چرا قهار عاصی جهنم را بر بهشت ایران ترجیح داد؟
افسر نیروی انتظامی از عاصی مدرک اقامتی طلب کرد. عاصی پاسپورتش را نشان داد. آن افسر سیلی‌ای به صورت عاصی زد. عاصی گفت: من که هنوز یک روز اقامت دارم، چرا سیلی می‌زنی؟ افسر گفت: سیلی را برای این زدم که بدانی فقط یک روز وقت داری 
تاریخ انتشار:   ۱۹:۱۴    ۱۳۹۷/۷/۱۵ کد خبر: 155174 منبع: پرینت

عبدالقهار عاصی نویسنده و شاعر معاصر افغانستان، در بهار سال ۱۳۷۳خورشیدی به ایران سفر کرد. او نخست به تهران و سپس به مشهد آمد.

عاصی که از جهنم جنگ به بهشت امن آمده بود، قصد داشت که در ایران اقامت کند اما حادثه ناخوشایندی برای او در ایران اتفاق افتاد که سرنوشت عاصی را تغییر داد و او را به کام مرگ کشاند. خواننده عزیز ملتفت است که در آن زمان، افغانستان و به خصوص کابل در آتش جنگ‌های داخلی می‌سوخت. عاصی نیز مثل هر شهروند دیگر افغانستان، دست «میترا» همسر و «مهستی» دخترش را گرفت تا شاید از این آتش در امان بماند. دوستان مهاجر و انصار عاصی، خیلی تلاش کردند تا زمینه اقامت رفیق شاعرشان را در ایران فراهم کنند اما موفق نشدند.

یکی از دوستان عاصی، «محمدحسین جعفریان» نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی بود که اکنون نیز در حوزه افغانستان فعالیت می‌کند. جعفریان که نویسنده کتاب «در پایتخت فراموشی» است، بارها به افغانستان سفر کرده و موضوع کتابش نیز اوضاع اجتماعی و سیاسی افغانستان است. یکی از همان کسانی که برای اقامت عاصی در ایران تلاش کرد اما صدایش به جای نرسید، محمدحسین جعفریان بود.

علاوه بر این، همان‌طور که اشاره شد، حادثه بدی برای عاصی در هنگام سفرش به ایران رخ داد که عزم او را جزم کرد تا دوباره به افغانستان برگردد. جعفریان، شش سال پس از این حادثه، ماجرا را در شماره ۳۶۴۶ روزنامه قدس پنجشنبه مورخ ۱۳۷۹/۵/۲۷ فاش کرد. جعفریان در ستون «مشت بر سندان» روزنامه قدس که نسخه آن نزد نگارنده موجود است، نوشت:
"یکی از روزهای مردادماه ۱۳۷۳، در حالی که هنوز مدت اعتبار روادید او [قهار عاصی] پایان نیافته بود، در خیابان توسط مأمور نه معذور، مواخذه و تنبیه و تحقیر شد. تا پایان زندگی این صحنه را از یاد نمی‌برم. شب آن روز که او [عاصی] را دیدم؛ این شاعر بزرگ، چون درختی کوه پیکر که توفان از ریشه برآورده باشدش، خرد و مچاله شده بود. صبح روز بعد، کوله‌بارش را بسته و اصرار شرم‌آلود ما بی‌نتیجه بود. می‌دانستیم و می‌دانست که به مسلخ باز می‌گردد اما با صدایی خفه و غم‌آلود در پاسخ گفت: به شهر خود روم و شهریار خود باشم. کمتر از دو ماه بعد، عبدالقهار عاصی بر اثر موشکی در خیابان‌های کابل به شهادت رسید و نه تنها افغانستان که فارسی‌زبانان جهان، این گنجینه ناشناخته را از کف دادند."

این همان رویداد ناگواری بود که برای عاصی در ایران رخ داد و جعفریان، تلویحی و در لفافه به آن اشاره کرد اما «محمدکاظم کاظمی» از شاعران و نویسندگان افغانستان مقیم ایران که او نیز در سفر عاصی به ایران، راهنمای او بود، بی‌پرده ماجرا را شرح داده است. کاظمی در یادداشتی که در مورخ ۱۳۹۳/۷/۶، در خبرگزاری فارس منتشر شد، نوشت:
"افسر نیروی انتظامی از عاصی مدرک اقامتی طلب کرد. عاصی پاسپورتش را نشان داد که یک روز از اقامت آن باقی بود. آن افسر سیلی‌ای به صورت عاصی زد. عاصی گفت: من که هنوز یک روز اقامت دارم، چرا سیلی می‌زنی؟ افسر گفت: سیلی را برای این زدم که بدانی فقط یک روز وقت داری و نه بیشتر. شاید این حکایت به پیشانی بسیاری از دوستان ایرانی ما، به ویژه اهل ادب و هنر، عرق شرم بنشاند ولی واقعه‌ای است که رخ داده است و من که طبع حساس عاصی را دیده‌ام، می‌دانم که برای او چقدر سخت گذشته است."

این را اضافه کنم که این حادثه، در زمان ریاست جمهوری «رفسنجانی» و دوره استانداری «مفیدی» استاندار سابق خراسان رخ داد که مهاجرین افغانستانی، بیشترین خاطرات بد را از همین دوره در ذهن دارند. به هر حال، این‌گونه بود که قهار عاصی، جهنم افغانستان را بر بهشت ایران ترجیح داد و راهی کابل شد. او دو ماه از بازگشت به افغانستان، در ششم میزان سال ۱۳۷۳خورشیدی بر اثر اصابت راکت طرف‌های درگیر، در منطقه «کارته پروان» شهر کابل به دیار باقی شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد.

محمد مرادی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مرادی
عاصی
نظرات بینندگان:

>>>   عاصی با تمام عصیانش در پناه رحمت حق آرمید ورفت.
اما آنچه ادامه دارد بی تربیگی بعضی ماموران است چه این طرف چه آنطرف.

>>>   ايران از دير زمان با عث بربادي افغانستان و افغانها شده است ، و هيچگاه اين بربادي كمتر از جفا و نا رواي پاكستان و روسيه نبوده و نيست.

>>>   خوب شد عاصي در كشور خودش شهيد شد ورنه امروز او را هم مثل مولوي و فردوسي و غيره شاعران افغانستان به جهانيان ايراني معرفي ميكردند.

>>>   - ر
نشنیدی حــــدیث خواجه بلخ
مرگ به کـــه زندگانی تلخ

>>>   یک نفر نام اش قهار باشد و تخلص اش عاصی و خودش از افغانستان.یعنی قهر شونده گنهگار افغانستانی.
پولیس چه خواهد کرد؟
معلومدار همراه سیلی در رویش میزند.
چرا نام خودرا فدا حسین کربلایی نگذاشته بود که پولیس برایش میگفت که فدایت شوم ،پاسپورت خورا بگیرید،معذرت میخواهم.

>>>   دولت ایران نژاد پرست ترین دولت دنیا است. بسیار مغرور و خود برتربین است.

>>>   تعجب می نمایم از برخوردهای افغان پیپر که اشتباه یک مامور روانی احتمالا متعلق به دوران پهلوی را آنچنان بزرگ نمائی می نماید که کلیه خدمات جمهوری اسلامی ایران را در چهل سال گذشته به زیر سئوال ببرد. البته این روشها از نوع امریکائی اسرائیلی سعودی است که دو ملت تمدنی ایران و افغانستان را با این موضوعات از هم دور نمایند . ما ملت قدر شناسی هستیم و دوست و دشمن هایمان را خوب می شناسیم.
عایشه از ایران

>>>   روح قهارعاصی شاد ویادش گرامی اما افسوس به حال افسر نظامی بی منطق ایران که دست کثیف خود را بالای آن ابرمرد شعر وادب پارسی بلند کرده و با عث آزار ایشان گردیده بود. یک موضوع را میخواهم خاطر نشان سازم که کشور پاکستان با وجود همه بد بختی هایش در طول دوراد جهاد ومقاومت مردم افغانستان مردم ما را با آغوش باز پزیرفته ومردم پاکستان با مردم ما همیشه همدردی کرده گذشته از رژیم نظامی شان که خط ان جدا است مردم ما درآنجا تحصیل کردند وجیز های آموختند که در ایران اینطور نبوده با مردم ما برخورد نیک نداشته مردم ایران وهمیشه مردم ما را تحقیر کرده اند ونگذاشتند تا اولاد های ما در ایران تحصیل نمایند .
احمدازکابل

>>>   زور مردمی هستند.
در غرب یک ضرب المثل است که میگویند: استفاده از زور راه حل نیست.
خصوصأ پولیس و دیگر نیرو های امنیتی که وظیفه تطبیق قانون و امنیت را بدوش دارند.
اگر یک روز از میعاد ویژه اش باقی مانده است،برایش بفهماند که اگر میعاد اعتبار ویژه اش ختم شود،مطابق قانون جریمه شود و باید جریمه را بپردازد.
بنأ همین امروز باید به قونسل گری مراجعه کند و ویزه خود را تمدید کند.
نه این که با سیلی در روی قهار عاصی بزند.
قهار عاصی نیز آنقدر در فکر شعر و خیالات غرق بوده است که یک مرتبه به ویژه خویش نظر نیانداخته است که چه وقت ختم میشود.
این جهان فانی است در فکرش مباش.
آخرت را گیر که عاصی میشوی.
اما یگان ذره در فکر دنیا نیز باش.
خدا برای چه این دنیا را خلق کرده است؟
تنها برای شعر گفتن؟

>>>   حوصله افزايي شما با عث ترقي وطن ميگردد!

>>>   این مشتی نمونه خروار از برخورد بد بعضی از افراد نیروری انتظامی ایران است که آبروی ایران و ایرانی و مسلمان و مسلمانی را می برند. و ای کاش با چنین افراد خاطی برخورد صورت می گرفت و... روح شاعر عزیز دیار ما شاد؛ شاعری دلسوخته متدین و پاک طینت که اشعار دینی اش شاهد این مدعاست و عشق او به امیرالمومنین علی علیه السلام در اشعارش متبلور است.

>>>   قهار عاصی یک شورای نظاری قهار بود، بالای کوه تلویزیون کابل،از مرام مسعودیان و جمعیت، دفاع میکرد، مرگ یک تنظیمی اسلحه به دوش ، مگر دور از انتظار است؟
پنجشیریان ، هم از قهار عاصی،« قهرمان» ساخته اند، هم از بیرنگ کوهدامنی ( که خودش را کشت !)
قهار عاصی،باری، با حزب دیموکراتیک خلق ( سازمان جوانان حزب زیر قیادت فرید مزدک ) همکاری و مراوده مستمر داشت !
بیرنگ کوهدامنی از جیره خواران ، شاخهء پرچم حزب دموکراتیک خلق بود، وی کتابی تحت عنوان « بیانیه های رفیق ببرک کارمل» با قطع بزرگ ، منتشر کرده بود!
مرگ عاصی با سفر به جمهوری ایران، چه مناسبت و ارتباطی دارد؟
خاک بر چشم حقیقت میزنی
حرف ناسنجیده و پرت میزنی!

>>>   تا موقعی که مرزبندی جامع و مشخصی ما بین دوست و دشمن ترسیم و معین نشود، یقیناً تشخیص و تفکیک دوست و دشمن نیز معلوم و مشخص نخواهد شد. به نظر من مرزبندی تعیین کننده از اعتقاد و التزام عملی به آزادی و حق حاکمیت مردم ( دموکراسی) و قوانین حقوق بشر جهان می گذرد. اگر شخصی و حکومتی و گروه و سازمانی و حزبی و تشکّلی به این اصول اعتقاد و پایبند نباشد، نمی تواند عادل وجانب حق حساب گردد. حاکمان رژیمی که آزادی (بیان، قلم، اندیشه، مطبوعات، احزاب سیاسی ، مدیا) را سلب و نقض و حق حاکمیت مردم را غصب کرده باشد، نه تنها انقلابی نیست، بر عکس خود دشمن اصلی مردم و ضد انقلاب اصلی نیز می باشد و هرگز قابل دفاع و پشتیبانی نیست.

>>>   احمد از کابل
دروغ میگویی نفرات اول کنکور ارشد امسال ایران افغان بودند در مدارس ورامین نصف جمعیت فرزندان افغان هستند وضعیت پاکستان هرگز به بدی وضعیت ایران نبود نه جنگ داشت نه تحریم بود ایران ظرف ۴۰ سال گذشته یا جنگ نظامی داشت یا جنگ و فشار شدید اقتصادی همین دروغگوییهای شما باعث شده مردم ایران به افغانها به چشم مردمی دروغگو و ناسپاس نگاه کنند به مدارس شهرری ،ورامین، تهران ،اصفهان ،قم ، قزوین ، کرمان ، مشهد ، یزد و ...نگاه کن بعد بگو اجازه تحصیل نمیدهند البته عادت افغان پیپر و رسانه های افغان شده که هر چند روز یکبار موارد بدرفتاری در ایران با مهاجران را زنده کنند گویی برخورد ماموران افغان با مردم ایران نیک بوده است و تنها در ایران ماموران انقدر بدرفتار هستند به نظر میرسد دستی در کار است برای ایجاد دشمنی علیه ایران در مجموع آنقدری که علیه ایران در رسانه های افغان مطلب است علیه هیچ کشور دیگری مطلب نیست مخصوصا پاکستان.
پاکستان مهربان تو بود که سال ۱۳۸۰ در زمان پرویز مشرف به آمریکا پایگاه داد برای حمله به افغانستان اما همان سال ایران درخواست آمریکا را برای کمک به حمله به افغانستان رد کرد شاید این اشتباه از جانب ایران بود که پایگاه به آمریکا برای حمله به افغانستان نداد وگرنه دستش را می بوسیدید همانطور که دستبوس پاکستان هستید عجیب است کشوری که باعث آوارگی و مهاجرت بیشتر افغانها شد امروز محبوب است اما ایران که تنها گناهش قوانین سخت مهاجرت است دشمن .
افغانهایی که طالب و بن لادن را بالای افغانستان آوردند گناهکار نیستند پاکستان کشوری که پایگاه داد به آمریکا برای حمله به افغانستان هم مقصر نیست اما ایران که در هیچکدام از اینها دست نداشت و چند میلیون مهاجر را هم پناه داد مقصر است ایران فقط یک گناه دارد و آن قوانین سخت و دست و پا گیر مهاجرتی است اگر کسی بدون خواندن قوانین مهاجرتی یک کشور به آن کشور مهاجرت کند اشتباه از جانب خودش است یا باید زندگی پ با قوانین سخت مهاجرتی در ایران را پذیرفت یا مهاجرت کرد فحش و نفرین و خاطرات سوزناک از قوانین سخت مهاجرتی کشوری دیگر درمان درد نیست .

>>>   گلبیدین هم ابتدا عضو پرچم بود

>>>   این چیز ها در دیار غربت دور از انتظار نیست، آدم خوب و بد همه جا و در هر لباس یافت می شود.
ولی نا گفته نماند نیروی انتظامی ایران همیشه بر خورد تبعیض آمیز با مهاجرین افغانستان داشته است.

>>>   در کنار این ماجرای شرم آور پلیس ایران یک قصه دیگر نیز است. البته رویه پولیس پاکستان که از پولیس ایران بهتر نبود اما هر دو درد آور است.
حادثه دلخراشی دیگری که برای قهار عاصی رخ داد بدتر از اولی بود و من این را در یکی از ویب سایت های معتبر خوانده ام و شاید خوانندگان نیز آنرا خوانده باشند.
قصه ازین قرار است که آقای عاصی بدلیل اینکه جدیداً به ایران رفته است و بدون شک نیازی به پول داشته است زنگی به یار قدیمش یا همان فرهاد دریای امروزی می زند و تعارفات تکراری سلام علیک را می کند. فرهاد دریای ناجوان و نا مرد که میداند قهار عاصی است با سردی عجیبی همراه او صحبت می کند و خریدن پیانوی جدید را بهانه ای کرده و از سختی روزگار یاد کرده تا مبادا قهار عاصی خواهش پولی بکند.
همین میشود که قهار عاصی بر خود و روزگار قهر کرده و دوباره با دل شکسته و رنج دیده بر می گردد و راکت کور گلبیدین راکتیار جسدش را تکه تکه و می کند

>>>   افغانها به مانند گربه هستند کمک به افغانها از طرف ایران اشنباهی بزرگ است چون هرچه بیشتر به افغانها نیکی کی بیشتر چنگت می زنند وزخمیت می کنند


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است