"به آذان ملایی غریب کسی نماز نمیخواند..."!
برای اینها دیگر نعره تکبیر سرندهید و رهای شان بکنید، زیرا به هراندازه به اینها بچسپید به همان اندازه ویروس کشنده بدبختی و بی سرنوشتی دامنگیر تان خواهد شد 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۰۶    ۱۳۹۷/۵/۱۳ کد خبر: 153370 منبع: پرینت

حالا نه سر دمداران دموکراسی قلابی؛ نه اجاره داران جماعت دینی-اسلامی و نه هم پیمانکاران بین الملی و حتی نه دوستان نزدیک دیروزی ایشان دیگر فریاد و ناله شان را می شنوند. بقول معرف: "خود کرده را نه درد است نه درمان"

سالها و خصوصا در دو دهه اخیر خدمت آنعده هموطنانم و بالاخذ به آنانیکه بطور موقت زمانی در اریکه قدرت لم زده بودند، پیهم در نبشته های خویش تاکید کرده بودیم که این ماه عسل خیلی کوتاه و زود گذر است و روزی به پایان کار میرسد و متوجه باشید که این حاکمیت نابکار مستبد قبیلوی از خود پلان های شومی دارد و روزی جنگ را در کوچه و پس کوچه من و تو سازمان خواهد دادد و زمینه کوچ اجباری را برای من و تو فراهم خواهد نمود و بالاخره در صدد نابودی این هویت تاریخی هست....

ولی متاسفانه نه فراستی و نه هم عاقبت اندیشی وجود داشت که این مسایل مهم که اساس هستی را تشکیل میدهد جدی می پنداشتند و بدبختانه نه گوش شنوایی و نه هم چشم بینایی وجود داشت و فکر میکردند بنابر دلایلی... که گویا عقل کل هستند و در بین طرفداران و حامیان خویش این همه فریاد ها و پیشنهادات منطقی را طوری تبلیغ و سازمندهی کرده بودند که گویا ابن مدعیان مفت گو و بیکاره نه "خودی" هستند و نه هم دیدگاه شان ارزش گوش کردن را دارد، که در اصل همه را پیش پا زدند و یک قسمت جوانان هم که تازه فکر شان در ماحول خواب های دموکراسی کاذب مسموم شده بود و بخشی دیگر این نسل مجرب و قامت برافراشته عینی را مصروف تفکر بیگانه پروری و افراطیت مذهبی داشتند و خودهم به اصطلاح این «کلان های» خوشباور ناعاقبت اندیش بدون اینکه فکر عاقلانه برای بقای حاکمیت و روش دولتداری بکند، برعکس در مقابل پذیرش این حرف و بحث ها کاملا بیگانه بودند و این را دقیقا خوب درک می کردند که اگر به حال نیایند منتظر شکست وحشتناکی باید می بودند که آن سناریوی شکست یکی پی دیگر بعدا اتفاق افتید.

اکثر این آقایان در ظاهر امر مصروف شعار های میان تهی و زنگ زده که گویا "که ما یک ابرقدرت جهانی را شکست دادیم"ووووو.... که گویا "ما اینجا هستیم..." و هیچ قدرتی هم ما را از جای مان تکان نخواهد داد و هیچ چیزی هم رخ نخواهد داد و ما مطرح هستیم .... و با چنین فکرهای خام مصروف بودند و دل خویش را خوش ساخته بودند، ولی یک تعداد شان هم غرب را پشت پناهی خویش می دانستند و در برابر هر فرمانی از خلع سلاح (دایاک) گرفته تا لیلام رازهای درونی خویش.... به فرمان دیگران عمل کردند و ابآ نورزیدند، ولی در باطن امر به بهانه های مختلف و شعار های کاذب عملآ در زر اندوزی و جمع نمودن ثروت دست بالایی داشتند و از هیچ معاملات ننگین تاریخی هم روگردان نشدند و حتی همین اکنون روگردان نیستند...

در حقیقت هرگز به سخنان دیگر هموطنان خویش اهمیتی قایل نشدند و آن را سخنان مفت و بی پایه و غیر منطقی حساب نمودند، ولی بیخبر از اینکه حالا شکست های وحشتناک یکی پی دیگر عریان و عریان تر می گردد و زنگ بدبختی در همه جا به صدا درآمده است.

اکنون که یک تعداد این آقایان فریاد شان به آسمان ها بلند گردیده است... که نه دموکراسی قلابی؛ نه دوستان دینی و نه هم پیمانکاران بین الملی شان فریادشان را می شنوند. بقول معرف: خود کرده را نه درد است و نه درمان.

ناپیلیون روزی گفته بود: "مردمی که قوای نظامی خویش را تامین نمی کند؛ مجبور می شود روزی بیگانگان آنرا تامین کند". تجربه تلخ به هرکدام ما آموخته است که تعقیب سیاست "خود کش بیگانه پرور" هم نتیجه اش همین است....

یکبار دیگر به آنانیکه هنوز خود را نشناخته اند و یا اینکه بازهم از گذشته تلخ چیزی را نیاموخته اند، کوشش کنند که در این مقطع حساس تاریخی به فریاد مردم خویش گوش فرا بدهند تا نه خود و نه هم دیگران را از این هم بدتر بدبخت و دربدر ننمایند.

ممکن است برای اکثر هموطنان ما سوالی خلق شود که چه باید کرد؟ پاسخ کوتاه در زمینه این است: فقط گریز از ویروس کشنده....
بنآ از همه جوانان و قشر آگاه وطن خواهشمندیم که برای اینها دیگر نعره تکبیر سرندهید و رهای شان بکنید، زیرا به هراندازه به اینها بچسپید به همان اندازه ویروس کشنده بدبختی و بی سرنوشتی دامنگیر تان خواهد شد.

بدرود دکتر صفوی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
صفوی
حکومت
نظرات بینندگان:

>>>   در همه جای جهان و کشورها همین طوری رسم هست که وقتی حاکمان و بخصوص دیکتاتورها نمی توانند به بلوغ و ثبات سیاسی رسیده و پیشرفت کنند، آنوقت شروع می کنند ضعف و بی مدیرتی خود را به دیگران و خارج ربط داده و خارجیها را مقصر کنند. این برخوردها روش های لو رفته و کهنه ایی هست. البته شکی نیست که کشورهای خارجی بدنبال منافع خود می باشند ولی وقتی حاکمان در داخل نمی توانند تابع قانون دموکراتیک شده و منافع ملی را تاًمین کرده و از آن دفاع کنند، آنوقت بیگانگان از شرایط داخل سوء استفاده می کنند و از آب گل الود ماهی می گیرند. هرگاه یک حکومت و یا یک جریان فکری و سیاسی نتوامد خود را ملّی و مدرن ساخته و منافع ملّی را تاًمین کند، حتی اگر وابستگی خارجی نیز نداشته باشد، لاجرم تبدیل به آلت دست و عمله ایی بیمزد گشته و منافع بیگانگان را تاًمین می کند.

>>>   انقلابی که توسط افراد بی سواد شود مثل اب دادن به علف هرزه
انقلاب که توسط دانشجویان وفرهیختگان شود ان اصل انقلاب وعدالت وبرابری وبرادری است
اگراین واقعیت ندارد همان انقلاب که علیه شوروی شدرابه یادبیارید
طالبان هدفشان ازجنگ چیست؟
تمام کسانی که درصف طالبان میجگن بیسوادن واگرکشته هم بشون هیچ پاداشی ندارن فقط دستوربادارشان رااجرامیکنن
امریکا وپاکستان یکی است طالبان این رابفهمن دولت ما وپاکستان دستشان دریک کاسه است دولت راامریکا حمایت میکندطالبان راپاکستان
برنده واقعی کیست امریکا وپاکستان افغانها سالهای سال همدیگررابکشن وکشورخودراویران کنن ونسل درنسل خودرااواره کنن وای برما
جمشیدی

>>>   Najib Salam
شمالى به عنوان راه نفوذ به پنجشير و شمال كشور به قبيله گرايان خيلى حساس و با ارزش است ، شوربختانه شمالى هيچگاه متجانس عمل نكرده است و در گذشته هم پايگاه حزب اسلامى بود ، اكنون اتمر و غنى مهره هاى را از اين ديار مزدور كرده اند تا بتوانند به اهداف بلند خود دست يابند . اميد وارم جوانان و مردمان شرافتمند اين سر زمين به عمق اين فاجعه بينديشند و به معامله گران و مزدوران اتمر و غنى مجال بازى هاى كلان را ندهند .

>>>   مردم کشور ما عادت کرده اند که همیشه خارجی ها یا نوکران شان بالایشان حکومت وباداری کنند و راه آزادی وبرون رفت ازین همه بدبختی ونابسامانی را در اطاعت از آنها ویا در شریک شدن در خیانت و خونخواری با آنها شریک گردند وبه اصطلاح مشهور با دزد ها سر جوالرا بگیرند.
افتخارات دروغین از قبیل شجاعت در مقابل انگریز ها ویا شکست دادن روس ها همه مردم ما را هیپنوتیزم سیاسی نموده اند وطن ما هیچوقت استقلال سیاسی نداشته و ندارد. امضا استقلال کشور ما در زمان امان اله یک برنامه از پیش طراحی شده انگریز بود و همچنان به اصطلاح شکست دادن روسها هم پلان جهانگیری امپریالیستی بود.
آرزو دارم که روزی مردم ام از این خواب مقناطیسی یا هیپنوتیزم بیدار شوند و حقایق را از دروغ و ترفند جدا نموده ومغز ها وافکار شان را شست و شو دهند .
یکبار ببینید کشور های جهان در صد سال اخیر با وجود جنگها ومشکلات چگونه راه زندگی بدون بادار را پیدا نمودند وبه کجا ها رسیده اند .با امید بخالق یکتا وبه امید آن روز . که بتوانیم آن روز را جشن آزادی و استقلال واقعی وخلاصی از هر ضد و بندی بنامیم

>>>   حتمن یک بار بخوانید تا از عمق واقعیت ها آگاه شوید!
پشتون؛ انتحاری!
تاجک؛ لندغر و اوباش!
شیعه؛ کافر جاسوسِ ایران!
بلی درست خواندید، ما مردم افغانستان" به استثنای انسانها با شرف" پشت پرده های موبایل و کامپیوتر پنهان شده و اکثر در شبکه های اجتماعی همدیگر را با شور و شوق تمام با این جملات مخاطب قرار میدهیم، و کوشش می کنم بار ملامت روزگار تیرهء افغانستان را به گردن همدیگر بیاندازیم. این در حالی است که از ده ها پشت دعوای مسلمانی داریم! آیا دین محمدیِ امین و ابراهیمِ خلیل همین بود؟ آیا به راستی ما انسان هستیم، یا فقط به شکل آدم زاده شده ایم؟
آیا هیچ از بربادی و تباهی درس عبرت نمیگیریم؟
برعکس، بر خون همدیگر تشنه تر میشویم؟
چشم بینای که خداوند برما داده، کجا شده؟
آیا پشتون های پابرهنه ننگرهار وهلمند و... که از دست همین تروریست های وحشی ازاین کوه به آن کوه واز این قریه به آن قریه فراری هستند را نمیبینیم؟ پس چرا فقط چهارطالب و تروریستِ مزدور که پشتو حرف میزنند را میبینیم؟
آیا نمیبینید که هرروز مکاتب همین ولایت های پشتون نشین ما به آتش کشیده میشود؟ آیا عقل تان قبول میکند کسی خانهء خودش را آتش بزند؟
آیا مااز حال روزِ پیرزنان وپیرمردان تاجک در دور دست های بدخشان وتخار وهرات بغلان وغیره... وشکم گرسنه اطفال شان خبر داریم؟ یا فقط چهارآدم تاجک که با پکول و دستمال سوار موتر های شیشه سیاه هستند و جز ضرر، نفع به تاجیکان نداشته اند را میبینیم؟
آیا نمیبینیم سربازان تاجک تبارِ ما در کنار سایر هموطنان اش در هر گوشه این سرزمین بدبخت هرروز قربانی می شوند؟
اگر همت دارید، بروید و یکبار از پیرمردان و پیرزنان پا افتادهء پنجشیر و پروان و بدخشان هلمند و ننگرهار وکندهار فاریاب وجوزجان غزنی و دایکندی بپرسید که هرروز چند"شهید" را به قریهء شان میبرند!
آیا از آوارگی هزاره ها مخصوصا در ایران خبر داریم؟ بروید و نمونه اش در "پُل سخته" ببینید که ایران با هزاره ها چه کرده؟
آیا عقل قبول میکند در قرن بیست و یک انسانها در مغاره های کوه زندگی بکند؟ اگر غیرت دارید بروید وضعیت را در بامیان ببینید!
آیا جایی دیده اید که هزاره ها خدای دیگری را عبادت کرده باشند ویا پیروی از پیامبر دیگری، که واجب القتل شمرده میشوند؟ حتا اگر بکنند، آيا خداوند به ما اجازه داده، کسی را بکشیم؟
آیا گاهی بر لبان ترکیده کودکان دایکندی و بهسود دایمیرداد درعین دهقانی خیره شده ایم تا بدانیم آن کودکان برای زنده ماند چه جبری را تحمل میکنند؟ یا فقط چهار شیخ چپن کشال را میبینیم که عقل شان فقط به نفع خود شان کار میکند؟
این همه بدبختی، این همه نابسامانی، این همه جبر روزگار که مارا رسوای خود و بیگانه ساخته، کافی نیست، که به جان هم افتاده ایم؟
نفرت پراکنی، توهین همدیگر، حقارت و زشت گویی در کجای تاریخ دردی را دوا کرده که ما عاشق آن شده ایم؟
تا زمانی که ما مستقیما از کسی ضرر ندیده ایم، چرا نمیتوانیم مانند انسان همدیگر را دوست داشته باشیم؟
این حداقل کاریست که بدون هزینه وضرر ازهمهء ما ساخته است.
اگر باور داریم که همه ما را خداوند آفریده، نه شاگردی داشته ونه شریکی ونه خود ما در انتخاب رنگ و قوم نژاد و زبان خود نقش داشته ایم، پس چرا جز خود از دیگران نفرت داشته باشیم؟
بیاید نعوذ بالله خداوند را دروغگو ثابت نکنیم، حال که ما را انسان آفریده، انسان بمانیم!
کارِ زیادی ازمن و امثال من ساخته نیست اما حداقل اگر این صدا به گوش های عدهء ازاین دست آدم ها برسه ودرخوبترین حالت تغییرِ در طرز تفکر شان ایجاد بکند، خوشبختی بزرگی خواهد بود، اگر هیچ حاصلی نداشته باشه هم ضرر نکرده ام و حداقل وجدانم را تاحدی راحت ساخته ام.
والسلام

>>>   این همان گفته مردمان قدیمی هستند که:
می گفتند به اذان غریب ومسکین کسی نمازنمیخواند.این گفته دراکثر جوامع امروزی وخصوصا در کشورهای شرق میانه کاملا راست و صحیح است.غریب ویا مسکین خصوصا که ازنظر فکری ومادی مسکین باشد درجوامع امروزی در ممالک اطراف افغانستان منزوی ودور از هر تصمیم فیصله های اجتماعی و دسته جمعی میباشد.گرچه فقر مادی و علمی در جوامع عقب مانده اکثرا مربوط به شکل حکومت ها بوده که نتواسته اند مردمان خودرا از مزایای علمی ومادی غنی سازند.بهرصورت باید تلاش شود تا تمامی مردم از امتیازات علمی ومادی جامعه که درنتیجه تلاش خستگی ناپذیر حکومات وقت همان جامعه و انسان ها بدست میایند برخوردار شوند تا از فقر علمی ومادی نجات پیداکنند وفرد مفید و مطرح درجامعه باشند.
انشالله ومن الله التوفیق.
الحاج.ع.ناصری ازآسترالیا

>>>   واقعا اینها یک آله دست دیگران بودند مردم راتباه وبرباد کردند وخودراچاق نمودند انشاءالله دوباره وقت لاغری شان رسیده ومردم اینها را بطورمکمل شناخته اند بعد ازین کسی رافریب داده نمیتوانند وکسی برای شان شعارهای نعره تکبیر نخواهد گفت

>>>   Amirzada
جنگ قدرت میان فاشیزم"صادق" و فاشیزم" مهربان"

فاشیزم، فاشیزم است چه"صادق" باشد و یا " مهربان"، هر دو یک هدف را تعقیب می کنند، ولی در دوچهره متفاوت ظاهر میشوند.
۱)" فاشیزم صادق"
" فاشیستان صادق" چند صفت برجسته دارند؛ برنامه دارند، اصول فکری دارند و صادقانه از آئین خود پیروی می کنند و به کسی رحم نمی کنند.
غنی احمدزی و همدستان او نظیر حکمتیار و طالبان غلجایی شامل همین دسته هستند.
۲) "فاشیزم مهربان"
این دسته فاشیستان هم برنامه عمل دارند و هم اصول و آئین نامه دارند ولی خون سرد اند.
صفت برجسته این دسته فاشیستان اینست، که ظاهرا مهربان و بی خطر اند و تو را برادر خطاب می کنند و به زبانت حرف می زنند ، ولی اینها خیلی خطرناک تر از "فاشیستان صادق" اند. این ها تو را طوری خون سردانه و بی آزار می کشند،که از کشتن شان لذت ببری. یا با زهر بر سر سفره غذا می کشند و یا در بسر خواب شیرین. یک صف برجسته دیگر این دسته فاشیستان اینست، که جسد تو را به سر شانه شان های گذاشته و سوگوارانه دفن می کنند و عکس های یادگاری بر سر تابوتت میگیرند. حامد کرزی و حنیف اتمر از همین قماش فاشیستان هستند.

۳) جنگ سالاران "مقدس"
اینها به رهبران، فرماندهان و" ناجیان مقدس" شهرت دارند، که گویا شاخ کمونیزم را شکستند، ولی حالا فاشیزم شاخ خود شانرا شکسته است. اما جنگ سالاران "مقدس" بجای شکستن شاخ فاشیزم
کمر ، عزت و غرور مردم خود را شکستند و خود بحیث طفیلی ها در لجنزار فساد، زر اندوزی، زورگویی، جنایت و خیانت غرق اند.
اینها به هیچ آئین و اصول فکری و اخلاقی باور ندارند. مهمترین داعیه اینها زر اندوزی است.
این ها از درون قوم، زبان ، مذهب، خانه، شهر و ده و منطقه تو سر بلند کردند و به بلای جان تو تبدیل شدند.
ظلم، خیانت و جنایت اینها بد تر از تروریزم و فاشیزم است.

در آستانه کارزار های انتخاباتی
بازار فاشیست پرستی خیلی گرم است.
جنگ قدرت اصلا میان دو شاخه فاشیزم است، جنگ سالاران "مقدس"
در جستجوی لقمه چرب اند. یک تعداد آنان در خدمت"فاشیزم صادق" قرار دارند و دسته دیگر آن تمایل به" فاشیزم مهربان" دارند. جبهه فاشیستان"مهربان" ظاهرا بسیار شلوغ و پر سر و صدا در تحت رهبری حامد کرزی ائتلاف بزرگ تشکیل داده اند.
اکثریت جنگسالاران شکست خورده، بد نام و راه گم در زیر چتر این ائتلاف پناه برده اند.
درین میان "مارآستین" خوش خط و خال سرگردان است نمی داند، در آستین کی داخل شود. او اخیرا با استاد "دندان شکن" آشتی کرد تا از طریق او در آستین ائتلاف بزرگ داخل شود.
واقعیت اینست که ائتلاف فاشیستان صادق" در موقعیت بهتر قرار دارند امکانات سرشار دولتی و کمیسیون انتخابات در دست شان است و مهمتر از همه ارباب بزرگ آمریکایی هم در کنار شان قرار دارد.

>>>   Paiez
یک گپه از این کمترین بشنوید؛ ردوقبولش به دست خودتان:اشرف غنی وکرزی، گل یک باغ اند،کرزی،باحیله و نامردانه ازپشت خنجرمی زند؛غنی اما،دروغ می گوید؛مگر، آشکارتردشمنی می کند...

>>>   يم الله همسخن
کارت اعتبار قهرمان ملی باید به مردم بازگردانده شود؛
می‌پذیریم که مسعود بزرگ برادر آقایان احمدولی مسعود و احمد ضیاء مسعود بود. اما، او قهرمان مردم بود. هزاران جوان در رکاب قهرمان شهید شدند که برادران خونی احمد ولی مسعود و احمد ضیاء مسعود نبودند. هزاران زن بیوه ماند و هزاران فرزند یتیم و بی‌سرپناه بزرگ شدند که مسعود قهرمان آنها، پدر معنوی و برادر آنها نیز بود. اما، آقای احمدولی و آقای احمد ضیاء از نام قهرمان مردم هم‌چون ماسترکارت اعتبار استفاده‌ی سوء می‌کنند. مسعود آنقدر سربلند و با غرور بود که پیش هیچ دشمن داخلی و خارجی مردمش سر خم نکرد- گفتگوها، نوارهای صوتی و درس‌گفتارهای فرمانده مسعود موثق‌ترین اسناد در این زمینه اند.
آقای احمدولی مسعود با نشر عکس زیر ادعا دارد که گویا فرمانده مسعود در آخرین روزهای حیاتش به وی گفته باشد 《آجندای ملی》بسازد. به روایت اسناد و آدمان زنده‌ای که خود تاریخ اند فرمانده مسعود در لندن شماری از فرهنگیان را گرد کرده بود که در آن نشست هیچ کسی به نمایندگی از برتری طلبان حضور نداشت- آجندای جلسه ایجاد جبهه‌ی فرهنگی ضد شوونیسم بود. در آن زمان آقای کرزی نماینده‌ی شرکت یونیکال بود در تبانی با تمام تکنوکرات‌های برتری طلب و حتا ظاهرشاه تلاش می‌کردند طالبان از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شوند؛ چون در منظومه‌ی فکری آنها طالبان حافظ اقتدار قومی و تباری تلقی می‌گردید.
واقعیت این است که فرمانده مسعود به چیزی جز شکست برتری جویی و اقتدار مستبدانه‌ی قومی، فرصتی برای وفاق و آجندای من درآوردی آقای احمدولی نداشت- اگر چنین چیزهایی را می‌داشت خودش مطرح می‌کرد. مسعود طرفدار هم‌بستگی بود، طرفدار صلح و آبادانی بود ولی نه به قیمت پنهان شدن و پناه بردن به زیر چپن اربابان شوونیسم- او تا جان سپرد ایستادگی کرد.
آقای احمدولی مسعود باید بداند که مردم، قهرمان شان را به درستی می‌شناسند، فکر و اندیشه‌ی اورا خوانده اند. ایشان نباید بیش از این از نام قهرمان مردم هم‌چون ماسترکارت اعتبار به مصالح شخصی اش استفاده کند.
مقاومت مسعود و جنگ مسعود یک پیام متعالی دارد و آن این بود که: هم به جهان و هم به شوونیست‌ها بفهماند که اگر قبول نکنی و مردمم را به رسمیت نشناسی هزار بار آباد کنی ویران می‌کنم- بدان که زنده هستم!
بنابراین، کارت اعتبار مسعود که از مردم مشروعیت گرفته بود باید به مردم برگردانیده شود!

>>>   مردم افغانستان به جای اینکه ازعقلشان کاربگیرن ازاحساساسات استفاده میکنن به شعارهرملای بی سروپای نعره تکبیرمیگویند ادم کشتن مثل اب خوردن است
ایا اسلام اجازه کشتن کسی رابیگناه میدهد؟؟؟
طالبان ازکدام اسلام نماینده گی میکنن ازاسلام پاکستانی یااسرایلی یا امریکای
رفتارطالبان هیچ شباهت با رفتار چهاریارپیامبرندارد پس طالبان کافرن

>>>   Amirzada
"مار آستین" آستین گرم می پالد

انتخابات نزدیک است بازار سرباز گیری ها و ائتلاف سازی ها خیلی گرم شده است. هر گروه برای پیدا کردن همسفر انتخاباتی شب و روز خواب ندارند.
سلطان بزرگ فساد و تقلب با تشکیل" ائتلاف بزرگ" از جنگسالاران شکست خورده و سرگردان یک تشکیلاتی شلوغ و پر سر و صدا برای خود دست و پا کرده تا به مصاف غنی به ارگ برود؛ به مصاف کسی برود که ۵ سال قبل او را خودش از راه تقلب برتخت نشاند، ولی حالا به سادگی پایین کرده نمی تواند.
متفکر تبهکار ارگ که لذت تقلب و یکه تازی را خوب چشیده است با تشکیل ائتلاف با قصاب تبهکار کابل در زیر حمایت امریکاییها برای ۵ سال آینده خود را آماده قدرت مطلق می سازد، که اثری از کاخ سپیدار نباشد.

"مار آستین" که سال اخیر سلطنتش در کاخ سپیدار است هم آرام نه نشسته در جستجوی آستین گرم است تا قربانی آینده را پیدا کند.
چنانچه با کمال بیشرمی دست آشتی به دامان "دندان شکن" دراز کرده تا ازین طریق خود را در آستین گرم "ائتلاف بزرگ" تحت رهبری سلطان بزرگ فساد راه پیدا کند.
هم چنان هر از گاهی از روی ناچاری و افسردگی سیاسی سر به دوکانداران فقیر می زند تا با سر کردن قصه های حماسی حضور خود در رکاب مسعود اشک به چشمان آنها جاری ساخته و طعمه خود را شکار کند.
ظاهرا همه چهره اصلی این مار آستین خوش خط و خال را شناخته اند و همه متوجه آستین خود خواهند بود.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است