در احوالات تذکره برقی و اقوام
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۵۶    ۱۳۹۶/۱۲/۱ کد خبر: 146997 منبع: پرینت

در این اواخر بعضی دوستان شعار می دهند《من افغان نیستم》و بعض دیگر با این شعارها مخالفت شدید خود را اعلام می کنند تا جایکه حتی گفتند: 《چه افغان نه یی زمونژ هیواد نه ووخه》.

به باور من درج ملیت در تذکره برقی حق مشروع هر فرد این سرزمین است اما چرخانیدن بحث بر محور خراسان بزرگ که گذشته ما بود نتنها هیچ دردی را دوا نمی کند بلکه مملکت را ابتدا بسوی بحران و در نهایت به تجزیه می کشاند که عواقب خیلی خطرناک را در پیشرو دارد.
من هرگاه به تاریخ خراسان می نگرم اگر اشک از چشمانم نریزد صد در صد بغض گلویم را می فشارد، اما چاره چیست؟! هیچ !!!
خراسان یک خواب شیرین بود که گذشت، خراسان دیگر نیست، هرچه هست همین نام مشروع و یا نامشروع 《افغانستان》 کنونی است که باید با آن بسازیم.

گاهی دلم به برادران سیک و هندوی این سرزمین تنگ می شود که از همه اولتر حقوق آنها پایمال شده است.

دلم به آن رفیق پشتونم می سوزد که به اثر خیانت های کرزی، گلبدین، غنی، اتمر... سهوا تاپه انتحاری بر جبینش خورده در حالیکه اسناد ماستری در دست دارد اما از فقر و بیچارگی کراچی دوانی می کند و هرگاه میان جمع دوستان می نشیند رفقای دیگر کنایتا می گویند متوجه باشید خود را انتحار نکند.

دلم به آن رفیق تاجیکم می سوزد که هرگاه صدای خود را برای گرفتن حقش بلند می کند مهر غلام بودن ایران، تاجیکستان و جاسوس بودن رهبران فروخته شده بر پیشانی اش می خورد و با آنکه سند ماستری در دست دارد به دلیل اینکه پشتون نیست نمی تواند به کرسی های بلند دولتی دست یابد تا لقمه نانی برای زن و فرزند خود کمایی کند.

دلم به آن رفیق هزاره و اوزبیکم می سوزد که رهبران شان در کرسی های معاونیت مملکت تکیه زدند ولی صلاحیت گماشتن یک دکتور را به صفت اجیر در دوایر دولتی ندارند و نخبه ترین جوان این دو قوم بزرگ یا زیر پل سوخته معتاد شده و یا از کشور فرار کرده و یا هم منتظر مرگ خود در حملات انتحاری هستند.

خلاصه دلم به هر فرد این کشور می سوزد مخصوصا به آنانیکه در رکاب رهبران فاسد شمشیر می زنند ولی در اخیر پاداشی جز مرگ پشیزی هم گیر شان نمی آید.

گاهی دلم به طفلانم می سوزد که چه سرنوشت تلخی در کمین آنها است، آیا پس از من لقمه نانی برای خوردن دریافت خواهند کرد؟ تحصیلات آنها چطور خواهد شد؟ لباس؟ سر پناه؟ ...
چه تضمینی وجود دارد که کشته نشوند و چه تضمینی وجود دارد که ظالم تر از ما بار نیایند؟
چه تضمینی وجود دارد که پس از ما، اطفال ما برای سیر کردن شکم های شان دست به دزدی و چپاول نزنند؟

هیچ !!!
و
هیچ !!!
و
هیچ !!!

چه تضمینی وجود دارد که در این کشمکش های تجزیه طلبی جنگ های قومی بوجود بیاید و برای پیدا کردن یک لقمه نان حتی خود ما دست به دزدی و چپاول نزنیم؟

هیچ ...!!!

مارا با کشور ما یکجا فروختند، هیچ راهی که از این بنبست عبور کنیم وجود ندارد و هرکسیکه وعده آبادی این کشور را می دهد دروغ میگوید. جنگ های قومی و زبانی سرزمین مارا در دهان اژدها پرت کرده و راه نجات فقط دست به دست همدیگر دادن و از خود شهامت نشان دادن است که متاسفانه در وجود ما خنثی شده است.
پول نداریم که از کشور فرار کنیم!
غیرت نداریم که در مقابل ظلم ایستاده شویم!
در این حالت منتظر هیچ معجزه ای نباشید!
فقط و فقط منتظر مرگ خود و خانواده خود باشید. مثل من!

خیام خموش


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
تذکره برقی
اقوام
نظرات بینندگان:

>>>   متن شما یک درصدی که نمیشود با یک مرور سرسری تعیین کرد، مشهود است ولی در رابطه به سوالات شما میخواهم جواب دهم اولاد دزد حتما دزد میشود و در رابطه به چپاول فکر کنم جای برای آن نه مانده و اگر مانده هم است در اختیار چپاولگران قراردارد.
در رابطه به رسیدن به خرسان فکر میکنم برای رسیدن یک ارمان بزرگ قیمت بزرگ ضرورت و نیاز است.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است