چاره چیست؟ و راه حل کدام است؟
تهاجم نظامی امریکا و به خود حق وکالت غیر قانونی از مردم بخشیدن و سپردن سرنوشت این وطن به دست کسانیکه فاقد هرگونه اعتبار اجتماعی بودند و کارنامه های شان مملو از ارتکاب به جنایاتی بود که امریکا ظاهرا در جهان علیه آن مبارزه می کرد... 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۰۴    ۱۳۹۷/۷/۱۲ کد خبر: 155106 منبع: پرینت

بارها ضمن توضیحات وضع کنونی وطن از من سؤال شده که چاره چیست؟ و راه حل کدام؟ جواب گفتن جامع به چنین سؤالی مستلزم یک کار تحقیقاتی علمی با ارزیابی همه جانبۀ عوامل ذیخل است، که ایجاب نوشتن یک کتاب و یا تیزس دوکتورای یک شاگرد علوم سیاسی با مطالعات وسیع تأریخی را می نماید. من درجواب هایم که آرزو مندی های شخصی ام را بر قطار ساختم از ارایۀ جواب مقنع برای سراغ راه عملی حل همه جانبۀ معضلات عاجز ماندم.

قبلاً هم عرض کرده بودم که بحران حاکم برحال افغانستان بنابر مشخصات و عوامل درونی و بیرونی مغلق ترین معضلۀ عصر حاضر است. نه تنها افغانستان را گورستان متجاوزین گفته اند بلکه مدفن هرنوع نیرنگ هم است، چه پیچیدگی های عجیب سیاسی در خلق حوادثی که منحصر به خود این کشور نمانده با تحولات و حوادث و وقایع دنیایی گره خورده، یک دور تا حد زیاد مولود شرایط دورۀ قبلی بوده که بعد سال 1973 م بوقوع پیوسته، لذا پیدا کردن راه حل در لای این همه وقایع درهم پیچیده اکثراً با طراحی های دیگران آسان نیست.

از لای ابراز نظریات می توان درکل، توافق نظر را در فروپاشی و از هم گسیختن نسج منقش و زیبای ساختار های اجتمای ووحدت ملی و بحران کنونی را در سه عامل ذیل یافت، که من برای پرهیختن از بی حوصله ساختن خواننده هر یک را بسیار محتصر می نویسم:
1- کودتای هفت ثور و تهاجم نظامی شوروی: که خود زادۀ شرایط دورۀ قبلی بود، تلاش و مساعی برای ایجاد یک دگرگونی افراطی و محاسبه ناشده به منظورانهدام جامعۀ عنعنوی با همه ارزش ها و ساختار ها و تعویض آن به یک افغانستان نوین! و افغان نوین! توسط اعمال جبر و استبداد که ظاهراً مطابق دساتیر فلسفه و مکتب مفکوروی ودر واقعیت بال گشایی استعمار شوروی و الحاق افغانستان در آن مدار بود.

2- خود فروختگی ها، سازش ها و غلبۀ منافع سیاسی بر محتوا و مفهوم جهاد که باعث مداخلات علنی دول خارجی در جنگ های داخلی و منازعات فرقوی تنظیمی ها گردید و محصول آن خون ریزی بیشتر و ویرانی کامل و تقسیمات جامعه بر مبنای قومیت، منطقه و زبان بود.

3- تهاجم نظامی امریکا و تسلط آن بر زمین و آسمان افغانستان و به خود حق وکالت غیر قانونی از مردم بخشیدن در تنظیم کلیه امور زندگی افغانستان مطابق تخیلات واهی و کوتاه نطری و سپردن سرنوشت این وطن به دست کسانی که نه تنها فاقد هرگونه اعتبار احتماعی بودند بلکه کارنامه های شان بر مبنای اسناد و شواهد ارتکاب به جنایاتی بود که امریکا ظاهرا در جهان علیه آن مبارزه می کرد.

نظریات ارایه شده تا جایی که من مطالعه کرده ام برای حل معضلات بغرنج کنونی نظر به علایق سیاسی و وابستگی به یک دوره و یا یک ساختار سیاسی متفاوت و متشتت وبر مبانی یک جهت بوده و بعضاً نهایت احساساتی، افراطی و غیر عملی.
لذا تصمیم بر آن شد که این موضوع را به حیث یک مباحثۀ همگانی Public Debate (مناظره) مطرح نماییم.

من معضلات عمده و مهم فعلی مملکت را بطور خلاصه تصنیف نموده و در مورد راه حل هریک نظر می خواهم:
1- امنیت:
این مصیبتی است که آسایش، رفاه، آرامش و اطمینان مردم را به زندگی به یغما برده و دشوار ترین شرائط را که زندگی به ارعاب، تخویف، دلهره و هراس است می آفریند و درب هر نوع تحرک و تحول را می بندد.
عامل اصلی خلق این حالت مخالفین مسلح جریان طالبان است. همه میدانیم که این جریان زاده و پروردۀ دامان کدام سیاست و مورد حمایت کدام کشور است و چرا.

مراجع امید برای ختم این معضله:
الف- حکومت افغانستان که بر حکم واقعیت های عینی تا حال در ساحۀ نظامی و سیاسی ناکام است.(بحثی است مفصل)

ب- پاکستان : که نه عهدش، نه پیمانش و نه مذاکراتش قابل اعتماد است. نفوذ هندوستان را بهانه قرار داده توسط طالبان به حیث ابزار در پی تأمین منافع سیاسی و اقتصادی خود بوده و با کمال پر رویی از واقعیت ها انکار می نماید.

ج- امریکا: بر مبانی دلایل قوی مستند و اظهرات مقامات سیاسی و نظامی خود امریکا عامل عمدۀ نا امنی افغانستان حکومت پاکستان را دانسته و جهان فریبی پاکستان در درامۀ قتل اسامه بن لادن بکلی آشکار گردید. ولی بنابر دلائل مرموزی اقدام مقتضی از لحاظ سیاسی و نظامی علیه پاکستان صورت نگرفت.
دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا ادامۀ این سیاست کج دارو مریز و رمز چشم پوشی از حقایق را درهم شکسته در جنوری سال 2018 به صراحت نقش دوگانۀ پاکستان را در قبال مبارزه علیه تروریزم مورد انتقاد شدید قرار داده و باز نگری روابط کشورش را با پاکستان در صورت تداوم سیاست آن کشوردر پناه دادن، حمایت و تمویل طالبان اعلام نموده و شرط اساسی کمک های نظامی و اقتصادی امریکا را به پاکستان تغییر آنی و عملی در سیاست آن کشور در طالب پروری و مسدود ساختن قرار گاه های شان در خاک پاکستان وانمود کرد و بعضی کمک ها متوقف گردید.
ترامپ دوستی و مراودات با هندوستان نسبت به پاکستان ارجحیت بخشید.
اما این سیاست در عمل به قاطعیت و صراحتی که ترامپ گفت پی گیری نشد و انحنای تدریجی در در موقف خشمگین امریکا بنابر دلایل دیگر در برابر پاکستان به وقوع پیوست. پاکستان هیچ یک از شرایط امریکا را برآورده نساخته و مداخلات علنی آن کشور در افغانستان نه تنها که تقلیل نیافت بلکه رو به فزونی رفته حملات گروهی و تنظیم شده بر شهر های مهم و قرارگاه های عسکری بیشتر ادامه دارد و حملات انتحار با گسترش جریان دارد.
چگونه به این ماجرا پایان بخشید و راه حل چیست؟

2- نفوذ و تسلط روز افزون مافیای سیاسی، اقتصادی و قاچاق مواد مخدره در جمیع امور حیاتی افغانستان. نظام اقتصادی افغانستان نه کپیتالیزم است نه سوشیالیزم واما با چنین مشخصات یک نظام اولگارشیزم Oligarchism است که قدرت سیاسی و اقتصادی در اختیار گروه مافیایی است. در تداوم این حالت خوش بینی به آینده، دلبستگی به انتخابات و پرورانیدن هوس تغییر در سر ساده لوحی و خوش بینی بی مورد بیش نیست.
صرف نطر از محاکمه، باز پرس، زندان و اعدام چگونه مملکت و مردم را از این اسارت رهانید و چاره چیست؟

3- دولت داری و دولتمندی: در این هفده سال هر سه ارگان دولت اجرایی، مقننه و قضاییه فاقد کمتری اعتماد بین مردم بوده. توقعاتی که بر مبانی یک نظام مردم سالار از این سه بخش می رفت اصلاً در روح و جسم این ساختار ها خلق نشده و عامل اصلی را در عدم ارادۀ قاطع سیاسی زمام داری و ناتوانی عمدی و یا ساختاری در تطبیق قانون و جنجال ها و کشمکش های قدرت طلبی در رده های بالای حکومت سراغ نمود. بحث مفصل است ولی چه می توان کرد و راه علاج چیست؟

4- موجودیت عساکر خارجی: بعضی از هم وطنان را عقیده برآن است که موجودیت سپاه خارجی عامل بدبختی افغانستان است. بلی هیچ وطن پرستی نقش بوت عسکر خارجی را وطنش نمی خواهد اما اگر کمک های هوایی و مداخلات زمینی این سپاه نباشد بر اساس تحلیل توان مندی محاربوی اردوی ملی آیا طالبان در ظرف دو ماه تمام مملکت را تصرف نمی کنند؟ که طبعاً برآورده شدن آرزو های کسانی است که طالبان را نهضت مقاومت ملی و نیروی رهایی بخش وطن می گویند.
آیا خروج سپاه خارجی را در شرائط فعلی، ولوکه قبول بودن شان دشوار است، به خیر افغانستان می بینید؟ به قرار آخرین راپور 66 فیصد محلات افغانستان تحت تصرف طالبان است و از تعداد 350000 افراد اردوی ملی 150000 تارک وظیفه اند.

5- مداخلات بیگانگان: هر مملکت بزرگ و قدرت های منطقوی بنابر علایق و دلایلی به خود حق مداخله در امور افغانستان می دهند، پاکستان( موقفش توضیح شد)، ایران، روسیه، هندوستان و چین که سیاسیت و دلایل مداخلۀ هر کدام مستلزم توضیحات هم جانبه است و من صرف به حیث یک گره مشکل افغانستان تذکر دادم . چگونه یک حکومت خردمند سیاسی زمینۀ انعقاد یک کنفرانس بین المللی را میسر ساخته و بی طرفی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان تضمین و مداخلات در امور داخلی افغانستان با تعهدات قانونی متوقف گردد و حتی مفکورۀ غیر نظامی شدن افغانستان مورد غور قرار گیرد.

6- ایجاد تحرک ملی گرایانه برای احیای وحدت ملی و نقش ملت در تمثیل حق حاکمیت ملی: که این رسالت جوانان و اقشار روشن فکر است؟ ویا به سوی سیاست های تنویری و اطلاعاتی دولت رجعت می یابد؟
علی الرغم سعی بلیغم این بحث طولانی شد. و حالا آرزوی گرفتن نظریات شما و ارایۀ معلومات مزید را دارم که مکمل این بحث باشد.

محمد عارف عباسی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
تهاجم آمریکا
عباسی
نظرات بینندگان:

>>>   داکتر نجیب گفته بود مابرای بیرون رفت از معضله جنگ در افغانستان با کمبود طرح روبرو نیستم مشکل ما نبود میکانیزم بیرون شدن از این حالت است گپ ها و نظریات جناب شما را من که میگویم همه میدانند ولی مشکل در این است که به نظریات و خواست مردم هیچ در سطح ملی و بین المللی گوش شنوایی وجود ندارد و موجودیت چنین شرایط را از همه ابعاد که برسی کنید تصادفی نیست و جز مردم ما که جنگ های جهل ساله کمر شان را خم ساخته از این جنگ هیچ کس دیگری ضرر نمی بیند پس چرا بحران پس بحران ایجاد نشود و مدیریت نشود در جهانی که مناسبات و روابط معنوی جوامع بشری در سطح صرفا منافع اقتصادی سقوط کرد و از کلماتی چون انسان حق ازادی و عدالت مزخرف تر چیزی نمایان تیوری ها هم جای را نی گیرد ملکی که بزرگان بر سری نوکری خون میخورند دیموکراسی است ازادی که از بین همین ها ریس وکیل وزیر هر چی میخواهی بخد انتخاب کن تا وطن و ملت را نجات دهند
اح م د

>>>   سلام عرض ادب خدمت شما عزيزان بله ما تنها راه حل ما اين هست كه بايد از رسانه ها و شبكه هاي تلويزيوني شروع كرد چرا كه ما از افراد بي فرهنگ و پوسيده در طول چهل سال چيزي ب دست نياورديم بايد ما دنبال جوانان سرنيوشت ساز وطن باشيم تا بتوانيم فرهنگ جوانان را افزايش بدهيم تا جوانان باهم بسيج شوند كودكان را ب جاي رقص و پاي كوبي در تلويزيون فرهنگ وطن دوستي ياد بدهيم تا باشد روزي سرنوشت وطن را بسازن ما تنها راه بيرون رفت را ب جوانان ترجيه ميدهم ازين مجاهيد چيزي حاصل نمشود ب جز جنگ ويراني اين نسل جوان هست ميتونه ب همه مشكلات كشور مثل يك درخت پاك حاصل بده
(تشكر ويژه از سايت تان و ب خصوص جوانان وطن)

>>>   تئوریهای اقتصادی و یا اقتصاد دولتی و زوری کشور را اداره و به ثبات و پایدار نمی رساند، آزادی و حقوق بشر و حق حاکمیت مردم ( دموکراسی) مقدم بر تمامی احکام و تئوریهای اقتصادی و ساخت و بناهای بشری است و با ساختمان و پُل و راه آهن و مدرسه و کاخ و غیره قابل خرید و معاوضه و مقایسه کردنی و بدست آوردنی نیست. بدون استقرار آزادی و دموکراسی کشور به صلح و ثبات و پایداری سیاسی و اقتصادی نمی رسد.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است