تاریخ افغانستان مثل اکثر کشورها، مردانه است
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۳۸    ۱۳۹۸/۴/۲۲ کد خبر: 159414 منبع: پرینت

زنان در طول تاریخ محروم ترین و مظلوم ترین طبقهء اجتماعی بوده است و حتی در مقاطعی از تاریخ زنان را انسان نمی شمردند و از ابتدایی ترین حقوق نیز محروم بودند.
زنان در هیچ برهه ای از تاریخ به حقوق باید و شایدشان نرسیده و حتی در عصر حاضر که بلندگوهای حقوق بشر و بوق های آزادی زن گوش جهان را پرکرده است زنان همچنان محروم، مظلوم، بیچاره و بدبخت اند.
امروز زن در شرق واقعاً اسیر است و در غرب نیز اسیر و بازیچه و عروسک؛ گویا مردان زنان را در نبرد سخت به گروگان گرفته باشند.
در همین عصر نیز کسی هیچ گونه ارزش و احترام و کرامتی برای زن قایل نیست.

همواره از زن به عنوان برده، مزدور و یا وسیله ای پست برای خدمت، سود بازرگانی، بچه آوردن یا ارضای غرایز حیوانی استفاده شده است.
این محرومیت ها، این مظلومیت ها و این همه ستم که بر زنان در طول تاریخ روا داشته شده است گاه از جانب مردان گاه از جانب خودشان و گاه نیز از طرف طبیعت بوده است.
تنها مردان در این قضیه مسؤول نیستند بلکه بسا که زنان نیز خود بر خود ظلم و ستم روا داشته اند.
ویل دورانت تاریخ نویس مشهور جهان در کتاب تاریخ تمدن گوشه های از محرومیت و بیچاره گی زنان را در تمدن های باستان ذکر می‌کند که انسان آزاد و با وجدان از شنیدن آنها سخت تحت تأثیر قرار می گیرد و خجالت می کشد و افسوس می خورد.
اما چرا باید خجالت کشید؟ امروز نیز هیچگونه تغییری بر وضعیت حقوقی و انسانی زنان نیامده است.

زن امروز محروم تر و مظلوم تر از زن دیروز است.
اگر دیروز زنان شکنجهء بدنی می شدند، امروز شکنجهء روحی می شوند.
زن اگر دیروز اسیر بود امروز بازیچه است.
اگر در عهد باستان با زن به عنوان برده برخورد می‌شد، امروز زن را انسان هم نمی شمرند.
دنیای امروز این ارزش فوق العادهء انسانی را نادیده گرفته است.
جهان امروز بنام «آزادی زن» و صریحتر «آزادی روابط جنسی»، روح جوانان را سخت فاسد کرده است.
زن از کنج خانه بیرون آمده اما به کجا رو آورده است! به سینماها، کنار دریاها، حاشیه های خیابانها، مجالس شب نشینی!
تاریخ افغانستان مثل اکثر کشورها، تاریخ مردانه است که در آن نمی توان کمترین که حتی هیچ نقش از زن را سراغ گرفت.

اینکه چرا زن جزء مایملک مرد حساب می شود و چرا زن در فرهنگ افغانی به حیث ناموس (ملک شوهر) احراز موقعیت کرده است بسته به عوامل مختلف می‌باشد. بعضی از محققین به این نظراند که مقولهء «زمین، زر و زن» تنها در بین اقوام پشتون افغانستان مصداق عمل دارد و آنرا جزء احکام عرفی پشتو نوالی می دانند.

یکی دیگری از خصوصیات جامعهء مردسالار افغانستان همانا مبدل شدن زن به حیث متاع قابل تبادله در معاملهء قدرت سیاسی و نیز وسیلهء رسیدن به مصلحتهای قومی و رفع اختلافات بین اقوام و منازعات افراد ستیزه جو و قدرت طلب است.
طبق و صیت نامهء احمد شاه بابا (موسس افغانستان جدید) به پسرش تیمور شاه، زن بیوه را باید ورثه میت نکاح کند و نه بیگانه و علاوتاً زن از حقوق میراث محروم میگردید.

خودسوزی دختران و زنان جوان یک پدیدهء جدید در کشور است که از عمرآن پیش از چند سال نمی گذرد.
لت وکوب زنان و فشارهای ناشی از استبداد خانوادهء شوهر و یا ازدواجهای مکرر شوهر، مبدل شدن زن به کنیز همگانی، انگیزهء دیگریست که بعضأ موجب انتحار زنان می‌گردد.
«اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت چنانکه مثلا بی آنکه چیزی برسرداشت به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میریشت یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود همسایه گانش می توانستند سخنان او را بشنوند در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.
پس از داریوش مقام زن مخصوصأ در طبقهء ثروتمندان تنزل پیدا کرد. درنقش های که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظرنمی رسد.

عمر(خلیفهء دوم مسلمانان) به قوم خود می گفت: با زنان مشورت کنند و خلاف رأی ایشان رفتار کنند».
وضع زنان در یونان باستان، روم، هند قدیم، چین و خاوردور، اروپای مسیحی مخصوصأ در قرون وسطا و دوران سلطهء کلیسا به مراتب بدتر و فاجعه آفرین تراز آن بود که ذکر گردید.
درجهان معاصر نیز وضع زنان به مراتب فاجعه آمیز تر و تأسف انگیز تراست و گرچه در ظاهر تغیراتی در وضعیت حقوقی و آزادی زن رونما شده ولی در اساس کدام تغیری مثبتی رونما نشده است بلکه بدتر نیز شده است.

وضعیت اساسی همان است که گفتیم، استثمار و محرومیت زن، بردگی و بیچارگی زن، گروگان نگهداشتن زنان و استفاده سوء از آنان، بازیچه قراردادن زنان و نادیده گرفتن کرامت انسانی آنان و فریب دادن آنان، برهنگی و سکس، خوشگذرانی و عیاشی، مود و فیشن و فلم و ماژیک لب و مینی ژوپ و بلاخره ظلم، تعدی و استثمار دوامدار و لایتناهی و معلوم نیست این فاجعهء مداوم تاریخ چه وقت پایان می یابد.

متأسفانه ادبیات ما نیز که مملو از رسوبات فرهنگ قدیم ایرانی و رومی و هندی و ترکی و عربی (نه اسلام) است مملو از تجاوز و توهین و تحقیر به زن است و این لااقل برای ما فارسی زبانان امروز خجالت آور است.
بزرگان شعر و ادب ما وقتی می گویند:

زن و اژدها هر دو در خاک بِه
جهان پاک ازین هر دو نا پاک بِه

زن از پهلوی چپ شد آفریده
کس از چپ راستی هرگز ندیده

اگر نیک بودی سرانجام زن
زنان را مزن نام بودی نه زن

زن را با زر بخر با تبر زن؛ اگر مُرد دیگر زن، اگر نمُرد دیگر زن!

طرز دید و رفتار سایر مردم ما به زنان معلوم است که به مراتب بدتر است.
و اما اسلام و قرآن به زنان چگونه می نگرد؟ درتمام طول تاریخ تنها دینی که زن را به مقام کرامت انسانی رسانید اسلام بود. اسلام زن را از حیوانیت به انسانیت، از بردگی به آزادی، از مملوکیت به مالکیت، از بازیچه گی به شخصیت، از هرزه گی به احترام، از زندان به زندگی و از انزوا به متن جامعه کشانید.
اسلام به زن مالکیت قایل است، به زن آزادی در انتخاب همسر قایل است. در اسلام زنان می توانند درس بخوانند، به مسجد بروند، انتخاب کنند و انتخاب شوند.

شبنم پوپلزی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
زنان
زن
نظرات بینندگان:

>>>   بايد مردان اول تربيه درست شوند.
به يك زن قناعت كنند، حق زن را مثل حق خويش محترم بشمارند، سخن زن را گوش كنند،براي زن شرايط تعليم و آگاهي را فراهم كنند تا يك زن مادر خوبي بشود. چشم چراني نكنند كه چشم به دل زاه دارد، زنان زيبا را ديده فورأ سبحانالله گفته و بگذرند.
بااحترام

>>>   بايد مردان اول تربيه درست شوند.
به يك زن قناعت كنند، حق زن را مثل حق خويش محترم بشمارند، سخن زن را گوش كنند،براي زن شرايط تعليم و آگاهي را فراهم كنند تا يك زن مادر خوبي بشود. زنان زيبا را ديده فورأ سبحانالله گفته و بگذرند.

>>>   یگان وقت پیش خود فکر میکنم که اگر قسمی که حالا در غرب رن ها در تمام عرصه های تحصیل و علم و دانش و کار در جامعه و پیشرفت های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در جامعه رول دارند،در کشور های اسلامی زن ها چنین رول میداشتند و در عوض در کشور های غربی زن ها در خانه میبودند و مشغول طفل راییدن و کلان کردن و در بیرون با چادری می بر آمدند و مردان آنها را در سر خر همراه چادری سوار میکردند و خر را با یک چوب میزدند و ایخ ایخ گفته میرفتند،درینصورت کشور های اسلامی در مورد زندگی زنان در غرب چه میگفتند؟
من متیقن هستم که مسلمانان چنین میگفتند:
زندگی زنان در غرب فقط یک قدم از حیوانات بالاتر ،اما فرسخ ها از یک جامعه متمدن و پیشرفته بدور است.
اما حالا که عکس چنین چیزی موجود است،فقط از ارزش های دینی اسلام در مورد زن صحبت میکنید.
کجاست ارزش های دینی در زندگی زن در افغانستان؟
آیا همین چادری و نشستن در خانه و مثل یک ماشین جوجه کشی ده تا و دوازده تا طفل بدنیا آوردن و نه مکتب و نه درس و نه تحصیل و نه کار در بیرون از خانه.
آیا همین است حقوق زن از نگاه اسلام؟
جالب آن است که در تمام کشور های اسلامی همین سرنوشت زنان است.
اما زمانی که از تحصیل و کار زنان در اسلام یاد آوری میکنی،همه میگویند که در اسلام برای زنان کسب علم فرض است .اما کجا است در عمل؟
راجع به کار زنان نیز فقط یک مثال دارند که بی بی خدیجه تجارت میکرد.
مثل بی بی خدیجه چند زن دیگر در عربستان وقت تجارت میکرد؟
بنأ هر چیز را آدم از روی نتیجه اش و در عمل مقایسه میکند، نه این که فقط با حرف و گپ های خالی که در اسلام له زن چنین و چنان حقوق داده شده است.
اینها همه فقط گپ مفت است.در عمل زن ها در کشور های اسلامی بغیر از برده بودن برای مردان و استفاده غرض امیال جنسی و مثل ماشین جوجه کشی از آنها استفاده کردن و کار های خانه را بالایش انجام دادن،دیگر هیچ حقوقی ندارند.
زنان کشور های اسلامی باید مدیون غرب باشند که اقلاً برایشان برق و یخچال و ماشین کالاشویی و رادیو و تلویزیون و تلفن موبایل و غیره وسایل راحت بودن کار و سرگرمی را برایشان اختراع کردند تا یک اندازه کار های ثقیل شان کم شود و تا یک اندازه ای زمینه تفریح را حتی در کنج خانه که مثل زندان برایشان است، مهیا کرده اند.
در غیر اینصورت که این بیچاره ها چه زندگی مشقت بار تر را قبل از این داشتند،به خود زنان همان وقت و زنان فعلی که در دهات و تحت تأثیر حکومت طالبان هستند و از این راحتی نیم و نیم کله محروم هستند، معلوم است.

>>>   تاریخ افغانستان مانند افسانه ساخته شده واکثرا دروغ است واز جمله
پنجهزار سال صرف از چندصد سال آن موجود است مابقی گـَـــــم است ،
ر

>>>   چندان تاریخی هم نداریم که مردانه یا زنانه بودنش مهم باشد ،درطول عمر خود تحت تاثیر یک قدرت بوده یک روز انگریز یک روز عرب ترورست یک روز مغول روز دیگر ازبک روز دیگر روس روز بعد پاکستان همینطور برای همیشه ،

>>>   پیغمبر خدا همیشه گفته به شخصیت زنان و مادران احترام بگذارید.وانهاي که با زنان برخورد نا درست ميکنند وبا زن ها مثلی برده رفتار می کنند آنها را خداوند به خشمش گرفتار میکند .هیچ وقت گناهانشان بخشیده نمیشود

>>>   عبدالرحمان خان دولتهاى طايفه هاى گوناگون اقوام شريف خراسان داراى خوداراديت داخلى و خودگردان اقتصادى فرهنگى و زبانى را تحت عنوان مبارزه عليه "ملوک طوايفى" با امر برتانيه کبير انجام داد.

برتانيه تخت شاهى شاه خراسان امير افضل خان را گرفت و پسر اش را عبدالرحمان قاتل بشريت به تخت نشاند.افغانستان یا خراسان !
احمد شاه درانی نام کشور را تغیر نداده است
نام افغانستان چه وقت و از کجا پیدا شد؟
احمد شاه ابدالی که یکی از کارمندان دربار نادر افشار بود پس از آنکه نادر افشار به قتل رسیده بود در سال ۱۷۴۷ میلادی (حدود ۲۷۰ سال قبل) در قندهار اعلان سلطنت نمود و خودش را امیر خراسان اعلام کرد۰
او یک دیوان اشعار به زبان های فارسی و پشتو داشته همچنان احمد خان درانی یک کتاب تاریخ بنام تاریخ احمد شاهی دارد که زیر نظر خودش در دربارش نوشته میشد .
درهیچ یکی از این آثار تاریخی نامی از افغانستان نرفته و همیشه خراسان ذکر شده است .
شهاب ترشیزی شاعر دربار تیمورشاه درانی در مورد انتقال پایتخت از قندهار به کابل در تجلیل از این عمل شاه آورده اند .

کابل امروز به آئین کیان جشن گرفت
که نهد تاج بسرشاه خراسان تیمور

نام کشور تا زمان امیر محمد افضل خان، پدر عبدالرحمن خان هم خراسان بود۰ امیر محمد افضل خان بنام خودش بحیث امیر خراسان سکه ضرب زده بود، وآن سکه ها در موزیم ها موجود هستند۰

سپاه مشرق و مغرب بهم مفصل شد
امیر ملک خراسان محمد افضل شد

نام افغانستان در ابتدا توسط یک انگلیس بنام Mountstuart Elphinstone و شاه شجاع در مورد این کشور گفته میشد .
واژه افغانستان به صورت رسمی نخستین بار در معاهده مثلث لاهور میان شاه شجاع، مکناتن و رنجیت سنگه، توسط انگلیسها بکار برده شد.
سپس این واژه در نخستین قانون اساسی بنا برخواست انگلیس توسط امان الله تأیید گردید.
تعیین حدود افغانستان امروزی در حدود ۱۳۰ سال قبل در زمان امیر عبدالرحمن خان در نتیجه یک سازش بین برتانیه کبیر و روسیه تزاری آن وقت صورت گرفت۰
هر دو دولت بزرگ استعماری دنیا این کشور جدید التاسیس را در بخشی از خراسان کهن بکمک دست نشانده های خود ایجاد کردند چون در آن زمان به یک منطقه حايل بین قلمرو هایشان ضرورت داشتند۰
افغانستان یا افغانلند یک نام جعلی است که توسط بی گانه ها به این کشور داده شده اسم اصلی این دیار خراسان است نه افغانستان خراسانی که ابومسلم خراسانی را داشت و زمانی سرزمین پرچمدارن خورشید بود .
خراسان بزرگ با مناطق پارتها يعنى ساسانيان يعنى آريانا ( مناطق تاجيکان و پارسان تورانيان يا تورکشاهيان گورگانيان و تيموريان وآذريان و سيستان وبلوچستان و هندوشاهى يامنطقه هندوکابل مطابقبت داشت.

دولت هاى ناسيوناليسم (ملي) يک پديده تاريخى دوران کلونياليسم اروپايى است
کاربرد سیاسی اصطلاح کلونياليسم (استعمار) به‌طور خاص متوجه شیوه‌های رفتار کشورهای از نظر سیاسی توانمند نظیر کشورهای اروپایی با سرزمین‌های مستعمراتی است. استعمارگری بیشتر کار کشورهایی است که امپراتوری دریایی و ناپیوستگی خاک آن‌ها مانع تشکیل یک واحد سیاسی یکپارچه (مانند امپراتوری‌های زمینی) می‌شود.مفهوم استعمار امروزه با مفهوم امپریالیسم پیوستگی کامل یافته و استعمار اساساً عمل قدرت‌های شناخته می‌شود، یعنی قدرتی که می‌خواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و سرزمین‌ها و ملت‌ها و اقوام دیگر را زیر تسلط خود درآورد.

گرچه در لغت عربى "استعمار" (معمارى يعنى آبادى ) معنى و مفهوم مى دهد که اين لغت در زمان آبادنى اسلامى بکار برده شده ولى دوره رنسيانس (دوباره سازى معمارى اسلامى) يکى از دوره هاى درخشان قرون ازیعقوب لیث صفاری، با نام اصلی رادمان پور ماهک یا به شکل رایج در پارسی میانه، رادمان ماهکان (رادمان پسر ماهک) یک پادشاه ایرانی و بنیان‌گذار دودمان صفاریان در سیستان تا برمکيان و سامانيان و گورگانيان يا تورانيان وتورکتباران تا افشاريان ايران خاورى يا خراسان گرسنگى را نمى شناخت.
ولی امروزه استعمار معنای نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی است؛ ولی معمولاً استعمار در جستجوی به تاراج بردن دارایی کشورهای دیگر بوده‌است.

استعمار عبارت است از سیاست دولت امپریالیستی که هدفش برده کردن و بهره‌کشی از خلق‌های کشورهای دیگر، خلق‌های کشورهای از نظر اقتصادی کم رشد است. دولت امپریالیستی برای تحکیم سیطره خویش مانع تکامل فنی و اقتصادی و فرهنگی این کشورها می‌شوند. البته در قرون گذشته یعنی قبل از پیدایش امپریالیسم نیز استعمار سرزمین‌های غیر وجود داشته ولی ما در تعریف خود به استعمار در قرن بیستم توجه کرده‌ایم که خود به شکل تقسیم سرزمین‌های جهان و ایجاد امپراتوری‌های مستعمراتی یکی از وجوه مشخصه دوران امپریالیستی است.

مستعمره: یعنی سرزمینی فاقد استقلال سیاسی و اقتصادی که کاملاً درهمه شئون تابع دولت امپریالیستی استیلاگر است. این دولت و انحصارات امپریالیستی آن از مستعمره به عنوان مواد خام و نیروی کار ارزان بازار فروش کالاها و عرصه سرمایه‌گذاری‌های پرسود و همچنین به مثابه پایگاه‌های نظامی و سوق‌الجیشی استفاده می‌کنند.

سیستم مستعمراتی امپریالیستی چیست؟ در کنار مستعمرات، کشورهای نیمه مستعمره و وابسته نیز وجود دارد که در شئون مختلف سیاسی یا اقتصادی دارای وابستگی‌ها و تابعیت‌های کم یا زیاد نسبت به دول امپریالیستی هستند. عبارت «سیستم مستعمراتی امپریالیسم» یعنی مجموعه همه مستعمرات، نیمه مستعمره‌ها و ممالک وابسته که توسط امپریالیست‌ها مورد بهره‌کشی قرار گرفته و تحت سلطه آنان قرار دارند. این سیستم در مرحله انحصاری سرمایه داری به وجود آمد. در آغاز قرن کنونی چند کشور بزرگ امپریالیستی با توسل به نیروی ارتش و واحدهای مستعمراتی و لژیون‌های خارجی، تقسیم سرزمین‌های جهان را بین خود پایان داده بودند و از آن پس بارها برای تقسیم مجدد جهان و تسخیر مستعمرات جدید با یکدیگر به جنگ و ستیز برخاستند. سرمایه‌داری به یک سیستم جهانی ستم استعماری و تسلط مالی بر اکثریت عظیم مردم جهان توسط مشتی کشورهای به اصطلاح جلو افتاده مبدل شد.
از زمان حکم روايى مطلقه اوغان يعنى عبدالرحمن خان خونآشام که کنار زدند حاکمان افغان غير پشتونان از قدرت سياسى و چور کردن مناطق هندوکابل و ايرانيان و تورانيان خراسان ايران خاورى را با دستنشانده رهبران جهان ربان اروپايى کشور "پافر" و يا "بفر" يا "کشور حايل" منافع ممالک شرق و غرب اروپاساختند.
حاکمان پشتون يا افغان هميش برده گان حلقه بگوش از "معما ران دولتان شان " يعنى جنگ افروزان و دشمنان قسم خورده مردمان مظلوم بوده اند.
شاه شجاع و عبدالرحمان خان و نادرغدار تره کى وامين وببرک ونجيب و کرزى او غنى احمدزى.
حاکمان پشتون و يا افغان هميشه پى در پى خانه شخصى خود را آباد ساختند و خانه شهروندان را ويران

>>>   متأسفانه ادبیات ما نیز که مملو از رسوبات فرهنگ قدیم ایرانی و رومی و هندی و ترکی و عربی (نه اسلام) است مملو از تجاوز و توهین و تحقیر به زن است و این لااقل برای ما فارسی زبانان امروز خجالت آور است.
بزرگان شعر و ادب ما وقتی می گویند:

زن و اژدها هر دو در خاک بِه
جهان پاک ازین هر دو نا پاک بِه

زن از پهلوی چپ شد آفریده
کس از چپ راستی هرگز ندیده

اگر نیک بودی سرانجام زن
زنان را مزن نام بودی نه زن

زن را با زر بخر با تبر زن؛ اگر مُرد دیگر زن، اگر نمُرد دیگر زن!
ایا این شعر هم شعر است و جز فرهنگ مثبت؟ ایا مدح مثل عنصری هم شعر است؟


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است