کشور عجایب و غرایب، کشور آشفته و سراسیمه
 
تاریخ انتشار:   ۲۱:۵۷    ۱۳۹۷/۱۱/۳۰ کد خبر: 157485 منبع: پرینت

در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نه ای اگه:
گو این که شاعر این بیت را برای کشور ما سروده باشد!
خواندن آن و پی بردن به آن ساده نیست و سواد بسیار بالا می خواهد.

یکی از بزرگترین سیه روزی های ما این است که از همه چیز مانند مصراع نخست همین بیت کلاوه سردرگم ساخته ایم و در هیچ موردی تعریف مشخصی از قضایا نداریم. نه در مورد مرزها، نه در مورد نام کشور، نه در مورد منافع ملی، نه در مورد هویت ملی، نه در سیاست خارجی و سمتگیری سیاست خارجی، نه در مورد ساختار نظام؛ نه در هیچ مورد دیگری. در همه موارد با هم اختلاف داریم و اساسی اختلاف داریم.

قانون اساسی ما هم مانند سایر مسایل ما سراسر اگنده از تناقصات است. دموکراسی ما قلابی و ساختگی و انتخابات ما سراسر اگنده از تقلبات است. نه روشنفکر ما به روشنفکر می ماند و نه روحانی ما به روحانی‌، نه چپی ما به چپی و نه راستی ما به راستی.
نه تعریف مشخصی از دشمن داریم و نه از دوست. نه معنای صلح را می دانیم و نه معنای جنگ را.
سال ها است کسی نمی داند که برای مثال صلح میان چه طرف هایی صورت گیرد.
نه دولت ما به دولت می ماند و نه اپوزیسیون ما به اپوزیسیون.
فردا هم دیگر را خواهیم خورد و کشور ده پارچه خواهد شد. اگر جهان به ما نان ندهد، از گرسنگی یک دیگر را خواهیم درید‌.

طرف اینکه یگانه کشور جهان هستیم که تا کنون استاتوس جیوپولیتیکی ما به گونه نهایی تعیین نشده و در پرده یی از ابهام است. هر چیزی را هم که برای ما بسازند، به دست خود ویران می کنیم. به هیچ ارزش و معیاری هم پابند نیستیم.
در هیچ جای دنیا نمی توان کشوری را با این همه نابه هنجاری ها و نابه سامانی ها سراغ کرد.
به آدم نابینا و لنگی می مانیم که ما را به میدان فوتبال آورده باشند. آن هم در مسابقات جام جهانی.
در یک سخن، مانند همین بیت معنی پیچیده ای داریم.

یک کشور و یک نظام هنگامی می تواند دم از موفق بودن بزند که بتواند سرپاهای خود بیستد و به ثبات سیاسی و توسعه پایدار دست یابد و خودبسنده باشد. ما بار دوش بیگانگان هستیم و پا نداریم. نه از ثبات خبری است و نه از توسعه. تنها چیزی که پایدار است، بحران و چالش است.
حتا پیمان راهبردی ما با امریکا هم اگنده از ابهامات و تناقضات است.
هیچ دوست و همپیمان واقعی هم در جهان نداریم. ما به همه بدبین هستیم و همه به ما. هیچ کسی هم در برابر هیچ مرجع و کسی پاسخگو نیست.
هر کسی پخپل سر هر کاری داش خواست می کند. از بالا تا به پایین.
شب و روز هم به جای حل مسایل ریشه ای و بنیادی، به مسایل فرعی می چسپیم. هیچگاهی هیچ مشکلی را تا پایان حل نمی کنیم. هر روز هم گرهی بر کورگره های دیگر افزود می نماییم. نه بزرگ ما معلوم است و نه خورد ما.

از دید من، بیشتر این نارسایی ها ریشه در تبارگرایی افراطی و خودفروختگی نخبگان سیاسی دارد که هر یک خود را به کشوری فروخته اند و فرمانبردار بیگانگان اند.
هیچگاهی هم نمی توانیم از فرصت ها بهره برداری بهینه نماییم. بسنده است بگوییم که در 17سال گذشته نزدیک به 150میلیارد دالر به کشور سرازیر شد، اما قادر به حل یک مشکل هم نشدیم.

فشرده سخن کشوری داریم که در آن همین بیت صدق کند:
در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نه ای اگه
یعنی کشوری که در آن ناگهان کوه کاه و کاه کوه می شود و کسی هم از فردا آگاه نیست.
یعنی کشور عجایب و غرایب، کشور آشفته و سراسیمه و سرگشته.

چه باید کرد؟
نخست باید بپذیریم که به راه نادرستی راوان هستیم. گفتار، پندار و رفتار ما نادرست است. پس باید در وضع خود دگردیسی و تغییر بیاوریم.
در یک سخن، نیاز به یک تغییر و دگردیسی کلی و همه جانبه در همه زمینه ها داریم. باید یاد بگیریم که اهداف معینی را در برابر خود بگذاریم و برای حل آن ها به بسیج همگانی و سراسری بپردازیم.

برای پایان دادن به این فاجعه، یعنی به بن بست استراتژیکی در همه عرصه ها باید در گام نخست ساختار نظام را در کشور تغییر داد. به گونه یی که به انحصارگرایی لگام گسیخته پایان داده شود و زمینه مشارکت فراگیر توده یی در مدیریت فراهم آید و از تمرکز بیش از حد قدرت و صلاحیت ها در یک دست جلوگیری گردد. مادامی که همه صلاحیت ها و قدرت و اختیارات و امتیازات در یک دست باشد، گروهی به ستایش ارباب و توجیه کراماتش و گروهی دیگر هم به نکوهش و سرزنش او می پردازند. اما تا به کی؟
اگر دیر بجنبیم، با توجه به این همه نابه سامانی ها و با توجه به این که این نظام بیش از این کارایی ندارد، دیر یا زود شیرازه هستی مان از هم فرو خواهد پاشید.
جان مطلب در ان است که با توجه به تمرکز قدرت و امکانات و امتیازات در یک دست، همه بر سر آن به جان هم افتاده اند. اگر از اندازه و میزان این تمرکز بکاهیم، می شود تا اندازه یی به این «رش آوردن» بی رویه پایان دادن.
از همین اکنون بی باوری به آینده و عدم اطمینان به دلیل خطر باز امدن طالبان بر همگان چیره گردیده است.
هیچ کسی نمی داند که چه فردای در انتظار ما است و چگونه سرنوشتی را برای ما رقم خواهند زد.

عزیز آریانفر


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سراسیمه
عجایب
نظرات بینندگان:

>>>   بجای آن شعری که فهمیدن معنی اش دشوار است ومفهومش هم هرچه است ید است چون ما خوبی ئی نداریم که با شعر خوب تمثیل شود بنا این شعر ساده وزیبا را بخوانید:
دو زلفونت شب و روی تو ماهه
از این شب روزگار ما سیاهه
اگر دست دل ما را نگیری
تموم کار و بار ما تباهه
ندارم شاهدی جز چشم مستت
که اشکم شاهد و آهم گواهه
دلم شد راهی دریای چشمت
از این پس کار چشمم رو به راهه
اگر دست دل ما را نگیری
تموم کار و بار ما تباهه
ر

>>>   شعر را اشتباه نوشتی
در این درگه که گه کوه که شود ناگاه /مشو غره به امروزت که از فردا نهی اگه

>>>   هموطن عزیز :
(می نویسم تا شاید یکی از سیاسیون ژرف نگر
پشتون بخوانند)نوشته ای از بانو گلالی درانی یکی از هم میهنان پشتون مان
Khuda
بیداری و قدرت طلبی اقوام غیر افغان نتیجه اشتباهات سیاسی سران پشتون است.
سیاسیون پشتون این زمان را با قرن 19 اشتباه گرفته اند، حفظ قدرت در این قرن با ساز و کار های قرن 19 ممکن نیست...

لطیف پدرام بر عکس اکثر سیاسیون فاسد تاجک تبار دست خالی ولی با برنامه طی 18 سال درست زمانی که اکثر سیاسیون پشتون در خواب، خیال پلو حکومت مقتدر عبدالرحمانی را می دیدند، نقاط ضعف اقتدار ما افغان ها را شناسایی کردند، بعد مرحله حضور در میان مردم را فزیکی تجربه کردند به تعبیر دیگر هرجا علیه ملت ها ظلم روا داشته شد پدرام در محل حادثه حضور پیدا کرد، یک روز در جنوبی ترین منطقه کشور که توسط هواپیما های حکومتی اشتباهی بمباران شده بود، یک روز پیش از سران هزاره سر جنازه تبسم بعد هم در میان جنبش روشنایی، یا درصف اول رستاخیز تا آخرین دقایق برچیدن خیمه ها حضور داشت.
بعد هم بخاطر مشکل کمیسیون انتخابات غزنی پدرام صدا بلند کرد، که سیاسیون پشتون اشتباه تاریخی دیگری را مرتکب شدند و گروهی بر وی حمله کردند، اطلاعات ما می رساند که نمایندگان مهاجم بر پدرام این گونه پیش بینی کردند بودند که: وقتی ما گروهی حمله کنیم پدرام فرار خواهد کرد و فرار پدرام او در هم خواهد شکست.
اما اینگونه نشد پدرام فرار نکرد معادله برعکس و پدرام به ابر قهرمان هزاره ها، تاجک ها، ازبک ها تبدیل شد.

حریف باسواد و زیرک ما "پدرام" هر جا نشست روی چند چرا دست گذاشت، نمونه!
چرا سرود ملی پشتو است؟
چرا بیرق مجاهدین را حذف کردند؟
چرا زبان رسمی کشور وقتی 90 % شهروندان فارسی گپ می زنند پشتو باشد؟
چرا نام تاریخی میدان هوایی (کابل) به کرزی تغییر کرد وقتی ممکن است هر لحظه او مرتکب خیانت دیگری شود؟

سیاسیون و مسئولان پشتون به جای پاسخ مناسب با راهکارهای سطحی و غیر مسئولانه تلاش کردند و طوری رفتار کردند که گویا پدرام کسی نیست قابل نگرانی نیست، نهال پدرام با استفاده از همین زمان ها رشد کرد اعتماد مردم را جلب نمود، وقتی سخنان 9 سال پیش پدرام را با آخرین سخنان او گوش می دهیم خواسته های او و برنامه اش تغییر نکرده است، همین یک رنگ بودن او باعث جلب بیشتر جوانان به طرف ایشان می شود.
درحالی که رقیبان داخلی تاجکی پدرام هر لحظه برابر به منافع شان تغییر رفتار به جهت قدرت می دهند.

وقتی غنی کوچی زی اشتباه تاریخی را در مورد تحمیل هویت افغانی مرتکب شد، پدرام زیرکانه دست روی بزرگترین چالش سیاسی افغانستان یعنی نام کشور گذاشت، آن هم از تریبون پارلمان که اکثر نمایندگان کشور ها مشاهده می کنند.

وقتی طرفدران پدرام از پنجشیر تا بدخشان تا تخار و بلخ و تا پروان بامیان بخاطر تذکره های غنی شده به خیابان ها آمدند و تمثیل نمودند که می شود علیه حکومت غنی ایستادگی کرد، در واقع به همه درس ایستادگی دادند، حالا کار به جای رسیده است که پدرام و هواداران او دست روی نام کشور گذاشتند،
چاره ی این درد جز با عدالت ممکن نیست، همانطور که الماس الماس را می برد، درد بی عدالتی عدالت است، این که چند نماینده بیسواد پشتون هر روز در مجلس به نمایندگی از من و ما، به دیگران توهین کنند چاره ی کار نیست جز این که به دشمنان پشتون ها اضافه کنند.

اگر به جای سیاسیون پشتون بودم وقت و زمانم را با سران فاسد تاجیک هدر نمی دادم، بلکه با پدرام گفتگو می کردم، چرا که پدرام اقتدار چند صد ساله ما را در ذهن جوانان به چالش کشیده است و این خطر بسیار بزرگتر از خطر قیصاری و دوستم است.
پدرام بود طرح فدرالی را مطرح کرد و بر اساس همین طرح امروز ازبک ها عکس غنی را پایین کشیده و عکس دوستم یعنی پادشاه خود شان را نصب می کنند، اگر دوستم جرات پدرام را داشت شک نکنید حالا مناطق ازبک نشین فدرالی شده بود.

اشتباه دیگر سران پشتون این که کل طرح فدرالی را بدون مطالعه یک جانبه در اختیار پدرام گذاشتند، در حالی که باید این طرح جدی برسی شود، به سران پشتون پیشنهاد می کنم از پدرام هراسی بپرهیزند و با پدرام به گفتگو بنشینند.
اگر با طالب و داعش انتحاری می شود گفتگو کرد حتمن با پدرامی که کتاب قلم و اندیشه دارد گفتگو ممکن است.

نوت: من نمی گویم پدرام درست یا غلط می گوید، اما می گویم با پدرام گفتگو کنند چون خوب می دانم در هر تظاهراتی از جمله نارضایتی های ازبک ها با توجه به رابطه ی که با دوستم دارد می تواند نقش داشته باشد.

تشکر گلالی درانی

>>>   ار/پای ها افغانستان را به پول شوی متهم کرده اند درینجا پولشوی ومالیه نپرداختن وخیانت را محدود کسانی چون الکوزی وابراهیم محب وعزیزی وچند یار ویاور غنی وعبدالله انجام میدهند در زیر چای سیگار های قیمتی را بار زده فقط محصول جای را میدهند ومحب تاورها میسازند وسیخ گول را احتکار مینمایند وهر ناروای ممکن را انجام میدهند تاحقوق مسلم هزار ها تاجز سیخ را غصب نموده خلاصه این غدار ها از امریکا وانگلیس از همه خزرناکتر هستند
مرادی

>>>   کاملآ دقیق فرمودین جناب ، کشوری که ریس جمهور متقلبش خود را ریس جمهور انتخابی به جهانیان معرفی کند وآنقدر کور دل ، فاشیست و قوم گرا باشد که رشک ببرد به جوان دانا هزاره که نمرات عالی در کانکور گرفته و پشتون بیسواد را بخاطر تناسب قومی ترجیح دهد ، پس چطور ای کشور بی در ودروازه وبی صاحب که همه رهبرانش معاش بگیرسفارت های خارجی اند ، به صلح ، رفاه ، عدالت ، قانونمندی ، اصلاحات و پیشرفت و انکشاف دست یابد ، زهی خیال باطل .
کوه کن پنجشیری


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است