مسعود برای من
بگذاریم عده‌ی او را دوست داشته باشند و بخشی هم از وی ناراضی باشند اما نباید این دوستی و دشمنی دلیلی برای سوء استفاده در هر دو طرف خط باشد. هرگاه دوستدارانش ظرفیت شنیدن نقد او را یافتند، مطمئنا دشمنانش اخلاق نقد کردنش را خواهند یافت 
تاریخ انتشار:   ۰۶:۵۲    ۱۳۹۷/۶/۱۸ کد خبر: 154449 منبع: پرینت

آمر مسعود در دهه پنجاه و شصت خورشیدی جنگجویی است که روایت جنگی اش، جهاد است.
او در کابل دولتمردی شد که مانند زمان‌شاه، دوره زمامداری اش در پشت اسپ گذشت ‌و در نهایت مبدل به مقاومت‌گری شد که به قول یکی از نزدیک‌ترین یارانش، مارشال فقید، میخواست تا امانت مردم را بازگرداند. او کابل را گرفته و دوباره واگذار کرده بود و باید به کابل بر می‌گشت! او سر خود را پای همین داعیه گذاشت و در بدترین شرایط، در برابر بدترین دشمن رزمید. او به عنوان یک فرمانده، دشمنی را که ادعای رهبری فرماندهان زیادی مانند او را داشت، به زانو درآورد و در زمان مقاومت رهبری بلامنازعه جنگ بر علیه طالبان را عهده‌دار گردید.

اروپاییان از جنگ‌هایش در برابر غول سوسیالیسم مستند‌ها ساخته و پخش کرده اند و در فرانسه جاده‌ی به نامش ضرب خورده است.
متارکه اتحاد جماهیر شوروی با وی، در عرصه مطالعات جنگ و صلح، قابل بحث و مداقه است.

او ایجاد شورای نظار را در کارنامه دارد و به عنوان فرمانده عمومی آن شورا که در حقیقت شاخه قدرتمند نظامی جمعیت اسلامی بود، وارد پایتخت شده است. شاخه پرچم حزب دیموکراتیک خلق افغانستان با او تبانی کرده است و او‌ پس از به قدرت رسیدن از آنان رو گشتانده است.
انحصار قدرت، منطقه‌گرایی، جنگ‌افروزی و نادیده گرفتن دیگران انتقادهای وارد نسبت به کارکردهای او به ویژه در دهه هفتاد خورشیدی است. اما منتقدان و متفقانش روایت درستی از دولت‌مداری‌اش ارائه کرده نتوانسته اند.

عنصر قوم در جنگ‌های مسعود را نه می‌توان نادیده گرفت هرچند از او هیچ‌گاه حرف یا نوشته‌ی دال بر قوم‌گرایی ثبت نشده است. در یک کلام او نخست مجاهد و بعدا تاجیک بود.
او مردی است زا‌ده‌ی حوادث و محصول زمان خودش.
از او روایت میشود که در اوج جنگ دنبال صلح بود و توأم با نفرت نمی‌جنگید.
او مرد خوش لباس و دارای سبک منحصر به خود بود. حافظ میخواند، موسیقی می‌شنید، از دست دادن با زن‌ها ابا نداشت و جبهه اش دارای نظم و دسپلین منحصر به خود بود. ممکن نیست او را نادیده گرفت و در عین زمان نمی‌شود بر دیگران تحمیلش کرد.
لقب قهرمان ملی رسما به وی تفویض شده است هرچند این جایگاه او دارای مخالفان زیادی است.

بگذاریم عده‌ی او را دوست داشته باشند و بخشی هم از وی ناراضی باشند اما نباید این دوستی و دشمنی دلیلی برای سوء استفاده در هر دو طرف خط باشد.
من فکر می‌کنم هرگاه دوستدارانش ظرفیت شنیدن نقد او را یافتند، مطمئنا دشمنانش اخلاق نقد کردنش را خواهند یافت.

یادت گرامی باد، آمر صاحب
سمیر بدرود


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مسعود
بدرود
نظرات بینندگان:

>>>   هزار گلبیدین یک مسعود نمیشود

>>>   اقوام محکوم (تاجیگ هزاره ازبک) دهه 70 جنگ های ناحق کردن بیهترین نیرو وامکانات شان را بر علیه هم استفاده کردن کل رهبر ها سه قوم خیانت کردن وگرنه امکانات بعد سقوط نجیب به دست این سه قوم بود برعلیه دشمن مشترک شان استفاده می کردن غنی گلبدین ودیگر فاشسیت ها الآن جرعت دیدن کابل را نداشتن سید دل آقا از مزار

>>>   وقتی چهرهً معصوم احمد شاه مسعود را می بینم، خودبخود اشک چشمام جاری می شود، دل آدم کباب می شود، طبیعی هست کسانی که محفلی برای کسب پول و یا مقام و شهرت فعالیت و مبارزه می کنند، زود هم خسته می شوند،نیروهایی که آزادی و استقلال خود و ملًتشان هدفشان نباشد مانند کف آب ظاهر می شوند و به همان شیوه هم خسته و از میدان بدر می شوند. البته این موضوع و مسئله کلی هست و صرفاً مختص یک شخص و گروه نیست. چونکه اینجا مسئله شخصی نیست، آزادی یک کشور و مردم آن مطرح و مهم می باشد. قدر آزادی را کسی داند که به مصیبتی در دیکتاتوری و فقرو فلاکت گرفتار آید. پیروز باد اتحاد و مبارزات آزادی خواهانه مردم دلیر افغانستان.

قسم به عزت و قدر و مقام آزادی ***که روح‌بخش جهان است نام آزادی
به پیش اهل جهان محترم بُوَد آن‌کس *** که داشت از دل و جان، احترام آزادی
چگونه پای گذاری به صِرف دعوت شیخ *** به مسلکی که ندارد مرام آزادی
هزار بار بُوَد به ز صبح استبداد***برای دسته پابسته شام آزادی
به روزگار، قیامت به پا شود آن روز***کنند رنج‌بران چون قیام آزادی
اگر خدای به من فرصتی دهد یک روز *** کِشم ز مرتجعین انتقام آزادی
ز بند بندگی خواجه کی شوی آزاد*** چو «فرخی» نشوی گر غلام آزادی

>>>   بزرگوارم
با تمجیدی وصفت که درخصوص امرصاحب ارایه داشتی که 80 فیصئ به دور از واقعیت
بسی بشنو واقعیت را
درقدم نخست امرصاحب درقدم نخست سخت یک شخص نشلیست بود اثبات درسخنرانی امرصاحب سال 1362 کتابی بنام( نظریات مصعود درمرد محاصره شهر کابل)که همیش مردم مردم را ذهنیت ضد پشتون گرایی رادر ذهن مردم ترزیق مینمود
دوم-سخت کی شخص جاه طلب خود خواه وقدرت طلب بود
سوم .امر صاحب از دین اسلام به اندازه یک متعلم مکتب که در دوران ابتدایه وثانویه مضامین دینی تدریس میگردید علمیت نداشت
وسوم علم ومنطق ان همیش از زاویه تکبر وغرور وعاری از اندیشه اسلامی بود
ونشانه بارز قدرت طلبی ان هم پیمان شدن با نیروهای سیکولاریست کمونیست ملیشه ها واحزاب کمونیستی به منظور سرکوب هرچی زودتر قوم پشتونها تحت هرنامی که باشند
چهارم امر صاحب بعداز امضای پروتوکول با کی جی بی یکی از مهره های اصلی درمنطقه حساب میشد
واین پروسه مهره گرایی را به سایر همرکابان اش به میراث گذاشت نمونه بارز ان همکاری بیدون قیدو شرط نیروهای مقاومت شمال با نیروهای صلیبی وکفری .
چهارم عدم درایت وفکر عالی ودرخصوص نجات کشور ومردم وپایان جنگهای های تحمیلی برمردم ما
که همه ناشی نیشود از عدم درایت وبینیش سیاسی امر صاحب که کشور را بهزوال ثوق داد
بدرود
محمد خالد

>>>   محترم خالد جان!اول سواد بعد تبصره درسیاست.سوق به(س) نوشته میشود نه به (ث).جور باشی همگی ره سلام بگو.
عاقل

>>>   اقای محمد خالد.دونیم خط و۱۸ غلطی.
اغلاط!نشلیست.مصعود.بهزوال.همرکابان اش.بینیش.
صحیح!نشنلیست.مسعود.به زوال.همرکابانش.بینش.
کلان شوی.

>>>   عقل اگر فروخته میشد من برای خالد میخریدم


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است