به يك انقلاب واقعي نيازمنديم!
 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۰۵    ۱۳۹۷/۸/۱ کد خبر: 155484 منبع: پرینت

همه جا انقلاب مي كنند تا استبداد مذهبي، قومي، اشغالگري را پايان دهند آزادي را به ارمغان بياورند ولي بد بختانه ما انقلاب كرديم پيشوايان مذهبي، قومي را بر گزيديم، اشغالگران را بر خود حاكم كرديم!

چه اشتباهي سنگين، وطن دوستان و روشنفكران خود را سركوب، ظالمان را و افراط گرايان را بر خود مسلط كرديم و در هر محل و روستا يك خدا بنام ملا و قومندان ساختيم!

چند دهه است ما درگير انقلاب در كشور هستيم، از كودتاي دَاوُود كه يك انقلاب كوچك عليه پادشاهي بود شروع تا به سقوط نجيب كه نظام رياستي بود ختم شد.
ما انقلاب كرديم، حكومت را سرنگون كرديم، هيچ هدفي نداشتيم، جز اينكه خود را از زير جنگنده هاي "ميگ و سوخوي روسي نجات داديم، در پناه اف16، اف35، B52 آمريكاي رفتيم"!
اين بود انقلاب و آزادي كشور؟!

به خون پاك تمام آن مجاهدان راستين آزادي سرزمين مان از هر قوم و مذهبي احترام دارم و ميدانم اين خواست آنها و مسعود بزرگ نبود خواست دشمنان سوگند خورده و وطن فروشان جاهلي مانند حكمتيار بود ظالمانه و نا بخردانه مسير انقلاب را تغير دادند...

امروز شهرها ناامن است،قوم گراي به شدت جامعه را تهديد مي كند،قتل و كشتار مردم هر روز افزون تر ميشود، سربازان جوان را عمدي در جبهه جنگ از پشت خنجر مي زنند،رسانه ها تهديد به عدم إفشاء گري ميشوند،ما قبركن هاي امروز زندگان ديروز شديم فردا براي ما ديگران فاتحه ميخوانند اينجا سرزمين مردگان و شهر آدمهاي بي روح شده است، قصه اي مرگ و مير داستان روز مره شده و ما همه در سكوت...
اين سكوت و بغض گلوي گرفته را بايد شكست و فرياد آزادي را زد...

ما به يك انقلاب واقعي نياز داريم كه همه در آن سهم داشته باشند؛دين داران جهاد كنند، روشنفكران مديريت كنند، مبلغان تبليغ آزادي كنند، مبارزان رزم كنند و...
اما اين بار اشتباه گذشته را تكرار نكنيم سكان رهبري را در دست مذهبيون قرار ندهيم وطن دوستان صادق روشنفكر آزاد انديش عدالت خواه فرمان برانند ما مسلمانان مذهبي پيروي كنيم تا از اين درماندگي و بردگي ظلم بد بختي مردم مظلوم ما نجات يابند.

گل امیری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
انقلاب
امیری
نظرات بینندگان:

>>>   یقینا چنین چنان بود .......
هارون

>>>   Salam
واقعیت این است که غنی با مهارت توانست تیکه داران قومی را یا خلع قدرت کند ، مراکز شان را از دست شان برابید و خود شان را هم مجبور به تسلیم شدن نماید ، دوستم و عطا را مسخره ساخت ، تیکه داران هزاره در خدمت اش هستند ، تیکه داران در شمالی و‌پنچشیر مزدوران وفادارش اند ، قندهار و هرات را هم تصفیه کرد . من شخصی از رفتن قلدر های قومی راضی هستم برای آنکه اینها با تکیه به شبکه های مافیای اقتصادی شان مردم را مهار کرده بودند و یک نسل را مجبور به مداحی به خود شان ساخته بودند ، شاید در کوتاه مدت به نفع قبیله گرایان باشد ولی در دراز مدت نیرو ها و نسل جوان را مجال خواهد بخشید تا بدون هراس از این مافیا با رویکرد های جدید به مبارزه بپردازند . غنی می داند که در مقابل عدالتخواهان و نسل جدید استدلال کرده نمی تواند برای همین تا اکنون حاضر نشده است تا خود مستقیم علیه ی این طیف جبهه بگشاید ، هر چند اطرافیانش چنین تصوری را دارند . توصیه من به نیرو های عدالتخواه این است که قبل از همه در مراکز قلدر های قومی فعال شوند و مجال ندهند تا فاشیست ها این خلا را پر کنند .

>>>   همتباران من ازین جاده یکطرفه وحدت ملی و قهرمان سازی که هرروزه دلیر مردان خود ما در سنگرهای نبرد دو رخه پیشرو و پشت سر گلوله باران شده و به فراموشی سپرده می شوند بگذرید .
در جایی نوشتم که غوری را به گور فراموشی و اچکزی را به «قهرمان ملی»، چرا؟

آری، هممیهن ستمزده و خاک به چشم!!!
چرا جنرال محی الدین غوری، نباشد قهرمان ملی؟
او برای میهن رزمید، نه برای غوری.
او در پاسداری از کشور بود، نه برای غوری.
او براستی ملی بود، نه قبیله یی!!!
چرا کسیکه برای قبیله خود است، قهرمان ملی بر شمرده شود؟
چرا کسیکه برای قبیله است، ملی برساخت شود و کسیکه ملی است به گور فراموشی سپرده شود؟
جنرال ملی - غوری و جنرال حقی- اچکزی، هر دو بدستور احمدزی ترور شده اند.

غوریی براستی ملی را فراموش کنند.
اما:
خیابان های شهر را بنام اچکزی برساخت کنند
گفته میشود «قهرمان ملی» اش برشمارند
گفته شده اکادمی پولیس» را بنامش کنند
گفته میشود که آرمانش را در قانون جا دهند:
- هر کسیکه «افغان» را نمی پذیرد، ازین کشور نیست؛ بر آید.
- ملا عمرها و ملا دادالله ها بهترین مجاهدین اند که شمالی ها را به کولاب راندند.

همنیهن گرامی!
جنرال های ملی برای کشور رزمیده اند، نه برای قشلاق و قبیله خود!!
جنرال محی الدین غوری، قهرمان ملی!

نویسنده: پویا خراسانی.

>>>   Abdullah
اینکه برادر جنرال رازق فرماندۀ پولیس ولایت کندهار شد، کاری خوبی است. مردم یک ولایت در مورد انتصاب مسؤلین و مقامات محلی شان باید حق تصمیگیری داشته باشند.
تادین خان برادر جنرال رزاق قومندان مقرر گردید، بدون اینکه دولتی ها و دیگران واکنش منفیی داشته باشند. اما اگر چنین انتصابی در یکی از ولایات شمال میشد و مردم در مورد انتصاب کدام والی ویا قومندان امنیت پافشاری میکردند چی میشد؟ از دیگران هیچ گلۀ نداریم، اما یک تعدادی زیادی از ساده دلان و گنکس و گه لو های فارسیوان عربده کشان جف میزدند و یخن لطیف پدرام را میگرفتند که کشور تجزیه میشود، حاکمیت دولت مرکزی زیر سوال میرود و وحدت ملی هم خدشه دار میشود. حالا این قوم یاجوج و ماجوج کجا هستند که از حاکمیت دولت مرکزی در کندهار دفاع کنند؟
خوب ما بیشتر از 30 سال است که همین حرف را میزنیم که به مردم ولایات صلاحیت تصمیمگیری در مورد انتصاب مقامات شان داده شود، اما چون این حرف را ما به زبان خودشان میگوییم، در کلۀ خام این گلۀ احمق فرو نمیرود (منظورم همین یک تعداد است). اینها در مقابل عمل دیگران خاموش هستند، ولی در مقابل حرف حق مردم خودشان جف میزنند و به اشارۀ دیگران پاچۀ ما را میگیرند.

>>>   فقطشروفسادرا از صحنه خارج سازید 80 در صد قانون شکنی اختلاس رشوت دزدی قوم پرستی از بین میرود

>>>   دیگروقتش رسیده که آمریکاهم درافغانستان پوزش به خاک سیاه مالیده شودتاکه جهاد مردم افغانستان تکمیل وبه پیروزی برسد فعلاجهادمردم پای درهوا است باسرنگونی غول جهانخوار تکمیل میشود....
ح س

>>>   Baha
دروغگویان حافظه ندارند !
*عبدالله: آمریکایی ها جنرال رازق را نکشتند
*:محب مشاور شورای امنیت ملی: پاکستانی ها رازق را نکشتند.
*استانکزی: مهاجم پیش از حمله به خارج از مرزها تماس داشته.
*اشرف غنی: جنرال صاحب رازق را نه طالب نه آمریکا نه پاکستان بلکه داعش کشت
* تلویزیون طلوع: یک نفرکه انار تحفه آورده بود جنرال رازق را کشت.
* چرا جای انارهای له شده، تصویر مرده انتحاری را نمایش نمی دهند؟
روزنامه ماندگار می نویسد: حتمال طراحی حمله به جان عبدالرازق را توسط «شبکۀ حقانی»، تقویت می‌کند. همان‌طور که می‌دانید، شبکۀ حقانی بخشی از بدنه طالبان در جنوب‌شرق افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان است که به شدت تحت نفوذ سازمان اطلاعات پاکستان یا «آی.اس.آی» قرار دارد.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

>>>   حقیقت خیلی دردناک

>>>   جنگ زد جنگ.
صلح بیدرنگ.
کار به کارگر.
زمین به بزرگر.
مسجد به ملا.
پول و سرمایه به سرمایه دار.
غربت و مفلسی به غریب.
این است شعار انقلابی ما.

>>>   Shahin Khorasani
دوستی بنام( آزاد منشان ) چنین نوشته است:

کسانکه آگاهی سیاسی کم دارند، و از جنگ های میان قبیله اوغانان آگاه نیستند، بدانید که ارتشبد رازق در جایگاه نبود که امریکا چه که پاکستان در ترور اش نقش داشته باشد.

نه پاکستان آنقدر بیچاره بود که یک فرمانده محلی چون رازق را ترور کند، نه امریکا.

اگر کندهار در ماموریت ارتشبد رازق آرام شد، از اثر هوشیاری رازق و تا جای کرزی صورت گرفت، که با پاکستان، امریکا و انگلیس معامله خیلی مثبت بالای کشت و قاچاق تریاک انجام دادند.

آن داد و ستد بالای کشت و قاچاق تریاک این بود که سود فروش تریاک را به شریکان چون رازق - کرزی، انگلیس، پاکستان و امریکا تأمین شود.

زمانکه ارتشبد داواد داود رئیس مواد مخدر وزارت داخله بود، همیشه تلاش داشت که کشت تریاک را در جنوب نابود سازد، و درآمد طالبان و باداران پاکستانی شان را نابود سازد، اما در آن زمان کرزی، با امریکایان و پاکستان هر کاری کردند که جلو نابود سازی کشت تریاک را از سوی ارتشبد داواد داود در جنوب بگیرند، و آن زمان جنگ طالب هم بالای تریاک بود.

رازق آمد هوشیاری کرد، با پاکستان، امریکا و انگلیس بالای کشت و قاچاق تریاک معامله کرد، دلیل اش همین بود جنوب، هلمند بویژه کندهار بگونه چشمگیری آرام شد.

به گرو برادران مزدور و اجیر شده طالب شان گفتند اینجا حرف حل هست، بروید به مناطق نا اوغان نشین شرق، شمال و غرب بویژه به شمال تجاوز کنید.

شوربختانه بسیاری ها متوجه نیستند، چرا ارتشبد رازق یکبار هم تلاش برای نابودی کشت و‌قاچاق تریاک و برای نابودی کارخانه های تولید تریاک در کندهار و هلمند نکرد؟

چرا کندهار پس از ترور رئیس مواد مخدر داخله ارتشبد داواد داود که در پی نابودی تریاک بود، آرام شد؟

ده ها پرسش دگر..

باید مردم بدانند، هم جنگ میان اوغانی بگونه دگری سبب ترور رازق شد، ترور رازق دست گلبیدین، یون ها و غنی را بازتر کرد تا کشت، قاچاق،کارخانه تولید تریاک و فروش تریاک را بجای رازق با باداران پاکستانی، امریکای و انگلیس انجام دهند.

>>>   گل امیری صاحب ..
کودتای داود صرفا یک قیام مسلحانه و تغییر نظام بود و اساسات بنیادی
که عبارت از تغییرات عمیق اجتماعی و اقتصادی بود باید در دستور کار ر‍ژیم دقیقا مطرح بحث میبود که متاسفانه صرفا در روی کاغذ باقی ماند با وجودیکه محمد داود یک شخص وطنپرست بود اما دایره ای تفکر و جهان بینی او نمیتوانست فراختر از موقف طبقاتی او باشد. قیام هفتم ثور میتوانست که ارمان های مردم را با تطبیق محتویات مترقی خطوط اساسی ج.د. ا. تا حدودی تامین نماید زیرا حزب از سالهای دور اوضاع را ترصد میکرد که در صورت به قدرت رسید ن چه باید کرد اما متاسفانه کجروی های رهبری حزب و تمرکز قدرت بدست امین تمام ارزو های مردم را هیچ کرد و همزمان مخالفت احزاب اسلامی و خدمت گذاری انها به پاکستان از مسعود و گلبدین تا همه ای رهبران تنظیم ها و گسترده ساختن ابعاد جنگ اعلام نا شده به خصوص بعد از ششم جدی ۱۳۵۹ از پاکستان دگر شانس روند ترقی را در کشور کمرنگ ساخت زیرا برای دولت وقت با وجود مشغولیت های بیشمار رهبری جامعه دفاع از کشور و تمامیت ارضی علویت پیدا کرد.دولت وقت میدانست که تنظیم های اسلامی متشکل از مشت ملا و مولوی استند که نمیتوانند جامعه ای مرفه برای مردم بسازند که ایجاد دولت اسلامی از اغاز تا به امروز مصداق این حقیقت است. شما از مجاهدین راستین و خیانت حکمتیار یاد کردید فراموش کرده اید که مسعود و حکمتیار در رقابت به یکدیگر بعضا در جبهات شان به گردن یکدگر میافتادند و حتما میدانید که یکبار تعدادی از قوماندانان جمعیت را حزب اسلامی در سمت شمال کشت و مسعود رویه ای باالمثل کرد و تعدادی از قوماندان های حزب را کشت . شما میدانید که مخالفین جمهوری دموکراتیک افغانستان با دستان خالی چون مجاهدین افغان در سه جنگ افغان- انگلیس با دستان خالی نه جنگیدند . مسعود و دگر گویا جهادی هابا سنگ پلخمان علیه نظام مترقی و سیکیولر نه جنگیده بلکه سیلی از سلاحهای پیشرفته و راکت های سکر ۲۰ ۴۰ و۶۰ راکت های تباه کن خوشه ای و استنگر چپاول ثروت طبیعی کشور و قطار های اکمالاتی دولت کمک های بیدریغ مالی عرب ها و به خصوص کمک بن لادن و حتی اسراییل بطرف شان سرازیر بود . امریکا مصمم بود تا ابروریزی شکست خود را در ویتنام در جنگ افغانستان تلافی
کند و با وجود هزاران پیشنهاد و تلاش دولت وقت اشرار حاضر به صلح نه شدند زیرا لگام شان بدست پنجابی ها بود.من به مسعود زمانی واقعا احترام میگذاشتم که به پیشنهادات نجیب الله لبیک میگفت و به خاطر مادر وطن اختلافات ایدیالوژیکی را کنار میگذاشت ، به صلح میپوست زیرا او میدانست که این جهادی اهل خرد و حکومت کردن نیستند. من شاهد تمام وضع در سال ۱۹۹۱ بودم .بلی ما به یک انقلاب عمیق اجتماعی ضرورت داریم تا در پرتو این تحول عمیق یک افغانستان نوین و با وحدت عام و تام تمام نیروهای وطنپرست و صلحدوست و اشتراک ملیت های ساکن بسازیم تعصب گران ملیت ستیز انقدر زخم های کاری بر روح وروان این سرزمین جنگزده وارد و انقدر تخم شک و تردید و بی اعتمادی را کاشته اند که رسیدن به چنین خواست مستلزم قربانی های بیشمار است.
کنشکا....

>>>   اقاي گل اميري !
با احترام به شخصيت محترم تان در بعضي جا هاي متن تان تناقض واضح ديده ميشود خواستم مختصرا اشاره نماييم . شما در يك جا مجاهدين زمان شوروي را تقدير ميكنيد و از طرف در سطر پنجم متن تان كمونستان همان زمان را روشنفكر ميناميد. وقتي كمونستان روشن فكر باشند به اين معني است كه شما مجاهدين را تاريك فكر ميناميد. جاي ديگر به مجاهدين تقدس قايل شده و به خون شان سوگند ياد ميكنيد. در حاليكه سوگند به غير الله شرك است. و قرار فرموده شما اگر فرض بر تقدس مجاهدين باشد پس كمونستان روشنفكر نبودند بلكه تاريك فكراني بودند كه عليه مقدسين قرار داشتند.
و اين مانند ضرب المثل افغاني است كه گويند دزد هم حق بجانب است و صاحب مال هم حق بجانب.
خلاصه مطلب ، ضد و نقيض هاي زيادي در متن شما ديده ميشود كه خواننده را بي علاقه به خواندن متن شما ميسازد.
با احترام
بهلول دانا


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است