پشتون‌ها و کوفتن بر طبلِ جنگِ خود برانداز
بیشترین تلفات انسانی، عقب افتادگی فرهنگی، ورشکستگی اقتصادی، ضربه‌های سیاسی و... بر پیکره‌ی جامعه‌ی پشتون در حالی تحمیل شده است که تا هنوز بر طبل جنگِ خودبرانداز می‌کوبند 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۳۰    ۱۳۹۸/۸/۲۴ کد خبر: 160907 منبع: پرینت

یکی از ویژگی‌های جنگ، کودتا و انقلاب، درهم ریختن ساختار قدرت سیاسی و جابجایی مصداق‌های آن است؛ شاید اگر کودتا نمی‌شد هیچ‌گاه کسی تصور نمی‌کرد سلطان علی کشتمند در مقام صدارت کشور قرار بگیرد، یا اگر جنگ نمی‌بود، تاجیک‌های جمعیت اسلامی در راس حکومت دیده نمی‌شدند و هزاره‌های حزب وحد اسلامی به عدم قناعت در تصاحب چند وزارت‌خانه فکر نمی‌کردند، و معاون دوم بودن حق مسلم‌شان پنداشته نمی‌شد.

در این کودتاها، انقلاب‌ها و جنگ‌ها، هزینه‌‌های هنگفتی پرداخته می‌شود؛ اما در جنگ افغانستان، تا اینجای کار، بیشترین خسارت بر جامعه پشتون تحمیل گردید. تا پیش از کودتای هفت ثور که نوع نظام بصورت انحصاری در قوم خاصی دست بدست می‌شد، تقسیم قدرت سیاسی بین اقوام مختلف در ذهن هیچ سیاست‌مدار پشتون خطور نمی کرد. مبارزات کمونیستی بر محوریت «طبقه‌زدایی» و مبارزات مجاهدین بر محوریت« جهان وطنی» ِ فراقومی/اسلامی، برعلاوه‌ی خسارات جبران ناپذیر، بیشترین ضربه‌ها را بر بدنه‌ی روح ملی‌گرایی پشتونی وارد ساخت.

دوره‌ی داوود خانی را می‌توان اوج توسعه‌ی اقتصادی افغانستان نامید، وضعیتی که روح ملی‌گرایی را نیز حمایت می‌کرد. پاکستانِ نوپا امَا از این روح ملی گرایی(بخاطر حمایت شدنِ پشتون‌های آن‌سوی مرز) می‌ترسید، مبادا پشتون‌های پاکستان بر طبل جدایی‌طلبی بکوبند و خیبر جنسی و خیبر پختون‌خواه، مانند کشمیر، زخمِ دیگری در بدنه‌ی پاکستان عمق پیدا کند.

عاملی که می‌توانست روح ملی‌گرایی(خصوصا در بین پشتون‌ها) را نازک نماید، عامل عقیدتی/اسلامی بود که در قالب اخوانیت وارد کارزار قدرتِ سیاسی شد و به شدت مورد حمایت پاکستان قرار گرفت. اسلام سیاسی بعنوان چتر ارزشی، جایگزینِ مناسبی برای روح ملی گرایی بود، اخوانیت از خاور میانه وارد کشور شد، پاکستان عجالتا اعلان پشتیبانی نمود؛ با ظهور کمونیست‌ها، پاکستان حمایت آمریکا را جلب نمود. فربه شدنِ اسلام‌ مجاهدینِ پشتون‌، روح ملی‌گرایی پشتون‌ها را تضعیف نمود، فربه شدنِ اسلام مجاهدین تاجیک و هزاره و ازبک، چنگک‌های بود بر انحصار قدرت سیاسی پشتون‌‌ها.

تزریق روحِ اسلام سیاسی از آدرسِ مدارس پاکستان در بدنه جامعه‌ی پشتون( با سابقه‌ی چندین ساله‌ی ملی‌گرایی پشتون) در قالبِ احزاب مجاهدین و امارت اسلامی، توسط حکمت‌یار، جلال الدین حقانی، سیاف و مهم‌تر از همه ملا عمر، ضرباتِ سختی بر پایه‌های قدرت پشتون‌ها وارد کرد که هیچ دشمن داخلی و خارجی تا آن زمان چنین نکرده بود. از زمانی که شعار «اسلامیت» در کنار «افغانیت» قرار گرفت، روح ملی‌گرایِ پشتون‌ها با افت شدیدی مواجه شد. این اسلامیت، چتر کلانی را برای دیگر سیاست‌مداران پهن کرد تا اقوام دیگر مشروعیت سیاسی‌شان را از این آدرس کسب نمایند، ما خوب شاهدیم که در دهه‌ی هفتاد، همه‌گی بر سفره‌ی بی‌صاحبِ حکومت چگونه چنگ زدند.

در جنگ‌های چند سال اخیر، بیشترین تلفات انسانی، عقب افتادگی فرهنگی، ورشکستگی اقتصادی، کاهش قدرت اجتماعی، ضربه‌های سختِ سیاسی و... بر پیکره‌ی جامعه‌ی پشتون در حالی تحمیل شده است که تا هنوز (در قالب داعیه‌ی حکومت، امارت و خلافت اسلامی) این قوم بر طبل جنگِ خودبرانداز می‌کوبند.

این چوخه‌ی دار (ستیز با ملی‌گرایی افغامی) را که پاکستان، با دستان خود این قوم، بر پا کرده، هنوز پا بر جا است و تاوان سختی را این قوم پرداخته‌اند و می‌پردازند.

رسول عبدی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
پشتون
جنگ
نظرات بینندگان:

>>>   من بر عکس معتقدم این جنگ ها و کودتاها به عنوان ترمزگیر تغییر بنیادین مناسبات قدرت در افغانستان عمل کرده است. روند طبیعی مدرنیسم با این جنگ ها و کودتاها مختل شد و به چرخه ی حکومت خودکامه- آشوب- حکومت خودکامه، تداوم بخشید. اگر کودتای سفید داوود خان نمی بود؛ فرآیند جبری مدرنیسم و عقلانیت به حاکمیت های استبدادی مبتنی بر قوم پایان می داد.
داوود عرفان

>>>   من آن دو جمله اول را تایید میکنم؛ در واقع عقل ریسک پذیر نیست و تمایل به حفظ ساختار و یکنواختی دارد تا بر مبنای آن بتواند پیشبینی کند. آنچه ساختار را برهم میزند و یکنواختی را مختل میسازد، وضع غیر قابل پیشبینی ایجاد میکند که مطلوب عقل نیست. اما در برابر، رفتار غیر عقلانی( آنچه را که عقل مهر تایید نمیزند) ریسک میکند و ساختار را میشکند و با دگرگون ساختن وضع، یکنواختی را مختل میسازد. جنگ نیز به مثابه یک کنش غیر عقلانی برخوردار از چنین ویژگی ایست. جنگ های افغانستان ساختار یکنواخت قدرت پشتونی را در هم شکست و وضعی را که در آن تفویض قدرت قابل پیشبینی بود که از یک پشتون به پشتون دیگر میرسد، مختل کرد. از این چشم انداز با اطمینان میتوان گفت که هیچ قومی به اندازه پشتون از این جنگها صدمه ندیده و متضرر نشده است
مهر پور

>>>   فرض کنید این روحیه تضعیف نمی شد در کشور چند قومی مثل افغانستان باز هم فاجعه می آفرید. که می آفریند همذات پنداری نکتایی پوش از غرب برگشته با طالب و تقویت طالبان محصول این روحیه حتا به فرض تضعیف شده است
Zabehallah Jami

>>>   حضرت شیخ !
سوال: اگر حق مسلم شما را من تصاحب کرده باشم و شما به بخشی از حق خود دست یابید آیا کاربرد "تحمیل خسارت و تاوان سخت " برای من درست است؟
از شما نوشته های با پختگی نوشته اجتماعی شما توقع دارم
Ab Latif Khabayee

>>>   با اکثر گفته هایتان موافقم اما دوره داودخان میتوان یک دوره که نسبت به دوره بچه کاکایش بگوییم بهتر بود بخاطر که بنیاد و اساس بعضی پیشرفت های اقتصادی و صنعتی در همین زمان گذاشته شد اما روحیه همدگر پذیری و ملی گرایی اصلا در دودمان خانواده نادری از کلان تا خوردش اصلا دیده نشده و همه مثل هم بودند فقط بعضی اکشن ها و نمایشات داشتن و تمام . درین قسمت من چندین کتاب تاریخ نگاه کردم هیچکدام را تاریخ از لحاظ ملی گرایی و همدر پذیری تائید نکرده بلکه یکی بدتر از دیگر هم بودند. من که نبودم در آن زمان از روایت کتاب های تاریخی
Dawoodshah Osmani

>>>   تردستی و نیرنگ تباه گر خاندان علم وفرهنگ ستیز،محمد زایی برقراری رابطه "این همانی"بین حاکمیت خانوادگی خود وکلیت قوم پشتون بود، ارثی وخاندانی حکومت کردند،به پشتونها نیز مثل اقوام دیگر خیر چندانی ازحکومت ٱنها نرسید، اما خوش خدمتی به خارجیان و خودکامگی دربرابر مردم داخل کشور را به لعاب قومیتی ورنگ پشتونی ٱراستند،با این کار هم پشتونها را دچار فریب وتوهم قدرت قومی کردند،هم اقوام دیگر را گول تاریخی زدند وغیر پشتونها نیز ستم گری وناکارٱمدی محمدزاییان را پشتونی دیدند، بدی های مدیریتی یک خانواده را به کلیت قوم شان نسبت دادند، قوم پشتون واقوام دیگر تاهنوز نیز در این باطلاق اسیرند، پشونها راهی جز راه محمد زایی ها برای ٱینده سیاسی خود نمی بینند، اقوام دیگر وقت این کار ٱنهارا می بینند ازترس تکرار شرایط مخوف حاکمیت محمدزایی ها ازهیج تلاش فروگذار نکرده ونمی کنند. برٱیند این مغالطه فرهنگی سیاسی چرخیدن ٱسیاب مرگ وخشونت ، فقر و مهاجرت، تقلب و فساد برسرنوشت جمعی همه ساکنان این ٱب وخاک شده است.
داود احدی

>>>   البته صرف به این دیدگاه نمی شود تکیه کرد آن هم از بُعد سیاسی; متغییر های فرعی مانند اسلامیت بجای افغانیت, تسهیل کننده متغییر یا متغییر های اصلی و کلان مانند جلوگیری از توسعه کمونیست در مقابل دموکراسی بوده است.
Azizullah Taraf

>>>   حق مسلم؟
کدام حق مسلم؟
هر شهروند این کشور حق دارد رییس جمهور شود

>>>   درتمام جهان پولیو نابود شده اما در مناطق اوغان نشین هنوز هم اطفال معصوم را شکار میکند ،
جهالت از کی ، اما مصیبتش را کی میبیند،

>>>   تازمانیکه یک فرد از شروفساد درحکومت باشد هرگز انتظار نداشته باشید فساد از بین میرود ویا عدالت برقرار میشود

>>>   رسول عبدی!
سید علمخان ګریزی از بخارا بر ظد روس حتی دهن هم باز نکرد و با ۱۱ زنش به دامن افغانها افتاد!

>>>   شاید ندادن اذادیها را خاندان نادرخان خوب میدانستند که ارزش اش را این ملت نداشت و ندارد ببیند امروز چه حال است ٬ فساد مالی و اخلاقی فحشا داد میزند و رشوت و خیانت وطنفروشی به افتخار تبدیل شده ٬ قانون و ادمیت و انسانیت مفقوالاثر است ٬ اسلامیت و افغانیت تنها نام دارد و وجود اش در زره بین دیده نمیشود ٬ این ملت قانون شکن و سرتنبه و سرکش و تسلیم نا پذیر و بیبندوبار و شرارت پیشه و دزد و چپاولگر که مطیع هیچ اصولی نیست را چگونه اداره کرد؟ هیچ ممکن نیست ٬ رسول اکرم را از مکه بیارین و لنین را از مسکو اما این مردم قبول اش ندارند٬ همین روز را خودشان بالای خود اورده اند البته ارزش اش را دارند که چنین باشند ؟ اسلام سیاسی را قبول نکردند که شریعت دارد٬ سوسیالیزم را قبول نکردند که مساوات و یک زنی و برابری دارد.

>>>   پشتون چی بگو اوغاننننننننننننننننن

اوغان است که نادان
در قرن اتم هنوز اکثریت خواهان است
در خودسازی نه بل خودستایی روان است

مونگ اکثریت یوووو
اگر در تذکره همگی اوغان نوشته شود باز به کلی دنیا خواهد گفت که همه مردم اوغانستان اوغان است
اگر قبول ندارین تذکره هایشانه ببینین

ههههههههههههههه
همگی در تذکره اوغان
اما خوداوغان تذکره ره هیچ نمیشناسه که تذکره اولاد چندم بز است یا گوسفند یا چوچه شتر

>>>   متعصبترین گروه همین اوغانها یاپشتونها هستند۰
همین اوغان ها یا پشتونها هستند که گاهی طالب میشوند، و گاهی گلبیدینی، گاهی داعشی، و حتی گاهی جنایتکاران خلقی و نجیبی ویا فاشیست های اوغان ملیتی میشوند۰ ولی بازهم خود اینها و رهبر های اینها بر اساس همان روابط تعصبات قومی و پشتونولی خود همه باهم یکی میشوند، یعنی چون همه اوغان هستند و باهم وجه مشترک تعصبی قومی دارند به اساس همان وجه مشترک باهم همبستگی و همکاری میکنند۰ خلاصه که تمام این وحشت و کشتار ها را همین اوغان ها میکنند، فقط به اشکال مختلف، ولی بازهم به اساس همان مشترکات قومی تعصبی از همدیگر دفاع میکنند و انگشت ملامت را هم با دیده درائی بطرف دیگر اقوام یعنی غیر اوغانها میگیرند۰
غیر اوغان ها بیدار شوید.

>>>   بلی ما آقازاده و دزد نبوده و نیستیم که سرمایه های بی زبان مردم را از شکم مردم گرسنه دزدی و اختلاس و غارت کرده و برداشته و مهاجرت کنیم، باید به این سرنوشت تلخ پایان داد. ما بخاطر خوردن و یا از روی دلخوشی فرار نکرده ایم.بخاطر مخالفت با دیکتاتور و آزادی کشی عاقبت از جهنم نظام ولی فقیه فرار کرده و جانمان را نجات دادیم.البته که خیلیها برمی گردند ولی موقعی که کشومان آزاد شد.حالا با یک ساعت کارمزد یک کارگر ساده در اروپا و یا آمریکا می شود یک کیلو گوشت تازه گوسفند و یا گوشت گاو خرید، آیا با کارمزد چند ساعت کار یک کارگر ساده در آنجا می شود یک کیلو گوشت یا تخم مرغ خرید؟ وقتی آزادی و حق حاکمیت مردم از جامعه غصب و سلب و نقض شد، همه چیز و درآمدها و سرمایه ها و زندگی مردم نیز سلب می گردد. مثل افغانستان، ایران و عراق و سوریه و لبنان ونزوئلا. زنده باد انقلاب. زنده باد دموکراسی.

>>>   پشتون ها یا اوغان ها هنوز در جمع انسان نمی آیند و به فرهنگ انسانی هنوز عادت نکرده اند؛ و به همین خاطر زندگی غیر اوغان های کشور هم با این ها یکجا خراب است۰

>>>   ناسیونالیست های پشتون یا اوغان همه مثل شتر مرغ هستند. وقتی بگویی پرواز کن میگویند شتر هستم، و اگر بگویی بار ببر میگویند ما همه مرغ هستیم.
اگر یک شهروند غیر اوغان درین کشور نام قوم خود را بخواهد تبارز بدهد پشتونها میگویند برادر برضد وحدت ملی صحبت نکن و تعصب و قوم بازی نکن ما همه اوغان هستیم.
ولی اگر همان شهروند بگوید پس وزارت اقوام و قبایل را از بین ببرید بازهمه میگویند تو ضد قوم پشتون هستی و تعصب داری و قوم بازی نکن.

>>>   من شکر اوغان نیستم چون پشتون نیستم. این نام اوغان یا افغان به زور و به ریا توسط حاکم های گذشته اوغان بالای همه شهروندان کشورم تحمیل شده در حالیکه اکثریت ما مرمان این کشور اوغان یا افغان نیستیم.
ما به برادری و براری در کشور خود باور داریم و برادران اوغان یا پشتون خود را دوست داریم ولی هیچگاهی به زورگویان و تمامیتخواهان که در بین این اوغان ها وجود دارند تسلیم نمیشویم. با آنها حساب ما جدا است.
نام این کشور را با همکاری انگلیس و رنجیت سنگ هندی تغییر دادید ولی هویت اصلی شهروندان این کشور را که غیر اوغان است به زور و چال به اوغان تغییر داده نمیتوانید.
بس است، واقعیت را قبول کنید. برادری و وحدت به زور نمیشود، و نمیشود مردم را به زور یکسان سازی کنید و نام این یکسان سازی جبری و نادرست را وحدت ملی بگذاری.
وحدت ملی چنین نیست.

>>>   تا که زندگی مشترک با پشتون یا اوغان ادامه دارد همه این بدبختی ها هم ادامه دارند.
کدام قومی و کدام گروهی مگر بستر مناسب برای تقلب خیانت دزدی انتحار انفجار زورگویی تعصب تمامیت خواهی و عقبگراهی را بیشتر از همه مساعد ساخته است؟ جواب واضع است، اوغان. اصلاح شدنی هم نیستند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است