جنگ مسعود و خلیلزاد در کاخ سفید
روزی که مسعود در یک توطیه جهانی و خیانت اطرافیانش ترور شد خلیلزاد و حلقه همفکران او با پاکستانی ها جشن پیروزی برپا کرده بودند اما زمانیکه در پی حوادث یازدهم سپتامبر واشنگتن تصمیم گرفت که با حمایت جبهه مقاومت به جنگ طالبان برود خواب از چشمان خلیلزاد و پاکستانی ها پرید 
تاریخ انتشار:   ۱۰:۱۵    ۱۳۹۷/۶/۱۹ کد خبر: 154493 منبع: پرینت

هفده سال قبل احمد شاه مسعود در اوج جنگ با تروریزم جهانی در کوه پایه های هندوکش در یک توطیه جهانی ترور شد.

مسوولیت این ترور قرن را بدوش شبکه القاعده به رهبری اسامه بن لادن انداختند ولی لادن هیچگاه مسوولیت این ترور را رسما بدوش نگرفت زیرا این ترور محصول یک توطیه جهانی بود که بیش از این مقاومت مسعود علیه تروریزم جهانی را در کوه پایه های هندوکش به نفع بازی های جیوپلتیک، تباری و یا سازمانی خود نمی دیدند.

به بیان دیگر دشمنان افغانستان نتوانستند مسعود را در میدان جنگ شکست بدهند در نتیجه دست به روش های نامردانه و بزدلانه زدند و در نهایت او را از صحنه بازی خارج کردند. خروج او از صحنه بازی معادلات جیوپلتیک و داخلی را نیز تغییر دادند و در نتیجه بیش از 40 کشور افغانستان را اشغال کردند و یک حکومت فاشیستی را در همدستی با ترویزم به سرنوشت مردم حاکم ساختند.

پرویز مشرف که نقش اساسی در توطیه جهانی ترور مسعود دارد و همچنان نقش کلیدی در ترورهای هدفمند پسا مسعود و سقوط تاجیکان از محور قدرت دارد با بسیار شجاعت کینه و نفرت خود را از مسعود، مردم پنجشیر و تاجیکان در 17 سال اخیر در سطح رسانه های جهانی پنهان ننموده است اما دیگر دشمنان سوگند خورده و پنهان مسعود تا حال خاموش اند. یکی از این افراد زلمی خلیلزاد است.

خلیلزاد بیش از هر کس دیگر تشنه خون مسعود بود هر چند اسنادی در دست نیست که نشان بدهد خلیلزاد مستقیما نقش در ترور مسعود داشته باشد ولی خلیلزاد پس از سقوط حکومت نجیب در اکثریت توطیه ها، جنگ ها و مقاومت مسعود علیه پاکستان و شبکه جهانی ضد تروریزم در کنار آی اس آی، گلبدین، طالبان و شبکه القاعده نقش محوری بازی کرد چنانچه او نقش کلیدی در کنار آی اس آی و سیا و شرکت یونیکال در ساختن و به قدرت رساندن طالبان در جنگ علیه مسعود بازی کرد خلیلزاد هیچگاه جرات و قدرت مقابله با مسعود را در کوه پایه های هندوکش نداشت ولی او در عرصه لابینگ، دیپلوماسی و توطیه های استخباراتی و ترورهای سیاسی یک عنصر خیلی فعال بود.

او با مسعود روبرو نشد ولی با مارشال قسیم فهیم پس از مرگ مسعود مقابل شد و انتقام سقوط طالبان را از فهیم و همرزمان او در زیر حمایت مالی، نظامی و سیاسی آمریکا گرفت. معادله قدرت سنتی را که مسعود با قهرمانی و شجاعت خود تغییر داده بود خلیلزاد به زور امریکا دوباره احیا کرد. چگونه خلیلزاد توانست توسط کانون های توطیه استخبارات خارجی از عقب به نبرد تاریخی مسعود خنجر بزند و چگونه در محور امریکا با فهیم روبرو شد و چگونه فهیم بگونه مرموز در اوج انتخابات 2014 چشم از جهان پوشید مضمون اساسی این مقاله را در پیشواز هفته شهید تشکیل می دهد.

زوال مسعود و ظهور خلیلزاد

زمانیکه احمد شاه مسعود و مارشال محمد قسیم فهیم در سر خط اخبار جهان در نبرد تاریخ ساز در کوه پایه های هندوکش با ابر قدرت شوروی سابق لشکر جهالت طالبانیزم و تروریزم جهانی قرار داشتند کمتر کسی از نام خلیلزاد شنیده بود اما در پی ترور مسعود و اشغال افغانستان توسط نیروهای آمریکایی در میان ده ها مهره استخبارات امریکا خلیلزاد پیشتازترین چهره آمریکایی تحت نام تکنوکرات و دیپلومات وارد بازی شد او نه تنها یک فرصت طلایی را که بعد از سقوط طالبان نصیب افغانستان شده بود به نفع تمامیت خواهی قبیلوی برباد کرد بلکه دست به یک سلسه ترورهای هدفمند نیز زد.

در زماینکه مسعود سرگرم نبرد با شوروی سابق در اوج جهاد بود شغل خلیلزاد بحیث اجنت سیا و ترجمان در امور مجاهدان بود اما او بزودی خود بحیث یکی از تیوریسن های مطرح پشتونیزم در دستگاه های استخباراتی و دیپلوماتیک امریکا تبدیل شد. خلیلزاد با دو کارت بازی آمریکایی و افغان الاصل توانست سیاست های آمریکایی افغانستان را مدیریت کند و با گمراه ساختن واشنگتن منابع، قدرت و سیاست آمریکا را در محور پشتون گرایی استفاده کرد.

خلیلزاد در زمان جهاد یکی از هواخواهان گلبدین بود و او را وارث قدرت پشتون ها بعد از حکومت نجیب می دید و روابط خیلی نزدیک با آی اس آی برقرار نموده بود. او در کتاب خود فرستاده می نویسد در تمام مذاکرات بین المللی آی اس آی نام حکمتیار را وقت و ناوقت به سر میز می انداخت. مسعود برای آزادی، اسلام اعتدالی، سربلندی و وحدت ملی افغانستان می رزمید ولی خلیلزاد بحیث اجنت سیا برای منافع جیوپلیتیک واشنگتن و منافع توتالیتاریزم قبیلوی تا هنوز می رزمد.

مسعود در کوه پایه های هندوکش در نبرد با بزرگترین ابرقدرت زمان تروریزم جهانی و سیاه ترین لشکر جهل و جانیان قرن رزمید اما خلیلزاد در کانون شیطنت های استخباراتی تربیت شد خلیلزاد هیچگاه جسارت روبرو شدن با مسعود را نداشت و از راه دور از طریق کانون های توطیه جهانی بر او خنجر می زد ولی بعد از مرگ مسعود با جانشین او مارشال قسیم فهیم در سایه قدرت سیاسی، نظامی و مالی آمریکا با تکبر امریکایی-قبیلوی وارد بازی شد.

زمانیکه حکومت نجیب سقوط کرد و آی اس آی نتوانست گلبدین را بر تخت اقتدار پاکستان در کابل بنشاند نه تنها پاکستانی ها بلکه خلیلزاد و همفکران او شوکه شدند. چنانچه انور الحق احدی رهبر افغان ملت این شکست استراتژیک را به نام زوال پشتون ها نامید اما تمامیت خواهان بزودی با دست پروردگان آی اس آی در تحت رهبری خلیلزاد جنبش احیای توتالیتاریزم قبیلوی را در واشنگتن تشکیل دادند که هدف آنان احیای حاکمیت پشتون محور به کمک آی اس آی و سیا در افغانستان بود.

خلیلزاد بحیث لابیست طالبانیزم در کاخ سفید

ظهور طالبان در محور آی اس آی و همدستی امریکا، سعودی و انگلیس یک فرصت طلایی برای قبیله سالاران در تحت رهبری خلیلزاد مساعد ساخت چنانچه خلیلزاد، کرزی، احدی، غنی و یک تعداد دیگر بحیث لابیست ها برای طالبان در واشنگتن فعالیت می کردند. خلیلزاد عملا در کنار آی اس آی و بحیث مامور شرکت نفتی یونیکال امریکا در جبهه جنگ روانی و دیپلوماتیک علیه مسعود در کانون های سیاست و استخبارات جهانی قرار گرفت.

اشغال کابل و سقوط حکومت مجاهدین توسط طالبان در 1996 یک دستاورد بزرگ برای پاکستان و قبیله سالاران نظیر خلیلزاد، احدی، غنی، کرزی و صدها تن دیگر بود اما مسعود دست از مقاومت نکشید چنانچه خانم رافایل معاون وزارت خارجه آمریکا در جنوب آسیا مسعود را در پایگاه بگرام تهدید کرده بود که قدرت را به پشتون ها به محوریت طالبان تسلیم کند و یا کشته خواهد شد اما مسعود گفته بود که "تا به اندازه یک کلاه هم جایی برای مقاومت داشته باشم دست از نبرد نخواهم کشید. برای من مرگ صد مرتبه شرافتمندانه تر است که وطن خود را به چند تا طالب بی فرهنگ و اجیر پاکستانی و آمریکایی تسلیم کنم".

خلیلزاد در جستجوی جانشین ملا عمر

زمانیکه روابط آمریکا با طالبان بخاطر بن لادن شریک قدرت امارت طالبان و دست داشتن در حملات تروریستی در سفارت های تانزانیا و کینیا در 1998 برهم خورد واشنگتن دست به حملات راکت های کروز به خوست به پایگاه القاعده زد و رژیم طالبان در لیست سیاه تحریم های سازمان ملل قرار گرفت در نتیجه لابینگ خلیلزاد و شرکت یونیکال به نفع رژیم طالبان نیز رو بزوال رفت و واشنگتن در جستجوی بدیل طالبان شد.

زلمی خلیلزاد و همفکران او با عجله دست به پالیدن جانشین ملا عمر در میان پشتون ها برآمد و در نتیجه فرمانده عبدالحق برادر حاجی قدیر را به واشنگتن معرفی نمود. به گفته یکی از نزدیکان مسعود تا زمانیکه مسعود زیر خاک نرفته بود خلیلزاد آرامش نداشت یک پایش نزد سیا بود و پای دیگرش پیش آی اس آی، ترکی فیصل رییس استخبارات سعودی و یا لندن در رفت آمد بود.

خلیلزاد از طریق مارهای آستین مسعود مثل داکتر عبدالله که در میان جبهه مسعود و امریکا در رفت و آمد بود از نزدیک در جریان مبارزه او قرار داشت پس از بازگشت مسعود از پارلمان اروپا مارهای آستین مسعود با کمیته ترور مسعود در زیر نظر پاکستان، انگلیس، امریکا و سعودی بیشتر فعال شدند. بازشدن پای مسعود در سطح جهانی و پیام های صریح او بر ضد پاکستان، شبکه های تروریزم جهانی و بازی مشکوک لندن و وانگشتن با طالبان و تروریزم جهانی باعث خشم دشمنان مقاومت مسعود علیه تروریزم جهانی شد.

روزی که مسعود در یک توطیه جهانی و خیانت اطرافیانش ترور شد خلیلزاد و حلقه همفکران او با پاکستانی ها جشن پیروزی برپا کرده بودند اما زمانیکه در پی حوادث یازدهم سپتامبر واشنگتن تصمیم گرفت که با حمایت جبهه مقاومت ضد طالبان به جنگ تروریزم و سقوط امارت طالبان می رود خواب از چشمان خلیلزاد و پاکستانی ها پرید. طرفداران طالبان به هر در می دویدند که جلوی سقوط حکومت طالبان را بگیرند ولی نتوانستند زیرا برای واشنگتن سقوط حکومت طالبان و سرکوب شبکه تروریستی بن لادن بحیث غرور آمریکا مبدل شده بود و هیچ قدرتی مانع آن شده نمی توانست.

خلیلزاد با عجله توسط واشنگتن فرمانده عبدالحق و کرزی را به جبهه جنوب دیسانت نمودند که قبل از جبهه شمال خود را به کابل برسانند ولی فرمانده عبدالحق بدست طالبان در لوگر دستگیر و جابجا کشه شد و کرزی از ارزگان به کویته نزد آی اس آی فرار کرد. جنرال مشرف رییس جمهور پاکستان تلاش کرد که جورج بوش را متقاعد بسازد که جلوی تسخیر کابل توسط نیروهای مقاومت ضد طالبان را بگیرد به باور مشرف و خلیلزاد کابل سمبول قدرت پشتون ها است اما نیروهای مقاومت ضد طالبان به این تقاضای بوش گوش نکردند و ارگ را به رهبری استاد ربانی، رییس جمهور رسمی دولت اسلامی و مارشال فهیم تسخیر کردند اما حوادث بعدی نشان داد که مشرف حمایت خود از جنگ واشنگتن علیه تروریزم در افغانستان را مشروط به حذف رهبران مقاومت ملی از قدرت کابل نمود این سیاست پاکستان امید تازه ای برای احیای قبیله سالاران داد.

نبرد قدرت میان فهیم و خلیلزاد در ارگ کابل

با سقوط حکومت طالبان و شکست تروریزم جهانی معادله قدرت از محور طالبان به محور جبهه مقاومت ضد طالبان در تحت رهبری مارشال قسیم فهیم انتقال کرد و صفحه جدیدی در تاریخ کشور گشوده شد و در واقع خراسان نوین تولد یافت. اجلاس بن 2001 یک توطیه سیاسی علیه حاکمان جدید در کابل برگزار گردید که در آن سناریو و نقشه راه انتقال قدرت از نیروهای ضد طالبان به تیوریسن ها و هواه خواهان طالبان تحت پوشش دموکرات و تکنوکرات وارد بازی شد.

یکی از مهمترین معماران این نقشه راه خلیلزاد بود. مطابق به این نقشه راه سلسله مراتب قدرت مجددا در محور رهبر پشتون تبار از طریق غیر دموکراتیک بر هیات نیروهای مقاومت ضد طالبان تحمیل گردید حوادث بعدی نشان داد که مطابق به نقشه راه بن نیروهای مقاومت سابق طالبان نه تنها خلع سلاح و مورد ترورهای هدفمند قرار گرفتند بلکه از متن قدرت به حاشیه رانده شدند.

فهیم از دگرگونی تا سرنگونی

فهیم یک مجاهد ساده اندیش و عیار بود و تمام جوانی اش را در کنار مسعود در کوه پایه های هندوکش در جهاد ضد شوروی و مقاومت ضد تروریزم و طالبان سپری کرده بود با بازی های سیاسی، جنگ های استخباراتی، توطیه های سیاسی و جنگ های روانی کمتر آشنایی داشت. خلیلزاد و همفکران او در کانون توطیه های جهانی تربیت شده بودند. در آغاز خلیلزاد، کرزی، اشرف غنی، احدی، اتمر، جلالی، شاه سابق و ده ها تن دیگر با مظلوم نمایی ترحم و اعتماد فرماندهان پیروزمند حاکم را بدست آوردند ولی در خفا در جستجوی فرصت انتقام طالبان از آنها بودند.

خلیلزاد قبل از دیگران با مظلوم نمایی و چاپلوسی نزد مارشال فهیم، استاد ربانی، قانونی و عبدالله رفت و آمد می کرد. این وضعیت تا تصویب قانون اساسی در 2004 دوام کرد اما مجلس بزرگان (لوی جرگه) قانون اساسی و تحمیل قانون اساسی پشتون محور و نظام متمرکز ریاستی و دستکاری در قانون اساسی توازن قدرت بگونه دراماتیک از دست نیروهای ضد طالبان به طالب پرستان انتقال کرد و ترورهای زنجیره ای آغاز یافت.

فهیم از معاونیت اول کنار زده شده، خلیلزاد فرزند اسماعیل خان را کشت و خودش را از هرات اخراج کرد، جنرال دوستم را با بمب صوتی ترساند و استاد عطا و دیگران را بدون قید و شرط خلع سلاح کردند بدین ترتیب نقشه راه بن به بسیار آسانی یکی بعد از دیگری عملی شد. بدین ترتیب خلیلزاد جنگ استخباراتی و دیپلوماتیکی که علیه مسعود در کانون های توطیه جهانی به نفع پاکستان، آمریکا و تمامیت خواهی قبیلوی از سال های هشتاد شروع کرده بود بعد از ترور مسعود نوبت فهیم جانشین او سایر همسنگران و رهروان او رسید.

در مقاله ای که در مورد جنگ قدرت میان فهیم و خلیلزاد در 2004 تحت نام: "فهیم از دگرگونی تا سرنگونی" نوشتم و در روزنامه آرمان ملی به چاپ رسید، عقده شکست و انتقام طالبان را خلیلزاد، کرزی و غنی از فهیم و همسنگران او گرفت چنانچه در 2006 هنگامیکه فهیم خانه نشین بود با او در منزلش در کابل ملاقات کردم وی در مورد تهدید و فشارهای خلیلزاد چنین گفت: "اگر نمی خواهید بحیث جانشین مسعود به سرنوشت تراژیک مسعود گرفتار شوید هیچ وقت ادعای رهبری قدرت از دست پشتون ها را نکنید. این بی 52 که امروز طالبان را نابود کرد می تواند به سراغ شما هم بیاید. مقام شما در سلسله مراتب قدرت معاونیت اول است نه بیشتر".

مارشال فهیم بعدها در آستانه انتخابات 2014 عقده خود را کفاند و گفت: "تا من زنده باشم خلیلزاد آمریکایی نمی تواند خود را کاندید ریاست جمهوری افغانستان کند" اما خلیلزاد در پاسخ به او گفت که خدا صحت مارشال صاحب را خوب کند. دیری نگذشت فهیم در اوج انتخابات بگونه مرموزی چشم از جهان پوشید حالا فهیم زیر خاک خوابیده است ولی خلیلزاد بار دیگر وارد بازی اینبار در رکاب ترامپ شده است.

در 17 سال اخیر سه مرد بزرگ تاریخ ساز احمد شاه مسعود، استاد ربانی و مارشال قسیم فهیم و ده ها فرمانده برجسته تاجیک تبار یکی بعد از دیگری از بین برده شدند ولی قاتلان شان هنوز بر سر مزارشان قدرتنمایی می کنند. تاجیکان هر سال در سوگ هزاران عزیزشان شهید پروری می کنند ولی قاتلانشان جشن و اتن می کنند.

پرسش اساسی این ست که این بازی تا چند وقت ادامه خواهد یافت؟

هارون امیرزاده


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مسعود
خلیلزاد
فهیم
قدرت
نظرات بینندگان:

>>>   شما به غیربه توطئه ودروع دیگر کاری ندارید بروید برای خود برنامه ریزی کنید وبه اساس برنامه وفهمدگی ودانش خویش درمیدان بیایید به غیرازحرف های بیهوده دیگرچیزی ندارید که به خورد ملت بدهیدو

>>>   اقای هارون امیرزاده خداوند همیش قلم شما را رسا و فکر تان را بجا داشته باشد با چنین نوشتن حقایق گویی های تان خلیلزاد نه تنها که به فارسی زبانان خیانت و جنایت را مرتکب گردیده بلکه برای امریکا هم کمی و کاستی بخاطر بقدرت گیری قوم و زبان اش دریغ نکرده و درد سر برای امریکایی ها در افغانستان با این خیانت اش بوجود اورده است .

>>>   آقاي اميرزاده، رهبران نامنهاد أفغانستان از هر قوم وتباري كه استند، هيچوقت نمايندگان قومي نيستند. اينها صرف از تكت قومي سوء استفاده ميكنند. اينها فقط در فكر قدرت و زر اندوزي خود، فاميل و اطرافيان شان استند. اگر كرزي و فاميلش، خليلزاد و فاميلش مثلن عزيز هوتك خواهر زاده اش مالك عزيزي بانك، سياف، گلبدين، احدي ، غني، اتمر و امثالهم به ملياردر ها تبديل شدند، ذره اي فايده به قوم پشتون نميرساند. به همين ترتيب ملياردر شدن برادران مسعود، فهيم و برادرش،عطا، عبدالله ، بسم الله ، قانوني وديگران، هيچ ارتباط به قوم تاجك ندارد. بهمين منوال چه فايده از سرمايه و شهرك خليلي و محقق به قوم هزاره و يا از مليارد دوستم به أزبك ميرسد. اين رهبران تشنه قدرت و سيم و زر، خاين به ملت، خاين به وطن و خاين به قوم خود استند. اين جهالت مارا نشان ميدهد كه بگفت آنها بجان هم افتيده ايم. يك مجله هفته وار ألماني چندي قبل مقاله ي را تحت عنوان " خداوند افغانهارا از رهبران شان نجات بدهد" نشر كرد. ببينييم كه احزاب، چوكي هاي دولتي وهمه چيز ميراثي است. تمام اين رهبران در وقت حيات شان براي خود در هر موقف و مقامي كه استند، جانشين تعين ميكنند. چه وقت ما ملت ميشويم و از زير سايه شوم اين رهبران ميبراييم؟

>>>   اقای هارون امیرزاده خداوند همیش قلم شما را رسا و فکر تان را بجا داشته باشد با چنین نوشتن حقایق گویی های تان خلیلزاد نه تنها که به فارسی زبانان خیانت و جنایت را مرتکب گردیده بلکه برای امریکا هم کمی و کاستی بخاطر بقدرت گیری قوم و زبان اش دریغ نکرده و درد سر برای امریکایی ها در افغانستان با این خیانت اش بوجود اورده است

>>>   اقای هارون امیر زاده نوشته های شما توهین آمیز بغض آمیز و. عاری از حقیقت است و. مانند یک ....اقوام افغانستان را با هم در تقابل قرار میدهی ،نمیدانم از کدام کاسه آب میخوری ، خودت فکر کنم اصلآ مسلمان درست نیستی چون. به مسایل تبعیضی و. نشنلستی فکر میکنی ،بین اقوام افغانستان هیچ نوع تبیض وجود ندارد وکسانیکه میخواهند این اقوام را به تبیض د عوت کند اصلآ انسان نیست ،خودت از قطار انسان ها خارج شدی و در صفوف ....دست و پا میزنی ،به مانند چند انسان از برادر های پشتون ما هم است که چنین فکر میکنند ،خداوند. شما مردم را هدایت نیکی اعطا کند
عبدالله ریحان

>>>   بنام خداوند حکیم و عزیز
دین با ایثار قوام مییابد.
حضرت محمد مصطفی ص
تأمین امنیت، مسولیت همگانی و سه پیشنهاد
۱ - تجسس بدنی همه توسط همه
۲ - یورش به دشمن وحشی
۳ - بسیج عمومی علیه تروریستها
"افغانستان بعد از هر غسل خون همان جامه چرکین را دوباره بر تن میکند» نظری است که در چند دهه ی اخیرمکررا به واقعیت پیوسته است. برای برون رفت از این «حلقه شوم»، حاکمیت؛ مهمترین نهاد تأثیر گذار برای ایجاد امنیت و پیشرفت و حذف دهشت و عقبگرد میباشد. ولی ضمن اینکه بخش از حاکمیت در این راستا گام های ارزشمندی میگذارد ولی بخش دیگر، نه تنها عامل بازدارنده مصیبت ها و محرومیت های مردم ستمدیده افغانستان نیست بلکه عامل فزاینده این فجایع و انفجارها و انتحارها میباشد. اصولاً امکان ندارد که بچه های کم سن و بیخبر از دین و دانش و دنیا در مجاورت قدرتهای داخلی و خارجی خود طراح و تدارک کننده ی این همه حملات پی در پی وحساب شده و گسترده ومداوم باشند. این چگونه سیاستی مفتضحانه است که با تروریستها مدارا و تبانی نموده، درصورت دستگیری به پای تلویزیون و محکمه کشانیده نشده و از چنگال قانون رهانیده و بلکه حمایه میشوند؟! به خاطر جلوگیری از افشای جهالت و وابستگی دهشت افگنان، به پای تلویزیون کشانیدن تروریستها آنقدر کم است که گویی اصلا وجود ندارد. بخش خاین و ستون پنجم دردولت، این از خدا بیخبران خود فروخته را مسلح و با هلیکوپترها منتقل و مدد رسانی مینمایند. این جناح حکومتی در برابر نمایندگان و عساکر جامعه بین المللی طی دسیسه ها ی مشترک با بخش اجنبیان، عرصه را برای شهروندان دردمند و نیروهای غیرتمند افغانستان تنگ و تاریک ساخته اند. ما حتی به بدبخت انتحاری که توسط جنرالان و سیاستمداران پاکستانی و سعودی و اسراییلی تحمیق و تخدیر میشود متأسفیم. ولی آن معلم و ماموری را که از موجودیت موفقانه ی اقوام مختلف در کلاس درس عصبانی بوده و به شاگردان به خاطر درخشش و حضور برازنده ی شان با کلمات مبتذل بی ادبی میکند ازجمله مسببین اصلی این حملات میدانیم. این افراد و حلقه های دین و فرهنگ ستیز و داعش پرور، «کور خود بینای مردم» می‌باشند. برای اینان «هدف وسیله را توجیه نموده» و بسیاری نیز کم و بیش تماشاچی شده اند.
اینجاست که بر اساس اصل حکیمانه ی «همه شبان وهمه نگهبان یکدیگرید»، رسالت ارزشمند تأمین امنیت را خود مردم باید به صورت جدی به عهده بگیرند. باییستی بازیگر صحنه بود و نه بیننده ی آن. زیرا وقت انسان های متعالی عرصه را خالی میگذارند، افراد منحط فضا را اشغال نموده و یکه تازی مینمایند. این یکه تازی هرچند در بلندای تاریخ افغانستان و جهان، خود خون آشامان را به خفت و خواری کشانیده است ولی دیگران را نیز آسیب رسانیده است. در افغانستان کارد چنان به استخوان فرو رفته است که افراد ضد جنگ مثل ما ها را نیز به این جبهه گیری کشانیده است. امیدواریم این «دور باطل» با سهمگیری عمومی توسط ملت بلاکشیده از چنگال قدرتهای معامله گر و نظاره گر که با رییس کاروان میسازند و بر کاروان میتازند، متوقف گردد. سهمگیری که منجر به همپذیری و همپیمانی خوبان و طرد پلیدان تمامی اقوام و اقشار افغانستان گردد.
دو نفر متحد از صدها نفر متفرق و پراکنده قوی تر اند چون هر کدام این دو نفر به صورت انفرادی نیرومندی دو نفر را دارند. این در حالیست که هرکدام از صدها نفر متفرق توانایی در حدی صرفا یک نفر را دارند. پس در اتفاق عزیز و در اثر نفاق ذلیل خواهیم شد.
برای کاهش کشتارها و انفجارها سه پیشنهاد ذیل خدمت هموطنان مصیبت دیده و مقاوم تقدیم میگردد:

۱ - تجسس بدنی همه توسط همه
پیشنهاد میگردد که مسولین اماکن اجتماعی از جمله امامان مساجد و بزرگان محلی و فعالین مدنی صلاحیت تجسس همه را برای همه بدهند و این شیوه ی بازدارنده را از طریق منابر و بلند گوها و رسانه ها تبلیغ و تجویز نمایند.
توضیح اینکه برای تنگ ساختن عرصه برای تروریستها هرکسی حق داشته باشد که در هر جا هر فردی را که مشکوک به نظر می‌رسد تجسس بدنی نماید. در این صورت ولو انفجار صورت بگیرد تخریب آن در بیرون از محوطه عمومی بوده و امکان ترساندن خود تروریستها افزایش یافته و حتی احتمال دستگیری شان نیز میرود. با این تدبیر هر زن حق داشته باشد که مرد و زن را مورد تجسس بدنی قرار داده و حق اعتراض منتفی اعلام گردد. البته که در ابتدا و دربسیاری موارد خانم ها نمی‌توانند مردان را تجسس نمایند و در بعضی موارد خواهند توانست. ولی مردها فقط مردها را میتوانند مورد تجسس و بازرسی بدنی قرار دهند. در این مواجهه استفاده از کمره های پیشرفته و ابزار کشف بمب اهمیت به سزایی دارد. لازم است در نقاط تلاشی محل ورود خانمها، از زنان تأمین کننده امنیت نیز استفاده گرددتا تروریستها از چادری استفاده ی جنایی ننمایند.
اگر مسولین دولتی به هر دلیلی با این طرح موافقت کردند چه خوب واگر مانع تراشی نمودند خود مردم ابتکار عمل را بدست بگیرند. تمنا میگردد که اینگونه مطالب را در وسایل ارتباط جمعی نشر و برای مرتبطین ارسال نماییم. باید بالای مقامات امنیتی فشار بیاوریم تا این شیوه بازدارنده ی تأمین کننده امنیت نسبی را در سطح کشور مجاز اعلام نماید.
در مورد این پیشنهادات اشکالات میتوان وارد کرد ولیکن از آن جاییکه ما در وضعیت اضطراری هستیم این راهکار امنیتی به مرور زمان فرهنگ سازی خواهد شد. مردم به این گونه پیشگیری عادت نموده و حملات کاهش و دستگیری و اعتراف گیری افزایش خواهد یافت.
در صورت دستگیری فرد مهاجم، مسولین این اماکن عمومی او را مورد تحقیق، تخلیه اطلاعاتی و فلم برداری قرار داده و در آخر از علمای طراز اول و شجاع کسب تکلیف نمایند. اگر اعتراف گیری و یا حداقل بیسوادی، حماقت وبی خبری تروریست ها را از اسلام و مذاهب شیعه و سنی و امور بدیهی مستند بسازیم پیروزی بزرگ در جنگ روانی و رسانه ای کمایی نموده ایم. برای تحقق این هدف امنیتی ولو مقامات دولتی ما را زندانی بسازند ارزش پرداختن این قیمت را داشته و باکی نیست...
در اثنای این بازرسی بدنی اگر یکی از عزیزان شهید میشود چه حسن عاقبت بهتر از این!
‌زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
‌هرکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد
این شهید سعید، تروریست شریری را از پا در آورده، مانع انفجار وسیع شده، دشمن را ترسانیده و خود عاقبت بخیر گردیده است.
نعمت امنیت همچون آزادی مستلزم پرداخت هزینه بوده و در عوض، نسلهای فعلی و بعدی را بیمه و حمایه خواهد کرد.
فرد و جامعه ی که جلو نرود عقبگرد نموده و در فقدان ایستادگی وایثار، وضعیت مردم افغانستان به مراتب بدتر شده و پایمال خواهیم شد..
بزرگترین خطر این است که از خطر پذیری بترسیم. بلکه ما باید از ترسیدن بترسیم. در آن صورت دشمن از ما ترسیده و مفتضح و مغلوب خواهد شد.
اگر مرگ را برخورد آسان کنی
خود مرگ را هم هراسان کنی
در عراق حتی رؤسای درجه اول حکومت مثل صدراعظم عبادی توسط محافظین مورد تجسس بدنی قرار میگیرند. علت اصلی شکست داعش در عراق لبیک و استقبال اقشار مختلف جامعه به ندای داعش ستیزی مرجعیت دینی بوده و این پایداری مردمی امنیت نسبی را به ارمغان آورده است. مبرهن است که داعش و حامیان منطقوی و اسراییلی اش عقده ی شکستهای شان در سایر بلاد را درافغانستان میگشایند. باکمال خوشبختی ما برای بقا از حملات بی امان تجربه ی فرا تر از هزار سال داشته و مکانیزم بقا و دفاع و اعتلا راخوب بلدیم. همانطوری که از شرارت خودی های خام ومنحرف و سوی استفاده کنندگان از عقاید و عواطف مان نیز جان سالم بدر برده ایم. اساسا قدرتمندی فزاینده ی ما، ما را محسود، و دشمن را حسود و برآشفته و متهاجم ساخته است. این حملات حاکی از ترس و جهل بوده و محکوم به شکست است. با سهگیری وسیع اعم از درد مندان شیعه، سنی و هر آزاده ی؛ داعش و اربابان یکه تازاش را شکست فاحش خواهیم داد. بقول ظریفی:
آدمهای زیادی هستند… 
که منتظر خوشبختی هستند، 
اما غافل از اینکه،
قانون طبیعت برعکس است…
این خوشبختی است که منتظر ماست، 
زیرا خود ما خالق آن هستيم

۲- یورش به دشمن وحشی
پیشنهاد دوم این است که حالا که ما مورد حمله قرار میگیریم ودشمن زبون حتی به شاگردان نوجوان ممتاز نشسته در کلاس آمادگی کانکور مثل مرکز فرهنگی «مهدی موعود» نیز رحم نمیکند پس چه بهتر که خودش را مورد حمله قرار دهیم. زیرا شلیک مسلسل گلوله به سوی نمازگزاران و محصلان و متعلمان و سایری شهروندان و فرار قربانیان باعث کشتار بیشتر خواهد گردید. در گرماگرم حمله ی تروریست های جاهل و جبون، اگر چند نفر فدایی به سوی تروریستها از چهار طرف به شمول طبقه بالا هجوم بیاورند احتمال زیاد میرود که تروریستها از پا در آمده و زخمی، دستگیر، متواری و یا کشته شوند. در غیر این صورت حاضران بیگناه زخمی، کشته و یا متواری شده و وتروریستهای دیگر بار دیگر «میدان را شغالی» خواهند یافت. تاریخ پر است از غلبه ی پا برهنگان بر برده داران قدیم و جدید تا دندان مسلح. در جنگ اراده ها هیچ کس نمیتواند حریف مومن آگاه گردد. همین مومنان حتی بینی بزرگترین و ثروتمندترین گروه تروریستی تاریخ (داعش) را به خاک مالیدند. مومنان که به قول علی ع «بینش های شان را بر روی شمشیرهای شان حمل میکنند». به فرموده پیمبر عدل گستری ما: «روزی دست یابی مظلوم بر ظالم بد تر از روزی دستیابی ظالم بر مظلوم است» ولی باید مواظب بود که خداوند مهربان امر میفرماید که «دشمنی بایک گروهی نباید باعث این شود که در مورد آن گروه ظلم نمایید».
وقت مساجد امن نیست کجا در امان است؟! واماندگی را باییستی به آمادگی مبدل ساخت.
مسجدآموزشگاه و پرورشگاست ونه آسایشگاه. دانشگاهیست علیه جهل و جمود و جباریت. به قول اقبال:
فقیران تا به مسجد صف کشیدند
گریبان شهنشاهان دریدند
چو آن آتش درون سینه افسرد
مسلمانان به درگاه هان خزیدند
تأکید میگردد که معلمان و سیاستمداران تنگ نظر و منحط وجود دارند که به شاگردان بیگناهی غیر خودی درصنف، دشنام های رکیک داده و به موفقیت تحصیلی شاگردان در کلاس درس، حسودی و بخیلی میورزند. این جهال در این حملات دست داشته اصل برادری و برابری را زیر پاگذاشته و محرک تروریستها بوده و از جمله مسببین عقب ماندگی افغانستان میباشند. جهال دیگری که این موارد را به کلیت یک قوم نسبت میدهند نوع دیگری از تفکر داعشی را در پیش گرفته اند. با این توهین ها و به قربانگاه بردن بیگناهان از اقوام مختلف، حلقه های رنگارنگ داعشی ثابت میسازند که چقدر از اسلام و انسانیت بدور بوده و بنده ودلداده دالر و دینار و بیدینان اند. بیدینی برای این که رسول گرامی اسلام میفرمایند: «از فرد برده ی سیاه پوست شایسته اطاعت نمایید - کسیکه در دلش به اندازه (دانه ی) خردلی عصبیت باشد، خداوند او را در روز قیامت با اعراب جاهلیت (دوران قبل از اسلام) محشور میکند». در تعریف «عصبیت» امام سجاد میفرمایند: «عصبیتی که صاحبش به سبب آن گنهکار است این است که کسی به سبب آن افراد بدکار از قوم خود را از نیکان قوم دیگر بهتر بداند، ولی تنها دوست داشتن بستگان به معنای عصبیت نیست، بلکه کمک کردن به بستگان برای ظلم و ستمی به دیگران از جمله عصبیت است».
اگر تروریستهادر عراق شکست می‌خورند و یا در مناظره ی تلویزیونی و کارزار انتخاباتی جرأت حضور ندارند چرا باید بیگناهان را قصابی نمایند؟!!
مگر نه این استکه به تأسی از ارشاد قرآن کریم و اقتضای عقل و ایجاب جامعه ی مدنی «بار گناه یک فرد را فردی دیگر به دوش نمیگیرد».
خداوند کربم در سوره انعام آیت ۱۶۴ میفرماید:
«هیچ کس، عمل (بدی) جز به زیان خودش، انجام نمی‌دهد؛ و هیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمّل نمی‌شود». در اسلام انسان ساز، ترساندن حتی برای شوخی و خنداندن نیز منع شده است.
عمید زنجانی عباسعلی، در کتاب مبانی اندیشه اسلام، سازمان انتشارات پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1375، ص 412 مینویسد:  «اصولاً اسلام هرنوع ایجاد وحشت و هراس را در دل انسانهای که مرتکب خلافی نشده اند ظلم و تجاوزی بس بزرگ تلقی می کند و آن را از جرایم می شمارد».
با توهین و کشتار بیگناهان بخصوص عابران، نمازگزاران و متعلمان؛ هتاکان، تروریستان و اربابان شان قیمت سنگین خواهند پرداخت.

۳ - بسیج عمومی علیه تروریستها
به تأسی ازپیامیر عطوفت و عدالت که ممثل قدرت و صلابت نیز بود خانواده و جامعه لازم است به رهنمود های شجاعانه و ظلم ستیزانه ایشان ترتیب اثری جدی بدهند:
«به فرزندان تان شنا، اسب سواری و تیر اندازی یاد بدهید - جهاد کنید تا فرزندان تان عزیز شوند».
تشکیل گروه های مردمی تأمین امنیت با استفاده از اندوخته های کارشناسان راه برون رفت از این مخمصه می‌باشد. پیشنهاد کارشناسان مثل امرالله صالح رییس پیشین اطلاعات افغانستان را باید اجرایی نمود.
اسراییل تمامی شهروندان خود را آموزش نظامی داده و مسلح میسازد ولی خودش و حامیان اسلحه فروش و کودتاچی اش مسلمانان را به «خشونت گرایی» متهم میسازند!
مساجد و مدارس و سایر مجامع دین و دانش باییستی
بیطرفی، ناامیدی و پراکندگی را محکوم؛ و سهمگیری، امیدواری و هماهنگی اقشار مختلف جامعه به شمول افغانهای خارج را مطرح سازند. در اسلام عزیز اصل اولیه بر علم و عقل و عشق و اغماض است ولی پیکار پایدار نیز مجاز میباشد. به قول علامه اقبال:
آن که حرف شوق با اقوام گفت
جنگ را رهبانی اسلام گفت
به فرموده پیمبر فرزانه و فرمانده ما «بدا به حال قوم که ما بالای شان فرود بیاییم!». همان سرانجام قوم که امام علی ع در مورد شان فرمود: «همانطوریکه اخلاطی بیرون افتاده از دهان، به دهان بر نخواهد گشت، امویان نیز بعد از سرنگونی دوباره به قدرت بر نخواهند گشت».
قلمزن و شمشیر زن، این کوی و برزن را از شری اهریمن به وادی امن خواهند رساند. «از ما حرکت از خدا برکت». این حملات ما را قوی تر و بیدار تر میسازد. پیامبر ظلم ستیز وعدل پرورما میفرمایند: «مصیبت بالای مصیبت گشایش را بدنبال دارد» و مولا علی میفرمایند: «به چیزی که نا امید استی بیشتر امیدوار باش».
اجرای این سه پیشنهاد واقعا دشوارمیباشد ولی ادامه ی به خاک و خون غلطیدن روزمره ملت مصیبت دیده ما به مراتب دشوار تر است. این وضعیت قرمز باییستی متوقف گردیده و در میان‌مدت به وضعیت سبز مبدل گردد.
قرآنکریم در پرتوی «استقامت»، نوید پیروزی و بشارت و حسن عاقبت داده است:
«به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!»
سوره فصلت آیت ۳۰
«زندگی بر مبنای اصول مشکل تر است تا کشته شدن در راه اصول». در پرتوی این اصول تعداد ما جام شهادت سر خواهیم کشید و تعداد دیگردشمن ترسو را
مجبور به خوردن جام زهر خواهد نمود. در مصاف با دشمن جاهل و جبون اگر نمیتوانیم نمره ممتاز بگیریم باید بکوشیم که نمره متوسط ویا حد اقل مشروط بگیریم. مردود شدن و منفعل بودن ما در این امتحان یعنی تکرار حوادث تلخ و تداوم کسوت خونین...
با تبعیت از این گونه آموزه ها، این سرزمین عقب مانده و بلاکشیده، لباس خونین و ننگین را به جامه رنگین و سنگین مبدل خواهد ساخت.

‌ا. حسینی
۲۴ سنبله ۱۳۹۷
 ۵ محرم ۱۴۴۰
15 Sep 2018

طول و عرض پنجره ها حاصل تضارب امنیت
شاعر عاکف-م
پرده هایی که
پنجره ها را
تحقیر میکنند
کنار بزنید
پای فلسفه ی نور را
به پستوهای تاریک بکشید
بگذارید تبسم نسیم
منطق پنجره را
به رقص وا دارد
هیچ دریچه ای از
بسته بودن شادمان نیست
و طول و عرض پنجره ها
حاصل تضارب
امنیت ماست
پنجره ها را بگشایید
تا گونه هایتان
سخاوت نسیم را
مزمزمه کند ...

>>>   تصاحب قدرت بویسله قدرت های خارجی نهایت شرمساری است تحدید رقباء سیاسی بزور B52 های آمریکایی انداختن یوغ استعمار بر شانه خودشان است .واین عناصر را میتوان سرافگنده ترین مردمان دنیا تلقی کرد.خلیل زاد وسایر سیاسیون مورد حمایتش از جکمتیار گرفته تا طالبان تروریست را میتوان فرومایه ترین افراد جامعه دانست
سروری


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است