خراسان در مسیر تک قومی شدن
 
تاریخ انتشار:   ۱۷:۱۱    ۱۳۹۸/۹/۲۷ کد خبر: 161404 منبع: پرینت

تمامي جريان هاي اساسي و سياسي كشور در دست قوم پشتون است، وقتي ما دادخواهي براي عدالت مي كنيم و به قوم پرستي متهم مي گرديم چه عجيب ملا صاحب ها حكم مرتد را برايمان جاري مي كنند و دروازه بهشت نرفته خويش را به رويمان مي بندند!

رییس جمهور اشرف غنی از قوم پشتون و در مقابل رهبر اپوزيسون عبدالله از قوم پشتون ما در كجا قرار داريم؟ گذشته از اينها رهبر طالبان پشتون، شيخ الحديث ما استاد سياف پشتون، رهبر اسلامي ما حكمتيار پشتون، ریيس سنا مسلميار پشتون و... .

70%؜ ملت تابع 30% شده اند و جالب اينجا است اين هفتاد درصد ملت در ذهنشان فرو شده است که حق رسيدن به رياست جمهوري را ندارند و اين را از سرشان بيرون كنند و حتي بسياري بر اين باورند ما را پشتون ها نمي گذارند ریيس جمهور شويم!

نفرين به اين نوع افكار بزدلانه و پوسيده كه انسان خود را اينقدر حقير بشمارد... شما نخست انديشه تان را تغیير دهيد و باور كنيد مي توانيد به آنچه كه امروز باور نداريد برسيد، بعد تلاش مستمر كنيد براي رسيدن به اهدافتان حتي ریيس جمهور شدن مهم نيست هندو، قزلباش، هزاره، تاجيک، ازبک، بلوچ و... باشيد مهم اين است شما شهامت رهبري را داشته باشيد.

و در آخر يک پيام را براي تاجيک ها بدهم بدانند بعد مسعود بزرگ دنباله رو پشتونيست ها و ناقلين شده اند يا در زير چپن كرزي مي روند يا در آغوش عبدالله مي روند حتي در اين اواخر عده اي زير مهره هاي تسبيح غني عبور مي كنند.

از حق نگذريم از هم پاشيدگي و گسستگي عدم اجماع و عدم رهبري واحد همين تاجيک ها باعث شده خراسان زمين و اقوام مختلف در مسير افغانيزه شدن حركت كنند!

گل امیری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
رهبران پشتون
اقوام افغانستان
نظرات بینندگان:

>>>   اقای امیری
اگر تاجیکها در جنگهای داخلی برعلیه هزاره ها تهاجم نمیکردند .
ودر دورانی که قدرت دارند.برای هزاره ها ودیگر اقوام غیر پشتون سهم در خور قائل شوند میتوانند از حمایت انان برخوردار شوند
ولی متاسفانه تاریخ خلاف ان را ثابت کرده....

>>>   خودت در ركاب كدام پشتون مى دوى؟! حالًا اميرى بلكل عقل خود را از دست داده. اين و أمثال هم نمى دانند كه نه مسعود كوچك توانست كه افغانستان را خر أسان بسازد همين خيال پرورى ها اخر سرش را خورد!! كودن افتاب به دو انگشت پت نمى شود!!
زنده باد مردم ازاده و سربلند افغانستان

>>>   خراسان قسمتی از کشور ایران است که درشمال شرق ایران قرار دارد وارتباطی با کشورافغانستان ندارد ودرکشور افغانستان هم ولایتی با نام خراسان وجود ندارد به ایران چم طمع نکنید. گنابادی گناباد خراسان رضوی ایران

>>>   خراسان نامی است که احساسی عمیق و انرژی مثبت از آن دریافت می‌شود
یاد آور فرهنگ و شعر و ادب است
انسان را می برد به تاریخی که می تواند به آن افتخار کند

اما افغانستان ، احساسی سطحی همراه با یأس و‌ ناامیدی با انرژی منفی به انسان می‌دهد
یاد آور فقر و فغان و حسرت و آزار و غربت و ماتم است
خراسان نامی با مسمی است
نام خراسان لایق مردمان با فرهنگ و ریشه دار است
و افغانستان لایق مردمانی دیگر

خراسان را دوست داریم نه افغانستان را

>>>   آ، به خدا. امروزه اوغانا ارباب همه ما شده. ولی برادر جان تاجیکا هم نشان دادند که اگر قدرت به دست شان برسه کمتر از اوغانا نیستند. در زمان ربانی و مسعود و حکومت نیم بند شان نه هزاره هارا شریک کردند و نه ازبک هارا. ولی راه چاره امروزی وحدت امی سه قوم است.
محمد صابری

>>>   علت و دلیلش تعصبات قومی و مذهبی است. اما قومی، به حدی است که به خاطر آن از رهبران بی وجدان و معامله گر خود حاضر نیستیم دست بکشیم اگر میگویید نه خیر درست نیست، پس چرا پیروان عطا نور و پیروان دانش هنوز دنبال شان روان اند؟
اما مذهبی ، مگر نمیدانیم که اول ما انسان هستیم و بعد سنی یا شیعه یا هندو یا مسیحی یا بودایی و غیره و نمیدانیم که عمل شخصی است و هیچ کس به جرم کسی دیگر مجازات نمیشود یا هیچ فردی را خداوند به گناه دیگری به جهنم نمیبرد؟ اما آنقدر احمق هستیم تا یک ملای منافق مزدور ما را بر علیه پیروان یک مذهب دیگر تحریک میکند فورا به خاطر رفتن به بهشت خر گفته های ملا میشویم و اطاعت میکنیم و فراموش میکنیم که با محبت و خدمت به یک انسآن آسانتر به بهشت میتوانیم برویم.پس بیائید به تعصب نه بگوییم .

>>>   آقای گل امیری آفرین که از خورآسان خبر شدی
حالا از انقلاب پادشاهی خورآسان هم خبرشو..
بگزار خورآسان را برایت معنی کنم :
خور یعنی خورشید و آسان سرزمین یا سرزمین
خورشید...بدان لحاظ ۳۰۰ روز از ۳۶۰ روز
در یکسال این سرزمین آفتابی است..اوغانستان
به نام یک قوم است و هر گز برایش جور نمی
آید و در فردا روز انقلاب پادشاهی نام غوغوستان
یا فغانستان به نام خوراسان کبیر تغیر داده می شود
سرزمین ما به این انقلاب ضرورت تام دارد.
زیرا از اساس پایه های ملت و دولت سست بیگانه
پرست..و اوغانزی شده است..فساد ،رشوت ،حق
تلفی استفاد جنسی از دختران و پسران. تیکه داران
دین .کمونیزم ..برده گی جنسی ووو به اوج رسیده
بنا این انقلاب لازم است تا بن مایه واز تهداب همه
چیز را تغیر بدهد..به پیش به سوی انقلاب پادشاهی
خورآسان...سایت: خوراسان بزرگ سرزمین خورشید

>>>   گل خان امیری!
خودت با اینگونه نوشته ها چه چیزی را میخواهی کتمان کنی و چه چیزی را ثابت؟ برادر! این همه انسانی که امروز میخواهی در قالب قوم و ملیت رهبر بسازی، تا دیروز بشمول همین مسعود تان از نام جهاد، انسانهای بی گناهی از قوم خود را بنام های ملحد، کمونست و غیره از دم تیغ کشیدند، اینان چگونه امروز رهبر قوم خود شده اند؟ مسعود تان تا آخرین رمق حیات شان با همین شیخ الحدیث بیعت داشتند و خطوه ای از حرف این آقا فراتر نگذاشت.
شما از میان "جهاد" و "قوم یاملیت" یکی را انتخاب کنید، تا دیروز با مجاهدین (ازهر قومیکه بودند) خوبترین انسانها را به کام نابودی سپردید اما امروز قومپرست و ملیت پرست شدید! بگذارید این مزخرفات را، خراسان و قومیتی وجود ندارد، اینهمه همان راه پیدا کردن و خوردن نان به نرخ روز است، مردم عوام از اینگونه دسیسه ها اصلاً خبر ندارند و نه علاقه مندش استند، این فرصت طلبان قماش دسیسه اند که گاهی مجاهد میشوند و گاهی قوم پرست! شما به مخروبه های بجامانده در کشور نگاه کنید، همه اش متحدان توسط مجاهدین تاجیک، پشتون .... وغیره بجامانده اند! شما به قصر های مجلل در نقاط مختلف کشور نگاه کنید! همه اش ثمرۀ جهاد برای رهبران پشتون، تاجک، ازبیک، هزاره و غیره است! شما گرسنه گان، پا برهنه گان و بیجاه شده گان بدبخت این وطن را ببینید! اینان از هر قوم اند که به برکت جهاد تان در چنین رنج افتاده اند! شما به زندگی فلاکتبار مهاجرین هموطن تان در اروپا و سایر کشور هاکه از هر قوم و تبار اند ببینید! همه شان از شر مجاهدین به طرف کفار پناه برده اند اما کسی منحیث رهبر قوم و ملیت پیدا نشده است که به داد شان برسد!
بس کنید این مزخرفات تان را! نه خراسانی وجود دارد و نه قومیتی. پاینده باد افغانستان
میهن زرغون

>>>   بیایید این بار دور محوریت آرمانی و فکری جمع شویم که پایدار است نه محوریت فردی که فنا پذیر و ذلیل شدنی است.
فرد هر چند کاریزماتیک و نخبه باشد همانند قهرمان ملی بالاخره ذوال پذیر است اما هدف و آرمان مقدس و به پختگی رسیده ثابت و پایدار است و به ده ها نسل لازم دارد تا به تحقق کامل برسد.
پس بیایید تا اول محوریت فکری و آرمانی ایجاد کنیم و بعد نسل اندر نسل در جحت تحقق آن بکوشیم.

>>>   خراسان برای گل امیری مبارک وافغانستان الحمد لله 35 میلیون نفر صاحب دارد
خراسانی ها هرگز تیرتان به هدف نخواهد خورد بیغم باش لالاجان
مبارزه ات برضد پشتون هرگز ثمرنخواهد داد

>>>   اوبرار همین دانش ات رابطورمثبت جهت رهنمایی مردم صرف کنیدکه خراسان آبادشود.

>>>   تمام افغانستان کنونی وپیرامونش مانند تاجیکستان ازبکستان ترکمنستان بخشی از پاکستان سرزمین تاریخی خراسان است وافغانستان نامی جعلیست که استعمار انگلیس برای جدا کردن این سرزمین از ریشه اش بر ان نهاد

>>>   اقایی پنچرمین از کدام خراسان سخن می‌گوید اگر خراسان طلب هستید مرکز تان در ایران است واگر شیر مادر خودرا خورده اید و از صیغه به دنیا نیامده اید بروید واز ایران خراسان طلب نماید باز برای تان معلوم می‌شود که خراسان یعنی چی در افغانستان کبیر تمام ملیت ها با هم برادر هستند و از افغانستان خود مردانه وار دفاع خواهد کرد مسعود ماویست نیز همین خیال را در سر داشت ولی نتوانست که زن خود را در کنترول خود بیاورد چی ماند به افغانستان اگر مرد هستی اولتر زن رهبر مردار تان را تابع خود بساز نگذار که یک هندی همرایش هم بستر باشد شما مردم خراسان طلب زنهای تان را کنترول کرده نمیتوانید واز ایران خراسان را چطور جرعت خواهید کرد بهتر همین است که خانه مردمی را که تو به انها توهین میکنی زیارت خود بسازی که از برکت همین مردم اینقد بلبل وار میخوانی در غیر آن خیمه کولی گری تان یک روز در ایران ‌روز دیگر در تاجکستان و مغولستان میبود و زنهای تان مانند کلای خان میبود باز هم تشکر اقایی پنچرمین

>>>   گل خان جان: چرت تان را خراب نه کنید.اینبار خراسانیان مردمان اصلی و اکثیرت 70 فیصده این سرزمین به نماینده خود عبد الطیف پدرام خراسانی رای داده اند و قصه پشتون ها و اوغان ها را مفت نموده است.
به یاد ذاشته که عبدالله نیز پشتون نه بلکه پسر اندر پشتون ها است.
ولی

>>>   خراسان از دو قسمت تشکیل میشود:
خر+ آسان : یعنی مردمی که این کلمه را دوست دارند آسان خر میشوند و ارزش های بزرگ و تاریخ غیرت افغانی خود را فراموش ساخته اند.
همه ما افغان هستیم پس باید همه افغان های یکدیگر را احترام کنیم.برگشت به نام خراسان یعنی عقبگرد و سقوط حال که ملیت افغانی استحکام پیدا کرده است نباید نامی از خراسان بلند شود.
گل احمد استکانکزی

>>>   جانا بگـو که وعـده و پیمان ما چه شد
گل های سرخ باغ و گلستان ما چه شد
سوگ سیاوشان به خون عرب نشست
سیمرغ زال و رستم دستان ما چه شد

از نـوبهـار بلـخ خـزانی نمـانـده اسـت
جشن سـده و مهر زرافشان ما چه شد
مسلم وسیس وقارن ویعقـوب سیستان
حمـاســه بـزرگ خـراسـان ما چه شد

تندیـس هـای عـشـق خـدا را بسـوختند
غلغله شـهر و قصر نریمان ما چه شد
دار و نـدار عصر تمـدن بـه باد رفت
دودمان هـا و سلسله جنبان ما چه شد

از راه ابـریـشــم نـیـابی نـشــانــه ای
بافت هری و لعل بدخشـان ما چه شد
خاموش گشته بربط وقانون وارغنون
راگ وعراق وطبع غزلخوان ما چه شد

جام جم صداقـت عشـق و وفا شکست
ناهید و مهر و جذبه جانان ما چه شد
عشـق و شـراب حافظ و خیام شد کجا
آن های وهوی جنبش مستان ماچه شد

آواز مـولـوی ز خـراســان نشـد بلـنـد
شمس وسماع وشورنیستان ما چه شد
سیستان وغزنه غور و هریوا زیادرفت
گنجینه های دانش و عـرفان ما چه شد

جامی برفت و مکتب بهزاد شد خراب
فـرّ و شکوهِ طـرف خیابان ما چه شد
دل خسته ام زکینه و بغض ستمگران
انسانیت کجا شـد و وجدان ما چه شد

رسول پویان

>>>   مفهوم «افغانیت» و «افغان» بساخت‌های تاریخی‌ متأخرند و قبایل چون غلجایی‌ها، خلج‌ها و ترک‌های افغان‌ شده‌اند، طرح بدیل افغانستان جامع، دقیق و هوشمندانه باشد. اگر واقعیت‌های تاریخی و تحولاتِ جغرافیایی را پایه قرار دهیم، «خراسان» یک بدیل تاریخی هوشمندانه است و با واقعیت‌های تاریخی، زبانی و تکثر فرهنگی این منطقه همخوانی دارد. صورت‌بندی مسئله در قالب دو واحدسیاسی خراسان و افغانستانِ جداگانه می‌تواند سمت و سوی تحولاتِ تاریخی را روشن ساخته و مردم و نیروهای امنیتی‌ را از سردرگمی نجات دهد. دلیلِ موفقیتِ طالبان این است که آن‌ها هدفِ فتح سرزمینی دارند و برای یک واحد سیاسی مشخص می‌جنگند. مخالفین طالبان اما سر درگم‌اند. نه تعلق عاطفی به واژه افغان دارند و نه واحد سیاسی جایگزین تعریف شده دارند. تمام زد و بندهای شان در چوکی و معاش خلاصه شده‌ است.
خراسان در عینِ حالی که معنای تاریخی و فرهنگی عمیق دارد، از نظر قومی خنثا است. در این نام امید روشنی می‌درخشد. معنای تباری و زبانی و مذهبی ندارد. تداعی‌گر خورشید آسمانی است که نورش را بر همه‌گان یک‌سان عرضه می‌کند و عظیم‌ترین سیاره‌های عالم به دور آن می‌چرخند. برای شرح و توضیح آن لازم نیست سرگذشت قوم خاص را مبنا قرار دهیم. از نظر ترکیب زبان نیز قشنگ و خوش‌نماست. نام سرزمین من «خراسان» است و من «خراسانی‌ام» معنا و مفهوم خوش‌آیند دارد. مهم‌تر از همه این یک دال تاریخی و فرهنگی بد نام نیست. با ترور و دهشت و انتحار پیوند ندارد. وقتی خودت را به کسی معرفی کنی که من «خراسانی‌ام» از تو نمی‌ترسد. فرار نمی‌کند. هزاران فکر و تصور بد در کله‌اش رژه نمی‌رود. ساختار سیاسی این واحد جدید می‌تواند «جمهوری» باشد و نام حکومت «جمهوری خراسان» باشد. شاید برخی بگویند نام خراسان هم نام با یکی از ولایت های ایران است و این مشکل است اما در جواب میگوییم این عملا هیچ مشکلی پیش نمی آورد اگر منظور هم نامی تداعی فرهنگ بومی خراسان زمین است که این نه تنها اشکال ندارد بلکه بسیار نیک است و دانشمندان و شاعران بزرگ خراسان را در نظر ما زنده میکند اما اگر منظور عدم تمایز سیاسی است این شبهه وجود ندارد برای مثال میبینیم امروز جمهوری آذربایجان همچنان که نام مشترک با ولایات شمال شرقی ایران دارد استقلال سیاسی خود را حفظ کرده است و در همان حال روابط فرهنگی قوی بین مردم آذربایجان وجود دارد.

>>>   ای اوغان!
اگر تو کدام اثر و یا کدام نشانی تمدنی ات را آوردی و یا ثابت ساختی که قدامت آن بیش از 350 سال باشد؛ مطمئن باش که من پس از این هرچه را تو بگویی، هرچه را تو بخواهی و هرچه را که تو نیک بشماری من آنرا بی درنگ و بدون تردید خواهم پذیرفت و با تو دیگر سر ستیزی نخواهم داشت!
اگر نمیتوانی مطمئن هم هستم که نخواهی توانست.
قبل ازینکه بحث بجایی بکشد که آنگاه دست نوشته ها، سنگ نوشته ها، آثار علمی، فرهنگی و تاریخی تعیین کننده صاحب وطن اصلی باشد، و ثابت کند که اوغان کیست!؟ چه زمانی کشف شده است!؟ چه مکانی در چه زمانی افغانستان نام داشته است!؟ و آنگاه که ثابت شود قبل از اوغان چه کسانی بر خراسان حاکمیت داشته است!؟ و همینگونه ده ها نشانی و ثبوت دیگر؛ این تو خواهی بود که بایستی کشور من (خراسان) را به خودم بگذاری و خودت به عنوان یک مهاجری که در قرون نهم تا دهم به سرزمین من (خراسان) پناه آورده بودی یا آرام و بدون مزاحمت با من و هم میهنان گرامی ام، زنده گی کنی، و یا از همانجایی که آمده ای برگردی! به حق و موجودیت دیگران احترام قایل باش تا دیگران نیز کم از کم هم که شده تو را به عنوان مهاجر نه بلکه به عنوان هم میهن و برادر بشناسند.
پس حد و اندازه ات را بشناس!
ادریس خراسانی

>>>   من از ایرانم ولی در شهر تهران نیستم
از دوشنبه هستم و در تاجکستان نیستم

زخم های کابلم در پیکر زخمی تان
لعل خونین دارم اما در بدخشان نیستم

آبشاران خجندم در سرود رودکی
راه می پیمایم و مرداب لرزان نیستم

از شجاعت رستم و از سربلندی هندوکش
وارث کاخ بلندم خانه ویران نیستم

دست هایت را بده یار سمرقندی من
سخت می مانم کنارت سست پیمان نیستم

ناز پرورد بخارایی کنار من بمان
از چه می پنداریم بیگانه؟ مهمان نیستم

جان خود را در ازای خال هندویت دهم
ترک شیرازی! من از ارزان فروشان نیستم

آشکارا از خراسان باز می گویم سخن
همچو خفاشان گهی پیدا و پنهان نیستم

خانه ام گسترده و هویتم شهنامه است
من دلیل اینچنین دارم که : ‫‏افغان نیستم‬!

سروده ی بسیار نغز و ناب استاد نجیب بارور.

>>>   یکی از نکات مهم در رابطه با جغرافیای خراسان و سیستان قدیم و مردمان آن این است که: در تاریخ ایران بعد اسلام، سیستان و خراسان از دو مرکز سیاسی جداگانه اداره می شد. یعنی مرکز حکومت سیستان در شهر زرنگ (مرکز نیمروز) بود و مرکز حکومت خراسان پیش از سامانیان در مرو و بلخ و هرات بود و در عهد سامانیان به بخارا انتقال یافت و در عهد طاهریان به نیشابور منتقل شد.

بدون شک و تردید میتوان گفت که ، «خراسان» و سیستان حداقل به مدت حدود 1500 سال نام واقعی و مخصوص بلاد شمالی و جنوبی مملکت ما بوده و خراسانیان با سیستانیان بطور کاملا پیوسته رابطه سیاسی و فرهنگی و نژادی داشته اند.

بیشتر تاریخ‌نگاران و جغرافیدانان دوره اسلامی، خراسان و بلاد ماوراءالنهر را دو سرزمین جداگانه نوشته اند. یعنی اکثر آنها ممالک مشرق یا خاورزمین را دو بخش جداگانه به‌نام خراسان و ماوراءالنهر ضبط کرده اند. آنان نواحی جنوب و غرب آمودریا را به‌نام خراسان و مردمش را به‌نام خراسانی نوشته اند، و بلاد شرق و شمال مرز خراسان را به‌نام ماوراءالنهر یا سرزمین هیاطله و سرزمین ترکان نوشته اند.

شمار کمتری از جغرافیدانان عربی و فارسی زبان، مانند بلاذُری و دمشقی و ابن خردادبه خراسانی و عبدالحی گردیزی و... احتمالا بر اساس منابع پهلوی، سرزمین خراسان را چهار ربع نگاشته اند و ماوراءالنهر یا بلاد هیاطله را ربع چهارم آن شمرده اند.

یک) عبدالحی گردیزی مورخ دوره غزنوی (حدود 441 ق) نوشته است: « اردشیر بابکان ساسانی خراسان را چهار بخش کرده و برای هرکدام مرزبانى گماشت. مرو شاهجان. بلخ و تخارستان. هرات، پُشنگ و بادغیس. ما وراء النهر.»

دو) ابن خردادبه خراسانی در ذیل «خبر مشرق» در باره خراسان در دوره ساسانی نوشته است: « مشرق ربع مملکت است و خراسان تحت حاکمیت اسپهبد بادوسبان و چهار مرزبان قرار دارد و هر مرزبان در ربع خراسان مستقر است؛ یک ربع آن متعلق به مرزبان مروشاهجان و اعمال آن، و یک ربع آن متعلق به مرزبان بلخ و تخارستان، و ربع دیگر آن متعلق به مرزبان هرات و بوشنج و بادغیس و سجستان مى‏باشد. ابن مفرغ گوید که ربع دیگر آن متعلق به مرزبان ماوراءالنهر است»

سه) ابن فقیه (ق 3) و صفی‌الدین بغدادی (ق 8) به نقل از بلاذُری نوشته اند: خراسان چهار ربع است. ربع اول) ایرانشهر (ابرشهر، صفی‌الدین بغدادی ) است و آن شامل نیشابور، قُهستان، دو طبس، هرات، پوشنگ، بادغیس و طوس موسوم به طابران می‌باشد.

ربع دوم) مرو شاهجان، سَرخس، نِسا، باورد (اَبِیوَرد، بغدادی و مقدسی) مرورود، طالقان، خوارزم و آمل- که هردو در کنار رود بلخ اند- و بخارا.

ربع سوم) مناطق غربی رود بلخ که در هشت فرسخی آن واقع اند. مانند فاریاب، جوزجان، تخارستان عُلیا (طالقان، قبادیان و خِتِل یعنی وخش) خُست، اندرابه، بامیان ( و بلخ، مقدسی) بغلان، والج - شهر مزاحم بن بَسطام - ، روستای بنک (بیل، یاقوت و بغدادی) بدخشان - که مدخل مردم به تبت است- و ترمذ در [12 فرسخی] شرق بلخ، چغانیان، زم، خُلم و سمنگان می‌باشد.

ربع چهارم) ماوراءالنهر بخارا، چاچ، طرازبند، سُغد - یعنی کش و نسف (نخشب، یعقوبی) و روسیان (رویان، بغدادی، روبستان، یاقوت) اسروشنه، سنام قلعه مقنع، فرغانه و سمرقند میباشد»

به نظر میرسد که این عده از مورخان و جغرافیانگاران که ماوراءالنهر را نیز به‌نام خراسان خوانده اند، به خراسان فرهنگی و سیاسی در دوره ساسانی و یا سامانی نظر دارند، نه به جغرافیای تاریخی و طبیعی و نژادی خراسان. شاید به همین خاطر است که منوچهری بلخی در اشعار خود از رودکی سمرقندی و ابوشکور بلخی و ابوالفتح بُستی به‌نام حکیمان خراسان یاد کرده است.

>>>   خراسان کجاست؟ مرکزش کجاست؟ حدودش کجاست؟
مردمش کیست؟ اقوامش کیست؟ تاریخش از کی است؟ جغرافیه اش کجاست؟ بزرگان و دانشمندانش کیست؟
وقتی به این سوالات پاسخ دادید از خراسان بگویید اما وقتی این سوالات مبهم است گپ از خراسان فایده ندارد پشتون ها برای آینده خود استراتژی دارد که تا سال ۲۰۵۰ به تدریج اقوام فارسی و عموم غیر اوغانها و زبان فارسی را کم رنگ نماید اما ما همچنان خواب هستیم تا وقتی خراسان فقط بعنوان رویا باشد به هیچ جا نخواهیم رسید باید هدف و پلان مشخص داسته باشیم چند کتاب درباره خراسان نوشتیم چقدر مردم خود را آگاه ساختیم؟!

>>>   خراسان، نامی آشنا برای اهل ادب و فرهنگ است. کمتر کسی است که اهل سواد باشد اما اسم خراسان را نشنیده و به آن عشق نورزیده باشد. قدمت کلمه خراسان به قبل از اسلام برمی‌گردد.

خراسان در زمان ساسانیان و اوایل دوره اسلامی، اغلب به منطقه‌ای بسیار بزرگ اطلاق می‌شد که نه تنها مناطق فعلی خراسان در ایران، بلکه همه سرزمین‌های شرقی، از هرات گرفته تا قندهار، بلخ، غزنی و تا کرانه‌های کابل قدیم را در بر می‌گرفت.

در منابع تاریخی، محدوده خراسان، با قبض و بسط همراه بوده ولی بیشتر خاک سرزمینی که اکنون افغانستان نامیده می‌شود، جزء خراسان شمرده شده است. خراسان که به معنای «مطلع شمس» یا محل «طلوع خورشید» است، تا منتها علیه بدخشان افغانستان و تاجیکستان و حتی قسمت زیادی از خاک‌های ازبکستان و ترکمنستان فعلی را نیز شامل می‌شده است.

شاهانی که در سرزمین فعلی افغانستان حکمرانی می‌کردند، نیز خود را حاکم و شاه خراسان می‌نامیده‌اند. شاعرانی چون «عنصری»، «منوچهری»، «ناصرخسرو»، «خاقانی» و حتی «سعدی»، از سرزمینی به اسم خراسان یاد کرده‌اند که اکنون افغانستان یاد می‌شود. مورخین و جغرافیه نگارانی مثل «ابن خرداذبه»، «یعقوبی»، «طبری»، «ابن اثیر»، «استخری»، «ابن حوقل»، «مقدسی» و «حمدالله مستوفی» نیز در آثارشان از خراسان و موقعیت آن بحث کرده‌اند.

سرزمین خراسان تا پس از «احمدخان درانی» و فرزندش «تیمورشاه» نیز خراسان نامیده می‌شد اما ۲۰۰ سال پیش با پدیدار شدن سایه شوم استعمار، اسم خراسان نیز کم‌رنگ شد و جای آن را افغانستان گرفت. البته «سیف هروی» در قرن ششم هجری در کتاب «تاریخ‌نامه هرات»، از افغانستان اسم برده است اما منظور او از افغانستان، «کوه‌های سلیمان» در مناطق قبایلی در پاکستان فعلی بوده است. یکی از منابع مهمی که در آن رد پای انگلیس برای تغییر اسم خراسان به افغانستان دیده می‌شود، کتاب «افغانان» یا «گزارش سلطنت کابل» نوشته «مونت استوارت الفنستون» است. الفنستون کسی است که در سال ۱۸۰۸ میلادی یعنی ۲۱۰ سال پیش به خراسان آمد و اطلاعات فراوانی را برای دولت بریتانیا جمع‌آوری کرد.

الفنستون درباره سرزمینی که بعداز سفر او، افغانستان نامیده شد، نوشته است:
"نامی که توسط ساکنان سرزمین، بر تمام کشور اطلاق می‌شود، خراسان است."
الفنستون، در شرح حدود و جغرافیای سکونت‌گاه پشتون‌ها نوشته است:
"بیشتر زیستگاه افغانان در منطقه مهم و بزرگ خراسان داخل هست."
به رغم آن که الفنستون، پشتون‌ها یا افغانان را خراسانی و سرزمین شان را خراسان نامیده اما از آنجا که او برای یک مأموریت فوق سری و محرمانه به خراسان آمده بود، وظیفه داشت که اسم خراسان را به افغانستان تغییر دهد.

>>>   نام افغان که اپگان مشتق شده اين را تقلبکار پته خزانه ساخته است. احمد شاه ابدالى که در هرات تولد 1722 شد از 16 سالگى در ارتش نادر افشار در مشهد پايتخت ايران که همزمان پايتخت خراسان بود . وى به عنوان سردار سپاه شاهى گزيده شد. پسر اش که نام نواده چنگيز يعنى تيمور نام داشت چشم را در مشهد به خراسان گذاشت.
احمد شاه ابدالى 1747 بعد از در گذشت شاهنشاه خود توسط يک نفر قزلباش نادرشاهى پادشاه خراسان بزرگ ناميده شد. و با تغير نام خود از ابدالى به درانى دولت و حکومت پشتونها را بنيادگزارى کرد. نام سلطنت اش درانى بود!
ولى نام مملکت و يا کشور افغانستان نبود. خى نامش چه بود?
"خراسان کيبر و مناطق وابسطه فرا رود" - (رود آمو و درشتى هاى وى بخوان - فراه رود نخوان چون رود در غرب است) فرق بين گرفتن قدرت دولت و تغير نام کشور را اوغان با فغ کرد دور.
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ کشور خور هنوز ايران ويا ارانشهر نام داشت.
بلى ... سمبول همه دوران ها از کاشغر تا به شام و از هند تا خجند. خورشيد در درفش امان خان نواسه عبدالرحمان خان براى مدتى درج بود.پدر نام افغانستان يک ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ بنام مونت استوارت الفنستون، 1779 – 1859. پيش از سال تاليف اين کتاب 1827 وچاپ آن نام افغانستان را در هيچ کتاب وهيچ نقشه اى دنيا ودر هيچ جغرافيه پيدا کرده نتوانستم.
البته که نام افغان بدين جهت منحوس است که از فغان گرفته شده است و معنى فرياد و داد و بيداد, غوغا. شور و مشغله . فغان که در وقت حادثه و بلایا نعره آوازهای بلند پی هم و درهم ، بانگ , هیاهو, هنگامه , واه ويلا و شکايت را مى دهد و اين نام ناشايسته براى پشتون هاى کشور زيبنده نيست.

آزاد کن افغان از ستان
تا که خوراسان شود وطن

>>>   من مرید دم پیران خراسانم از آنک
شهسواران را جولان به خراسان یابم
آسمان نیز مرید است چو من ز آن گه صبح
چاک این ازرق خلقان به خراسان یابم
چند جویم به کهستان که نماند اهل دلی
آنچه جویم به کهستان به خراسان یابم
حجرهٔ دل را کز کعبهٔ وحدت اثر است
در به فردوس و کلیدان به خراسان یابم
بختیان نفس من که جرس‌دار شوند
از دهان جرس افغان به خراسان یابم
به ردای طلب احرام همی گیرم از آنک
عرفات کرم آسان به خراسان یابم
گرچه احرامگه جان ز عراق است مرا
لیک میقاتگه جان به خراسان یابم
بهر قربان چنین کعبه عجب نیست که من
عید را صورت قربان به خراسان یابم
بامدادان کنم از دیده گلاب افشانی
کاتشین آینه عریان به خراسان یابم
آسمان شیشهٔ نارنج نماید ز گلاب
کز دمش بوی گلستان به خراسان یابم
چون دم اهل جنان کان به جنان شاید یافت
لذت اهل خراسان به خراسان یابم
آنچه گوئی به یمن بوی دل و رنگ وفاست
به خراسان طلبم کان به خراسان یابم
صبح خیزان به یمن کز پی من خوان فکنند
شمهٔ لذت آن خوان به خراسان یابم
از خراسان مدد خون به یمن بینم لیک
از یمن تحفهٔ ایمان به خراسان یابم
غم ترکان عجم کان همه ترک ختن‌اند
نخورم چون دل شادان به به خراسان یابم
عشق خشکان عرب کان خنکان یمنند
نو کنم چون دم ایشان به خراسان یابم
گر خراسان پسر عالم سام است، منم
که ز عالم سر و سامان به خراسان یابم
گاو عنبر فکن از طوس به دست آرم لیک
بحر اخضر نه به عمان به خراسان یابم
به خراسان شوم انصاف ستانم ز فلک
کان ستم پیشه پشیمان به خراسان یابم
بر سر خوان جهان خرمگسانند طفیل
پر طاووس مگس ران به خراسان یابم
بازئی می‌کند این زال که طفلان نکنند
زال را توبه ز دستان به خراسان یابم
شکل در شکل نماید به من اوراق فلک
شکل‌ها را همه برهان به خراسان یابم
دل چو سی‌پاره پریشان شد از این هفت ورق
جمع اجزای پریشان به خراسان یابم
اختران بینم زنبور صفت کافر سرخ
شاه زنبور مسلمان به خراسان یابم
در بیابان سماوات همه غولانند
دفع غولان بیابان به خراسان یابم
این سویدای دل من که حمیرا صفت است
صافی از تهمت صفوان به خراسان یابم
گر ز شروان بدر انداخت مرا دست و بال
خیروان بلکه شرف وان به خراسان یابم
ترک اوطان ز پی قصد خراسان گفتم
عوض سلوت اوطان به خراسان یابم
منم آن، موم که دل سوختم از فرقت شهد
وصلت مهر سلیمان به خراسان یابم
گم شد آن گنج جوانی که بسی کم کم داشت
از پی گم شده تاوان به خراسان یابم
گر بهین عمر من آمیزش شروان گم کرد
عمر گم بودهٔ شروان به خراسان یابم
یافت زربفت خزانم علم کافوری
من همان سندش نیشان به خراسان یابم
درد دل دارم از ایام و بتر آنکه مرا
نگذارند که درمان به خراسان یابم
هست پستان کرم خشک و من از انجم دل
فتح باب از پی پستان به خراسان یابم
مصحف عهد سراپای همه البقره است
حرف والناس ز پایان به خراسان یابم
آه صبح است مگر نحل که بر شه ره غار
عورش افکنده و عریان به خراسان یابم
مادر نحل که افکانه کند هر سحرش
چون شفق خون شده زهدان به خراسان یابم
رخت عزلت به خراسان برم انشاء الله
که خلاص از پی دوران به خراسان یابم
از ره ری به خراسان نکنم رای دگر
که ره از ساحل خزران به خراسان یابم
به پر پشه اگر بر لب دریا گذرم
میل آن پشهٔ پران به خراسان یابم
سوی دریا روم و بر طبرستان گذرم
کافخار طبرستان به خراسان یابم
چو ز آمل رخ آمال به گرگان آرم
یوسف دل نه به گرگان به خراسان یابم
گرچه کم ارز چو انگشتری پایم لیک
قدر تاج سر شاهان به خراسان یابم
گر جهان در فزع سال قران بینم من
نشرهٔ امن ز قرآن به خراسان یابم
تا کی از خادمی و خازنی احکام خطا
کان خطا را خط بطلان به خراسان یابم
چند گوئی که دو سال دگر است آیت خسف
دفع را رافت رحمان به خراسان یابم
جنس این علم ز دیباچهٔ ادیان بدر است
من طراز همه ادیان به خراسان یابم
این سخن خال سپید تن خذلان دانم
من خط امن ز خذلان به خراسان یابم
فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزند
نفی این مذهب یونان به خراسان یابم
ای فتی فتوی دین نیست در فتنه زدن
نتوان گفت که فتان به خراسان یابم
نکنم باور کاحکام خراسان این است
گرچه صد هرمس و لقمان به خراسان یابم
حکم بومشعر مصروع نگیرم گرچه
نامش ادریس رصد دان به خراسان یابم
مصطفی ساکن خاک و من و تو در غم خسف
این چه نقل است کز اعیان به خراسان یابم
کان یاقوت و پس آنگاه و با ممکن نیست
شرح خاصیت آن کان به خراسان یابم
انت فیهم ز نبی خوانده و ما کان الله
کی عذاب از پی ماکان به خراسان یابم
گیر خسف است بر غم همه در روم و خزر
نه امان همه پیران به خراسان یابم
گر ز باد است و گر از آب دو طوفان به مثل
هر دو نوح از پی طوفان به خراسان یابم
هفت رخشان مه آبان بهم آیند چه باک
که سعود از مه آبان به خراسان یابم

>>>   به جواب اشخاصی ...پنچرمین و ستانکزی باید بگویم
که این شما اوغانها بودید که ناموس تان پیش متجاوزین
چون پاکستان. روس، انگلیس ،عرب ودیگران گرو بوده
و حالا هم است. این تره کی و ببرک اوغان نبود که روس
ر آورد..این شاه شجاع اوغان نبود که انگلیس را آورد و این خرزی
نبود که امریکا را آورد.جای شما اوغانها در کوه های سلیمان
است..خورآسان از شما نیست خورآسان مهد علم و تمدن است
به پیش به سوی انقلاب پادشاهی خورآسان...

>>>   درجواب نظر دهنده 15 خراسان به معنی خورشید(خر) واسان یعنی جایی که خورشید طلوع میکند چون در مشرق ایران است به خراسان وملت ایران توهین نکنید بسیاری از افغانیهایی که فرار کرده اند درخراسان جاخوش کرده اند ونان خراسانی ها را میخورند - همین که توهین میکنید یعنی نادان میباشید-
محمد

>>>   به همين پشتون که با نام "گل" ("گل"سر شوى) آن پليد است مانند همان "سک افغان" چون هر چه بشوى اش پليدتر مى گردد و ديگر اش که بى فروفرهنگ و افغان غول که خود را "'خر'+ 'م' گفته.خود به خرى اعتراف نمودندى . اين بى زبانها چرا از واژه هاى گلستان و ستان و گلشان يا گلشن و يا کاشان بدخشان و خُرم را استفاده مى کنند مگر خود شان پسوند مکانى "تون" ندارند . يک شهر تاريخى باستانى با پسوند "تون" نشان ديد و نامهاى با پسوند "تون" براى چند نهادها از سال 1964 ناميده شد. پسوندان پارسى ما را بدهيد. ستان ما را بدهيد- برويد به خواه خود! به پختونخواه!
اگر افغانپشتون ايد!
احمد شاه ابدالى را فيلم هندى افشا ساخت . وى به هند سفر جهانگردى نکرد. حمله کرد و اشغال کرد٬ زر وسيم ربود ودزدى کرد جنايت و قتل عام. اصطلاح "افغان" به معنای واقعی کلمه به معنای فریاد و ناله، گریه ، تاسف زدن ، افسوس ، زوزه ، وای ، التماس ، ناله کردن ، گول زدن ، شکایت، غالمغال، قيل و قال ، واى ويلا ، داد و بيداد و چيغ ، شيون و هنگامه، غوغا، شور و مشغله، نعره آوازهای بلند پی هم و درهم ، بانگ، هیاهو،واه ويلا و شکايت فغ و فغان و افغان است.
مى گويند کشور نامنهاد يک ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ بنام مونت استوارت الفنستون 1779 – 1859 قوم و قبيله گرا نيست. پس وزارت قبايل وسرحدات چرا?

>>>   من به این دعواهای قومی کار ندارم اما به مردم کشور خودم می گویم که بیدارباشید که اگر وضع به همین منوال پیش برود اوغان پرستها و در راس آنها اشرف بی غنی! تصمیم دارند کل کشور را به زیر سلطه پشتون تباران در بیاورند و حتی قرار است زبان پشتو رسم شود که اگر چنین شد ما دیگر نمی توانیم ادعایی بر نام آوران پارسی زبان که ریشه در این خاک دارند داشته باشیم ما دیگر نمی توانیم به تاریخ 5هزارساله خود افتخار کنیم و... و تاریخ ما محدود میشود به دویست یا سیصد سال و خدا کند که آن روز نییاد


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است