چرا خلیلزاد این معضله را از حد بیشتر می پنداند؟
مردم افغانستان حق دارند که بدانند که هدف اصلی چیست و پیامد این مذاکرات برای میلیون ها افغانستانی بی صبرانه منتظر یک صلح عادلانه و پایدار چه خواهد بود؟ روی کدام دلیل خلیلزاد این معضله را از حد بیشتر می پنداند؟ 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۱۴    ۱۳۹۸/۱/۵ کد خبر: 157952 منبع: پرینت

بزرگترین جنگ خونین و ویران کن معاصر، جنگ ویتنام بود که با کنفرانسی در پاریس امریکا بعد از شکست دور میزی با حکومت ویتنام شمالی و نهضت آزادی خواه ویتکانگ در حالی که حکومت ورشکستۀ ویتنام جنوبی در کنج میز قرار داشت نشسته روکشی برای صلح انداخته شد زمام امور ویتنام به ویتنام شمالی و ویتکانگ تعلق گرفت.

این که ویتنام شمالی و ویتکانگ ها به حق مردم ویتنام جنوبی چه ها کردند موضوع بحث جداگانه است.
کمبودیا از چنگال افراطی ترین و سرخ ترین رژیم خون آشام رهایی یافت و عدالت تا حدی تأمین گردید، و هکذا مردم لاووس راه زندگی خود یافتند و رو به انکشاف اند.

یوگوسلاویای "تیتو" متلاشی شد و وحشیانه ترین اعمال غیر انسانی در قلب اروپا صورت گرفت، بعد از قتل و قتال، خون ریزی و ویرانی بی حد وحصر و مظالم وحشیانۀ سرب ها، ممالک مستقل به اساس مشخصات دینی و یا نژادی ایجاد گردیده آرام آرام به سوی استقرار و امنیت و انکشاف روانند.

نقش پای استعمار در افریقا بخاطر ثروت های سرشارش مصیبت آفرین بوده بزرگترین فاجعه های انسانی در آن رو نما شد و صد ها هزاری جان باخت ولی به استثنی یکی دو کشوری صلح نسبی در آن برقرار است.
به استثنی آشوب کنونی ونزیویلا ، منازعات و اختلافات سیاسی بسی ممالک امریکای جنوبی بصورت مصلحت آمیز راه حل یافت.
ولی عراق، سوریۀ و یمنِ در خون غلطیده برای رسیدن به صلح راه دراز و وخیمی پیش رو دارند، و فلسطین در اسارت مطلق حکومت استعماری و مستبد اسراییل تحت فشار های روز افزون امریکا قرار دارد.

ولی راهیابی به صلح در وطن ما و شما دست خوش نیرنگ ها و بازی های گوناگون است. با گذشت هر روزی ابعاد غیر مؤجه و نا مرتبط به آن افزوده می گردد.
جوانب مذاکره بر اساس عقلانیت سیاسی واضح است، طالبان در طول هیجده سال امریکا را اشغال گر و متجاوز گفتند و جنگ خود را بر داعیۀ آزادی خواهی توجیه نمودند. حالا همان امریکای اشغالگر تصمیم گرفت که برای ختم جنگ با این نهضت آزادی خواه!!! دور میز مذاکره بنشیند و به این جنگ پایان بخشد.

جانب دیگر منازعه حکومت افغانستان است که طالب علیه آن جنگیده، پس مثلث سه ضلعی مذاکرۀ صلح معلوم است. نمایندۀ صلح امریکا بر اساس دلایل مرموز و مکتوم قضیه را مغلق، پیچیده و بغرنج می سازد، که آیا ابتکار عمل خودش است ویا دستور چنین است و یا خلیل زاد آرزو دارد که از خود قهرمان بین المللی صلح بسازد.

از منابع داخلی خواندم که کدام مؤسسۀ اکادمیک قطر از هیأتی که به ماسکو رفته بودند دعوت نموده که با طالبان در دوحه همگون با جلسۀ ماسکو ملاقات نمایند و تا حال دعوتی از حکومت افغانستان به عمل نیامده. این فعالیت ها سخت سرگیچ کننده و معما آفرین و سؤال بر انگیزاست و دلیل معلوم نیست. و از جانبی خلیل زاد جزییات مذاکرات خود را در دوحه که می گوید"سری است" با حکومت افغانستان شریک نساخته.

در جهان هیچ مذاکرۀ صلح برای ختم یک منازعۀ مسلحانه به این حد مرموز، مغلق و اسرار آمیز نبوده، بطور معمول جوانب ذیدخل منازعه برای یافتن راه حل دور میز نشسته و مذاکره نموده به توافق رسیده اند.
نمی دانم که روی کدام دلیل خلیلزاد این معضله را از حد بیشتر می پنداند و اگر دستور از بالا جای باشد، آیا مردم افغانستان حق دارند که بدانند که هدف اصلی چیست؟ و پیامد این مذاکرات برای میلیون ها افغانستانی بی صبرانه منتظر یک صلح عادلانه و پایدار چه خواهد بود؟

محمد عارف عباسی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
خلیلزاد
جنگ
نظرات بینندگان:

>>>   اتمر وغنی قصه ای قدیمی تک وتگمار را تکرار میکنند
همه میدانیم که همگی شان بکدام آبخور بسته اند اما غنی به اصطلاح در پروسه صلح سنگ اندازی میکند واتمر ازین کار غنی شاکی است و خلیل زاد کله ای هردویشان را بهم می زند و نقشه های خود را (پروژه‌ای بادارش) به اکمال می رساند. بدبختانه مردم در جریان این بزکشی میشوند .و هرکدام میخواهد بیچارگان را به دایره حلال برساند .برنده از قبل تعیین شده.

>>>   صلح عادلانه دایمی وآشتی ملی خواست وآرزوهای های حد اکثر مطلق مردم مومن وزجر کشیده افغانستان بوده وهستند.جنگ وخانه جنگی برای گرفتن قدرت سیاسی گروه ها واحزابها که متاسفانه درمدت چهل سال است افغانستان رابه ویرانه وکشتارگاه تبدیل کرده است وهزارها عالم دینی، استادان پوهنتون ودانشگاه ها ،محصلین، معلمین.کسبه کاران، تجاران، دهاقین ،زمین داران وافراد عادی را به اشکال مختلف تحت نام های مختلف به کشته شده اند ،زیر بنای اقتصادی ،روابط اجتماعی وتعلیمی ونیروهای امنیتی اردو وپولیس درطول سال های جنگ داخلی درافغانستان به شدت صدمه دیده اند.خصومت های قومی ،مذهبی، منطقوی وزبانی درین مدت به اوج خودرسیده اند دراثر جنگ های خانمانسوز داخلی وشکستن مرزهای افغانستان افراد غیر مسئول وبیگانه تحت نام ها وشعارهای جذاب و فریبنده داخل افغانستان گردیدند وبه وحدت ملی وهمزیستی مسالمت آمیز طولانی المدت جامعه افغانستان به شدت آسیب رسانیدند.خلاصه انواع عوامل ماجرا جویی ونفاق افگنی جامعه عقب مانده افغانستان بازهم سال های سال های سال به طرف عقب وجهالت بردند.الحمدالله درچند سال آخر که با کومک جامعه جهانی زمینه رشد وترقی ،تعلیم وتربیه،آزادی بیان بی سابقه ،جراید و مطبوعات درافغانستان مساعد گردیده است وبرای مردم زجر کشیده افغانستان امید واری های زندگی بهتر وآرام ترپیدا شده اند وخصوصا دربخش تعلیم وتربیه وتجارت پیشرفت زیادی صورت گرفته است اما بدبختانه بازهم یک عده گروپ های مسلح که تاحال افکار ماجرا جویی،تسلط گرایی و عقب گرایی درذهن رهبران شان هستند به جنگ داخلی وآدم کشی درافغانستان ادامه میدهند وباعث تشویش دوباره ملت مومن وزجر کشیده افغانستان گردیده اند این گروپ های ماجراجو دربعضی مناطق راهای عبور ومرور مسافرین را درداخل درطی چند سال گذشته درافغانستان گرفته اند و مسافرین را به شکلی از اشکال اذیت وآزار میدهند ومیربایند ودربعضی حالات مسافرین را میکشند وتحت نام های مختلف پول ازمسافرین میگیرند.این ماجراجویان ودشمنان صلح عادلانه وامنیت بدانند که انشالله روزی درافغانستان صلح وامنیت سرتا سری حتما آمدنی است واین اعمال شوم وماجراجویی خایینانه آنهابه عنوان لکه ننگین شان ثبت تاریخ افغانستان میگردند.ازچند مدت به این طرف فعالیت هاوجلسات صلح ازطرف جامعه بین المللی، کشورهای همسایه وکشورهای دور ونزدیک واحزاب سیاسی افغانستان واشخاص دینی ،ملی موثرو جامعه مدنی درداخل وخارج افغانستان به شدت ادامه دارد وانشالله بادعاونیایش ملت مومن افغانستان و هواخواهان صلح وآشتی ملی وهم به یاری خدای بزرگ به طرف موفقیت وصلح دایمی به پیش میروند واز مردم شریف ومومن واقشار مختلف افغانستان احترامانه تقاضا میگرددکه درپروسه وتشویق عملی صلح عادلانه وآشتی ملی درافغانستان ازهر نوع تلاش وکوشش دریغ نفرمایند ونگذارند که تنور گرم وداغ صلح وصلح طلبی درداخل وخارج افغانستان دوباره سرد گرددو هم اجازه ندهد که ماجراجویان وفرصت طلبان درداخل وخارج افغانستان باعث نفاق افگنی وبدبختی بیشتر درافغانستان ویران شده شوند.به پیش به سوی صلح دایمی ،رشد ،ترقی ،وآشتی ملی وهمزیستی مسالمت آمیز درسرتاسر افغانستان، محو ونابود باد گروه های ماجراجو ،نفاق افگن ودشمنان صلح و آشتی ملی در افغانستان. ومن الله التوفیق
انجنیر عبدالرشید ناصری ازآسترالیا

>>>   Barmak
روز یک شنبه در میدان بازی والیبال من گفتم بازی والیبال ما اوغانی شد، دوستهای افغان ما (پشتون) ناراحت شدن که از خاطر ما گفتی ... من به آنها گفتم دیدی که هیچ هزاره، هیچ ازبیک و هیچ تاجیک عکس العمل نشان نداد تنها شما و افغان تنها شما هستی دیگر اقوام نی ... ولی دولت کثیف فاشیستی اسرار به تحمیل هویتیکه شما سر آن می شرمید بالا اقوام دیگر دارد.

>>>   رستگار دهگان
راست گفته. اوغان بودن و انسان بودن همزمان ناممکن است.

>>>   Soraya Baha=
زخم خونین یکاولنگ را چند سال پیش نوشتم ومی پنداشتم پایان تاریخ نسل کشی در سرزمین ماست و نمی دانستم تا امروز تداوم می یابد.

زخم خونین یکاولنگ فاجعۀ دردناک تاریخ است که تا ژرفای روح آدمی نفوذ می کند ، زخم متلاشی شده یی است که قطره قطره خون گرم زمان ازآن جاری است وگل سرخی خشکیده یی است بردشت کربلا که زمان آنجا ایستاده است ،اما درسرزمین یکاولنگ زمان در انتهای هرشب شیارهای آتشین می کشد و فریادی می شود برپهنه ای گستردۀ زمان.
وچه بیدریغ آن کس که سوگوار کرد این سرزمین را و یزیدوار شکست وکشت وبه آتش کشید! چه کسی نفرینش کرد ؟چه کسی برمرگ انسانش گریست ؟
غرش گلوله ها در یکاولنگ روح انسان را می شکافت ، بوی دود، بوی خون وباروت فضا را تیره کرده بود خون گرم متلاشی شدۀ جوانان روی برف سپید منظرۀ دلخراشی را پدید آورد بود.
يکاولنگ يکبار ديگر ويران گشت و فرزندانش در شطی از خون غلتيدند، فرياد بينوايان بیگناه آن همراه با بوی خون و باروت در هم آميخت و در هوا پيچيد و خون سرخ جوانان روی برف های سپيد تابلوی هولناکی از ستمديدگانی را ترسيم می کرد که از قرنها بدينسو از تبعيض مضاعف رنج می برند. دشمنان افغانستان توانستند يکاولنگ را ويران و جغرافیايش را به زمين سوخته مبدل نمايند.
مرگ هر انسانی یک فاجعه است و من نمی توانم چون نویسندگان دیگر در برج عاج نشسته تا از سرسیری وبی دردی ودلتنگی های روشنفکرانه چیزیکی بنویسم.
درد ورنج مردمی را فریاد می کنم که در زیر رگبار مرمی ها سوراخ سوراخ شدند و این پایان نسل کشی هزاره ها نبود. بازهم پس از دو دهه اشرف غنی با کشتار جوانان هزاره در جنبش روشنایی روی طالبان سیاه را سپید کرد و نسل کشی و فرهنگ زدایی همچنان تداوم دارد.

شاهدان عینی روایت کردند. " در آن روز ، اجساد کشته شدگان را يخ زده بود و مرده ها به اشکال مختلفی خشک شده بودند. راست کردن دست و پای کشته گان کار آسانی نبود. از شدت رگبار در دهان برخی از اين کشته شدگان دندانی نمانده بود و در اثنای انتقال دادن به گورستان از زخمهای برخی ديگر سرگلوله مسلسل به زمين می ريخت"

>>>   ا صفوی
خود قضاوت کنید...!!
------------------
«شمعه ای از حقایق وناگفته های تاریخ...»
این حقایق تلخ تاریخ را بادقت مرور نمایید وخود از آن نتیجه گیری نمایید...
فقط این جاه اسناد و حقایق تاریخی است که خود سخن میگویند ؛ نه اینکه خدای ناخواسته توهین وتحقیر به فردی ویا گروهی ویا هم اتهام ناجایز وارد گردد.
بعداز مطالعه این مطلب درحقیقت مربوط میشود به شما عزیزان که چه کسی را قهرمان ،غازی ، ناجی آزادی ، ونامدار ...مینامید ، وبرعکس چه کسی را بنیان گزار تفاوق طلبی هژمونی قومی وقبیلوی ووو.... مینامید.
گرچه سالهای قبل در اینمورد مطالبی را به شکل مفصل همراه با اسناد تاریخی درسایت های اجتماعی به نشر سپرده بودم ، ولی دراین یک دوهفته بعد از صحبت اشرفغنی احمدزی درمورد اینکه امیر امان الله را قهرمان بی بدیل گفتند سروصداهای هموطنان به اوج رسید تا جایی رسید که در فضایی مجازی به تحقیر و سخنان رکیک را نثار یک دیگر کردند وحتی بعضی شان درپی مقایسه ها برآمدند وخواستند احمدشاه مسعود وامیر امان الله را باهم مقایسه کنند....
دوستان وهموطنان عزیز!
بیایید این واقعیت را بپزیریم وقتی دریک خانواده دوبرادر ازیک مادر وپدر باهم تفاوت نظر دارند وغیر قابل مقایسه اند ودیدگاه ها وعقاید مختلف دارند ، پس آیا منطقا ممکن است دروفرد جداگانه بادیدگاه های مشخص ؛ عقاید مشخص وباهم تفاوت ، کارکرد های متفاوت وبه اصطلاح دوقوم ویادوملیت باهم متفاوت رامیتوان باهم مقایسه نمود ؟ مطمین هستم جواب منفی است. بنا از شما عزیزان خواهشمندم که با این روشهای ناسالم وبی پایه خاتمه بدهید . وضمنا سخنان بی ارزش حاکم ارگ را نادیده بگیرید ، زیرا ایشان دیگر به معرفی ضرورتی ندارد ...ازیک طرف عقده وتعصب درونی اش وازطرفی هم تبلیغات کاندید شدن ریاست جمهوری ایشان را مجبور ساخته است که دست به چنین روشی بزنند وآنهم این خودیها بودند وهستند که زمینه را مساعد ساختند که چنین شود.
گرچه ممکن است تعدادی از هموطنان درزمینه بامن موافق نباشند ، ولی با اینکه دیدگاه هرکدام شما برای من محترم است ، اما فراموش نکنید که منطقآ هرگز وقطعا یک قهرمان وآنهم یک قهرمان ملی باید عاری ازتعصب ... ؛ عاری از تفکر هژمونی قومی وقبیلوی ، عاری از غاضب بودن سرزمین های دیگران ؛ و کاملا عاری از بی احترامی درمقابل عنعنات ورسم رواج مردم باید بوده باشد. . ممکن است ایشان قهرمان قبیلوی خود بوده باشند ودراین هچ جای شکی نیست ؛ اما قهرمان ؛ غازی؛ بابا.... مربوط میشود به همان تاریخ جعل شده زنگزده که اکثر هموطنان از آن باخبر هستند ودرحقیقت ممکن نیست در این عصر آنرا پنهان کرد. من چند نمونه کوچکی از اشتباهات وعملکردهای امان الله را البته نظر با اسناد انکار ناپذیر تاریخی اینجا متذکر شوم وبعدا خود دانید که ایشان را قهرمان ویا شخصیت برجسته تاریخ گویا درصف غازیان میدانید یا اینکه بنیان گزار تفکر هژمونی فاشیزم قبیلوی.؟
اینکه اشرف غنی ادامه دهنده را ه ایشان است در این شکی نیست زیرا امان الله قریب به یک صده چیزی که میخواست غنی ادامه دهنده ایشان خواهند بود. فرق نمیکند درموجودیت غنی ویا کرزی ویاکسی دیگری ..زیرا اینها پیرو یک مکتب (مکتب طرزی وامانی ) اند واین مکتب خدا داده را تعقیب مینمایند.

اگر به اسناد دقیق تاریخی وعملکرد امیرامان الله وآنهم به روی فاکت های موجود نظری بیاندازیم وآنرا البته با دقت مورد بررسی قرار بدهیم ؛ یقینآ درمیابیم ایشان متعصب تر اما زرنگتر از غنی دربسیاری قضایا داشته است ومیتوان اشرفغنی را تخم امانی نام داد ولی بایک تفاوت که یکی با کارد حلال میکند ودیگر با پخته میکشد . وحتی میتوان گفت که تهداب گزارهژمونی " افغانی " و نیز یکجا با پدر خانم اش( محمود طرزی) که وی را به اصطلاح پدر ژورنالیزم میدانند درحقیقت " پدر فاشیزم قومی" و بنیانگزارن اولین سنگ برتری جویی قومی و قبیلوی در این سرزمن نامید . لطفآ دوستان به این اسناد تاریخی ازنظامنامه ناقلین گرفته الی توهین به اقوام وملیت های دیگر توجه کنند :
با حقائق وناگفتنی های تلخ تاریخ آشنا شوید :
- امان الله خان ،در جنوری 1926 به قندهار رسید وسه روز بعد، بزرگان وسرشناسان بومی را فرا خواند ودلایل کناره گیری خود را از تاج و تخت توضیع داد :
در همان زمان ،او سوگند خورد که تا آخرین قطرۀ خون خود وتا «نابود سازی رهزنان»( حبیب الله کلکانی ) به زعم خودش برزمد .دراین حال امان الله متوسل به بر انگیختن احسا سات ملی وقبیله هایش شد :
«مطمئن هستم که هیچ اففانی [(پشتونی]) به خصوص درانی ها و غلزایی ها ، ونه حتی هیچ هزاریی از رژیم شرم آور بچۀ سقآ اطاعت نه خواهند کرد ،قدرت باید دردست افغان ها (پشتون ها) بماند .».....
مأخذ:
Ghani,Abdul,A.Brief History of Afghanistan-Labore,1989/p,/187
L/P&S/1285,Ali Ahmad, The Fall of Amanulla,p.31back-32 back
امان الله بنا بر دلائل نامعلومی به زبان پارسی سخنرانی کرد که سخنانش از سوی عبدالعزیزخان – والی قندهار به پشتو ترجمه می شد .
.Ibidem, p. 33

- چرا امان الله قوم خویشرا دعوت به برانگیختن احساسات قومی علیه دیگر اقوام نمود ؟
- روی چه منطقی این امیر گویا غازی وعادل اعلان میکند که قدرت دردست پشتون ها باید بوده باشد ؟ واین چه منطقی دارد؟ واین فرمان واختیار را به وی چه کسی تحفه داداه است؟
- صدورفرمان جابجای ناقلین که امروز به زخم خونین لاعلاج تبدیل شده است ؛ چه کسی نمیداند که به چه هدفی این فرمان صادر شده بود؟
- وقتی طرزی اقدام به نفی کردن زبان وهویت باشندگان بومی این سرزمین مینماید واین فرهنگ را بیگانه قلمداد نمود ، مکر امان الله از جریان بیخبر بود ؟
- وقتی برساکنین تاجیکان مردم صافی و شینوار درکنر حمله گردید خانه وکاشانه شان به آتش کشده شد وهمه به کوچ اجباری مجبور شدند ، عملکر د ایشان به جز از فرامین بی مفهوم چه بود ؟

اینهم سند تاریخی که توسط محمود طرزی ( پدر فاشیزم ) درافغانستان رسمی گردید:

« ما را ملت افغان، و خاک پاک وطن عزیز ما را افغانستان میگویند. چنانچه عادات، اطوار، اخلاق مخصوص داریم، زبان مخصوصی را نیز مالک می باشیم که آن زبان را "زبان افغانی" میگویند. این زبان را مانند حرز جان باید مخافظه کنیم، در ترقی و اصلاح آن جداً کوشش کنیم. تنها مردمان افغانی زبان نی، بلکه همۀ افراد اقوام مختلفه ملت افغانستان را واجب است که زبان افغانی وطنی ملتی خود را یاد بگیرد .درمکتبهای ما، اهمترین آموزشها، باید تحصیل زبان افغانی باشد. از آموختن زبان انگلیزی، ترکی حتی فارسی ، تحصیل زبان افغانی را اهم و اقدم باید شمرد... به فکر عاجزانۀ خود ما، یگانه وظیفۀ انجمن عالی معارف، باید اصلاح و ترقی و تعمیم زبان وطنی و ملتی افغانی باشد..." »
(سراج‌الاخبار، شماره ۲، ۲۰سنبله ۱۲۹۴)
"...زبان افغانی اجداد زبان‌ها و ملت افغانی اجداد اقوام آریا می‌باشد...."
(سراج‌الاخبار، شماره ۹، ۳دلو

سوال اسلسی اینجاست :
آیا این است گویا نهضت امانی؟! نهضتی که آغازگرتفاوق طلبی ها و قوم گرائی های این دورۀ تاریخ در تحت رهبری امان الله ومحمود طرزی علیه دیکر ملیت های ساکن در این سرزمین از خود به جاه مانده است؟
- آیا این طرز تفکر ایشان که سایر ملیت ها را تحقیر میکند وسلطه گری وهزکونی افغانی را مال پدری اش میداند شباهتی به قهرمان ملی دارد ؟ فکر نمیکنید که به ارزش واژه قهرمان ملی توهین میشود؟
- مگر غضب زمین های مردم با فرمان اشغالگری وجاه بجایی درشمال بنام ناقلین که امروز به زخم لاعلاج تبدیل شده است سزاوار یک قهرمان ملی است؟
- وقتی هویت وتاریخ این سرزمین را درجریده سراج الاخبار بنام فرهنگ بیگانه قلمداد میکند ، آیا اخلاق یک قهرمان ملی وآنهم " آزاد منش" آزادیخواه همین است؟
- وقتی خانه وکاشانه سایر اقوام وخصوصا ملیت تاجیک توسط مردم صافی وشینوار سوختناده میشود وزندگی شان بغارت برده میشود وبه کوچ اجباری سوق داداه میشوند واین اعلیحضرت همایونی دربی تفوتی فرو میرود آیا عدالت خواه ومترقی وطنپرست همین است که برایش قهرمان ملی بگوییم.؟
پاسخ این همه پرسش ها را شما هموطنان از درون همین مطلب نوشته شده وکتاب ناقلین واسناد تاریخی دیگری میتوانید پیداکنیدومشکل هم نیست.

>>>   Dehganpoor is met Mohamadi Sani Dehate.
متاسفانه همه روزه شاهد شهادت ده ها جوان برومند در دفاع از حکومت این دو نفر هستیم ؛ حکومتی که در آن بی عدالتی های اجتماعی ، ناامنی ها ، تضاد های قومی و فساد گسترده به اوج خود رسیده است.
با وجود آن ، یکی اش روزی ده هامرتبه به مردم دروغ می گوید و دیگرش روزی ده ها مرتبه آرایش می کند آنهم از کیسه دولت.
خلاصه مطلب ، نه این دونفر وجدان سالم دارند و نه آنانیکه بازهم از این دو نفر حمایت می کنند.

>>>   Dr. Latif Pedram
بیایید با هم بسیج شویم تا نام افغانستان را دوباره به خراسان تبدیل کنیم.

>>>   قهرمان_فاشیست
فشرده؛
شاه امان الله "شاه مترقی و عدالت پسند" زمانی‌که برای خود جانشین یا ولی‌عهد بر می‌گزید، غریزه‌ی قبیلوی‌اش اورا اجازه نداد تا پسر بزرگش یا بزرگترین فرزندش «هدایت‌الله» را ولی‌عهد خود تعین کند، چراکه از یک مادر تاجیک شغنانی بدخشی(گل پری بیگم)به‌دنیا آمده بود. بجای نامبرده، رحمت الله پسر «ثرياطرزی بارکزی» را كه نُه سال كوچکتر بود، به‌صفت ولی‌عهد انتخاب کرد. گرچه این شیوه‌ی گزینش در شاهان و امیران پیشین هم بکار گرفته شده بود که ریشه در اصالت نسب از طرف مادر در بنی اسرائیل(یهود ها) دارد.
با سقوط سلطنت و فرار شاه و شاهزادگان به ایتالیا، ولی‌عهد «رحمت‌الله» بزرگ شد، به ارتش استعماری شاه «ایمانول سوم» پیوست و هم‌رکاب موسیلینی، آن‌زمان جنرال بدنام و فاشیست به‌صفت افسر پایین رتبه گردید. بعد در جنگ دوم جهانی شرکت کرد و پیش از جنگ دوم پیوند خویشی با مارشال خونخوار و بیرحم ایتالیا بنام مارشال Rodolfo Graziani بست، يعني با خانم Adelia Graziani برادر زاده‌ی مارشال ازدواج کرد*. اين مارشال فرمانده نيروهای اشغالگر ایتالوی در شمال افریقا به‌ویژه لیبیا و بعد در حبشه گردید. قتل عام‌ها و جنایات بزرگی را انجام داد که حتا در دستگیری و اعدام شیر صحرا «عمر مختار» دست داشت، زمانی هم وزیر دفاع ایتالیا گردید و بعد از ختم جنگ دوم جهانی به‌صفت جنایتکار جنگی شناخته شد. شاه امان‌الله که "محصل استقلال و ضد استعمار" گفته می‌شود، در پناه همچو اشخاص و با بستن چنین پیوندها زندگی کرد.

* رجوع شود به شجره‌ی رسمی خاندان شاهی "Royal Arg" بخش" 13 Barakzai" بزبان انگلیسی.
تصویر: بونیتو موسیلینی، شاه ویکتور ایمانول سوم، عصمت پاشا صدراعظم ترکیه و شاه مخلوع امان الله، سال 1932.
#استاد_محمد_ایوب_عظیمی

>>>   یماق
ایشان👇🏻 نه دزد هستند و نه افراد مسلح غیر مسئول دارند؛ تنها ۱۱ میلیونک دالر را دزدیده، به ایالات متحده امریکا فرار کردند.
گذارش سیگار:
اکلیل حکیمی وزیر مالیه پیشین ۱۱ میلیون دالر، مالیه کریدت کارت شبکه های مخابراتی را غارت و به امریکا فرار کرده است.

>>>   Salam
من اگر صلاحیت داشتم و جای امریکای ها بودم ، همین باند های را که در این هژده سال حکومت را رهبری می کردند و به گونه ی در بدنه قدرت شریک بودند ، مرده و زنده ی شان را به گوانتانامو انتقال می دادم و زنده هایش را امر می کردم که هر کدام خاطرات فساد ،دزدی ، چپاول و تعصبات شان در دفترچه ی بنویسند تا نشر شود . آنهای شان هم که مرده اند ، ولیعهد ها و میراث داران شان را وکیل این کار می ساختم .

>>>   Salam
برای یک لحظه فکرکنید ، نام این کشور افغانستان نه بل پشتونستان می بود ، در آن صورت حاکمان قبیله جای اوغان همه را پشتون می نویشتند و یا اینکه می گفتند هر کی در پشتونستان زنده گی می کند ، پشتون است !
پشتون و پتان و پختون و افغان همه نام یک قوم اند .

>>>   مردم نا شُکر !!!
در یکی از صفحات فیسبوک این پاراگراف توجه ام را به خود جلب کرد .
" در ۲۷۰ سال حکومات افغانستان ، به جای رشد تمدن به بدترین عقبگرد شاگرس کرده ایم ، چاپانی ها آدم بودند و ما هم آدم ، اما آنها کجا و ما کجا " .
برادر گلم ، نا شکر نباش ، آنچه که ما اختراع کرده ایم ، هیچ کشوری تاکنون به کشف آن موفق نشده است .
۱ - در زمان امیر عبدالرحمن خان برای اولین بار در جهان ( تکک بیل ) ساخته شد .
۲ - بعد از گذشت هزار و چارصد سال ، هیچ کشور دنیا موفق به کشف این مساله مهم که ( حسین نواسه خداست ) نشده بود ، اما جناب اشرف غنی احمدزی مغز متفکر دوم جهان ، به این کشف بزرگ دست یافت ، که مایه افتخار ماست .
کریمی استالفی

>>>   اجراجو
با چنین قومی در یک جغرافیا گیر مانده ایم ،کشتن و وحشت فرهنگ شان است ،به قول فردوسی پاکزاد: به قومی مبتلا شدیم که فکر می کنند خدا جز آنها کسی را هدایت نکرده است .
جز جدایی ازین قوم راه دیگری وجود ندارد .

>>>   غنی با آن همه لاف هایش و چیغ زدن هایش نه آب های کشور را محار کرده توانست، و نه لاف های فروش جالغوزه او جائی را گرفت، و نه هم چندینبار افتتاح کردن پروژه های کهنه چون تاپی و غیره برای او چیزی آوردند. چند تا پل هوائی را هم که با تبلیغات و مصرف فوق العاده درست کرده از نظر بلندی مصارف آنقدر کمتر عملی هستند که قابلیت پایداری را ندارند و برای تجارت واقعی موثر نیستند.
ناموفق ترین سیاستمدار همین غنی کوچی بود. در عرصه خارجی هم منزوی شد و باخت، تا به سویه که صاحب اصلی خودش بیرون راندش، و با پیشبرد سیاست های فاشیستی قومی همراه با مخکش های احمقش در عرصه سیاست های داخلی هم چنان بد باخت و منفور شد که بجز چند تا هویتفروش غلام بچه و همان بوت پاک های شناخته شده کسی دیگری حتا حاضر نبود معاونیت او را قبول کند.
پای ترقیده که تازه موزه را ببیند همینگونه عمل میکند. یک کوچی متعصب و حکومتداری یک کشور متنوعی چون افغانستان فرسنگ ها باهم فاصله دارند.

>>>   غنی با آن همه لاف هایش و چیغ زدن هایش نه آب های کشور را محار کرده توانست، و نه لاف های فروش جالغوزه او جائی را گرفت، و نه هم چندینبار افتتاح کردن پروژه های کهنه چون تاپی و غیره برای او چیزی آوردند. چند تا پل هوائی را هم که با تبلیغات و مصرف فوق العاده درست کرده از نظر بلندی مصارف آنقدر کمتر عملی هستند که قابلیت پایداری را ندارند و برای تجارت واقعی موثر نیستند.
ناموفق ترین سیاستمدار همین غنی کوچی بود. در عرصه خارجی هم منزوی شد و باخت، تا به سویه که صاحب اصلی خودش بیرون راندش، و با پیشبرد سیاست های فاشیستی قومی همراه با مخکش های احمقش در عرصه سیاست های داخلی هم چنان بد باخت و منفور شد که بجز چند تا هویتفروش غلام بچه و همان بوت پاک های شناخته شده کسی دیگری حتا حاضر نبود معاونیت او را قبول کند.
پای ترقیده که تازه موزه را ببیند همینگونه عمل میکند. یک کوچی متعصب و حکومتداری یک کشور متنوعی چون افغانستان فرسنگ ها باهم فاصله دارند.

>>>   عاقبت این خلیل زاد با با کشورمارا به تباهی سوق خواهد داد زیرا مداکرات کنگ نتیجه وعواقب نادرستی را درقبال خواهد داشت وخداوند دیگر واقعات تلخ گذشته را تکرار نکند انشاءالله
س کابل


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است