" يونان زمان "دارا" (يونانى: داريوس) و لاتينى: درى Dari) (پارسى باستانى: دارا ياوش Dara Yavuz) دو اصطلاح هستند. فردریش اشپیگل (1862) پارسى شناس باستان ترجمه خط ميخى يعنى "داراى خوبى ها"
4- اسم فارسى حذف شد. "درى" بدون نام و نشان بدون دستور زبان و بدون فرهنگ لغت که يک لقب ادبى يا نظمى يا لقب ادبيات يک دوران مشخص نظمى و نثرى و درامه ا ى که تعداد اندک بزرگان مااز طرز و نظم و گفتار ادبى شعرى همين زبان پارسى نام گرفته اند او را زبان درى گرفنتد. گذشته از آن که همين دوبار "درى" گفته فردوسى که درزبان پارسى نو در درى ده هزار لغت پهلوى دارد کتمان و پنهان مى شوند.
اختراع اصطلاحات ملى بايد به پشتو باشد. بسيارى اصطلاحات زبان فارسى با پس و پيش کردن ويا تغير جايگاه کلمات و افزود حرف اضافه [د] پشتو شد!
تنش ها در مورد منع استفاده از کلمات فارسی مانند در حوزه فرهنگی افغانستان جنجالی است.
اعتراض و تظاهرات با جريمه ها پاسخ داده شد.
5 اخلال در ترکیب جمعیت هاى غير پشتون
مهاجرت اجباری اقوام پشتون سیاست انتقال اقوام پشتون به شمال در دوره محمد هاشم خان بود.
دزدان در وزارت داخله رياست قبايل راه اندازی شد که محمد گل مهمند خان به عنوان رييس دبیر خانه رياست قبايل فعالیت داشت.اين رياست عمومى پسانها به وزارت قبايل و انتقال مردم سرحدى در مرز پاکستان وظيفه داشت
به محمد گل مهمند خان مأموریت داده شدکه به گروه قومی پشتون در افغانستان گسترش ، بر استقرار قبایل در مرز شمالی شمال آزاد افغانستان نظارت داشته باشد. او به آنها انگیزه داد که تا حد امکان به "ناقلين" ( ساکنان اسکان شده گان) ("طبقه برتر " شوند.
پشتونان خود را "اقوام اصيل و
بهرتر و حلالى" مى پندارند و مى نامند.
پشتونها از پرداخت مالیات بر عايدات و خدمت سربازی نه تنها که معاف شدند بلکه براى تن يا جسم پشتون طبقه بهرتر "تنخواه" پول براى پشتون بودن صاحب منصب ( درجه هاى بلند ارتشى و يا به زبان تورانى اردو) مي شدند.
حکم جلب براى سربازهاى "خدمت سربازى دوساله در ارتش بطور مهتر براى مردمان غير پشتونان توسط سپاهى آورده مى شدو شخص که نام اش در حکم جلب درج بود بازداشت مى شد و به پادگان نظامى برده مى شد.
استخدام آنعده غير پشتونان ايکه شرايط خدمت سربازى را پوره نکرده بودند نوکرى و خدمت را درخانه سرداران و سربازان عالى رتبه صاحب منصبان پشتون مى کردند. دوره خدمت شان اضافه مى شد .روزهاى جمعه اين سربازان اقوام پارسىزبان تاجيک و تورانيان پارسيگو براى دو و سه ساعت مرخصى داشتند که در کنار رود کابل ("درياى کابل" سرچشمه سهند) در مرکز شهرکابل در نزديکى ده افغانان باغزرنگار پل خشتى جاده نادر پشتون با همشهرى هاى خود به گويشهاى زبان مادرى ( نخوان زبان ما درى) به اوزبيکى و تورکمنى.
زمانيکه که خال خال پشتونان سربازى کنند دولت پشتونان پسران جوان را از"عسکرى" (خدمت ) سربازى معاف مى کردند که کار اين پسران در کشاورزى بزگران در مناطق پشتون ضرور اند.
برخلاف پسران مردمان غير پشتون جلب مى شدند و پدربزرگ وپدران زمين کشاورزى خود رامجبور رها کند و به ناقلين پشتون بفروشد ونامهاى مناطق که پيشوند منحوس در ستان ما با وسيله هاى پشتونسازى يعنى انيکه ونامهاى تاريخى فارسى و تورانى از سوى متنفرترين پشتون (گل محمد خان مهمند و يا مومند) تغير داده شد . فهرست حذف نامهاى زبانهاى تورانى وفارسى به پشتوتغير داده شد
6- کاهش افراد ظلم و ستم و توهين هاى متواتر به مردمان غير پشتون
همين سردار داودخان پسر کاکا (هندى براى پسر عمو; پشتو: اودور ) به مأموریت سرکوبى مردم تورانى تبار استان قندهار موظف شد. گورگانى ها و "پارسى وان" ( شعيه ها و سنى پارسيان)
اکثريت مردم ستان قندهار رامى ساختند
آنها مجبور شدند به کويته پاکستان و هزارستان فرار کردند.
دلايل بالا مانع تولد ملت شد!
ادامه دارد


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است