گفتگو با ناشناس مصاحبه نبود، استنطاق بود
 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۳۴    ۱۳۹۸/۱/۲۱ کد خبر: 158157 منبع: پرینت

آن افتضاحی که در بی بی سی اتفاق افتاد، مصاحبه نبود، مستنطقی در مقابل ناشناس نشسته بود و مرد ۸۴ ساله را با کمال بی حیایی به توبه دادن مجبور کردند، آنچنان که کلیسا از گالیله توبه نامه گرفت. ناشناس که به حد کافی سواد دارد چاره یی جز همان حرف ها نداشت ورنه به قول خودش "به دار آویخته می شد". وقتی مصاحبه را می شنویم، گویا اسدالله سروری در زیرزمینی های ساختمان اکسا (خاد) از ناشناس تحقیق می گیرد.

حرف هایی که ناشناس در رابطه با پته خزانه گفته است، هیچ مورد اش حرف تازه نیست بلکه اثر تحقیقی نیز در مورد اش نوشته شده است که تمام حرف های ناشناس در آن جا با اسناد فراوان درج است.
اصلن نشان دادن قدامت زبان چه افتخار و قدیم نبودن اش چه ذلت دارد؟ مهم این نیست که هزار سال قبل یک فردوسی حضور داشته، مهم این است که امروز دست آورد ما چیست؟ هیچ!

کشوری که نمی تواند سوزن بسازد ، افتخار کردن اش به مولانا و سنایی خجالت آور است. تمام تاریخ قابل ملاحظه ی زبان آلمانی پنجصد سال نمی شود اما امروز در فلسفه هابرماس و ادارنو و هورکهایمر و غیره دارند، از راکت و طیاره تا کامپیوتر و مدرن ترین تخنیک و علم را در تمامی رشته ها "تولید" می کنند، در ادبیات برتولت برشت، گونتر گراس، هاینرش بل، توماس مان، پاول سلان و ده ها تن دیگر را دارند که در سطح جهانی مطرح هستند.

ما مردم، مقصدم از تمام اقوام و ملیت ها است، چه دست آوردی داریم؟ فقط همین مولانا و سنایی و پته خزانه؟ بیایید واقع بین باشیم، فرض کنیم همین پشتو و فارسی ما دوصدهزار سال قدامت دارد، آیا شرم نیست که ما در قرن ۲۰ و ۲۱ بر فرق همدگر میخ می کوبیم و هنوز که هنوز است معنی "میازار موری که دانه کش است" را درک نکرده ایم؟ هنوز که هنوز است نزد تعویذ نویس ها زانو می زنیم، هنوز که هنوز است آنقدر علمیت نداریم که فرزندان ما بتوانند در وطن شان در رشته های مختلف سند دکترا کسب کنند، هنوز که هنوز است، یک شفاخانه ی مجهز نداریم و بالاخره هنوز که هنوز است هیچ چیزی نداریم که بتوانیم به آن افتخار کنیم! آنچه که داریم، افتخارات تصنعی و تاریخ سازی و تاریخ بافی های مسخره.

در اصل نه فردوسی و مولانا به درد ما می خورند و نه هم پته خزانه. اصل مهم پی بردن به این واقعیت است که ما هنوز از عقلانیت خیلی فاصله داریم، به همین سبب تمام فکر و هوش و ذهن ما را افتخارات و تاریخ های جعلی و کذایی پر کرده است زیرا خود هیچ نوع دست آورد قابل ملاحظه یی نداریم جز دروغ و رگ گردن پنداندن و خود را مسخره کردن و ثابت کردن این اصل که ما از عقلانیت و تمدن خیلی فاصله داریم و تمام افتخار ما هم این است: "من آنم که رستم بود پهلوان"

کاوه شفق


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ناشناس
مصاحبه
نظرات بینندگان:

>>>   نويسنده عزيز قربان دست هايت چقدر خوب و واضح بيان كردي
تلهي خيربيبيني دلم را خالي كردي موفق باشي.

>>>   حتی اولین شعر شاعر پشتو امیر کرور را نیز جعل کردند.
آن بیچاره چنین شعر سرایده بود:
زه یم جاهل پردی نری له ما جاهل نشته.
په هند و سند و پر تخار و پر زابل نشته.
بل په کابل نشته
له ما جاهل نشته.

>>>   قلندر مومند مشکل پته خزانه را حل کرده.
اگر هنوز هم کسی حرفی دارد یک سیمینار تحقیقی راه بیندازند و مشکل را در سطح علمی حل کنند.

>>>   درود بر شما محترم کاوه شفق . بهتر از این و بیشتر از این نمیتوان افزود به گفته‌های درست، منطقی و فصیح تان.

>>>   اصلا به اساس یک تحقیق جدید آشکار شده که زبان بابا آدم پشتو بوده !

>>>   عبدالحى حبيبى به گفته خوداش در سال 1944 انتولوژى پشتون (گلچين پشتون) گزيده از گرد آورى "آثار" (آثار نوشتارى است و نه گفتارى ونقلى) اولين شاعران زبان و ادبيات پشتو را که خودشان شاهان هم بودند يعنى "شاهنامه" پشتو در قندهار را"کشف" کرد.

آثار شاعران اين گلچين يا انتولوژى درسال 1729 از سوى شاه حسين هوتک جمع آورى شده بوده باشد که از آن نسخه درسال 1886 کاپى گرفته شده بوده باشند.
در گزينه ها سرودهاى زبان پشتو از شاعران قرن هشتم ميلادى (700-799) تا به قرن شانزدهم ميلادى 1500-1599) نگاريده و گنجانيده شده بوده باشند.

ادبيات پشتو قديمتر از ادبيات زبان پارسي?
شاعران اين گلچين حتى پيش از شاهنامه فردوسى ( قرن دهم تا يازده هم ميلادى ) و رودکى پدر زبان وادبيات پارسي ( قرن نهم تا دهم ميلادى) زندگى مى کردند. به پندار حبيبى ادبيات نوشتارى پشتو پيش از ادبيات نوشتارى زبان پارسي است.

عبدالحى حبيبى خواست ثابت کند که بلاخره زبان پشتو هم اثرى "شاهنامه گونه" پيدا کرده است که تاريخ نوشتارى کهن تر از "شاهنامه" پارسي دارد.

به پندار فريب خورد گان حبيبى قصه شاعران به گونه پیر روښان‎ اديب بزرگ زبان پشتو رحمان و شاعر شمشيردوست خوشحال خان مفت شد که تا اين زمان به عنوان اولين شعراى ادبيات نوشتارى پشتو پنداشته مى شدند و درخارج هنوزهم مى شوند.
درهمين سالهاى در دبستانها وکانونهاى آموزشى ازاين گلچين درس داده مى شد که اين گنج است و باعث ا فتخار افغان ها منظور پشتونها است.

اين خوش خبرى را همين "علامه" به جهان داد. و ازبخش فرهنگى سازمان جهانى يونکسو نام گرفت. درخواست کرد تا اين اثر را بگونه شهکارهاى جهانى مانند شاهنامه فردوسى در ملل متحد درج و به رسميت شناخته شود.

سازمان فرهنگى جهانى ازدولت پشتون افغانستان که ظاهرخان شاه اش بود خواست که اصل اين انتولوژى را در اختيار اين سازمان قرار دهد. عبدالرحمان پژواک نماينده ديپلوماتيک دولت پشتون در سازمان ملل بود که خودش قوانين افغانيت را نگاريده بود که همين "افغانيت " سپس به پشتونوالى (پشتوندارى) تغير خورد.
اين پيدايش به پرده نمايش انجاميد. علامه حبيبى گفت که اصل اش گمشده است و از او يک کاپى موجود است.
ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان ، برتانيا، اتاليا ، ناروى و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند.
چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند.
اما اين خوش خبرى اندکى پس ازآن به شور خبرى و رسوايى تبديل شد.
چرا?
همين ر فورمهاى گرامرى زبان پشتو بود که دروغ دانش ادبى را آشکار ساخت و تقلب اين علامه را بر ملا ساخت چونکه در اين "پته خزانه" از ساختار ها و قواعد زبانى پس ازاصلاحات زبان پشتو در سال 1936 استفاده شده بود.
دانشمندان غربى ادعا کردند که دراين اثر از آوازها (دو حرف ځ و ڼ) استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال 1936 اختراع شده است. سپس : ى ﺉ ي ې ۑ ۍ
پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر ازاين سال باشد.
عبدالحى حبيبى مجبور شد که اين پته خزانه را به گونه کاپى در سال 1975 بيرون کشد و اصل اش را نه .
اما دانشمندان ثابت ساختند که ازديدگاه املا و انشا و سبک پته خزانه به يک شيوه ادبى قرن بيستم نوشته شده است و نه به شويه قرون ميانه! شاهنامه 1100 سال پيش نوشته شده و قسمت آن به دقيقى بلخى مربوط مى شود.
ايرانيستکها جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان (منفريد لورنس) ، اتاليا (لوچى سيرينا لوى) ، ناروى و پاکستان قلندر محمد تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند.
چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى وچگونگى وترکيب رنگ قلم و کاغذ اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند. مجبور بودند که پڗوهش و بررسى خود را درزمينه قواعد دستورى زبانى گرامرى و شيوه نگارش و انتخاب واژه هاى زمانها و يا دورانهاى گوناگون نمايند.

دانشمندان غربى آوازها ى (دو حرف ځ و ڼ) را پيدا کردند استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال 1936 اختراع شده است . پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر از اين سال باشد
1-Luci Serena Loi لوچى سيرينا لوى، 1987
2- Manfred Lorenz منفريد لورنس 1988
3- David Neil MacKenzie داويد نيل مک کنسى
4- Qalandar Mohammad قلندر محمد 1988
5- George Morgenstierne جورج مورگن شتيرن
بعضى دانشمندان اين گلچين را يک اثر ادبى اناکرونيست (غلطى هاى پيرامون رويدادها و شخصيتهاى تاريخى و پادشاهان که با دوران هاى تاريخ هماهنگى ندارند) نا ميدند.
و اما يونکسو بخش فرهنگى سازمان جهانى از دولت پشتون خواست که بدون به اختيار قرار دادن اثر اصلى اين گلچين "پته خز انه" در ميراث ادبى جهان درج شده نمى تواند و هم به رسميت شناخته نمى شود.
ازهمان آوان اين اثر "پته خز انه" يعنى گنج پنهان مشهور شد که بازهم درآن يک زريکى نهفته است مانند حذف نام پارسي از صفت درى مانند نامگذارى کشور به صفت پشتون "افغان" افزود شد
اناکرونيسم
جعلی بودن «گنجینهٔ پنهان» پته خزانه هم درنگارش نام روزهاى هفته و تاريخ ماه ها نهفته بود. عبدالحی حبیبی از تقويم عمرخيام که درسترين تقويم مى باشد،استفاده نکرده بود، زيرا اين تقويم خورشيدى با صورت فلکى و يا تصويرحيوانى هماهنگمى دارد و باا ين تقويم م توانيم تقويم خورشيدى به تقويم قمرى تبديل نمايم. که بايد سال کبيسه مدنظرگرفته شود.
درپيوند با تقويم خورشيدى تقويم ميلادى وج وليانى در زمان پاپ گريگور درست شد که متاسفانه نامهاى ماه هاو يا صورت فلکى حيوانى گدوود شد.
برج فلکى حيوانى "حمل" "کوچ" که ماه اول بود در تقويم ميلادى ماه سوم شد. برج ميزان که ماه هفتم است به ماه نهم ميلادى شد باوجود ايکه "سبتامبر" درلاتينى: هفت اکتوبر 8 ، نوامبر 9 و دسامبر 10 معنى مى دهند.
باهمين اسناد آشکار شد که عبدالحی حبیبی خودش و دوستانش پته خزانه را جهل کرده است.
پاياننامه و نتيجه گيرى
اگرثابت مى شد که اين گلچين قدامت پيش از شاهنامه را داراست پس اين را ثابت مى کرد که زبانهاى نو ايرانى در قرن اول و يا دوهم هجرى بوجودآمده اند و نه درقرن سوم وچارم هجرى.
در پته خزانه از آثار شعراى نام گرفته شده که آنها با حروف پشتو وپارسي کردى بلوچى (الفباى عربى) آشنا نبودند. اين الفبا درقرن سوم وچهارم هجرى به کشورى آمد که او را بخش اش از سال 1856 " افغانستان" مى نامند.
اين سياست را در اروپا سياست شترمرغى مى نامند. دراينجا شتر است و زورکه نرسيد مرغ ام. زبان شرين پشتو بدون اين چتلخزانه زبان باستانى مى باشد که زبان از زبان مادرى هندوايرانى تکامل يافته است.
ريشه اين زبان قشنگ درسنگ نوشته هاى پيدا شده که بسيارى اين آثار گران بهارا گل محمدخان مهمند نابودساخت.

اگربه تاريخ سازى نگاه کنيم خواهيم ديد که فريب هاى بزرگ رخ داده که اين بازي دادن ها شکل منظم ستيماتيک و تقليدى (از نمونه هاى فرهنگى و حماسى ديگران تقليد شده) بخودگرفته و تقلب بازى دادن است و در نهايت جنبه نمايشى دارد. درقندهار يا کندهار که گندهارا اسکندر سکندريا ساخت اتفاقى حماسه و انتلوژى نوشته مى شود .
حماسه دوشيزه ملالى ميوند هم شکل حماسه "دخترباکره ارلويان" فرانسه که به آن ژاندارک هم گفته مى شود که باعث پيروزى سربازان فرانسه گذشت. که آن سربازان ازدوشيزه غيرت يادگرفتند.
غرور وغيريت پشتنوالى از سنبله پشون "حيوانک"
واژه پشتنوالى پس از پته خزانه ساخته شد که سند نوشتارى ارزشهاى مردمان پشتون است گردآورى آن را عبدالرحمان پژواک کرد- پر از غيرت وغيرتمندى ايست. البته که دوشيزه ملالى درميوند به پشتونها غيرت نبخشيد بلکه به مردمان غيرپشتون غيرت بخشيد?!? غيرتمند در پشتونوالى درج است. پشتون و غيرتمند يک واحد است و جدا ناپذير است

پاکستان هم اسطوره ملاله را ساخت و آنهم گفتوشنو تلويزونى آن دخترک با فرستاده امريکا!درپيش ميليوننها افغان وجهان

ديگر دهن کاذب ببنديد که هر شور دادن بوى کثافت بالا مى شود.
حاکمان پشتون ديگر جفا و خيانت به زبان شرين پشتو نکنيد! شما تقلب را دوباره جعلکارى مى کنيد.
از خاطر قدرت انتخابات را تقلب مى کنيد - ولى قدرت نداريد!

از خاطر عشق و محبت به فرهنگ و زبان تقلب مى کنيد - ولى ضربه به فرهنگ و زبان خودمى کنيد ولى اين را نمى دانيد که چقدر نامهاى اسطوره هاى شاهنامه نامهاى پشتونهاست:
اسپنديار ، پژواک، رستم، سفند یار ولی خان، جمشید احمد خان دستی، فرهاد، شرين، بيژن و منيژه و و و . رشد زبان پشتو در مبارزه عليه زبان پارسي نيست

هدف حکومت کابل : به رسميت شناختن پته خزانه از سوى سازمان فرهنگى جهانى (پژواک رييس اجلاس بزرگ سازمان جهانى - واسطه) بود . حکومت به هدف نرسيد: عبدالحى حبيبى خودش مورد تمسخر حکومت شد و به پاکستان فرار کرد و بنام "پريشان" از طريق راديو پاکستان دولت کابل راافشأ مى کرد. تمام دنيا از اين جعل و تقلب و فرياد وفغان وافغان کردن باخبربودند فقط فطرت ناآشانا و من و بى خبر از شر و خير.
فطرت ناآشانا خود اش زبان شناس پشتو در افغان ستان نه بلکه در انستيتوت "افغان لوژى شوروى" (افغانلوژى يا افغان لوگى اختراع شوروى بخاطر بازى دادن افغان بود داکتر فطرت ناآشانا در افغانولوژى تنها پشتو بود در تمام دنيا انستيتوت ايران شناسى است ) درس خواند و داکترا گرفت و تاريخچه زبان گفتارى و نوشتارى خوب مى دانست: اول کلمه و "گفتن" بود دوم "نوشتن" بود.
لندى پشتون در زبان پشتو به عنوان قديمى ترين ادبيات گفتارى زبان پشتو مى باشد

حالاهمان کسى که خود پت کرده بود, ناشناس آشنا بود تقلب پته خزانه هم نمايان کرد ولى رامشگر سکوت 67 ساله ! ناشناس در سال 1935 (میلادی) در قندهار افغانستان متولد شد. اکنون 2019 سال است. بزرگوار 84 سال دارد . چون اکنون که پاى اش لب گور است اگر اعدام هم شود واقعيت آشکار شده راافشا کرد. جعل 67 سال پيش را اکنون باز افشا مى کند? مانند حاکمان پشتون که تقلب را باز تقلب مى کند. اين خينه خوشى را پس از عيد به غنى ببخشد. برو بزرگوار قصه ات مفت است. بسيار صبر کردى سال ديگر جشن 85 سالگى بخوان بخوان که شوى خوش نويس!
ولى بُرنا را بَرنا نخوان

>>>   از تصورم بالاست، که یک نویسنده (سیاه سنگ)در اوایل تصیم گرفته باشد، که نخبگان و شعرای پشتون را در کتاب خود معرفی کند و مقاله ها در توصیف آنها نوشته باشد، بعد 180 درجه تصمیم خود را تغیر دهد، و برضد آنها بنویسد، زیرا "پروژۀ" چربتر برایش پیشنهاد میشود.

تفاوت بین یک جنگسالار وطنفروش و یک سیاه سنگ فرهنگ فروش فقط درین است، که اولی در بدل همه خیانت های خود به مردم این کشور، میلیون ها دالر و قدرت دولتی اخذ میکند، و دومی در بدل چند دالر ؟؟ و چند نمایش در سالون های چند کشور به شهرت کاذب میرسد.
درین میان قصۀ "ناشناس" کودن مفت است، که زیر سایۀ درختِ نشسته که .......

>>>   در مصاحبۀ که آقای اعظمی با فطرت "ناشناس در وبسایت بی بی سی نموده و آقای محترم فؤاد لامع مهربانی فرموده و یک بخش آنرا به لسان دری ترجمه نموده اند، اعترافات "ناشناس" را به وضاحت می خوانیم، که خودش هم از گفته هایش پیشیمان است. از بی اطلاعی و نادانی خود از کتاب پته خزانه، از دکترای تقلبی خود و از نادانی خود در رابطه با ادبیات پشتو اقرار میکند. جناب فقط "حدس" میزند که 1300 سال برای قدامت یک زبان مدت خیلی طولانیست. فقط همین! نظر به حدس این آقا پشتون ها قبل از 1300 سال اصلاّ حرف نمی زدند و چیزی برای گفتن نداشتند.
این آدم هیچمدان حتی هنوز هم نمیداند، که یک انسان مغرض مانند سیاه سنگ از او سؤاستفاده نموده است. شاید قبل از نشر، همین کتاب سیاسنک را در بارۀ خودش هم نخوانده باشد.

>>>   به این نقل قول از کتاب" ناشناس ناشناس نیست" توجه کنید:
سیاسنگ: آیا « ISI به شما پول میداد؟
فطرت: بلی، در شروع مرا ماهانه ده هزار کلدار میدادند. سر از ماه سوم این مبلغ به هشت هزار
کلدار رسید. وقتی پرسیدم که چرا دو هزار کم شده است، گفتند: به گلبدین حکمتیار و شهنواز تنی هم
همین مبلغ پرداخته میشود».

اینهم نقل قول از مصاحبۀ او با آقای اعظمی در رابطه با موضوع دکترایش:
"با آن که مضمون [پایان نامۀ دکترا] رشتۀ پشتویم رحمان بابا و تصوف بود، مگر در آن باره مطالعۀ طولانی هم نکرده ام، فقط گفتم که همین سند [گواهینامه] را یک بار به پدرم نشان بدهم. هم سند ماستری و هم سند داکتری. این سند را برایش نشان دهم که ببین، خودت که گفته بودی فرزندان دیگران داکتر میشوند و ماستر میشوند، اینک من هم این چیز را بدست آوردم."

>>>   آقاي كاوه شفق، يك قسمت نوشته تان درست است كه ما از خود هيچ چيزي نساختيم و به گذشتگان فخر فروشي ميكنيم. اما قسمت ديگر كه واقعيت هارا با جعل در يك رديف قرار داده أيد، بي انصافي و ظالمانه است. مولانا، فردوسي، سنايي و امثالهم واقعيت است و پته خزانه خيالي و جعل. حتمن يون و امثالش از شما قدر داني ميكند.

>>>   ای اولاده عنصریها!ایا قومیکه در هند 800 سال حکومت کند فرهنگ ندارد! اما عنصری غلام محمود فرهنگ دارد؟ ناشناس همان فردوسی است که شنیده که میان چین و خراسان بحر است! و مورد رساندن اسّها با قوت باد! این همه دروغ بر دروغ قرنها افزوده شده!

>>>   همین حبیبی بود که طلسم پارس را شکست!


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است